زندگینامه حضرت یوسف - ازاحادیث حضرت یوسف

در این بخش از سایت برگزیده ها مطالبی درمورد زندگینامه حضرت یوسف را برای شما آماده کرده ایم ، امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.

به نقل از برگزیده ها: حضرت یوسف فرزند حضرت یعقوب و نوه ی اسحاق فرزند ابراهیم است . حضرت یوسف از بزرگترین پیامبران الهی بوده است و به عنوان اولین  پیامبر بنی اسرائیل از او نام برده شده است . در قران سوره ای به نام سوره ی یوسف موجود می باشد که تمامی مراحل و قصه های زندگی حضرت یوسف در این سوره بیان شده است .

ازاحادیث حضرت یوسف

ازاحادیث حضرت یوسف

زندگی حضرت یوسف

برگزیده ها:

نام یوسف 27 بار در قران ذکر شده است . داستان زیر برگرفته از سوره ی یوسف می باشد ک به عنوان بهترین قصه ها و کامل ترین قصه ها در رابطه با زندگی حضرت یوسف از اغاز تا پایان  از ان نام برده شده است .نام مادرش راحیل«راحله» است،وی فرزند یعقوب (علیه السلام) و نواده اسحاق و فرزند سوم ابراهیم(علیه السلام) استدر سرزمین حران (حاران یا فران آرام)، مرز بین سوریه و عراق به دنیا آمد، او مجموعاً یازده برادر داشت و از میان آن ها فقط بنیامین برادر پدر و مادری او بود. یوسف (علیه السلام) از همه برادران جز بنیامین کوچکتر بود.یوسف(علیه السلام) مدت صد و ده سال زندگانی کرد و چون فوت کرد، بدنش را مومیایی کردند و در تابوتی محفوظ داشتندو همچنان در مصر بود تا زمانی که حضرت موسی(علیه السلام) می خواست با بنی اسرائیل از مصر خارج شود، جنازه یوسف(علیه السلام) را همراه خود برده و در فلسطین دفن نمود.بنابر آنچه مشهور است، وی در شهر الخلیل (واقع در کشور فلسطین) در شش فرسخی بیت المقدس در مقبره خانوادگیشان نزدیک مکفیلیه (محل دفن ابراهیم، ساره، رفقه، اسحاق و یعقوب (علیهم السلام) به خاک سپرده شد.

(( حضرت یعقوب که از پیامبران الهی بود 12 فرزند داشت . از یکی از همسرانش به اسم راحیل که حضرت یعقوب بسیار او را دوست می داشت و  در جوانی در گذشت  2 فرزند به اسم های بنیامین و یوسف داشت  .  به خاطر علاقه ی شدید حضرت یعقوب به راحیل ایشان دو فرزندی که از راحیل به یادگار باقی مانده بود رو بیش تر از فرزندان دگرش دوست می داشت و به ان ها بیش تر اهمیت می داد . یوسف بسیار زیبا رو بود و علاقه ی پدر نسبت به اون بیشتر از فرزندان دیگر بود . برادران حضرت یوسف وقتی می دیدند پدر به یوسف بیشتر اهمیت می دهد از او حسودی می کردند . در یکی از شب ها حضرت یوسف خوابی دید . او در خواب دید که خورشید و ماه و 11 ستاره به او سجده می کنند . یوسف خوابش را برای پدر ش تعریف کرد . یعقوب  خواب یوسف را برایش تعبیر کرد . و به اون سفارش کرد که به هیچ وجه خوابش را برای برادرانش تعریف نکند . اما چند روز بعد برادران یوسف از خوابی که یوسف دیده بود اگاه شدند و به خاطر علاقه ی زیادی که پدر شان یعقوب ب یوسف داشت نقشه ای کشیدند . ان ها یک روز به بهانه ی چراندن گوسفند ها یوسف را همرا ه خود به صحرا بردند و او را در چاه عمیقی که در ان حوالی وجود داشت انداختند .  و به حضرت یعقوب گفتند که یوسف رو گرگ ها دریده اند . همان روز یک سری از کاروانیان ک از ان صحرا عبور  می کردند  نزدیک چاه توقف کردند تا اب بنوشند . دیدند فردی درون چاه است او را از چاه بیرون اوردند و به همراه خود او را به عنوان غلام به  مصر  بردند . چندی بعد خانواده ی عزیز مصر یوسف را به فرزندی پذیرفتند . مدی بعد وقتی یوسف جوانی بالغ شد و به سن بلوغ رسید زیباییش چندین برابر شد .  همسر عزیزمصر که زلیخا نام داشت عاشق و شیفته ی زیبایی یوسف شد . و از یوسف کام خواست  اما یوسف بر نفس خود غلبه کرد و از انجام این کار دوری کرد و پیشنهاد زلیخا  را قبول نکرد .  چند روز بعد این خبر در مصر فاش  شد و عزیز مصر هم با خبر شد . اما بعد از کمی جست و جو فهمید که یوسف بی گناه است و زلیخا مقصر بوده و حیله گری زلیخا اشکار شد . اما  وقتی دید این خبر را تمامی مردم مصر فهمیدند  یوسف را به زندان انداخت . 

خواب دیدن یوسف(علیه السلام) و توطئه برادرانشیوسف نه سال بیشتر نداشت، که در یکی از شب ها رویایی لذیذ در خواب دید. نفس صبح که دمید و خورشید بال و پر زرین بر جهان بگسترد، از خواب بیدار شد، نزد پدر آمد، آنچه دیده بود برای پدر بازگو کرد: « پدر م! من در عالم خواب دیدم، که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده می کنند».

حضرت یعقوب(علیه السلام) که تعبیر خواب را می دانست از او خواست تا راز خود را از برادرانش پوشیده دارد. به یوسف(علیه السلام) گفت: فرزندم خواب خود را برای برادرانت بازگو نکن، زیرا در حق تو حیله و نیرنگ خواهند کرد و نقشه خطرناکی برای تو می کشند، چرا که شیطان دشمن آشکار انسان استسپس برایش روشن ساخت که وی در آینده شخصیتی برجسته خواهد شد که همه، فرمانش را گردن می نهند و خداوند او را به پیامبری برمی گزیند و تعبیر خواب را بدو می آموزد و به زودی نعمت خویش را با خبر و رحم ت و برکاتش بر او و بر آل یعقوب (علیه السلام) تمام می کند، همان گونه که آن را قبلاً بر ابراهیم و اسحاق(علیهماالسلام) تمام کرده بود.

همین خواب دیدن یوسف(علیه السلام) و الهامات دیگر، موجب شد که یعقوب(علیه السلام) امتیاز و عظمت خاصی در چهره یوسف(علیه السلام) مشاهده کند، وی می دانست که فرزندش یوسف(علیه السلام) آینده درخشانی دارد و پیغمبر خدا می شود، از این رو بیشتر به او اظهار علاقه می کرد و نمی توانست اشتیاق و علاقه اش نسبت به یوسف(علیه السلام) را پنهان سازد. این روش یعقوب(علیه السلام) نسبت به یوسف(علیه السلام) باعث حسادت برادران شد، به همین خاطر چون یعقوب(علیه السلام) می دانست که فرزندانش نسبت به یوسف(علیه السلام) حسادت دارند اصرار داشت که یوسف(علیه السلام) خواب دیدن خود را کتمان کند تا برادران ناتنی،برای او توطئه نکنند.

گردآوری: بخش دین و اندیشه برگزیده ها


,