مخدومقلی فراغی

زندگی نامه مخدومقلی فراغی شاعر بزرگ ترکمن ها
زندگی نامه مخدومقلی فراغی شاعر بزرگ ترکمن ها  مختومقلی فراغی در ((حاجی قوشان)) شرق گنبد قابوس و به قولی در (( گینگ جای )) غرب مراوه تپه به     سال ۱۱۴۶/۱۷۳۳ م دیده به جهان گشود .  سیدعلی میرنیا در کتاب ایلات و طوایف درگز تولد و ماوای او را درگز می داند و به قول خود شاعر که می گوید ((یوردیم اتک آدیم مختومقلی )) استفاده می کند. پدرش نام وی را به دلیل پیمان برادری که با شخصی به نام « سلیم مختوم » بسته بود «مختومقلی» به معنای «غلام مختوم» گذاشت.  وی سومین از شش فرزندی بود که از خداوند به دولت محمد آزادی و همسرش «اورازگل» ارزانی می دارد. پدرش نخستین معلم فرزند خویش است .  دولت محمد آزادی  مختومقلی از نه سالگی به سرودن شعر می پردازد و اشعاری در قالب مسمط مربع مناسب کاربرد بخشیان می سراید. «نیازصالح» دومین معلم اوست . بعد در مدارس « ادریس بابا » روستای «قیزیل آیاق» مدرسه «گوکل تاش» بخارا خوشه چینی از خرمن معرفت را ادامه می دهد. سپس با «نوری کاظم بن ماهر » از ترکمنان سوریه مأنوس و رفیق می شود و با او در شهرها و بلاد مختلف چون افغانستان ، هندوستان و ازبکستان سیر و سیاحت می کند. آن دو با سفارش مدرسین مدرسه خواجه احمد یسوی به مدرسه شیرغازی در خیوه می روند. مختومقلی در این مدرسه به تحصیل علوم دینی پرداخته و به سه زبان ترکی ، فارسی و عربی تسلط داشت. تخلص وی فراغی است اما غالبا در پایان بند آخر اشعارش نام خود « مختومقلی » را می آورد.  وی از شعرای صوفی و در عین حال رئالیست بود. در شعر ترکمنی قوشغی (دوبیتی) را وارد نمود. در گذشته بعضی از صاحب نظران و عالمان ما از ازدواج بیوه عبدالله با مختومقلی را تایید می نمودند و با این کار اشتباه و سهل انگاری روا داشتند. عبدالله برادر بزرگ وی بوده است که با دعوت احمد شاه درانی که می خواست بین ترکمن و افغان یک اتحاد و همبستگی نظامی تشکیل دهد به نیابت از طرف قوم گوکلان همراه با دیگر سفیران جهت گفتگو و تصمیم گیری رهسپار افغانستان شد. عبدالله در راه افغانستان مفقودالاثر می شود. پس از ۹ سال از این واقعه یعنی در سال ۶۵-۱۷۶۴ در سنین ۳۲-۳۱ سالگی مختومقلی شاعر به یاد برادر مرثیه زیر را می سراید : نه سال است که رفته ای ، کجا مأوی گزیده ای برادرعبدالله ، آیا انسان رفته بازنخواهد گشت ، کجا مأوی گزیده ای برادر عبدالله ، رو به کوه ، خبر از تو گرفتم ، گنگ گشته است و رنج تو را نمی گوید، چه تحملی در توست دور از پدر و مادر ، کجا مأوی گزیده ای برادر عبدالله و … شعر فوق گم شدن برادر بزرگتر مختومقلی (عبدالله) وچشم به راه بودن وی را بیان می کند. پس عبدالله مفقودالاثر شده بود و طبق شریعت اسلام هیچ کس حق ندارد با زنانی که شوهرشان مفقودالاثر شده است ازدواج نمایند. کتاب فقهی مختصر الوقایه در این باره چنین بیان می دارد : «همسرشخص مفقودالاثر نمی تواند به نکاح دیگری درآید و اموال وی ماترک محسوب نمی شود تا ۹۰ سال حکم برآنست که شخص مفقود شده زنده است و پس از آن می توان وی را مرده انگاشت و اموالش را بین وراث تقسیم کرد.» پدر مختومقلی فراغی (دولت محمد آزادی ) یکی از علما و دانشمندان زمان خویش و مولف کتاب « وعظ آزاد » و همچنین امام بزرگترین مسجد گوکلان ها بوده است و با این اوصاف وی شخصیتی دینی است. مختومقلی فراغی نیز یکی از علما و عرفای بزرگ وقت خویش بوده است. عموماً در این باره که شخصیتی دینی مانند دولت محمد آزادی و فرزند وی مختومقلی فراغی به قوانین فقهی آگاهی داشته اند ، شکی نیست. و با توجه بدان ، ازدواج همسر عبدالله با مختومقلی هیچگونه پایه و اساسی ندارد و این تهمتی است که نظام توتالیتر شوروی سابق با زور و اجبار به مختومقلی روا