نقش مصر در جنگ ایران و عراق

نقش مصر در جنگ ایران و عراق (دفاع مقدس)

مقدمه
هر جنگی که میان دو طرف متخاصم روی می دهد، یک سلسله تهدیدها و فرصت ها را متوجه کشورهای ثالث می کند و آنها را وامی دارد تا برای دفع تهدیدات و استفاده از فرصت ها در قبال جنگ و کشورهای درگیر در آن موضع گیری نمایند. جنگ تحمیلی نیز که با حمله همه جانبه نیروهای عراقی در 31 شهریور 1359 به ایران آغاز شد، از این قاعده مستثنی نیست. با آغاز این جنگ کشورهای ثالث مطابق تصوری که از منافع ملی شان و تهدیدها و فرصت های پدید آمده داشتند، موضع خود را در قبال آن تعریف کردند. اگر از سوریه، لیبی و یمن جنوبی که با وقوع جنگ به طرف ایران نزدیک شدند بگذریم مابقی کشورهای عرب به نوعی از عراق حمایت کردند. حتی سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) به رهبری عرفات، که رهبران انقلابی ایران از هیچ گونه کمکی به آن در مبارزه با اسرائیل دریغ نورزیده بودند، به محض آغاز جنگ جانب طرف عراقی را گرفت.
در میان کشورهایی که از عراق حمایت می کردند، مصر به دلیل اهمیتش در جهان عرب از جایگاه ویژه ای برخورداراست. این کشور در آستانه آغاز جنگ، با ایران و عراق رابطه دیپلماتیک نداشت. در واقع، حکومت مصر تقریباً به یک اندازه در میان مقامات کشورهای مزبور منفور و مطرود بود. هم عراق و هم ایران،رئیس جمهور مصر، انور سادات را به دلیل سفر به اسرائیل در 1977 و امضای قرارداد کمپ دیوید در 1978 و پیمان صلح در 1979 خائن به آرمان های اعراب و اسلام می دانستند. با این توضیح، این پرسش مطرح می شود که چه عواملی باعث شد تا مصر به عنوان یک کشور میانه روی عرب با وقوع جنگ تحمیلی، به عراق رادیکال نزدیک شود و با حمایت از عراق نقش فعالی را در جنگ ایفا کند؟ در پاسخ به این پرسش به نظر می رسد فرضیه زیر قابلیت آزمون را داشته باشد:
<مواضع و نقش مصر در جنگ تحمیلی در چارچوب ملاحظات این کشور در دفع تهدیدها و بهره گیری از فرصت های ناشی از جنگ در سه سطح ملی، عربی و منطقه ای قابل ارزیابی است. از جمله این ملاحظات می توان به تسریع فرآیند تجدید رابطه با جهان عرب که به واسطه سیاست های سازش کارانه سادات در قبال اسرائیل آسیب دیده بود، احساس خطر از گسترش دامنه مبارزات و فعالیت های بنیادگرایان اسلامی که ایران انقلابی حمایت از آن را جزو اولویت های سیاست خارجی خود قرار داده بود و دستیابی به منافع اقتصادی اشاره کرد>.(1) برای آزمون این فرضیه نیز ملاحظات سیاسی - اقتصادی مصر در ارتباط با جنگ در سه سطح ملی، عربی و منطقه ای مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد، اما پیش از آن لازم است برای درک شرایطی که چنین ملاحظاتی را ایجاب کرده بود به طور جداگانه به بررسی رابطه مصر با ایران و عراق پرداخته شود.

