حافظ و معماری

حافظ و معماری

معماری حرفه ای است که همیشه در اذهان نقاط و نکات تاریک بسیاری دارد از جمع و جامعه حرفه های مهندسی گرفته تا حضور مبهم نام معماری در کنار مفاهیم و معانی هنری . مقاله حاضر ابتدا به تعریف معماری پرداخته و تاکید میکند که معماری مساله ای فراتر از طراحی فضا برای رعایت یکسری عملکردهاست سپس این فراتر بودن را در اشعار حافظ و در ارتباط با آن می کاود. مساله خیلی ساده است : طراحی فضا برای مفید بودن و اعمال عملکردها هرچند بسیار مهم ولی همه چیز نیست. مسایل بالاتری نیز در یک ساختمان باید رعایت شود تا یک اثر اثری معماری باشد. آمیختگی هنر و عملکرد در معماری به اوج خود میرسد … این مساله مرا به یاد افسانه گیلگمش می اندازد ، پهلوانی در افسانه های کهن ایران زمین که نیم میرا و نیم نامیراست. نیمه نامیرا به او قدرتی فرابشری داده تا برای رسیدن به جاودانگی تلاش کند و از نابود شدن بترسد و در نهایت خدایان او را به مسیری میبرند تا بداند که نیمه نامیرا یک موهبت برای بهتر زیستن با نیمه میراست. شک دوستان درست است : معماری مهندسی صرف نیست ، نیم مهندسی و فن و نیم هنر و زیباییست . هر کدام بدون دیگری ناکاملند … مهندسی برای راحتی جسم انسان و هنر برای اعتلای روح او .

شناخت معماری

‏ابتدا باید بدانیم معماری چیست ؟ در اذهان ، معماری با ساختمان ارتباط دارد ولی واقعا ارتباط ساختمان با معماری چیست ؟ کار معمار طراحی نقشه یک بناست : فضاهای داخلی و بیرونی پس می توان گفت معمار طراح ساختمان است . حال فرق معماری با ساختمان سازی چیست ؟

برای پاسخ دادن به این سوال به نظر ساده رجوع می کنیم به سخنان معما ران بزرگی که در طی دوران در جدال ارایه تعریف جامع از معماری و روشن کردن رشته و کار خود برای دیگران کو شیده اند ، متفکرانی که گاه فیلسوف ، و اغلب هنرمند نیز بوده اند . برای این منظور از یک مثال ساده شروع می کنیم : « سرپناهی برای یک دوچرخه یک ساختمان است اما کاتدرال لینکس یک مصداق معماری است . هر آنچه سبب می شود فضا تنها بر پایه ابعاد ضروری برای سکونت انسان شکل بگیرد ساختمان سازی است . لیکن مقوله معماری تنها آن ‏زمان به ساختمان تعلق می گیرد که طلب زیبا یی اساس طراحی باشد . « نیکو لاس پوزنر »

‏معماری از آنجا شروع شد که انسان به بنا معنا داد . « بروس السوپ »

‏بنا می بایست نشان دهد که چه معنایی دارد . « هانس هولاین »

‏معماری نظمی معنوی است که در ساختمانها تجسم یافته است. « هانس هولاین »

معماری ماشینی است که کاوش تولید معناست . « ‏آراتاایسوزاکی »

‏وحال با سخن لوکور بوزیه معمار فرآنسوی الاصل که « پیامبر معماری معاصر ‏» نامیده می شود و جنبش معماری مدرن در معماری ( ۱۸۵۰ ‏م آغاز جنبش مدون در معماری ، هنر و … ) با نام

‏وی آغاز و کامل می شود سخنان بالا را کامل می کنیم .

« ‏شما سنگ ، چوب و بتن را به کار می گیرید و با این مصالح خانه ها و محل ها را می سازید. این یعنی ساختمان سازی ، کاردانی و مهارت در کار ولی نا گهان شما در قلب من اثر می گذار ید، ‏به من خوبی می کنید ، من خوشحال می شوم و می گویم : « این زیبا ست» ‏این یعنی معماری : ‏هنر در آن وارد می شود . با استفاده از مصالح خام و شروع از شرایطی که کمابیش متکی بر ‏سودمندی هستنا شما روابط معینی را بوجود أ ورده اید که احساسات مرا بر انگیخته است . این ‏بعنی معماری .

‏بیان خپلی ساده و روان است < أنجا که بنا رنگ و بوی هنر و معنا را به خود می گیرد از

‏ساختمان سازی صرف فاصله گرفته آسمت و به «‏معماری» نزدیک شده است .