داشته است. شاعر به دختری بنام منگلی عاشق بوده است و با آن نیز ازدواج کرده است. وقتی که شاعر در جایی از اشعارش می گوید :« نامش منگلی است از تبار گوکلان ، آه از آن یار دوست داشتنی جداگشتم.» ازدواج نکردن وی را با «منگلی » به اثبات نمی رساند. مختومقلی حقیقتاً با منگلی ازدواج کرده است. بعد منگلی از این دنیا چشم فروبسته است، جدایی دردناک برای شاعر بدینگونه بوده است. چه بسادر فرهنگ ترکمن و آیین شریعت ، نگاه گناه آلود به ناموس دیگران گناهی نابخشودنی است ! در دین اسلام اعتقاد به خدا ، رسول خدا ، کتاب های آسمانی از بدیهیات امر است. و برای ما جای هیچ شبهه ای نیست که حضرت مختومقلی نیز معتقد بدان ها بوده است وچه بسا این اعتقاد آگاهانه و عالمانه بوده است . این اوصاف ما را به این نتیجه میرساند که مختومقلی هرگز نگاهی گناه آلود به ناموس مردم نیفکنده و جایگاه و شخصیت وی منزه و ارجمند است و غیر از این نیز نمی تواند باشد. اگر منگلی دختری بوده است و بدان گونه که در فیلم های سینمایی به تصویر کشیده شده ، در کنار رود سومبار با مختومقلی ملاقات می کرده است ، قوانین قومی دهشتناک آن روز آن دو را با مجازات مرگ محکوم می کرد ، مرگی پست و شرم آور و بنا به شواهد متقن مختومقلی شخصی لاابالی و هرزه نبوده است. او صاحب حمیت و مردانگی بوده است. چنانچه می فرماید : دییرفراغی، مردمنم، اشکار ایلگه مردلیگیم دییر گیتمز قاش لار میدان ، دگن نامیس عاریما ! با توجه به آنچه گفته شد ، به این نتیجه می رسیم که مختومقلی حقیقتا با منگلی ازدواج نموده و اشعار موردبحث را در دوران زندگی مشترک سروده است… . منگلی بدون شک به عقد مختومقلی درآمده است. فراغی چنین سروده است : آغلاپ منگلی خانیم قالدی … اورولدی هجران خنجری ظالم فلک قهبه فلک ! چرخ جان لار قیلدینگ هلاک لاله زمین ، آسمان ، ملک واخ ماه تابانیم قالدی ! مختومقلی قره یوزینگ دینگه مزلر زارین سوزونگ زبیدام ، یاشلاسن گوزونگ خرید سیز دوکانیم قالدی شاعر در ابیات بالا با گفتن «ظالم فلک قهبه فلک / چرخ جان لاری قیلدینگ هلاک» از دست فلک می نالد و خطاب بدان می گوید جان های بسیاری را هلاک کردی ، منگلی از این جهان درگذشته است وبدین جهت ازخواهر خویش می طلبد که در سوگ منگلی اشک بریزد. عبدالله برادر شاعر هنگامی مفقودالاثر شد که مختومقلی ۲۳ ساله بود و نه سال بعد در سن ۳۲ سالگی شاعر به یاد برادر مرثیه کجا مأوا گزیده ای برادر عبدالله را می سراید . و بنا به فرهنگ آن زمان مختومقلی نمی تواند تا آن سن مجرد باقی مانده باشد و پدرش دولت محمد آزادی چنین اجازه ای نخواهد داد. شعری از مختومقلی فراغی وجود دارد که گواهی می دهد وی در سن ۱۷ سالگی ادواج کرده و در بیست سالگی همسرش را از دست داده است : اون یدیه یتمده عشقینگ اویونه گیردیم آلدیم بیر نازنینی ، ذوق ایله صفا سوردوم ییگریمه یتمده فلک جبرینی گوردوم اجل آلدی یاریمی ، فلک غمخانه گلدی. پرفسور دکتر محمت سارای می نویسد : « مختومقلی با دیگر گوکلانها دوبار به اسارت ایرانیها درآمد ، و شاهد تهاجم ویرانگر نادرشاه ، که خودش هم ترکمن بود به کشورش شد. بنابراین بیرحمی نادرشاه را در شعر خود بنام فتاح محکوم کرد و موردانتقاد قرار داد: توقتل و غارت به این سرزمین آوردی بجای عدالت ، ضربه بر چشمان ما می زنی بیگناهان را به چهل ضربه شلاق محکوم میکنی مارا غرق سیلاب خون میکنی ، فتاح ! مردم ترکمن از جور تو اشک می ریزند دره غمناک من از خون مردم سرخ فام شده سرها بلند خواهد شد ، اما تخت تو کو ؟ اثری از آن باقی نخواهد ماند فتاح ! از جمله رؤیاهای مختومقلی بود که ترکمنها را مردمی متحد و یکپارچه ببیند. در این باره می نویسد : ملت متحد بسان لاله می شکفد یموت ، تکه ، یازیر و گوکلان در یک خط پیش می روند. دوران شاعر گرانقدر ترکمن ، دوران پرآشوبی بود ، … جنگ بین خانهای مختلف ]ترکمن[ اوضاع اجتماعی را بسیار پریشان ساخته بود جنگهای داخلی نیز مزید بر علت بود از این جهت بود که در سراسر اشعار مختومقلی وحدت قومی ، شجاعت و پایمردی در مقابل ظالمان نمایان است. او از ترکمنها مصرانه می خواست که یکپارچه و متحد شوند ، چون این تنها راهی بود که می توانستند در برابر دشمنان ترکمنستان مقاومت کنند. او می نویسد : اگر ترکمنها تصمیم قاطع بگیرند دریای قلزم و رود نیل را خشک می کنند تکه ، یموت ، گوکلان ، و ایل علی همه این پنج ایل باید یک خانواده شود ! در جای دیگر می گوید :« یموت ، گوکلان اگر متحد شوند و قشون بکشند، صحرا پر از آنان می شود و اگر تکه ها و سالورها هم از شرق بیاید حتی دره ها هم پر می شود .» محل فوت مختومقلی در چشمه آباساری نزدیک مراوه تپه است و مقبره این شاعر گرانمایه در شمال گنبد کاوس محلی به نام «آق توقای» قرار دارد. درباره حضرت مختومقلی فراغی بسیاری از نویسندگان مطالب بسیاری نوشته اند. وامبری می گوید :« اوترکمنی بوده از اهل گوکلان که مقام قدوسی داشته ]است[ . درآن تاریخ جنگ داخلی بین یموت وگوکلان بیدادمی کرد … روح بافتوت آن شاعر نتوانسته بود منظره آن جنگهای برادرکش را ببیند » وامبری باز در مورد اشعار وی می نویسد : « مجموعة اشعار مخدومقلی دارای جنبه خاصی است بدین معنی که : اولاً نمونه کاملی از لهجه خالص ترکمنی را بدست میدهد. ثانیاً در نوشته هایش یک قاعده و نظم محکمی وجود دارد که در سایر محصولات ادبی شرق بندرت دیده می شود مخصوصا وقتی راجع به پرورش اسب یا طرز استعمال اسلحه یا فنون جنگی «الامان» صحبت می کند» . الکساندر شودزکو می نویسد : « مخدومقلی هنگام مرگ همچون قدیسین، محبوب بود . وی از محبوبترین شعرای خراسان و ترکمن است . اشعار قلیلی که از او بجای مانده ، نشانه ایست ازخلاقیت آن ابرمرد. دراینجا بایست به یکی ازویژگیهای اشعارش اشاره کرد وآن عشقی است که مخدومقلی به طبیعت دارد. عشقی چنین ، در بین شعرای آسیائی نسبتا نادر است. تأملات فلسفی وی درپوچی نعمات دنیوی را نیز باید متوجه بود. در کشوری چون ایران که مذهب و شعر مهمترین جنبه های تمدن مردم اند ، مخدومقلی خدمتی بسزا کرده است. » «مورخ و مستشرق شوروی، پرفسور برتلس مخدومقلی رابه جام جم تشبیه کرده است و حقاً تشبیه درستی است . زیرا اگر در جام جم نقش جهان نمودار می شد، سخنان مخدومقلی هم منعکس کننده و آئینه تمام نمای دنیا و زبان و احساس و ادراک انسانها از جهان است.» مخدومقلی از نوادر اندیشمندانی است که به مباحث اجتماعی و سیاسی علاقه مند بود. صفت شهامت و راستی را تاکید نموده است و ترکمنها را از تفرقه و خانخانی برحذر داشته است. عشق به آزادی ، آگاهی و حاکمیت محرومین در اشعارش متجلی است. اشعار این شاعر بزرگ ترکمن در بین قبایل و طوایف ترکمن پراکنده گردیده است. که پس از مرگش درصدد جمع آوری اشعار او برآمده و بصورت دیوانی طبع و نشر گردید. طبق گفته خود شاعر کتابی که طی پنج سال تلاش تالیف کرده بود نیز از بین رفته است . شاعر در این باره می گوید : « دشمن در غفلت به ما حمله کردند و همسالان و دوستانمان را به اسارت بردند و کتابی را که پنج سال در نوشتن آن تلاش کرده بودم قزلباشها از دستم گرفتند تعدادی از ما را دست بسته برده کردند و تعدادی نیز در پشت آنها به ماتم نشستند. وآنها را به بازار برده فروشی برای فروش روانه ساختند وبرای هر کدام قیمتی گذاشتند .» که این مطلب نشان میدهد که ترکمنها خود در آماج حملات وحشیانة قزلباشها یعنی سربازان دولت قاجار بودند که ترکمنها را به اسارت می بردند و به فروش درمی آوردند.  مطالب بر گرفته از سایت: www.turkmenstudents.com












