معشوق در شعر فروغ/قسمت دوم

2- معشوق فردی

معشوق در شعر فارسی عموما چهره یی مبهم و غیر مشخص دارد، یعنی

 مفهومی‌کلی است. غالبا معشوق موجودی روحانی و آسمانی است و اگر

زمینی هم باشد چه متعالی و چه غیر متعالی شناخته نیست. اما معشوق

فردی در ادبیات عرب سابقه داشته است و اسم عرائس الشعر یا معاشیق

الشعر، معلوم است. معشوق تعدادی از شاعران عرب را می‌شناسیم و در

 شعر فارسی هم آمده است مثل عُنَیزَه که معشوق امرو القیس بوده است یا

 لیلی که معشوق مجنون بوده است و یا عزّه که معشوق کُثَّیر بوده است.

شمس قیس در فرق تشبیب و نسیب می‌نویسد: «و تشبیب غزلی باشد که

 صورت واقعه و حسب حال شاعر بود، چنان که شعرا عرب چون کُثَّیر

 و قیس ذریح و مجنون بنی عامر و امثال ایشان که هر یک را با زنی

تعلق قلبی بوده است و آن چه گفته اند عین واقعه و صورت حال ایشان

است.»

اما در شعر فارسی این مورد پسند شعرا قرار نگرفت و لذا شمس قیس در

 ادامه مطلب فوق می‌نویسد: «الا آن که بیشتر شعرای مفلق بدین فرق

 التفات ننموده اند و هر غزل که در اول قصاید بر مقصود شعر تقدیم افتد

از شرح محنت ایام و شکایت فراق و وصف دمن و اطلال و نعت ریاح و

 ازهار و غیر آن، آن را نسیب و تشبیب خوانده اند.»

مضحک این است که در قرن دهم که در مکتب وقوع بنا را به قول خود

بر حقیقت گوئی نهاده بودند و علی القاعده باید از معشوق زن حقیقی

سخن گویند، از معشوق مرد حقیقی سخن گفتند زیرا سخن گفتن از زن

خطرناک بود. محتشم کاشانی از شاعران معروف این مکتب در « رساله

 جلالیه » ۶۴ غزل درباره شاطر جلال سروده است که همه او را در

کاشان می‌شناختند.

به هر حال انسان امروزی رو به سوی فردیت individuality دارد و از

 این رو تمایل به طرح معشوق فردی گاهی در شعر معاصر دیده می‌شود.

 اسم یکی از کتاب های شعر شاملو «آیدا در آینه» است و فروغ تولدی

دیگر را به ابراهیم گلستان تقدیم کرده است. اما فروغ به طور کلی در

سنت شعر فارسی حرکت کرده است و حتی چهره معشوق فردی هم در

شعر او کلی و عمومی ‌است:

((همه هستی من آیه تاریکی است

که ترا در خود تکرار کنان

به سحرگاه شگفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد

من در این آیه ترا آه کشیدم، آه

من در این آیه ترا

به درخت و آب و آتش پیوند زدم))

« تولدی دیگر »

معشوق در شعر فروغ هم نهایت معشوقی متعالی و روحانی است که

می‌تواند معشوق هر کس دیگری هم باشد. او نیز در مجموع از اسطوره

گفته است نه از چهره (portrait). بدین ترتیب در شعر فارسی همواره با

 تیپ عاشق و تیپ معشوق مواجهیم نه با فرد عاشق یا معشوق. منتها

فروغ در این دو تیپ به مقتضای عصر خود و بینش زمانه خود دخل و

 تصرفی قابل تامل کرده است و تا حدودی بینش و شخصیت فردی را در

 آن راه داده است و این از یکنواختی و تکراری بودن شعر عاشقانه

فارسی کاسته است.

 


مطالب مشابه :


شعری زیبا از مهرداد اوستا در وصف معشوق

شعری زیبا از مهرداد اوستا در وصف معشوق. حالا یک بار دیگه شعر رو بخونید .




شعر «معشوق من» از فروغ فرخزاد با تحلیل

شان کشید و تلاش شان را برای شناخت جهان بدون درک نقش زبانی که برای وصف در شعر «معشوق




بخش ۲ - در وصف معشوق

در وصف معشوق. برای مشاهده معنی هر واژه در متن وبلاگ کافیست روی واژه موردنظر دو بار کلیک




معشوق در اشعار حافظ

معشوق در شعر حافظ سر عاشق که نه خاک در معشوق




شعر حرام، شعر حلال؛ نصرالله پورجوادی

بنا بر این، اگر چه اشعار عاشقانه فارسی، از جمله اشعاری که در وصف اندام معشوق در شعر بیان




سیر معشوق در ادب پارسی

که نگاهی که در شعر به معشوق شده، نگاه های جدید در وصف معشوق فکر می‌کنم و




چشم معشوق

در شعر و ادب فارسی همواره شاعران درتوصیف چشم معشوق به رنگ سیه آن هایی از این وصف




معشوق در شعر فروغ/قسمت دوم

از شرح محنت ایام و شکایت فراق و وصف دمن و این رو تمایل به طرح معشوق فردی گاهی در شعر معاصر




انتخاب شاعر مردمی در جشنواره شعر فجر و انتقادها

جلوه ی معشوق. در نتیجه شاعری که در وصف اهل بیت . شعر بسراید نزد مردم هم از محبوبیت خاصی




برچسب :