‏حد افراطی این قضیه را در فرو کاهگی معماری در هنر می توان ذید که در بسیاری از‏کشورهای د‏ارای پیشینه تاریخی از جمله ایتالیا شایع است . در ایتالیای قرن ۱۸ ‏و ۹ ‏ا معماری را مادر هنرها میدانستند. یا به شکل مشخص تر ” « معماری هنر فضاست» (برونوزوی-معمار ایتالیایی)

البته تلاش برای اعتلای فضای ساخته شده ‏معنای دیگری پیدا می کند غنای هنری دادن به فضا.

‏بسیاری از نظریه پردازان همچون گرو چه و کالینگوود مهمترین کار هنر را جنبه بیانی آن ‏دانسته اند و به این ترتیب توصیه می کردند که «همه هنرها باید جنبه فصاحت بیان پیدا ‏کنند.»

‏امروزه در بسیاری از مکاتب معاصر، معماری نیز جزو مقوله فراگیر زبان تعریف شده است :

‏بیتر کالینز « قیاس معماری به زبان »

‏حتی در ادبیات معماری گاهی به الفبای معماری ، زبان جدید معمار انه و یا گرامر معماری

‏برای بیان مجمومه ای ار تفکرات بر می خو ریم :

‏« ساختن» زبان مادری معمار است . معمار شاعری است که به زبان معماری سخن می گوید و ‏می اندیشد . (آگو ست پره)

‏ار دیگر فروگاهگی های معماری ارتباط معماری و موسیقی است :

د‏ر باب ارتباط زیر بنای هنری معماری و موسیقی : گروهی معماری را موسیقی جامد د‏انسته اند

‏( شلینگ فیلسوق ألمانی )

در مورد بسنده کردن به یک خصوصیت معماری بحث و گفته بسیار است ، همانگونه که برای

‏تعریف انسان ، گروهی آنرا حیوان ناطق و گروهی دیگر حیوان متفکر و … دانسته اند ومی ‏دانیم که انسان همه آن ها هست و واقعا هیچکدام از آنها هم نیست ، حال برای معماری هم

‏همینگونه است : هنر ساختمان ، موسیقی جامد ، شعری به زبان معماری و واقعا کدا میک ؟

‏ولی حالا می أانیم در درون معماری بعثس غیر از ساختمان سازی و فراتر از آن وجود دارد که

‏این همه حرف و حدیث از آنجا نشات می گیرد :

در کار معماری واقعه غیر قابل انکاری روی میدهد که طلوع آن در لحظه خلاقیت است.

«آنگاه که ذهن در کار تامین استحکام و راحتی در ساختمان آسمت از طریق اغراض متعالی تر از‏امور سا ده ای چون صرف مفید بود‏ن اعتلا می یابد . اغراضی که ملهم ار نیرو های شاعرانه ای ‏می باشند که بهجت انگیز و سرور آفرینند . »

‏سخن این باب را با گفته فلامکی ، متفکر ایرانی پایان می بریم ، از نگاه او « معماری ایده ها و ارزشهایی را با سیستمی از علایم بصری بیان می کند »

که خود به کلماتی از ‏این جمله توجه داده است : ۱- ایده ها ۲ ‏- ارزشها ۳ ‏- سیستم ۴- علایم بصری و ۵ -بیان

‏حال که از مباحثه بزگدن معماری فارغ شدیم ، اجازه می خواهم با استفاده و استناد از سخنان بالا و به دور از مباحثات جنبی و فقط برای بررسی راحت تر معماری را به هنر + فن ساختمان

‏تقسیم کنم و یا به طور کلی تر : بخش درونی و معنایی + بخش بیرونی و کالبدی .

هرچند تفکیک هنر از عقل و علم و یا سودمندی کار غلطی است . و لی غرض ما بیشتر بخش

‏معنایی ، زیبا یی شناسانه و هنری معماری است.

در حقیقت معماری ساختاری دوگانه د‏ارد‏: معنا و کالبد ، روح و تن ، هنر و ساختمان سازی ،

نامیرا و میرا ، و حال بحث ما قسمت معنایی ، روحانی ، هنری و نا میرای معماری است . همان بخشی که به زیبایی شناسی ختم می شود و در جستجوی شناخت آن بخش نامیراست که ‏ ‏به این همه تعریف ار معماری می رسیم و تازه ‏همان بخش را هم به مفاهیم مختلفی تعبیر می ‏کنیم و سخن این مقاله دیدن این مساله از دیدگاه‏حافظ شیر ازی است …

زیبایی شناسی حافظ

‏پس از بررسی اشعار حافظ با توجه به شناختی که از او داریم ( زیرا عارف محوی بودن حافظ

‏بر دیدگاه وی در مورد مفهوم زیبا یی تاثیر مستقیم دارد : او به مراتب حسن و ‏زیبا یی معتقد است

‏زیبا یی ظاهری و زیبا یی باطنی

‏البته حسن ر ا به همین‏ سادگی هم نمی توا نیم معنا کنیم ، حافظ معمولا حسن‏. باطنی را

‏به صورت مبهم با واژه «آن» بیان می کند و آنرا حقیقت باطنی و ذاتی تجلیات و مراتب حسن

میداند

‏از بتان آن طلب ار حسن شناسی حافظ

‏این کسی گفت که در علم نظر بینا بود

‏از واژ‏ه های کلیدی این بیت ، حسن شناسی است که برای معادل آن فقط واژه‏یaesthetics

‏یا زیبا یی شناسی را می توان یافت .

