قرآن و مسئله شفاعت (حرکتی برای رشد)

E1384382761.jpg

در اینکه شفاعت ارتباط بین شفیع و شفاعت کننده است و شفاعت عاملی برای رشد شفاعت شونده است شکی نیست.البته عاملی که باعث شد این مطلب را درج کنم تگرشی بسیار بزرگ قرآن به شفاعت است و دیدگاه ما نسبت به شفاعت بسیار محدود است  با خواندن تفسیر آیه 48 سوره بقره در تفسیر نمونه متوجه نگرش تکوینی و مهم قرآن نسبت به شفاعت شدم و لازم دیدم عین مطالبی که در تفسیر آیه 48 سوره بقره در تفسیر نمونه ذکر شده است را درج کنم به نظرم خواندن آن باعث تحولی فکری توام با جهش تکاملی در ذهن ما می شود:

در تفسیر نمونه در مورد شفاعت به اینگونه ذکر می گردد:

قرآن و مساله شفاعت:
بدون شك مجازاتهاى الهى چه در اين جهان و چه در قيامت جنبه انتقامى ندارد، بلكه همه آنها در حقيقت ضامن اجرا براى اطاعت از قوانين و در نتيجه پيشرفت و تكامل انسانها است، بنا بر اين هر چيز كه اين ضامن اجراء را تضعيف كند بايد از آن احتراز جست تا جرات و جسارت بر گناه در مردم پيدا نشود.
از سوى ديگر نبايد راه بازگشت و اصلاح را بكلى بر روى گناهكاران بست بلكه بايد به آنها امكان داد كه خود را اصلاح كنند و به سوى خدا و پاكى تقوا باز گردند.
" شفاعت" در معنى صحيحش براى حفظ همين تعادل است، و وسيله‏اى است براى بازگشت گناهكاران و آلودگان، و در معنى غلط و نادرستش موجب تشويق و جرات بر گناه است.
كسانى كه جنبه‏هاى مختلف شفاعت و مفاهيم صحيح آن را از هم تفكيك نكرده‏اند گاه بكلى منكر مساله شفاعت شده، آن را با توصيه و پارتى‏بازى در برابر سلاطين و حاكمان ظالم برابر مى‏دانند! و گاه مانند وهابيان آيه فوق را كه مى‏گويد:" لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ" در قيامت از كسى شفاعت پذيرفته نمى‏شود بدون توجه به آيات ديگر دستاويز قرار داده و به كلى شفاعت را انكار كرده‏اند.
به هر حال ايرادهاى مخالفان شفاعت را در چند مطلب مى‏توان خلاصه كرد:
1- اعتقاد به شفاعت روح سعى و تلاش را تضعيف مى‏كند.
__________________________________________________
 (1) الميزان جلد 1 صفحه 156. [.....]
                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 224
2- اعتقاد به شفاعت انعكاسى از جامعه‏هاى عقب مانده و فئوداليته است.
3- اعتقاد به شفاعت موجب تشويق به گناه و رها كردن مسئوليتها است.
4- اعتقاد به شفاعت يك نوع شرك و چندگانه پرستى و مخالف قرآن است! 5- اعتقاد به شفاعت مفهومش دگرگون شدن احكام خداوند و تغيير اراده و فرمان او است! ولى بطورى كه خواهيم گفت همه اين ايرادها از آنجا ناشى شده كه شفاعت را از نظر مفهوم قرآنى با شفاعتهاى انحرافى رائج در ميان عوام مردم اشتباه كرده‏اند.
از آنجا كه اين مساله هم در جهت اثبات، و هم در جهت نفى، داراى اهميت ويژه‏اى است بايد بطور مشروح از مفهوم شفاعت- فلسفه شفاعت- شفاعت در عالم تكوين- شفاعت در قرآن و حديث- شفاعت و مساله توحيد و شرك در اينجا بحث كنيم تا هر گونه ابهامى در زمينه آيه فوق و ساير آياتى كه در آينده در زمينه شفاعت با آن برخورد خواهيم كرد بر طرف شود.
1- مفهوم واقعى شفاعت
كلمه" شفاعت" از ريشه" شفع" بمعنى (جفت) و" ضم الشي‏ء الى مثله" گرفته شده، و نقطه مقابل آن" وتر" به معنى تك و تنها است، سپس به ضميمه شدن فرد برتر و قويترى براى كمك به فرد ضعيف‏تر اطلاق گرديده است و اين لفظ در عرف و شرع به دو معنى متفاوت گفته مى‏شود:
الف- شفاعت در لسان عامه به اين گفته مى‏شود كه شخص شفيع از موقعيت و شخصيت و نفوذ خود استفاده كرده و نظر شخص صاحب قدرتى را در مورد مجازات زيردستان خود عوض كند.
گاهى با استفاده از نفوذ خود يا وحشتى كه از نفوذ او دارند.                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 225
 و زمانى با پيش كشيدن مسائل عاطفى و تحت تاثير قرار دادن عواطف طرف.
و زمان ديگرى با تغيير دادن مبانى فكرى او، در باره گناه مجرم و استحقاق او، و مانند اينها ...
بطور خلاصه شفاعت طبق اين معنى هيچگونه دگرگونى در روحيات و فكر مجرم يا متهم ايجاد نمى‏كند، تمام تاثيرها و دگرگونيها مربوط به شخصى است كه شفاعت نزد او مى‏شود (دقت كنيد).
اين نوع شفاعت در بحثهاى مذهبى مطلقا معنى ندارد، زيرا نه خداوند اشتباهى مى‏كند كه بتوان نظر او را عوض كرد، و نه عواطفى به اين معنى كه در انسان است دارد كه بتوان آن را برانگيخت، و نه از نفوذ كسى ملاحظه مى‏كند و وحشتى دارد و نه پاداش و كيفرش بر محورى غير از عدالت دور مى‏زند.
مفهوم ديگر شفاعت بر محور دگرگونى و تغيير موضع" شفاعت شونده" دور مى‏زند، يعنى شخص شفاعت شونده موجباتى فراهم مى‏سازد كه از يك وضع نامطلوب و درخور كيفر بيرون آمده و به وسيله ارتباط با شفيع، خود را در وضع مطلوبى قرار دهد كه شايسته و مستحق بخشودگى گردد، و همانطور كه خواهيم ديد ايمان به اين نوع شفاعت در واقع يك مكتب عالى تربيت و وسيله اصلاح افراد گناهكار و آلوده، و بيدارى و آگاهى است، و شفاعت در منطق اسلام از نوع اخير است.
و خواهيم ديد كه تمام ايرادها، خرده‏گيريها، و حمله‏ها همه متوجه تفسير اول براى شفاعت مى‏شود، نه مفهوم دوم كه يك معنى منطقى و معقول و سازنده است.
اين بود تفسير اجمالى شفاعت در دو شكل" تخديرى" و" سازنده".
2- شفاعت در عالم تكوين:
آنچه در مورد شفاعت به تفسير صحيح و منطقى آن گفتيم در جهان تكوين                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 226
 و آفرينش (علاوه بر عالم تشريع) نيز فراوان ديده مى‏شود، نيروهاى قويتر اين جهان به نيروهاى ضعيفتر ضميمه شده و آنها را در مسير هدفهاى سازنده پيش مى‏برند، آفتاب مى‏تابد و باران مى‏بارد و بذرها را در دل زمين آماده مى‏سازد تا استعدادهاى درونى خود را به كار گيرند، و نخستين جوانه حيات را بيرون فرستند پوست دانه‏ها را بشكافند و از ظلمتكده خاك سر بر آورده به سوى آسمان كه از آن نيرو دريافت داشته‏اند پيش بروند.
اين صحنه‏ها در حقيقت يك نوع شفاعت تكوينى در رستاخيز زندگى و حيات است، و اگر با اقتباس از اين الگو نوعى از شفاعت در صحنه" تشريع" قائل شويم راه مستقيمى را پيش گرفته‏ايم كه توضيح آن را به زودى خواهيم خواند.
3- مدارك شفاعت:
اكنون به مدارك اصلى و دست اول در مورد مساله شفاعت مى‏پردازيم:
در قرآن در باره مساله" شفاعت" (به همين عنوان) در حدود 30 مورد بحث شده است (البته بحثها و اشارات ديگرى به اين مساله بدون ذكر اين عنوان نيز ديده مى‏شود).
آياتى كه در قرآن پيرامون اين مساله بحث مى‏كند در حقيقت به چند دسته تقسيم مى‏شود:
گروه اول- آياتى است كه بطور مطلق شفاعت را نفى مى‏كند مانند:
" أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ" (بقره 254) و مانند" وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ" (بقرة: 48).
