نقطه، خط، سطح، حجم و بافت : در گرافیک، نقاشی و عکاسی

مطلب از سایت پیک وان گرفته شده    pic1.ir

نویسنده : خانم سمیه سادات غلامی

 

توانايي تشخيص و ترسيم نقطه:

آشنايي با عنصر نقطه و توانايي تشخيص و ترسيم نقطه

 

عکاس: مجید روئین فرد

 

آنچه كه از قبل در رابطه با تعريف نقطه مي شناسيم، تعريفي است كه در درس هندسه خوانده ايم. (نقطه در محل تقاطع دو خط به وجود مي آيد) نقطه در علوم مختلف تعاريفي گوناگون دارد  و در ادبيات نقطه در پايان جمله مي آيد.

عکاس: ثمین ترک

 

نقطه در هنرهاي تجسمي تعريف خاص خود را دارد. در اين محدوده اثر هر چيزي روي صفحه را نقطه مي گويند. مثل اثر نوك مداد يا قطره جوهر روي كاغذ و بسياري از موارد ديگر. در حاليكه اين نقطه ها مي توانند شكلهاي گوناگون داشته باشند و صرفاً به شكلي كه ما معمولاً تصور مي كنيم (دايره) ظاهر نشوند. بنابراين نقطه تجسمي فاقد شكل خاص بوده و اندازه آن نيز نسبي مي باشد.

شكل نقطه ها در هنر تجسمي به دو صورت تقسيم مي شوند:

الف) شكل هندسي مثل مثلث، مربع، دايره، بيضي و.....

ب) شكل غير هندسي مانند اثر كف پا در يك صفحه.

با توجه به تعريفها و نمونه هايي كه از نقطه آورده شده است اشاره به اين مطلب بسيار اهميت دارد كه اندازه نقطه در طبيعت متناسب با محيط و فضايي كه در آن قرار گرفته است تعريف شود. اين مفهوم (تناسب) را در مراجعه مستقيم به طبيعت به خوبي درك مي كنيد بعنوان مثال يك پنجره روشن در شب از فاصله دور يك نقطه محسوب مي شود.

عکاس: آرمان خوش چهره

گرچه ابعاد واقعي پنجره بزرگ است اما از فاصله دور در فضايي بزرگ يك نقطه نوراني، به حساب مي آيد. حال اگر فاصله خود را از پنجره كم كنيم تا جائيكه در كنار آن قرار بگيريم آن نقطه نوراني ديگر به حساب نمي آيد و يك سطح بزرگ ديده مي شود. نظير اين قبيل مثالها را در طبيعت بسيار ديده ايم.

عکاس: حمید موذنی

يك تكه ابر در آسمان و يا تك درختي بر روي تپه از فاصله بسيار دور در فضاي بزرگي كه قرار دارند نقطه محسوب مي شوند. بنابراين در طبيعت يك نقطه ممكن است سر يك سوزن، يك سيب، ستاره اي در آسمان، قايقي در دريا، ردپايي بر روي برف و.... باشد.

شناسايي موقعيت نقطه در صفحه

نقطه در صفحه مي تواند در قسمتهاي مختلف قرار گيرد. قرارگيري نقطه در محدوده هاي گوناگون احساسات متفاوتي را القا مي كند. چرا كه هر نقطه اي داراي انرژي دروني مي باشد. اگر كه در پايين صفحه قرار گيرد احساس سنگيني بيشتري را نسبت به همان نقطه كه در بالاي صفحه قرار دارد به همراه مي آورد. در واقع نقطه اي كه در پايين كادر است القا كننده وزن و سنگيني و جاذبه بيشتر است و نقطه اي كه در بالاي صفحه قرار دارد احساس سبك بودن و پرواز را دارا مي باشد. ميل به سكون، آرامش و جايگيري و عدم تمايل به تغيير را دارد.

عکاس : سمانه شیرازی

همچنين نقاطي كه در گوشه هاي كارد قرار مي گيرند تمايل به خروج از كادر را دارند و چشم ها را خارج از صفحه هدايت مي كنند

با توجه به آنچه گفته شد نتيجه مي گيريم نقاط در صفحه متناسب با جايگاه قرارگيريشان بر كادر خود تأثير مي گذارند و علاوه بر اين از كادر خود نيز متأثر هستند. همچنين نقاط بر روي يكديگر نيز نيرو وارد مي كنند.

