بر فراز درخت ها/ امبرتو اکو/ ترجمه ی لیلا نصیری ها


در این زمان ده دقیقه ای، که به من اختصاص داده شده، می خواهم در مورد یکی از کتاب های ایتالو کالوینو صحبت کنم که آن را بیشتر دوست دارم: بارون درخت نشین. و بگویم که چرا این کتاب در تمام طول زندگی ام مثل یک مانیفست اخلاقی و سیاسی مرا همراهی کرد. می دانم که ممکن است صحبت کردن در مورد دروس سیاسی و اخلاقی [این] کتاب غیر عادی باشد؛ کتابی که وقتی منتشر شد بسیاری از روشنفکران متعهدِ ایتالیایی را وادار به شکایت در مقابل حقیقتی کرد که کالوینو در این کتاب و کتاب «ویکنت شقه شده» نشان داده بود؛ به این معنا که آثار این قصه نویس، بیش از آن که روایتِ اعتراض باشد، رگه های واقع گرایانه داشت. هیچ کس نمی تواند تصور کند که مقامات رسمی ایتالیا از چاپ و انتشار «بارون درخت نشین» چه قدر احساس تأسف و ناراحتی کردند. اما یادآوری این حقیقت نیز کفایت می کند که چه طور در همان دهه لوکینو ویسکونتی ـ که روشنفکری چپ بود ـ با شهامت شروع به ساخت آثاری کرد که نه به زندگی کارگران بلکه به روابط منحط و پر حرارتِ عشاقِ قرن نوزدهم می پرداخت؛ همان چیزی که عملا از سوی مدافعان جریان رئالیسم سوسیالیستِ آن زمان تکفیر شده بود. می خواهم برایتان بگویم که چرا "بارون درخت نشین" چنین تاثیر الوانی روی تعهدات سیاسی یک جوان 25 ساله ـ در سال 1975 هنگام خواندن "بارون درخت نشین" 25 ساله بودم ـ و به همان اندازه نقش اجتماعی روشنفکران داشت. بی هیچ سخنی، کتاب به عنوان یکی از آثار سترگِ جهان ادب مرا محظوظ کرد و به تخیل من در باب نقش محسور کننده ی این دنیای عظیم پر و بال داد. 

چند روز پیش رمان را بازخوانی کردم، همان تاثیر سرخوش یک بار دیگر مرا فرا گرفت؛ تاثیری ناشی از افسون ِ یک زبان درخشان که از خلال آن ـ و نه فقط از خلال آن ـ من خود را در یک دنیای نیمه اثیری، همراه "کوزیمو" دیدم که از شاخه ای به شاخه ای دیگر می پریدم. زبان "بارون درخت نشین" شفاف است، شبیه کریستال. کالوینو در کتاب «شش یادداشت برای هزاره ی بعدی» معتقد است که شفافیت، عنصر موشکافانه ای است و قابلیتش برای شکستِ نور الگوی کمال مطلوب او بود؛ چیزی که همیشه آن را به عنوان یک نماد در ذهن می پروراند. اما در 1957، واکنش من نسبت به این کتاب، بیش از آن که زیبایی شناسانه باشد، فیلسوفانه بود که جای تعجب ندارد؛ چرا که من مشغول خواندن داستان پریان ـ همان طور که خیلی ها این رمان را چنین می نامیدند ـ نبودم. من در حال خواندن یک روایتِ فیلسوفانه ی عمیق بودم. 