رابطه مصر و ایران
روابط ایران و مصر را باید در چارچوب تحولاتی ارزیابی کرد که در دهه 70، نخست در مصر و سپس در ایران اتفاق افتاد.لازم است یادآوری شود که مصر در فاصله سال های 1952 تا 1973 سیاست هایش را در چارچوب اصول پان عربیسم، سوسیالیسم و عدم تعهد تنظیم می کرد، اما در اواخر 1973 با تمایل سادات (که در 1970 جانشین جمال عبد الناصر شده بود) به غرب چرخش آشکاری در سیاست های این کشور پدید آمد. نقطه آغاز این چرخش پایان دادن به حدود سه دهه منازعه با اسرائیل بود که انعقاد قرارداد کمپ دیوید در 1978 و پیمان صلح 1979 را در پی داشت . با امضای این قراردادها مصر به یکی از متحدان نزدیک ایالات متحده در منطقه خاورمیانه تبدیل شد و استحقاق دریافت کمک های نظامی این کشور را پیدا کرد. این کمک ها سالانه به 3/1 میلیارد دلار می رسد که از این لحاظ پس از اسرائیل در رده دوم کشورهای کمک گیرنده از امریکا قرار می گیرد. هم چنین، این کشور عربی در قبال سیاست چرخش به سوی غرب این امکان را یافته است تا به طور مشترک با ایالات متحده در تمرین های نظامی موسوم به ستاره درخشان که هر دو سال یکبار برگزار می شود، شرکت کند. نخستین این تمرین ها در 1981 برگزار شد. سادات سیاست عادی سازی روابط با اسرائیل و نزدیکی به غرب، به ویژه ایالات متحده را با این اعتقاد در پیش گرفته بود که <منافع مردم مصر بر هر چیز دیگری حتی منافع جمعی اعراب برتری و اولویت دارد >.(2) همین اعتقاد باعث شد تا هنگامی که مصر به دلیل سیاست هایش از اتحادیه عرب اخراج شد، به راهی که در پیش گرفته بود هم چنان ادامه دهد.
نقطه مقابل تحولاتی که در دهه 70 در مواضع مصر نسبت به غرب روی داد، در اواخر این دهه با یک تغییر انقلابی در ایران اتفاق افتاد و ایران را از کشوری واقع در مدار منافع غرب به خارج از آن سوق داد. در نتیجه این تغییر، کشور مزبور سیاست هایی مانند صدور انقلاب، مخالفت با فرآیند صلح خاورمیانه و حمایت از مبارزات جنبش های اسلامی مبارزه جو را در پیش گرفت که آشکارا با منافع غرب و متحدان نزدیکش در منطقه در تضاد بود. این سیاست ها، ایران و مصر را که در طول دهه 70 روابط حسنه ای با یکدیگر داشتند هر چه بیشتر از هم دور کرد. به طوری که چند ماه پس از تغییرات انقلابی در ایران و استقرار نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی، امام خمینی(ره) در نامه ای به دکتر ابراهیم یزدی، وزیرخارجه دولت موقت، دستور قطع رابطه با مصر را به دلیل امضای پیمان خائنانه با اسرائیل و اطاعت بی چون و چرا از امریکا و صهیونیست صادر کرد.(3) قطع این رابطه نمودار اختلافات و تضادهای عمیق فکری - ایدئولوژیکی میان روحانیون حاکم بر ایران و نظامیان حاکم بر مصر بود. اختلافاتی که لاینحل به نظر می رسید و هر چه که زمان سپری می شد به واسطه مسائل فرعی مانند تصمیم دولت مصر به اعطای اجازه اقامت به شاه بی تاج و تخت ایران، حمایت ایران از جنبش های مبارزه جوی اسلامی و اظهارات تند مقامات رسمی دو کشور نسبت به یکدیگر بر دامنه آن افزوده می شد. به گونه ای که با حمله عراق به ایران، سادات علی رغم اختلافاتش با رهبران عراق از این کشور حمایت کرد و به آن تسلیحات فروخت. تحلیگران سیاسی این اقدام را نشانه نفرت بیش از حد سادات از انقلاب ایران ارزیابی می کنند.(4) با این حال حمایت سادات از عراق با هر انگیزه ای که صورت گرفته باشد، آینده روابط دو کشور ایران و مصر را تیره تر کرد و انگیزه لازم را برای رهبران ایران فراهم آورد تا پس از ترور سادات از سوی خالد اسلامبولی در اکتبر 1981 از قاتل وی تقدیر کنند و خیابانی را در تهران به نام او نام گذاری کنند. این مسئله باعث شد تا حتی با روی کارآمدن حسنی مبارک در مصر که نسبت به سلفش مواضع متعادل تر و منطقی تری را در قبال اسرائیل و امریکا در پیش گرفت، در روابط ایران و مصر بهبودی حاصل نشود.

