امامزاده ابراهيم تبريز

امامزاده سيد ابراهيم تبريز

                                                                                                                                          امير چهره گشا

موقعيت جغرافيايي بناي امامزاده :

بقعۀ سيد ابراهيم در محلۀ دوه چي ( شتربان ) تبريز واقع اشده است. در كتاب « تبريز در گذر زمان » دربارۀ محلۀ دوه چي چنين نوشته شده است: « بزرگترين كوي هاي تبريز است ... و جمعيت اين كوي بسيار و با ثروت است. در مورد نام اين كوي شايد به همين سبب باشد كه اكثر مردم تجار و بازرگان بوده و هر كدام در زمان هاي قديم براي حمل اجناس از شتر ( دوه ) استفاده مي كردند و تا اواخر دهۀ چهارم اين قرن افرادي بودند كه به تعداد زياد شتر داشتند. » (1)

كهن شهر تبريز ، همواره به عنوان يكي از مهمترين شهرهاي ايران زمين مطرح بوده است. اين شهر در 38 درجه و 8 دقيقه عرض شمالي و 46 درجه و 15 دقيقه طول شرقي ، به ارتفاع 1350 متر از سطح درياهاي آزاد واقع شده است. تبريز از شمال با مرند و ورزقان ، از شرق با هريس و بستان آباد ، از جنوب با اسكو و از غرب با شبستر همجوار است. از قديم الايام ، اين شهر به علت موقعيت جغرافيايي ممتازش همواره مركز استان هاي شمال غرب ايران بوده و يكي از شهرهاي آباد و پرجمعيتي است كه ميان تركيه و هندوستان قرار دارد و به غير از معدود شهرهايي همچون تهران ، بغداد و تفليس كه از همين موقعيت جغرافيايي برخوردارند ، هيچ شهري از نظر سابقه و عظمت تاريخي ، رونق اقتصادي و اهميّت منطقه اي به پاي آن نمي رسد. نوشته هاي مورخين و سياحان مؤيد اين مسأله است. اعتماد السلطنه در « مرآت البلدان » در مورد حكومت تبريز و اهميت آن چنين مي نويسد : « حكومت تبريز و توابع او از اولين حكومتهاي ايران محسوب مي شود ، هر كس سپه سالار است و اختيار كل عساكر پادشاه ايران بدست اوست ، حكمراني تبريز را هم او مي نمايد. »(2) ياقوت حموي اين شهر را چنين توصيف مي كند : « و اين مشهورترين شهرهاي آذربايجان است . آباد ، زيبا ، داراي باروهاي استوار با آجر و گچ. چند رودخانه از ميان آن مي گذرد . گرداگرد آن را باغها فرا گرفته است ... »(3) صاحب «آثارالبلاد و اخبار العباد » نيز از اين شهر به نيكي ياد كرده و اهلش را هنرمند و صاحب صنعت ذكر مي كند : « شهري است صاحب قلعه و سور ... اهلش صاحب صنعتند و چشمه هاي آبهاي گرم در نزديك شهر ، بسيار است و به ناخوشيها ، نافع است و پارچۀ عتابي و سقلاطون و اطلس و ساير بافتنيها را از تبريز به ساير ولايتها برند. و اكثر معاملۀ تبريز و اهل آذربايجان با مس مسكوك است. »(4) بنظر مي رسد كه جغرافياي تاريخي شهر تبريز نيز مانند همه شهرها ، در طي سال هاي متمادي با تغيير و تحولاتي روبرو شده و در هر دوره اي به شكلي درآمده است. مثلاً حفريات جديد اطراف « گوي مچيد » در سال 1378ش ، ثابت مي كند كه از 1500 ق.م ، اطراف اين مسجد ، محل تمدن و سكونت انسان هاي باستاني بوده است. (5) در جريان كاوش هايي كه به توسط هيأت باستان شناسي انگليسي به رهبري چارلز بورني در قراتپه ( يانيق تپه ) واقع در 30 كيلومتري جنوب غربي تبريز صورت گرفته ، به خانه هاي دايره اي شكلي كه از آجر خام و چينه ساخته شده اند و به اواخر هزارۀ 3 و اوايل هزارۀ 2 ق.