جاوید و موزه‌ی موسیقی

دیروز صبح، پنج‌شنبه چهارم شهریور یک هزار و سیصد و هشتاد و نه خورشیدی، وقتی از خواب بلند شدم تصمیم گرفتم برم خانه‌ی هنر تو تجریش. تو این خانه‌ی هنر یه غرفه‌ی فروش محصولات فرهنگیه که کلی دی‌وی‌دی و سی‌دی اورجینال می‌فروشه. خلاصه شال و کلاه (تابستونه‌ها!) کردم و راه افتادم به سمت خانه‌ی هنر...

وقتی رسیدم میدون تجریش رفتم سمت فرشته. (ایشون دوستم نیستن خیابون هستن) رفتم و رفتم تا تو مسیر یه فرعی‌ای دیدم که فلش زده بود: «موزه‌ی موسیقی»... کلی کیفور شدم و گفتم به‌به شانسی‌ شانسی جای اینم پیدا کردم... سری بعد میام اینجا. به راهم ادامه دادم و نذاشتم موزه منو اغفال کنه. رفتم و رسیدم به خونه‌ی استاد گرانقدر، پدر فیزیک ایران، پروفسور محمود حسابی (آ محمود پارتی بازی شدا اینجا وبلاگ یه فیزیکیه)‌. بله... عجب خونه‌ای بود از بیرون. حیف که نمیشه همین طوری رفت بازدید کرد چون برنامه‌ی بازدیدش طوریه که باید رزرو کنی و یه روز خاص دسته جمعی همه دعوت می‌شن! اما از بیرون خیلی خونه‌ی دنجی به نظر می‌اومد. خونه‌ای بود قدیمی اما تر تمیز و با کلاس که نبش کوچه‌ی همین خانه‌ی هنر بنا شده بود. از خونه‌ی پروفسور هم گذشتم و بالاخره رسیدم به خانه‌ی هنر.

به نظر می‌اومد که از میدون تجریش یه کمی دوره و خب جاش طوری بود که زیاد گذر مشتریا بهش نمی‌افتاد... تقریبا جایی بود که یا محلیای تجریش می‌اومدن تو فضای سبزش یا کسایی مثل من که کار خاصی اونجا داشتن. این خودش یه خرده اونجا رو کم رونق کرده بود.

اما این همه راه اومدم و دست از پا درازتر! غرفه‌ی دی‌وی‌دیاش بسته بود! ای لعنت بر مردم‌ آزار! تو که رو درت نوشتی من تا دوزاده ظهر بازم که... الانم ساعت یازده‌ست! :-w

معطل نکردم. شتابان از اون خراب‌شده زدم بیرون و رفتم سمت موزه‌ی موسیقی. زیاد امید نداشتم باز باشه... آخه موزه‌ها هم مثل جاهای اداری تو تهران معمولا پنج‌شنبه‌ها تعطیلن یا اینکه ساعت کاری‌شون محدودتره.

رسیدم به همون کوچه‌ی فرعی و رفتم همون سمتی که فلش می‌گفت. راه طولانی‌ای نبود و بعد از حدوداً پنج دقیقه پیاده‌روی رسیدم به موزه. این موزه هم از همون مشکل خانه‌ی هنر رنج می‌برد یعنی زیاد تو تیر‌رس مشتری نبود... موزه‌ی ملی یا موزه‌ی کاخ گلستان رو در نظر بگیرین؛ وسط دید مردم‌ان اما این نه اصلا... درست وسط یه منطقه‌ی مسکونی بود.

البته چون موزه‌ایه که مخاطب‌های خاص خودش رو داره زیاد نباید نگران باشن. چون مثل هر موزه‌ی دیگه‌ای آثار باستانی یا کوزه‌های خاص نگه‌داری نمی‌کنن که اکثرا دنبال همچه‌چیزی تو موزه هستن، بلکه بیشتر کسایی که اهل موسیقی‌ان رغبت می‌کنن تا اونجا برن.

وارد محوطه شدم. جایی بود نه چندان بزرگ، از نظر مساحت شاید یه پارک معمولی محسوب می‌شد. سه یا چهار ساختمان اصلی داشت که شامل خود موزه، کافی‌شاپ موسیقی، فروشگاه و یه ساختمون در حال ساخت می‌شد.

کافی‌شاپ که به لطف ماه مبارک و فروشگاه هم به لطف تنبلی فروشنده یا هر چیز دیگه‌ای باز نبودن. اما وقتی از اطلاعات پرسیدم که موزه بازه یا نه و جواب مثبت شنیدم، بال درآوردم!

 خود ساختمون موزه چندان بزرگ به نظر نمی‌اومد، اما جلوتر اشاره می‌کنم که از فضای کم چه قدر استفاده‌ی خوبی برده بودن.