مختومقلی فراغی در ((حاجی قوشان)) شرق گنبد قابوس و به قولی در (( گینگ جای )) غرب مراوه تپه به سال ۱۱۴۶/۱۷۳۳ م دیده به جهان گشود .

سیدعلی میرنیا در کتاب ایلات و طوایف درگز تولد و ماوای او را درگز می داند و به قول خود شاعر که می گوید ((یوردیم اتک آدیم مختومقلی )) استفاده می کند.
پدرش نام وی را به دلیل پیمان برادری که با شخصی به نام « سلیم مختوم » بسته بود «مختومقلی» به معنای «غلام مختوم» گذاشت.

وی سومین از شش فرزندی بود که از خداوند به دولت محمد آزادی و همسرش «اورازگل» ارزانی می دارد. پدرش نخستین معلم فرزند خویش است .

دولت محمد آزادی

مختومقلی از نه سالگی به سرودن شعر می پردازد و اشعاری در قالب مسمط مربع مناسب کاربرد بخشیان می سراید. «نیازصالح» دومین معلم اوست . بعد در مدارس « ادریس بابا » روستای «قیزیل آیاق» مدرسه «گوکل تاش» بخارا خوشه چینی از خرمن معرفت را ادامه می دهد. سپس با «نوری کاظم بن ماهر » از ترکمنان سوریه مأنوس و رفیق می شود و با او در شهرها و بلاد مختلف چون افغانستان ، هندوستان و ازبکستان سیر و سیاحت می کند. آن دو با سفارش مدرسین مدرسه خواجه احمد یسوی به مدرسه شیرغازی در خیوه می روند. مختومقلی در این مدرسه به تحصیل علوم دینی پرداخته و به سه زبان ترکی ، فارسی و عربی تسلط داشت. تخلص وی فراغی است اما غالبا در پایان بند آخر اشعارش نام خود « مختومقلی » را می آورد.

