مقاله : ((نظریه های جامعه شناسی آموزش و پرورش ))

تاریخچهجامعهشناختیآموزشوپرورش

کوشش برای مطالعه آموزش و پرورش به عنوان یک پدیده اجتماعی ، همزمان با گسترش و رواج تفکر علمی و پیدایی جامعه شناسی ، در قرن نوزدهم آغاز شد و با برخورداری از اهمیت روز افزون ادامه یافت. بنابر اصول جامعه شناسی ، علی رغم تفاوت موجود میان فرهنگها ، موجودیت و بقای آنها به واسطه تعاون و همیاری اجتماعی سازمان یافته ، حفظ می شود که نشانگر پاره ای شباهتهای کلی میان فرهنگهاست .

سیرتحولیورشد

جامعه شناسان ، عموما ، معتقدند که نخستین بار ، امیل دورکیم ، جامعه شناس فرانسوی ، در اواخر قرن نوزدهم ، ضرورت رویکرد جامعه شناختی در مطالعه آموزش و پرورش را مطرح ساخت. وی تدریس آموزش و پرورش در دانشگاه سوربن (Sorbonne) را با این مضمون آغاز کرد که آموزش و پرورش را از دیدگاه یک جامعه شناس مورد توجه قرار می دهد، زیرا آموزش و پرورش از لحاظ ماهیت ، منشأ و کارکرد، کاملا امری اجتماعی (Social Fact ) است. در نتیجه ، نظریه آموزش و پرورش بیش از هر علمی ، به جامعه شناسی مربوط می شود .

" جامعهشناسیآموزشوپرورشامیلدورکیم"

آموزش و پرورش فعالیتی است که نسل بالغ ، درباره نسلی که هنوز برای حیات اجتماعی نارس است، به جای می آورد. موضوع این فعالیت عبارت است از برانگیختن و پروردن افکار و معانی و شرایط معنوی و مادی که مقتضای حیات در جامعه سیاسی و محیط خصوصی است که طفل برای زندگانی در آن ، آماده می شود.

بنابراین ، نقش آموزش و پرورش در جامعه ، آن است که کودکان را که هنوز اجتماعی نشده اند، متناسب با نظام اجتماعی بار آورده و برای سازگاری با محیط خاص اجتماعی شان آنان را به هنجار ، رسوم و عادات مقتضی ، مجهز سازد.

دورکیم از جمله جامعه شناسانی است که به آموزش و پرورش توجه زیادی کرده و درباره آن به فراوانی سخن گفته است، لذا تحلیلهای جامعه شناختی معتبری در این زمینه ، باید 9181 ( معتقد بود که پدیده هایی - در آثار و آرای وی جستجو کرد. امیل دورکیم ) 9191که جامعه شناسی باید مطالعه کند، وقایع یا حقایق اجتماعی اند و حقایق اجتماعی را باید به عنوان چیز ) Thing ( تلقی کرد.

به تعریف او ، واقعه اجتماعی آن است که در عین داشتن وجود مخصوص و مستقل از تظاهرات فردی ، در سراسر جامعه معینی عام باشد. از لحاظ دورکیم ، امور یا حقایق اجتماعی ، وسیله توضیح رفتار اجتماعی بوده به حقایق فردی یا روان شناختی ، تقلیل پذیر نیستند، حقایق اجتماعی در بیرون از افراد هستند و قیودی بر آنها اعمال می کنند، و جامعه، وجودی مستقل از افراد دارد. هر فرد در جامعه ای متولد می شود که پیش از او سازمان یافته است و در نتیجه تحول شخصی او را شکل می دهد. بنابراین ، از دید دورکیم ، انسان محصول جامعه است و حالتهای جامعه در حالات افرادی که بدان تعلق دارند، بازتاب پیدا می کند. به نظر او آموزش و پرورش و جامعه با یکدیگر پیوند نزدیک دارند. به عبارت دیگر ، هر جامعه ، نظام آموزش و پرورشی مناسب با ساختار و زمان خود پدید می آورد. حتی ، هر طبقه اجتماعی ، اجتماع محلی ، اجتماع شغلی ، ویژگیهای

آموزشی و پرورشی مناسب خود را بوجود می آورند. امروزه ، این واقعیت را ، هر کارگزار آموزش و پرورش با تجربه هایی که دارد، تصدیق می کند.