در اين آيات راههاى متصور براى نجات مجرمان غير از ايمان و عمل صالح چه از طريق پرداختن عوض مادى، يا پيوند و سابقه دوستى، و يا مساله شفاعت نفى شده است.                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 227
 در مورد بعضى از مجرمان مى‏خوانيم:" فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ" (مدثر: 48):" شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى ندارد".
گروه دوم- آياتى است كه" شفيع" را منحصرا خدا معرفى مى‏كند مانند:
" ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ" (سجده: 4):" غير از خدا ولى و شفيعى نداريم" و" قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً" (زمر: 44):" همه شفاعتها مخصوص خدا است".
گروه سوم- آياتى است كه شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا مى‏كند مانند:" مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ" (بقره: 255)" چه كسى مى‏تواند جز به اذن خدا شفاعت نمايد"؟ و" وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ" (سبأ:
23):" شفاعت جز براى كسانى كه خدا اجازه دهد سودى ندارد".
گروه چهارم- آياتى است كه شرائطى براى شفاعت شونده بيان كرده است گاهى اين شرط را رضايت و خشنودى خدا معرفى مى‏كند مانند:" وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏" (انبياء: 28).
طبق اين آيه شفاعت شفيعان منحصرا شامل حال كسانى است كه به مقام" ارتضاء" يعنى پذيرفته شدن در پيشگاه خداوند، رسيده‏اند.
و گاه شرط آن را گرفتن عهد و پيمان نزد خدا معرفى مى‏كند مانند" لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً". (مريم: 87) (منظور از اين عهد و پيمان ايمان به خدا و پيامبران الهى است).
و زمانى" صلاحيت شفاعت شدن" را از بعضى از مجرمان سلب مى‏كند، مانند سلب شفاعت از ظالمان در آيه زير:" ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ": (غافر: 18).
و به اين ترتيب داشتن عهد و پيمان الهى يعنى ايمان، و رسيدن به مقام خشنودى پروردگار و پرهيز از گناهانى چون ظلم و ستم، جزء شرائط حتمى شفاعت است.
                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 228
4- شرائط گوناگون شفاعت.
خلاصه اينكه آيات شفاعت بخوبى نشان مى‏دهد كه مساله شفاعت از نظر منطق اسلام يك موضوع بى قيد و شرط نيست بلكه قيود و شرايطى، از نظر جرمى كه در باره آن شفاعت مى‏شود از يك سو، شخص شفاعت شونده از سوى ديگر، و شخص شفاعت كننده از سوى سوم دارد كه چهره اصلى شفاعت و فلسفه آن را روشن مى‏سازد.
مثلا گناهانى همانند ظلم و ستم بطور كلى از دايره شفاعت بيرون شمرده شده و قرآن مى‏گويد: ظالمان" شفيع مطاعى" ندارند! و اگر ظلم را به معنى وسيع كلمه- آن چنان كه در بعضى از احاديث بعدا خواهد آمد- تفسير كنيم شفاعت منحصر به مجرمانى خواهد بود كه از كار خود نادمند و پشيمان، و در مسير جبران و اصلاحند، و در اين صورت شفاعت پشتوانه‏اى خواهد بود براى توبه و ندامت از گناه (و اينكه بعضى تصور مى‏كنند با وجود ندامت و توبه نيازى به شفاعت نيست اشتباهى است كه پاسخ آن را به زودى خواهيم داد).
از طرف ديگر طبق آيه" 28 سوره انبياء" تنها كسانى مشمول بخشودگى از طريق شفاعت مى‏شوند كه به مقام" ارتضاء" رسيده‏اند و طبق آيه 87 مريم داراى" عهد الهى" هستند.