روابط مصر و عراق
روابط مصر و عراق به عنوان دو کشور عرب منطقه خاورمیانه همواره بر رقابت برای کسب موقعیت برتر در جهان عرب مبتنی بوده و از این رو از ثبات و استحکام چندانی برخوردار نبوده است. از نظر تاریخی، بغداد و قاهره همیشه نماینده دو قطب مخالف یکدیگر بوده اند. از کودتای 1952 افسران آزاد در مصر (که منجر به سقوط نظام سلطنتی و برچیده شدن نفوذ و سلطه بریتانیا در مصر گردید) تا کودتای 1958 ژنرال عبدالکریم قاسم (که باعث سرنگونی نظام سلطنتی عراق گردید.) روابط دو کشور در چالش میان سوسیالیسم عربی و پان عربیسم که مصر نماینده آن بود و سلطنت و استعمار که عراق نماینده آن بود، درگیر بود. حضور نیروهای بریتانیایی در عراق برای افسران آزاد که سال ها علیه سلطه بریتانیا بر مصر مبارزه کرده بودند، آزار دهنده و تحریک آمیز بود. به ویژه این که عراق در 24 فوریه 1955 یک معاهده اتحاد نظامی با ترکیه امضا کرده بود که سپس بریتانیا، پاکستان و ایران نیز به آن پیوسته بودند. <این معاهده به پیمان بغداد مشهور شده است. امضای پیمان بغداد تعادل سیاست بین اعراب را به کلی برهم زد. کمک نظامی غرب به عراق زیر عنوان متحد که قاعدتاً برای دفاع در مقابل شوروی بود، رقبای دیرینش (سوریه، مصر وعربستان) را نگران می کرد. رهبران مصر در اصل مخالف با وجود اتحاد منطقه ای نبودند بلکه می خواستند نقش اول آن را خود برعهده داشته باشند و هم چنین مخالف شرکت مستقیم بریتانیا در این اتحاد بودند. تجربه ای که از معاهده سال 1936 داشتند، حساسیت آنها را نسبت به تهدیدی که یک اتحاد نظامی نابرابر برای استقلال کشورشان داشت برمی انگیخت>.(5) گذشته از حضور بریتانیای استعمارگر، غیر عرب بودن بیشتر اعضای پیمان بغداد، مانعی جدی برای پیوستن مصر به این پیمان بود؛ زیرا، این اقدام می توانست ضربه ای جدی بر سیاست های پان عربیستی ناصر وارد آورد. با کودتای ژنرال عبدالکریم قاسم در 14 ژوئیه 1958 و سرنگونی نظام سلطنتی در عراق انتظار می رفت که از این به بعد دو کشور مصر و عراق بیشتر به یکدیگر نزدیک شوند و همکاری های سیاسی و اقتصادی خود را گسترش دهند. با توجه به این که کودتای 1958 عراق شش ماه بعد از تأسیس جمهوری متحد عربی متشکل از سوریه و مصر روی داده بود و این جمهوری نخستین کشوری بود که رژیم کودتا را در بغداد به رسمیت شناخته بود، تصور می شد که عراق نیز به آن خواهد پیوست. اما با وجود شباهت های سطحی، تفاوت های عمیقی میان دو رژیم نظامی عراق و مصر وجود داشت که مانع از همگرایی آنها می شد. <قدرت افسران آزاد مصری، به خصوص بعد از زمامدار شدن ناصر بیش از قدرت بغداد یکپارچه بود. ارتش عراق براساس اقوم موجود در عراق بین کردها و عرب ها و بر مبنای مسلک سیاسی بین طرفداران اتحاد با جمهوری متحد عربی که تحت تأثیر حزب بعث قرار داشتند از یک طرف و رقبای آنان از طرف دیگر تقسیم شده بود. شخصیت های کمونیست و اعضای حزب دموکرات کردستان حتی قبل از این که به احزابشان در ابتدای سال 1960 رسماً اجازه فعالیت داده شود در حکومت شرکت کرده بودند. تغییر رژیم در مردم تجهیز و جنبشی را به وجود آورده بود که در آن طرفداران صلح که نزدیک به کمونیست ها بودند نقش اول را ایفا می کردند. از این رو قاسم که می خواست بین این نیروهای گوناگون یک موضع حد وسط و میانه رو اتخاذ کند مخالف اتحاد با جمهوری متحد عربی بود. زیرا برای عراق که از مصر و سوریه ثروتمند بود، تقسیم منابع با آن دو کشور به خاطر پیوستن به جمهوری متحد عربی نه تنها منافعی دربرنداشت بلکه این کشور را در یک موضع سیاسی تابع قرار می داد >.(6) این رقابت ها و ملاحظات باعث شد تا روابط دو کشور پس از یک دوره روابط گرم و صمیمانه کوتاه، در سال 1958 تنش آلود و سپس قطع شود. در دسامبر همین سال عارف و رشید عالی گیلانی به اتهام توطئه به نفع جمهوری متحد عربی بازداشت و محاکمه شدند. در مارس سال بعد، یک شورش نظامی به طرفداری از ناصر در موصل برپا گردید که به سرعت توسط مبارزان کمونیست و کردهای موصل سرکوب گردید. این رویدادها نشان داد که هنوز اختلاف بزرگ موجود در جهان عرب اختلاف میان بغداد و قاهره است. به طوری که حتی مشارکت عراق در فرماندهی نظامی مشترک با مصر در 1964 و سپس در پیمان دفاعی دوجانبه با مصر و اردن در 1967 نیز بر بی اعتمادی دوجانبه و رقابتی که وجه مشخصه روابط دو کشور بود، فایق نیامد. با روی کار آمدن سادات در سپتامبر 1970 فضای نسبتاً مناسبی برای گسترش روابط مصر و عراق به وجود آمد؛ زیرا، سادات در سیاست هایش، ادعاهای پان عربیستی را که مشخصه دوران ناصر بود، تعدیل کرد. البته، در پدید آمدن این فضا ثبات روبه رشد نظام دولت - ملت در خاورمیانه و سرخوردگی از سیاست های آرمانی دوره پیش از 1967 که پیروزی اسرائیل را در جنگ شش روزه (جنگ ژوئن ) به همراه آورده بود نیز تأثیر داشته است. واقعیات فوق باعث نزدیکی دو کشور مصر و عراق در نیمه نخست دهه 70گردید. نقطه اوج این نزدیکی در 1975 بود. در این سال صدام حسین در مقام نایب رئیس شورای فرماندهی عراق به قاهره سفر کرد. او در این سفر از نقش پرزیدنت سادات در مذاکرات مربوط به حل اختلافات مرزی ایران و عراق که منجر به امضای قرارداد 1975 در الجزایر گردیده بود، تقدیر کرد و رسماً از وی برای دیدار از بغداد دعوت به عمل آورد. سادات این دعوت را پذیرفت و در سفر به بغداد تمایل خود را برای میانجیگری در اختلافات عراق با سوریه و کویت اعلام نمود، اما این بار نیز بهبود روابط مصر و عراق چندان دوام نیاورد و با آغاز نیمه دوم دهه 70 روابط دو کشور دچار تنش و نهایتاً قطع شد؛ زیرا، عراق با سیاست های سازش کارانه ای که سادات در قبال اسرائیل در پیش گرفته بود، به شدت مخالف بود. عراقی ها سادات را به خاطر سفر به بیت المقدس در نوامبر 1977 و امضای قرارداد کمپ دیوید در 1978 و پیمان صلح 1979 با اسرائیل مقصر می دانستند و می کوشیدند تا با توجه به موج اعتراضات شدید جهان عرب نسبت به سیاست های سازشکارانه سادات با اسرائیل از آن به نفع خود بهره برداری کنند. از این رو، در کنفرانس اتحادیه عرب که در 1979 میزبانی آن را در بغداد برعهده داشتند از همه امکانات خود برای تحریم عربی مصر استفاده کردند. با این تحریم عراق امکان می یافت تا با منزوی کردن مصر در جهان عرب، برای کسب رهبری و گسترش نفوذش در آن با خیالی آسوده تر و هزینه هایی کم تر تلاش کند. دستیابی به این هدف می توانست منافع سیاسی و اقتصادی فراوانی برای این کشور به همراه داشته باشد. با این حال، اشتباه محاسبه عراق در حمله به ایران، مصر را از بحرانی که در روابطش با اعراب پدید آمده بود، رهانید. تصور عراق این بود که <جنگ با یک حریف غیرعرب، هم بستگی اعراب را به نفع حکومت بغداد جلب خواهد کرد و عراق را مورد قدردانی و حق شناسی کشورهای خلیج فارس که از سرایت احتمالی انقلاب ایران نگرانند قرار خواهد داد. یک پیروزی، عراق را به صورت قدرت مسلط منطقه در خواهد آورد و چه بسا خواهد توانست خوزستان را از ایران جدا سازد، خواه برای این که یک حکومت جداگانه در آن جا به وجود آورد یا آن را به عراق ملحق سازد که در این صورت منابع نفتی عراق به سطح عربستان سعودی خواهد رسید. مسلماً در برآوردهای مزبور این فرض مستتر بوده است که جنگ، کوتاه مدت و پیروزی بر یک دشمن از هم پاشیده و منزوی [در منطقه و جهان] آسان خواهد بود >.(7) البته، هرچند عراق توانست با تحمیل جنگ به ایران انقلابی، حمایت شیخ نشین های ثروتمند حوزه خلیج فارس را به دست آورد، اما این فرض نادرست که جنگ با ایران کوتاه مدت خواهد بود، تمام برنامه های این کشور را برهم زد و آن را مجبور کرد تا اختلافاتش را با رقیب دیرینه اش در جهان عرب کنار بگذارد. مصر نیز این فرصت را که حاوی منافع فراوان سیاسی و اقتصادی برایش بود، غنیمت شمرد و نقش فعالی در جنگ به حمایت از طرف عراقی برعهده گرفت.