برداشتدورکیمازآموزشوپرورش

برداشت او از آموزش و پرورش ، از مفهومی که برای انسان قائل است، ناشی می شود. به نظر او ، آدمی ، در اصل ، یک موجود زیستی به دنیا می آید و بنابراین ضرورت که مألا موجودی اجتماعی است و در جامعه زندگی خواهد کرد، لذا ، ملزم به آموزش و یادگیری راه و رسم زندگی اجتماعی جامعه خویش است. پس از لحاظ او ، آموزش و پرورش ، وسیله سازماندهی خود فردی و خود اجتماعی ، به صورت یک موجود با انظباط است که می توان آن را به تشکل شخصیت و تولد اجتماعی شخص تعبیر کرد.

عقیدهدورکیمدربارههمبستگی

به بیان او ، هر جامعه انسانی مستلزم همبستگی است، یعنی پیدایی این احساس در مردم و با یکدیگر پیوند دارند. ولی از لحاظ تاریخی ، » اعضای یک پیکرند « که همه آنان همبستگی ممکن است انواع متفاوتی داشته باشد. دورکیم ، از دو نوع همبستگی نام برده و آنها را همبستگی مکانیکی )ماشینی( و همبستگی ارگانیکی )زنده یا اندام وار ، در قیاس با اندام موجود زنده( نامیده است.

همبستگی مکانیکی

همبستگی از راه همانندی است و هنگامی که این شکل از همبستگی بر جامعه مسلط باشد، افراد جامعه چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند، آنان که اعضای یک اجتماع واحد هستند به هم همانندند و احساسات واحدی دارند، زیرا به ارزشهای واحدی وابسته اند و مفهوم مشترکی از تقدس دارند. جامعه از آن روز منسجم است که افراد آن هنوز تمایز اجتماعی پیدا نکرده اند.

همبستگی ارگانیکی

همبستگی ارگانیکی است که اجماع )توافق( اجتماعی ، یعنی وحدت انسجام یافته اجتماعی در آن ، نتیجه تمایز اجتماعی افراد با هم است و یا از راه این تمایز بیان می شود. افراد ، دیگر همانند نیستند بلکه متفاوت و )لزوم( استقرار اجماع اجتماعی تا حدی نتیجه وجود همین تمایزها و تفاوتهاست. همبستگی ارگانیکی ، به عنوان ویژگی جوامع جدید ، همبستگی بسیار پیچیده ای است که در آن شکل اساسی رابطه بین مردم ، احساس ساده

تعلق به یکدیگر نیست، بلکه شبکه پیچیده ای از روابط قرار دادی است که براساس تعقل و قانون ، تشکل و تداوم پیدا می کند.

همبستگیازدیدگاهدورکیمدرجوامعمختلفدرارتباطباآموزشوپرورش

جوامعابتدایی

جامعه ابتدایی ، جامعه ای متجانس است که در آن افراد ، کورکورانه از اعتقادات ، ارزشها و رسوم رایج و مستقر پیروی می کنند، همانندیهای زیادی میان آنان مشاهده می شود، و اجبارها و الزامهای خانوادگی ، گروهی و قومی ، دامنه و حدود رفتارها را تعیین تکلیف می کنند. در این جامعه ، فعالیتهای گروهی و  اجتماعی ، تنوع چندانی ندارند. از این رو ،افراد تقریبا در همه امور و فعالیتها ، مشارکت و همکاری می کنند.

