تجربیات مدیر آموزگاری

یک مدیرآموزگار باید مسئولیت پرورش،کارهای خدماتی،کارهای دفتری ،تدریس، مدیریت و رهبری انسانها را بر عهده بگیرد.

پست مدیرآموزگاری از نظر حیطه فعالیت بسیار گسترده است و نیاز به بینش عمیق،پشتکار و انرژی فراوان برای انجام امور محوله دارد. گرچه بسیار سخت و دشوار است اما آنچنان دلچسب و زیباییهایی رادر خود نهفته داردکه همه مشکلات و دشواریها را در خود هضم می نماید.

در پست مدیرآموزگاریکمیت انچنان جایگاهی را ندارد بلکه کیفیت در آن حرف اول رامی زند چون در این پست معلم در مقابل ذره بین ریزبینی قرار گرفته که تمام حرکات ،رفتارها،برخوردها و حتی حالات شخص توسط مخاطبان ثبت و ضبط شده و تأثیرمستقیم بر عملکردآنها می گذارد.

به نظر من گزینش افراد برای انتصاب مدیرآموزگار باید در شرایط سخت تر و دقیقتر صورت بگیرد زیرا در این شرایط است که یک فرم می تواند مایه افتخار و یا سرافکندگی یک مجموعه تأثیرگزار جامعه باشد.

در مکان یا بهتر بگویم روستایی که مدیرآموزگار انجام وظیفه می نمایدجوّی صمیمی،یکدل، سرشار از عطوفت و صمیمیت حکمفرماست. واز شرایط موفقیت فرد بیتوته در محل و آغاز یک زندگی جدید با اهالی روستا و داشتن روایط عمومی بالا برای ارتباط نزدیک و تنگاتنگ با افراد در این جامعه کوچک می باشد. زیرا هم خود برای انجام وظایف محوله( به دلیل مسافت طولانی) با آنها سروکار داشته و هم مردم باید او را در جمع خود بپذیرندتا امانتهای خود (فرزندان) را به او بسپارند.

 از آنجا که مدیرآموزگار با تعداد محدودی از دانش آموزان سروکار دارد و تعاملهای عاطفی بیشتری صورت می گیرد دانش آموزان با او صمیمی تر می شوند و او را مأمن عطوفت و مهربانی خود قرار می دهند. هر چند برای ایجاد این رابطه عاطفی ممکن است بدلیل خجالتی بودن بچه های روستا زمان بیشتری بگذرد ولی بعد از ایجاد آن مدت زمان زیادی حتی تا آخر عمر در دل دانش آموزان می ماند و همیشه نام معلم خود را در ردیف بهترین همنشینان خود بخاطر می آورند.

در این شرایط کاری است که مدیرآموزگار ایمانش،رفتارش،سخنش،عملش،طرز لباس پوشیدنش و حتی عقاید و حالات روحی اش تأثیر مستقیم بر عملکرد دانش آموزان دارد و معلم برای انجام رسالت خود در شرایط دشواری قرار می گیرد که نیاز به توجه بیشتر دارد تا بیان و عملش را بر هم منطبق نماید زیرا در غیر اینصورت نه تنها تأثیر مثبت بلکه منفی هم می گذارد.

در محیط روستا و شرایط مدیرآموزگاری با توجه به مشغله زیاد والدین دانش آموزان از توجه و در بعضی مواردمحبت کمتری برخوردارندکه بدنبال آن دانش آموزان با توجه به نیاز فطری شان در جستجوی سرچشمه ای از محبت و توجه برای تعامل آن می گردند. که معلم براحتی می تواند آنها را جذب و در انجام رسالت خود از آن بهره بگیرد. در خصوص آموزش و یادگیری نیز بخاطر وضعیت خانواده ها تمام مسئولیت بر عهده معلم قرار می گیردتا در شرایط غیر کلاسی نیز باید آموزشش را در کارهای روزمره خود و دانش آموزانش بگنجاند تا موفق شودزیرا والدین یا توان آن را نداشته بدلیل بیسوادی و یا فرصت آن را ندارند.

