گفتگو با دکترعباس قاسمی زاد رییس دانشگاه علمی کاربردی گیلان ؛

در این شماره از نشریه به سراغ معلمی  جانبازوآزاده ، آمده ایم که از پروش یافتگان مکتب بزرگ معلم آزاده خلقت ، حسین بن علی (ع) است. براستی اگر اینان ،  دانش آموختگان مکتب حسینی نبودند اتصال انقلاب ما به کربلای ایثار و دلاوری از چه طریقی حاصل می شد ؟ مگر نه اینکه پیشانی بندهاشان منقش به نام مقدس حسین بود وپشت پیراهن های خاکی شان حک کرده بودند ؛  کربلا مرا دریاب ؟ مگر نه اینکه رفته بودند تا انتقام سیلی زهرا بگیرند ؟ تا مرهمی باشد بر داغی که در کودکی حسین (ع) ،  ناجوانمردان بر سینه اش  نهاده بودند ؟ ...

ساعتی رو که برای مصاحبه با ایشون هماهنگ کرده بودم 11 صبح بود. اما چون برای پیدا کردن محل کارشون کمی به مشکل برخورده بودم با حدود یک ربع تاخیر خدمتشون حاضر شدم. با روی گشاده منو به دفتر کارشون پذیرفتن. ابتدای صحبتمون به سلام و احوالپرسی و معرفی خودم ، کارم و نشریه شروع شد. اگر چه بنده به دلیل حضور در سازمان بسیج دانشجویی استان و ارتباطی که با دانشگاههای استان داریم چندین بار ایشون رو ملاقات کرده بودم اما به عنوان خبرنگار نشریه روایت هشتم برای اولین بار بود که خدمت  ایشون بودم .خوب طبق روال همه مصاحبه ها می بایست کمی از نشریه ، محتوا و هدفش براشون توضیح می دادم تا با اطلاع بیشتری پاسخگوی سوالاتمون باشن.

آرامش خاصی در چهره و نگاه و حتی کلامشون دیده می شد و همین باعث شد من هم خیلی راحت سوالاتمو بپرسم. اما اگر خوانندگان محترم نشریه با روال کار بنده آشنا باشند می دونند که در بیان مصاحبه هایم از سوال و جواب پرهیز می کنم و به شرح و نقل ماجرا بسنده می کنم تا از حالت کلیشه ای همه مصاحبه ها خارج باشه. و اما این بار ...

 

اهل انزلی

دکتر« عباس قاسمی زاد »  متولد 1344 در تهران هستن اما پدر و مادر بزرگوارشون اهل و ساکن بندر انزلی اند. یک برادر و پنج خواهر دارن و خودشون فرزند سوم خانواده اند. دوران تحصیلی خودشون رو تا دوم راهنمایی در تهران سپری کردن. سپس به بندر انزلی نقل مکان می کنن و از دوم راهنمایی تا دیپلم رو در شهرستان بندر انزلی می گذرونن. دوره لیسانس ایشون در دانشگاه شهید با هنرکرمان و هم زمان 2 ترم به عنوان مهمان به دلیل گرایش به فیزیک هسته ای در دانشگاه فردوسی مشهد سپری می شود . کارشناسی ارشد و دکتری را هم از دانشگاه شیراز اخذ می کنند. عضو هیئت علمی گروه فیزیک دانشگاه گیلان اند و چند ماه پیش هم به لطف خداوند و تلاش و همت خودشون به « ریاست دانشگاه جامع علمی و کاربردی استان گیلان » منصوب شده ان .

 

14 سال عضو هیئات علمی

حدود 14 سالی است که  عضو هیئت علمی هستن. از دوران مدیریتی ایشون می توان به حد فاصل سالهای 1380 تا 1383- مسئول کامپیوتر دانشگاه علوم پایه ؛ از 83 تا 87 مدیر گروه فیزیک دانشگاه گیلان ، از 87 تا اکنون مسئول فیزیک و بهداشت دانشگاه گیلان و از آذرماه سال 88 تا اکنون رئیس دانشگاه علمی کاربردی استان را عنوان نمود.