در مجموع ، می توان گفت که در جامعه ابتدایی ، هر فرد ، به خودی خود ، رفتار دیگران را سر مشق قرار می دهد، در هر کاری به طرزی ماشینی ، از دیگران تبعیت کرده ، به اعتقادات و آداب و رسوم و سنن ، گردن می نهد. در نتیجه یک سلسله روابط ساده ، بر رفتار اجتماعی حاکمیت یافته و جامعه را از همبستگی برخوردار می سازد. در چنین جامعه ای ، آموزش و پرورش ، بدون قصد قبلی و هدف مشخص و بدون نقشه آگاهانه ، از طریق خانواده و روابط رایج میان نسل بالغ و سالمند و نسل جوان و نارس ، عملی می شود.

جوامعپیشرفته

جامعه ای نامتجانس است. همانندی و همفکری ، در بین افراد آن تضعیف شده و تفاوتهای فراوانی میان آنان به وجود آمده است. لیکن این تفاوتها که حالت مکمل دارند، موجب کمال جامعه می شوند. در این جامعه که از ساختار روابط پیچیده ای برخوردار است، کار و فعالیت ، مستلزم همکاری و تعاون است. در نتیجه ، پیدایی تقسیم کار و تخصص ضرورت پیدا می کند که بر اثر آن ، افراد در گروهها و دسته های مختلف گرد آمده و هر یک ، کار معینی را به سود همگان برعهده می گیرند.

درجامعه های جدید ، پیچیدگی روابط و تخصصی شدن کارکردهای نهادها و سازمانهای اجتماعی ، نهادهایی نظیر دین و خانواده ، قادر به ایفای نقش های پیچیده و گوناگون آموزشی و پرورشی مورد انتظار جامعه نیستند. به عبارت دیگر ، در نظام پیچیده جامعه ارگانیکی ، آموزش و پرورش افراد جامعه ، از طریق مشارکت مستقیم آنان در زندگی اجتماعی ، آن گونه که در جامعه ساده اتفاق می افتاد، غیر ممکن است.

" جامعه شناسی آموزش و پرورش ماکس وبر " – ماکس وبر ) 9181 9191 ( ، جامعه شناس آلمانی ، برخلاف دورکیم ، مستقیما درباره - آموزش و پرورش مطلبی ننوشت. کمک او به جامعه شناسی آموزش و پرورش ، غیر مستقیم و از طریق آثار تاریخی و جامعه شناسی اوست که ضمن آنها ، می توان به مفاهیمی در ارتباط با آموزش و پرورش و تحول آن دست یافت. وبر به فراورده های تاریخی مهمی که موجب تحول جامعه سنتی به جامعه صنعتی شده بود، توجه خاص داشت. از این رو آموزش و پرورش را در ارتباط با تحول اجتماعی ملاحظه می کرد.

همچنین ، مثل دورکیم ، تاریخ را به منزله حرکت جامعه های بشری به سوی عقلانیت و تقسیم کار تخصصی و پیچیده تر ، تلقی می کرد، ولی نسبت به دقایق این حرکت حساس بود. او گر چه سوق به عقلانیت را اجتناب ناپذیر می دید، ولی آن را به جای یک حرکت آرام و تکاملی ، فراگردی توام با ستیز و کشمکش و سرشار از پس افتادگی و عدم تعادل می دانست. از لحاظ او ، رابطه آموزش و پرورش با تغییر اجتماعی نیز در حالی که امری اساسا سازش پذیر است، به سهم خود ، رابطه ای توام با کشش و فشار ، نشیب و فراز ، و پیشرفت نامنظم به سوی اشکال جدید است. وبر تغییر اجتماعی را در پرتو تغییرات سلطه ( Domination ( و اقتدار ) Authority ( در جامعه ، ملاحظه می کرد.

انواعسلطهواقتدارازنظروبر

اقتدارفرمند

مبتنی است بر اعتقاد و سرسپردگی به یک شخص خارق العاده که به خاطر واجد بودن صفات نمونه و مورد اعتماد و اطمینان بودن ، به رهبری رسیده است. فرمندی یا جاذبه شخصیت ، عطیه ای طبیعی است که شخص را از یک مرجعیت اجتماعی ، سیاسی ، یا دینی برخوردار می سازد. چهره هایی مثل بودا ، مسیح و گاندی ، یا در یک گروه بندی دیگر ، چهره های تاریخی مثل اسکندر ، ناپلئون و هیتلر ، همه ، دارای اقتدار فرمند بوده اند.

