بررسی چالشها و نقاط قوت و ضعف دو صنعت سنگ‌آهن و فولاد

در گفتگو با مهرداد اکبریان، دبیر انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگ‌آهن بررسی  چالشها و نقاط قوت و ضعف دو صنعت سنگ‌آهن و فولاد 
 این‌بار به سراغ مهرداد اکبریان، دبیر انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگ‌آهن ایران رفتیم تا در گفت‌و‌گویی با وی چالش‌های مربوط به تولید، فرآوری و بازار سنگ‌آهن را به عنوان یکی از دغدغه‌های اصلی دست‌اندرکاران بازار فولاد مورد ارزیابی قرار دهیم که متن این مصاحبه در ادامه می‌آید.    
فعالان بخش معدن به خصوص سنگ‌آهن با چه موانع و چالش‌هایی در امر تولید و صادرات مواجهند؟ بخش معدن مانند سایر واحدهاي توليدي كشور به عنوان يك بخش توليدي اين حق را دارد كه از قوانين بهبود مستمر فضاي كسب و كار استفاده كند. البته این بخش باید قوانين جاري كشور را مانند قوانین تدوین شده در وزارت صنعت، معدن، تجارت و همین‌طور دفترچه‌هايي كه به عنوان لزوم رعايت قوانين جاري و داخلي كشور دريافت مي‌كند، رعايت كرده و در يك فضاي سالم محصولی را توليد كند. پس از تولید نیز بايداین حق را داشته باشد تا مثل هر توليدكننده‌اي در  فروش محصول خود آزاد باشد. این سخن به این معنی است که ما نمي‌توانيم يك واحد توليدي را ملزم كنيم در شرايطي كه با سرمايه و ريسك خود اقدام به توليد كرده است، پس در جايي كه مدنظر ماست، با همان قيمت و شرايط تحمیلی ما محصول خود را به  فروش برساند. اين موضوع حتي خارج از بحث قانون اساسي و قوانين حاكم در فضاي اقتصادي ما است. از آنجا که بخش معدن به عنوان يك صنعت پایین دست يكسري از صنايع شناخته می‌شود به همين دليل عده‌اي فكر مي‌كنند، بايد این بخش تابع شرايط و افت و خيزهاي بخش بالادستي خود باشد. ما تمام صحبت‌مان با مسوولان دولتي اين بوده كه يك مرز‌بندي و تفکیک مشخصی ميان بخش‌هاي پايين‌دستي و بالادستي برقرار باشد، به این مفهوم که اگر امروز شخصي وارد بخش معدن شده و در آن سرمايه‌گذاري کرد به خوبي بداند كه متعهد به انجام چه كارهايي است و در چه حوزه‌هايي آزاد است. اما این موضوعی است که در چند وقت گذشته این بخش از آن محروم بوده است. علاوه‌بر اين در بخش توليد و صادرات ما با يكسري چالش و تنگناها مواجه بوده‌ايم. در بخش توليد، عده‌اي هزينه‌هاي زياد و متفاوتي را در هر دوره‌ای و با هر بهانه‌ای بر دوش معدن گذاشته‌اند و در بحث صادرات محصولات معدنی نیز عده‌اي از جمله فولادي‌ها خواستار جلوگيري از آن به دلايل مختلف شده‌اند که باید از تداوم چنین برخوردهایی جلوگیری كرد.
تعیین غیرکارشناسانه عوارض و بهره مالکانه چه تنگناهایی را برای تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگ‌آهن به وجود آورده است؟در پروسه توليد، هزينه‌هاي زيادي وجود دارد كه از نقطه آغاز این فرآیند از اكتشاف معدن با ريسك خيلي زیاد شروع مي‌شود؛ چراكه به عنوان مثال از 100 محدوده، تنها 2 يا 3 محدوده به معدن تبديل می‌شود و در واقع 98 درصد از محدوده‌ها فرصت تبديل شدن به معدن را پیدا نمی‌کنند؛ چرا که ممكن است این محدوده‌ها ذخيره نداشته باشند يا در سال‌هاي آينده مثل 10 تا 30 سال آتی به صرفه اقتصادي برسند. به هر ترتيب براي هر 100 محدوده سرمايه‌گذاري و هزينه مي‌شود. به همين دلیل هزينه انباشتي فراوانی در اين فرآیند وجود دارد كه به سود و زيان متفاوتی نیز ختم می‌شود. حال در اينجا سوالي مطرح مي‌كنم، اگر هم‌اکنون كشور چين به عنوان خريدار 90 درصد محصولات معادن سنگ‌آهن ما دست از خريد کشیده یا با قیمت پایین و کمتر از قبل اقدام به خرید از ایران کند، چه اتفاقي مي‌افتد؟ در اينجا تمامي معادلات و موازنه‌هاي ما به هم مي‌ريزد و بسياري از معادن بخش خصوصي ما از حيث انتفاع افتاده و تعطيل مي‌شوند. وقتي كه حوزه‌ای مثل معدن كه تعداد زيادي فعال، شاغل و سرمايه‌گذار دارد و در اقتصاد كشور تاثيرگذار است تا به اين حد ضربه‌پذير و حساس است، چرا بايد بحث فروش و حاشيه سود را با دست خودمان به دستاويزي براي در تنگنا قرار دادن بخش معدن بدل كنيم، بنابراين هرگونه كار غيركارشناسی در بحث تعيين عوارض صادراتی و بهره مالکانه در اين پروسه كه منجر به بالا بردن هزينه‌هاي معدن‌داري مي‌شود،  شكنندگي این بخش را بیش از پیش می‌کند. آیا ارتباط سالم و منسجمی میان بخش معدن و فولاد کشور وجود دارد؟ اگر خیر، چه عوامل بازدارنده‌ای در این میان وجود داشته است؟متاسفانه ارتباط سالم و منسجمي میان صنعت فولاد و معدن وجود ندارد. سال‌هاي سال بخش معدن و فولاد اغلب در انحصار دولت بوده‌اند. تحت اين شرايط نيز بده‌بستان‌ها خيلي راحت‌تر انجام مي‌شود، به طوري كه قيمت‌ها گاه غيركارشناسي و در غير از محيط بازاري تعیین مي‌شود یا بدهي‌ها پرداخت نشده و مشكلاتي از اين دست بروز می‌کند.هم‌اكنون كه هم بخش معدن و هم فولاد كم‌كم در بخش خصوصي واقعي‌قدم گذاشته‌اند و می‌خواهند به حيات خود در محيطی شفاف ادامه دهند، بايد قوانين اين بخش را در حوزه شفافيت در قيمت‌گذاري و تعهدات به خوبی رعایت کنند. يعني بحث عرضه و تقاضا تعيين‌كننده قيمت، تعهدات و... باشد. زمانی‌كه اين شركت‌هاي فولادي و معدني از آن محيط دولتي قبلی وارد بخش خصوصي واقعي مي‌شوند، دچار مشكلاتي ناشي از عدم تغيير صحیح در ساختار مي‌شوند.از سوی دیگر متاسفانه همه این بخش‌های دولتی نیز باهم وارد فرآیند خصوصی شدن نمی‌شوند، بلکه هرکدام در یک زمان در این حوزه ورود می‌کنند. به همین دلیل ممکن است هنوز شرکتی که از سوبسید و یارانه دولتی استفاده می‌کند، نتواند خود را با چرخه خصوصی شدن صحیح تطبیق داده و از عدم هماهنگی با سایر بخش‌ها بکاهد. این موضوع بحث موازنه را میان بخش معدن و فولاد به‌هم‌می‌زند. در بخش فولاد هنگامی که به برخی کارخانه‌ها گفته می‌شود سنگ‌آهن را به قیمت آزاد خریداری کنند از انجام این کار امتناع می‌کنند، زیرا آن را به معنی ضرر قلمداد می‌کنند، در حالی‌که در بحث خصوصی‌سازی واقعی اگر کارخانه‌ای زیان‌ده است، باید فرآیند تولیدی خود را تعطیل کرده و از چرخه رقابت خارج شود، مگر آنکه بتواند با تغییر مدیریت و شیوه‌های انجام امور، هزینه‌های بالای خود را اصلاح کرده و کاهش دهد. متاسفانه چون ارتباط دولتی، انحصاری و تاحدودی رانتی و یارانه‌ای از گذشته در این بخش‌ها وجود داشته است، پس در حال حاضر این ارتباط سالم و منسجم وجود ندارد، اما برای رفع این مشکل تلاش‌های زیادی صورت گرفته است. در حال حاضر در موضع نوع برخورد با واحدهای معدنی و فولادی دو نگاه وجود دارد. هم‌اکنون با مجموعه‌های جدید التاسیس این برخورد می‌شود که هم در ورودی و هم خروجی همه چیز به قیمت آزاد باشد نه دولتی، ولی در