‏ختمی لاهوری بت را چیزی می داند که مورد توجه باشد .

در مورد آن از ‏شیخ واحدی منقول است که آن اشارت به حسنی باشد که در گفت نیاید و از

‏تقریر و بیان بیرون بود و اهل تحقیق آنرأ به «ملاحت» تعبیر کرده اند و ملا حت عبارت از لمعه نور وحدت حقیقی است.

‏همچنین ختمی لاهوری در مورد آن به ملاحت نبوی اشاره می کند .

« تعبیر ضمیر اشاره آن همچون ضمیر غایب هو است که غالبا به صورت نمادین به ذات مطلق

‏و جمال مطلق حق اشاره دارد و واژه ‏هویت هم از آن بدست آمده ‏است و تعبیر عرفانی کسب

‏هویت به معنی دستیابی به آن ملاحت است .»

دلبر آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده طلعت آن باش که آنی دارد

در بعضی کتب به جای کلمه دلبر ، کلمه شاهد آمده ‏است ولی غرض اشاره ‏به بعد باطنی دلبری ‏و زیبا یی است که همان آن می شود‏، حال سوالی که مطرح است این است که از د‏ید حافظ ‏شیر ازی فقط بعد باطنی و معنایی قضیه مهم بود‏؟

‏و خود او به خوبی پاسخ می دهد :

‏این که می گویند أن خوشتر ز حسن

یار ما این دارد و آن نیز هم

‏که این بیت به روشنی توجه حاظ را‏به ظاهر و باهن هر دو نشان میدهد .

‏لمب لعل وخط مشکین چو آنش هست اینش نیست

‏بنازم د‏لبر خود را که حسنش این و آن دارد

‏دلبر خود در اینجا دلبر حقیقی و عشق حقیقی را اشاره ‏دارد .

‏و اینجا اشاره شد که حسنش این و آن دارد یعنی حسن او هم ظاهر و هم باطن را دارست‏. پس حسن ‏فقط زیبا یی باطنی را شامل نمی شو د ‏و هرد‏و زیبا یی را شامل میشود. ولی د‏ر جایی د‏یگر داریم :

‏حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

آری به اتفاق جهان می توان گرفت

‏می خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست

از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت

‏حافط جو أب لطف زنظم تومی چکد

‏حاسد چگونه نکنه تواند بر آن گرفت

‏از نکات مهم این ابیات همراهی حسن و ملاحت و تسخیر جهان توسط این اجماع و دوم

مساله آب لطف و تشبیه لطف به آب است. حافظ در خیلی از اشعار خویش شعر خود را به شعر تر لقب داده است

‏شاید بتوان به این استنتاج رسید که از دیدگاه حافظ لطف هم جزو ضروریات هنر است .

حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ

‏قبول خاطر و لطف سخن خدا داد‏ست

‏در اینجا دو بخش ارزشگذاری و ارزشمندی هنر را بیان می کند : قبول خاطر : مخاطب و لطف

‏سخن : گوینده.

‏جمعبندی

‏گفتیم که معماری یک بخش ظاهری دارد که همان ساختمان سازی و فن ساختن است و بخشی ‏باطنی که همه ابعاد آن بر ما روشن نیست و علما و فلاسفه د‏ر یبان آن ناتوان شده اند. حال اگر ‏این بخش را بر اشعار گفته شده منطبق کنیم و این قضیه را همان أن بدانیم این مسایل شاید تا ‏حدود زیادی روشن شود .

