هزاره ها: قتل عام ها ومهاجرت

هزاره ها: قتل عام ها ومهاجرت

عبدالله همدرد

بیشتر از سه سال می شود که قلم برای نوشتن در دست نگرفته ام.
اما امروز خودم را مجبور می دانم که چیزی بنویسم؛ چیزی بنویسم از تاریخ مردم هزاره، از مهاجرت های طولانی و اینکه چرا مردم هزاره مجبور هستند مهاجرت کنند. از سالهای بسیار طولانی بدین سو روند مهاجرت در میان مردم هزاره ادامه داشته است. اما چی باعث شده و می شود که مردم هزاره مجبور به خروج گروه گروه از افغانستان می گردند؟

فشار مستبدان حاکم بر مردم مظلوم و درد دیده هزاره وقتل عام های مکرر در طول تاریخ، و به انزوا کشانیدن این مردم از هر جهت، باعث شده است که مرد هزاره راه غربت را در پیش گیرند و خطرات مهاجرت را یکبار تحمل کنند تا بتوانند بقیه زندگی شان را بدور از قتل، وحشت، تعصب و فقر سپری کنند.

لازم دانستم این جنایات که در طول بیشتر از یک قرن بر مردم هزاره تحمیل شده را بصورت گذرا مروری داشته باشم.
هزاره ها قومی است در افغانستان که فعلا در مناطق کوهستانی مرکزی بود و باش دارند. از نگاه شکل ظاهری، دارای قد کوتاه چشم های بادامی و بینی پهن می باشند. اکثریت انها مسلمان و پیرو مذهب شیعه دوازه امامی، سنی مذهب و اسماعیلی می باشند که بیشتر از 30% کل نفوس افغانستان را تشکیل می دهند.

گرچند امار دقیق از هزاره ها در افغانستان معلوم نیست و تابحال سرشماری دقیق صورت نگرفته است اما دولت افغانستان بصورت تخمینی نفوس هزاره ها را 15% اعلام کرده است که اعلان این نفوس، بیشتر دلیل سیاسی داشته و حکومت افغانستان با اعلان این آمار عاری از حقیقت نفوس هزاره ها و کم جلوه دادن انها، سعی نموده تا از جذب زیاد هزاره ها در ادارات دولتی جلوگیری نماید.

هزاره ها مردم اصلی و بومی افغانستان است که سالهای سال در افغانستان و قسمتی از ایران حکمروایی میکردند، نام افغانستان آن زمان خراسان؛ بعد به آریانا و سپس به افغانستان مسمی گردید. زمانیکه افغان ها نام افغانستان را بر این سرزمین نهادند مردم هزاره به حاشیه رانده شده و مورد تاخت و تاز عساکر پشتونها قرار گرفت که بد ترین دوره، حکومت فاشیزم عبدالرحمن خان است. عبدالرحمان با قدرت نمائی و لشکر کشی در سرزمین هزارستان، زمین های انها را غضب کرد و 62% مردم هزاره را قتل عام نمود.

در این نگاشته، مجال می خواهم تا قتل عام ها، تجاوز و مهاجرت هزاره ها را بصورت کوتاه شرح دهم.

تاریخچه مهاجرت هزاره ها
مهاجرت هزاره ها به خارج از افغانستان بیشتر متاثر از اوضاع سیاسی افغانستان بوده است.
مورخین، اولین گروه از مهاجرین افغانی ها را به استرالیا ذکر میکنند که این مهاجرت دلایل سیاسی نداشته است.
دسته دیگر هزاره های افغانستان بوده اند که در زمان حکومت امیرعبدالرحمن با یورش به هزاره جات 62% مردم هزاره را قتل عام کرده و به هزاره هایی که از قتل عام جان سالم بدر برده بودند، دستور داد تا “باید از نو مسلمان شوند، (یعنی سنی مذهب شوند)، و یا به دولت تحت امر او جزیه بدهد برای بقای خود شان و یا از افغانستان خارج شوند.”

قتل عام هزاره ها توسط امیر عبدالرحمن:
در سال 1892 به بعد امیر عبدالرحمن هزارستان را فتح کرد و کوچی های زیاد را در مناطق مرکزی افغانستان جابجا نمود و به کوچی ها دستور داد که زمین های زراعتی این مردم را علفچر درست کنند تا این مردم به تنگ امده منطقه را ترک کنند.