اقتدارسنتی

اقتدار سنتی بر این باور و اعتقاد استوار است که مقام و پایگاه کسانی که در گذشته اعمال سلطه و اقتدار کرده اند و رسوم و سنن و ارزشهای مربوط به آن ، مستلزم احترام است. بنابراین ، منصب اختیار مورد احترام بوده، شخصی که آن را اشغال کند، اقتدار مربوط را به ارث می برد. اقتدار سنتی ، بویژه ، براعتقاد به امتیازات سیاسی گروه نخبگان مبتنی است که به انحصاری شدن موروثی قدرت در دست این قشر منجر می شود.

اقتدار عقلانی قانونی -

بر قوانین و مقررات عقلانی که برای نظم اجتماعی وضع می شوند، استوار است. در سلطه قانونی ، اطاعت از شخص یا مقام و منصب موروثی در میان نیست، بلکه اصل ، متابعت از قانون است. قوانین مشخص می کنند که از چه کسانی و تا چه اندازه باید اطاعت کرد. در جامعه های جدید ، روابط سلطه و اقتدار برقانون و عقلانیت مبتنی است. امور اجتماعی از طریق سلسله مراتب مناصب و مقامات که کنشهای متقابل میان آنها بوسیله مقررات خاصی نظم و ترتیب پیدا می کند، هماهنگ می شود و در انجام دادن امور ، قابلیت پیش بینی و کارآیی ضرورت دارند.

انواع سازمان اجتماعی از دیدگاه وبر

سازمانی که در رأس آن یک رهبر فرمند یا پرجاذبه قرار گرفته و همه زیردستان به او وفا دارند. سازمانی که در آن مقام رهبری به شیوه موروثی ، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. سازمانی که بر پایه قوانین تأسیس شده ، مقررات و ضوابط قانونی برآن حاکم است. )بوروکراسی( بدین ترتیب ، سیر تحول جامعه از سازمان فرمند ناپایدار به سوی سازمان سنتی پایدار و سرانجام ، درجهت سازمان بوروکراتیک پیش می رود. به زعم وبر ، در دوران جدید ، بوروکراتی شدن جامعه را می توان به وضوح ، در قالب مظاهری چون علم و تکنولوژی ، پیدایی و توسعه احزاب سیاسی متشکل و سازمان یافته ، حکومتهای حزبی و نظایر آن مشاهده کرد. درچنین جامعه ای سلطه و اقتدار از قشرهای حاکم سنتی ، مثل نجبا و اشراف ، به مدیران و متخصصان منتقل می شود و حکومت بطور فزاینده ، از طریق مداخله سیاست پیشگانی که در امور سیاسی ، مهارت و ورزیدگی دارند، به سوی مشارکت و حمایت توده مردم سوق داده می شود. و هر یک به نظام آموزش و پرورش ویژه ای پی افکنده ، به

پرورش نخبگان خاص خود می پردازند.

انواع آموزش و پرورش برحسب شخصیت از نظر وبر

فرمند یا پرجاذبه آموزش و پرورش منتسب به اقتدار فرمند ، سعی می کند که فقط قابلیتهای ذاتی را به عنوان عطیه و موهبت ، برانگیخته و شکوفا سازد. این نوع آموزش و پرورش از لحاظ روش و محتوا ، ناقص و ابتدایی است و هنگامی میسر می شود که اتفاقا افراد با استعدادی پیدا شوند که استعداد آنها بوسیله صاحب هنری سالمند ، قهرمانی نامور یا ساحری چیره دست شکوفا سازد. به نظر وبر ، با وجود اینکه اقتدار فرمند به عنوان عاملی مزاحم در جوار اقتدار عقلانی قانونی ، دوام آورده ، ولی آموزش و پرورش وابسته به آن جز در موارد -