اين دو عنوان همان گونه كه از مفهوم لغوى آنها، و از رواياتى كه در تفسير اين آيات وارد شده، استفاده مى‏شود به معنى ايمان به خدا و حساب و ميزان و پاداش و كيفر و اعتراف به حسنات و سيئات" نيكى اعمال نيك و بدى اعمال بد" و گواهى به درستى تمام مقرراتى است كه از سوى خدا نازل شده، ايمانى كه در فكر و سپس در زندگى آدمى انعكاس يابد، و نشانه‏اش اين است كه خود را از صفت ظالمان طغيانگر كه هيچ اصل مقدسى را به رسميت نمى‏شناسند بيرون آورد و به تجديد نظر در برنامه‏هاى خود وادارد.                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 229
 در آيه 64 سوره نساء در مورد آمرزش گناهان در سايه شفاعت مى‏خوانيم:
" وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً": در اين آيه توبه و استغفار مجرمان مقدمه‏اى براى شفاعت پيامبر ص شمرده شده است.
و در آيه 98 و 99 سوره يوسف: قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ": نيز آثار ندامت و پشيمانى از گناه در تقاضاى برادران يوسف از پدر بخوبى خوانده مى‏شود.
در مورد شفاعت فرشتگان (در سوره مؤمن آيه 7) مى‏خوانيم كه استغفار و شفاعت آنها تنها براى افراد با ايمان و تابعان سبيل الهى و پيروان حق است" وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ".
باز در اينجا اين سؤال كه با وجود توبه و تبعيت از سبيل الهى و گام نهادن در مسير حق، چه نيازى به شفاعت است مطرح مى‏شود كه در بحث حقيقت شفاعت از آن پاسخ خواهيم گفت.
و در مورد شفاعت كنندگان نيز اين شرط را ذكر كرده كه بايد گواه بر حق باشند" إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ" (زخرف- 87) و به اين ترتيب شفاعت شونده بايد يك نوع ارتباط و پيوند با شفاعت كننده بر قرار سازد، پيوندى از طريق توجه به حق و گواهى قولى و فعلى به آن، كه اين خود نيز عامل ديگرى براى سازندگى و بسيج نيروها در مسير حق است.
5- احاديث اسلامى و شفاعت
در روايات اسلامى نيز تعبيرات فراوانى مى‏بينيم كه مكمل مفاد آيات فوق است و گاهى صريحتر از آن، از جمله:                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 230
 1- در تفسير" برهان" از امام كاظم ع از على ع نقل شده كه مى‏فرمايد:
از پيامبر ص شنيدم"
شفاعتى لاهل الكبائر من امتى ...
":" شفاعت من براى مرتكبين گناهان كبيره است" راوى حديث كه ابن ابى عمير است مى‏گويد:
از امام كاظم ع پرسيدم چگونه براى مرتكبان گناهان كبيره شفاعت ممكن است در حالى كه خداوند مى‏فرمايد:" وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏" مسلم است كسى كه مرتكب كبائر شود مورد ارتضاء و خشنودى خدا نيست.
امام ع در پاسخ فرمود:" هر فرد با ايمانى كه مرتكب گناهى مى‏شود طبعا پشيمان خواهد شد و پيامبر ص فرموده پشيمانى از گناه توبه است ... و كسى كه پشيمان نگردد مؤمن واقعى نيست، و شفاعت براى او نخواهد بود و عمل او" ظلم" است، و خداوند مى‏فرمايد ظالمان دوست و شفاعت كننده‏اى ندارند" «1».
مضمون صدر حديث اين است كه شفاعت شامل مرتكبان كبائر مى‏شود.
ولى ذيل حديث روشن مى‏كند كه شرط اصلى پذيرش شفاعت واجد بودن ايمانى است كه مجرم را به مرحله ندامت و خود سازى و جبران برساند، و از ظلم و طغيان و قانون شكنى برهاند (دقت كنيد).
2- در كتاب كافى از امام صادق ع در نامه‏اى كه به صورت متحد المال براى اصحابش نوشت چنين نقل شده:
" من سره ان ينفعه شفاعة الشافعين عند اللَّه فليطلب الى اللَّه ان يرضى عنه
" لحن اين روايت نشان مى‏دهد كه براى اصلاح اشتباهاتى كه در زمينه شفاعت براى بعضى از ياران امام خصوصا و جمعى از مسلمانان عموما رخ داده است صادر شده، و با صراحت شفاعتهاى تشويق كننده به گناه در آن نفى شده است و مى‏گويد" هر كس دوست دارد مشمول شفاعت گردد بايد خشنودى خدا را جلب كند" «2».