م ( اواخر دورۀ سنگ – مس و اوايل دوران مفرغ ) تعلق دارند ، برخورد شده است. به هر روي ، قديمي ترين سند داير بر وجود تبريز كتيبۀ سارگن دوم متعلق به اواخر سدۀ هشتم ق.م است. به احتمال قوي شهر در جريان حملۀ نيروهاي ويرانگر آشور منهدم مي گردد و تا قرن هاي سوم و چهارم بعد از ميلاد ، نام و نشاني از آن در ميان نيست تا آن كه مورخان ارمني از شهري تاورژ نام سخن مي گويند و قرايني داير به وجود شهري در جايگاه تبريز در دوران ساساني به دست مي آيد. سپس به هر علت ، شهر باز راه زوال مي پيمايد. چنان كه در اواخر دوران ساساني و در جريان يورش و فتوحات تازيان و تا نيمۀ اول قرن دوم هجري نامي از آن نمي رود و وقتي نخستين بار ،  و اين بار به نام تبريز پديدار مي گردد ، ابتدا قلعه اي بيش نبوده ، قلعه اي كه بعدها تبديل به شهري بزرگ مي گردد. شهري كه در طي عمر دراز دوازده – سيزده سده اي اخير خود نامي ترين شهر آذربايجان و غالباً مركز اين سرزمين و پايتخت چندين سلسلۀ قدرتمند بوده است و گاهي نيز در نتيجۀ پيشامدهاي سوء طبيعي و يا تاريخي گرفتار فترت شده ، رونق و جمعيت از دست مي داده و تبديل به نيمه ويرانه اي مي شده است. (6) آري شايد هيچ شهري از شهرهاي ايران در بلازدگي و آسيب ديدگي ، به پاي اين شهر باستاني نرسد.   زمين لرزه هاي بنياد برانداز ، سيل هاي ويرانگر ، وباي كشتاركن از يك سو و تاراج ها و خشكسالي ها و جنگ هاي سخت و شهربندي هاي دشمنان از سوي ديگر ، همواره مردم رنجبر و كوشاي اين شهر را ، دچار گزند و رنج و اندوه فراوان ساخته و پيشامدهاي ناگوار پي در پي ، هيچگاه نگذاشته ، آبي خوش از گلوي مردم اين شهر پايين برود. ليك با اين همه پيشامدهاي ناگوار و گزنده و اندوه انگيز ، اين شهر قهرمان ، هر بار از زير ويرانه ها و خاكسترهاي شهر پيشين همچون سمندري ، زنده تر و سرافرازانه تر ، قد برافراشته ، زندگي از سر گرفته ، و هيچگاه زبون پيشامدها و بازي هاي روزگار نگرديده است. (7) قدمت و تاريخ تبريز ، مباحث زيادي را بين مورخين و محققين برانگيخته است كه شايد مهمترين نمود عيني اين مباحث ، بحث در مورد وجه تسميۀ تبريز باشد. در نوشته هاي تاريخ نگاران روس و باختر در مورد نام و قدمت اين شهر ، اختلاف فاحشي ديده مي شود. نام شهر تبريز در نوشته هاي مورّخين و سيّاحان تا كنون تاماركيس ، تارماكيزا ، تاواراكيس ، تاورژ ، تاورش ، تاوريز ، توريس ، توريز ، دبريز ، تبريز ، تربيز ، تيوريس و ... ناميده شده و طي ساليان متمادي اين اسامي مورد پژوهش قرار گرفته است. از جمله مشهورترين مورخين و پژوهشگران تاريخ آذربايجان ، سيد احمد كسروي تبريزي مي باشد كه شايد شجاع ترين نظر را در مورد وجه تسميۀ اين شهر داده است . وي كه دربارۀ نام هاي شهر ها و ديه هاي ايران تحقيق مي كرده ، دربارۀ نام تبريز كه زادگاه خودش بوده ، به نتيجه اي رضايت بخش نرسيده و اعتراف مي كند كه آن چه دربارۀ تبريز در كتاب ها نوشته اند و بر زبان ها مي گويند ، همه عاميانه و نادرست است و من با همۀ جستجوهايي كه به كار بردم ، به معني آن نرسيدم و بهتر ديدم به حال خود گذارم .(8) در زير به برخي از اين نوشته ها اشاره مي شود:

گروهي قدمت اين شهر را به زمان حكمراني هارون الرشيد نسبت مي دهند و عده اي بناي اوليه آن را به خسرو پادشاه ارمنستان كه معاصر اردوان چهارم از پادشاهان دودمان اشكاني است نسبت مي دهند و نوشته اند كه ايالت آتروپاتن     ( آذربايجان ) متّصل به ارمنستان ، شهري به نام داورژ بنا گذاشته شده است و اين كلمه به مرور زمان به تاورژ و تاوريژ تغيير يافته بر اثر اختلاط كلمات تازي و پارسي ژ به ز تبديل گشته و بالاخره داوريژ ، داوريز ، تاوريز ، توريژ و تبريز تغيير يافته است.(10) كسروي در رد اين قبيل ادعاها ، چنين مي نويسد : « نامهاي آباديها بيشتر شان از زمانهاي بسيار باستاني بازمانده و ديگرگونيهاي بسيار در آنها پديد آمده. اين است معنايي به آنها از روي زبانهاي امروزي نتوان داد. اين كار كه رواج مي دارد بسيار غلط است. مثلاً دربارۀ « تبريز » فارسيزبانان آن را « ريزندۀ تب » معني مي كنند. در كتابهاي ارمني چون « داوريژ » نوشته مي شود و آن را « داوريژ » ( آن كينه جويي ) مي پندارند كه هر دو غلط است. غلطتر از اينها آنكه از اين راه تاريخ مي سازند. مثلاً دربارۀ تبريز چون چشمه اي در آن شهر به نام « قنات زبيده » روان است اين را با آن معنايي كه نام شهر داده اند در هم آميخته چنين مي گويند « زبيده ، زن هارون الرشيد ، چون تب مي داشت به تبريز آمد و در اينجا تبش بريد. اين بود آنجا را آباد گردانيد و نامش را تبريز گذاشت. » در حالي كه تبريز بسيار باستانيتر از زمان هارون بوده. »(10)محمد جواد مشكور نيز قدمت اين شهر را به پيش از مهاجرت آريايي ها ذكر مي كند : « بهر حال بنظر مي رسد كه « تبريز » نامي بسيار قديمي و مربوط به پيش از آمدن آريايي ها به ايران بوده و شايد بين نامهاي تبريز و بتليس ( بدليس ) و تفليس ( در گرجي تيليس ) كه ، تا حدي سه شهر نزديك بيكديگرند در اصل لغت ارتباطي وجود داشته باشد. »(11) در باب مباحث مربوط به وجه تسميه تبريز ، دربارۀ واژۀ تاماركيس نيز بايد تأمل و بحث شود چرا كه اين نام شايد بتواند بخشي از نقاط تاريك تاريخ پيدايش تبريز را روشن سازد. در زمان سارگون با استفاده از هرج و مرج داخلي ناشي از مرگ ايرانزو ، فرمانرواي ماننا ، در سال 714 ق.م از طريق همين سرزمين به اورارتو لشكركشي كرده و در سر راه خود از محلي كه تبريز در آن بنا گرديده، گذشته و دژهاي آن جا را به تصرف درآورده و با خاك يكسان كرده است. وصف يكي از دژهاي اين ناحيه كه به نظر دياكونوف در جايگاه تبريز قرار داشته، در كتيبه از اين قرار است : « تارماكيس داراي استحكامات مهم بود. سدهاي ساخته شده در اين جا محكم بود. همين سدها را خندق هاي ژرفي احاطه كرده بود. نيروهاي احتياطي قشون هاي دولت در اين جا مستقر بودند ... من اين محال را به تصرف درآوردم ... سي دهكدۀاطراف همين قلعه را نيز طعمۀ آتش كردم ... »  « بسياري از باستان شناسان و تاريخ نويسان ، از جمله دانژن ( خوانندۀ كتيبۀ سارگن ) ، دياكونوف و مينورسكي بر آنند كه جاي دژِ « تارويي - تارمكيس » ، تبريز كنوني است »(12) و تبريز معرب و تغيير يافته تارمكيس ، تاماركيس مي باشد.