از طرفي نزديكي نقاط به يكديگر باعث ايجاد تمركز و تأكيد بصري مي شود چرا كه انرژي هدايت شده از طرف نقاط تجسمي به سوي مخاطب چند برابر شده و در نتيجه توجه بيننده را بيشتر به سمت خود جلب مي كند.

همچنين نزديكي نقاط به هم باعث ايجاد فضاي متراكم و تيره مي شود و در برابر آن دوري و فاصله نقاط نسبت به هم ايجاد فضاي منبسط و روشن مي نمايد. قابل توجه است كه از اين ويژگي در صنعت چاپ بهره مي گيرند.

عکاس: سید آرمان نبی پور

با استفاده از نقطه مي توان در صفحه ايجاد تاريك روشن يا سايه نمود. رسيدن به تاريكي و روشني با استفاده از نقطه به دو عامل (اندازه نقطه و فاصله نقاط از يكديگر بستگي دارد) به بياني ديگر هرچه اندازه نقاطي كه در كنار هم قرار مي گيرند، بزرگتر باشد به سطح تيره تري دست مي يابيم و بالعكس هرچه اندازه نقاط كوچكتر باشد نتيجه كار رسيدن به سطحي روشن تري مي باشد. از طرفي هرچه فاصله نقاط نسبت به هم كمتر باشد (تراكم) سطح بدست آمده تيره تر و هرچه فاصله بيشتر باشد (انبساط) سطح روشن تري خواهيم داشت.

 

 شناسايي اصول نقطه بي تعادل

يك نقطه در صفحه توانايي حركت و استقرار در هر محلي را دارد. هر نقطه متناسب با مكاني كه در آن قرار مي گيرد مسئله تناسب و تعادل را بوجود مي آورد. مهمترين نقطه اي كه در يك محدوده (كادر) قرار دارد نقطه تعادل است كه در تقاطع خطوط اصلي كادر بوجود مي آيد.

عکاس: وحید سهراب نژاد

نقاطي كه خارج از نقطه تعادل قرار گيرد، نقاط فاقد تعادل مي باشند اين نقاط متناسب با محل قرارگيري خود داراي ويژگيهاي خاصي مي شوند بعنوان مثال نقطه اي كه در پايين صفحه (صفحه نقطه تعادل) واقع شود، حس سنگيني را القا كرده و اگر در بالاي نقطه تعادل قرار گيرد، حس سبكي را القا مي كند. حركت نقطه ها به سمت گوشه هاي كادر، باعث پرتاب و خروج چشم از صفحه مي شود.

 شناسايي اصول نقطه همجوار:

مي دانيم كه نقطه ها علاوه بر تأثير به محيط، بر يكديگر نيز تأثير مي گذارند و داراي نيرو هستند دو نقطه كه داراي اندازه هاي يكساني هستند بطور مساوي به يكديگر نيرو وارد مي كنند. با تغيير فاصله اين نقاط نسبت به هم نيروي وارد شده و كشش آنها به يكديگر نيز تغيير مي كنند.

عکاس: سمانه شیرازی

دو نقطه با اندازه هاي متفاوت داراي نيروي متفاوتي هستند و نقطه بزرگتر داراي نيروي بيشتري نسبت به نقطه كوچكتر است. در نتيجه نقطه بزرگتر،

نقطه كوچكتر را به سمت خود جذب مي كند. بنابراين براي ايجاد تعادل بايد تعداد نقطه ها در سمتي كه نقطه كوچكتر قرار دارد بيشتر باشد تا انرژي دو نقطه كوچك با انرژي نقطه بزرگ برابري كند و صفحه را از عدم هم وزني خارج كند.

 

 

 

عکاس : سید مجتبی مظلوم زاده 

خط

 مقدمه

 براي خط تعاريف گوناگون و متفاوتي وجود دارد، از جمله اينكه خط در علم رياضي عبارت است از حركت و امتداد يك نقطه در سطح يا در فضا. همچنين خط از تكرار نقاط مختلف در كنار هم بوجود مي آيد. در تعريف ديگر خط از محل برخورد دو صفحه يا دو سطح با هم شكل مي گيرد.

