ژینوس و طرقه و ققنوس

ژینوس فرشته ای که عاشق خورشید بود
هر روز به آسمان خیره میشد...وخورشید را می نگریست
روزها و سالها میگذشت
و ژینوس بی تاب شده بود برای خورشید
خدایان برای اینکه ژینوس به خورشید برسد
دو بال به او دادند

ژینوس پرواز کرد، نزدیک خورشید
نزدیک و نزدیکتر
حرارت خورشید را روی صورتش حس کرد
آنقدر نزدیک که بال هایش سوختند
واز بالا به زمین افتاد
ژینوس مرد 

طرقه چنانکه در افسانه های قدیمی خراسان امده است نام پرنده ی کوچکی است که قصد پرواز و رسیدن به خورشید را داشت و برای این کار باید هزار اسم خدا را از بر می کرد تا از سوختن در گرمای خورشید در امان باشد بنا براین تمام اسمها را از بر کرده و در بالا رفتن ذکر می کرده. ولی در نزدیکی خورشید اسم هزارم خدا را فراموش کرده و میسوزد. (متن پشت جلد نوار " شب سکوت , کویر" از شجریان)

طرقه نام پرنده ای است سخنگو، که داستان عشق او را اهل خراسان از روزگاری دور سینه به سینه نقل کرده اند. طرقه، آرزومند خورشید است و داستان او تمثیلی است از فنا شدگان فی الله، رهروان من الخلق الی احق و واصلان به انا الحق. .. افسانه طرقه را بشنوید که دوچند گنجشکی بیش نیست اما دلش به اندازه عشق خورشید فراخ است.

آوای نای دل بیقرار طرقه، باز چون هرروز، در میان آواز دل نواز مرغان سحری به گوش می رسد. ایام بی شماری است که طرقه شبانگاهان مگر دقایقی چند نخفته است و آن نیز نه از سستی روح، که از ضعف جسم است بر اثر راز و نیازهای عاشقانه و گریه های جانگداز شبانه. او دلداده خورشید است. هنگام سحر از لانه تنهایی خویش بیرون می خزد و بی تاب و بیقرار انتظار آمدن یار را می کشد:

بود آیا که خرامان ز درم باز آیی؟               گره از کار فرو بسته ما بگشایی؟   
نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی        گذری کن که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو       من به جان آمدم اینک، تو چرا می نیایی؟

و چون خورشید خرامان از افق رخ می نماید، فریاد مستانه طرقه به آسمان است که:

آمدی، وه که چه مشتاق و پریشان بودم       تا برفتی ز برم، صورت بی جان بودم
نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند           که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم

و تا آنگاه که دستی آسمانی، گرد شفق بر فلک بپاشد، طرقه آرزومند وصال، دل در کف و جان بر لب، بر قله درخت عشاق می نشیند و مردم چشم آبناک بر مهر رخ یار می دوزد. سالیان دراز مرغان پندش دادند که:

امروز نگاه ار تو به خورشید بدوزی              فردا دگر از مهر رخش چشم بسوزی
گر خواهش دل، دیدن معشوق به عمری است   هر روز فقط یک نظرش بین که نسوزی

اما دریغ که دل ناتوان طرقه از این ناتوان و هر لحظه برای دیدن یار طپان. نگریستن به یار جوهر زندگیش و پاسخش به پند مرغان اینکه:

من چشم از او چگونه توانم نگه داشت         کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم

پند مرغان حق، که طرقه خود آنان را دیده بود که عمری به نظاره یار نشسته بودند و اکنون از کائنات جز هاله ای سپید نمی دیدند؛ و این بود ارمغان عمری عاشقی.

از بس که به خورشید رخ ات دوخته چشم  نور رخ بی مثال تو سوخته چشم
وای از دل بیقرار عاشق، آه از دل یار          کاین جان دهد از فراق و او سوخته چشم

اما از دیدن هر روز یار چه حاصل، که این نیز به زودی نه تنها دل بیقرار طرقه را آرام نمی کرد، بلکه هر روز آتش اشتیاق و میل وصال بیش از پیش در جانش شعله می کشید:

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق          ساکن شود، بدبدم و مشتاق تر شدم