__________________________________________________
 (1) تفسير برهان جلد 3 ص 57.
 (2) نقل از بحار الانوار جلد 3 صفحه 304 چاپ قديم.
                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 231
3- باز در حديث پر معنى ديگرى از امام صادق ع مى‏خوانيم:"
اذا كان يوم القيامه بعث اللَّه العالم و العابد، فاذا وقفا بين يدى اللَّه عز و جل قيل للعابد انطلق الى الجنة، و قيل للعالم قف تشفع للناس بحسن تاديبك لهم
":" در روز رستاخيز خداوند" عالم" و" عابد" را بر مى‏انگيزد به عابد مى‏گويد تنها به سوى بهشت رو اما به عالم مى‏گويد براى مردمى كه تربيت كردى شفاعت كن"! «1».
در اين حديث پيوندى در ميان" تاديب عالم" و شفاعت او نسبت به شاگردانش" كه مكتب او را درك كرده‏اند ديده مى‏شود كه مى‏تواند پرتوى به روى بسيارى از موارد تاريك اين بحث بيفكند.
بعلاوه اختصاص شفاعت كردن به عالم و نفى آن از عابد نشانه ديگرى است از اين كه شفاعت در منطق اسلام يك مطلب قرار دادى و يا پارتى‏بازى نيست بلكه يك مكتب تربيتى است و تجسمى است از تربيت در اين جهان.
6- تاثير معنوى شفاعت:
آنچه در مورد روايات شفاعت آورديم قسمت كمى از بسيار بود، كه بخاطر نكات خاصى كه متناسب با بحث مادر آنها بود انتخاب گرديد، و گر نه روايات شفاعت به مرحله تواتر رسيده است.
" نووى" شافعى «2» در شرح" صحيح مسلم از" قاضى عياض" دانشمند معروف اهل تسنن نقل مى‏كند كه مى‏گويد شفاعت متواتر است «3».
__________________________________________________
 (1) اختصاص مفيد بنقل بحار ج 3 ص 305.
 (2) نام او يحيى بن شرف از علماى قرن هفتم هجرى است و چون در شهرك" نوى" نزديك دمشق متولد شد به نووى معروف است.
 (3) بحار جلد 3 صفحه 307.
                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 232
حتى پيروان" ابن تيميه" (متوفاى سال 728 هجرى) و محمد بن عبد الوهاب (متوفاى سال 1206) كه در اينگونه مسائل سختگيرى و تعصب و لجاجت خاصى دارند به تواتر اين روايات اعتراف كرده‏اند! در كتاب" فتح المجيد" تاليف" شيخ عبد الرحمن بن حسن كه از معروفترين كتب" وهابيه" است، و هم اكنون در بسيارى از مدارس دينى" حجاز" به عنوان يك كتاب درسى شناخته مى‏شود، از" ابن قيم" چنين نقل شده:" احاديث در زمينه شفاعت مجرمان از پيامبر ص متواتر است، و صحابه او و اهل سنت عموما اجماع بر اين موضوع دارند، و منكر آن را بدعت‏گذار مى‏دانند و به او انتقاد مى‏كنند و او را گمراه مى‏شمرند" «1».
اكنون پيش از آنكه به بحث در باره اثرات اجتماعى و روانى شفاعت بپردازيم و ايرادهاى چهارگانه را در شعاع فلسفه شفاعت مورد بررسى قرار دهيم نگاهى به آثار معنوى آن از نظر منطق خدا پرستان و معتقدان به شفاعت مى‏كنيم كه اين نگاه روشنگر بحث آينده در زمينه واكنشهاى اجتماعى و روانى اين مساله خواهد بود «2».
در ميان علماى عقائد اسلامى در زمينه چگونگى تاثير معنوى شفاعت گفتگو است: جمعى كه بنام" وعيديه" معروف هستند (آنها كه اعتقاد به خلود مرتكبان گناهان كبيره در جهنم دارند) معتقدند كه شفاعت اثرى در زدودن آثار گناه ندارد، بلكه تاثير آن تنها در قسمت پيشرفت و تكامل معنوى و افزايش پاداش و ثواب است.
در حالى كه" تفضيليه" (آنها كه اعتقاد به خلود اصحاب كبائر ندارند) معتقدند شفاعت در زمينه گناهكاران است، و اثرش سقوط مجازات و كيفر مى‏باشد.