نقش مصر در جنگ ایران و عراق
از آغاز جنگ تا آزادسازی خرمشهر در3 خرداد 1361 به دست رزمندگان ایران، شرایطی که مستلزم ایفای نقش فعال مصر در جنگ باشد، وجود نداشت. این امر سه دلیل عمده داشت: نخستین و مهم ترین دلیل موضع برتر نیروهای عراقی در جبهه های جنگ بود. دومین دلیل، عدم تمایل سادات به ایفای چنین نقشی بود؛ زیرا، او به طور یکسان از رهبران دو کشور درگیر در جنگ که مخالف سرسخت سیاست هایش در قبال اسرائیل بودند، نفرت داشت. سومین دلیل عدم تمایل شیخ نشین های ثروتمند حوزه خلیج فارس به پشتیبانی از ایفای چنین نقشی توسط مصر بود. این دلایل باعث شد تا مصر در این دوران تنها به فروش تسلیحات به طرف عراقی اکتفا کند، اما با ترور سادات در اکتبر 1981 و چند ماه بعد فتح خرمشهر و پیروزی هایی که رزمندگان ایران در جبهه های جنگ به دست آوردند، شرایط برای مداخله گسترده تر مصر فراهم شد. در مصر، حسنی مبارک به قدرت رسیده بود، در جبهه های جنگ، ایران از حریف برتر بود و در میان شیوخ عرب حوزه خلیج فارس، نیاز به یک پشتیبان منطقه ای، به ویژه پشتیبانی که فاصله اش از صحنه نبرد به آنان اطمینان بدهد که در را به آسانی به روی قدرت منطقه ای حریص دیگری نمی گشایند؛ به خوبی احساس می شد. ضمن این که در سال 1982، عراق با اعزام یک هیئت نظامی به قاهره خواستار افزایش سطح همکاری نظامی مصر شده بود. مصر در واکنش به تقاضای عراقی و شرایط به وجود آمده با احتیاط عمل کرد. مصریان ضمن این که پذیرفتند سطح کمک و همکاری های نظامی خود را با عراق افزایش دهند، اما از پذیرش این که همکاری هایشان از چارچوب های تعریف شده فراتر رود و به مداخله مستقیم در جنگ منجر شود، خودداری کردند. فیلیپ استودارد(پاورقی 1) برای خودداری مصر از مداخله مستقیم، سه دلیل زیر را ارائه کرده است:
1) آگاهی مصریان از ارزش استراتژیک ایران و خطرات احتمالی بیگانگی ایران از همسایگان عربش در بلندمدت ؛
2) اعتقاد به این که سرانجام دستیابی به توافق امکان پذیر است و از این رو سودمندترین نقش برای سایر کشورهای عربی در این زمینه، تأمین بقای عراق و تقویت توانایی هایش برای مذاکرات صلح با ایران است؛ و
3) خاطره تلخ مصریان از ماجراجویی مصیبت بار ناصر در دهه 1960 در یمن.(8)
به نظر می رسد که برای فهم نقش و موضع مصر در طول جنگ، باید به بررسی شیوه نگرش این کشور در قبال منازعه پدید آمده پرداخت. از دیدگاه مصر جنگ ایران و عراق یک بازی با حاصل جمع صفر نبود که در آن بُرد یکی لزوماً با باخت دیگری مساوی باشد؛ زیرا، آنها پیروزی کامل هیچ یک از دو طرف (حتی عراق) را در راستای منافع خود ارزیابی نمی کردند، چرا که این امر می توانست تهدیدی جدی برای نقش منطقه ای مصر باشد. برپایه همین نگرش، این کشور کوشید تا نقش یک موازنه گر را ایفا کند. نقشی که بر مبنای آن رابطه و همکاری نظامی با عراق از حدود قدرت ایستادگی این کشور در برابر ایران فراتر نمی رفت. مبارک در مصاحبه اش با مجله لبنانی السفیر با تأکید بر سیاست موازنه درباره نقش مصر در جنگ ایران و عراق ادعا کرد: <مصر هیچ گاه از جنگ میان عراق و ایران که هر دو کشورهایی اسلامی اند و میان آنها رابطه دوستی برقرار بوده، حمایت نکرده است. من امیدوارم که ما نقش میانجی را میان ایران و عراق ایفا کنیم. من علت آنچه را که باعث شده تا ایران موضع تندی در برابر ما اتخاذ کند نمی دانم اگرچه ما به عراق آن قدر کمک نمی کنیم که عملیات های نظامی تهاجمی [ این کشور] را علیه ایران ممکن سازد. ما از مذاکرات و میانجیگری برای حل مسائل حمایت می کنیم. ما هرگز به عراق سلاح تهاجمی که با آن به ایران ضربه بزند ارائه نکرده ایم. این هرگز اتفاق نیفتاده است ما آن گونه که برخی تصور می کنند هیچ نیروی نظامی در عراق نداریم. ما در جنگ تخصص داریم. ما در جنگ نمی توانیم یک نیروی ناکامل اعزام کنیم. اگر ما می خواستیم که به عراق نیرو بفرستیم می بایست یک نیروی کامل می فرستادیم >.(9) البته، مبارک نه تنها در طول جنگ، بلکه پس از جنگ نیز نظرات خود را درباره ایجاد موازنه در برابر ایران تکرار کرده است. او بعد از جنگ امریکا با عراق و ضعیف شدن موقعیت منطقه ای این کشور با تأکید بر ضرورت عراق نیرومند که بتواند با تهدیدات و تحرکات آرمان گرایانه ایران در ورای مرزهایش مقابله کند، گفت:<اگر عراق به جای حمله به کویت به حرف های او گوش کرده بود، ایران وزن واقعی و جایگاهش را در جهان درک می کرد زیرا تنها عراقی ها می توانند موازنه قدرت را در برابر تهران برقرار و تضمین کنند >.(10) با توجه به این که در طول جنگ تحمیلی، سوریه و لیبی طرفدار ایران بودند، مصر نیز از این که برای ایجاد موازنه به طرفداری از عراق ایفای نقش کند، ابایی نداشت. در واقع، همان گونه که سوریه و لیبی خود را موظف به تأمین تسلیحات ایران می دانستند، مصر نیز تدارک تسلیحات، مشاوره نظامی و همکاری در پروژه های نظامی عراق را وظیفه خود می دانست. جدول شماره 1 نوع تسلیحاتی را که مصر در جنگ به عراق فروخته است، نشان می دهد:
جدول شماره 1(پاورقی1) : آمار فروش تسلیحات مصری به عراق در طول جنگ