طرقه می دانست که بوسیدن یار مرهم قلب مجروح است و آرامبخش دل مشتاق. اما دریغ که وصل یار مرهم پیدا و راه رسیدن راز ناپیدا. چه بسیار مرغان عاشق تشنه بوسه  که پریده و هنوز نیمه راه ندیده، از هرم جانسوز وجود یار سوخته. پس راه همچنان ناشناخته مانده و یار، عشاق بر آغاز راه نشانده:

وانیامد در جهان زین راه کس                  نیست از فرسنگ آن آگاه کس

لیک وصال معشوق محال نیز نبود. راز بوسه بر خورشید همان بود که طرقه چندی پیش از بوم کهنسال چشم سوخته شنیده  و اشک خونین از دیده فرو چکانده بود که:

راز ره خورشید تو می دانستی؟                  دل از تو که پرسید تو می دانستی؟  
من از غم دوریش به شب می مردم              دل زهر بنوشید، تو می دانستی؟

بوم پیر دست محبت برسر طرقه کشیده و اینگونه پاسخ داده بود که:

تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی           گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

و راز جز این نبود که راه رسیدن به خورشید باید ذکر گویان طی می شد و ذکرها جز هزار نام الله نبودند.

طرقه در تب و تاب آموختن بود که گروهی از مرغان به سراغش آمده و در نکوهش تصمیم او سخن ها گفتند. سخن مرغان تردیدی به دلش راه داده بود که چند صباحی با آن دست بر گریبان بود و از فکر بی حاصل بودن سفر نالان. اما سر انجام عشق فریاد رسش شد و دل و جانش از یقین پر؛ که رفتن و سوختن به از آنکه در زمین لحظه لحظه از فراق جان دادن:

تا کی غم آن خورم روم یا نروم                 وین عمر به بوسه ای دهم یا ندهم 
گر دوست بخواهدم ببوسم رویش            وز جانب عاشقان ببویم مویش
ور دوست نخواهدم چه حاصل بودن          سوزم که خوش است مرده دل بودن

چون روز موعود فرا رسید، مرغان همه بر شاخه های درخت عشاق نشسته، دل از دوری یار شکسته و دست از یاری طرقه بسته، برای کامیابی اش دعا گویان، منتظر پریدنش بودند. طرقه چون آخرین نصایح بوم پیر بشنید و از هیجان پیش از سفر رهید، بر فراز بلندترین شاخه درخت بر آمد و به اطراف نظر کرد:

بر بدرقه طرقه همه جمع به آنجا               مرغان همه مشتاق ره و یار فریبا

طرقه از دیدن مرغان گریست که آنان هر یک جانباز ره عشق بودند و در راه رسیدن به یار، سلامت از کف داده. و بر خود نگریست که سلامت و پا بر جا سعادت سفر می یافت. به راستی او کجا بود در میان اینهمه عشاق جان سوخته:

از بس به تار زلفت، دلها گرفته منزل          دل را کجا بجویم؟ یک زلف و اینهمه دل!

هر مرغ پری از پرهای خود به گردن طرقه آویخت تا چون به خورشید رسید پر از برای صاحبش تبرک دهد.

چون خورشید هنگام ظهر، بر بلندترین جایگاهش در آسمان نشست و از هر لحظه نورانی تر گشت، طرقه سفر آغاز کرد:

گفت ما را هفت وادی در ره است           چون گذشتی هفت وادی درگه است

در لحظه ای هر آنچه پیش از آن در عالم عاشقی بر او گذشته بود، به خاطر آورد. پس بالها را گشود. نگاهش تنها به یار بود و وجودش همه مملو از نور او؛ فکر طرقه از هر آنچه غیر یار بود خالی و زبان پر از اسمها در پی هر بالی:

ای آفتاب حسن! برون آ، دمی زابر                 کان چهره مشعشع تابانم آرزوست

و در پی هر بال زدنی زبان به ثنا می گشاید که: " یا رحمان و یا رحیم و یا کریم و یا عظیم..." تنها عشق بود و هزار نام الله که یک یک بر زبانش جاری می شد: " یا من له العزه و الجمال، یا من له القدره و الکمال، یا من له الملک و الجلال..." چه نیازی به فکر کردن و به یاد آوردن که نام ها با ذرات وجود طرقه در آمیخته بودند و در نور قلب عاشقش ذوب گشته: " یا ذالحمد والثناء، یا ذالفخر و البهاء، یا ذالمجد و السناء..." طرقه از خود بیخود گشته، مستانه و سماع کنان، ذکر گویان غزل خوانان، پله های قله وصال را صعود می کرد: " یا رجائی عند مصیبتی، یا مونسی عند وحشتی، یا صاحبی عند غربتی..."

