سلام... صبح بخیر!



20:17

خدایا سلام

شبت بخیر....(شبِ پاییزیِ بارونی)

یادته یه روز من چقد بد بودم؟ میدونم الانم خوب نیستم اما.... بهترم. مگه نه؟

خدایا یادته فقط یه قول که بهت دادم منو " بهتر" کرد؟

خدایا من بد کردم،قبول!

ولی تو میدونی که تقصیر خودم نبود. یادته اولین بار که درباره ی تو باهام حرف زدن چی گفتن؟

گفتن "دروغ نگیاااااا خدا به هات قهر میکنه"

من همیشه فک میکردم تو رفتی اون بالا تو آسمون نشستی و یه چوب گرفتی دستت که تنبیهمون کنی.

من همیشه فک میکردم تو فقط میخوری و میخوابی و قدرتتو با تنبیه کردنمونو و دعوا کردنمون نشون میدی.

خدایا یه چیز بگم؟ من ازت متنفر بودم !  هر اتفاقِ بدی تو زندگیم می افتاد میگفتن خواست خداس!

می ترسیدم ازت. دلم میخواست بکشمت تو که بابا بزرگمو ازم گرفته بودی و تو که اشک بابامو در آورده بودی، تو که مامان بزرگِ پیرمو تنها و بی همدم کرده بودی و داشتی اون بالا میخندیدی...

خدایا من وقتی بزرگترم شدم کسی از خوبیات برام نگفت. فقط یادمه اولِ همه ی کتابای مدسه م اسم تو بود. منم فک میکردم واسه اینه که یادمون بیاری یه چوب تو دستته و میخوای تنبیه مون کنی....

خدایا من فک میکردم تو خیلی مغروری که مامانم باید این همه التماس و گریه کنه که تو تنبیه مون نکنی . که یه وقت لجت نگیره و بزنی زندگیمونو داغون کنی....

وقتی به سنِ تکلیف رسیدم بهم گفتن نماز بخون. فک میکردم منم برده ت شدم و منم از این به بعد باید التماست کنم که زندگیمو خراب نکنی.....

من همیشه تورو شبیهِ دزدای دریایی تصور میکردم....

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی

عجب روزایی بود....

اما الان. همه ی زندگی من

همه ی عشقِ من

همه ی نفس های من ، تویی.

همنفسم....

چون الان میفهمم تویی که مامانمو بهم دادی.

تویی که هرصبح پروانه ها رو میفرستی تا تو گوش گل ها پچ پچ کنن.

تویی که کمکم میکنی بخوابم و بیدار شم و نفس بکشم و راه برم.

تویی که موادِ پیتزا و زرشک پلو و  آبگوشت و همه ی غذاهای خوشمزه رو میذاری تو دل طبیعت تا من بخورم و لذت ببرم.

خدایای کسی به من نگفته بود که تو خدای لبخند و شادی  هم هستی.

من فقط دیده بودم آدما یا با گریه ازت معذرت خواهی میکنن یا با ناله آرزو هاشونو بهت میگن.....

ممنونم که با اون فکرا و تصورات ظاهرا بد، بهم فهموندی

"همیشه هم بقیه درست نمیگن"

حتی اگه دلسوزترین افراد باشن....

آخه کسی از تو دل سوز تر نیست....

من همه ی اینا رو زمانی فهمیدم که همه ی حرفای دلمو چه خوب و چه بد برات نوشتم رو یه کاغذ....

میخواستم پستش کنم اما...

آدرستو نداشتم.

نگهش داشتم و بارها و بارها خوندمش و هر بار با خوندنش غرق یه حس خوب شدم.

تو توی گرافیتِ مدادِ من بودی و من نمی دونستم سرچشمه ی این حس خوب کجاس!

عیبی نداره. حالا که من و تو با هم دوستیم جبران میکنم....

ممنونم که بهم یا دادی باید " باید یه جور دیگه هم نگاه کرد تا فهمید"

عاشقتم....

مهربونِ من

از این به بعد قرارمون صبح های زود

همین جا

دیر نکنی که بدجور منتظرتم....

پس تا فردا...

(هر روز صبح زود آپم)



سلام های شما به خدا

سلامی دوباره....
سلام کردم در چهارشنبه سیزدهم شهریور 1392ساعت 22:18

خدایا،سلام شب بخیر...

آخ که چقد دلم تنگ شده بود برای اینجا و نوشتن و...

دلم برا دوستای این محله هم تنگ شده بود...

همچنان برات مینویسم

همچنان دوستت دارم

همچنان هوامو داری

حتی اگه اینجا نیام و ننویسم

خوبی لا مکان بودنت همینه دیگه...