نوع تسلیحات

مدل

سال سفارش

تعدادی سفارش شده

سال تحویل

تعداد تحویل

توضیحات

هواپیمای آموزشی تاکائو

EMB-312

1983

80

1985-87

80

این هواپیما با همکاری برزیل در مصر مونتاژ می شود و قابلیت انجام ماموریت های نظامی را نیز دارد.

هواپیمای جنگنده

اف - 7

1983

70

87-1983

70

این هواپیماها مدل چینی میگ 21 هستند که با کمک چین در مصر مونتاژ می شوند.

هواپیماهای جنگنده

اف - 6

1983

ـــ

1983

10

این هواپیما مدل چینی میگ 29 هست که در مصر موتاژ می شوند.

تانک رزمی

تی - 55

1981

250

83 - 1981

250

این تانک ها ساخت شوروی سابق هستند

تانک رزمی

تی - 55

1983

ـــ

84 - 1983

60 - 140

این تانک، مدل رومانیایی تانک تی - 55 شوروی است

راکت انداز چند لول

BM-21

1985

ــــ

87-1985

150

این راکت انداز ساخت شوروی سابق است

راکت انداز چند لول

صفر - 30

1987

100

1987

100

این راکت انداز از نوع مصری راکت انداز BM-21 ساخت شوروی

موشک ضد تانک

AT-3

1981

ــــ

1981

100

مدل این موشک ممکن است سوینگفایر باشد.

بالگرد

غازیل

1987

10

ــــ

ــــ

این بالگرد در مصر مونتاژ شده است.