در دوران دبیرستان ، کارشناسی و کارشناسی ارشد نفر ممتاز بودن و موفق شدن در سال 1375 به عنوان دانشجوی نمونه کشور انتخاب بشن و ضمنا برنده جایزه انجمن فیزیک ایران در سال 1373 هستن. اواخر اسفند ماه 1366 به عنوان بسیجی عزم جبهه نمودن. آن هنگام که همزمان بود با اواخر جنگ حال و هوای خاصی در جبهه ها حاکی بود بعد از طی دوران آزموش عمومی در پادگان شهید هاشمی نژاد نیشابور، آموزش تخصصی خودشون را در طرح تیر و هدایت آتش کاتیوشا ، مینی کاتیوشا و خمپاره 120 و81  در تهران و در سپاه پاسداران می بینن و بعد از آن به عنوان نیروی داوطلب بسیجی به جبهه اعزام می شن.

 

حضور در بیت المقدس 6

درابتدا به پادگان امام حسن (ع) تهران اعزام می شن و بعد از طی دوره تخصصی به باختران آن زمان و شهر کرمانشاه فرستاده می شن . چند روزی را در گردان 203 صف باختران که یک گردان چریکی بود می گذرانن و از آنجا به کردستان عراق اعزام می شن که همزمان می شه  با شروع عملیات بیت المقدس 6. تو اون عملیات حضور داشتن که با موفقیت نیروهای ما به پایان رسید.

 چند ماهی رو در جبهه بانه در کردستان عراق ، شهر مشرف به ماووت عراق می گذرانن سپس  بدون طی دوره مرخصی و داوطلبانه در جبهه غرب در مهران حضور پیدا می کنن که البته در همان جا اسیر می شن.

 

عذاب وجدان

در این زمان ایشون دانشجوی کارشناسی بوده . با توجه به حال و هوای خاصی که در اواخر جنگ وجود داشت در دانشگاهها هم  صحبتهایی درمورد جنگ می شود و خبرهای پیروزی نیروهای ما در تلویزیون و رادیو دیده و شنیده می شود. این برای دانشجوی پرشور و جوان ما جالب و باعث غرور بود، افتخار می کرد برادرانش به این طریق از حیث و تمامیت ارضی کشور دفاع می کنند . خون او هم به جوشش درآمد و احساس عذاب وجدان که چرا در این افتخار سهیم نیست و نقشی ندارد.

اگر چه به درس خواندن علاقه داشت و حضور در مقاطع بالای کارشناسی ارشد و دکتری را در ذهن می پروراند اما در آن زمان شرایط را به گونه ای دید که احساس درونی اش او را به سمت جبهه ها می کشاند تا از این طریق بتواند خلع درونی خویش را پاسخگو باشد. همچنین دوستان رزمنده ای داشتند که مرتبا به جبهه می رفتند و می آمدند و با اینکه در زمان کلاسها در دانشگاه حضور نداشتند و موقع امتحانات بر می گشتند و همه هم از دانشجویان بسیار زرنگ بودند .

 

رزمندگان درس خوان

برخلاف تبلیغاتی که در ان زمان حاکم بود که بسیاری برای فرار از درس و کلاس به جبهه می روند می دید این برخلاف واقع است و علیرغم نبودشان در کلاسها نمرات خوبی کسب می کنند به همین جهت حال و هوای خاصی در وی ایجاد شد . این شوق درونی که همراه با آگاهی و بصیرت بود او را رهسپار صحنه نبرد با متجاوز کرد و بعد از این که در جبهه مهران اسیر می شود جانبازی ایشان به دنبال اسارتشان ایجاد می شود.

