انواع خانواده در تمدن موج سوم

به نام خد ا

انواع خانواده  از نظر الوين تافلر در كتاب موج سوم

خلاصه و تنظيم كننده: رقيه محمدزاه

 

مقدمه

كتاب موج سوم بر اين مفهوم بنا شده كه تاريخ بشر دو انقلاب را پشت سرگذاشته. انقلاب كشاورزي و انقلاب صنعتي و اكنون در آستانه سومين آن، يعني انقلاب الكترونيك قرار گرفته است. همانگونه كه انقلاب صنعتي باعث ويران‌ساختارهاي نظام كشاروزي شد، اين انقلاب هم ساختارهاي نظام صنعتي را متلاشي كرده يا خواهد كرد و بحران جهان كنوني نيز ناشي از اين انتقال پرتنش است. نويسنده انتقال به تمدن جديد را با تعارضات و تنشها و بحرانها و ناآراميهاي عميق‌تر و مخاطرات زيادتري در مقايسه با دورانهاي قبل همراه مي‌داند كه همه جوامع را دربرخواهد گرفت. اما بشارت مي‌دهد كه در پي اين بي‌نظميها، آشوبها جامعه‌اي انساني‌تر  و دموكراتيك‌تر خواهد آمد كه نه اتوبياست نه ديستوبيا؛ بلكه «آرامانشهر» عملي است كه نه بهترين نه بدترين دنياي ممكن بلكه دنيايي است هم تحقق پذيريم بهتر از دنيايي كه پشت سر گذاشتيم. تافلر تعارضات قديمي را در چهارچوبي تازه تحليل مي كند و پرده از تعارضات جديد برمي دارد كه در محدوده‌اي وسيع تر و پراهميت‌تر زندگي ما را تحت تاثير دارند. از جمله تعارض بين مدافعين تمدن صنعتي و هواخواهان تمدن جديد كه به نظر وي مهمترين مواجهه سياسي زمان ما را تشكيل مي‌دهد و سرآوران قدرتمند جوامع سرمايه‌داري و سوسياليست هر دو را به معارضه مي خواند.

با اين مقدمه كوتاه در ادامه و به اختصار تعاريف تافلر را از سه موج مرور كرده و به تقسيم‌بندي خانواده از ديدگاه در دنياي آينده اشاره مي كنيم.

موجهاي تمدني از نظز تافلر

الوين تافلر معتقد است نژاد بشري تاكنون دوموج عظيم بشري را پشت سر گذاشته است كه هركدام به ميزان وسيعي فرهنگها  و تمدنهاي پيشين را محور كرده و شيوه‌ها از زندگي را كه بر پيشينيان غيرقابل تصور بود جايگزين آن ساخته‌اند.

موج اول:

 موج اول تمدن‌يعني انقلاب‌كشاورزي كه هزاران سال طول كشيدتا ماموريت خود‌را به‌پايان رساند.

موج دوم:

 اين موج يعني پيدايش تمدن صنعتي 300 سال به طول انجاميد.

موج سوم:

 او اعتقاد دارد امروزه تاريخ حتي شتاب آلودتر بسرعت بستر تاريخ را طي مي‌كند وطي چند دهه خود را به كمال خواهد رساند و تمامي انسانهايي كه بر كره زمين زندكي مي كنند آثار موج سوم را در دوران خود احساس خواهند كرد.به عقيده او اين موج همه روابط كهنه قدت، مزيا و حقوق ويژه نخبگان در خطر گرفتار آمده امروز را مورد سؤال قرار مي‌دهد. به نظر او بسياري از وجوه اين تمدن در حال تكوين با تمدن صنعتي در تعارض است، اين تمدن در حال كه به مقدار زياد فني است ضد صنعت نيز هست.موج سوم با خود شيوه‌ نويني از زندگي مي‌آورد كه بر منابع انرژي متنوع و احيا پذير و بر روشهاي توليدي كه توليد انبوه كارخانجات را منسوخ مي‌سازد، برخانواده‌هاي جديد غيرهسته‌اي ، بر نهادي نوين كه ممكن است آنرا «كلبه الكترونيك ناميد» و بر مدارس و شركتهاي تجاري كه از بنياد تحول يافته آينده، بنا شده است. تمدن در حال ظهور قواعدي جديد براي رفتار ما وضع مي‌كند و ما را به حوزه‌اي فراتر از همسان‌سازي همزمان‌سازي، تمركز و تراكم انرژي، پول و قدرت مي‌كشاند.اين تمدن نوين همانطور كه نظام كهنه را به مبازه مي‌خواند، نظام آماري را هم واژگون مي‌سازد، قدرت دولت ملي را به تحليل مي‌برد و باعث بوجود آمدن اقتصادهاي نيمه خودمختار در جهان فرا امپرياليست مي‌گردد. اين تمدن به حكومتهاي ساده‌تر، كاراتر، و دموكراتيك‌تر از آنچه كه امروز مي‌شناسيم نياز دارد. تمدني است با جهان‌بيني خاص و برخورد ويژه‌اي با زمان، فضا، منطق و علميت.

تمدن موج سوم شكاف تاريخي بين توليد‌كننده و مصرف‌كننده را پر مي‌كند و نظام اقتصادي«توليد براي مصرف شخصي» فردا را بوجود مي‌آورد. به اين علت مي تواند به اولين تمدن واقعاً انساني در تاريخ بشر تبديل گردد.

 

اشكال خانواده در دوران گذشته:

تافلر مي‌گويد،قبل از انقلاب صنعتي، به عنوان مثال، اشكال خانواده از جايي به جاي ديگر متفاوت بود. اما هر كجا كه كشاورزي رواج يافت مردم به زندگي در خانواده‌هاي چند نسلي تمايل پيدا مي كردند كه متشكل از عمو، دايي، عمه، خاله، اقوام زن، شوهر، مادربزرگ و پدربزرگ بود. كه همگي زير يك سقف به سر مي‌بردند.و به صورت يك واحد توليد اقتصادي باهم كار مي‌كردند. از انواع اين خانواده مي‌توان به خانواده دسته جمعي در هند و خانواده زادورگا در بالكان و خانواده گسترده در اروپاي غربي اشاره كرد.

خانواده ايستا بود و گويي ريشه درخاك داشت. با آغاز حركت موج دوم در جوامع موج اول، خانواده فشار تحول را حس كرد. در درون هر خانواري برخورد امواج پيشگام به شكل تعارض حمله به اقتدار پدرشاهي در رابطه دگرگون يافته والدين فرزندان و مفاهيم جديد آداب معاشرت ظاهر شد. با انتقال تولي اقتصادي از مزرعه به كارخانه افراد خانواده ديگر به صورت يك واحد با يكديگر كار نكردند. با نياز به كار كارگران در كارخانه، وظايف اصلي خانواده به نهادهاي تخصصي ديگر واگذار شد. تعليم و تربيت كودك را مدارس برعهده گرفت. مواظبت از سالخوردگان به خانه‌هاي سالمندان يا مراكز رفاهي ديگر سپرده شد. بالاتر از همه، جامعه نوين به تحرك نياز داشت،كارگران در جستجوي شغل از اينجا به آنجا مي رفتند. خانواده گسترده با داشتن مسئوليت خويشاوندان سالخورده و بيمار و معلول بر دوش خود و داشتن عده زيادي كودك قادر به هيچگونه تحركي نبود. بنابراين ساخت خانواده به تدريج شروع به تغيير كرد. مهاجرت به شهرها رشته خانواده را ازهم گسست و بحرانهاي اقتصادي ويرانگر آنها را برآن داشت كه خود را از زيربار گران خويشاوندان، خود خواسته را رها سازند و در نتيجه كوچكتر و كوچكتر شوند و از تحرك بيشتري برخوردار گردند. خانواده به اصطلاح هسته‌اي متشكل از پدر و مادر و تعداد كمي فرزند بود،بدون خويشاوندي متعهد دست و پاگير.اين خانواده الگوي نوين استاندارد و مورد قبول همه جوامع صنعتي اعم از سرمايه‌داري و سوسياليست گرديد. حتي در ژاپن كه سالخوردگان از احترام استثنايي برخوردار بودند خانوار بزرگ و چند نسلي كه اعضا آن به ثروت به يكديگر پيوسته با پيشرفت موج دوم از هم پاشيد.