انگشت شمار ، افول کرده است. هنرآموزی انفرادی به روش شاگردی در محضر استادان زبده و سرشناس از موارد این نوع آموزش و پرورش است. فرهیخته در مقابل ، تربیت افراد فرهیخته برای زندگی دینی یا دنیوی و همچنین ، تربیت افراد خبره و متخصص ، اصولا امری امکان پذیر است. با وجود اینکه، اهداف در نظام سنتی و

بوروکراتیک متمایزند. اهداف آموزش و پرورش در نظام سنتی به موجب اعتقاداتی که قشر حاکم در مورد فرهیختگی دارد، معین می شوند و در نظام بوروکراتیک به موجب الزامات و نیازهای بوروکراسی و تخصص.

در نظام سنتی ، هدف آموزش و پرورش ، تربیت افراد از لحاظ طرز سلوک و رفتار است، طرز رفتار یک گروه اجتماعی خاص ، یک عنصر مهم در این نوع آموزش و پرورش ، تأکید بر راه و رسم ، طرز سلوک ، هنجارهای اخلاقی ، آداب و عادات یک گروه اجتماعی خاص و رفتارهای درونی و بیرونی آن است. کارکرد اصلی این نوع آموزش و پرورش ، تفکیک و تخصیص افراد به گروهها و نقشهای اجتماعی است. در هر صورت ، مشخصه بارز این نوع آموزش و پرورش ، آن است که آنچه دانش آموز یاد می گیرد یا به او تعلیم داده می شود، مستقیما تحت تأثیر منزلت گروه اجتماعی او معین می شود.

خبره یا متخصص

پرورش افراد متخصص و زبده برای مدیریت جامعه لازم و ضروری می باشد. تدارک وسایل کسب دانشها و فنون علمی مختلف ، تربیت مدیران و متخصصان گوناگون و نیز پرورش انبوه مشتاقانی که خواهان آموزش های عالی برای انتخاب پیشه زندگی هستند، از جمله مواردی است که همواره بار وظایف نظام آموزش و پرورش را سنگین تر می سازند.

" جامعهشناسیآموزشوپرورشآگوستکنت"

اگوست کنت ، واضع واژه جامعه شناسی ، آموزش و پرورش را به منزله تهذیب و تزکیه آدمی دانسته و بر آن بود که :ترقی انسانیت بیش از همه مرهون و مدیون تعلیم و تربیت است. چه به مدد آن ذهن آدمی از مراحل مذهبی و فلسفی به مرحله علمی یا اثباتی انتقال می پذیرد و از برکت این تحول فکری ، تکامل اخلاقی و اجتماعی روی می دهد. تعلیم و تربیت باید عام باشد و نه فقط عقل و اندیشه را بپرورد، بلکه از آن جهت که نهادی اجتماعی و ابزار کار جامعه است تفاهم و همدلی با دیگر انبای نوع را توسعه و تقویت کند .

" جامعهشناسیآموزشوپرورشهربرتاسپنسر" -

او غایت آموزش و پرورش را تدارک و تامین زندگی بهتر برای فرد در جامعه دانسته و نظریه تربیتی فرد گرایانه ای ساخته و پرداخته بود. این نظریه ، بر نظریه او درباره تکامل اجتماعی و آلی و تشابه جامعه با موجود زنده ، استوار است. به زعم اسپنسر ، کارکردهای نظام آموزشی باید بسیار اندک و محدود بود، بطوری که نباید در پرورش فرد زیاد مداخله کند. او ضمن تاکید بر اهمیت فرد ، آموزش و پرورش را به عنوان یک جریان یادگیری و تجربه فردی تلقی می کرد .

اسپنسر معتقد بود که طبیعت ، حس درک و تشخیص خوب و بد را درنهاد انسان به ودیعه گذاشته تا راهنمای اعمال او واقع شود. لذا ، هر کودک ، با توجه به پیامدهای رفتار و کردار خوب به یادگیری پرداخته ، از این راه طبیعی آموزش و یادگیری ، به تفاوتهای میان خوب و بد یا صواب و خطا پی خواهد برد .