__________________________________________________
 (1) فتح المجيد صفحه 211.
 (2) توجه داشته باشيد كه در اينجا با منطق خاص علماى عقائد بحث مى‏كنيم.
                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 233
ولى محقق معروف" خواجه نصير الدين طوسى" در كتاب" تجريد الاعتقادات" هر دو را حق مى‏داند، و معتقد به هر دو اثر است.
علامه حلى در شرح عبارت او در" كشف المراد" نيز اين عقيده را انكار نكرده بلكه شواهدى براى آن آورده است.
گمان نمى‏كنيم با توجه به آنچه سابقا در معنى شفاعت از نظر ريشه لغوى و هم از نظر مقايسه با" شفاعت تكوينى" گفته شد ترديدى باقى بماند كه عقيده محقق طوسى به واقعيت نزديكتر است.
زيرا از يك سو در روايت معروفى كه از امام صادق ع نقل شده مى‏خوانيم:
" ما من احد من الاولين و الاخرين الا هو محتاج الى شفاعة محمد (ص) يوم القيامه
" «1» (طبق اين حديث همه مردم نيازمند به شفاعت پيامبرند).
و به اين ترتيب حتى كسانى كه از گناه توبه كرده‏اند و جرم آنها بخشوده شده، باز نياز به شفاعت دارند، و اين در صورتى ممكن است كه اثر شفاعت دو جانبه باشد و افزايش مقام را نيز شامل شود.
و اگر در بعضى از روايات مى‏خوانيم نيكوكاران نياز به شفاعت ندارند، منظور نفى آن نوع شفاعت است كه در مورد مجرمان و گناهكاران مى‏باشد.
از سوى ديگر گفتيم: حقيقت شفاعت ضميمه شدن موجود قويترى به موجود ضعيفتر براى كمك به او است، اين كمك ممكن است براى افزايش نقاط قوت باشد و نيز ممكن است براى پيرايش نقاط ضعف.
همانطور كه در شفاعت تكوينى و موجوداتى كه در مسير تكامل و پرورش قرار دارند نيز اين دو جنبه مشهود است: گاهى موجودات پائين‏تر نيازشان به عوامل نيرومندتر و برتر براى از ميان بردن عوامل تخريب است (همانند نياز گياه به نور آفتاب براى از بين بردن آفات) و گاه براى افزودن نقاط قوت و پيشرفت مى‏باشد
__________________________________________________
 (1) به نقل بحار الانوار و كتابهاى ديگر.
                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 234
 (همانند نياز گياه براى رشد و نمو به نور آفتاب) و همچنين يك شاگرد درس‏خوان هم براى اصلاح اشتباهات خود نياز به استاد دارد و هم براى افزايش معلومات مختلف.
بنا بر اين شفاعت به دلائل مختلف اثر دوگانه دارد و انحصار به زدودن آثار جرم و گناه ندارد (دقت كنيد).
با توجه به آنچه گفته شده روشن مى‏شود كه چرا توبه‏كاران نيز به شفاعت نيازمندند، با اينكه توبه طبق اعتقادات مسلم مذهبى به تنهايى موجب آمرزش گناه مى‏گردد.
دليل اين موضوع دو چيز است:
1- توبه‏كاران نيز براى افزايش مقامات معنوى و پرورش و تكامل و ارتقاء مقام، نياز به شفاعت دارند اگر چه نيازشان در زمينه جرم و گناه با" توبه" بر آورده شده است.
2- اشتباه بزرگى كه براى بسيارى در زمينه تاثير توبه رخ داده موجب اينگونه اشكالات مى‏شود و آن اينكه تصورشان اين است كه توبه و ندامت و پشيمانى از گناه مى‏تواند انسان را به حالت قبل از گناه در آورد.
در حالى كه در جاى خود گفته‏ايم ندامت از گذشته و تصميم نسبت به آينده تنها مرحله نخستين توبه است، و درست همانند دارويى است كه بيمارى را قطع مى‏كند، بديهى است با قطع تب و از بين رفتن ريشه بيمارى، اگر چه بيمار بهبودى يافته و سالم شده، ولى هرگز به حال يك انسان عادى در نيامده است، بلكه بايد مدتها به تقويت بنيه جسمى خود بپردازد، تا به مرحله قبل از بيمارى برسد.