 

 اسارت و زمینهای داغ

زمانی که به اسارت نیروهای مشترک منافقین و عراقی ها در اومدن مدت زیادی شکنجه های جسمی و روحی و روانی بسیاری روتحمیل کردن . به عنوان نمونه در بدو ورود در اردوگاه « بدره » که یک شهر مرزی بود حدود 40 روز هر روز از ساعت 2 تا 8 غروب اسرا رو روی زمین داغ در گرمای طاقت فرسای اونجا به اجبار می نشوندن و آفتاب مستقیما به صورت و بدنشون برخورد می کرد . این کار رو می کردن  تا به هدفشون برسن و اون اینکه بچه ها از تاب بیفتند و می گفتند اگر شما اطلاعات گردان و گروهان هاتونو رو برامون بیان کنین شرایط رو براتون تغییر می دیم و هدفشون این بود که عرصه رو بر بچه ها تنگ کنن. اما بچه ها آنقدر قرص و محکم بودن که اون شرایط سخت رو تحمل کردن اما سر سوزنی حرف نزدن . ازاونجا که دکترقاسمی زاد ،  فرمانده یک بخش از گردان خودشون بودن و عراقی ها این را متوجه شده بودن خیلی مورد آزار و اذیت قرار گرفتن.

 

مقاومت آزادگان

40 روز اجاره استحمام به بچه ها ندادن . مجبورشون کردن روی زمین داغ و در مقابل تور مستقیم آفتاب برهنه بخوابن ولی چون حاصلی نداشت بالاخره بچه ها رو به اردوگاه کرکوک منتقل کردن. بعد از انتقال در اسارتگاه بخاطر شرایط روحی وروانی ، شرایط بد تغذیه و شکنجه های مداوم بسیاری از اسرا دچار مشکلات جسمی شدن. ایشون نیز از این شرایط مستثنی نبودن و بعد از اسارت به دلیل بیماریهای جسمی و عفونتهای خاص در قسمتهایی از بدنشون تحت درمان قرار گرفتن که بالاخره کمیسیون پزشکی بنیاد شهید و امور ایثارگران ایشون را به عنوان جانباز معرفی کردن .

با همه مشقتها ،  او تعریفی خاص از اسارت دارد . سالهای اسارت علیرغم در بند بودن و دوری از آزادی ، محبوس بودن در قفس هایی که نمی شد بیرون رو دید اما تبعات مثبتی برای او و دوستانش داشت و اون اینکه در این ایام بسیار مقاوم شدن و شرایط اسارت اونها را اونقدر آبدیده کرده بود که بعد از دوران اسارت ایشون وبسیاری دیگه از این صبر و پایداری استفاده کرده همون رو در زندگی به کار بستن.

 

تجربه های اسارت

 همین شکیبایی و استواری در مشکلات زندکی بعد از اسارات به مددشون اومد و بسیار کمک کارشان بود . نکته دیگری هم وجود داره و اون اینکه طی دوران اسارت بچه ها،  ایشون رو به عنوان یک راهنما پذیرفته بودن ، با او درد دل می کردن و این باعث تسکین ایشون بود که محرم بچه ها قرار گرفته بودن و در بحث و درگیری با مسئولین اردوگاه هم اگر تلاششان به نفع بچه ها اثر بخش بود احساس خوبی در ایشون ایجاد می شد.

روزهای اسارت براشون به نحو خاصی می گذشت . اول اینکه در اردوگاههای اسرای جنگی برنامه های خاص تدوین شده وجود داشت. به  عنوان اسیر جنگی باید یک سری بیگاری هایی را انجام می دادن. که بخش های مختلف مثل کار در آشپزخونه ، نظافت، کار اجباری و ... را شامل می شد . زمانی رو که در سلول بودن ؛  با یکدیگر حرف می زدن ، درد و دل می کردن ، نقطه نظرهای مختلف مطرح و به بحث گذارده می شد . خیلی زیرکانه تونسته بودن یک رادیوی کوچک تهیه کنن که معمولا اخبار رو گوش می دادن تا در جریان وضعیت ایران قرار بگیرن.ساعتهایی هم  درها باز می شد و می تونستن در محوطه قدم بزنن که دوستانشون روکه در سلولهای دیگه بودن می دیدن و روز رو به این ترتیب سپری می کردن.