وارد شدم. درست وسط هال ِ وردوی یه سرنای گیلانی دیده می‌شد، چند لحظه‌ای بهش توجه کردم و برای آخرین بار یه ساز شمالی رو تو موزه دیدم؛ چون ساز شمالی دیگه‌ای نبود. همون روبرو بلیط رو از مسئولش خریدم و اون آقا هم یه دستگاه جالب بهم داد که شاید بد نباشه بهتون بگم چی بوده. این دستگاه که اسمش راوی بود چیزی بود شبیه ریموت کنترل تلویزیون. شما وارد هر اتفاق که می‌شدی روی هر ویترین یه چشمی داشت، راوی رو می‌گرفتی سمتش و راوی آنالیز می‌کرد که این کدوم ویترینه و شروع می‌کرد اطلاعات و نمونه‌ای از صدای ساز رو براتون پخش می‌کرد.

سقف تمام اتاق‌ها با گچ‌بری‌های زیبایی تزئین شده بود و همه‌‌ی ویترینا تر و تمیز و با دیزاین مناسبی ارائه شده بودن.

بازدید رو از غرفه‌ی سازهای بادی شروع کردم. سازهایی بسیار متنوع و قدیمی تو این غرفه پیدا می‌شد. اکثرا متعلق به کرمان و سیستان بودن و عده‌ای محدود متعلق به بوشهر. قسمت عمده‌ی غرفه‌ رو سرناها تشکیل داده بودن.

به سرنا در اصطلاح  محلی «ساز» و به نوازنده‌اش «سازی» می‌گن. گفته می‌شه سرنای ایرانی قدمتی هفت هزار ساله داره. لینک او / لینک دو

تو همین قسمت کرنا هم به چشم می‌خورد. کرنا هم سازیه شبیه سرنا منتها ظاهری بزرگ‌تر و صدایی قوی‌تر داره و سرش از فلز برنج ساخته می‌شه. (عکس)

در مورد ساز نی هم توضیح زیادی نمی‌دم چون اکثراً آشنایی دارین.

اما یه "نی‌ جفتو" اونجا بود که توجهم رو جلب کرد. این ساز از دو نی ِ بهم چسبیده ساخته می‌شه که در جایی خوندم از جنس روده‌ی گوسفنده. این ساز مربوط به استان کرمان میشه. 

در اینجا بود که بزرگترین ضدحال بازدید از موزه رو خوردم! چون باتری موبایل‌م خیلی راحت تموم شد و من دیگه عکسی نتونستم بگیرم. لذا شما خواننده‌ی گرامی هم از این به بعد هیچ عکسی از سوی بنده دریافت نمی‌داری :دی لطفا خودت بگرد.

نوبت به سازهای خودصدا رسید که یکی از عجیب‌ترین و بکرترین قسمتای موزه بود. تو این قسمت شما با سازهای منحصر به فردی روبرو می‌شدین که شاید سخت‌ می‌شد اسم‌شونو ساز گذاشت اما به هر حال آوای هارمونیکی تولید می‌کردن.

این قسمت شامل خلخال، سنجک، کوزک، سوتک، چوبسر (چوب سحر)، سنگ، چلیک، جاریگ و ده‌ها ساز دیگه بود که متاسفانه اسم‌شون یادم نیست.

هر کدوم از این سازها رو باید از نزدیک دید و لذت برد.

بذارید توضیح کوتاهی در مورد چوبسر یا همون چوب سحر بدم. این ساز ارتفاعی بیش از دو متر داره و روش پر از دعا و تسبیحه. دعاها رو روی قطعات فلزی که به وضوح رو بدنه‌ی ساز می‌شه دید کنده کاری کردن و دونه دونه بهش آویزون کردن. تسبیح‌ها هم به قدری رو بدنه‌ی ساز زیادن که خودشون یه پوشش رو تشکیل دادن. ساز توسط فردی به نام «ملا» نواخته می‌شده. در واقع نواختن ساز به این شکل بوده که نوازنده اونو محکم به زمین می‌کوبیده تا ریتم‌های ناهمگون تولید کنه. ساز مروبط به ایل قره‌ای میشه. اونا اعتقاد داشتن با این کار شیاطین رو دور می‌کنن!

یا ساز جاریگ، که شاید نمونه‌‌ی مشابه افریقایی‌شو دیده باشیم. یه استوانه‌ست که توش دانه‌های مخصوصی می‌ریزن و دو سرش رو با پوست می‌بندن و موقع نواختن استوانه رو تکون می‌دن تا با برخورد دونه‌ها به پوست صدا تولید بشه.