و به تعبير ديگر توبه مراحلى دارد، و ندامت از گناه و تصميم براى پاك بودن در آينده تنها مرحله نخستين آن است.                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 235
 مرحله نهايى آن به اين حاصل مى‏شود كه توبه كار از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه در آيد و در اين مرحله است كه شفاعت شافعان و پيوند و ارتباط با آنها مى‏تواند اثر بخش باشد.
شاهد زنده براى اين سخن همان است كه در سابق اشاره كرديم كه در آيات مربوط به استغفار مى‏بينيم علاوه بر توبه شخص مجرم، استغفار پيامبر ص شرط پذيرش توبه قرار داده شده است، و همچنين در مورد توبه برادران يوسف و استغفار يعقوب براى آنها، و از همه روشنتر در مورد استغفار فرشتگان براى افرادى كه نيكوكار و صالح و مصلحند كه آيات آن در سابق گذشت (دقت كنيد).
7- فلسفه شفاعت
" مفهوم" شفاعت و" مدارك" آن را- كه روشنگر مفهوم آن بود- دانستيم، و با توجه به آن، درك فلسفه‏هاى" اجتماعى و روانى" آن چندان مشكل نيست.
به طور كلى توجه به اصل شفاعت مى‏تواند چند اثر زير را در معتقدان داشته باشد:
" مبارزه با روح ياس"- كسانى كه مرتكب جرائم سنگينى مى‏شوند از يك سو گرفتار ناراحتى و جدان، و از سوى ديگر گرفتار ياس از بخشودگى در پيشگاه خدا مى‏گردند و چون راه بازگشت را به روى خود مسدود مى‏يابند عملا حاضر به هيچگونه تجديد نظر نيستند، و با توجه به تيره‏گى افق آينده در نظرشان ممكن است دست به طغيان و سركشى بيشتر بزنند و يك نوع آزادى عمل براى خود، تحت اين عنوان كه رعايت مقررات براى آنها سودى ندارد، قائل شوند، درست همانند بيمارى كه از بهبودى مايوس شده و سد پرهيز را بكلى شكسته است چون آن را بى‏دليل و فاقد تاثير مى‏داند.
گاه ناراحتى و جدان كه ناشى از اينگونه جرائم است، موجب اختلالات                        تفسير نمونه، ج‏1، ص: 236
 روانى و يا موجب تحريك حس انتقام‏جويى از جامعه‏اى كه او را چنين آلوده كرده است مى‏گردد، و به اين ترتيب گناهكار مبدل به يك عنصر خطرناك و كانون ناراحتى براى جامعه مى‏شود.
اما ايمان به شفاعت روزنه‏اى به سوى روشنايى به روى او مى‏گشايد و اميد به آمرزش، او را به كنترل خويش و تجديد نظر، و حتى جبران گذشته تشويق مى‏كند، حس انتقام‏جويى در او تحريك نمى‏گردد و آرامش روانى به او امكان تبديل شدن به يك عنصر سالم و صالح مى‏دهد.
بنا بر اين اگر بگوئيم توجه به شفاعت به معنى صحيح، يك عامل سازنده و باز دارنده است كه مى‏تواند از يك فرد مجرم و گناهكار فرد صالحى بسازد، گزاف نگفته‏ايم، لذا مشاهده مى‏كنيم كه حتى براى زندانيان ابد، روزنه شفاعت و بخشودگى در قوانين مختلف دنيا باز گذارده شده است، مبادا ياس و نوميدى آنها را مبدل به كانون خطرى در درون خود زندانها كند، و يا گرفتار اختلال روانى سازد!.
8- شرائط" سازنده شفاعت"
- با توجه به اينكه شفاعت به معنى صحيح قيود و شرائط فراوانى در چند جهت دارد، كسانى كه معتقد به اين اصلند براى اينكه مشمول آن شوند ناگزيرند شرائط آن را فراهم سازند، و از گناهانى همانند ظلم كه اميد شفاعت را به صفر مى‏رساند بپرهيزند، برنامه خود را از يك دگرگونى عميق و همه جانبه در وضع خويش شروع كنند، و براى رسيدن به مقام" ارتضاء" و بر قرار ساختن" عهد الهى" (به تفسيرى كه گذشت) از گناه توبه كنند، و يا حد اقل در آستانه توبه قرار گيرند.