این علفچرها، انعام جنگ های بود که کوچی ها در مقابل هزاره ها کرده و پیروز جنگ شده بودند، همچنان برای عدم قدرت گرفتن دوبارهزاره ها انها “کوچی ها” را در هزاره جات جابجا کرده بودند. امیر عبدالرحمن قسمت زیادی از مناطق و زمین های هزاره ها را مصادره و به اقوام پشتون از جمله کوچی ها واگذار نمود و اسناد مالکیت آنرا صادر نمود.

پس از انکه قدرت هزاره ها بکلی درهم کوبیده شد، نوبت توزیع زمین های هزاره ها به دیگران و وضع مالیه سنگین بالا کسانی که هنوز فرار نکرده و بر ملک و جایداد خود باقی بودند، رسید. در سال 1894 امر شد که املاک علاقه جات ورث، سرخجوی و غیره را اندازه گیری گردیده و پس از مشخص شدن مساحت آن، در قید جریت اورند. از جمله املاک میدان و کسانی که در جنگ به درک اسفل رفته است اکثر ایشان سید، زوار،کربلایی، میر و میرزاده بودند یا دستگیر شده بودند، تمامت خالصه، دولت دانسته و املاک هزاره ها را ضبط دیوان سلطنتی گردید.

درسال 1932 امیر عبدالرحمن خان دستور داد که تمام مرغزار های هزارجات باید در اختیار دولت قرار بگیرد و هزاره ها حق استفاده از این مرغزارها را ندارد. پس از صدور این حکم، حکام دولتی مرغزار های مردم هزاره را به افغانهای کوچی واگذار کردند مالداری هزاره ها تنزیل یافت و باعث قلت گوشت و لبنیات گردید.

برعلاوه امیر عبدالرحمن مالیات سنگینی بر مردم هزاره اعمال کرد که این مالیات تا دوران داوود خان اولین ریس جمهور افغانستان ادامه داشت که در عصر ظاهر شاه به اوج خود رسیده بود.
مالیات هایی که به بهانه های مختلف بر مردم هزاره تحمیل گردد بود عبارت از :

1ـ خسبری: بعنوان ذکات از زمین های مزروع و غیر مزروع هزاره ها پول گرفته می شد.
2ـ سرپولی: بابت هر نفر در خانواده هزاره، مالیات گرفته می شد.
3ـ شاخ پولی: مالیاتی که در برابر هر راس حیوان از هزاره ها گرفته می شد.
4ـ گندم گدام: که بصورت نا منظم در مقیاس بیشتر از هفتصد خروار گندم بر هزاره ها حواله می گردید.
5ـ خوش خریدی: که از طرف شخص صدر اعظم بر هزاره ها حواله می گردید.

6ـ سرچربی بی بی و چادر ملکه: نوعی دیگر از حواله های غارت گرانه ای بود که بر هزاره تحمیل می شد.
نظام عسکری در قرن اخیر برای هزاره ها به اردوگاه مرگ تبدیل شده بود لذا این مردم مجبور به پرداخت رشوه های کمر شکن و خانمانسوز و یا خرید وظیفه عسکری به بهای گزاف می شدند که در این فرایند بسیاری از مردم زمین و خانه خود را از دست داده راه مهاجرت اجباری را اختیار می کردند.

در سال 1933 میلادی ابراهیم خان علیزایی طایفه از« کاکری» به صورت عمدی رمه ای گوسفندان و گله شتران خود را داخل علفچرها و زمین های زراعتی هزاره ها کرد و هر کس که سعی بر ممانعت وی نمود، توسط وی به قتل رسید.

به تعداد بیست هزار خانوار که زمین های زراعتی شان توسط کوچی ها غارت شده بود، مجبور به ترک وطن شدند و هم چنان ملک های “زمین” ارزگان و قلندر، بوباش، میانه نیشین، پشی، شیرداغ، زولی، سلطان احمد جحرستان، تمیران، گیزاب متصل جرقی، مالستان و هزاره دایزنگی، تماما به مهاجرین ناقلین افغان داده شد.