انقلاب صنعتي از يك سو نظام اجتماعي حيرت آور ويكپارچه ي ايجاد كرد كه تكنولوژي خاص ، نهادهاي اجتماعي ويژه و مجاري ارتباطي مختص خود را دارا بود كه همگي به يكديگر مرتبط بودند. انقلاب صنعتي از طرف ديگر وحدت جامعه را از هم دريد و شيوه‌اي از زندگي مملو از تنشهاي اقتصادي و تعارضات اجتماعي و ناراحتيهاي رواني ايجاد كرد، با درك ماهيت اين شكاف كه زندگي انسانها را در سراسر دوران «موج دوم» شكل داده مي‌توان از تاثير كامل موج سوم درك صحيحي داشت. شكاف عظيم در جوامع موج دوم مصرف‌كننده را از توليدكننده جدا ساخت،اين شكاف كار را نيز به دو شق تقسيم كرد. اين انشقاق بر زندگي خانوادگي و نقشهاي دو جنس و زندگي دروني افراد تاثيري عظيم داشت.

براساس يك باور مرسوم توام با سوگيري در جامعه صنعتي مردان با تعاريفي «عيني» و زنان «ذهني» تعريف مي‌شود. اين اعتقاد ناشي از واقعيات بيولوژيكي نيست بلكه متاثر از اين شكاف پديد آمده است. در جوامع موج اول كار اكثر در مزارع يا درخانه انجام مي‌شد و افراد خانوار، به اتفاق يك واحد اقتصادي را تشكيل مي‌دادند. تقسيم كار قبل از صنعتي شدن خيلي ابتدايي بود. در نتيجه وابستگي متقابل در سطح كم، ويژگي كار در جوامع كشاورزي موج اول به شمار مي‌رفت.موج دوم كار را از مزرعه و خانه به كارخانه منتقل كرد. و ميزان وابستگي متقابل را افزايش داد.

علل پيدايش«موج سوم»