بخش‌های دولتی که تکنولوژی و تجهیزات آنها متعلق به مثلا 30 سال گذشته است و ساختار و فرآیند تولید قدیمی است، می‌خواهند ورودی تولید، دولتی باشد، اما خروجی به قیمت آزاد تا این واحدها بتوانند به بقای خود ادامه دهند. درحالی‌که بنده معتقدم نه دولتی، ولی دؚA8ن�ه �%F به وج%ه %9� م�%8 تجي خا%Dزات آٯیمی اسد ادید ف،وه�%ماام ا٧ر ا�9�ریریت و %D�د اا تعطیر م؇ند. �%Aه تکر ک،ن و؅ا بخ�8�کد �%A و �%Aی�984م4رگی بای فٌادی صق سوختار و %D� إدیات و کدیمی اسها معلٌمی4رڪ و ک،ن و؅تباط سد. �}9�خ�985دتFر بءک،د ٸ� �%8� تک�9A7ش�%ی‌خنومی خ�8�ڡا آزوصی‌سازی وا%؅تاح ک،مت آ8Cها بک؈جۅت تو�8ADیح ت،‌خفگی .iv>م�Cbr 3E��C3Eم�;�خه8ا چجی %D� ادکه ب�BAEن�8�ق سيه �A9ت�آ%ترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگ‌آهن محسوب می‌شویم، اما به عنوان مرجع قیمت‌گذاری در سطح منطقه و دنیا شناخته شده نیستیم، بلکه در این زمینه قیمت‌پذیریم؟این مساله کاملا داخلی است و ارتباطی به دنیای خارج ندارد. علت این است که در ایران هنوز نتوانسته‌ایم به لحاظ کیفی یک سنگ کاملا مشخصی را به عنوان مثال با چند طبقه‌بندي خاص ارائه کنیم، یعنی هنوز قادر به تعریف و ارائه یک برند مشخص نشده‌ایم. زمانی سنگ‌آهن بافق مرکزی چون به صورت مستمر مشغول به استخراج، تولید و عرضه سنگ‌آهن بود، به عنوان یک برند شناخته می‌شد و اخیرا هم سنگ‌آهن گل گهر را تا حدودی می‌توان برند دانست. به غیر از این دو مورد باقی معادن موجود در کشور به خصوص معادن خصوصی در هر دوره‌ای یک محصول را با کیفیتی متفاوت ارائه می‌کنند.از سوی دیگر در قرار دادی که برای صادرات تعریف می‌شود، چند آیتم وجود دارد، از جمله کمیت، کیفیت و زمان. در بحث زمان به عنوان مثال اگر صادرکننده‌ای تعهد می‌کند که 23 روز آینده بار را تحویل می‌دهد نباید از این زمان تخطی کند. در ایران متاسفانه نمی‌توانیم این مورد را رعایت کنیم. قراردادهایی هست که بعضا 2 تا 3 ماه با تاخیر بار مورد نظر به طرف‌های خارجی تحویل داده می‌شود. البته خارجی‌ها به این شرایط عادت کرده‌اند، اما به هر ترتیب این نقطه ضعف باعث شده تا نتوانیم سنگ‌آهن را به عنوان یک برند ارائه کنیم. علاوه بر این بحث گارانتی هم وجود دارد. مثلا اگر استرالیا روی سنگ‌آهن خود قیمت‌گذاری می‌کند، اما در سمت مقابل بار خود را نیز در برابر خطر کاهش یا افزایش قیمت یا مواردی از این دست تضمین کرده و به طور کامل تعهد بار صادراتی را می‌پذیرد، امری که هنوز در کشورمان محقق نشده است. بنابراین در مجموع باید گفت تمامی این ویژگی‌ها است که از سنگ‌آهن صادراتی، توانایی قیمت‌گذاری بر روي آن را می‌سازد. بار دیگر باید تاکید کنم که ما هنوز به این توانایی در داخل کشور نرسیده‌ایم و مجبوریم تاحدود زیادی تابع قیمت‌ دیگر کشورها باشیم نه اینکه بتوانیم خود به عنوان مرجع قیمتی در دنیا شناخته شویم.
