به خدا، حق اين مردم صبور و نجيب بيشتر از اين ها است!

 

* اين مطلب هفته پيش در سايت بازتاب منتشر شد.

                       
جاي ما در واگن دو بود اما از واگن شش سوار قطار شديم براي همين چهار واگن را با چه سختي طي کرديم تا رسيديم. قطارمان هم اتوبوسي بود. قبلا قطار اتوبوسي سوار شده بودم اما اين يکي تجربه کاملا متفاوتي بود. قطار قبلي عينا مثل اتوبوس بود، هر طرف راهرو سه صندلي داشت و صندلي ها هم پشت سر هم بود. اما قطار اين دفعه شکلش عين کوپه هاي شش نفره و هر سه صندلي روبروي هم بود. واگن ها دو نصف بود، نصفي فقط صندلي ها بود بدون هيچ حفاظ و ديواري اما نصف ديگر واگن تا سقف قطار حفاظ ها و ديواره هاي شيشه اي داشت.
اين چهار واگن را با چه مصيبتي رد شده و چه صحنه هايي ديديم که اي کاش نمي ديديم. قطار ساعت 9 شب از مشهد راه افتاده بود و ما ساعت 11 در ايستگاه نيشابور سوار شديم. بيشتر مردم يا خواب بودند و يا براي خواب آماده مي شدند.
برخي سر جايشان با چه سختي و زحمتي مثل عصا قورت داده ها خوابيده بودند، شايد هم فقط چشم هايشان بسته بود و زور مي زدند که بخوابند. مگر مي شد روي اين صندلي ها خوابيد. صد رحمت به صندلي هاي اتوبوس، لااقل نرم هست و کمي خم مي شود. 
برخي روزنامه يا پارچه اي انداخته و کف قطار بين صندلي ها خوابيده بودند، حتي ديدم که دو نفر بالغ و بزرگ در همين فاصله تنگ و کوچک خواب بودند که نصف بدنشان زير صندلي ها بود.
برخي روي دو يا سه صنلي خواب بودند که وقتي مسافرش مي آمد مجبور مي شدند با چه زحمتي بلند شده و سر جايشان بنشينند. 
برخي سرشان روي صندلي گذاشته و پاهايشان را سر بالا به پشتي صندلي يا شيشه قطار زده بودند.
برخي کف قطار نشسته و مثل کسي که زانوي غم بغل گرفته باشد پيشاني اش را روي صندلي گذاشته بودند.
برخي با حالت چمباتمه به ديواره قطار تکيه داده، سرش را روي رانوها گذاشته و خوابيده بودند.
بايد با چه زحمتي از راهرو رد مي شدي چون پاي خيلي ها که دراز کرده بودند تا وسط راهرو آمده بود.
برخي روزنامه انداخته و در حد فاصل دو واگن روي آهن سرد خوابيده بودند. حد فاصل هر چهار واگن پر بود که دو تا از اينها خانم بود. چادرشان را روي خود کشيده و کنار در خروجي دراز کشيده بودند. وقتي قطار در ايستگاه سمنان براي نماز صبح ايستاد و مامورها درها را باز کردند چند دقيقه معطل شديم تا يکي از اين خانم هاي خوابيده بلند شده و خودش را جمع وجور کرد. جالب اينکه حتي روزنامه هايش را هم برداشت تا بعد از سوار شدن دوباره همان جا بخوابد.
برخي توي راهرو خوابيده بودند که براي رد شدن بايد از روي شان مي پريدي و يا بين پاها و دست هايش جاي پايي پيدا مي کردي که رد شوي.
برخي خانواده ها چادر يا پارچه اي جلو صندلي هاي خود کشيده بودند تا دست کم حريمي داشته باشند.
شش نفري که رو به روي هم خوابيده بودند ديدني بود پاها توي هم رفته، دست ها يک طرف و سرها طرف ديگر - و گاه روي نفر بغل دستي- افتاده بود.
برخي خانم ها رو سري شان کامل کنار رفته بود و موهايشان ديده مي شد. برخي دکمه هايشان باز شده بود. برخي آستين ها و پاچه هايشان بالا رفته بود. از سر و سينه که بگذريم، چه لنگ و پاچه هايي که بيرون افتاده بود. و قس علي هذا. اين وضع عمدي نبود و حتي تقصير مردم هم نبود، آنها خواب بودند و آدم خوابيده از همه چيز فارغ است.
خلاصه بعد از ديدن اين صحنه ها با چه زحمتي به واگن دو رسيديم. همه صندلي ها پر بود، ايستاديم تا مهماندار آمد و صندلي هاي مان را مشخص کرد. مسافراني که جاي ما نشسته بودند بلندشان کرد و داخل قطار آواره شدند. آنها هم ظاهرا جايي نداشتند مانند کساني که توي راهروها ايستاده يا نشسته بودند.
بعد از جابجاي خودمان و چپاندن وسايل مان - براي وسايل هم جا نبود- بين وسايل بقيه و زير صندلي ها نشستيم. در کوپه شيشه اي و بي در و پيکر ما يک مرد ميان سال تنها و يک زن و شوهر با پسر 9-10 شان هم بودند. همه ما يکي دو ساعتي براي خوابيدن روي صندلي ها کلنجار رفتيم، مگر مي شد بخوابي. آن مرد تنها رفت توي راهرو و روي روزنامه خوابيد. اين زن و شوهر هم پسرشان را روي پاهاي شان خواباندند و خوابيدند. سر و تنه اش روي پاهاي پدر و پاهايش روي زانوهاي مادر بود تا صبح. پسرک خوابيد اما مطمئنم والدين خوابشان نبرد. من هم با اين که بشدت خوابم مي آمد اصلا نتوانستم بخوابم.
دستشويي ها در دو طرف واگن بود که هميشه درشان باز بود. از هواي گرم و متعفن داخل قطار هم همان بهتر که چيزي نگويم. تا يکي پنجره هاي قطار را باز مي کرد صداي چند نفر در مي آمد که آقا سرد است، آقا بچه داريم، آقا مردم خوابيده اند پنجره را ببند.
القصه، اين وضعيت مسافرت ما با قطار شماره 360 مشهد- تهران بود که چهارشنبه 14 فرودين 92 سوارش شديم. بليطش را هفته اول اسفند و به صورت اينترتي خريده بوديم. موقع پيش خريد بليط در سايت رجاء دو نوع قطار بيشتر نبود. يک يا دو قطار کوپه اي داشت که قيمت بليط هر نفر 42 هزار تومان بود، بقيه همه قطارهاي اتوبوسي بود و بليط هر نفر 14 هزار تومان.
همه اين ها را با لختي و زمختي تمام نوشتم تا شايد بتوانم گوشه اي از واقعيت را تصوير کنم. راستش اين سفر مرا ياد قطارهاي مسافربري روسيه قديم انداخت که در رمان هاي قرن 19 اين کشور توصيف شده است. با اين تفاوت که من قدرت قلم آن نويسندگان جهاني را ندارم تا وضعيت اين قطار را توصيف کنم.
اين روزها روزهاي آمار دادن مسئولان از مسافرت هاي نوروزي است که همه آمارها هم خبر از رشد چند ده درصدي اين مسافرتها حکايت دارد. مثلا در رسانه ها و بخش هاي مختلف خبري صدا و سيما اعلام شد در نوروز امسال 17 ميليون زائر به مشهد مقدس سفر کردند که 10 ميليون نفر بيشتر از سال گذشته بوده است. آيا سفر اينگونه هم سفر است؟ آيا مسئولان وزارت راه، رؤساي راه آهن و مسئولان سازمان ميراث فرهنگي که هر روز آمار مي دهند از اين وضعيت هم خبر دارند؟
براي همين است که گفتم: به خدا، حق اين مردم صبور و نجيب بيشتر از اين ها است، راستي مگر اين مردم تا کي مي توانند صبور و نجيب باشند.


