از روانشناسی تا کیمیاگری عقده های دینی وجنسی



درباره ی کارل گوستاو یونگ، آتوسا سلطان زاده

نقش ادبیات،اسطوره،دین وفرهنگ در روانشناسی



کارل گوستاو یونگ،روان درمان و متفکر تئوری مکتب روانشناسی تحلیلی ،اهل سوئیس، پایه گذار اسطوره شناسی خلقها و روانشناسی دینی،-درکنار فروید و آدلر،یکی از مهمترین نمایندگان روانشناسی عمق گرا نیزاست.درمرکز روانشناسی تحلیلی او، نظریه "ضمیرناخودآگاه جمعی" قراردارد.اوغیراز روانشناسی،تعثیر مهمی روی علوم: انسانشناسی، فرهنگشناسی، دین شناسی، ادبیات، تعلیم وتربیت نیزازخودبجا گذاشته است، وغیرازروانشناسی درزمینه های: اسطوره شناسی، ستاره شناسی،کیمیاگری، و فلسفه های شرق، نیز تحقیقاتی نموده است.

گرچه اوخودرادانشمندی عقلگرا میدانست،پاره ای ازمورخین سیراندیشه، اورا روشنفکری ایده آلیست وخردگریز بحساب می آورند.درزمان او روانشناسی دانشگاهی غرب، تحت تعثیر شدید رفتار شناسی بود. اودین را بعنوان ارضای یک نیاز بنیادین انسانی،درفرهنگ لازم میدانست و نه تنها کوشید تا روانشناسی رابا دین آشنانماید بلکه فلسفه وادیان شرق را نیز به جامعه غرب معرفی نماید. یونگ تصور و تصویر خدارا، نمادی کلیدی برای خودشناسی انسان میدانست. اوازسال 1919 بطورفشرده خودراباموضوعات مذهبی و ایده آلیستی مانند کیمیا گری و متافیزیک مشغول نمود و مدعی بود که روان انسان از دوران کودکی دارای یک نقش مذهبی غریزی است که مقدمه سلامتی روانی اومیباشد. وی میکوشد تانشان دهد که نظریه های روانشناسانه اش،کمکی برای دیالوگ انسان با جهان هستند.پیرامون مخالفت فرویدگرایان بانظراتش میگفت که انسان صادقی که درخانه اش افکار صادقانه ای رامطرح نماید،ازهزارفرسنگی گوش شنوا خواهدیافت. انتقاداوازفروید این بودکه چرااو تاکید یک جانبه ای روی اهمیت غرایز جنسی انسان می نماید.

طبق نظریه یونگ، ضمیرناخودآگاه انسان،میدانی است خلاق برای ضمیرآگاه وی، ودرکنارضمیرناخودآگاه فردی،یک ضمیرناخودآگاه جمعی وجوددارد و ضمیر ناخودآگاه فردی،بخشی است از ضمیرناخودآگاه جمعی، ودرضمیرناخودآگاه جمعی،عناصروآموزگاران اولیه ای قراردارند که دانش و تجربیات عمومی انسانی را به نسل های بعدی منتقل میکنند ؛ ازآنجمله میتوان نمادهای عملی مانند: اسطورهها،قصه ها، رویاها، آرزوها، نظزیه ها، تصاویر، هنرها، ایده های جنون آمیز تمام انسانها و فرهنگ رادرنظرگرفت.درتئوریهای روانشناسانه یونگ،اهمیت خاصی به نفش عناصری ازفرهنگهای کهن و ادیان داده میشود. چون افکارواعمال ارادی وآگاه انسان تحت تعثیر نیروها و مکانیسم های ناخودآگاه اوهستند، وی میکوشد تانشان دهد که چگونه انگیزههای اسطورههای باستان درضمیرناخودآگاه انسان جاگرفته و روان انسان رابعدازهزاران سال تحت تعثیرخودقرارمیدهند.