حمله شوروی به افغانستان در سال 1978 میلادی باز هم مهاجرت افغانها و هزاره ها را در سراسر جهان بخصوص ایران و پاکستان افزایش داد، که در قرن بیست افغانستان بیشترین مهاجر را در جهان دارا بود . بر اثر سه دهه جنگ و خونریزی در افغانستان و مداخلات کشورهای خارجی و همسایه ها بخصوص پاکستان، ایران و روسیه، تعداد بیشتر افغانها مجبور به مهاجرت شدند. در زمان جنگ های داخلی، هنگامیکه حکومت مرکزی داکتر نجیب الله از بین رفته و قدرت بدست مجاهدین افتاد، جنگ های خانمانسوز داخلی آغاز گردید که هزاره ها بیشترین آسیب را نسبت به سایرین در این جنگ متحمل شدند.

قتل عام هزاره ها در افشار ـ کابل
در سال 1992 درست یک قرن بعد از قتل عام 62 درصدی هزاره ها، قوم دیگر افغانستان ” تاجیک ها” که تازه به قدرت رسیده بودند به نیت نسل کشی جنایت فراموش نشدنی را بالای هزاره ها در افشار کابل راه انداختند. در جنایت افشار، بیشتر از2500 کودک، زن و پیرمرد هزاره سر بریده شد و این عمل وحشیانه نیز بیشتر مردم هزاره را وادار به ترک افغانستان کرد.

جنایتکاران در افشار، با خون اطفال شش ماه روی دیوار یاد گاری نوشتندو گهواره های انان را تیر باران کردند، بر زنان و دختر تجاوز نموده، بخاطر بدست آوردن یک حقله انگشتر، ناخن و برای گوشواره، گوش های زنان را بریدند.

اما متاسفانه امروز همین جنایت کاران جنگی در پست ها بلند دولتی ایفای وظیفه می کنند. اقای فهیم که امروز معاون اول ریس جمهور است در قتل عام مردم بیگناه افشار رئیس استخبارات حکومت اسلامی اقای ربانی بود و مسوول کشف، که در برنامه ریزی عملیات افشار و جریان ان نقش داشت.

بسم الله محمدی وزیر امور داخله فعلی که فرمانده ریزرفهای تهاجمی حکومت وقت بود و همچنان سیاف که فعلا نماینده پارلمان افغانستان است و یکی از حامیان اصلی دولت اقای کرزی به پشتوانی ناتو و ملل متحد، از چهره های دیگر دخیل در جنایت افشار می باشند.

جنرال عبدالقدوس«سید» در کتاب جنگهای کابل می نویسد:

حمله بر افشار از سه استقامت 1ـ استقامت بادام باغ 2ـ استقامت سرک عمومی کارته پروان 3ـ استقامت غرب و خوشحال مینه که مدت دو روز جنگ بشدت تمام وجود داشت. روز اول جنگ با تمام مصیب ها، خونریزی ها و ویرانگری اش به پایان رسید و در غروب کابل، کناره های ابی اسمان رنگ قرمز بخود گرفته بود. گویی اسمان از شدت خونریزی در زمین و شهر از شدت سرما و رفتن خورشید، ماتم گرفته بود.

درصبحدم روز دوم جنگ، نیروهای عبدالرب رسول سیاف و احمد شاه مسعود با هم وصل شدند و نیروهای تازه نفس اتحاد اسلامی نیز به انها پیوست. این نیروهای جنایت کار، به بهانه های جستجو افراد حزب وحدت اسلامی به تلاشی اماکن شخصی پرداخته، به دستگیری و توقیف بیگناهان، تجاوز به زنان و چور و چپاول دست زدند. در این جریان شماری زیادی از ساکنان مظلوم افشار به جرم هزاره بودن و شیعه بودن از دم تیغ گذشتانده شدند.

در تصفیه افشار بدست مهاجمین (سیاف و مسعود) انتقام جویی های قومی و مذهبی، شوق دست یافتن به غنیمت جنگی از جمله مال و دارایی های شخصی شهروندان، تجاوز به زنان و قتل عام ها، به گسترش ابعاد و شدت فاجعه افزوده بود.

دوران سیاه طالبان:
با ظهور طالبان در افغانستان بنام “اسپین ملائیکه” مردمی که از جنگ خسته شده بودند سلاحای خود را بزمین گذاشتند و به اسقبال انها رفتند. هنگامی که طالبان وارد کابل شدند، استاد عبدالعلی مزاری کسی که همیشه در افغانستان خواهان صلح و مذاکره بود حاضر شد که به انها مذاکره کند اما وی نیز به نیرنگ مذاکره از سوی طالبان شهید شد.