مطالب مشابه :


نخستین قطار اتوبوسی ساخت داخل در خوزستان مورد بهره برداری قرار گرفت

نخستین قطار اتوبوسی ساخت داخل در خوزستان مورد بهره برداری قرار گرفت. مدیر عامل شرکت رجا در آیین بهره برداری از این قطار در اهواز گفت: این قطار اتوبوسی که "ارم" نام دارد ، در مسیر بندر امام - اهواز - اندیمشک و بالعکس روزانه مسافران را جابجا می کند.




فروش بلیت‌ قطار‌های نوروزی

حدفاصل تاریخ‌های 26 اسفند 92 لغایت اول فروردین 1393 از 20 لغایت 30 درصد تخفیف شامل: قطار دانمارکی مشهد - تهران به شماره 351، قطار دانمارکی و اتوبوسی ساری - تهران به شماره 219 همچنین قطار اتوبوسی تربت – تهران به شماره 355 ( با 25 درصد ...




اعتراضات مردم به وضعیت نامناسب حمل ونقل ریلی و واکنش ها ا

قطارهای اتوبوسی از دو ماه پیش وارد مسیر یزد-تهران شدند، زمان سیر بالای این قطارها و عدم وجود تخت خواب سبب برخی از اعتراضات مردمی به این قطارها شد، مردمی که در گذشته عادت کرده بودند مسیر یزد-تهران و بالعکس را با واگن های دارای تخت خواب مسافرت ...




به خدا، حق اين مردم صبور و نجيب بيشتر از اين ها است!

اين مطلب هفته پيش در سايت بازتاب منتشر شد. جاي ما در واگن دو بود اما از واگن شش سوار قطار شديم براي همين چهار واگن را با چه سختي طي کرديم تا رسيديم. قطارمان هم اتوبوسي بود. قبلا قطار اتوبوسي سوار شده بودم اما اين يکي تجربه کاملا متفاوتي بود.




باتومی

پس تاکسی گرفت و تا داخل قطار آمد تا تا بلکه بتواند با همقطاران ما صحبت کند. صندلی های قطار اتوبوسی و دو به دو روبروی هم بودند. کنار من یک خانواده ۳ نفره نشسته بودند و کنار رضا یک پیرزن گرجی که به هیچ وجه دلش نمی خواست جا به جا شود.




چرا مسئولین پاسخگو نیستند ....؟؟؟

گزینه های روی میز اینا بود: قطار پردیس با قیمت 4000 تومن. قطار اتوبوسی تهویه دار با قیمت 4750. نتیجه گیری ما : حتما دومی بهتره. ضمن این که ساعت حرکت اولی با برنامه ی ما هماهنگ نیست. ساعت 11 ظهر حرکت به سمت مقصد. که البته ما مسافرای میان ...




طرح های پیشنهادی روز دنیا برای مترو اردبیل(طرح اول : اتوبوس STRADDLE)

پیشنهاد اتوبوس STRADDLE برای اردبیل. پروژه مترو در هر نقطه از جهان پروژه ای کلان و زیربنایی محسوب می شود ، مترو در واقع یکی از مدل های جابجایی ریلی محسوب می شود.این بدین معنی است که قطار شهری ساخته نشده همچون اردبیل نباید کپی برداری ...




برچسب :