وی میگفت که یکی ازاهداف زندگی انسان، واقعیت دادن به "منیت" خود است،یعنی هرفردی میکوشد تاباخودوبشریت جامعه اش،یکی شود و هدف یک روان درمان این است که باکمک تعبیروتفسیر خواب و رویا به پروسه منیت و فردشدن انسان کمک کند.وی درکتاب اتوبیوگرافیک اش مینویسد: زندگی من،کوششی بودبرای واقعی نمودن ضمیرناخودآگاه ام،چون آنچه درضمیرناخودآگاه مخفی شده،میخواهد تا واقعیت گردد.و چون ضمیرناخودآگاه درهرلحظه خواب و بیداری انسان،یک حضور زنده و همراه دارد، هدف زندگی هرکس باید آن باشد که این ضمیرناخودآگاه خودرابشناسد ونقش آنرابداند،شخصیت هرانسانی می خواهد ازضمیرناخودآگاه اوشکفته شودوخودرا درجمع وبصورت عام احساس نماید. شناخت و آگاهی متعالی،نتیجه روانی یک واقعیت عینی و حقیقی است، با کمک نتایج ضمیرناخودآگاه، انسان به یک تفاهم بهتری باخودمیرسد، وتحول هرفرد درتحول بشریت صورت میگیرد و همزمان با آن است.

یونگ درآغاز،فرویدرا معلم خودمیدانست ولی دوستی آنان فقط بین سالهای 1907-1911 احترام آمیز بود.اوروی تفسیر خواب و رویا بافروید اختلاف پیدا کرد. کتاب (تیپ های روان شناسی) اورا بحثی با فروید و آدلر بشمار می آورند. اودراین کتاب به توصیف تیپ های گوناگون درونگرا و برونگرا ازنظر روانشناسی میپردازد.

اوخودرا محققی درونگرا میدانست که علاقه خاصی به جهان درون مانند رویاها،نمادها وتصاویردارد تاجهان بیرون انسان مانند وقایع و حوادث خارجی. فروید گویا ریشه های بیماری را درگذشته ها می جست ولی یونگ میگفت که هدف باید هماهنگی انسان باآینده باشد. یونگ روانشناسی راعملی شخصی و ذهنی میدانست که براساس تجربیات خاص هر روانشناس بناشده است. وی به رد نظریه عقده کودک؛ناشی ازعلاقه جنسی او به مادر،پرداخت و گفت که این تئوری فروید جنبه عمومی وجهانی ندارد. مورخین به اختلافات خانوادگی آندو نیزاشاره میکند؛ چون فروید ازخانواده ای : شهری، مرفه، یهودی، ترقی خواه، علم گرا، مهربان - ، و یونگ از خانواده ای : روستایی، مسیحی، مذهبی، فقیر، بداخلاق، و غرق در الهیات و ایده آلیسم رمانتیک، برخاسته بود.   __________________
  انسان به میزانی که می اندیشد ، انسان است، به میزانی که می آفریند انسان است نه به میزانی که آفریده های دیگران را نشخوار می کند.
دکتر علی شریعتی  


مطالب مشابه :


نقش ادبیات،اسطوره،دین وفرهنگ در روانشناسی

یونگ (مکتب زوریخ اسطوره شناسی، دین شناسی، فلسفه، کیمیاگری، و متافیزیک داشت و غیراززبان




يونگ و روان‌شناسي دين

یونگ (مکتب زوریخ را اسطوره مي‌نامد كه در طي تاريخ نظریاتش تحت عنوان روان‌شناسی تحلیلی




معرفی : انسان و سمبولهایش

یونگ (مکتب زوریخ وی تحقیقات بسیار جامع و جذابی در زمینه های اسطوره شناسی و سپس به اسطوره




پیدایش روان شناسی تحلیلی

یونگ (مکتب زوریخ) - پیدایش روان شناسی تحلیلی - این وبلاگ اختصاصا به مباحث مکتب "روانشناسی




از روانشناسی تا کیمیاگری عقده های دینی وجنسی

یونگ (مکتب زوریخ اسطوره شناسی، ستاره شناسی،کیمیاگری، و فلسفه های شرق، نیز تحقیقاتی نموده




دین شناسی یونگ

روانشناسي - دین شناسی یونگ - شادی روح شهیدان صادق رحیمی و مظاهر رحیمی(پدر و فرزند) صلوات




جوزف کمبل

یونگ (مکتب زوریخ و اسطوره شناس برجسته ی آمریکایی ست که در زمینه ی ادیان و اسطوره شناسی




برچسب :