در شرایط مدیرآموزگاری دانش آموزان همیشه در شعاع سیطره معلم قرار می گیرند و در هر زمانی برای اموزش و یادگیری می توان آنها را به کار گرفت و آموزش و تربیت تنها به مکان و زمان خاص اکتفا نمی کند. معلم دانش آموزان را بهتر می شناسد و بر تفاوتهای فردی آنها واقف بوده و روش تدریس و آموزش مفاهیم را با توان و شخصیت آنها هماهنگ می کند و در انجام امور کلاس در حین تدریس آنها را بکار گرفته و آنها را در کلاس پویا نگه می دارد. در این شرایط معلم دانش آموزان را جزئی از خود می داند و آنها مانند فرزندان خود به حساب می آورد و نه تنها با آموزش مفاهیم می دهد بلکه از صمیم قلب تمام کرامتهای انسانی را به او می آموزد و سعی می کند از او انسانی فرهیخته و با کرامت بسازد تا در آینده آیینه ای از همّت بلندش در انجام رسالتش باشد و موفقیت او را در همه عرصه های تحصیل و زندگی با جان و دل می خرد و به آن چشم می دوزد و سعی می کند بر زخمهای کوچکش نیز مرحمی باشد تا قلب کوچک و احساسات لطیفش خدشه دار نشود.

در شرایط مدیرآموزگاری فرد فقط در مقابل دانش آموزان و فراگیرانش مسئول نیست بلکه افرادی که با او در جامعه کوچک روستا زندگی می کنند (مخصوصاً جوانان و همسالان) معلم را بعنوان یک انسان تحصیل کرده با عقل و شعور و معرفت بالا و صاحب کمالات می بینند و سطح انتظاراتشان بسیار بالا و او را مورد احترام و تکریم خود نیز قرار می دهند و او را میهمان سفره های مادی و معنوی خود دانسته و در بسیاری موارد او را الگوی رفتارهای خود و یا مشاوری برای انجام کارهای مهم خود و روستایشان قرار می دهندکه در این شرایط یک مدیرآموزگار  می تواند موجبات ثواب و یا در صورت کژرفتاری موجبات عقاب خود را فراهم نماید.

انجام وظیفه در پست مدیرآموزگاری تنها کار نیست بلکه زندگی است در کنا جامعه کوچک که او را بعنوان یک راهنما ، میهمان و فرد اثربخش پذیرفته اند و منتظرند تا هر لحظه خود و فرزندانشان از سرچشمه های علم و معرفت او برخوردار شوند و سعی می نمایند شرایط میزبانی کامل را برایش فراهم کنند. که در مقابل آن وظیفه معلم تنها به انجام کار و گرفتن حقوق خلاصه نمی شود بلکه در این شرایط همان رسالت عظیمی که معلم دارد و همان رسالت انبیاء است در او تجلی پیدا می کند.

وظیفه یک مدیرآموزگار تنها به فعالیتهای اجتماعی و اموزشی خلاصه نمی شود بلکه در کنار آن فعالیتهای اداری و دفتری است که باید به درستی آنها را فرا گرفته و با توجه به فرصت کافی که در محیط روستا دارد آنها را به نحو احسن انجام دهد و در کنار آن از پیشرفت علمی جامعه عقب نمانده و به مطالعه نیز بپردازد و از اوضاع و احوال روز دنیا مطلع  باشد و در انجام امور آموزشی و پرورشی  از آموخته هایش بهره بگیرد تا دانش آموزان را برای زندگی در یک جامعه پویا و در حال رشد آماده نماید و شخصیت آنها را بسازد. در کنار آن فعالیتهای خدماتی آموزشگاه می باشد که مدیرآموزگار می تواند از طریق رابطه و صمیمیتی که با اجتماع کوچک خود دارد از توان اهالی روستا و دانش آموزان خود در خصوص نظافت آموزشگاه ،کارهای ساختمانی،تهیه سوخت ، تهیه تجهیزات مورد نیاز آموزشی و غیر آموزشی بهره بگیرد و خود نیز باید در خصوص انجام امور خدماتی متواضع باشد و از هر گونه فعالیتی مضایغه ننماید تا این رفتارش نیز در دانش آموزان سرمشق شود.