 

عکاس: سید آرمان نبی پور

 آشنايي با عناصر خط و انواع آن

 خط انواع گوناگون دارد. همچنانكه  اشاره شد يك نوع خط همان تعريفي است كه در رياضيات تعريف 
مي شود و مورد ديگر خطي است كه در هنرهاي تجسمي مطرح مي گردد. خط اولي عنصر هنري است كه توسط انسان (در كودكي) بصورت ناخودآگاه و غيرعلمي، مورد استفاده قرار مي گيرد.

در هنرهاي تجسمي خط دومين عنصر بصري است. عنصري است دو بعدي كه داراي ويژگيهاي طولي مي باشد. در واقع خط به منزله نقطه اي مي باشد كه وارد شدن عنصري است دو بعدي كه داراي ويژگي طولي بخشيده است و آنرا تبديل به يك عنصر بصري فعال و جهت دار نموده است. تكرار اين نقطه در يك جهت همراه با نيرو نيز، خط را شكل مي دهد. اين نقطه مي تواند داراي هر شكل بصري باشد. منظم، غير منظم، كلفت، نرم، خشن و....

خط نيز مانند نقطه داراي انرژي مي باشد. اما برخلاف نقطه كه داراي انرژي متمركز و تأكيد كننده در محل است. خط داراي انرژي فعال و پرتحركي است.

عکاس: سید محمد رضا مظلوم زاده

 

صورت ديگر خط، خط در طبيعت است. خط در زندگي روزمره و اطراف ما حضور پر رنگ و قابل توجهي دارد. پيرامون ما مملو از جلوه هاي گوناگون خط است در اين زمينه مي توان به موارد بسيار اشاره كرد مانند مسير حركت يك رود، ريزش آبشار، رديف درختان پشت سرهم در يكطرف جاده، مسير مارپيچي جاده در كوه، سيمهاي برق و بسياري از موارد ديگر كه شما مي توانيد با نگاه دقيق در اطراف خود آنها را كشف كنيد.

عکاس : سید آرمان نبی پور

توجه داشته باشيد كه خطوط فرضي، داراي جهت، نيرو و انرژي مي باشند خطوط داراي قابليتهاي متفاوتي هستند اين قابليتها در خلق اثر هنري به هنرمند بسيار كمك مي كند به عنوان مثال از ويژگي ضخامت خطوط مي توانيم براي نمايش دوري و نزديكي در اثر هنري استفاده كنيم.

شناسايي ويژگيهاي خط

خط داراي ويژگيهايي است كه از جمله مهمترين آنها حركت، پويايي و جهت مي باشد. با اين وجود همچنانكه نقطه در طبيعت با اشكال متنوع ظاهر مي گردد، خط نيز در طبيعت به شكلهاي مختلف وجود دارد. هر كدام از اين اشكال داراي ويژگيهاي گوناگون و القا كننده حالات مختلفي مي باشند كه در زير به مواردي از آنها اشاره مي كنيم:

  خط راست افقي:

حس آرامش و سكون را تداعي مي كند. مثل: بدن انسان و تنه درخت.

  خط راست عمودي:

احساس ايستايي و انرژي و حركت بطرف بالا را القا مي كند. مثل دريا و انسان دراز كشيده.

    خط مورب:

خطوطي متحرك و غير ايستا و بدون ثبات هستند كه هرچه تمايل آنهابطرف خط افق باشد به خصوصيات خط افق نزديكتر و هرچه بطرف عمود حركت كند، ويژگيهاي خط عمود در آن تقويت مي گردد.

  خط شكسته:

داراي تحرك، فعاليت و جنبش است مثلا سنگ.

  خط منحني:

خطي آرام و ملايم مي باشد و آرامش و شادابي را در بيننده بوجود مي آورد.

در واقع تمام خطوط با توجه به ويژگيهاي خاص خود، داراي بيان تصوير خاص هستند كه بر روي اعصاب و روان انسان تأثيرات متفاوتي مي گذارد و حالات هيجاني ويژه اي را برمي انگيزند. مثل موج دريا، تپه، ابرها.

علاوه بر حالات خطوط حتي تيرگي و روشني آنها، كلفتي و نازكي خوط و نظم يا بي نظمي و... نيز در بيان تصويري كه در مخاطب ايجاد مي كنند مؤثر هستند. هنرمندان در طول تاريخ هنر همواره از اين ويژگيها در راستاي بيان ذهنيت و مقاصد خود بهره گرفته اند.

