بررسی جعل و تحریف در بن مایه های تاریخی اسلام : 1- تاریخ طبری

تاریخ طبری ؛ معتبرترین تاریخ ایران و اسلام ؟!
صاحب فرتور ِ بالا : امیر نعمتی لیمایی - دانشجوی دکترای تاریخ ایران بعد از اسلام 
**   در خلال گفتگو در جستار تاریخ تمدن اسلامی در تارنمای هم میهن ، با این آقای لیمایی و اندیشه هایشان آشنایی مختصری پیدا کردم و در وب نوشت ایشان به مطلبی با فرنام :
«تاریخ طبری ؛ معتبرترین تاریخ ایران و اسلام» !
برخوردم ؛ پیش از آنکه مقالة ایشان را مطالعه کنم با عطف به نام مقاله تقریباً حدس میزدم که ایشان نیز احتمالاً در آکسفورد وکنار دست ِ دکتر کردان ِ مرحوم در حال گذراندن درجات عالیه هستند ، چون ما مانند ایشان در آکسفورد تحصیل نکرده ایم بدرستی نمیدانیم در ذهن ایشان چه میگذرد لیکن برای شروع سخن از مرحوم دکتر زرین کوب مدد میگیریم که طبری :
«... غرض عمده اش آن بوده است که تمام اطلاعات مهم مسلمانها را در باب تاریخ جمع و ضبط کند و چون غالباً در صحت و سقم مآخذ روایات ، تعمقی نکرده و همواره عین روایات را نقل کرده است ، کتاب مهم و عظیم او با وجود جامعیت و وسعت از حیث ارزش و اعتبار محتویات و مندرجات ، همه جا مورد قبول نیست» (1)
اما برسیم به ارزیابی دقیقتر تاریخ طبری با عنایت به تحقیقات دکتر افتخار زاده ؛
الف : ارزیابی منابع و ماخذ مهم تاریخ طبری
در تاریخ طبری روش علمی نقل تاریخ بر اساس روایات فردی بنام « سیف بن عمر» قرار گرفته و این روایات منبع اصلی و مهم و اساسی در تاریخ طبری است که بیشتر موارد آن کتاب را از « سیف بن عمر»روایت کرده است .اول لازم است خود« سیف»را بشناسیم و سپس ارزش و اعتبار روایاتش را در یک معیار علمی بسنجیم و همچنین عناصری را که خود سیف از آنها روایت نموده است ، بشناسیم.
1- سیف کیست ؟
به اعتراف اکثر علماء اهل سنت ،«سیف»چهره ای گمنام و مجهول است و شخصیت اساطیری است ،بیوگرافی وی در تاریخ چنین آمده است :
• سیف بن عمر التمیمی البرجمی وبه او« السعدی »و « الضبعی »و « اسدی » و « کوفی » گفته می شود متوفای سال 180هجری است .
1- ابن معین مورخ برجسته تسنن می گوید : سیف ضعیف الحدیث است .
2- ابوحاتم مورخ و محدث اهل سنت می گوید : سیف متروک الحدیث است .
3- ابوداود فقیه و محدث و مورخ اهل سنت می گوید :قابل اعتنا نیست .
4- نسائی و دارقطنی از علماء طراز اول اهل سنت می گویند: سیف ضعیف است .
5- ابن عدی می گوید: بعضی از احادیث مشهورند اما عموم آنها مورد انکار قرار گرفته و قابل متابعت نیست .
6- ابن حبان می گوید: سیف زندیق است .
7- برقانی می گوید: متروک است .
8-الحاکم می گوید: زندیق است و از اعتبار روائی ساقط است .
9- ابن ابی حاتم می گوید: متروک الحدیث است .
10- ابن حجر عسقلانی برجسته ترین و متعادل ترین مورخ اهل سنت می گوید:
سیف متروک است و حدیثش باطل است .
11- بروکلمان ، مستشرق برجسته غرب می گوید : سیف کارش تحریف احادیث بود ، و خود جاعل و سازنده احادیث است ، بعضی از احادیث را بزرگ نموده و بعضی را کوچک و بی ارزش ساخته ،اما خوش بیان و خوش قلم بوده است و طبری مورخ مشهور اسلام روایات او را مصدر و منبع اصیل تاریخش قرار داده است !
2-منابع و اشخاص مورد توجه خود « سیف »
خود طبری در جلد سوم تاریخش منابع سیف را ذکر کرده ،که بسیار قابل توجه و تاسف و تعمق است و حتی از شخصی مثل طبری بعید است که بدنبال سیف روان شود و گفته های او را بپذیرد ! طبری می گوید:سیف اخبار و روایاتش را در بعضی موارد اینگونه آدرس می دهد و ماخذش را نقل می کند :
1-از عماره فرزند فلان،…؟؟ اسدی؟!