چه از اینجا چه از دهی که حتی مردمش اسم نت رو هم نشنیدن میشه بهت سلام کرد..

وقتی دسترسی به اینجا سخت تر شد

یه دفتر آبی برداشتم و اونجا صبحا باهات گپ می زنم

وقتیم میرم مسافرت یا شب جایی موندگار میشم

یه دل دارم که همیشه همراهمه و اونجا سلام و صبح به خیرامو ثبت میکنم!!!

خلاصه که دارم بعد یه عمر 18-19 ساله

میفهمم

( من از رگ گردن به شما نزدیک ترم)

یعنی چی!!!

این قانون دنیاس که تو همیشه میگی و ما دیر میفهمیم!!!

خلاصه که دوست دارم...

بازم هوامونو داشته باش

بیشتر از همیشه...


2 سلام و صبح به خیر

34.(تعطیلی شاید موقت)
سلام کردم در یکشنبه یکم بهمن 1391ساعت 14:21

دوستای خوبم سلام...

خوبین؟

خوبم!

ممنونم از همه تون که همیشه کنار من و لحظه هام و نوشته هام بودین....

شناخته یا نشناخته همه تونو دوست داشتم و دارم...

گفته بودم خسته ام!

آره خسته ام....

به گمونم خودمو گم کردم....

هر روز به اینجا سر بزنین و با خدا حرف بزنین و واسه منم دعا کنین...

یه مدت میرم شاید پیداش کردم...

فقط اینجا رو تنها نذارین...

نظر خواهی رو باز میذارم،

دوست دارم هر روز بیاین وسلام کنین...

برام خیلی دعا کنین

بعضیاتونم که شماره مو دارین، حتما باهاتون در تماسم تا فراموشتون نکنم....

هر کدومتونم که ندارید و دوست دارید با هم در ارتباط باشیم تو کامنتخصوصی شماره تونو بذارین

خیلی دوستون دارم

دلم براتون تنگ میشه

دعام کنین...


58 سلام و صبح به خیر

33.
سلام کردم در جمعه بیست و نهم دی 1391ساعت 9:56

خدایا،سلام...صبح به خیر!

خوبی؟

خدایا چقد تو قشنگی،واقعا قشنگی...

دیروز یه دختر کوچولو که سنش به یه ماه هم نمی رسید، مهمون خونه ی ما بود

کوچیک و پر رمز و راز

فقط2-3ساعت بود ولی از دیروز تا الان کلی دلم براش تنگ شده

تو بغل من آروم خوابید و به بالا نگاه میکرد...

ریز ریز لبخند میزد...

زود زود گرسنه ش میشد و زود زود سیر!

چن بار خواب رفت وبیدار شد

دل درد شد...

تو همین فاصله ی کم!!!

دنیاش به اندازه ی خودش کوچیک بود

شاید توی همین2-3ساعت نمیشد همه ی این اتفاقا واسه یه آدم بزرگ بیفته

خدایا، ناخناش شگفت انگیز بود...

انقد کوچولو و ریرز اونا رو طراحی کرده بودی که نمیشد با ناخن گیر رفت طرفش!

 ناخن گیر به اندازهی دستش بود،

وای خدایا، ینی منم همین جوری بودم؟!

همینقد شگفت انگیز؟

خدایا، تو چقد بزرگ وپر قدرتی...

خدایا وقتی یه نی نی کوچولو که یکی از کوچکترین آفریده های توئه این قد دوست داشتنیه،

تو چقد دوست داشتنی هستی؟!!!


20 سلام و صبح به خیر

32.
سلام کردم در پنجشنبه بیست و هشتم دی 1391ساعت 11:14

خدایا،سلام...صبح به خیر!

هرچند الان ساعت یازده ه اما هنوز صبحِ دیگه!

راستش امروز که اومدم بهت سلام کنم

یه چیزی دیدم که منو به وجد آورد،

دوستای خوب ومهربونی که اگه من دیر بیام اینجا، یا حتی نیام

میان و به تو سلام میکنن و حال منم میپرسن

یه همچین دوستایی اگرچه مجازی ان اما توی آدم بودن حقیقی تر از حقیقی ان....

من واسه وجود هر کدومشون هزار هزار تا شکر بهت بدهکارم

دوستایی که اینجا به تو سلام میکنن و واسه هم دعا میکنن و با هم گپ و گفت میکنن

بدون اینکه همدیگه رو با نام های واقعی وهویت واقعیشون بشناسن

چقد خوب و مهربون با هم رفتار میکنن...

کاش همه مون یاد بگیریم تو دنیای واقعیم همین طوری باشیم...

خدایا واسه وجود همه ی دوستای خوبم ممنونم ازت

+این آهنگ خوشکلم تقدیم به همه ی بچه های گل "خدایا،سلام...صبح به خیر!"