 اما سالهای دوری از خونواده به همه اونها به سختی گذشت . نه به جهت خودشون بلکه به خاطر نگرانی خانواده هاشون. چون ایشون و دیگر اسرای هم بندشون جزءگروهی بودنکه هیچ بازدیدی از طریق صلیب سرخ جهانی از اونها صورت نگرفته بود . در واقع به عنوان مفقودالاثر برای خانواده هاشون بودن و همین نگرانی و بی اطلاعی خانواده های اونها رو آزار می داد.

 

تحصیل در وطن

آقای دکتر قاسمی زاد ، ایام رو به این نحو به مدت یک سال در اسارت گذروندن. زمانی که به خاک پاک وطن بازگشتن مدت 2 تا 3 هفته ای را در منزل استراحت کردن ، اما چون هنگام عزیمت به جبهه دانشجو بودن و هنوز دوره کارشناسی ایشون تمام نشده بود ، احساس کردن بهترین چیزی که در ایام بعد از اسارت می تونه ایشون روتسکین بده بازگشت به دانشگاه و ادامه تحصیله ، علیرغم اینکه در اون مقطع زمانی در ترم بهار سال تحصیلی 67-68 بود و ترم به اردیبهشت ماه رسید اما به دانشگاه مراجعه کردن ، از آموزش درخواست مراجعت دوباره داشتن که مورد موافقت قرار گرفت و در اواسط کلاسها درس را شروع کردن و با ذوق و علاقه خاصی که درایشون بود تونستن با نمرات بسیار بالایی ترم رو به اتمام برسونن. ترم دیگه نیم سال آخر تحصیلی رو هم با موفقیت گذروندن و تونستن در بهمن ماه سال 68  مدرک کارشناسی روا اخذ کنن.

 

یک کتاب ، بهانه هسته ای شدن

اما دلیل اینکه چرا فیزیک هسته ای روا انتخاب نمودن اینگونه عنوان می کنن که در سال سوم تحصیل در زمینه فیزیک کاربردی در دانشگاه شهید باهنر کرمان به طور اتفاقی به یک کتاب فیزیک هسته ای بر می خورن ، اون رو مطالعه می کنن و علاقمند می شن و چون دنبال گرایشی بودن که مورد علاقه شون باشه  و چون در دانشگاه خودشون گرایش فزیک هسته ای وجود نداشت برای گذراندن 2 ترم بعنوان مهمان به دانشگاه فردوسی مشهد می رن که از همونجا به عنوان بسیجی به جبهه اعزام می شن . به فیزیک هسته ای بسیار علاقمندن و بعدها کارشناسی ارشد و دکتری رو هم در گرایش فیزیک هسته ای بخصوص در بخش انرژی هسته ای دریافت می کنن و در حال حاضر دارای مدرک دکترای فیزیک هسته ای با گرایش انرژی هسته ای هستن.

 

همیشه معلمی را دوست داشتم

آقای دکتر قاسمی زاد از کودکی در ذهنشون علاقه داشتند که در کسوت یک معلم و استاد ایفای نقش کنن و اطلاعاتشون هم مربوط به صحبتهای دوستان پدرشان از محیط پرشور و فعال دانشگاهها می شد همانطور که مقاطع تحصیلی رو سپری می کردن ،  این علاقه و آرزو رو عملی کردن و حالا به عنوان رئیس دانشگاه خوشحالن که در محیط دانشگاه و با افراد جوان و پویا سروکار دارن . ایشون معتقدن جوان ایرانی با هوش و خلاق است.