استاد عبدالعلی مزاری و همراهانش که به نیت مذاکره نزد طالبان رفته بودند با بسیار بی رحمی از سوی طالبان سنگلاخی شده، گوش و بینی هایشان توسط طالبان بریده شدند و سپس به شکل بسیار فجیع شهید شدند. با شهید نمودن استاد عبدالعلی مزاری به شکل فجیع آن، طالبان چهره اصلی خود را نمایان کردند از ان به بعد بود که جنگ ها در مقابل طالبان به صورت جدی آغاز گردید.

قتل عام هزاره ها در مزار شریف :
در 8 اگست سال 1998 نیرو های طالبان وارد شهر مزار شریف شدند. یک هفته بعد به تعداد 2000 نفر که بیشتر شان غیر نظامی بودند، توسط طالبان به قتل رسیدند. در گزارشی که از سوی دیدبان حقوق بشر بنام قتل عام در مزار شریف تهیه شده، چنین امده است: طالبان وارد شهر مزار شریف نشده بودند که نیرو های حزب اسلامی گلبدین حکمتیار در خطوط اول جبهه، قرارگاه حزب وحدت را که از جنگجویان بامیان و در منطقه یی به نام قلعه زینی تخت پل که یک منطقه وسیع محصور شده در شمال شرق مزار در جاده شهر بلخ، تشکیل شده بود، را احاطه کردند.

نیروهای حزب اسلامی به تعداد1500 تا 3000 جنگجوی حزب وحدت را به دام انداختند که بعدا با پیشروی طالبان محاصره گردیدند بیشتر این جنگجویان حزب وحدت، در همان منطقه کشته شدند و حدود 700 نفر انها که بطرف مرز حیرتان فرار کرده بودند نیز توسط طالبان در دشت ها به قتل رسیدند.

طبق گزارش دیده بان حقوق بشر، طالبان در اولین ساعات پس از بدست گرفتن کنترول شهرهای سمت شمال، شمار نامعلومی از غیر نظامیان را که عمدتا هزاره و ازبک بودند را به قتل رساندند. آنها بالای غیر نظامیان در مناطق مسکونی و خیابان های شهر فیر میکردند.

دیده بان حقوق بشر در گزارش خود نگاشته است که یک مرد تاجک که خودش هم در توقیف طالبان بوده، چنین می نویسد: من در کارته بخدی زندگی می کردم در روز سوم، طالبان سرک ها را محاصره کرده و اقدام به جستجوی خانه به خانه برای یافتن هزاره ها کردند. خانه های هزاره کجاست؟ فقط یک خانه هزاره نزدیک ما بود که در آن چهار مرد جوان به شمول یک رفیق که برای دید و بازدید امده بود، حضور داشت و یک مرد جوان نیز در این خانه کار می کرد. تاجیک ها، ازبک ها و هزاره (مردان بزرگسال ) از مناطق همجوار نیز دستگیر شده بودند. همه دستگیر شدگان به موتر های باری انداخته شد. دستان چهار مرد هزاره خیلی محکم بسته شده و بجای دیگری برده شدند و دوبچه هزاره دیگر در موتر ما بود .

وقتی که نزدیک ساحه بازار رسیدیم موتر متوقف گردید و دوبچه هزاره پائین اورده شد، یک عسکر طالب آنها را تیله کرده. و به چهار راهی پشت ساحه بازار برد، سپس توسط این عسکر طالب تیرباران گردیدند. بعدا به من گفته شد که چهار هزاره دیگر به تکیه خانه مهدیه برده شده و در انجا بقتل رسیدند. همه این هزاره ها کار گر بودند، نظامی و جنگجو نبود، انها همگی سنینی بین 19 الی 20 سال داشتند.

یک دانشجوی طب گواهی داد که طالبان شفاخانه را نیز برای پیدا کردن هزاره ها تلاشی کردند من دو بچه هزاره را دیدم یکی حدود 13 ساله و دیگری حدود 20 ساله که یکی انها دستش شکسته بود. طالبان خواستند که انها را با خود بیرون ببرند اما با مداخله رییس شفاخانه نتوانستند اما روز بعد انها را طالبان باخود بردند.

زمانیکه طالبان کنترل کامل شهر مزار را گرفتند، والی جدید طالبان بنام ملا عبدالمنان نیازی خطبه های را در تمام مساجد شهر ایراد کرده و تهدید نمود که اگر کسی با هزاره ها کمک کند، خودش نیز از سوی طالبان مجازات می گردد. او در خطبه های خود می گفت که هزاره ها مسلمان نیستند، انها کافر اند و باید انها را بکشیم.