برای جبران یه گوشه از محبتاشون کلیک کنین

دوستون دارم


8 سلام و صبح به خیر

31.
سلام کردم در چهارشنبه بیست و هفتم دی 1391ساعت 9:43

خدایا،سلام..صبح به خیر!

خوبی؟ من که خوبم فقط....

آره یه کم همون بی رمقیِ چن روز پیش...

عیب نداره تو کمکم می کنی زود خوب شم مگه نه؟

خدایا دیگه چه خبر؟

از این آسمونِ بزرگ با اون سقف بلندش چه خبر؟

خدایا تو این دنیای به این بزرگی، تو این همه موجودی که خلق کردی

بین این همه آدم،

هنوز کسی همه ی همه ی تو رو نمی فهمه،نه؟

درست شبیه آدمای تنها!

دورشون شلوغه اما...

تنهان!

فک کنم هرچقد دورمون شلوغ تر باشه عمق تنهاییمون بیشتره

من تنها تر از....

او تنها تر از...

امام حسین تنها تر از....

و تو

تنهاتر از همه!

خدایا، تنهایی بد نیست،ضعف نیست، کم وکاستی نیست

اگه بود که تو تنها نبودی، بودی؟!

نبودی، مطمئنم نبودی!

اونی که تو بیشتر از همه داری حتما یه خوبیه نه یه ضعف...

مث مهربونی که تو از همه مهربون تری...

یا مثِ بخشندگی که تو از همه بخشنده تری...

پس تنهایی ام یه خوبیِ مثِ همه ی خوبی ها که هرکس بهتر از بقیه س بیشتر داره!!

آره تنهایی حتما یه خوبیه چون تو نهایتشی

تو "احد" ی

فقط یه خوبیِ خاصه!

یه کم سخته

ولی به گمونم سختیش همون سختیِ "آدم سازه"

تو سختیاشم دیگه خودت کمکمون کن

باشه؟!

مطمئنم که خودت کمکمون میکنی

خدایا،

ممنون که من تنهام

این نشون میده که منم یه کم خوبم

امیدوارم خوب تر شم وتنها تر

درست شبیه تو!



16 سلام و صبح به خیر

30.
سلام کردم در دوشنبه بیست و پنجم دی 1391ساعت 10:45

خدایا،سلام...صبح به خیر!

این روزا از دست خودم دست به تنگم!

نمی دونم چرا ولی یهو دارم تنبل میشم....

دیگه صبح زود پا نمیشم ، به نصف کارای روزانه ام نمی رسم...!

کمکم کن این تنبلی رو بکشم

دنیا همیشه یارِ آدمای پر انرژی و سحر خیز و فعال بوده...

منم این تنبلی رو میذارم پا حساب استراحت

تو دستمو بگیر تا دوباره پر از انرژی بلند شم

خدایا 

من قدرتمند ترینم، وقتی که دستِ تو روی شونه هامه

زیباترینم،وقتی که نگاه تو  متوجهِ منه

آروم ترینم، وقتی یادِ تو با منه

دوست داشتنی ترینم،وقتی تو منو دوست داری

من

بهترینم، وقتی بنده ی توام!

پس

خدایِ من، محبوبِ من

با من باش

هر روز و هر ساعت وهر ثانیه بیشتر ازقبل، با من باش...

من به تو نیازمندترینم

و این زیباترین نیاز دنیاست....!

با من باش، خدایِ خوبم...


+ببخشید کم انرژی بودنمو ایشالا از صبح درست میشه،دعام کنین

+ اینم یه آهنگ پر انرژی برای جبرانِ کم انرژی بودنم کلیک کنین


10 سلام و صبح به خیر

29.
سلام کردم در یکشنبه بیست و چهارم دی 1391ساعت 10:47

خدایا،سلام...صبح به خیر!

احساس میکنم از دستم ناراحتی...

حق داری...

همه ش تقصیر خودمه!

یه وقتایی دیگه شورشو در میارم

این روزا خیلی هوامو داشتی من واقعا ممنونم ازت ...

تو هر ثانیه که صدات زدم جوابمو دادی

این روزام فراوونیِ نعمت بود...

آرامش،شادی،دوستای خوب....

حتی واسه همون چیزای کوچیکی که کسی واسه اونا صدات نمیکنه!

مث اون روز که گفتم من میخوابم و تو بیدارم کن...

من واقعا قبل از صدای زنگ ساعتم بیدار شدم!!!!

و این یعنی تو...!

خودِ تو!!!!

اما...

باید بهتر جبران میکردم

خودم میدونم چه جوری باعث شدم ازم دلخور باشی....