مطالب مشابه :


آدرس دکتر میترا علامه

جراحی زیبایی بینی. ونک خ گاندی کوچه ١٤ ساختمان سینوحه واحد ١٠ . ٨٨٨٨٤٧٢١ دکتر میترا علامه




متناسب ساختن بینی با سایر اجزا صورت

انجمن زیست شناسی مرکز اموزشی علامه حلی جراح بینی به مانند دکتر پوریا افلاکی




اسیر جراح‌نماها نشوید!!

انجمن زیست شناسی مرکز اموزشی علامه بینی است، تب داغ جراح پلاستیک و




واكنش 85 استاد دانشگاه علوم پزشكي شيراز به بداخلاقي عليه لنكرانی

علامه مصباح یزدی 70 دکتر بهروز گندمی جراح و متخصص گوش و حلق و بینی پلاستیک بینی




مورموری و شارلاتانیسم پیش‌بینی زلزله ایران

مورموری و شارلاتانیسم پیش‌بینی دکتر مهدی زارع حتما نزد پزشک جراح متخصص




آرام جان ،چهارمین نمایشگاه آثار خط شکسته نستعلیق و تذهیب

وبلاگ موزه دکتر یک " تخمک" ذره بینی که ازمیان میکرب شناس، جراح، ارتوپد




پزشکان بسیجی به صورت رایگان شهروندان عبدالخان را مداوا کردند

در بین متخصصان پزشکانی چون دکتر اطفال، اعصاب و روان، جراح عمومی، گوش و علامه حلی (ره




انگشت توی بینی ات نکن

به روز ترین وبلاگ در زمینه مطالب تخصصی و عمومی پزشکی و پیراپزشکی




قرآن و مسئله شفاعت (حرکتی برای رشد)

دکتر بيژن فروغ استاد دانشگاه ،رئیس بخش بیمارستان فیروزگر و مدیر گروه طب فیزیکی و توانبخشی




مرگ عجیب جوان خرمشهری پس از جراحی بینی!

دست داد و این بار نیز یک جوان 33 ساله خرمشهری در اثر جراحی زیبایی بینی علامه کرمی جراح




برچسب :