در فاصله ی سال های دهه 40 و 50، روشنفکران جهان ـ صرف نظر از این که چپ بودند یا کاتولیک ـ به خاطر وظایفِ اخلاقی شان تحت فشار قرار گرفتند؛ آن ها اعتقاد داشتند باید عقاید ایدئولوژیکیِ گروهشان را پرشور پیش ببرند و واقعا [این] آدم ها به خاطر وظایف مبارزاتی  و استفاده از قدرتِ روشنفکرانه ی خود برای مقابله با دشمنان ایدئولوژیک، از سوی نظام تهدید می شدند. فقط صدای دو تن در مقابل چنین برداشتی از نقش روشنفکران به گوش می رسید. یکی از این صداها به الیو ویتووینی تعلق داشت که کالوینو در روزگار جوانی خویش با او همکاری می کرد و بعدها در دهه ی 60 در انتشار مجله ی "مِنَبو" به او کمک کرد؛ نشریه ای که در روند ادبیات ایتالیا در دهه 60 تاثیر کلانی داشت. ویتووینی در سال 1947 اعلام کرد که روشنفکر نباید ساز انقلاب را کوک کند؛ به این مفهوم که روشنفکر نباید عامل تبلیغاتِ حزبِ سیاسی خود باشد بلکه باید به عنوان ضمیر نقادانه ی حزب خود فعالیت کند. ویتوینی تا آن زمان عضو حزب کمونیست ایتالیا بود و نشریه مستقل و موقتیِ «پلی تکنیکو» را منتشر کرد. به واقع او خائن طبقه ی خویش قلمداد شد. «پلی تکنیکو» از بین رفت و ویتووینی تا مدت ها صدایش خاموش ماند. در 1955 ما ـ یعنی نسل من ـ مسحور کتابی شدیم با موضوع فلسفه ی سیاسی به نام «سیاست ـ فرهنگ» که نوربرتو بوبیو آن را تألیف کرده بود. بوبیو با یک بیان موشکافانه به شرح حال روشنفکرانی پرداخته بود که وظایفِ روشنفکرانه ی خودشان را با دستیابی به حقیقتی کسب کرده بودند که نمی توانست با حقایق مسلکی حزب شان یکسان باشد. ویتووینی شعاری را عرضه کرد که بوبیو مباحث جدی فلسفه را به آن افزود. به هر حال تجلی ذهنیت روشنفکران در «بارون درخت نشین» به چشم می خورد. تاثیر قدرتمند یک روایت، جذبه ی یک اسطوره، افسون یک قصه ی پریان و تاثیر آرامش بخش شعر همه ی آن چیزی است که به چشم می خورد. کالوینو از قصه ی خود عناصر موعظه گرانه را، که ممکن است به خواننده تحمیل شود،حذف می کند. کوزیمو در نهایت درسی به خوانندگان خود نمی دهد، او در کمال سادگی یک سرمشق است. فقط در دو جای داستان تفاسیر اخلاقی و عملی مطرح می شود. اولین بار در فصل 20 که کوزیمو عقیده دارد برای درست دیدن زمین بهتر است که فاصله ی مشخصی با آن داشته باشی و بار دوم در فصل 25 وقتی که برادر کوزیمو برای یافتن این سوال سرگردان است که چگونه علاقه کوزیمو به روابط اجتماعی با فرار او از اجتماع، کنار یکدیگر قرار می گیرد.