تو که از من دلخور میشی زندگیم یه جور دیگه میشه،

وقتی نماز صبحم قضا میشه، میفهمم ازم دلگیر بودی و بیدارم نکردی با هم حرف بزنیم...

حتی من صدای زنگ ساعتی که هر روز برام زنگ میزد رو هم نشنیدم!!!

این یعنی تو ازم دلگیری....

بدجوریم دلگیری...

تقصیر خودمه!!!!

ولی...

به خودت قسم،تو که با من قهری دنیام،جهمنه...

من قول میدم دیگه تکرار نشه

قول میدم

باهام آشتی میکنی؟!

قول میدم جبران کنم،فقط تو روتو از من برنگردون...

خواهش میکنم...

خدایا، من قول!

تو آشتی؟


7 سلام و صبح به خیر

28.
سلام کردم در شنبه بیست و سوم دی 1391ساعت 10:12

خدایا،سلام...صبح به خیر!

نمی دونم باید مث ئنیای آدما بهت بگم شهادت امام رضا "ع" تسلیت

یا...

بگم خدایا، سالروز اومدنِ امام رضا کنارِ تو مبارک...

چون تسلیتش واسه ما بود...

ما به وجود امام و پیشوایی مثل امام رضا "ع" نیاز داشتیم و داریم پس شهادت ایشون واقعا برای ما جای تسلیت داره...

واسه دوستان و نزدیکان و آشنایانشون باید تسلیت گفت،

آخه وجود ایشون دیگه کنارشون نیست که راهنماییشون کنه هر چند مثلِ خورشیدِ پشت ابر بازم زمین رو گرم میکنه...

خدایا به گمونم باید امروز رو به امام رضا تبریک گفت!

آقامون به وصال یار رسیده، از دنیای پر از بدی و دروغ و نیرنگ

رفته به دنیایی که دیگه خبری از این بدیا نیست...

همه خوبن،پاکن،مهربونن...

کسی واسه پول وپست ومقام و اثباتِ من بهتر از تو ام

نه دروغ میگه،نه ریاکاری میکنه،نه آدم میکشه...

آره، باید به امام رضا تبریک گفت....

تسلیت برای ماست!

مایی که خیلی چیزا رو یادمون رفته...

خیلی چیزا رو...

تسلیت برای ما ست که اماممونو به شهادت رسوندن

 و دیگه ندایی از جنس خودمون، از طرف خدا نیست که یادمون بیاره چه جوری شبیه آدم زندگی کنیم....

خدایا،تسلیت واسه کسایی که شبیه آدم آفریدی و....

یادشون رفته...

آهای آدما تسلیت، واسه امروز که  یه نشونه ی دیگه از جنایتِ و بدیِ جنسِ شماست...

خدایا، تسلیت واسه امیدی که به هدایتشون داشتی...

آدما،تسلیت واسه مرگِ آدمیت تو وجودمون...

امام رضا، آقا...

تبریک واسه رها شدنت از دنیایِ بدی ها

تبریک واسه درد نکشیدنت،واسه پایانِ سختی هات...

و تسلیت...

برا کسایی که خواستی راهو بهشون نشون بدی و...

برا کسایی که تلاش کردی بفهمن و...

آقا،تسلیت...

برا چیزایی که خواستی ونشد....

آقا،

آدما رو دعا کن!


6 سلام و صبح به خیر

27.
سلام کردم در جمعه بیست و دوم دی 1391ساعت 9:15

خدایا،سلام...صبح به خیر!

راستش دیروز حالم زیادی بالا و پایین شد،

هم خوب بودم و هم بد!

دیشب که دلم گرفته بود،دلم بارون میخواست اما نبود....

دلم میخواست یکی باشه که با هم زیر بارون قدم بزنیم اما نبود...

دلم میخواست یکی نصیحتم نکنه فقط بگه حق با توئه اما صبر کن ولی نبود....

هیشکی نبود،

هیچی نبود...

اما،

من بودم وتو وهمین بس بود!

من و تو که با هم باشیم هیچی جلودارمون نیست....

من گریه کردم،بارون درست شد....

بی قراری کردم،تو از آسمون تا کنار من قدم زدی....

درست مث قدم زدن زیر بارون...

تو بهم گفتی صبر کن،درست میشه،من هواتو دارم...

دلم آروم شد!

به همین سادگی...

گاهی خسته میشم،غر میزنم،نگرانم...

ولی،

تو که هستی، تو که با هام حرف میزنی، تو که میگی صبر کن،

اونقد کلامت معجزه است، که بازم جون میگیرم...

بازم امید....

بازم شروع نو....

خدایا،من خیلی خوشحالم که تو کنارمی...

خیلی خوشبختم که تو با منی...