2-از قول یکی از انصار ، (بدون نام و نشان )!!.
3-از مردانی !! (بدون اسم و نسب و نشان )!
4-از کسیکه حدیث نموده از جابر بن فلان !!
5-از مردی از بنی سجیم ،!!
6-از عطاء بن فلان ! مخزومی و او از پدرش ؟!!
7-از …؟!!
این شد منابع و ماخذ فردی که طبری 80 درصد محتوای کتابش را از او گرفته است !
بررسی و ارزیابی منابع مشخصی که « سیف » از آنها روایت و حدیث گرفته و طبری با کمال اعتقاد و اعتماد بدان تکیه نموده است :
1-هشام بن عروة بن زبیر
آنچه این شخص روایت نموده همه آنها انکار شده ،زیرا منبع وی پدرش بوده است که این روایات بلحاظ علمی از اخبار مرسله است .
2-سهل بن یوسف بن سهل
وی مجهول الهویه است و بقول ابن عبدالله ،نه خودش شناخته شده و نه پدرش !
3-عکرمه مولی عبدالله بن عباس
وی فردی دروغگو و سمبل دروغگویان در بین مورخین و محدثین است .
4-ضحاک بن فیروز دیلمی
وی مجهول الهویه ،و منابع و ماخذش شناخته نشده است .
5-مجالد بن سعید
وی مظهر دروغ و جعل و تحریف است و بقول ابن معین ضعیف و واهی الحدیث است که گفتارش قابل احتجاج و اعتماد نیست .
6-عبید بن ضخر بن لوذان انصاری
ابن سکن می گوید : اسناد احادیثش درست نیست .
7- ضحاک بن خلیفه
فقط نامی از او در تاریخ است ولی روایتی ذکر نکرده و حسان بن ثابت در هجو او شعر گفته است .
8- زید بن اسلم
احادیثی که نقل کرده به لحاظ سند مرسله هستند و بقول ابن سعد از او روایتی شنیده نشده و قرآن را با عقیده و رای خود تفسیر می نموده است و بلحاظ (حفظ )ضعف داشته است .
9-حرام بن عثمان
وی به شدت مطرود و منفور است ، شافعی و ابن معین می گویند :
حرام است نقل روایت از حرام بن عثمان ،
واحمد حنبل می گوید : مردم باید احادیثش را ترک گویند ،
و مالک و یحیی می گویند : وی ثقه نیست .
10-حجاج بن ارطاه النخعی
وی دارای احادیث مرسله است ، جاعل و تحریف کننده احادیث ،در احادیثی که روایت کرده تصرف نموده است ، او را «واهی الحدیث ،مضطرب الحدیث ،ضعیف الحدیث »و…دانسته اند .
11-عمرو بن شعیب قریشی
وی « واهی الحدیث » و دارای مخالفین زیاد است که او را انکار کرده اند .
12-مبشر بن فضل (فضیل )
وی را مجهول الهویه ، مجهول النقل ،سقیم الاسنادو…شمرده اند .
13-ضحاک بن یربوع
حدیث وی را نادرست انگاشته اند ،
14-عطاء خراسانی
روایات وی را مرسل ،ضعیف ،ضعیف الحافظه ،خطاکار ،و بی اطلاع از حدیث ،و مبطل الاحتجاج دانسته اند .
ب-محدث و ماخذ دوم تاریخ طبری
دومین منبع مهم تاریخ طبری « محمد بن حمید بن حیان تمیمی رازی »متوفای سال248هجری،می باشد . هویت و بیوگرافی وی از دیدگاه علماء اهل سنت بقرار ذیل است :
1-یعقوب بن شیبه می گوید : محمد بن حمید دارای منکرین زیادی است .
2-بخاری می گوید : احادیث مرویه از او دارای اشکال است .
3-نسائی می گوید : ثقه نیست .
4-جوزجانی می گوید : منحرف و غیر ثقه است .
5-ابوحاتم می گوید : شعر را با حدیث درآمیخته .
6-عباس بن سعید می گوید : دروغگو است .
7-بیهقی می گوید : قابل اعتماد برای نقل روایت نیست
ج-ماخذ و منبع سوم تاریخ طبری
سومین منبع مهم تاریخ فردی است بنام « سلمة بن فضل الابرش الانصاری » متوفای سال 190هجری .
1-بخاری می گوید : وی دارای منکرین زیادی است .