محدود بودن ذخاير سوختهاي فسيلي مورد استفاده در جامعه متاثر از موج دوم، ورشد سريع تكنولوژي فضايي را پديد آورد كه دنيا براي تداوم اين حركت وسيع به يك منبع جديد انرژي رو آورد.تافلر در اين‌باره مي گويد پديدار شدن بنياد انرژي موج دوم با پيشرفت جامعه به سوي يك مرحله كاملاً جديد از توسعه تكنولوژي همزمان بود.با اينكه سوختهاي فسيلي به يقين رشد تكنولوژي را تسريع كردند. او در ادامه با تأكيد بر محدود بودن منابع انرژي در جامعه صنعتي مي‌گويد امروزه، بار ديگر در آستانه يك خيزش تاريخي تكنولوژيكي قرار گرفته‌ايم و نظام توليد جديدي كه اكنون در حال پيدايي است به يك تجديد سازمان بنيادي تمامي توليد و توزيع انرژي احتياج دارد،او به اشكالات موجود در موج دوم اشاره كرده و به علل پيدايش موج سوم در جهان مدرن اشاره كرده و مي‌گويد زغال سنگ، راه‌آهن، منسوجات، فولاد، اتومبيل، لاستيك، لوازم ماشين همگي صنايع شناخته شده موج دوم را تشكيل مي‌دهند. اين صنايع كه اساساً بر اصول ساده الكترومكانيك مبتني است مقدار زيادي انرژي مصرف مي‌كنند و آلودگي و مواد زايد از خود بجا مي‌گذارند و مشخصه آنها عبارتست از دوره طولاني توليد، مهارتهاي سطح پايين، كار تكراري، كالاهاي استاندارد شده و وارسيهاي شديد بسيار تمركز يافته. او معتقد است از اواسط دهه 1950 آشكار شد كه اين صنايع عقب مانده‌اند و اين منابع در كشورهاي صنعتي رو به نابودي هستند. با آغاز انتقال اين صنايع كهنه به كشورهاي اصطلاحاً «رو به توسعه» كه در آن كار ارزانتر و تكنولوژي عقب افتاده‌تر بود مشكل حل شد و به جاي آن صنايع جديد و پيشرفته جايگزين شد. اين صنايع با موارد پيشين از بسياري جهات متفاوت بود. اين صنايع عموماً الكترومكانيكي نبوده و بر پايه علوم كلاسيك دوران موج دوم ساخته نشده بودند بلكه صنايع بسيار پيشرفته‌اي از قبيل (الكترونيك كوانتومي، زيست‌شناسي ملكولي، زيست بوم‌شناسي، فيزيك هسته...) بودند. اين علوم جديد و پديد آمدن امكان دخل و تصرف در طبيعت سبب شد صنايع جديدي مانند كامپيوتر، فضانوردي، پتروشيمي پيشرفته، وسايل ارتباطي بسيار پيشرفته و... پديدار شوند.تافلر در بخشهاي مختلف كتاب خود ضمن شرح كامل هر يك از اين تغييرات توضيح مي‌دهد كه تغييرات پديد آمده از اين مبحث تكنولوژيك شرايط و فرهنگ متفاوتي از موج دوم را در جوامع توسعه يافته كنوني پديد آورده كه به تدريج اين شرايط گسترش خواهد يافت. او تلاش كرده تا تصويري جامع از تنوعات و تغييرات موجود يا متحمل آينده ارائه نمايد،دراين مجال به طور خلاصه تقسيم‌بندي ارائه شده توسط تافلر را درباره انواع خانواده‌ها در دنياي توسعه يافته موسوم به موج سوم شرح مي شود.

 

خانواده‌هاي آينده

          در دوران ركود بزرگ اقتصادي 1930 ميليونها نفر از كاربيكار شدند. بسياري از آنها با بسته شدن درهاي كارخانه به رويشان، غرق در نوميدي و احساس گناه شدند. در اينجا بود كه مسئله بيكاري به صورت ديگري مورد بررسي قرار گرفت و معلوم شد كه بيكاري آنطور كه در گذشته خيال مي‌شد ناشي از تنبلي يا ضعفهاي اخلاقي نيست بلكه معلول عوامل نيرومندي است خارج از كنترل افراد. آنچه بيكاري را بوجود آورده بود توزيع نابرابر ثروت، سرمايه‌گذاري كوته بينانه ... و حركتهاي نالايق بود نه بي عرضگي شخصي كارگر. امروز بار ديگر انسانها حس مي‌كنند خرد شده‌اند. ولي برخلاف قبل اين احساس گناه ناشي از گسيختگي خانواده است نه عوامل اقتصادي. اگر تنها پاي اقليت كوچكي در ميان بود شايد اين پاشيدگي بازتابي از شكستهاي فردي بود. و قتي كه طلاق و جدايي ميليونها خانواده را در بسياري از كشورها دركام خود مي‌كشد نمي‌توان عامل آن را فردي دانست. از هم پاشيدگي خانواده بخشي از بحران عمومي جامعه‌هاي صنعتي است. تافلر مي‌گويد،امروزه كراراً شنيده مي‌شود كه در آينده «خانواده» از هم مي‌پاشد و يا اينكه خانواده مهمترين مسئله روز است. كساني كه به اين منوال سخن مي‌گويند معمولاً منظورشان تمامي انواع خانواده نيست بلكه نوع خاصي را درنظر دارند يعني خانواده موج دوم. تصويري كه بطور معمول در ذهن دارند يك شوهر (نان آور) يك زن (خانه دار) و چند فرزند است. اين شكلي از خانواده است كه موج دوم آن را در جهان گسترش داد. اين نوع خانواده استاندارد از نظر اجتماعي و به عنوان الگوي پذيرفته شده رايج گرديد. زيرا ساختار آن بطور كامل جوابگوي نيازهاي جامعه توليد انبوه و ارزشهاي رايج و شيوه‌هاي زندگي آن از جمله نظام سلسله مراتبي و بوروكراتيك قدرت و جدايي آشكار زندگي خانوادگي از زندگي شغلي دربازاركار  مي‌باشد.