نظر شما در ارتباط با اظهارات برخی از فولادی‌ها مبني بر لزوم جلوگیری از صادرات سنگ‌آهن برای تامین نیاز داخل چیست؟ باید تاکید کنم این جمله کاملا انحرافی است. ما الان مازاد تولید سنگ‌آهن داریم، یعنی همان مقداری را که در داخل به مصرف می‌رسانیم، اندكي کمتر از آن را هم به صورت مازاد تولید در دست داریم. در پاسخ به کسانی که این گفته را مطرح می‌کنند از طرح یک سوال استفاده می‌کنم، اگر نخواهیم یا به گفته برخی فولادی‌ها نباید این تولید مازاد را صادر کنیم، پس بايد با آن چه کرد؟ آیا دولت آن را به صورت خرید تضمینی از سنگ‌آهنی‌ها خریداری می‌کند؟ شاید فولادی‌ها معتقدند باید در مسیر تولید سنگ‌آهن واحدهای تولید کنسانتره و گندله تاسیس کرد تا از به اصطلاح خام فروشی آن به خارج جلوگیری کرد، اما در شرایطی که تعداد معادن ما بسیار بیشتر از تعداد خطوط نیاز به تاسیس کنسانتره و گندله است، آیا این کار منطقی است؟ فرض کنید برنامه‌ریزی دولت این است که 5 خط بزرگ کنسانتره را ایجاد کند در حالی‌که ما حدود 140 پروانه بهره‌برداری داریم و از سمت دیگر تناژهای معادن برای تولید بسیار متفاوت است به طوری که از 30 هزار تن تا تناژهاي سنگين‌تر است  و کمیت، کیفیت و عیار سنگ‌آهن‌های توليدي با هم متفاوتند نمی‌توان این کار را انجام داد. چون ورودی‌‌ها از این معادن سنگ‌آهن بسیار متفاوت هستند. در این شرایط ما باز می‌رسیم به اين بحث که معادن بزرگ با کیفیت عیارهای مطلوب و يكسان توسط دولت تشویق به تاسیس واحد کنسانتره و گندله شوند و واحدهای کوچک‌تر که سنگ‌آهن‌هایي با عیارهای بعضا متفاوت و متفرقه تولید می‌کنند، بتوانند سنگ‌آهن تولید خود را صادر کنند.بنابراين معادن بزرگ که بارهای یکپارچه دارند و حدود 10 تا 20 سال می‌توانند ماده خام واحدهای تولید کنسانتره را تامین کنند، حمایت و کمک دولت لازم است تا واحد گندله‌‌سازی میان يكديگر تاسیس کنند. همین جا من تاکید می‌کنم برای تامین نیاز واحدهای فولادی داخلی ما هیچ‌گونه کمبود سنگ‌آهن نداریم.
 چه عوامل و فاکتورهایی را برای رشد و شکوفایی بخش معدن کشورمان به خصوص در حوزه مورد بررسی یعنی سنگ‌آهن، تاثیرگذار و مفید می‌دانید؟این سوال با پرسش نخست شما مرتبط است و من تا حدودی در آنجا به آن پاسخ دادم، اما به هر ترتیب مهم‌ترین فاکتوری را که در این زمینه موثر می‌دانم. موتور محرکه‌ای به اسم صادرات است. حدود 10 تا 12 سال پیش تعداد معادن سنگ‌آهن موجود در کشور خیلی پایین بود، اما هم‌اکنون و به وفور معادن سنگ‌آهن در کشور تاسیس و احداث شده که از خروجی آن بسیاری منتفع می‌شوند. در حالی‌که برخی معدنی و فولادی‌ها هم‌اکنون به دنبال این هستند که با سنگ‌آهن تولیدی چه باید کرد، باید این سوال را مطرح کرد که چگونه به این نقطه در کشور رسیده‌ایم که می‌توان ادعا کرد نزدیک به 50 میلیون تن تولید سنگ‌آهن داریم. به عقیده من موتور محرکه تولید و تاسيس واحدهای معدنی جدید، صادرات بوده است که من از آن تعبیر به لوکوموتیو گرداننده چرخ اقتصادی معادن می‌کنم. اگر امروز شاهدیم در مناطقی از کشور معدن احداث شده که تا 10 سال پیش تاسیس معدن درآنها توجیه اقتصادی نداشت، به علت همین عامل است. اگر قرار باشد صادرات را محدود کرده و آن را متوقف کنیم به طور قطع باید بدانیم با همین سرعتی که به شکوفایی رسیده‌ایم با همان سرعت نیز موجب فروکش کردن این روند روبه رشد می‌شویم. از سوی دیگر باید تاکید کنم خطر فروکش کردن این مساله به مراتب بیشتر است، زیرا معدنی که تعطیل شد، به بیغوله تبدیل می‌شود و در این صورت هزینه‌های راه‌اندازی دوباره آن بسیار بیشتر است؛ چرا که نمی‌توان برای یک معدن بیش از یک‌بار جاده‌سازی کرد و برق کشید و تکنولوژی ساخت و تولید را به کار گرفت. پس برای شکوفایی بخش معدن باید