در مرحله دکتری چون بورسیه وزارت علوم بودن واحدهایی رو در دانشگاه شیرار تدریس داشتن. از سال 1372 تا به امروز که 17 سال از اون ایام می گذره با ذوق وشوق و علاقه سر کلاس درس حاضر می شن وقتی با نیروی جوان و با انگیزه و فعال مواجه می شن احساس مثبتی در ایشون ایجاد می شه  . خصوصا که با بعضی از اونها رابطه دوستانه دارن و ایشون رو به عنوان دوست و مشاور و امین پذیرفتن. در خصوص جوانان گیلانی هم  این طور عنوان می کنن که قابلیت های زیادی از هوش ، ذکاوت  علمی و فرهنگی در اونها وجود داره. فقط باید باورشون کرد و اونها رو به سمتی که استعدادهاشون شکوفا بشه سوق داد.

 

پشیمون نیستم

در ادامه از ایشون پرسیدم آیا امروز با دیدن برخی رفتارها و شنیدن حرفهای خاص ،  از اینکه جوانیتون رو صرف حضور در جنگ و مرارتهای بعد از اون کردین پشیمان نیستین ؟  سینه سپر کردن و خیلی قاطع گفتن : زمانی که من و دوستانمون رفتیم به خاطر شخص خاصی نبود یا به فکر اینکه  بعدها چه  اتفاقاتی خواهد افتاد ، یا نوع نگاه ها به چه نحو خواهد بود ، نبودیم. شور جوانی ، علاقه به نظام ، آب و خاک و مردم و رضایت خداوند ما رو راهی جبهه ها کرد. ما رفتیم تا از تمامیت ارضی کشورمون دفاع کنیم و این رومقدس می دونستیم و همچنان می دونیم.

 

روشنگری

منتهای آرزوی ما شهادت بود . اگه الان در شرایط فعلی صحبتهایی بشه  یا نکاتی عنوان شه که گمان کنیم اشتباهه ، مقابله نمی کنیم، سعی می کنیم عملکردمون باعث رفع اشتباه و روشنگری بشه. من ناراحت نیستم که چرا  رفتم. بلکه افتخار می کنم و اون دوران رو نقطه عطف زندگی خودم می دونم. امروز اوضاع و شرایط متفاوت شده . ما در 31 ساله عمر انقلاب مورد تهاجمات زیادی قرار گرفتیم. در هر دهه به نحوی ، اواخر دهه سوم و شروع دهه چهارم هم جنگ نرم بر کشور ما از ناحیه نیروهای بیگانه و خود فروخته تحمیل شد که جامعه هدفشون جوونا و در راس اون جوونای دانشگاهی ماست.

اعتقاد آقای دکتر به عنوان کسی که با جوونان این سرزمین زندگی می کنه اینه که اگه خدای نخواسته در شرایط فعلی اتفاقی بیفته جوونای امروز شاید با شدت بیشتری از گذشته در صحنه حضور پیدا می کنن.

شاهد این مطلب ،  تجربه حضور میلیونی مردم در راهپیمایی ها ، اعتراضات و عرصه های حضوره که بیشتر افراد رو قشر جوان این کشور تشکیل دادن. در مسائل مختلفی که در یک سال اخیر خصوصا در جریان فتنه اتفاق افتاد ، خیلی خوب می شه دیدکه جوانان ما  از نظر آگاهی سیاسی به درجه ای رسیدن که خوب و بد سیاسی رو تشخیص می دن و خط و مشی ای رو برای خودشون ترسیم می کنن که همون قرار گرفتن در راستای تعالیم ولایت فقیه است. ما معتقدیم جوانهای ما فراتر از جوونای دیروز ،  از نظام و از حیثیت ما دفاع می کنن.