شيوه‌هاي زندگي غيرهسته‌اي

پديدار شدن موج سوم به معناي پايان عمر خانواده هسته‌اي نيست. به همانگونه كه فرا رسيدن موج دوم به معناي پايان عمر خانواده گسترده نبود، بلكه اين مفهوم را در بردارد كه خانواده هسته‌اي به منزله انگارة آرمان جامعه نخواهد بود. واقعيتي كه چندان مورد توجه قرار نگرفته اين است كه حداقل در ايالات متحده كه موج سوم از همه جا پيشرفته‌تر است، اغلب مردم اكنون در چارچوبي غير از خانواده هسته‌اي زندگي مي‌كنند اگر ما خانواده هسته‌اي را متشكل از يك شوهر شاغل، يك زن خانه‌دار و دو كودك بدانيم بايد بگوئيم امروزه تنها 7 درصد خانواده‌هسته‌اي آمريكايي اينگونه و با تبعيت از اين الگو زندگي مي‌كنند و 93 درصد دراين مدل ايده‌آل نمي‌گنجند. حتي اگر تعريف را گسترده كنيم و خانواده‌هاي كه زن و شوهر كار مي‌كنند يا فرزند كمتر دارند را نيز هسته‌اي بدانيم باز خواهيم ديد كه سه چهارم جمعيت آمريكا خارج از الگوي خانواده هسته‌اي هستند. امروزه دنياي مدرن شاهد افزايش افراد مجرد است يعني افرادي كه به تنهايي و به طور كامل خارج از خانواده زندگي مي‌كنند.

الف)گروه اول خانواده هاي غير هسته‌ي

بين سالها 1970 تا 1978 عده افراد 14 تا 34 ساله‌اي كه تنها زندگي مي‌كردند سه برابر شد و از 5/1ميليون نفر به 3/4ميليون نفر رسيد. امروزه يك پنجم خانوارها در ايالات متحده از افرادي تشكيل مي‌شوند كه به تنهايي زندگي مي كنند. همه اين افراد شكست خورده يا بيوه نيستند كه به اجبار به زندگي تك و تنها رانده شده باشند. بسياري از روي ميل اين شيوه زندگي را حداقل براي مدتي انتخاب كرده‌اند. اين نوع زندگي كه افراد مجرد در سنين پايين از خانواده خود جدا مي‌شوند و در سنين بالا ازدواج مي‌كنند به صورت يكي از مراحل زندگي افراد درآمده است آرتور نورتون متخصص آمار، اين نوع زندگي را «مرحله انتقالي زندگي» مي‌نامد.

ب)گروه دوم خانواده هاي غير هسته‌ي

گروه ديگر افراد مسني هستند كه قبلاً ازدواج كرده‌اند اما ميان ازدواج‌هاي خود تنها زندگي مي‌كنند. و عموماً از اين نوع زندگي راضي هستند. افزايش اين گروه از افراد فرهنگ و سرگرميهاي پررونقي براي «مجردان» پديد آورده است. و باعث شده كه بر تعداد بارها، پلاژهاي اسكي، تورهاي مسافرتي و ديگر خدمات و كالاهاي خاص افراد مجرد افزوده شود.همزمان شركتهاي ساختماني به ساختن مجتمعهاي مسكوني «مجردي» پرداخته‌اند كه مي‌تواند نياز به آپارتمانهاي كوچكتر و خانه‌هاي ويلايي حومه شهر با اتاق خواب كم را برطرف كند.