" جامعه شناسی آموزش و پرورش لستر وارد " –

جامعه شناس آمریکایی ، در سال 9111 با انتشار کتاب جامعه شناسی پویا (Dynamic Sociology) ،  رویکرد تازه ای نسبت به آموزش و پرورش و اثرات فردی و اجتماعی آن مطرح ساخت. به اعتباری ، از همان زمان ، جامعه شناسی آموزش و پرورش سرآغاز تاریخی نسبتا مشخصی پیدا کرد .

وارد ، آموزش و پرورش را وسیله تغییر و پیشرفت جامعه ، و حاصل آن را بهزیستی و سعادت فردی می دانست. به زعم او ، تغییر و تحول اجتماعی ، بر اثر مساعی آگاهانه فردی به ظهور می رسد. از این رو ، آموزش و پرورش می تواند در امر هدف جویی و ایجاد تغییرات اجتماعی مطلوب ، کوشش آگاهانه و وسیله سودمندی به شمار آید .

" جامعه شناسی آموزش و پرورش اریکسون " –

آموزش و پرورش عبارتست از : تحلیل علمی الگوها و فراگردهای اجتماعی دخیل در نظام آموزش و پرورش. منظور از نظام آموزش و پرورش ، انگاره (pattern) یا الگوی علمی نهادها و سازمانهای رسمی جامعه است که به واسطه آن معارف و میراث فرهنگی منتقل ، و پرورش و رشد اجتماعی و شخصی افراد جامعه میسر می شود .

" جامعه شناسی آموزش و پرورش بیدول " –

او معتقد بر آن است که از آموزش و پرورش همگانی می توان به عنوان یک ابزار عمده وحدت ملی یاد کرد و آموزش تخصصی به دلیل اهمیت زیادی که از لحاظ اقتصادی دارد، سیاست و خط مشی آموزش و پرورشی دولت را به یک مساله مهم سیاسی مبدل می سازد .

 جامعه شناسی آموزش و پرورش کارل مانهایم " –

او امر آموزش و پرورش را به عنوان عنصری پویا در خور مطالعه جامعه شناختی می دانست. به زعم او آموزش و پرورش، فی نفسه یک تکنیک اجتماعی و وسیله مناسب نظارت اجتماعی است. و صرفا بخشی از فراگرد تاثیرگذاری بر انسان است. مانهایم برخلاف مارکس، عامل تعیین کننده فکر را اقتصاد و حتی مشخص تر طبقه ندید، بلکه مجموعه عوامل زیستی را دخیل دانست. از نظر او، مسائلی که پیش روی ذهن قرار می گیرند و راه حل هایی که به ذهن می رسند، به صورت اجتماعی ساخته شده اند؛ بدین ترتیب همه افکار و عقاید و ایده ها )حتی حقایق(، “دیدگاهی” یا “پرسپکتیوی” اند و ناشی از یک وضعیت تاریخی و وابسته به یک محل و موقعیت در ساختار اجتماعی و فرآیند تاریخی می باشند.

" جامعه شناسی آموزش و پرورش تالکوت پارسونز " –

پارسونز برای عناصر فرهنگی و اجتماعی در شکل گیری سیاست و اقتصاد نقش عمده ای قائل بود و در ترویج مکتب "کار کردگرایی ساختی" تلاش بسیاری کرد. نظریه های کلان، بیان پیچیده، دیدگاه متعالی و تفکر نظام ساز وی، به شدت مورد ملامت و تهاجم بعضی حوزه های جامعه شناسی )بخصوص دیدگاه دیالکتیکی( قرار گرفته است .

محورهای اصلی دیدگاه پارسونز :

الف - کنش های انسان، اختیاری و ارادی است نه فقط رفتاری، زیستی و انفعالی .ب - عاملان کنش در جهت رسیدن به هدف ها تلاش می کنند .ج - انتخاب های مختلف بین وسایل متفاوتی که این عاملان در تعقیب خواسته هایشان به کار می گیرند می باشد .د - شرایط محیطی و بدنی، محدودیت هایی را در انتخاب وسایل و انجام هدف ها ایجاد می کنند در کنش نقش دارد . ه - مجموعه هنجارها و ارزش ها، انتخاب های فردی را از لحاظ وسائل و اهداف معین می کنند .