موشک زمین به هوا

عین الصقر

1987

ــــ

ــــ

ــــ

این محموله تصدیق نشده است

موشک زمین به هوا

sa-6

1987

40

__

__

این محموله تصدیق نشده است



مصر افزون بر سلاح های مندرج در جدول مزبور، به واسطه خودکفایی اش در زمینه تولید مهمات، بخش درخور توجهی از نیازهای عراق را تأمین کرده است و در زمینه تأمین قطعات یدکی مورد نیاز ماشین جنگی عراق نیز نقش مهمی داشته است؛ زیرا، هر دو کشور در دهه های 60 و 70 توسط اتحاد شوروی سابق تأمین تسلیحاتی شده بودند. این وضعیت به مصر امکان می داد تا در طول جنگ کمبودهای عراق را در زمینه قطعات یدکی جبران کند.
یکی دیگر از حوزه های همکاری مصر و عراق در طول جنگ، همکاری در پروژه های موشکی بوده است. روی هم رفته مصریان در سه پروژه موشکی عراق به نام های العباس، الحسین و بدر 2000 همکاری کرده اند. البته،تمرکز این همکاری ها روی پروژه بدر 2000 بوده است. هدف از این پروژه تولید موشک های بالیستیک با بُرد 800 تا 1000 کیلومتر بود. گذشته از مصر، آرژانتین و گروه
CONSEN نیز در پروژه مزبور با عراق همکاری کردند. در پایان سال 1984، مصر، آرژانتین و عراق قراردادهایی را امضا ء کردند که سرمایه گذاری عراقی ها را در پروژه بدر 2000 تثبیت می کرد. بر پایه طرح های اولیه، آرژانتین موظف بود که ده فروند از این نوع موشک ها را تولید و آزمایش کند و سپس پنج فروند را به وزارت دفاع و تولیدات نظامی مصر و پنج فروند دیگر را نیز به عراق تحویل دهد. منابع آگاه تخمین می زدند که در پایان کار هر یک از این سه کشور به دویست فروند از این نوع موشک ها دست می یافتند.(11)
یکی دیگر از عرصه های همکاری مصر و عراق، در زمینه تسلیحات شیمیایی بوده است. مصر یکی از معدود کشورهای جهان است که خیلی زود به تسلیحات شیمیایی دست یافته است. شواهد متقنی نیز وجود دارد که از چنین تسلیحاتی در جنگ یمن (1963-1967 ) استفاده کرده است. این کشور دارای بیش از سیصد واحد صنعتی فعال در زمینه صنایع شیمیایی اس-ت که در هنگام ضرورت قابلیت تولید تسلیحات شیمیایی را دارند.(12)
این سابقه و توانایی ها، ادعاهایی را درباره همکاری مصر و عراق در طول جنگ هشت ساله با ایران در زمینه تولید تسلیحات شیمیایی مطرح کرده است. به طوری که روزنامه جروسالم پست(پاورقی 3) در 1989به نقل از منابع قابل اعتماد نوشت : < مصریان سال ها با عراق در زمینه تولید و ذخیره سازی تسلیحات شیمیایی همکاری کرده اند >. (13) روزنامه نیویورک تایمز نیز با درج گزارشی در این زمینه نوشت: < مصر در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق در کنار تسلیحات متعارف در خصوص تسلیحات شیمیایی نیز با عراق همکاری کرده است >.(14) البته، دولت مصر چنین ادعاهایی را رد کرده و مدعی است که همکاریشان با عراق در صنایع شیمیایی جنبه تدافعی داشته است. وزیر مشاور در تولیدات نظامی مصر در این باره می گوید : <همکاری های مصر و عراق در زمینه صنایع شیمیایی جنبه تدافعی داشته است. مصر تنها در زمینه تولید وسایل و تجهیزات حمایتی و حفاظتی در برابر تسلیحات شیمیایی و راه اندازی کارخانه های دفاعی - صنعتی با عراق همکاری کرده است >.(15)
مصر گذشته از زمینه های سخت افزاری که در بالا به آن اشاره شد، در زمینه های نرم افزاری نیز در طول جنگ به عراق کمک کرده است. هرچند سطح این نوع همکاری ها دقیقاً روشن نیست، اما بر پایه گزارش های معتبر منابع بی طرف، تعداد نامعلومی از افسران نظامی مصر طبق برنامه < مهاجرت اختیاری> مصر با ارتش عراق در جنگ همکاری کردند. برنامه مهاجرت اختیاری به افسران مصری اجازه می داد تا با تقاضای بازنشستگی پیش از موعد برای مشاورت، رایزنی و حتی ایفای نقش های رزمی تخصصی نظامی به ارتش عراق بپیوندند. این عده با تشکیل گروه های ارزیاب ضمن بررسی وضعیت جبهه های جنگ، پیشنهادهای لازم را برای اتخاذ تاکتیک های جنگی در عملیات ها به همتایان عراقی شان ارائه می کردند.(16)

ملاحظات و انگیزه های مصر برای ایفای نقش فعال در جنگ
ملاحظات و انگیزه هایی که مصر را به سوی ایفای نقش فعال در جنگ ایران و عراق سوق داد، می تواند در دو سطح ملی و منطقه ای که در تیررس بُرد منافع ملی مصر قرار دارند مورد بررسی و ارزیابی قرارگیرد.

سطح ملی
ملاحظات مربوط به سطح ملی حول دو محور اساسی متمرکز است: امنیت داخلی و وضعیت اقتصادی.

1) امنیت داخلی
مصر از جمله کشورهایی است که در نیم قرن گذشته، به دلیل فعالیت بنیادگرایان اسلامی با مشکلات فراوانی در زمینه تأمین امنیت داخلی خود روبه رو بوده است و این مشکل حتی اکنون که در سال های آغازین سده 21 به سر می بریم نیز، در سطح محدودتری وجود دارد. هدف اصلی بنیادگرایان اسلامی تأسیس حکومت اسلامی است. گروه جهاد اسلامی و طلایه داران فتح از این جمله اند. خالد اسلامبولی که در اکتبر 1981 سادات را ترور کرد، عضو گروه جهاد بود. اخوان المسلمین از جمله گروه های اسلامی است که از دهه 70ِ، شیوه های مسالمت آمیز را برای رسیدن به هدف در پیش گرفته است. این گروه که در سال 1928 توسط حسن البنا تأسیس شد، خیلی زود در مصر و سایر کشورهای اسلامی هواداران زیادی به دست آورد. اخوان تا دهه 70 از روش های خشونت آمیز نیز استفاده می کرد اما از آن به بعد این روش ها را به خاطر فضای نسبتاً باز سیاسی دوران سادات و تغییراتی که در کادر رهبریش صورت گرفته بود کنار گذاشت. این تغییر خط مشی باعث جداشدن اعضای رادیکال از آن شد و هرچند اعضای انشعاب کرده اخوان، مجدداً خود را در قالب گروه های رادیکال نوظهور دیگر سازماندهی کردند، اما از دیدگاه حکومت وقوع انشعاب در بزرگ ترین گروه مخالفش موفقیتی بزرگ به شمار می آمد؛ زیرا، دولت می توانست با فراهم آوردن فضای مناسب برای فعالیت گروه های متعهد به قواعد بازی سیاسی مانند اخوان المسلمین از یکسوچهره دموکراتیکی از خود به نمایش بگذارد و از سوی دیگر، گروه هایی را که حاضر به پذیرش قواعد بازی سیاسی نبودند در افکار عمومی منزوی و سپس سرکوب کند، اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران حکومت مصر را بسیار نگران کرد. این نگرانی چند علت عمده داشت: نخست این که پیروزی انقلاب و برقراری حکومت اسلامی در ایران، اسلام گرایان مصری را بیش از گذشته نسبت به امکان ایجاد حکومت اسلامی در مصر امیدوار کرده بود. این امیدواری می توانست باعث تحریک و تشویق آنها به تشدید فعالیت هایشان علیه حکومت گردد. دوم این کهِ، رویکرد حکومت اسلامی ایران نسبت به غرب و اسرائیل شباهت های نسبتاً زیادی با دیدگاه های اسلام گرایان مصری داشت. سوم این که، ایران آشکار از مبارزات جنبش های اسلامی در سایر کشورها از جمله مصر که کانون حرکت های اسلامی است، حمایت می کرد. چهارم این که، حکومت اسلامی ایران تضادهای عمیقی با حکومت مصر به دلیل قرارداد کمپ دیوید، عادی سازی روابط با اسرائیل و رابطه نزدیک سیاسی - نظامی با امریکا، داشت.
حکومت مصرمسائل مزبور را تهدیدی جدی علیه امنیت خود می دانست. و از این رو، در پی فرصتی مناسب برای مقابله با آن بود. حمله عراق به ایران این فرصت را پدید آورد. مصر نیز از این فرصت استفاده کرد تا با تقویت عراق در برابر ایران، بتواند تمایلات آرمان گرایانه و فرامرزی این کشور را مهار تبدیل کند.