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می روی،مستانه شو،مستانه شو

طرقه هر قدم که فرا می نهاد، در وصال یار بی تاب تر و بر حسن رویش مشتاق تر می گشت. او تاب این پنهانی در عین پیدایی را نداشت. دلش حیران گشته بود و جانش شیدا. تا کی سخن از استتار و تجلی؟ کی بود آن تجلی جاودانی؟

یارب آگاهی ز زاری ها من                 ناظری بر ماتم شبهای من
پرده بر گیر آخر و جانم بسوز              بیش از این در پرده پنهانم مسوز
گم شده در بحر حیرت ناگهان            زین همه سر گشتگی بازم رهان

حرارت و گرما کم کم بیشتر میشد و طرقه از این فهمید که پایان راه نزدیک است. بالهای خسته را محکم تر تکان داد و نام ها را با اشتیاق بیشتری بر زبان آورد:"یا معین و یا امین و یا مبین و یا متین..." هرم جانسوز یار را بر پرهایش احساس می کرد. هوا گرم گرمتر میشد. سوزاننده بود اما نه برای او که نامهای مقدس بر زبانش جاری بود: " یا فاعل و یا جاعل و یا قابل و یا کامل و..."

طرقه در نور گم شد. در نور یاری مهربان که نمی سوزاند تا نابود کند؛ بلکه تا باقی کند. قدمی دیگر برداشت: " یا نور النور، یا منور النور، یا نور کل نور..." یک قدم تا وصل... نام آخر... چه شکوهی... فکرش از هرچه غیر یار بود خالی، حتی از نامها! صدای سوختن می آمد: " یا نور النور..." نام آخر... فکرش خالی... قلبش لبریز...
طرقه نور بود. یار نور بود. سوختن نور بود : " یا نور النور..."

ققنوس مرغی است به غایت خوش رنگ و خوش آواز. منقار او سیصد و شصت سوراخ دارد و در کوه بلندی مقابل باد نشیند و آوایی خوش از منقار او برآید و به سبب آن مرغان بسیار جمع آیند. از آنها چندی گرفته و طعمه خود می سازد. هزار سال عمر کند و چون هزار سال از عمرش بگذرد و عمرش به سر آید هیزم بسیار جمع کرده و بر بالای آن نشیند و سرودنی خوش آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنان که آتش از بال او بجهد و در هیزم افتدتا خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش تخمی پدیدار گردد و از آن تخم ققنوسی دیگر سر برمی آورد

 


مطالب مشابه :


دانلود صدای سهره قناری

قناری زنجان - دانلود صدای سهره قناری - - قناری عکسهای جوجه طرقه ارسالی از جناب آقای




طرقه

طرقه ها در گندم نگهداری طرقه باید جنس جوجه ان را خرید تا اهلی شود وان نیز می تواند صدای




دراج

پرواز دراج از روی زمین با صدای بلند شبیه به صدای دریل دارد. طرقه; قناری پرنده




چندتا تراک موسیقی واسه بچه ها و خاطره بازها

دانلود. بابا برقی ترانه "قصه پینوکیو" با صدای اهنگ معرفی روباه توسط گربه و طرقه به خروس




دانلود آلبوم شهر خاموش - كيهان كلهـــــر

دانلود آلبوم شهر کویر به نام " طرقه " است که این بار این تکنوازی برای ویولن تنظیم مجدد




تشخیص کبوتر نر از ماده

راهکار های بسیار دیگری نیز وجود دارد که رایج ترین ان از صدای قر زدن طرقه طوطی دانلود نرم




آموزش آنلاین بازی کردن Command & Conquer Generals Zero Hour

بعد از اینکه پچ دانلود شد بازی ( جنرال ) افزایش صدای اسپیکر هر نوع گوشی موبایل %100




سهره قناری

کار خود جلو می افتید0شما باید سهره ی خود را در مکانی بگذارید تا با صدای طرقه طوطی




ژینوس و طرقه و ققنوس

طرقه هر قدم که فرا می نهاد، در وصال یار بی تاب تر صدای سوختن پی.سی.دانلود




برچسب :