بعد رفتم سمت کمانچه. چه قدر جالب بود. حتی کمانچه‌ای که با پیت حلب ساخته شده بود رو هم دیدم! انواع کمانچه اونجا به چشم می‌خورد که واقعا دیدنی بودن. جالب‌ترین چیز تو این قسمت برام ساز کمانچه‌ی باس بود. این ساز شباهت فوق زیادی از لحاظ صوت و قد و شکل ظاهری به ساز ویلن سل و همینطور ساز دابل بیس داشت. تنها یه نمونه از این ساز اونجا بود.

قسمت تار و دو تار هم جذابیت خاص خودشو داشت اما از اونجایی که مورد عجیبی درش یافت نشد ازش می‌گذرم.

قسمت سازهای کوبه‌ای اما جالب بود. بالغ بر چهل نوع سازهای کوبه‌ای اونجا موجود بود. از دف و دایره و تنبک که سازهای متداول کوبه‌ای روز هستن بگیرید تا دهل، چوغ، چوغرو، دُرَک، نقاره و انواع طبل که در گذشته پر رونق‌تر بودن.

در مورد دف و دایره‌ با اینکه ساز چندان جدیدی نیستن راستش نمونه‌های خیلی متفاوتی با دف‌های امروزی مشاهده نشد. اما نکته‌ی جالبی که راوی گفت این بود که  در گذشته معتقد بودن اندازه‌ی دف‌ها حتما باید یکسان باشه وگرنه حرام می‌شده زدنش. به همین دلیل تقریبا همه‌ی دفهایی که دیدم یک‌سایز بودن. یه دف هم به خاطر شرایط نا مساعد آب و هوایی، اگرچه بهترین تمهیدات در نظر گرفته شده بود، پوستش پاره شد. شاید غم‌انگیزترین قسمت بازدید دیدن همین صحنه‌ی دف ِ پاره شده بود.

سازهای کوبه‌ای جالب‌تر شدن چون هر از گاهی یواشکی یه تلنگر با ترس و لرز بهشون می‌زدم تا صداشونو تست کنم. خوبی‌شون این بود که مثل بقیه پشت شیشه نبودن و تست کردن میسر بود.

بعد رفتم از کارگاه سازسازی هم دیدن کردم. کار ظریف و حوصله‌طلبی بود. البته اونجا فقط تار و سه تار می‌ساختن. ابزار آلات‌شون هم جالب توجه بود.

قسمت بعدی تالار مشاهیر بود. یادبودهای قمر ملوک وزیری، علی‌نقی وزیری، خاطره پروانه و چندین استاد دیگه اونجا به چشم می‌خوردن. صفحه‌ها، فیلم‌های تصویری و اسناد و حتی لوازم شخصی این اساتید اونجا به معرض نمایش گذاشته شده بود.

و به این طریق بازدید ناگهانی من از موزه‌ی موسیقی ایران به پایان رسید. پیشنهاد می‌کنم چه اهل موسیقی هستین و چه نیستین از این موزه دیدن کنین چون بهتون نقش غیر غابل انکار موسیقی تو زندگی مردم و به ویژه مردم ایران زمین رو نشون میده.

ببخشید اگه با این مطلب بلندبالا سرتونو درد آوردم.

بدرود.

 


مطالب مشابه :


مطالعات موزه موسیقی

نمونه موردی ایرانی موزه موسیقی - جهت مشاهده حضوری رساله و پروژه - تهران - و یا دریافت ایمیل




موزه موسیقی ایران

موسیقی و بزرگان آن - موزه موسیقی ایران - وبلاگ مخصوص موسیقی و مطالبی در خصوص اونه سعی دارم




پروژه آماده موزه موسیقی , پایان نامه موزه موسیقی , طرح موزه موسیقی

پروژه معماری | پایان نامه معماری - پروژه آماده موزه موسیقی , پایان نامه موزه موسیقی , طرح موزه




موزه موسیقی ایران افتتاح شد

آموزشگاه موسیقی مشتاق-درجه 1 - موزه موسیقی ایران افتتاح شد - مرکزآموزش وپژوهش موسیقی و اولین




مطالعات موزه موسیقی

دانلود پروژه های معماری www. irannb.com - مطالعات موزه موسیقی - بزرگترین مرجع پروژه های معماری با




اولین بلیت فروشی موزه موسیقی

نخستین بلیت های موزه موسیقی توسط مصطفی کمال پور تراب و حسین دهلوی روز گذشته طي مراسمي




موزه موسیقی تهران

من و ایرانشناسی - موزه موسیقی تهران - نوشته هایم در اوقات دلتنگی، پژوهشهایم، دوست داشته هایم




جاوید و موزه‌ی موسیقی

ایمورتال - جاوید و موزه‌ی موسیقی - دیروز صبح، پنج‌شنبه چهارم شهریور یک هزار و سیصد و




برچسب :