 

قصه غیرت برای فرزندان

آقای دکتر قاسمی زاد در اواخر خردادماه 1370 با همسر محترمشون عقد می کنن و در شهریور 1371 ازدواج  رسمی اونها صورت می گیره و اکنون 19 سال از زندگی مشترکشون می گذره که میوه های این باغ آباد 2 فرزند پسر  14 ساله و 11 ساله است.پدر، داستان سالهای غیرت مردان و جوانهای  این دیار رو به صورت داستان های قبل از خواب برای کودکانش عنوان می کنه و فرزندان با خاطرات شیرین پدر به خواب می رن . اونقدر از جبهه و جنگ براشون گفته و سعی کرده به صورت مستند و عینی ،  اون داستان ها رو برای فرزندانش ترسیم کنه که اونها با فهم کودکانشون با جبهه و جنگ انسی به وسعت پدر دارن.

شنیدید می گن هرکی قصد پرواز داره نیاز به دو بال داره . مردان ما هم اگه  قصد اوج گرفتن و بال گشودن دارن نیاز به پر پرواز دارن و سالهاست زنان با ایمان و فهیم این دیار بال پرواز مردان این آب و خاکن و چه مادرهای زیادی که ساک فرزند رزمنده اش را می بست ، چه خواهرهایی که آب زلال رو بدرقه راه برادر می کردن و چه همسرانی که صبوری ، مهریه زندگیشون بود ،  بالها ی پروار مردان بودن که هم در عرصه شهادت و ایثارگری دیروز  و هم امروز در عرصه های علمی ، پژوهشی و تخصصی شکوفا شدن.

دکتر قاسمی زاد هم برای پرواز نیاز به دوبال داشت. تا زمانی ، مادر پر پرواز فرزند بود و بعد از شروع کارشناسی ارشد بالهای جوان و با انگیزه و قوی همسر نقش مادر را ایفا نمود .آری پشت هر مرد موفقی زنی حضور دارد.

 

همسر همراه

همسر آقای دکتر قاسمی زاد همانی است که با ایفای نقش همسری اش به بهترین وجه شرایط رو برای دکتر فراهم کرد و دکتر به این جهت خودش رو زیاد مدیون او و تلاش ها و صبوری هاش می دونه. آری این دو زن ( مادر و همسر) زندگی اون رو به نحو دیگری رقم زدن. آقای دکتر میگن: همسرم با  تشویق ها و مراقبتهاش و شوق و ذوقی که از خود نشون می داد تلاش من رو چندین برابر می کرد و از موفقیتهایم خوشحال می شه و همین اسباب مسرت منو فراهم می کنه  

. خانم قاسمی زاد علیرغم اینکه دانشجوی زرنگی بود به خاطر بچه ها و همسرش ادامه تحصیل نمی ده . خانه داری ، همسرداری و مادر بودن رو برای خودش بر می گزینه و دکتر به این دلیل که همسرش می تونسته در عرصه اجتماع حضور موفق داشته باشه  اما آینده ش رو به خاطرآینده همسر و فرزنداش به ا ین سمت و سو کشونده احساس دین می کنه  و از این بابت از اون بسیار ممنونه..

 

بازهوای جبه ها کرده دلم

آقای دکتر،  امروز وقتی بعضی از افراد رومی بینه که از هر شرایطی برای پیشبرد اهداف شخصی خودشون استفاده می کنن ، احساس دلتنگی می کنه ، برای فضای صمیمی اون روزها ، پاکی و صداقت ، بی ریایی و یکدلی اون روزها دلش تنگ شده و این دلتنگی ها رو با رفتن بر مزار شهدا ، تلاوت آیاتی از قرآن، فکر در سکوت و آرامش و یادآوری خاطرات خوش اون روزها التیام می ده.

اما در پایان به عنوان استاد دانشگاه ، یک فرد دانشگاهی وکسی که هم عرصه جهاد رزمی رو تجربه کرده و هم در عرصه جهاد علمی حضور داره ، عنوان می کنه که : . امروز میدونهای جنگ و نحوه جنگیدن تغییر کرده. البته شاید آدمها ، همون آدمهای دیروزن. نیاز دیروز سلاح به دست گرفتن بود اما امروز باید در عرصه علمی فعالیت کرد. بسیجی های جهاد ورزم دیروز،  در واقع الان نقششون رو  بچه های بسیجی علمی امروز و با همان نگرش دارن بازی می کنن.