 

بنابراين با ديدن طراحي و خطوط طراحي هنرمند مي توان پي به حالات دروني و احساسات هنرمند در لحظه خلق اثر برد.

خط شكسته برخلاف ساير خطوط مي باشد. حالتي خشن، سخت و برنده دارد و چشم را مي آزارد و اعصاب را تحريك مي كند. البته خطوط شكسته با توجه به انواع مختلفي كه دارند، بيانهاي گوناگوني را دربردارند. به عنوان مثال خط شكسته اي كه زاويه آن 90 درجه است، حس خشونت را القا نمي كند، بلكه بيانگر استحكام و ايستايي است.

        ايجاد سايه روشن بوسيله خطوطي كه ضخامت يكسان دارند:

در اين حالت تنها از طريق تغيير فاصله خطوط مي توان به اين كيفيت رسيد. بدين معني كه هرچقدر خطوط شما به هم نزديكتر باشند به كيفيت تيرگي نزديكتر شده و هرچقدر فاصله خطوط از يكديگر كمتر شود فضاي بدست آمده روشنتر مي باشد.

        ايجاد سايه روشن از طريق تغيير در ضخامت خطوط:

در اين حالت هرچه ضخامت خطوطي كه در كنار هم قرار مي گيرند بيشتر باشد فضاي ايجاد شده تيره تر و هرچه ضخامت خطوط كمتر باشد فضاي روشنتري بدست مي آيد.

در حالتهاي ديگر مي توان از هر دو كيفيت بالا براي ايجاد تيرگي و روشني استفاده نمود. يعني در يك تصويري براي ايجاد تيرگي و روشني بطور همزمان از تغيير فاصله خطوط و تغيير در قطر خطوط استفاده نمود.

در طراحي از اين كيفيت براي ايجاد سايه روشن استفاده مي كنيم. همچنين براي رسيدن به سطوح تيره تر از تكرار خطوط بر روي يكديگر، در جهت هاي مختلف، استفاده مي شود. به اين روش هاشورزني گفته مي شود.

هنرمندان زيادي از روش هاشورزني براي ايجاد سايه استفاده مي كنند. مانند مورد بالا در هاشورزني هنرمند فشار ابزار اثرگذار خود را بر روي سطح اثرپذير كمتر كرده تا وسيله اثرگذار تيرگي كمتري ايجاد كند و يا از تعداد خطوط كم كرده و فاصله آنها را بيشتر مي كند تا به سطح روشنتري دست پيدا كند.

 

 

توانايي تشخيص و ترسيم گونه هاي سطح

 مقدمه:

براي سطح نيز مانند،ديگر عناصر هنرهاي تجسمي تعاريف گوناگوني شده است. در ساده ترين تعريف، سطح به شكل بسته اي است كه داراي دو بُعد طول و عرض مي باشد.

اشاره نموديم كه هر وقت نقطه از يك جهت رشد نموده و حركت كند، خط ايجاد مي شود. حال اگر همان نقطه از تمام جهات رشد نمايد، سطح ايجاد مي كند.در تعريف ديگر مي توانيم بگوييم كه سه نقطه در سه فاصله مرتبط با هم مطرح شوند، فضايي را مشخص مي كنند كه بصورت سطح نامرئي قابل درك مي باشد. بنابراين براي ايجاد سطح، وجود حداقل سه نقطه الزاميست.

وجود سه نقطه در فضا و ارتباط آنها با يكديگر اولين و ساده ترين سطح دو بعدي يعني مثلث را به و جود مي آورد. با كمك مثلث مي توان به ديگر سطوح هندسي مانند مربع، مستطيل، ذوزنقه، متوازي الاضلاع، لوزي و.... دست يافت.

سطوح نيز مانند خط و نقطه از حالتهاي گوناگون بوجود مي آيند. به عنوان مثال هرگاه دو خط موازي در فاصله اي نسبت به هم قرار گيرند، فضاي شكل گرفته بين آنها معرف يك سطح است.

 

شناسايي سطحهاي ايزومتريك (هندسي)

 

سطوح را مي توان به طور كلي به دو دسته تقسيم كرد:

1.       سطوح هندسي

2.       سطوح غيرهندسي

سطوح هندسي عبارتند از مثلث، مربع، دايره، مستطيل،ذوزنقه، متوازي الاضلاع، بيضي و ساير اشكال هندسي.