چنانكه پيشتر نيز ذكر شد كهن شهر تبريز ، به عنوان يكي از شهرهاي مهم ايران در اكثر وقايع تاريخي نقشي ممتاز داشته است. در دورۀ حكومت رواديان ، تبريز پايتخت آذربايجان بود. در جريان يورش مغولان به سال 616ه.ق اهالي اين شهر موفق شدند با دادن هدايايي ، از هجوم آنها به شهر و ويراني آن جلوگيري كنند. پس از حملۀ مغولان به ايران ، براي اولين بار ، شهر تبريز به دستور آباقاخان ( 680-663 ق ) پايتخت رسمي ايلخانان شد. سلطان محمود غازان معروف ترين شاه مغول ، در 694 ق ، تبريز را مقرّ حكومتش قرار داد و آن را به منتهاي درجه عظمت و بزرگي و آباداني رسانيد. پس از ايلخانان در عصر جلايريان و تركمانان آق قويونلو و قراقويونلو ، تبريز پايتخت ايران بود. در سال 906ق ، شاه اسماعيل صفوي ، تبريز را پايتخت ايران كرد. در آغاز حكومت قاجار به خصوص زمان فتحعلي شاه ، تبريز پايتخت دوم ايران شد و محل استقرار عباس ميرزا نايب السلطنه گرديد. تمام وليعهدهاي خاندان قاجار در مقام حكومت آذربايجان ، دوران وليعهدي خود را در اين شهر سپري كردند و تبريز لقب دارالسلطنه را به خود گرفت. در يك صد سال اخير نيز جرقه هاي مهم ترين رويدادها و انقلاب هاي ايران از جمله انقلاب مشروطه ، جنبش آزاديستان ، قيام 29 بهمن 56 مردم تبريز ، همواره از اين شهر زده شد و وقوع اين همه رويداد هاي مهم تاريخي  بر اهميت تبريز در طول قرون و اعصار متمادي تاريخ دلالت دارد.

تبريز كه به عنوان يكي از شهر هاي مهم ، همواره مورد توجه حكام و سلاطين وقت بود از نظر آثار تاريخي نيز جزو يكي از شهرهاي غني مي باشد. درست است كه اكثر اين آثار كم نظير و ارزنده در اثر قهر طبيعت از بين رفته اند ولي آثار بجاي مانده از قبيل مسجد ارك عليشاه ، قلعۀ رشيديه ، گؤي مچيد ، مسجد جامع ، مسجد سيد حمزه ، بقعۀ عينالي ، ائل گؤلي ، بازار تاريخي تبريز ، ساختمان شهرداري و مجموعۀ مقبره الشعراي تبريز نشانگر ذوق و هنر معماران ، هنرمندان و استادكاراني است كه در خلق اين آثار مهم تاريخي نهايت ذوق و ابتكار را نشان داده اند.(13) گذشته از غناي تاريخي شهر تبريز ، اين شهر همواره به عنوان يكي از قطب هاي كشاورزي كشور مطرح بوده است. تبريز به لحاظ واقع شدن در دره اي حاصلخيز و نزديكي به كوههاي سهند از قديم به پرورش و توليد انواع درختان ميوه سردسيري مناسب بوده است. همچنين وجود چندين رشته رودخانه فصلي از قبيل آجي چاي ، سنيخ چاي ، ميدان چاي و ... و صدها رشته و قنوات و چاههاي عميق و نيمه عميق كه در منطقه وجود دارد امكان پرورش انواع درختان ميوه سردسيري را فراهم آورده است.مرغوبيت محصولات كشاورزي كه همواره مورد تأييد سياحان و مورخان بوده ، دليلي بر رونق كشاورزي در اين منطقه مي باشد. حمدالله مستوفي ضمن ديدار از اين شهر ، تبريز را چنين توصيف مي كند : « شهر تبريز باغستان بسيار دارد و آب مهران رود كه از كوه سهند ميآيد و نهصدو چند كاريز كه ارباب ثروت اخراج كرده اند در آن باغات صرف ميشود و هنوز كافي نيست ... هواي تبريز بسردي مايل است و آبش گوارنده و آب رودش بهتر از كاريز و كاريز بهتر از چاه بود ... ارتفاعاتش غله و ساير حبوب و بقول بغايت نيكو مي آيد و ميوه هايش در غايت خوبي و بسياري و ارزاني بود بتخصيص امرود تخم خلف و پيغمبري و سيب سلطاني و زردآلوي حلواني و تخم احمد و انگور خرده رازقي و ملكي و طبرزرد و خربزۀ مجدالديني و ياقوتي و ملكي و آلوي زرد مثل آنجا ديگر نيست ... »(14) علاوه بر كشاورزي ، دامداري نيز در اين شهرستان از پتانسيل بالايي برخوردار است و از مهمترين فرآورده هاي دامي اين منطقه پشم ، گوشت و فرآورده هاي لبني ، چرم مي باشد. بطوريكه تبريز در زمينۀ تهيۀ چرم فعاليت هاي چشمگيري داشت و كارخانه ها و كارگاههاي متعددي در زمينۀ تهيۀ چرم داشته و محصولات بصورت مختلف به نقاط مختلف كشور و خارج كشور صادر مي گردد.(15) گذشته از فعاليت هاي كشاورزي و دامداري در اين شهرستان ، تبريز به عنوان يك شهر صنعتي محسوب شده و به عنوان يك مركز تجاري و مبادلاتي عمل كرده است. گستردگي صنعت در اين شهر سيماي واقعي يك شهر صنعتي را به تصوير مي كشد و وجود كارخانجات عظيم صنعتي همچون تراكتورسازي ، ماشين سازي، سيمان صوفيان ، چرخشگر ، بنيان ديزل ، ايدم ، موتوژن و خود گواهي بر اهميت شهر صنعتي – تجاري تبريز مي باشد.