بیشتر کنارم باش،

بیشتر با من باش،

تا توی احساس خوشحالی و خوشبختی غرق بشم، تا اونجایی که غمای دنیا حریفم نشه....


.....از ته دلم دوست دارم.....
10 سلام و صبح به خیر

26.
سلام کردم در پنجشنبه بیست و یکم دی 1391ساعت 6:36

خدایا،سلام...صبح به خیر!

هوا خوبه ...

اصن هوا که خوب باشه یعنی تو هم خوبی....

پس منم خوبم...

هوای بارونی ینی تو بازم داری مهربونی میکنی....

هوای ابریم شاید ینی،

بیا با من حرف بزن!

بگو بارون میخوام تا من ابرا رو برات بارون کنم....!

آره من اینو فهمیدم،

تو همه جا،در همه حال،توی هر شرایط با من حرف میزنی...

با بارون،با آواز پرنده،با طلوع خورشید،حتی با بابام!

من میدونم وقتی بابام یهو میاد یه حرف میزنه که خیلی به دلم میشینه،از زبون تو داره بهم میگه...

حتی اون دخترکِ دیروز، از زبون تو داشت با من حرف میزد...

من توی کتابخونه با دوستم صحبت کردم و اون که سر میز من بود مسلما تمرکزش بهم خورد،

چن لحظه بعد دوست من رفت و دوست اون اومد!!!!

جای گله ای نبود...

تو میخواستی بهم بفهمونی کارم اشتباه بوده!

وقتی خوب نگاه میکنم،وقتی خوب گوش میکنم،همه چی از زبون تو با من حرف میزنه....

و من

چقد خوشحالم که تو در تمام طول روز منو تنها نمیذاری،مهربونم...

حتی آهنگی که صبحا از رادیوی ماشین پخش میشه،داره از زبون تو با من حرف میزنه

تا من کلی انرژی بگیرم....

همه چی،هرلحظه،هرثانیه....

تو کنارِ منی و من چقد از این بابت خوشحالم...

چقد احساس آرامش و امنیت میکنم....

چقد احساس قدرت میکنم...


.....خداجونم چقد خوبه که هستی.....



+این آهنگ پرانرژی هم تقدیم به همه ی دوستای گلم، برا شروع یه صبح قشنگ کلیک کنین


8 سلام و صبح به خیر

25.
سلام کردم در چهارشنبه بیستم دی 1391ساعت 5:50

خدایا،سلام... صبح به خیر!

چند روزی نبودم و گفتم بذار یه پیله ببندم دور خودم شاید پروانه شدم.....

راستش الان نمی دونم پروانه ام یا نه،

اما....

یه فکر شبیه فکر بال پروانه ها آروم آروم اومده تو ذهن من نشسته....

یه فکر کوچولو،لطیف،ظریف،بی صدا،اما....

مهم!!!

روزی که داشتم میرفتم،گفتم "خدایا، خودتو بهتر به من نشون بده "

ته دلم میدونستم که میشه اما میترسیدم!

از امتحان، از صبر، از اینکه ادعای بزرگی کرده بودم و کوچیک بودم....

کلی گریه کردم و گفتم

"خودت میدونی توی این یکسال چقد سختی کشیدم، جونم به لبم رسیده و نه که دم نزدم، زدم! اما بازم ادامه دادم چون میدونستم کشتیبانم تویی اگه طوفانم بشه منو به سلامت به مقصد میرسونی اما، دیگه بریدم!!! خسته ام، نکنه باز بخوای امتحانم کنی،نمیگم دیگه بسه فقط یه استراحت بده بذار یه کم نفس بگیرم بعد بگو دنیا مشت بعدی رو بزنه! صبرم داره تموم میشه و من بی صبر نمیتونم ادامه بدم یه کم دلخوشی بفرست تا بتونم انرژی بگیرم و بازم صبر کنم..... "

گفتم "تو حرفامو شنیدی؟ میشه یه بار اونجوری که من میخوام جواب بدی؟ پس با من حرف بزن "

در قرآن رو باز کردم

""پیروی کن وراه صبر پیشه گیر...""

دلم لرزید،بدجوری ترسیدم، گفتم نکنه شاید بازم امتحان....

نگران بودم...

یکی دو روز گذشت و من منتظر یه دلخوشی کوچیک واسه ادامه راه، یه شناخت دیگه از تو اما....

تا دیروز...

مریم گفت اون طرحی که3سال پیش فرستاده بودی سمپاد رتبه آورده!

طرحی که کلی جون کنده بودم و رد شده بود!!!!

خدایا، من اونجا بود که فهمیدم...