سطوح غير هندسي نيز شال كليه سطوح هستند كه شكل منظمي نداشته و معمولاً از قاعده خاصي پيروي نمي كنند. مانند كليه اشكال موجود در طبيعت.

شناسايي سطوح اصلي هندسي (مثلث، مربع، دايره)

سطوح هندسي داراي سه سطح اصلي مربع، مثلث و دايره مي باشند. تمامي سطح هاي هندسي از اين سه شكل با ترتيبي از آنها به وجود مي آيند.

        دايره:

دايره شكل كاملي است. نماد حركت جاودانه و چرخش مداوم و مستمر در طبيعت مي باشد و بيانگر آمد و شد شب و روز، هفته ها، ماهها، فصلها و سالها است.

دايره نماد نرمي، لطافت، سيال بودن، رونگرايي، آرامش،معنويت و آن جهاني بودن مي باشد. در هنر ايراني به نمونه هاي زيادي برخورد مي كنيم كه هنرمند از كادر يا تركيب بنديهاي دايره استفاده كرده است. دايره در تمام حالات داراي تعادل مي باشد.

        مربع:

يكي از شكلهاي پايه در هندسه است كه متشكل از چهار زاويه و چهار ضلع مساوي و موازي است.

مربع نماد صلابت، استواري و سكلون است و ميل به عدم تغيير وضعيت در او وجود دارد. مربع مظهر قدرت زمين و از زيباترين اشكال هندسي است.

        مثلث: (متوازي الاضلاع)

هنگامي كه اين شكل بر قاعده خود قرار مي گيرد، از پايدارترين اشكال هندسي است و مثل يك كوه استوار به نظر مي رسد. اما در مقابل چنانچه بر رأس خود قرار گيرد حالتي كاملاً ناپايدار و متزلزل دارد. مثلث به خاطر زواياي تندي كه دارد، حالتي تهاجمي و جهت دار مي باشد.

آشنايي با سطوح هندسي ديگر (لوزي، بيضي، ذوزنقه)

        لوزي

لوزي متوازي الضلاعي است كه چهار ضلع آن با هم دو به دو موازي و مساوي هستند. در لوزي قطرها برهم عمودند و نيمساز زواياي داخلي خود مي باشند. لوزي داراي دو محور تقارن مي باشد و از دو مثلث بوجود مي آيد.

        ذوزنقه

ذوزنقه داراي چهار ضلع است كه دو ضلع آن با هم موازي هستند. دو ضلع موازي ذوزنقه را قاعده و دو ضلع غير موازي آنرا ساق گويند. ذوزنقه از تركيب يك مربع و دو مثلث بوجود مي آيد.

$  نكته: اشكال هند سي كه از تركيب سطوح اصلي بدست مي آيند، معمولاً داراي ويژگيهاي تلفيقي از سطوح اصلي تشكيل دهنده خود هستند.

        بيضي

براي رسم بيضي با قطرهاي مشخص، ابتدا دو دايره متحدالمركز، يكي به اندازه قطر بزرگ بيضي و ديگري به اندازه كوچك بيضي رسم مي كنيم.

يكي از دو دايره را به قسمتهاي مساوي تقسيم كرده از مركز به نقاط تقسيم روي محيط دايره وصل مي كنيم. ادامه دهيد تا محيط هر دو دايره را قطع كنند. حال از نقاط روي محيط دايره بزرگتر، خط عمود از نقاط روي دايره كوچتر خط افقي رسم مي كنيم تا خطوط يكديگر را قطع كنند.

نقاط حاصل، محيط بيضي را تشكيل خواهند داد كه با وصل آنها به هم، بيضي مورد نظر رسم مي شود.

        سطوح ارگانيك يا سازماني

سطوح ارگانيك سطوحي غير هندسي و طبيعي هستند. اين سطوح به صورت طبيعي رشد نموده و فاقد فرم مشخصي مي باشند اين مسئله بدان معنا نيست كه اين فرمها فاقد نظم هستند. بلكه سطوح ارگانيك فاقد نظم هندسي هستند اما در درون خود از نظمي خاص پيروي مي كنند نظم حاكم بر اين سطوح تابع قوانين دروني آنهاست. حال با يك مقايسه اين مسئله را روشن مي كنيم يك شهر را با ساختار كاملاً هندسي و حركتهاي عمودي و افقي موجود در آن و در مقابل شهري مانند ماسوله را در نظر بگيريد. نظام هندسي تعريف شده شهر اول را نظامي منظم مي دانيم گسترش در اين شهر تابع قوانين هندسي و رياضي مي باشد. اين مسئله در نگاه اول كاملاً روشن است.