 

نسب و شرح حال امامزاده سيد ابراهيم :

طباطبايي صاحب تاريخ اولاد الاطهار دربارۀ اين امامزاده مي نويسد : « از آن جمله سيد جليل واجب التعظيم و امامزادۀ لازم التكريم جناب شهزاده سيد ابراهيم بن حسين بن حضرت امام همام زين العابدين – عليه السلام – است » (16) مرحوم محمد كاظم بن محمد تبريزي در منظرالاوليا نيز دربارۀ نسب سيد ابراهيم مي نويسد : « ... پس اين بزرگوار يكي از امامزادگان با واسطه است. اگر بر عكس اين بود اعني بي واسطه مي شد ائمه اي كه بعد از موسي بن جعفر – عليه السلام – آمده بودند بايست نشان مي دادند. از قراري كه آقا ميرزا صادق بن آقا مير فتاح – عليه الرحمه – تقرير مي كرد مي فرمود كه در نزد ما نسبنامه اي است كه به فاصلۀ چهار پنج واسطه به موسي بن جعفر – عليه السلام – منتهي مي شود. » (17)

 

قدمت و مشخصات بناي امامزاده :

تاريخ قدمت بنا به دورۀ قاجاريه مي رسد. بنا پلاني مستطيلي شكل به ابعاد 77/12 ×57/9 متر دارد. دو ورودي بنا در ضلع شرقي پلان تعبيه شده اند. يكي از وروديها از طريق دهليزي به فضايي با پوشش گنبدي مي رسد كه مقبره در اين قسمت واقع شده است و ورودي ديگر از طريق يك پيش ورودي به گنبد خانۀ اصلي واقع در ضلع جنوبي پلان مي رسد. مصالح عمدۀ بكار رفته در بنا سنگ و آجر و تزئينات بنا شامل كار بنديهاي نماي داخلي در پوششهاي گنبدي است. نماي خارجي فاقد تزئينات خاص بوده و تزئينات آن محدود به طاقنماهاي آجري با قوس پنج اُ هفت مي باشد. ويژگي بارز اين اثر به عنوان نمونۀ بناهاي آرامگاهي منطقه ، در پوشش گنبدي فضاهاي داخلي و كاربنديهاي اين پوششها و نماهاي آجري خارجي است. همچنين اين بنا به سنگ بسم الله آن شهرت دارد كه مستقلاً در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است. بناي بقعۀ سيد ابراهيم به شماره 16438 در فهاست آثار ملي به ثبت رسيده است.