2-برزعی می گوید : از خویش بر حدیث می افزود و دارای سوء نیت بوده است .
3-نسائی می گوید : ضعیف است .
4-ابوحاتم می گوید : در احادیث وی جای انکار است .
5-ابن عدی می گوید : مطالب خلاف واقع دارد .
6-ترمذی می گوید : وی محل بحث است .
7-الحاکم می گوید : قوی السند نیست .
  د-ماخذ چهارم تاریخ طبری
چهارمین منبع تاریخ طبری فردی است بنام « محمد بن اسحاق بن یسار» ، متوفای سال150 یا 153 هجری ،
مورخین در وثاقتش اختلاف بسیار دارند ، عده ای او را « مطعون »شمرده اند و بعضی روش او را در نقل احادیث نپسندیده اند ، در شرح اخلاقش می گویند :
زن باز بود ، کارش در این راه بجائی رسید که سرش را تراشیدند و او را از حضور در مساجد باز داشتند و بر او تازیانه نواختند ، وی اشعار را با احادیث در می آمیخت و در کتابش داخل می کرد ، حتی از یهود و نصاری مطلب می گرفت ، بهرحال اصحاب حدیث او را به فساد متهم نموده اند و ضعیف شمرده اند .
1-یعقوب بن شیبه و ایوب بن اسحاق سامری ، احادیثش را باطل دانسته اند .
2- حنبل ابن اسحاق می گوید : ابن اسحاق حجت نیست .
3- ابن معین می گوید : ابن اسحاق ضعیف است .
4- نسائی می گوید : قوی نیست .
تا اینجا به اجمال به بررسی منابع و ماخذ مهم تاریخ طبری پرداختیم ، اما کار تاریخ طبری تنها در ضعف و نادرستی منابع تمام نمی شود بلکه :
• « تاریخ طبری پر است از تضاد و تناقض ، که اگر مطلبی را در جائی اثبات نموده ، عین همان مطلب را در جائی دیگر از همان راوی و سند رد کرده » « در تاریخ طبری اگر با دید روشن بین و واقع نگر نگریسته شود و همه موارد آن تاریخ ارزیابی علمی شود ، موارد زیادی از تحریف و تخریب ارزشهای والای اسلام و مسلمین و چهره های ارزنده تاریخ است . بدیهی است این اتهامات و تحریفات توسط مورخین وابسته و حاشیه نشینان دربارها و حکام و سلاطین صورت گرفته است.»»
این نقد طولانی را از از استاد فرهیخته ، دکتر افتخارزاده که در نسک وزین «روش شناخت سنت و تاریخ اسلام» درج شده است ، وامداریم (2)
ایشان در برگة 133 و در فهرست مآخذ آن می نویسند :
«کلیة موارد رد بر کتاب تاریخ طبری را از اثر شیخ محمد حسین آل یاسین بنام «النصوص الرده فی تاریخ الطبری» ... برگرفته ام»
«طبری در نوشتن تاریخ « روش استقرایی » به کار برده » (3)
ابن ندیم با اینکه جانبدار طبری است ، در الفهرست دربارة آثار طبری می نویسد :
«ابواسحاق بن محمد بن اسحاق بمن گفت : شخص موثقی برایم نقل کرد : ابوجعفر ، طبری را در مصر دیده بود که بر وی شعر طرماح یا حطیئه را میخواندند.. کتابهایی تألیف کرد و از آن جمله : ... و از آن کتابها اینها در دست مردم است : .... کتاب اللطیف فی الفقه - مشتمل بر ... کتاب التاریخ - که قطعان بر آن افزوده شده و آخرین املائی که در آن دارد تا سیصد و دو بوده و بهمین جا قطع شده است ، گروهی این کتاب را مختصر نموده و مستندات آنرا حذف کرده اند ، از جمله ... و گروه دیگر از همانجائیکه مانده ، تا این زمان ما چیزهائی بر آن افزوده اند که قابل استناد نیست ، زیرا کسانی نیستند که از دولتیان مطلع و یا از دانشمندان باشند» (4)
«طبری در نقل روایتهای اسطوره ای در پی یافتن پیوند متقابل میان عناصر تشکیل دهندة این روایتها ، و تعیین عاملهای مؤثر جغرافیایی ،قومی و نژادی و دینی در شکل بندی آنها ، یا بررسی و تحلیل رمزها و تمثیلهای اسطورهها نبوده است . او در تاریخ نویسی روش «تحقیقی - تحلیلی»نداشته و روایات رایکجا و بی نظر انتقادی پذیرفته و نقل کرده است . او نه اهل تحقیق است و نه اهل انتقاد تاریخی به آن معنی که در نزد بعضی از دانشمندان ایران آن قرن معمول بوده است»(5)