"تو یه بزرگی که منِ کوچیک به اندازه ی خودم تو کارای کوچیک میبینمت، تو تنها بزرگی هستی که تو یه چیز کوچیک جات میشه "

من،دلخوشیِ کوچیک خواسته بودم و تو به اندازه ی خودم، به اندازه ای که خواسته بودم برام فرستادی....

یه نفر تو یه فیلم می گفت :

خوشبختی یعنی دیدنِ چیزای کوچیک

من الان میدونم چرا !

چون تو توچیزای کوچیکِ زندگی ها بهتر دیده میشی!

خدایا، امروز صبح که اومدم سلام کنم ، اینترنت وصل نمیشد و من گفتم

"خداجونم، میشه وصلش کنی تا من سلام کنم و دوستام بفهمن برگشتم "

من نوری ندیدم که بیاد سمت مودم ،عصای موسی هم نبود،پرنده ی سلیمان هم نبود...

من تو اون لحظه یه راه کوچیک به ذهنم رسید که باعث شد وصل بشم!!!

اون فکرِ کوچیک حضور تو بود...

خدایا فهمیدن تو، فهمیدنِ همه ی تو برای من زیاده...

خیلی زیاد...

هنوز کوچیکم...

نمی فهمم موسی و محمد و نوح معجزه بودن...

نمی تونم تا آخرشو درک کنم

همین که شب رادیوم قطع شد و گفتم خدایا اگه دوسم داری وصل شه تا من بقیه ی برنامه رو گوش بدم

همین که گفتم اگه دوس داری سلام کنم اینترنتم وصل شه...

همین چیزای کوچیکی که کسی واسه اتفاق افتادنشون دعا نمیکنه.....

یا حتی ممکنه از شنیدنِ دعا واسه اینجور چیزا، کلی بخنده.....

واسه من، معجزه ان....!

تو یه اقیانوسی من به اندازه ی خودم میتونم آب بردارم....

کاسه....

لیوان....

یا...

ظرفای بزرگتر....

من دارم تورو میبینم،تو چیزای کوچیک زندگیم و الان هیچ حسی برایِ من زیباتر از این نیست....

خوبم...

خوشحالم...

خیلی، خیلی، خیلی...

واسه شناختت ، واسه کشفِ یه حس جدید،واسه شکل گرفتنش تو وجودم...

خوشحالم....

و به اندازه ی بزرگیِ خودت ممنونم!

اونقدی که زبونم از گفتنش عاجزه...

مدت ها بود با این همه باور سلام نکرده بودم....

خدای مهربونم،بازم ردپاتو تو زندگیم ببینم...

عاشقتم...

عاشقتم....

+ یکی از چیزای کوچیکی که بعد از نوشتن این مطلب یادم اومد وجود دوستای خوبی مث مریم و لیلی و فرزانه بود که روزایی که من نبودم مدام اومدن اینجا و جویای حالم شدن وکلی هم برام دعا کردن و هرجور که تونستن هوامو داشتن مثلا فرزانه که بهم کتاب معرفی کرد، یا دوستایی که شاید الان اسمشون تو ذهنم نیست اما وجودِ هرکدومشون هزارتا شکر داره که من مدیون خدام....

+ من خیلی خوشبختم،خیلی...

+شمام امتحان کنین،بی نظیره....


13 سلام و صبح به خیر

24.(مرا هر دم زتوست تازه عشقی،تو را هر ساعتی حسنی دگر باد....)
سلام کردم در شنبه شانزدهم دی 1391ساعت 9:26

خدایا،سلام...صبح به خیر!


من امروز نمی خوام حرف بزنم....

میخوام بیشتر درموردت فکر کنم.....

بهت شک نکردم،مشتاق تر شدم که درباره ی تو بیشتر بدونم....

امروز میخوام فکر کنم و نظرات بقیه رو راجع به تو بدونم....

من امروز دنبال یه چیز خاصم، یه چیز جالب تر درباره ی تو....!

و مطمئنم که پیدا میکنم...

امروز هوامو داشته باش

یه کم بیشتر از قبل....


...دوست دارم...



+شاید یکی دو روزی آپ نکنم اما مطمئنا بعدش با دست پر میام! پرتر و پخته تر از الان...


+تنهام نذارین،بیاین و بازم از خدا بگین،شاید دسته جمعی به چیزای خیلی قشنگ تری رسیدیم....!


24 سلام و صبح به خیر

23.
سلام کردم در جمعه پانزدهم دی 1391ساعت 9:4

خدایا،سلام....صبح به خیر!


این سلام با اون سلام ها فرق داره ها!

اصن عجیبه!

پر از انرژیه....!

یه سلامِ بزرگه، از اونایی که با تمامِ وجود و با تمامِ انرژی میگی ها!

این شکلی :

سلام

امروز واسه این انرژی خوبی که دارم ازت ممنونم...