وی از شعرای صوفی و در عین حال رئالیست بود. در شعر ترکمنی قوشغی (دوبیتی) را وارد نمود. در گذشته بعضی از صاحب نظران و عالمان ما از ازدواج بیوه عبدالله با مختومقلی را تایید می نمودند و با این کار اشتباه و سهل انگاری روا داشتند. عبدالله برادر بزرگ وی بوده است که با دعوت احمد شاه درانی که می خواست بین ترکمن و افغان یک اتحاد و همبستگی نظامی تشکیل دهد به نیابت از طرف قوم گوکلان همراه با دیگر سفیران جهت گفتگو و تصمیم گیری رهسپار افغانستان شد. عبدالله در راه افغانستان مفقودالاثر می شود. پس از ۹ سال از این واقعه یعنی در سال ۶۵-۱۷۶۴ در سنین ۳۲-۳۱ سالگی مختومقلی شاعر به یاد برادر مرثیه زیر را می سراید :
نه سال است که رفته ای ، کجا مأوی گزیده ای برادرعبدالله ، آیا انسان رفته بازنخواهد گشت ، کجا مأوی گزیده ای برادر عبدالله ، رو به کوه ، خبر از تو گرفتم ، گنگ گشته است و رنج تو را نمی گوید، چه تحملی در توست دور از پدر و مادر ، کجا مأوی گزیده ای برادر عبدالله و …
شعر فوق گم شدن برادر بزرگتر مختومقلی (عبدالله) وچشم به راه بودن وی را بیان می کند. پس عبدالله مفقودالاثر شده بود و طبق شریعت اسلام هیچ کس حق ندارد با زنانی که شوهرشان مفقودالاثر شده است ازدواج نمایند. کتاب فقهی مختصر الوقایه در این باره چنین بیان می دارد : «همسرشخص مفقودالاثر نمی تواند به نکاح دیگری درآید و اموال وی ماترک محسوب نمی شود تا ۹۰ سال حکم برآنست که شخص مفقود شده زنده است و پس از آن می توان وی را مرده انگاشت و اموالش را بین وراث تقسیم کرد.»
پدر مختومقلی فراغی (دولت محمد آزادی ) یکی از علما و دانشمندان زمان خویش و مولف کتاب « وعظ آزاد » و همچنین امام بزرگترین مسجد گوکلان ها بوده است و با این اوصاف وی شخصیتی دینی است. مختومقلی فراغی نیز یکی از علما و عرفای بزرگ وقت خویش بوده است. عموماً در این باره که شخصیتی دینی مانند دولت محمد آزادی و فرزند وی مختومقلی فراغی به قوانین فقهی آگاهی داشته اند ، شکی نیست. و با توجه بدان ، ازدواج همسر عبدالله با مختومقلی هیچگونه پایه و اساسی ندارد و این تهمتی است که نظام توتالیتر شوروی سابق با زور و اجبار به مختومقلی روا داشته است.
شاعر به دختری بنام منگلی عاشق بوده است و با آن نیز ازدواج کرده است. وقتی که شاعر در جایی از اشعارش می گوید :« نامش منگلی است از تبار گوکلان ، آه از آن یار دوست داشتنی جداگشتم.» ازدواج نکردن وی را با «منگلی » به اثبات نمی رساند. مختومقلی حقیقتاً با منگلی ازدواج کرده است. بعد منگلی از این دنیا چشم فروبسته است، جدایی دردناک برای شاعر بدینگونه بوده است. چه بسادر فرهنگ ترکمن و آیین شریعت ، نگاه گناه آلود به ناموس دیگران گناهی نابخشودنی است ! در دین اسلام اعتقاد به خدا ، رسول خدا ، کتاب های آسمانی از بدیهیات امر است. و برای ما جای هیچ شبهه ای نیست که حضرت مختومقلی نیز معتقد بدان ها بوده است وچه بسا این اعتقاد آگاهانه و عالمانه بوده است . این اوصاف ما را به این نتیجه میرساند که مختومقلی هرگز نگاهی گناه آلود به ناموس مردم نیفکنده و جایگاه و شخصیت وی منزه و ارجمند است و غیر از این نیز نمی تواند باشد.
اگر منگلی دختری بوده است و بدان گونه که در فیلم های سینمایی به تصویر کشیده شده ، در کنار رود سومبار با مختومقلی ملاقات می کرده است ، قوانین قومی دهشتناک آن روز آن دو را با مجازات مرگ محکوم می کرد ، مرگی پست و شرم آور و بنا به شواهد متقن مختومقلی شخصی لاابالی و هرزه نبوده است. او صاحب حمیت و مردانگی بوده است. چنانچه می فرماید :