 مشخصات و تاريخچه ساخت سنگ بسم الله :

در قسمت پايين ديوار جنوبي بقعۀ سيد ابراهيم كتيبۀ مرمرين زيبايي به ابعاد 7/3 × 25/1 متر نصب شده است. « در وسط اين سنگ به خط نستعليق درشت عبارت بسم الله الرحمن الرحيم [ نوشته شده است ] در طرفين بسم الله دو دايره تعبيه گرديده است. در يكي از آنها عبارت تركي « سيد الكونين و فخر العالمين رسالت پناه عليه السلام جنابلر نيك حرم محترملرينه » و در ديگري آيه شريفه « انما يعمر مساجد الله من امن بالله و اليوم الآخر » ( آيه 18 از سورۀ توبه ) نوشته شده است. در پايين آيه شريفه نام سلطان عثماني مسطور بود كه از بين رفته و در دو طرف راست و چپ حاشيه سنگ دو بيت فارسي زير آورده شده است :

              سخن گوي اي كلك كلام             ز نعمت محمد عليه السلام

             رسول عرب شاه يثرب حرم          غلام درش هم عرب هم عجم

و در وسط حاشيه بالا ، در ميان ترنجي بزرگ با عبارت « در مدينه قاهره مصر در سنه هزار و دويست و هفتاد به رشته تحرير كشيده شد » تاريخ تحرير كتيبه و در وسط حاشيه پايين « بسم الله » در ميان قرينه ترنج بالايي ، با عبارت « راقمه سنگلاخ خامه روان ز خامه تحفه برد سوي خواجه دو جهان » به نويسنده و حجاز آن اشارت رفته است. »(18) دربارۀ تاريخچه ساخت اين سنگ بسم الله نيز بايد اشاره كرد كه نگارنده و ايجاد كنندۀ اين سنگ زيبا ميرزا سنگلاخ از اهل خراسانست... اين سنگ بسم الله را در مصر « قاهره » بقصد فرستادن بمدينۀ منوره و هديه بروضۀ مطهرۀ حضرت رسول اكرم ( ص ) ساحته بود ليكن بعلت زيادي مخارج حمل و نقل آن موفق نشد سنگ را بمدينه برساند و بدولت عثماني متوسل شد و تقاضا كرد كه اين سنگ عظيم را در يكي از كشتي هاي دولتي از مصر به استانبول نقل كنند دولت عثماني تقاضاي او را قبول كرد و سنگ از قاهره به استانبول نقل گرديد و خود نيز به استانبول آمده تشبثات زياد نمود تا شايد در مقابل آن سنگ انعام وصلۀ گزافي از سلطان عثماني از دادن وجه گزاف در مقابل آن و ارسال بمدينه خودداري كرد [ بالاخره ميرزاي سنگلاخ ] تصميم گرفت آنرا به ايران حمل نمايد و با مساعدت و دستياري ميرزا جعفر حان مشيرالدوله كه آنروزها در مراجعت از سفارت فرنك در استانبول بود. سنگ مزبور را با كشتي به بندر پوطي در روسيه حمل و از آنجا با دستور ميرزا عبدالرحيميان قونسول تفليس در ارابه هاي گاوي با زحمت زياد و مخارج گزاف به تفليس رسانيده از راه ايروان و نخجوان به تبريز حمل كردند... بالاخره در زمان ناصرالدين شاه سنگ مزبور به تبريز رسيد مردم تبريز به تماشاي آن سنگ ازدحام نموده و در ديدن آن بهمديگر سبقت ميكردند تا اينكه سنگ را با زحمات زياد از خارج شهر بصحن مقام صاحب الامر رسانيده در يكي از حجرات آنمقام جاي دادند سپس ميرزاي سنگلاخ خود نيز وارد تبريز شد از طرف وليعهد وقت مظفرالدين ميرزا به اين اثر نفيس چندان اعتنا و توجهي نشد چندين سال آن سنگ زيبا و آن گنجينۀ گرانبها در ميان گرد و خاك ماند ميرزاي سنگلاخ تشبثات زياد نمود تا شايد بمساعدت و امر ناصرالدين شاه سنگ نامبرده به روضۀ رضوي مشهد نقل و در حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام در جائي نصب شود و خود نيز كه اواخر عمرش بود به مشهد رهسپار و هر وقت داعي حق را لبيك گفت در زير آن سنگ دفن شود ليكن اين آرزوي وي نيز عملي نشد تا اينكه چند روز در تبريز مريض شده و در 17 صفر در سن صد و ده سالگي برحمت ايزدي پيوست و در همين بقعۀ سيد ابراهيم دفن گرديد اهل محله و همسايگان سنگ مزبور را كه آن مرحوم علاقۀ زيادي بر آن داشت از مقام صاحب الامر با زحمات زياد به بقعۀ سيذ ابراهيم آورده بالاي قبر آنمرحوم بديوار نصب كردند. در زمان رياست شهرداري مرحوم ميرزا محمد عليخان تربت بدستور وي قاب و شبكه اي بر روي اين سنگ ترتيب دادند كه از گرد و خاك و دستخورد دستهاي ناپاك محفوظ بماند.(19) اين سنگ هم اكنون در موزۀ تبريز نگهداري مي شود.