میخوام یه جورِ دیگه بهت نگاه کنم...

یه جوردیگه به خودم، به زندگیم نگاه کنم....

مثلا من من تا حالا نگفتم خدایا واسه چشام ازت ممنونم،گفتم؟!

بعید میدونم !

ولی امروز میخوام فقط20ثانیه به دور و برم نگاه کنم و

به خاطرِ چن تا چیزِ کوچیک که دیدم ازت تشکر کنم....

چن لحظه صبر کن....

واسه خورشید...ممنونم

واسه آب...ممنونم

واسه دستام...ممنونم

واسه چشام....ممنونم

واسه جای گرم و نرمم(اتاقم)...ممنونم

واسه وجودِ این مورچه کوچولو....ممنونم

واسه وجودِ خانوادم...ممنونم

واسه سلامتیم....ممنونم

واسه زمستون....ممنونم

واسه آسمون....ممنونم

اینا فقط20ثانیه نگاه کردن میخواست!

اونم تو یه اتاقِ کوچیک....

وای،خدایِ من....

من چقدر خوشبختم!

من چه چیز هایی دارم و نمی بینمشون...

امروز بیشتر نگاه میکنم و بیشتر تشکر میکنم.....

فکر کردن به چیزایی که دارم باعث میشه واقعا بفهمم چقد زندگیم خوبه و چقد خوشبختم

و تو چقد هوامو داری....

مهم نیست اگه بعضی چیزا رو ندارم،هرجورم حساب کنم داشته هام بیشترن....

خدایا، واسه وجود خودت ممنونم!

عاشقتم....


11 سلام و صبح به خیر

22.
سلام کردم در پنجشنبه چهاردهم دی 1391ساعت 8:35

خدایا، سلام....صبح به خیر!


امروز روزِ اربعینه....

تا چشم روی هم گذاشتیم شد چهلم امام حسین!

شاید خیلیا باورشون شه که گذشت اما من هنوز،باور نمی کنم....

واقعا برای من زود گذشت!

دوست داشتم تو این مدت چن تا کارِ مفید بکنم اما بازم...!

راستش امسال توی محرم دلم گرفته بود ازخودم،

آخه دوست داشتم بیشتر درمورد امام حسین بدونم...

خدایا من یه چیز میگم، با عرض شرمندگی....

من از وقتی که یادمه محرم و صفر طبق عادت عزاداری بوده...

اما...

من هنوز اسم72نفر یار امام حسین رو نمیدونم!

اطلاعات من بیشتر از خانواده ی امام حسین و چن تا از یارانشون مثل مسلم،حبیب،زهیر...

به گمونم به30نفر نمی رسن!

یه وقتایی دلم میگیره ازخودم...

من سالهاست دارم زیارت عاشورا میخونم....

اما...

نمی دونم این دعا رو کی نوشته، چرا نوشته یا....

دلم میگیره که از حضرت عباس

 سالهاست فقط، درباره ی چشم وابرو و بازوی قوی و....

میدونم و نهایتا از مهربونیش و بخشندگیش...

یا از حضرت علی اکبر یا...

خدایا، تقصیر من هست و نیست!

نیست چون از بچگیم طوطی وار و تقلید کارانه کارای مامان و بابا مو تکرار کردم و خوشحال بودم که توی هئیت

دوستام هستن،میشه کمک داد، میشه شیر کاکائو خورد....!!!!

تقصیر من نیست که مداحِ هیئت ما برای اینکه اشک مردم رو در بیاره گاهی....

فقط از جنبه های احساساتیِ  عاشورا که حتی گاهی ساختگی بود، استفاده میکرد...

هیچکس نگفت امام حسین چرا جنگید...

خدایا تقصیر من نیست که محرم فقط یه عادت شده تا خیلی ها بهتر بتونن لباس های نو، مدل های جدید مو و آرایش و...به هم نشون بدن!

یا هدف از روضه ها گاهی نشون دادن پول و ثروت و نشون دادن طرح جدیدِپارکت خونه ی ....بوده!!!!

و تقصیر منه!!!!

که نمیرم بخونم وبفهمم...

نمیرم یه بارم که شده از روی عادت عمل نکنم....

نمیام یه بارم که شده غذای نذری رو به اونایی که  فقط سالی یه بار رنگ برنج و گوشت رو میبینن بدم...

به آشنا ها مون میدم که بفهمن نذری درست کردم!!!!

تقصیر منه که هنوزم واسه شکم نذر امام حسین میکنم!

کاش یه بارم نذر کنم فکر مردم رو سیر کنم

و روز عاشورا یه کتاب نذری پخش کنم!

یه جمله ی زیبا نذر کنم!!!!