طبق گزارش دیده بان حقوق بشر، این خطابه ها توسط بیشتر مقامات بلند رتبه طالبان اعلام شده و کشتن هزاره ها جواز رسمی و شرعی یافته بود.

هزاران مرد هزاره که در زندانهای شهر بود به اثر ازدحام زندانیان می خواستند که انها را به شبرغان، هرات و قندهار انتقال دهند. هر 150 تن از این زندانیان در بین کانتینر هایی که گنجایش بیش از 100 نفر را نداشت، انداخته شدند و تمام این زندانیان در مسیر راه و حتی نرسیده به شبرغان، به دلیل نبود اکسجن کافی، از بین رفتند.

قتل عام هزاره ها در ولایت سرپل در سالهای 1999 الی 2000.
بناء به گزارش دیدبان حقوق بشر، طالبان جنایت جنگی را در ولسوالی گوسفندی ولایت سرپل مرتکب شده که در جریان علمیات های ضد شورش به دنبال مقاومت در برابر اشغال طالبان در سال 1998 این اعمال علیه غیر نظامیان با عملیات های نظامی جبهه مقاومت همراه بود.

این عملیات ها اغفال کننده بوده و طالبان با بارها عقب نشنی، غیر نظامیان را هدف حملات تلافی جویانه خویش قرار می دادند که در ماه مارچ سال 2000 به تعداد 96 نفر غیرنظامی توسط طالبان به قتل رسید.

دیده بان حقوق بشر در گزارش خود ولسوالی سنگ چارک ولایت سرپل را نیز اضافه می کند. مردم غیر نظامی زیاد در این ولسوالی کشته شد که این غیرنظامیان نیز قربانی حملات تلافی جویانه طالبان گردید. نیروهای طالبان زمانی که در یک منطقه شکست می خوردند، اگر بار دیگر دوباره آن منطقه را به دست می آورد، دست به کشتار مردم بیگناه می زدند.

هنگامیکه طالبان بامیان را تحت کنترول خود در اوردند، بوداهای عظیم الجثه بامیان را که قدامت تاریخی بیش از 2000 ساله داشت را منفجر کرده و به صورت کامل تخریب نمودند. انفجار دادن بوداهای بامیان نیز دلیل سیاسی داشت. بوداها بدست هنرمندان هزاره در زمان حکومت کنیشکای کبیر ساخته شده بودند و شکل هزارگی داشتند و همین دلیل از سوی طالبان که ادامه دهنده سیاست عبدالرحمانی بودند و هستند، تخریب گردید.

تسلط پیدا کردن طالبان بر بامیان، ترس و حشت میان مردم مظلوم بامیان افروخته گردید. طالبان بر مردم عاجز و بی ازار بامیان رحم نکردند. در یکه ولنگ بامیان باقتل عام پیرمردان، کودکان و اتش زدن قریه جات ها وحشی بودن خویش را بار دیگر و تکراراً ثابت کردند. تنها در یک مورد در کشتار طالبان در بامیان، بیش از 200 نفر بدون کدام جرم از دم تیغ گذرانده شد.

این قتل عام ها نیز مردم هزاره را مجبور به ترک کاشانه شان کردند. مهاجرت هایی که به قیمت جان اکثریت هزاره ها تمام شد و بیش از 1500 نفر مرد، زن و کودک پیر و جوان، بصورت فامیلی و فردی هنگامیکه عازم پاکستان و ایران بودند، توسط گروه طالبان در ولایت زابل در منطقه کندی پشت تیر باران گردید که استخوانهای انان تا بحال در گودال ها و اب رفتگی های کندی پشت پراکنده است. هم چنان تعداد از فامیل ها، در مسیر راه قندهار و اسپین بولدک نیز سر به نیست شدند که تا امروز هیچ کس اثری از آنها نیافته است.

بعد از سقوط دوره سیاه طالبان و به میان امدن دولت موقت و حکومت جدید در افغانستان تعداد زیادی از مهاجرین با تمام امید و ارزو از پاکستان و ایران به کشور خود شان عودت کردند. مهاجرین از ایران برگشتند بخاطری که در ایران نیز مورد ازار، اذیت و شکنجه دولت فاشیستی ایران قرار گرفته بودند، اما متاسفانه زمانیکه دوباره به افغانستان امدند تضاد، قوم پرستی و نا امنی، انها را دوباره به مهاجرت وادار کرد.