بنابراین کنش فرد، ارادی و هدفدار است و با توجه به محدودیت های محیطی و زیستی، توسط ارزش ها و هنجارهای اجتماعی تعیین می گردد .

" جامعه شناسی آموزش و پرورش رابرت کی مرتن " –

اگر بخواهیم او را به یکی از دو دیدگاه کلا ن جامعه شناسی یعنی نظم و تضاد ربط دهیم علی القاعده او به اولی نزدیکتر است. او در حقیقت جامعه را چون نظامی می بیند که دارای اجزای مختلف است. در این میان او برای فرهنگ و ساختارهای اجتماعی نقشی اساسی قائل است. به عقیده او این عناصر ساختاری یعنی فرهنگ و ساختارهای اجتماعی در تعامل و هماهنگی با هم و با محیط و با ایفای کارکردهای مربوط به خود امکان تطابق نظام اجتماعی و سازگاری افراد را با محیط خویش فراهم می سازند. در این دیدگاه الگوی رفتاری افراد، از

جمله شیوه سازگاری یا تطابق آنان با محیط، تابعی از شرایط و فرصت هایی است که جامعه برای آنان فراهم می کند. به سخن دیگر یعنی علا وه بر متغیرهای وابسته متغیرهای مستقل هم خصلتی جمعی و ساختاری دارند و بر خلا ف دیدگاه پارسونز ویژگی های فردی )زیستی- روانی یا ذهنی شخصیتی( آن طور که باید مورد توجه قرار نمی گیرند - . در هر صورت می توان گفت ساختارها و کارکردهای اجتماعی دغدغه و مساله ذهنی مرتن در

جامعه شناسی بوده اند. او علی الا صول خود را مقید به فعالیت در حیطه جامعه شناسی نظم و دیدگاه کارکردگرایی ساختاری کرده است اما نسبت به آن تعصبی ندارد و اتفاقا سعی کرده است که در آن بازنگری کند و مبانی بینشی آن را تا حدودی دستکاری کند تا به سایر دیدگاه ها هم نزدیک شود و در ضمن بتواند با جامعه شناسی تضاد هم مبادله ای داشته باشد .

مفاهیم کژکارکرد ، بی کارکرد ، تعادل خالص ، سطح های تحلیل ، کارکرد آشکار و کارکرد پنهان از اوست .


مطالب مشابه :


تودیع و معارفه در آموزش و پرورش بزینه رود

تودیع و معارفه در آموزش و پرورش بزینه رود




رئيس آموزش و پرورش بزينه رود توديع شد

رئيس آموزش و پرورش بزينه رود ریاست اداره آموزش وپرورش منطقه بزینه رودبا حضور




سئوالات مربوط به بخش خاک علوم تجربی پنجم ابتدائی

گروه آموزش ابتدایی منطقه بزینه رود اداره آموزش و پرورش بزینه رود پژوهشگاه ملاصدرای




خلّاقیّت و راه های پرورش آن

عضو گروه‌های آموزشی منطقه‌ی بزینه رود. مطلوب در دستگاه آموزش و پرورش خویش سرمایه




لیست کتاب های جامعه شناسی آموزش و پرورش

آموزش و پرورش منطقه بزینه رود . دانشگاه پیام موضوع: آموزش و پرورش زنان (عالي )




مقاله : ((نظریه های جامعه شناسی آموزش و پرورش ))

(نظریه های جامعه شناسی آموزش و پرورش )) و پرورش منطقه بزینه رود . بوروکراتیک پیش می رود.




آموزش و پرورش ایران

آموزش ابتدایی در آموزش و پرورش ایران گروه آموزش ابتدایی منطقه بزینه رود. قالب های




برچسب :