ج)گروه سوم خانواده هاي غير هسته‌ي

گروه سوم زنان و مرداني هستند كه بدون ازدواج رسمي با يكديگر زندگي مي كنند عده اين گروه طبق گزارشهاي مقامات رسمي در دهة‌گذشته (دهه هشتاد) بيش از دوبرابر شده. اين امر به حدي عادي است كه وزارت مسكن و شهرسازي ايالات متحد سنتها را زيرپا گذاشته  و قوانين را به نحوي تغيير داده كه چنين زوجهايي بتوانند از خانه‌هاي دولتي استفاده كنند و دادگاهها با مشكلات پيچيده حقوقي و مسائل مربوط به داراي چنين زوجهايي بعد از جدايي يا به اصطلاح «طلاق» دست به گريبابند

د)گروه چهارم خانواده هاي غير هسته‌ي

تحول مهم ديگر افزايش تعداد زوجهايي است كه مايل به داشتن بچه نيستند و به اصطلاح شيوة زندگي «بدون بچه» را براي خود انتخاب كرده‌اند. جيمز ريمي پژوهشگر ارشد «مركز پژوهش راهبردي» شاهد نوعي انتقال دسته جمعي از خانواده‌هاي «كودك – كانوني» به «بزرگسال – كانوني » هستيم. امروزه سازمانهايي بوجود آمده كه زندگي بدون بچه را تشويق مي‌كند وي ميلي نسبت به داشتن بچه در بسياري از كشورهاي صنعتي رو به افزايش است.

در سال 1960 فقط 20 درصد زمان متاهل زير سي سال بدون بچه بودند در سال 1975 اين رقم به 32 درصد افزايش يافت. امروزه سازمان به نام «اتحاد ملي براي بچه داشتن اختياري» بوجود آمده كه كارش دفاع از حقوق افراد بدوم بچه و مبارزه با تبليغات طرفدار زاد وولد است.

ه)گروه پنجم خانواده هاي غير هسته‌ي

گروه پنجم را خانواده‌هاي تك والدي تشكيل مي‌دهد. در سالهاي اخير به قدري طلاق، جدايي و متاركه در خانواده‌هاي هسته‌اي اتفاق افتاده كه امروزه از هر هفته كودك آمريكايي يك نفر تحت سرپرستي يكي از والدين قرار دارد و در نواحي شهر اين رقم به يك نفر از چهارنفر مي‌رسد.

رشد عظيم چنين خانوارهايي باعث شده تا هر روز بيشتر به اين واقعيت پي برده شود كه عليرغم مشكلات زياد خانواده‌هاي تك والدي تحت شرايط خاص براي كودك بهتر از خانواده هسته‌اي است كه بطور دائم گرفتار دعوا و كشمكش و دعوا باشد.

و)گروه ششم خانواده هاي غير هسته‌ي

گروه ششم خانواده‌هاي موجود در دنياي تكنولوژيك جديد را گروهي تشكيل مي‌دهد كه تافلر آنها را «خانواده هم افزود» معرفي مي‌كند كه در آن زن و مردي كه از همسرانشان جدا شده‌اند و از ازدواج‌هاي قبلي خود بچه داشته‌اند باهم ازدواج مي‌كنند و بچه ها را نزد خود نگهدارند و بدين ترتيب شكلي از خانواده گسترده تشكيل مي‌دهد. اكنون تخمين مي‌زنند كه 25درصد از بچه‌هاي آمريكايي در اين نوع خانواده‌ها بزرگ شده يا بزودي خواهند شد. طبق نظر ميليز اين خانواده‌ها كه در واقع خانواده‌هاي «چند والدي» هستند احتمالاً رايج‌ترين نوع خانواده فردا را تشكيل مي‌دهند. او مي گويد، « به تدريج به عصر اقتصاد چند همسري وارد خواهيم شد» بدين معني كه دو واحد خانوادگي درهم ادغام مي‌شوند و معمولاً جهت نگهداري بچه يا هزينه‌هاي ديگر به يكديگر پول مي دهند. وي مي‌گويد گسترش اين شكل خانواده با خود به طور روزافزوني روابط جنسي مابين والدين و فرزندان غيرهمخون را به همراه مي‌آورد.