تا به امروز پدیده بنام طالب و قومی بنام کوچی در افغانستان خون هزاره ها را می مکد.

کوچی ها بر مناطق مسکونی بر طبق فرمان عبدالرحمن تا به امروز که بیشتر از یک قرن از آن زمان می گذرد، حمله مینماید و زمین های زراعتی این مردم را به علف چرهای شان مبدل می کنند. دولت کرزی نیز در مقابل تمام اینها سکوت اختیار کرده و کوچی ها بدون کدام ترس و هراس، مردم هزاره را زیر چکمه های شان بقتل میرسانند، خانه ها، قریه ها را اتش میزنند.

کوچی ها جنایت کردند اما کسی نیست که جلو شان را بگیرد. حتی امروز جامعه جهانی درین مورد سکوت اختیار می کنند و هر وقت با فرا رسیدن بهار، ترس مردم بهسود، دایمرداد، قره باغ، شهرستان و دیگر مناطق هزاره جات، از حمله کوچی ها زیاد تر می شود.

در سال2006 کوچی ها با تمام نیرو بر مناطق بهسود، دایمیرداد و ناهور حمله کرد که طی این حمله صدا ها خانه توسط کوچی ها به آتش کشیده شد و صد ها نفر اعم از پیر و کودک که توان فرار کردن را نداشتند نیز به قتل رسید. هزاران نفر آواره شهر کابل و دیگر ولایت گردید و تعدادی نیز به کشور های همسایه ایران و پاکستان آواره گشتند.

و این حملات معمولاً هر سال در فصل بهار تکرار می‌شود، دولت افغانستان همیشه در مقابل این عمل وحشیانه طالبان و پشتونهای متعصب سکوت اختیار نموده و هزاره های که در داخل افغانستان هستند نیز توان مقابله کردن در برابر آن‌ها را ندارند و معمولاً دست به تضاهرات می‌ زنند که این تظاهرات ها اکثر وقت‌ از خارج افغانستان شروع می‌شود که در حقیقت این عمل هیچ بدرد مردم هزاره در داخل افغانستان نخورده و هیچ یک از درد آن‌ها را دوا نمی کند.

هزارستان معمولاً با مناطق پشتونها محدود شده است و به همین خاطر، مسافرینی که از مسیر میگذرد، اکثر اوقات بدست دزدان طالب و راهزن های پشتون چور و چپاول می گردند و در بیشتر اوقات به قیمت جان شان تمام می‌شود. دولت افغانستان نیز توان تأمین امنیت مردم هزاره را ندارد و یا اینکه نمی‌خواهد داشته باشد.

قوم و قبیله گرایی حکومت افغانستان در انتخابات پارلمانی 2010 یک بار دیگر نمایان گردید. زمانیکه از غزنی 11 نفر نماینده هزاره پیروز انتخابات شدند، آقای کرزی ریس جمهور افغانستان فوراً در یک کنفرانس خبری شرکت کرده و اظهار داشت که این عمل را نمی‌تواند تحمل کند زیرا از ولایت غزنی از قوم پشتون هیچ‌کس به عنوان نماینده در پارلمان راه یافته نتوانسته است.

کرزی در این کنفرانس گفت، باید بجای دونفر برنده هزاره، دو نفر از قوم پشتون در پارلمان افغانستان جایگزین شود که این عمل کرزی مورد اعتراض جامعه جهانی و نهاد های معدنی افغانستان قرار گرفت و پس از یک سال جنجال بر سر این موضوع، بلاخره نماینده های مردم غزنی بدون تغیر در پارلمان به کارشان ادامه دادند.

این سیاست‌های قوم گرایانه دولت افغانستان باعث دلسردی هزاره ها و دیگر اقوام افغانستان شد.
امروز در مناطق جنوبی و شرقی افغانستان پشتونها بنام طالبان مکتب‌ها را به آتش می‌کشند و شفاخانه ها را ویران می‌کنند، ولی دولت افغانستان و جامعه جهانی بعد از یک ماه یا کمتر مکتب پخته کاری و با امکانات بیشتر در اختیار شان قرار می‌دهد اما در مناطق مرکزی که مردم عاشق علم و دانش هستند، هیچ توجه به اعمار مکاتب صورت نمی گیرد و شاگردان زیر سایه درخت و و چادر درس میخوانند.