حال شهر ماسوله را در نظر بگيريد. حجمهاي حركت كننده در داخل هم، عدم حضور نظم هندسي خاص، اين شهر را تبديل به يك نظام ارگانيك نموده. با اين وجود مي دانيم اين شهر نيز تابع قوانين خاص خود است. در ماسوله پشت بام هر خانه حياط خانه ديگر محسوب مي شود. در نگاه اول و بدون داشتن اطلاعات كافي و تعمق، اين شهر يك سيستم بي نظم تعريف مي شود كه از قانوني خاص تبعيت نمي كند. اما ديديم كه اين سيستم به ظاهر بي نظم تابع نظم قوانين خاص نهفته در خود است.

 

سطوح سيال

 

اين سطوح را با مثالهايي روشن مي كنيم. يك لكه رنگ كه روي ديوار شره كرده و در همان حالت خشك مي شود، مجموعه اي از عناصر تجسمي كه خود داراي حركت باشند. رابطه ميان سطوح منفي و مثبت كه موجب پويايي و تحرك گشته و چشم را از نقطه اي به نقطه ديگر تصوير حركت به حركت در آورند. همگي مثالهايي براي سطوح سيال هستند. به عبارت ديگر سطوح سيال سطوحي هستند كه مهمترين ويژگيشان القا حس حركت مي باشد.

 

 

توانايي تشخيص وترسيم گونه هاي حجم

حجم در تعريف عبارتست از يك عنصر تصويري كه داراي سه بعد طول، عرض و ارتفاع مي باشد. و قسمتي از فضا را اشغال مي كند. اين ويژگي مهمترين خصوصيت حجم مي باشد. حجم ممكن است داراي نظم هندسي باشد و يا از فرم نامنظم تشكيل شده باشد. حجم هايي كه داراي نظام هندسي هستند از توسعه سطح هاي هندسي نظير مربع، مثلث و.... تشكيل شده اند مانند مكعب، منشور، مخروط و....، حجم هاي ديگر كه از نظام هندسي برخوردار نيستند از سطوح نامشخص و فرمهاي نامنظم به وجود آمده اند مثل يك قطعه سنگ.

تشخيص و تصور حجم بر دو صورت ممكن است يكي حجم توپر كه فضاي داخلي آنرا ماده اي اشغال نموده است و ديگري حجم تو خالي كه فضاي داخلي آن خالي بوده و توسط هيچ ماده اي پر نشده اين نوع حجم فقط داراي ديواره جانبي است نظير يك لوله يا يك خانه. حجم هاي توپر را حجم مثبت و حجم هاي تو خالي را حجم منفي مي ناميم. در اين حالت فضايي كه توسط ماده اي اشغال مي شود را مثبت و فضاي پيرامون آنرا منفي گويند، همچنانكه در فصل قبل اشاره شد مثلث، مربع و دايره شكلهاي اصلي مي باشند چنانكه هركدام از اين شكلها را حول محور عمودي خود بچرخانيم حجم هايي بوجود مي آيد كه حجم هاي اصلي بوده و در اصطلاح آنها را احجام افلاطوني مي نامند. در مبحث بعد با انواع احجام هفتگانه كه با استفاده از اشكال هندسي ساخته مي شوند آشنا مي شويد.

 

شناسايي احجام هفتگانه و ترسيم آنها

 

احجام هفتگانه شامل مكعب مربع، مكعب مستطيل، هرم، منشور، كره، مخروط مي باشند.

مكعب مربع

از حركت دادن مربع در امتداد سطح خود در فضا مكعب بوجود مي آيد. مكعب داراي شش وجه مربع متساوي و هشت رأس مي باشد. مكعب در قرارگيري بر يكي از وجه ها تعادل كامل دارد. در شكل مكعب مربع و گسترة آن نمايش داده شد

 مكعب مستطيل

مكعب مستطيل حجمي است شش وجهي كه وجه هاي آن دو به دو با هم موازي هستند. در مكعب مستطيل نيز هر وجهي بر وجه هاي مجاور خود عمود است. مكعب مستطيل مانند مكعب مربع دوازده يال دارد. ولي يالهاي آن با هم برابر نيستند بلكه چهار به چهار با هم مساوي و موازي مي باشند. براي ساختن مكعب مستطيل بايد طبق الگوي فوق عمل نماييد.