‏‏چرا که آن یک کلمه رمز گونه است « حسنی که در گفت نیاید و از تقریر و بیان بیرون بود» و

‏باطنی بودن ، معنوی و روحانی بودن و همه ابعاد گفته شده را نیز در خود دارد . ‏این همان بخش نامیرای هنر است ، این همان بخشی است که باعث می شود برغم سفسطه ها و بافندگیهای فلاسفه عصر ها ، بخشی از اثرات هنری نامیرا و جاود‏ان باشند و بخشی غبار تاریخ را بر خود ببینند . این مساله برای ساختمانها نیز صاد‏ق است: خود ‏بنای حافظیه اثر آندره گدار بنایی ماندگار از بناهای یادمانی ایران است … میدان نقش جهان اصفهان و بناهای زیبای آن چه د‏ارند که از اقصی نقاط جهان برای دیدن آن می آیند ؟ براستی فقط سنگ و چوب است؟ آیا معما ران گذشته ما به حقیقتی دست یافته بودند و آنرا در بناهای خو د ‏می نمایاندند؟

آیا تا به حال دقت کرده ایم که عجایب هفت گانه دنیا همگی بناهای معماریند؟ ‏براستی اگر فقط سنگ و خاک بودند آیا جاودان می شدند؟

غرض این است که ‏حقیقتی وجود د‏ارد که د‏ر طول تاریخ معما ران و هنر مندان هر چه به أن حقیقت نزدیکتر ‏شد ه‏اند ، به جاود‏انگی نز دیکتر شده اند . برای ساختمانها نیز این مساله وجود دارد ‏و به معماری جدید و سنتی نیز مربوط نمی شود.

و اما خود حافظ نیز برای رسیدن به حقیقت فقط یک ، دو خصوصیت را بر نمی شمرد :

‏صد نکته غیرحسن بباید که تاکسی

‏مقبول طبع مر دم صاحب نظر شود

یا

آن شرح بینهایت کزحسن یار گفتند

‏حرفی است از فزاران کنار عبارت آمد

‏و این همان مساله است که یک بنای معماری هر چه از این خصوصیات بیشتر داشته باشد

‏( شرح بینهایت حسن یار ) موفق تر است .

حال گریزی می زنیم به مفهوم زیبا یی در معماری

قدیمی ترین کلام در این زمینه از ویتورویوس یونانی است : «در بنا کردن باید به استحکام

‏مفید بودن و زیبا یی توجه داشت . »

‏البته ما به عوامل زیبا یی شناسی این متفکران و اینکه چه چیزی را زیبا یی و تعریف «زیبا» را چه ‏می دانسته اند کاری نداربم .

‏گروهی نیز زیبا یی را جزو مفاهیم ذهنی به تعبیر أورده اند :

‏« مفاهیم ذهنی کلی اند و جزیی و شامل می شوند برمفاهیم ماهوی ، مفاهیم فلسنی و مفاهیم ‏منطقی .

‏گروهی نیز زیبا یی اصیل را از زیبا یی بازاری و بنجل جدا کر ده‏اند.

‏هنر بازاری هنری است که نه جدی است و نه قابل جدی گرفتن اما با حضورش ار ما می خواهد

‏که با دید زیبا یی شناسی و با جدیت به آن بنگریم ( یورگ گرو تر- زیبا یی شناختی معمادی )

در توضیح این سخنان نموداری هست :

د‏ر این نمود‏ار به زیبایی رابطه مد با ارز شهای پایه نشان داده ‏شده ‏است .

‏مد مانند کف روی آب دایم در حال عوض شدن است ، سبکها پس از مدتی عوضی می شوند ،

‏ولی ارز شهای پایه مسلما اینگونه نیستند …

در پایان

‏شاید حالا که در ساختمادمای اطراف خود و پیرامون خود می فگریم دید مان عوض شده باشد .

‏ببینیم که در این اجساه سخت حضور مبهم معنا را می یابیم یا نه … اگر نه ، آن ها معماری نیستند : ساختمان سازیند .


مطالب مشابه :


شعر و معماری

به بزرگاني چون فردوسي،سعدي،حافظ این گونه ای است از تزکیب شعر و معماری. شعر در




حافظ و معماری

آمیختگی هنر و عملکرد در معماری به اوج حافظ در خیلی از اشعار خویش شعر خود را به شعر تر




حرکت در معماری و شعر

در شعر و معماری چگونه مطرح می شود حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ.




شعر و معماری

شعر و معماری چون فردوسي،سعدي،حافظ با این معنی عمیق در معماری نیز دیده می شود




شعر و معماری قسمت اول

سخن را در شعر فارسی به نهایت زیبایی رسانیده انمد و شاعرانی چون حافظ در زبان شعر و معماری




حافظ

یا رب به که شاید گفت این نکته که در حافظ شب هجران شد بوی خوش طراحی معماری ودکوراسیون




قياسي ميان شعر حافظ و مسجد شيخ لطف الله

اين ايهام در شعر حافظ از كجا سر چشمه مي اخبار معماری




مقاله ای بسیار جالب در مورد ... معماری قاجار.

این گرایشهای متفاوت و بعضا متضاد در معماری و حافظ و دیگر بلند در ادبیات از بطن شعر و




موسیقی در اشعار حافظ

حافظ در معماری سخن مانند 8/6 اشاره مینماییم که طبیعتی غالبا شادی آور دارند، و در شعر نیز




برچسب :