دییرفراغی، مردمنم، اشکار ایلگه مردلیگیم دییر گیتمز قاش لار میدان ، دگن نامیس عاریما !
با توجه به آنچه گفته شد ، به این نتیجه می رسیم که مختومقلی حقیقتا با منگلی ازدواج نموده و اشعار موردبحث را در دوران زندگی مشترک سروده است… . منگلی بدون شک به عقد مختومقلی درآمده است. فراغی چنین سروده است :
آغلاپ منگلی خانیم قالدی …
اورولدی هجران خنجری
ظالم فلک قهبه فلک !
چرخ جان لار قیلدینگ هلاک
لاله زمین ، آسمان ، ملک
واخ ماه تابانیم قالدی !
مختومقلی قره یوزینگ
دینگه مزلر زارین سوزونگ
زبیدام ، یاشلاسن گوزونگ
خرید سیز دوکانیم قالدی
شاعر در ابیات بالا با گفتن «ظالم فلک قهبه فلک / چرخ جان لاری قیلدینگ هلاک» از دست فلک می نالد و خطاب بدان می گوید جان های بسیاری را هلاک کردی ، منگلی از این جهان درگذشته است وبدین جهت ازخواهر خویش می طلبد که در سوگ منگلی اشک بریزد.
عبدالله برادر شاعر هنگامی مفقودالاثر شد که مختومقلی ۲۳ ساله بود و نه سال بعد در سن ۳۲ سالگی شاعر به یاد برادر مرثیه کجا مأوا گزیده ای برادر عبدالله را می سراید . و بنا به فرهنگ آن زمان مختومقلی نمی تواند تا آن سن مجرد باقی مانده باشد و پدرش دولت محمد آزادی چنین اجازه ای نخواهد داد. شعری از مختومقلی فراغی وجود دارد که گواهی می دهد وی در سن ۱۷ سالگی ادواج کرده و در بیست سالگی همسرش را از دست داده است :
اون یدیه یتمده عشقینگ اویونه گیردیم
آلدیم بیر نازنینی ، ذوق ایله صفا سوردوم
ییگریمه یتمده فلک جبرینی گوردوم
اجل آلدی یاریمی ، فلک غمخانه گلدی.
پرفسور دکتر محمت سارای می نویسد : « مختومقلی با دیگر گوکلانها دوبار به اسارت ایرانیها درآمد ، و شاهد تهاجم ویرانگر نادرشاه ، که خودش هم ترکمن بود به کشورش شد. بنابراین بیرحمی نادرشاه را در شعر خود بنام فتاح محکوم کرد و موردانتقاد قرار داد:
توقتل و غارت به این سرزمین آوردی بجای عدالت ، ضربه بر چشمان ما می زنی
بیگناهان را به چهل ضربه شلاق محکوم میکنی مارا غرق سیلاب خون میکنی ، فتاح !
مردم ترکمن از جور تو اشک می ریزند دره غمناک من از خون مردم سرخ فام شده
سرها بلند خواهد شد ، اما تخت تو کو ؟ اثری از آن باقی نخواهد ماند فتاح !
از جمله رؤیاهای مختومقلی بود که ترکمنها را مردمی متحد و یکپارچه ببیند. در این باره می نویسد :
ملت متحد بسان لاله می شکفد یموت ، تکه ، یازیر و گوکلان در یک خط پیش می روند.
دوران شاعر گرانقدر ترکمن ، دوران پرآشوبی بود ، … جنگ بین خانهای مختلف ]ترکمن[ اوضاع اجتماعی را بسیار پریشان ساخته بود جنگهای داخلی نیز مزید بر علت بود از این جهت بود که در سراسر اشعار مختومقلی وحدت قومی ، شجاعت و پایمردی در مقابل ظالمان نمایان است.
او از ترکمنها مصرانه می خواست که یکپارچه و متحد شوند ، چون این تنها راهی بود که می توانستند در برابر دشمنان ترکمنستان مقاومت کنند. او می نویسد :
اگر ترکمنها تصمیم قاطع بگیرند دریای قلزم و رود نیل را خشک می کنند
تکه ، یموت ، گوکلان ، و ایل علی همه این پنج ایل باید یک خانواده شود !
در جای دیگر می گوید :« یموت ، گوکلان اگر متحد شوند و قشون بکشند، صحرا پر از آنان می شود و اگر تکه ها و سالورها هم از شرق بیاید حتی دره ها هم پر می شود .» محل فوت مختومقلی در چشمه آباساری نزدیک مراوه تپه است و مقبره این شاعر گرانمایه در شمال گنبد کاوس محلی به نام «آق توقای» قرار دارد.