هرم

هرم بر روي هر كدام از سطوحش كه قرارگيرد در حالت تعادل مي باشد. اما اگر بر روي رأس خود به صورت عمود قرار گيرد حالت عدم تعادل است.

هرم ها متناسب با نوع قاعده خود، داراي تعداد وجه ها و شكلهاي متفاوتي مي باشند. به عنوان مثال هرم مثلث القاعده چهار وجه، هرم مربع القاعده پنج وجه و هرم مسدس القاعده هفت وجه دارد. وجه هاي جانبي تمامي انواع هرم ها مثلث مي باشند.

استوانه

حجم استوانه در حالت عمود داراي تعادل است. استوانه داراي سه سطح است: سطح جانبي، سطح تحتاني، سطح فوقاني.

استوانه از حركت مربع يا مستطيل حول محور عمود به روي يكي از اضلاع.

  كره

در اثر گردش دوراني دايره حول قطر آن بوجود مي آيد. كره در تمام شرايط داراي تعادل است مگر زماني كه بر روي سطح شيب داري قرار بگيرد. كه در اين حالت به شدت نامتعادل و ناپايدار خواهاد شد. كره گسترده ندارد و از سه طرف به يك شكل ديده مي شود.

 مخروط

مثلث قائم الزاويه اول شكل هندسي استكه چرخش آن حول ارتفاع خود، حجمي (مخروط) را بوجود مي آورد. مخروط در حالتي كه بر قاعده دايره شكل خود بايستد داراي تعادل است. مخروط تنها داراي دو سطح است قاعده وسطح جانبي در تصوير زير نمونه گسترده مخروط را مشاهده مي كنيد.

  منشور

منشور حجمي است كه دوقاعده مساوي هم دارد. تعداد وجه هاي منشور تابع تعداد اضلاع قاعده آن است. منشورها متناسب با شكل قاعده شان نامهاي متفاوتي دارند. منشور مثلث القاعده، منشور مربع القاعده و منشور مسدس القاعده كه در زير به گسترده اين دسته از حجمها اشاره تصويري مي نماييم.

 

 

توانايي تشخيص و ترسيم گونه هاي بافت

مقدمه

بافت يكي ديگر از عناصر هنرهاي تجسمي است كه معمولاً آنرا با حس لامسه در ارتباط مي دانند. بافتها بوسيله دو قوه لامسه و بينايي قابل تشخيص مي باشند. بافت از دو طريق مورد بررسي قرار مي گيرد:

الف) از نظر شكل و فرم كه وسيله درك آن قوه بينايي است.

ب) از نظر خاصيت فيزيكي و جنسيت بافت كه ارزشهاي آنرا قوه لامسه مشخص ميكندو انسان معمولاً از طريق لمس كردن آنها پي به سختي، لطافت، زبري، نرمي، صافي و... مي برد.

دسته اي از بافتها هم فقط از طريق ديدن درك مي شوند مثل ابر، بافتها بافتها معمولاً به دو شكل تصويري و ترسيمي بوجود مي آيند.

 الف) بافتهاي تصويري

دراين روش هنرمند به شبيه سازي اشكال و اشياء موجود در طبيعت مي پردازد و يا از طريق عكاسي و چسباندن (كلاژ) مستقيم اشياء بر صفحه كار خود، در مخاطب احساسي را كه قبلاًً از طريق لمس آن چيزها به دست آمده است، زنده مي كند.

 ب) بافتهاي ترسيمي

اين بافتها به روشهاي گوناگون و براي ايجاد تأثيرات بصري خاص بوجود مي آيند. در اين بافتها هدف شبيه سازي يا جنسيت سازي نمي باشد بلكه هدف تأثيري است كه اين بافتها در آثار مختلف هنري به وجود مي آورند. اين بافتها با استفاده از عناصر مختلف بصري نظير خط، نقطه و با تأثير از بافتها و عناصر مختلف موجود در طبيعت و با كمك وسايل اثر پذير ترسيم مي شوند.