در مناطق جنوبی افغانستان با آن همه حملات انتحاری باز هم جاده ها و سرک ها پخته کاری شده‌ و ولسوالی ها به ولایات وصل گردیده است اما مناطق مرکزی که معمولاً هزاره نشین هستند تا به هنوز به کابل که مرکز افغانستان است وصل نشده و حتی داخل ولایت های هزاره نیشین که بیشترین نفوس را دارد نیز به طول یک متر هم جاده ها قیر ریزی نشده است.

چرا دولت این کار را نمی کند؟
جواب بسیار ساده و روشن است چون دولت افغانستان که معمولاً بدست پشتون ها است و پشتون مدتها است که در نابودی قوم هزاره تلاش کرده و تلاش می‌کنند. پشتون ها تحمل دیدن رشد و زندگی رفاه و آرامش مردم هزاره را ندارند.

نمونه ی دیگر قوم گرایی دولت افغانستان، رای نگرفتن نامزد وزیران هزاره بود چنانچه که هیچ کدام از وزیران هزاره از طرف پارلمان قوم گرای دولت رای اعتماد نگرفت. در مدت دو سال، اکثریت وزارت خانه هایی که مربوط هزاره ها می‌شد، وزیر نداشت که سرانجام و بعد از مدت دو سال و نیم، دولت افغانستان مجبور شد نامزد وزیران را به پارلمان معرفی کنند و آقای کرزی شخصاً از نماینده های پارلمان خواست که به آن‌ها رأی اعتماد بدهد که این خود یک تعصب و قوم گرایی آشکار و روشن در مقابل هزاره ها است.

مآخذ :
سراج التواریخ (ملا فیض محمد کاتب)
هزاره ها از قتل عام تا اهیای هویت (بصیر احمد دولت آبادی)
تاریخ تشیع و هزاره های افغانستان (سید عسکر موسوی)
حامد شفائی (اوضاع مهاجرن افغانستان)
نوشته پیل زابرسکی از منبع نشنل جیوگرافیک
سایت کابل پرس
حمله بر افشار نوشته (جنرال عبدالقدوس سید)
اشغال زمین های مزروعی هزاره ها توسط کوچی ها ….. (عباس دلجو)
سایت جمهوری سکوت نوشته های (استاد عزیز رویش )و( عبدالخالق علیزاده)
سایت از دست رفته یاد داشت های( بصیر اهنگ)
سایت جنبش نوشته (مهدی اکبری) مقاله ایت الله محسنی و سیستم تاراج هزاره ها
تاجک پرس نوشته( محمد عوض نبی زاده) 115سالیاد شهادت میرمحمد عظیم بیگ سه پای
فاجعه افشار یا اوج تبلور فاشیسم قبیلوی در اتحاد با فاشیسم ایدالوژیکی مذهبی نوشته توردیقل میمنگی سایت کابل پرس .                

منبع : مردم هزاره


مطالب مشابه :


وزیران برکنارشده دولت احمدی نژاد توسط احمدی نژادچندنفرند؟

و ادغام وزارتخانهها با تصویب هیئت وزیران را از وزارت




ادغام وزارت علوم و آموزش و پرورش؛ حل مشکل یا مشکل روی مشکل؟

در سایر وزارتخانهها ها، وزیران دو می‌دهم با وزارت نفت آن را




کدخدایی: مجلس اختیار تعویق ادغام‌ها را دارد

ادغام وزارت خانهها ها که با 200 برنامه ، تعداد وزارتخانه ها را از




رئیس جمهور با 110 مشاور

بزرگی را که در ارتباط با دولت تعداد وزیران مشاور را 9 تن بودجه وزارت خانه های




وزیران پیش‌مرگ

هر دو بزرگوار هم نمی‌توانستند خواست‌های تمامی این جناح‌ها را وزارتخانه تعداد از




ضرب الاجل وزارت کار ایران به دفاتر غیرقانونی مهاجرتی

اقدامات خود را با آئین نیروی کار فقط با داشتن مجوز از وزارت کار و خانه ها هزینه های




هزاره ها: قتل عام ها ومهاجرت

طالبان خواستند که انها را با خود خانه ها، قریه ها را وزارت خانه هایی که




برچسب :