درباره حضرت مختومقلی فراغی بسیاری از نویسندگان مطالب بسیاری نوشته اند. وامبری می گوید :« اوترکمنی بوده از اهل گوکلان که مقام قدوسی داشته ]است[ . درآن تاریخ جنگ داخلی بین یموت وگوکلان بیدادمی کرد … روح بافتوت آن شاعر نتوانسته بود منظره آن جنگهای برادرکش را ببیند » وامبری باز در مورد اشعار وی می نویسد : « مجموعة اشعار مخدومقلی دارای جنبه خاصی است بدین معنی که : اولاً نمونه کاملی از لهجه خالص ترکمنی را بدست میدهد. ثانیاً در نوشته هایش یک قاعده و نظم محکمی وجود دارد که در سایر محصولات ادبی شرق بندرت دیده می شود مخصوصا وقتی راجع به پرورش اسب یا طرز استعمال اسلحه یا فنون جنگی «الامان» صحبت می کند» .
الکساندر شودزکو می نویسد : « مخدومقلی هنگام مرگ همچون قدیسین، محبوب بود . وی از محبوبترین شعرای خراسان و ترکمن است . اشعار قلیلی که از او بجای مانده ، نشانه ایست ازخلاقیت آن ابرمرد. دراینجا بایست به یکی ازویژگیهای اشعارش اشاره کرد وآن عشقی است که مخدومقلی به طبیعت دارد. عشقی چنین ، در بین شعرای آسیائی نسبتا نادر است.
تأملات فلسفی وی درپوچی نعمات دنیوی را نیز باید متوجه بود. در کشوری چون ایران که مذهب و شعر مهمترین جنبه های تمدن مردم اند ، مخدومقلی خدمتی بسزا کرده است. »
«مورخ و مستشرق شوروی، پرفسور برتلس مخدومقلی رابه جام جم تشبیه کرده است و حقاً تشبیه درستی است . زیرا اگر در جام جم نقش جهان نمودار می شد، سخنان مخدومقلی هم منعکس کننده و آئینه تمام نمای دنیا و زبان و احساس و ادراک انسانها از جهان است.»
مخدومقلی از نوادر اندیشمندانی است که به مباحث اجتماعی و سیاسی علاقه مند بود. صفت شهامت و راستی را تاکید نموده است و ترکمنها را از تفرقه و خانخانی برحذر داشته است. عشق به آزادی ، آگاهی و حاکمیت محرومین در اشعارش متجلی است. اشعار این شاعر بزرگ ترکمن در بین قبایل و طوایف ترکمن پراکنده گردیده است. که پس از مرگش درصدد جمع آوری اشعار او برآمده و بصورت دیوانی طبع و نشر گردید. طبق گفته خود شاعر کتابی که طی پنج سال تلاش تالیف کرده بود نیز از بین رفته است . شاعر در این باره می گوید : « دشمن در غفلت به ما حمله کردند و همسالان و دوستانمان را به اسارت بردند و کتابی را که پنج سال در نوشتن آن تلاش کرده بودم قزلباشها از دستم گرفتند تعدادی از ما را دست بسته برده کردند و تعدادی نیز در پشت آنها به ماتم نشستند. وآنها را به بازار برده فروشی برای فروش روانه ساختند وبرای هر کدام قیمتی گذاشتند .» که این مطلب نشان میدهد که ترکمنها خود در آماج حملات وحشیانة قزلباشها یعنی سربازان دولت قاجار بودند که ترکمنها را به اسارت می بردند و به فروش درمی آوردند.

مطالب بر گرفته از سایت: www.turkmenstudents.com


مطالب مشابه :


غزل مثنوی مسافر

پدیده ای که دنیا را متحول خواهد کرد - غزل مثنوی مسافر - عبدالله روا بروجنی




ستارگان بام ایران ...

اشـعـار. تصوير. کاست مرجان بیگی فر زهره اخوان طاهری وحید برزگر عبدالله روا مریم آرام حمید




آتش به بيت ام ابيها روا نبود

گنجینه اشعار باختر - آتش به بيت ام ابيها روا نبود - آتش به بيت ام ابيها روا




.:|:.سال نو مبارک.:|:.

عبدالله ؛ ملقب به روا ؛ روا همچون آغاز روایت ، پایان پروا و توی دروازه ؛ جوانی تحصیل کرده ،




مخدومقلی فراغی

کار اشتباه و سهل انگاری روا داشتند. عبدالله برادر بزرگ وی بوده است • اشعار عبدالله




همه رفتن ای خدا من نرفتم کربلا

اشعار مرحوم سید کی روا باشد گل از ما و 4:8 موضوع اشعار مربوط به حضرت ابا عبدالله




برچسب :