در حال حاضر در آموزش و پرورش توجه کمتری به پست مدیرآموزگاری می شود و روز به روز از منزلت آن کاسته می شود و برای انتصاب این پست نه تنها از افراد با صلاحیت استفاده می شود بلکه بدنبال نیروهایی هستند که با توقعات کمتر مادی، بصورت نوبت مخالف یا افرادی که کمترین تجربه آموزشی را دارند این پست را بپذیرند و آنهم بدلیل آنست که هیچگونه حمایت مادی و معنوی از مدیرآموزگاران که با شرایط سخت مشغول به انجام وظیفه اند نمی شود و مهمترین ملاک آموزش و پرورش جهت انتصاب نیرو صرفه جویی مادی و انسانی است نه تحقق اهداف اصلی سازمان  امّا به چه قیمتی...

در مدارسی که چند همکار با هم مشغول بکار هستند افراد نقاط ضعف و قوت اخلاقی و آموزشی خود را بهتر شناسایی و امکان اصلاح و تقویت آن از طریق خود فرد یا توصیه مافوق سریعتر صورت می گیرد و در صورت کژرفتاری یا سوء رفتار سریعتر مورد شناسایی قرار گرفته و مورد اصلاح قرار می گیرند اما در شرایط مدیرآموزگاری فرد هرگونه رفتاری که از او سر بزند آنهم با ساده دلی مردم روستا مدت زمان زیادی طول می کشد تا مورد بررسی قرار گرفته یا اقدامی در سبب اصلاح آن صورت بگیرد یا حتی در طول یک سال تحصیلی ممکن است هیچگونه فرصتی برای بررسی و اصلاح آن صورت نگیرد و منعکس نشود.و این افراد که نمایندگانی از افراد فرهیخته و اثربخش جامعه فرهنگیان می باشند می توانند خسارت جبران ناپذیری به این جامعه وارد و یا حیثیت آن را خدشه دار نمایند.

انگیزه و ایجاد انگیزه اولین چیزی است که یک مدیرآموزگار به آن نیازمند است که برای ایجاد آن شناسایی هدف معین،تلاش و پشتکار سه راه اصلی و مهم به شمار می روند.

مدیرآموزگاران در ارتباط با دانش آموزان باید در سه حیطه عاطفی،ذهنی و رفتاری حرکت کنند که بزرگترین معضل موجود زمینه رفتار سازی در بین دانش آموزان است که برای حل این مشکل نیز باید وارد قلب دانش آموزان شد و در حال حاضر مدیرآموزگاران وارد قلب دانش آموزان نمی شوند. اگر معلم نتواند فکر بچه ها را بسازد نمی تواند رفتار آنها را درست کند.

 نقش الگویی یک مدیرآموزگار در داخل کلاس،مدرسه و بیرون مدرسه برای دانش آموزان حائز اهمیت است و در پایان بحث مهمترین عامل اساسی تعلیم و تربیت مهربانی است که در این خصوص لبخند معلم برای دانش آموزان ویتامین روح و اخم معلم سمّی برای روح آنهاست.


مطالب مشابه :


شمای کلی برنامه سالانه مجتمع نبوت

تجربه های یک مدیر مجتمع دارابی - شمای کلی برنامه سالانه مجتمع نبوت - - تجربه های یک مدیر مجتمع




شرح وظایف معاون اجرایی مجتمع آموزشی و پرورشی

تجربه های یک مدیر مجتمع دارابی - شرح وظایف معاون اجرایی مجتمع آموزشی و پرورشی - - تجربه های یک




معاون آموزگار

تجربه های یک مدیر مجتمع دارابی - معاون آموزگار - - تجربه های یک مدیر مجتمع دارابی




الگوهای موفق مدیریت

پشاید در بسیاری از شغلها ، آزمایش و خطا برای یادگیری و تجربه - تمام فکر و ذکر یک مدیر




شرح وظایف آموزگار

تجربه های یک مدیر مجتمع دارابی - شرح وظایف آموزگار - - تجربه های یک مدیر مجتمع دارابی




تجربیات مدیر آموزگاری

تجربیات یک معلم - تجربیات مدیر آموزگاری - » تجربه ها 2 ( سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲ )




ویژگیهای مدیر موفق

مدیر مدرسه - ویژگیهای مدیر موفق - تجربه مدیران پس از دیدگاه شما یک مدیر موفق چه کسی است؟




برچسب :