2) منافع اقتصادی
کسب منافع اقتصادی یکی از ملاحظات و انگیزه هایی بود که مصر را به سمت حمایت از عراق سوق داد. در طول جنگ، مصریان به عراق به عنوان بازار مطلوبی برای فروش تسلیحات می نگریستند. این مطلوبیت یک علت بسیار مهم داشت و آن هم تشابه نوع تسلیحات موجود در انبارهای مصر با تسلیحاتی بود که عراق در جنگ مورد استفاده قرار می داد. بیشتر تسلیحات مهم و استراتژیک مصر و عراق در آغاز دهه 80 ساخت اتحاد شوروی بود که در دهه های 60 و 70 خریداری شده بودند.(17) این تشابه به مصر امکان می داد تا قطعات یدکی مورد نیاز ماشین جنگی عراق را از محل ذخایر تسلیحاتی خود فراهم کند. گذشته از این با توجه به محدودیت هایی که به واسطه سیاست های بین المللی کنترل تسلیحات برای کشورهای درگیر در جنگ وجود داشت، مصر از یکطرف ذخایر تسلیحاتی خود را به روی عراق گشود؛ اقدامی که دقیقاً در راستای سیاستی بود که این کشور از میانه دهه 70 برای جایگزینی تسلیحات ساخت شوروی با تسلیحات غربی در پیش گرفته بود و از طرف دیگر، نقش واسطه را میان عراق و تولیدکنندگان تسلیحات ایفا کرد و با این اقدام منافع مضاعفی به دست آورد. طبق اطلاعات و آمارهای مؤسسه تحقیقات صلح بین المللی استکهلمِِ، مصر در فاصله سال های 1983- 1987
(1362-1366) رتبه چهاردهم را در میان، کشورهای صادرکننده تسلیحات در جهان داشته است که در این میان، فروش های تسلیحاتی به عراق سهم عمده ای را در احراز این رتبه داشته است.(18) جدول زیر ارزش صادرات تسلیحات مصر را در سال های 1983 تا 1987 به دلار امریکا و برحسب قیمت های ثابت سال 1985 نشان می دهد.
ارزش صادرات تسلیحات مندرج در جدول مزبور برای مصر یک رکورد به شمار می آید؛ زیرا، ارزش صادرات تسلیحات این کشور پس از پایان جنگ ایران و عراق به تدریج کاهش یافت. این کاهش علی رغم پیشرفت های نسبی مصر در صنایع دفاعی اش به دلیل ناتوانی در بازاریابی و از دست دادن بازار مطلوبش در عراق است.

مصریان افزون بر منافع و ملاحظات مربوط به فروش تسلیحات به ملاحظات اقتصادی دیگری نیز در همکاری با عراق توجه داشته اند. این ملاحظات به طور مستقیم با یکی از منابع عمده درآمد مصر ارتباط دارد. به طور کلی، مصر پنج منبع درآمد دارد. این منابع عبارت اند از: فروش نفت، عوارض و حق ترانزیت ناشی از کانال سوئز، صنعت گردشگری، فروش پنبه و درآمدهای ناشی از خیل عظیم مصریانی که در خارج مشغول به کار هستند. از میان این پنج منبع درآمد، آخرین منبع در ملاحظات مربوط به همکاری با عراق مورد توجه بوده است؛ زیرا، در آستانه جنگ ایران وعراق تعداد درخور توجهی از مصریان در عراق مشغول به کار بودند. تعداد مصریان در عراق از حداقل چهارصد هزار نفر (که به وسیله برخی عراقی ها تخمین زده می شد) تا حداکثر دو میلیون نفر (که خود مصریان تخمین می زدند) اعلام شده است. اما منابع بی طرف تعداد آنها را تا قبل از آغاز جنگ در حدود 2/1 تا 3/1 میلیون نفر تخمین زده اند که با آغاز جنگ میان ایران و عراق به یک میلیون نفر کاهش یافته است. با این حال، تعداد مصریان در عراق به اندازه ای زیاد بود که در تمام سطوح و بخش های مختلف اقتصادی به چشم می خوردند. بیشتر مصریان که عمدتاً مهاجر قدیمی به شمار می آمدند در بخش کشاورزی، فعالیت می کردند. پس از این بخش، صنعت نفت بیشتر ین تعداد مصریان را به خود جذب کرده بود. طبق تخمین های اتحادیه کارگران عراق، 60 درصد نیروی کار در بخش صنعت نفت را مصریان تشکیل می دادند. دولت مصر هر ساله از قبل وجوه ارسالی این کارگران سود فراوانی به دست می آورد، بانک های عراقی محدودیت های شدیدی برای انتقال سرمایه کارگران مصری وضع کردند. این محدودیت ها دولت مصر را از بخشی از درآمدهایش محروم کرد ، اما وقوع جنگ ایران و عراق این فرصت را در اختیار دولت مصر قرار داد تا با نزدیک شدن به عراق، به ویژه از 1982 که این کشور به واسطه چند عملیات پیروزمند رزمندگان ایرانی شدیداً به همکاری کشورهایی مانند مصر نیازمند بود، محدودیت های وضع شده را برطرف کند و البته مصر به هدف خود رسید؛ زیرا در اگوست 1983، قرارداد اقتصادی با عراق امضا کرد که بر مبنای آن محدودیت های وضع شده برای انتقال سرمایه از عراق به مصر برطرف گردید. این توافق باعث شد تا انتقال سرمایه به مصر در سال 1983 نسبت به سال قبل تقریباً به دو برابر بالغ شود19 (از 580 میلیون دلار به حدود 1 میلیارد دلار). واقعیات فوق به خوبی نشان می دهد که برای حکومت مصر ملاحظات و منافع اقتصادی تا چه اندازه در تصمیم این کشور به حمایت از عراق در طول جنگ تحمیلی نقش داشته است و البته همین ملاحظات در جریان بحران کویت نیز در تصمیم مصر برای پیوستن به ائتلاف بین المللی تحت رهبری امریکا و انگلیس علیه عراق نقش مهمی ایفا کرد. مهم ترین دستاورد شرکت مصر در ائتلاف مزبور بخشش چهارده میلیارد دلار از بدهی های خارجی اش بود.20