 

تهيه انواع بافتهاي گوناگون با استفاده از اشياء و مواد گوناگون به شيوه كلاژ

 

يكي از روشهاي ايجاد بافت علاوه بر چاپ و رنگ، استفاده از ابزار و وسايل پيرامون ماست. از كنارهم چسباندن مواد گوناگون نظير انواع، كاغذ، دستمال كاغذي، برگ، شاخه هاي كوچك، سنگ، شن، چوب و مواد و مصالح بسيار متنوع موجود در طبيعت مي توان به بافتهاي جالبي دست پيدا كرد. همچنين مي توانيد بطور همزمان از مواد گوناگون و رنگ در ايجاد بافت استفاده كنيد.

 

شناسايي اصول ايجاد بافت با استفاده از عنصر خط، نقطه، سطح

 

بافتهايي كه با استفاده از اين عناصر (خط، نقطه و سطح) شكل مي گيرند. همان بافتهاي ترسيمي هستند كه در ابتدا به آنها اشاره شد. اين بافتها داراي تأثيرات بسيار خيال انگيزي مي باشند. اين بافتها را مي توان به روشهاي گوناگون بوجود آورد. مثلاً با ترسيم و تكرار عناصر نقطه، خط و سطح در شكلها و اندازه هاي متفاوت و در تركيبات گوناگون. به عنوان مثال خطو مي توانند نارك و يا كلفت شده و حركت مستقيم يا مواج به خود بگيرند. همچنين نقطه ها و سطوح با تغيير اندازه و شكل مي توانند بافتهاي گوناگوني ايجاد كنند.

با استفاده از ريختن رنگ بر روي سطوح كه جاذب رنگ نباشند. نظير (شيشه) و گذاشتن كاغذ، مقوا، پارچه، برگ و هر وسيله ديگر كه اثر پذير باشد، بر روي آن مي توان به يك بافت جديد ترسيمي دست يافت. در اين ميان مي توان به طور آزاد از ابزار و

 وسايل متفاوتي نظير قلم مو و كاردك استفاده كرد. حتي مي توان با كمك اين ابزار بطور مستقيم بر روي سطوح اثرپذير بافت ايجاد كرد.

 

مطلب از سایت پیک وان گرفته شده    pic1.ir


مطالب مشابه :


روش رسم بیضی با دایره(سوم راهنمایی)

نقاط حاصل، محيط بيضي را تشكيل خواهند داد كه با وصل آنها به هم، بيضي مورد نظر رسم مي شود.




مساحت ومحيط اشكال هندسي

محيط مثلث متساوي الساقين= مجموع سه مساحت بيضي = (نصف قطر بزرگ × نصف قطر کوچک ) × 14/3




روش بدست آوردن تقريبي محيط يك بيضي با خروج از مركز كم(سخت!)

سوالاتی چند اندر باب المپیاد نجوم - روش بدست آوردن تقريبي محيط يك بيضي با خروج از مركز كم(سخت!)




توانايي تشخيص و ترسيم گونه هاي سطح

نقاط حاصل، محيط بيضي را تشكيل خواهند داد كه با وصل آنها به هم، بيضي مورد نظر رسم مي شود.




فرمول مساحت اشکال هندسي

محيط بيضي=14/3 مساحت جانبي هرم =محيط قاعده× سهم هرم ÷2 (طول شیب=سهم) مساحت كل هرم =مساحت




توانايي تشخيص و ترسيم گونه هاي سطح

نقاط حاصل، محيط بيضي را تشكيل خواهند داد كه با وصل آنها به هم، بيضي مورد نظر رسم مي شود.




نقطه، خط، سطح، حجم و بافت : در گرافیک، نقاشی و عکاسی

نقاط حاصل، محيط بيضي را تشكيل خواهند داد كه با وصل آنها به هم، بيضي مورد نظر رسم مي شود.




قطبش بيضوي

در مورد چنين موجي ذرات ريسمان واقعا روي محيط يك دايره يا بيضي حركت مي‌كند.




محیط و مساحت

محيط مثلث متساوي الساقين= مجموع سه مساحت بيضي = (نصف قطر بزرگ × نصف قطر کوچک ) × 14/3




جزوه درسي گرافيك كاربردي ( قسمت دوم - سوم- چهارم و پنجم )

نقاط حاصل، محيط بيضي را تشكيل خواهند داد كه با وصل آنها به هم، بيضي مورد نظر رسم مي شود.




برچسب :