ز)ساير انواع خانواده هاي غير هسته‌ي

تافلر در ادامه توضيح مي‌دهد كه كشورهاي صنعتي بسيار پيشرفته امروزه در مواجهه با اشكال بسيار متنوعي از خانواده سردرگم شده‌اند. ازدواج همجنس بازان، كمونها، گردهمايي كه براي صرفه‌جويي در هزنيه با يكديگر زندگي مي‌كنند، گروهاي قبيله‌اي در بين اقليتهاي قومي معين و بسياري اشكال ديگر زندگي مشترك كه قبلاً هرگز وجود نداشته است. هم چنين ازدواج‌هاي موقتي، ازدواج‌هاي پي درپي خانواده‌هاي خوشه‌اي و انواع گوناگون شبكه روابط نزديك همراه با مناسبات جنسي مشترك يا بدون آن، و نيز خانواده‌هايي كه پدر و مادر در دو شهرمختلف زندگي و كار مي‌كنند.

تازه اين انواعي كه برشمرديم به هيچ وجه بيان‌گر همه انواع واقعي خانواده كه بطور پنهان وجود دارد نيست. وقتي كه سه روانكاو به نامهاي كلام، انزمينگر و ترنر سعي كردند «انواع خانواده» را مشخص كنند به يك محله فقيرنشين سياه پوست در شيكاگو برخوردند كه در آن حدود 86 نوع تركيب مختلف خانوادگي وجود داشت اشكالي از قبيل «مادر – مادربزرگ»، «مادر- خاله» «مادر- پدرخوانده» و خانواده‌هاي «مادر – ديگران» و ... را دربرمي‌گرفت.

امروزه حتي با انديشه‌هاي مذهبي كه روزي اينگونه نظريات را افراطي مي دانسته‌اند پذيرفته‌اند كه ديگر عصر خانواده هسته‌اي را پشت سرگذاشتيم و به قول «جسي برنارد» مشخص‌ترين ويژگي ازدواج در آينده دقيقاً اين است كه براي افرادي كه از رابطه‌شان با يكديگر انتظارات متفاوتي دارند، راههاي مختلفي وجود دارد.اينكه كداميك از اشكال خانواده‌هاي ذكر شده در آينده رواج پيدا مي كند. مرتبط به تصميماتي است كه در مورد تكنولوژي و شيوه كار اتخاذ مي‌شود. در بين عوامل متعددي از قبيل الگوهاي جامعه محلي ارزشها، تغييرات جمعيتي، جنبشهاي مذهبي و دگرگونيهاي محيط زيست كه بر ساختار خانواده اثر مي‌گذارند آثار شيوه كار از همه قوي‌تر است. بنابراين درست به همان نحو كه خانواده هسته اي با پديدار شدن كارخانه و كار اداري رواج يافت. هرگونه دگرگوني در جهت دور شدن از كارخانه و اداره نيز تأثير عميقي برخانواده‌ها خواهد گذاشت. اين تحول بدون شك همان انتقال كار از اداره و كارخانه به خانه است. اين انتقال سبب پديد آمدن تحول در روابط فردي و اجتماعي زوجين خواهد شد. اگر بخواهيم تيتروار ويژگي كار در خانه وكلبه‌هاي الكترونيك را نام ببريم اين انواع عبارتند از:

-        در بسياري از خانه‌ها شاهد نوعي تقسيم كار تمام وقت بين زن و مرد خواهيم بود.(مرد شغل و زن مراقبت از فرزندان)

-    در خانه‌اي يك زن و شوهري با دو شغل كاملاً متفاوت هر يك به تنهايي كار مي كنند (مثلاً يكي فيزيولوژيست سلولي و ديگري حسابدار)

-        در خانه‌اي زن و شوهر هر كدام داراي دو كار نيمه وقت و مشابه يكديگر منتهي با ساعات كار متفاوت مي‌باشند.