عرصه ها فقط تغییر کرده افراد همون افرادن و نیاز جامعه در عرصه های علمی بروز و ظهورکرده . اونچه رو هم که امروز در پیشرفتهای عرصه علمی جامعه می شه دید بعضی مربوط به نگرش بسیجی وار دیروز است و بخشی هم ناشی از نگرش  بسیجی وار جدیدی که در جوانهای ما حاصل شده. که نمونه هاش رو در عرصه هوا فضا ، فیزیک هسته ای ، پزشکی و انرژی هسته ای ... رو می شه دید.

 

جانم فدای ایرانم

دکتراگر آنقدر ایران رو دوست داره که دیروز به حکم وظیفه در عرصه ی نبرد از آب و خاکش حضور پیدا کرد و امروز هم در عرصه ی جهانی در کنفرانس هایی که بوده  اگه هتک حرمتی شده ساکت ننشسته و با همه شرایطی که برای تحصیل و کارش در خارج از کشور مهیا بوده و هست ولی دوست داره در فضای مقدس کشورش خدمت کنه  و از هوای اینجا تنفس کنه.

در پایان مصاحبه وقتی خواستم از خدمتشون مرخص شم ناگهان سوالی در ذهنم جرقه زد و آن اینکه: در اسارت ، آیا امیدوار بودین که آزاد می شین ؟ جوابشون این بود :  ما در هر صورت آزاد بودیم. ما مطمئن بودیم که هر چه خواست خداست مقدر خواهد شود حال چه آزادی در این دنیا باشه  یا نه مرگ و شهادت که آزادگی در اون دنیا رو برامون به همراه داشت و این است آرمان پرورش یافته مکتب بزرگ آزاده جهان ، حسین ابن علی (ع).

نشریه روایت هشتم ، همت این استاد بزرگوار رو ستایش کرده  و از اینکه ساعتی از وقتشون رو به نشریه ما اختصاص دادن از ایشون ممنون و سپاسگذاره.

 


مطالب مشابه :


فایل های صوتی کلاس نلسون خوانی

خرداد 1389 - دکتر علیرضا فهیم زاد خرداد 1389 - دکتر محبوبه منصوری خرداد 1389 - دکتر معصومه محکم-1




گفتگو با دکترعباس قاسمی زاد رییس دانشگاه علمی کاربردی گیلان ؛

آقای دکتر قاسمی زاد از کودکی در ذهنشون زنان با ایمان و فهیم این دیار بال پرواز




مطب های فوق تخصص و متخصصین کودکان و نوزادان شمال تهران-شریعتی،پاسداران و ظفر و میرداماد

آقای دکتر سید علیرضا فهیم زاد(متخصص بیماریهای کودکان و نوزادان) دکتر فریبا




گل دونه17

البته تیاناز این جلسه کمی مریض هم بود. روز قبلش رفته بودیم دکتر فهیم زاد شربت و دارو دادند




224-فروغ فرخ زاد

کشکول - 224-فروغ فرخ زاد هنر فهیم دکتر پروانه کاظمی متخصص




خــر(4)

دکتر چمران. لینک بهتر از آدمی زاد به تبیین رابطه، آدمی­زاد نوعاً فهیم و خر نوعاً نفهم می




161-با سوسک سمج چه کنیم؟

این جانور در فصل های گرم بیشتر فعالیت میکند و زاد دکتر رئیسی و دکتر آلبالو گیلاس هنر فهیم




درشت گویی پسر مارشال به کرزی و کوچ کشی ناگهانی کریم خرم

با حضور رییس جمهور کرزی به خانه ی مارشال فهیم در بعد دکتر عبدالله زاد روز مروه بهار




برچسب :