کوزیمو تصمیم می گیرد سراسر زندگی خود را میان زمین و آسمان روی درختان بگذراند، پرواز از دنیای زمینی اما روی درختانی که برج عاجی برای او محسوب نمی شوند. از فراز این درختان او نظاره گر واقعیتی است که سراغ از خِرد ناب می گیرد.[کوزیمو] معتقد است که آدمیان از فراز درختان بسیار کوچک به نظر می رسند، او بیش از هر کس دیگری مشکلاتِ انسان هایی را درک می کند که از بدِ حادثه باید بر پای خویش تکیه کنند. بر فراز همین درختان است که کوزیمو نقش تعیین کننده ای را در حیاتِ سرزمین خویش بر عهده می گیرد. کوزیمو در نقش یک آریستوکرات در مشکلاتِ رانده شدگان از اجتماع شریک می شود، از میان طبیعت،بدون آلودن آن، به فرهنگ نزدیک می شود و گام به گام خودش را در حیات اجتماعیِ نه فقط زاد و بومش بلکه سرتاسر اروپا شریک می کند. کوزیمو به عنوان یک بدویِ نیک سرشت مظهر یک انسان روشنگر است که از اجتماعش گریزان است. کوزیمو تبدیل به یک رهبر انقلابی می شود؛ فردی که قابلیتِ همیشگیِ انتقاد از افرادی را دارد که در موضع خودِ او می جنگند و احساس تأسف و سرخوردگی برای باقی زمان هایی که عاطل و باطل می ماند. به واقع، کوزیمو نماد یک روشنفکر متعهد است که هرگز ساز کسی را نمی نوازد، جز در موارد بخردانه و همدردی با دیگران. کالوینو، نه در این رمان، بلکه در نوشته ای، بعدها، در دهه ی 60 این حقیقت را اعلام کرد که راز محبوبیتِ شخصیتِ کوزیمو نه در مردم گریزی او بلکه در سهیم بودن او در مشکلات زمانه اش است، به علاوه ی این نکته که تنهایی و غرابتِ آزار دهنده، جزء لاینفکِ زندگی شاعران، کاشفان و انقلابیون است. چنین تفکری برای من بنیادین بود. سه سال بعد، در سال 1968 در یکی از آن همایش های متعهدانه ی دانشجویان از من خواستند که نقش روشنفکر را برایشان تبیین کنم. من رمان کالوینو را به عنوان معتبرترین منبع پیشنهاد دادم و از کوزیمو به عنوان یک الگو و سرمشق نام بردم و گفتم اولین وظیفه یک روشنفکرِ متعهد آن است که بر فراز درختان زندگی کند، با فاصله ای مشخص از ملازمان خویش تا از آن ها انتقاد کند، شعاری علیه مخالفان خود سر ندهد، آمادگی آن را داشته باشد تا برای شهادت به آن چه بر اساس اعتقاداتشان، حقیقت نامیده می شود در مقابل جوخه ی آتش بایستد. که البته در آن زمان چندان مرسوم نبود! اما بسیاری از دانشجویانی که چنین طرز تفکری را هو کردند، در حال حاضر به خاطر «برلسکونی» [نخست وزیر فعلی ایتالیا و نماد مضحک و در عین حال قدرتمندِ راستِ ایتالیا] رهبر ایتالیای پر افتخار گام برمی دارند! آن چه درس های این رمان را برای من قابل قبول می سازد ـ و البته در سال های آتی  برای بسیاری دیگری ـ همان چیزی است که کالوینو در کتاب «شش یادداشت برای هزاره ی بعدی» غیر مستقیم به آن اشاره کرده است. بر اساس آن چه که کالوینو می گوید، هرگاه تحمل بشریت، توان فرسا شد باید سعی کرد به فضای متفاوتی پرواز کرد، نه گریز به سوی رویا و دنیای بی منطق بلکه باید رویکردمان را به موضوع تغییر داد، از منظر دیگری به جهان نگریست، با یک منطق متفاوت و با شناختی دیگر.

 


مطالب مشابه :


مجله کوک

خانه و خانواده - مجله کوک منتشر شده اند و نیز انگیزه انتشار ماهنامه تخصصی کوک ارائه کنیم.




معرفی مجله خیاطی کوک

ماهنامه تخصصي دوخت و دوز و خياطي کوک با هدف ارائه الگوها، مدلها و طرح هاي روز پوشاك، چكيده




داستان عاميانه ي آذربايجان : ميرمحمود و سارا / عليرضا ذيحق

ماهنامه اندیشه فرهنگی - داستان عاميانه ي آذربايجان : ميرمحمود و سارا / عليرضا ذيحق - ادبی




مشکلات کوک تار

آموزشگاه موسیقی مشتاق-درجه 1 - مشکلات کوک تار - مرکزآموزش وپژوهش موسیقی و اولین مرکزآموزش




ماهنامه کاکتوس(حوزه بسیج دانشجویی نهاوند)

ماهنامه کاکتوس ای آقا، بذار خودمونی بگم یه جمع کیف کوک، بچه حزب الهی، ازون مشتیا!




انواع دسر با آموزش مرحله به مرحله

ماهنامه; خوردنی های شیراز کوک; تجربیات آشپزی




بر فراز درخت ها/ امبرتو اکو/ ترجمه ی لیلا نصیری ها

ماهنامه ی سایه ها ویتووینی در سال 1947 اعلام کرد که روشنفکر نباید ساز انقلاب را کوک کند؛ به




برچسب :