موازنه و توازن لازم میان تولید و صادرات برقرار باشد و هیچ‌کدام را به خاطر دیگری حذف نکرد. عمده‌ترین و سخت‌ترین مرحله در بخش معدن بحث اکتشاف است، چون معادن کشور ذخیره مشخصی دارند و پس از مدتی از حیث انتفاع خارج می‌شوند که به همین منظور باید معادن جدید را اکتشاف کرده و جایگزین آنها کنیم، تا چرخ تولید متوقف نشود. بخش مولد در بخش معدن که می تواند پشتوانه طرح‌های آینده باشد، اکتشاف است. پس دولت باید اهتمام زیادی به اين بحث داشته باشد به این شکل که بحث اکتشافات پايه‌اي را خود انجام دهد و بخش اکتشافات ثانویه را به بخش خصوصی واگذار کند. البته نباید در انجام این کار دست بسته عمل کند؛ بلکه فعالانی را در مرحله پایه وارد این حوزه کنند که از توانایی، تخصص و تجربه لازم برخوردارند نه اینکه هر صاحب سرمایه را بدون تجربه لازم وارد این حوزه كند.
 ارزیابی شما از برگزاری همایش‌هایی در حوزه صنعت فولاد و معدن از جمله «چهارمین همایش چشم‌انداز صنعت فولاد و معدن ایران با نگاهي به بازار» چیست؟ من بسیار خرسند و خوشحالم که روزنامه «دنیای اقتصاد» مسائل مربوط به صنعت و معدن، از جمله این مورد را به صورت دقیقی زیره ذره‌بین نقد و بررسی کارشناسانه دارد و با برگزاری همایش‌های این‌چنینی فرصت مغتنمی را در اختیار فعالان هر دو حوزه قرار می‌دهد. به عقیده من برای بهره‌گیری بهتر از این همایش باید هر صاحب نظر و سیاست‌گذاری در این حوزه‌ها به جای تقابل با یکدیگر و انتقاد از هم بهترین راهکاری را که برای کمک به حوزه‌ها می‌توانند داشته باشند، ارائه کنند. لازم است تا در بحث‌های کارشناسی  که در این همایش برگزار می‌شود فعالان هر دو طیف نقاط اشتراک بخش صنعت فولاد و معدن را مورد بررسی قرار دهند تا به کمک توانمندی‌ها و ويژگي‌هاي مثبت موجود در آنها هر دو بخش بتوانند نقاط ضعف یکدیگر را همپوشانی کنند. به عنوان مثال صنعت فولاد قدمت و سابقه بیشتری نسبت به معادن سنگ‌آهن در کشور دارند، سرمایه‌گذارانی که می خواهند وارد احداث و تاسیس معادن سنگ‌آهن شوند بهتر است از تجربه و تخصص فولادی‌ها برای این کار استفاده کنند حال آنكه فولادی‌ها نیز از توانمندی‌های مالی و تجارب معدنی‌ها مي‌توانند برای حوزه تخصصی خود بهره ببرند. به عقیده من بهترین نامی را كه می‌توان برای این همایش در نظر گرفت همایشی به منظور هم اندیشی و پیمان بستن دوباره میان معدنی‌ها و فولادی‌ها است که امید است بهترین نتیجه از آن برای صنعت فولاد و معدن کشورمان حاصل شود.  ***علاقه‌مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر می‌توانند با شماره‌های 87762430 و 32 یا وب‌سایت http://events.den.ir تماس حاصل فرمایند. 


مطالب مشابه :


داستان لوکوموتیو ایرانی چیست؟

قرارداد ساخت ۱۵۰ لوکوموتیو چند سال پیش توسط شرکت مپنا با رابطه طرح برقی سازی خط آهن




تقسیم سود ۳۰ تومانی هر سهم مپنا و تشریح وضعیت شرکت

بورس آنلاین - تقسیم سود ۳۰ تومانی هر سهم مپنا و تشریح وضعیت شرکت - اخبار تحلیلها گزارشات و




کارخانه تولیدی اصفهان لاستیک -

شرکت تعمیرات لوکوموتیو یزد جهت شرکت مپنا. تایید صنایع دفاع و صنایع فولاد سازی و




بررسی چالشها و نقاط قوت و ضعف دو صنعت سنگ‌آهن و فولاد

زمانبندی پرداخت سود سهام مپنا آن تعبیر به لوکوموتیو بار جاده‌سازی کرد و برق




برچسب :