 

منابع :

1.       تبريز در گذر زمان ، ايوب نيكنام لاله ، فريبرز ذوقي ، صص 93-92

2.       مرآت البلدان ، محمد حسن خان اعتمادالسلطنه ، ص 429

3.       معجم البلدان ، ياقوت حموي ، ص 705

4.       آثارالبلاد و اخبار العباد ، محمود قزويني ، ص 399

5.       ر.ك : تاريخ تبريز از دوران باستان تا برآمدن مغولان ، مجيد رضازاد عموزين الديني ، ص 17

6.       ر.ك : آذربايجان در سير تاريخ ايران ... ، رحيم رئيس نيا ، صص 1023-1022

7.       ر.ك : زمين لرزه هاي تبريز ، يحيي ذكاء ، صص 15-14

8.       ر.ك : كاروند كسروي ، احمد كسروي ، ص 323

9.       ر.ك : تبريز و پيرامون ، شفيع جوادي ، ص 63

10.   كاروند كسروي ، احمد كسروي ، صص 272-271

11.   تاريخ تبريز تا پايان قرن نهم هجري ، محمد جواد مشكور ، ص 392

12.   تبريز ، جغرافيا ، تاريخ ، مصطفي مؤمني ، ص 15

13.   ر.ك : فرهنگ جغرافياي آذربايجان شرقي ، بهروز خاماچي ، صص 271-263

14.   نزهه القلوب ، حمدالله مستوفي ، صص 88-87

15.   ر.ك : فرهنگ جغرافياي شهرستانهاي كشور ( شهرستان تبريز ) ، صص 175-170

16.   تاريخ اولاد الاطهار ، طباطبايي تبريزي ، ص 75

17.   منظرالاوليا ، اسرار علي شاه ، ص 59

18.   تبريز شهر كهن تاريخ ، ناصر رهنماي شهسواري ، ص 104

19.   چهل مقاله ، حاج حسين نخجواني ،صص 59 - 55


مطالب مشابه :


نرخ بلیت هواپیما تبریز - تفلیس( گرجستان)

شرکت خدمات هوایی وجهانگردی مرند سیر - نرخ بلیت هواپیما تبریز - تفلیس( گرجستان) - صدور اسناد




تاكيد بر گسترش روابط اقتصادي تبريز و تفليس

تبریز سر ایران است. - تاكيد بر گسترش روابط اقتصادي تبريز و تفليس - گزارش ها, تحلیل ها ی




مقدمه سفر به گرجستان از طريق تركيه

تبريز سفر مسافرت مكانهاي د يدني - مقدمه سفر به گرجستان از طريق تركيه - تبريزسفرآذربايجان




امامزاده ابراهيم تبريز

امامزاده سيد ابراهيم تبريز عبدالرحيميان قونسول تفليس در ارابه هاي گاوي با زحمت




تاریخ تئاتر ارامنه تبریز

البته روشن است که در آن زمان، آذربايجان از گرجستان و تفليس و دو از تفليس وارد تبريز




پرواز مستقيم از تبريز

تبریز 2020 - پرواز مستقيم از تبريز - اخبار عمرانی و اقتصادی تبریز و آذربايجان




گزارش سفر هيئت سرمایه گذار گرجستاني به تبريز

تبریز سر ایران است. - گزارش سفر هيئت سرمایه گذار گرجستاني به تبريز - گزارش ها, تحلیل ها ی




تبريز سرزمين رازها(2)

خيلي دور خيلي نزديك - تبريز سرزمين رازها(2) - روز نوشت های يك خبرنگار سياسي




همکاری تبریز و شهرهای بزرگ قفقاز

تشكيل كارگروه مشورتي شهرهاي بزرگ كشورهاي منطقه‌اي قفقاز و تبريز تفليس از




برچسب :