در خانه‌هاي الكترونيك مفاهيم عشق، ارتباطات انساني و روابط كاري به شدت تغيير خواهد كرد اگر جدي‌تر مسئله را بررسي مي‌توان حداقل بعضي خانواده‌هاي آينده را درنظر آورد كه وظايف بيشتري برعهده گرفته باشند و به جاي اينكه يك واحد اجتماعي محدود و تخصصي باشند به عنوان يك واحد چند منظوره فعاليت كنند. با چنين تحولي معيارهاي ازدواج و تعريف عشق نيز به طور قطع تغيير خواهد كرد.

كودكان در كلبه الكترونيك به شيوه كاملاً متفاوت بارمي‌آيند  زيرا آنها از همان بدو تولد شاهد انجام كارهاي گوناگوني در منزل هستند. كودكان موج اول از همان اولين مرحله شعور والدينشان را در حين كار مي‌ديدند. در حالي كه كودكان موج دوم يا حداقل نسلهاي اخير در مدارس از پدر و مادر جدا شده‌اند و از زندگي واقعي شغلي دور افتاده‌اند. اغلب كودكان امروزي از كار والدين و اينكه در محيط كار چگونه وقت خود را مي‌گذرانند تصويري مبهم دارند. ازخود بيگانگي جوانان امروزي، مقداري ناشي از پذيرش اجباري نقش غيرمولد در جامعه، طي دوران طولاني شباب است. كلبه الكترونيك اين وضع را تغيير خواهد داد. در واقع مشاركت دادن جوانان در كار در كلبه الكترونيك تنها راه حل واقعي مسئله بيكاري جوانان است. در وراي اين امر به راحتي مي‌توان ديد خانواده‌اي كه اعضاي آن در خانه كار مي‌كنند به صورت پديده كاملاً تازه‌اي درمي‌آيد: يعني«خانواده گسترده الكترونيك».

 


مطالب مشابه :


فارسی ششم

هم خانواده صحيح را مشخص كنيد. هم خانواده كلمه ي(عظمت)چيست. الف) فداكاري ب)عظيم ج) مهتاب




«مثل ِ شهید» ۱۳۹۰/۰۴

هم خانواده‌هاى شهدا ى عزيزمان و هم خانواده‌هاى اسراى امروز، خانواده‌هاى عزيز و عظيم




جانباز

هم خانواده‌هاى شهداى عزيزمان و هم امروز، خانواده‌هاى عزيز و عظيم‌الشأن شهداى شما




جانباز ازدیدگاه امام خامنه ای

فرنیان وسیاست - جانباز ازدیدگاه امام خامنه ای - تازه ترین ا خبار سیاسی واجتماعی وفرهنگی




اختلافات خانوادگی

چه حقي اولاتر و چه احساني برتر و چه سنتي عظيم تر از آن كه من با از هم گسيختگي خانواده و




بيانات قصار رهبر معظم انقلاب در باب اهميت خانواده در اسلام

هم به زن و هم به مرد.' 'خانواده با 'كانون خانواده، سلول اصلي و هسته اصلي در بافت عظيم




انواع خانواده در تمدن موج سوم

رشد عظيم چنين در دنياي تكنولوژيك جديد را گروهي تشكيل مي‌دهد كه تافلر آنها را «خانواده هم




لزوم توجه جدي وزارت بهداشت به پيشگيري از بيماري ها

انجمن پزشکان خانواده يك صندوق آن هم به عنوان كار عظيم و چشم انداز بسيار




برچسب :