سطح منطقه ای
1) سطح منطقه ای عربی
در سطح منطقه ای، حوزه عربی و کشورهای غیرعرب از هم قابل تفکیک است. در سطح عربی آنچه که مصر را به سمت حمایت از عراق در برابر ایران سوق داد تلاش این کشور برای بهبود روابطش با کشورهای عربی بود که به واسطه سیاست های سازشکارانه سادات در قبال اسرائیل به شدت آسیب دیده بود. چنانکه پیشتر اشاره شد، سفر سادات به اسرائیل ، قرارداد کمپ دیوید و پیمان صلح با اسرائیل، مصر را در اواخر دهه 1970 از جهان عرب منزوی نموده بود. این انزوا موقعیت این کشور را به عنوان مرکز ثقل جهان عرب در معرض تهدیدی جدی قرار داده بود. مصر همیشه به واسطه سابقه تاریخی، وسعت و جمعیت نسبتاً زیاد و موقعیت ژئواستراتژیکی اش ، برجسته ترین کشور جهان عرب بوده است. این برجستگی منافع فراوان سیاسی و اقتصادی برایش به همراه داشته است؛ بنابراین، مسلماً قطع رابطه اجباری با جهان عرب به هیچ وجه در راستای منافع مصر نبود، اما تا زمانی که سادات زنده بود
(اکتبر 1981) ، به دلیل اتکا و اعتماد بیش از اندازه اش به ایالات متحده و نیز تأکیدش بر این که <سیاست خارجی مصر تنها بر منافع مصر و ارزش هایی که تنها ما مردمان مصر احساس می کنیم مبتنی است>(21) ، تلاش در خور توجهی برای احیای روابط با کشورهای عربی انجام نشد. با روی کار آمدن مبارک، این وضعیت به دلیل اعتماد کم تر وی به ایالات متحده و اسرائیل و توجه خاصش به جهان عرب تغییر کرد؛ زیرا، او پایان دادن به انزوای اجباری مصر از جهان عرب را اولویت اصلی سیاست خارجی اش اعلام کرده بود. مبارک در آغاز نخستین دوره ریاست جمهوریش گفت: <مصر بخشی از امت عرب است و از این رو نه از امت عرب جدا می شود و نه آرزوها و آمال این امت را کنار می گذارد >.(22) این سخنان برای غالب مصریانی که کشورشان را بخشی جدایی ناپذیر از امت عرب می دانستند، نوید بخش بازگشت مصر به آغوش وطن عربی بود. با این حال، بازگشت به اتحادیه عرب در آن شرایط به تغییر آشکاری در سیاست مصر در قبال اسرائیل (برای نمونه لغو قرارداد کمپ دیوید و پیمان صلح) نیازمند بود؛ چیزی که مبارک حاضر به انجام آن نبود؛ زیرا، اعتقاد داشت <فرآیند تجدید رابطه با جهان عرب باید شأن مصر را حفظ کند و نباید کشور را در جان فشانی های پرهزینه به خاطر کشورهای دیگر درگیر کند >.(23) البته، مبارک تا اندازه ای موضع کشورش را در قبال اسرائیل تعدیل کرد، ولی این تعدیل به صورتی نبود که به قربانی کردن دستاوردهای سیاست سلفش منجر شود. جنگ ایران و عراق راهگش


مطالب مشابه :


غرب چگونه عراق را مسلح ساخت

نقش غرب در جنگ تحمیلی غرب در 8سال جنگ تحمیلی به تهران اجازه داد تا در خیابان




نقش کشورهای عربی در جنگ تحمیلی

مواضع و نقش مصر در جنگ تحمیلی در چارچوب ملاحظات کنند و خیابانی را در تهران به نام




نگاهی به نقش امریکا در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران.......

اعضای سفارت امریکا در تهران گفته شد، نقش امریکا در جنگ تحمیلی و در برهه




نقش و کمک های شوروی در جنگ ایران و عراق

نقش کشورهاي دنيا درجنگ تحمیلی(دفاع مقدس) - نقش و کمک های شوروی در جنگ مسكو و تهران




نقش مصر در جنگ ایران و عراق

و خیابانی را در تهران به نام حمایت از عراق در طول جنگ تحمیلی نقش داشته است و




برچسب :