امام حسین ، آقای من ...

تو هنوز غریبی ...

کوفه نیا... 

کسی منتظر تو نیست،

تو فقط این روزها بهانه ای....!

من رو ببخش که فقط زمانی که غمی بهم رو میاره میام اشک میریزم و از تو یاد میکنم و کمک میخوام...

منو ببخش آقا...

ببخش!


15 سلام و صبح به خیر

21.
سلام کردم در چهارشنبه سیزدهم دی 1391ساعت 7:40

خدایا،سلام...صبح به خیر!


«نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است، از این نعمت افسرده و بیزار نباشید»

خدایا ببین امام حسین "ع "، چه تعبیر قشنگی از نیازِ مردم داره....

این حرفش واقعا به دلم میشینه....

آخه تجربه کردم که وقتی به یه مستحق یه کمکِ خیلی کوچولو میکنم،چقد دلم آروم میشه...

اگه اون یه لبخند بزنه،من از خوشحالی بال درمیارم....

و واقعا به قولِ امام حسین این نیازِ اونا برایِ من یه نعمته....

یه نعمتِ بزرگ که میتونم کلی ازش درس بگیرم....

با دیدنِ کسایی که به کمکِ من نیاز دارن،

اول قدر داشته هامو میدونم....

بعد تلاش میکنم اونجوری که از دستم برمیاد کمکش کنم....

احساس میکنم چقد خوبه که من تا اون اندازه بزرگ به حساب میام که کسی از من کمک بخواد یا خدا بنده ای رو برای کمک بفرسته پیشِ من....

احساس میکنم چقد همنوعم رو دوست دارم....

ما هنوزم خواهر و برادریم به یمن وجودِ "آدم و حوا "...

میدونم تو اون لحظه تو بیشتر از قبل منو میبینی، ته دلم باهات حرف میزنم و میگم :

وقتی منو میبینی،دلم آروم میشه که اگه یه روزی منم کمک خواستم تو تنهام نمیذاری....

من میدونم تو به اندازه ی تواناییم از من توقعِ کمک داری...

این روزا پولِ کیفِ پولم فقط نیازِخودمو رفع میکنه ، عیبی نداره....

شاید کسی امروز به لبخندِ من نیاز داشته باشه...

به حرف زدن با من.....

به اینکه دستشو بگیرم و از خیابون ردش کنم....

به اینکه وقتی ازم میپرسه ساعت چنده، بهش بگم....

یا آدرسی رو که میخواد بهش توضیح بدم...

یا...

خدایا من امروز آرامش رو بیشتر از همه ی روزای دیگه میخوام،

امروز همه ی اونایی رو که به کمک نیاز دارن و من میتونم کمکشون کنم،

سر راهم قرار بده...





مطالب مشابه :


اس ام اس صبح به خير

متن های عاشقانه - دوستی - تنهایی - زیبا - اس ام اس صبح به خير - اس ام اس و داستان های جدید و زیبا




متن شعر شب بخیر کوچولو

عاشقانه شــــــــهــــــــزاد - متن شعر شب بخیر کوچولو - شب بر همه خوش، تا صبح




دانلود اهنگ تیتراژ برنامه صبح بخیر ایران

موسیقی متن فیلم و سریال - دانلود اهنگ تیتراژ برنامه صبح بخیر ایران - - موسیقی متن فیلم و سریال




سلام... صبح بخیر!

صبح بخیر! - گالری شبت بخیر .(شبِ پاییزیِ بارونی) متن و نواهای




صبح بخیر

صبح بخیر. این بلاگفا یا خبر به روز شدن وبلاگها رو نمیده یا با کامنتدونی مشکل داره یا از متن




فانتزی ژیلا

صبح بخیر - فانتزی او شکل گرفت،هرکدام شایسته ی بهترین تحسین ها.تو در حاشیه و او در متن.




صبح بخیر

زیباترین خواندنیها - صبح بخیر - زیباترین متن آهنای




اس ام اس صبح بخیر

برچسب‌ها: اس ام اس صبح بخیر گفتن, متن اس ام اس صبح بخیر زیبا 93, اس ام اس شب بخیر و صبح




صبـح بخیـر

انـگيـزه زنـدگـي - صبـح بخیـر - تفاوتي كه ايجاد تفاوت مي كند - انـگيـزه زنـدگـي




اس ام اس صبح بخیر جدید, اس ام اس صبح بخیر عاشقانه, اس ام اس صبح بخیر گفتن, مثبت اندیشی, اس ام اس صب

اس ام اس جدید 94|پست های فیسبوکی|جوک - اس ام اس صبح بخیر جدید, اس ام اس صبح بخیر عاشقانه, اس ام




برچسب :