به اندیشة اوتس - پریچارد ، مردم شناس صاحب مکتب بریتانیایی :
«تاریخ نویس در پژوهشهای تاریخی و نوشتن تاریخ یک قوم و جامعه باید از یک نقش سه گانه برخوردار باشد . نخست گردآورنده ای با دانش آگاه و امین در گردآوری اطلاعات و روایتها باشد . دوم همچنین یک تاریخ نگار ورزیده با بینش علمی و تحلیلی مواد گردآوری شده را بررسی و اعتبار تاریخی آنها را ارزشیابی کند . سوم مانند یک مردم شناس اجتماعی با دیدگاهی جامعه شناختی به موادجمع آوری شده بنگرد و وقایع و عناصر ترکیب دهندة آنها را تعبیر و تفسیر نماید»(6)
طبری در نوشتن تاریخ خود نقش یک گردآورنده روایتهای تاریخی و اسطورهای را انجام داده است و همچنانکه محققان میگویند با توجه به سبک تاریخ نگاری مدرن امروز ، تاریخ طبری اثر تاریخی به شمار نمیرود چون چنین پنداشته میشود که آماج اساسی او نوشتن تمام روایاتی بوده است که به آنها دسترسی پیدا کرده بدون آنکه بایسته بداند تحقیق وتفحصی دربارة ارزش و اعتبار آنها بکند.بنابراین یک فرد میتواند به سهولت بدین برهان برسد که پاره ای از روایات او از روایات دیگرش ضعیف تر است لیکن وی از عرصة سیاهه سازی در زمینة تاریخ پا فراتر ننهاده و با مواد تاریخی برخوردی انتقادی همچون یک مورخ یا جامعه شناس تحلیلگر نداشته است ، بدین سبب برخی او را به جای یک مورخ ، یک «راوی» خوانده اند که اخبار را با شکل خام و ابتدایی جمع آوری کرده است (7)
ویلیام مارسه او را شخصی «چابک دست» اما «تنبل» خوانده و «تاریخش رابه امعاء و احشای هیولائی تشبیه کرده است»(8)
طبری می نویسد :
«خبرهای گذشتگان که در کتابها هست و خواننده عجب داند یا شنونده نپذیرد و صحیح نداند ، از من نیست ، بلکه از ناقلان گفته ام و همچنان یاد کرده ام»(9)
هشترودی مطالب بخش نخست تاریخ طبری یعنی داستانهای آفرینش جهان و زمان و انسان در فرهنگهای پیش از اسلام را خرافی می نامد و می نویسد « این داستانها مشحون است از خرافاتی که بر اساس احادیث بنی اسرائیل و زرتشتیان گردآوری و نوشته شده که در برابر نقد تاریخی ایستادگی و پاسخگویی ندارد»(10)
ابن خلدون تونسی که در دنیای نقد اسناد و مدارک تاریخی ، راه نوینی گشوده بود که تا زمان او در دنیای دانش تاریخ بی سابقه بوده است و پس از وی، مورخان و جامعه شناسان غربی و دیگر مورخان، شیوه او را ادامه دادند ، در مقدمه خود می نویسد:
« انتقادکنندة بینا می تواند با مقیاس هوش خویش، سره یا ناسره بودن آن منقولات را بسنجد، چه، تمدن و عمران، دارای طبایع خاصی است که می توان اخبار را بدانها رجوع داد و روایات و اخبار را بر آنها عرضه کرد«(11)
او در فراز دیگری، شیوة «ارزیابی سندی» را از «تحلیل مضمونی» تمایز داده و می نویسد:
«بارها اتفاق افتاده که تاریخ نویسان ومورخان و پیشوایان روایات، وقایع و حکایات را به صِرف اعتماد به راوی یا ناقل، خواه درست یا نادرست، بی کم و کاست، نقل کرده و مرتکب «خبطها و لغزشها» شده اند ؛ چه، آنان «وقایع و حکایات را بر اصولشان عرضه نکرده، آنها را با نظایر هریک نسنجیده اند و به معیار حکمت و آگاهی بر طبایع کاینات ومقیاس تحکیم نظر و بصیرت،» نیازموده اند. لذا، به غور آنها نرسیده، از حقیقت گذشته و در «وادی وهم و خطا» گمراه شده اند».(12)
در فراز دیگری، پس از ذکر نمونه های فراوان از خطاهای مورخان شیوه سندی محض، می نویسد:
«در چنین شرایطی ، مورخ بصیر به تاریخ ، به دانستن قواعد سیاست و طبایع موجودات و اختلاف ملتها و سرزمینها و اعصار گوناگون از لحاظ سیرتها و اخلاق و عادات و مذاهب و رسوم و دیگر کیفیات نیازمند است ، و هم لازم است در مسائل مزبور وقایع حاضر و موجود را از روی احاطه کامل بداند و آنها را با آنچه نهان و غایب است، بسنجد و وجه تناسب میان آنها را از لحاظ توافق یا تضاد و خلاف دریابد و موافق را با مخالف و متضاد، تجزیه و تحلیل کند و به علل آنها پی برد و هم به درک اصول و شالوده های دولتها و ملتها و مبادی پدید آمدن آنها و موجبات حدوث و علل هر یک، همت گمارد و عادات و اخبار و رسوم زمامداران را به کمال فراگیرد. او در این هنگام می تواند هر خبر منقول را بر قواعد و اصولی که به تجربه و مطالعه آموخته است، عرضه کند؛ اگر آن را با اصول مزبور موافق و بر مقتضای طبیعت آنها جاری بیابد، صحیح بداند وگرنه آن را ناسره خواهد شمرد و خود را از آن بی نیاز خواهد دانست.»(13)
این شیوه ای بود که ابن خلدون، برای نخستین بار، به کار گرفت و پس از وی، محققان تاریخی در شرق و باختر از آن پیروی کردند.
«در شیوة نقد تاریخ، هم باید روش سند شناسی رجالی به کار گرفته شود و هم روش طبیعت شناسی حوادث»(14)
اما چنانچه دیدیم و دیگران و حتا خود ِ طبری نیز اعتراف دارد ، وی در اثر حجیم خود ، هیچکدام از اصول و قواعد ذیربط را منظور نداشته است و همین مسئلة حیاتی بسنده است تا مجموعة روایی او مشحون از قدرکم روایات مرسل و ضعیف بسیاری باشد و از کمترین حیث و ارزش تاریخی برخوردار بوده و لذا از درجة اعتبار و استناد ساقط می باشد .
 
 
نوشته بوسیله مرتضی در تارنمای هم میهن (HamMihan.com/forum)
فصل اول کتاب (پادشاهی اردشیر پسر بابک)که 10صفحه اولش (41تا51) انهم با فونت درشت(5 ≈) اصل
مدرک تاریخی است که تماما از تبری هم نیست (مثلا از دیگر تواریخ مثل
نسخه سپرنگر در میان نوشته تبری جا داده اند اما قالب متن از تبری است)
جالب اینجاست که از صفحه 51 تا 76 (25صفحه اخر فصل یک) تحت عنوان
تعلیقات انهم با فونت ریز(2≈) یعنی چیزی حول و حوش 5 برابر اصل مدرک
تاریخی در مورد جمله به جمله و حتی گاه کلمه به کلمه مدرک تاریخی از
تبری می نویسد که :
_اینجا تبری تحریف کرده است...
_اینجا زیاد مبالغه کرده...
_اینجا ممکن است درست باشد...
_احتمال دارد ...
_اصل مدرک درست نیست ....
_ ..«بود» چندان قطعی نیست ...
_بعید به نظر نمی رسد...
_نمی توانیم بگوییم که این خبر بر چه اصل و پایه ایست ..
_مالک و کسان دیگر از نظر تاریخی مشکوکند ...
_...ما در این باره نمی توانیم بطور قطع سخن بگوییم
_...اناهیذ و ناهیذ بیای مجهول است ...
__تلفظ حکم و موقعیت محل معلوم نیست...
_طبری این قسمت را از قلم انداخته ...
_طبری نام انرا ذکر نکرده ...
_نام پادشاهی که تبری ذکر کرده بدرستی معلوم نیست ...
_...بهر حال گفته های او در این باره پریشان و مبهم است
_.... معلوم نیست که اردشیر واقعا آذربایگان را فتح کرده ..
 
ملک الشعراء ، دکتر بهار می نویسند :
«... اگر از نوشته هایی امثال روایات یهودی که در تواریخ اسلامی مانند طبری و غیره منعکس گردیده است یا کتبی ساختگی و جعلی مانند سفرنامة فیثاغورث که آنهم بدست یهودیان مغرض ِ فرنگ در این اواخر به شکل افسانه نوشته شده است صرفنظر کنیم ، می بینیم که تمام ملل دانای جهان تا امروز به آن کتاب و گویندة بزرگ و خداشناس و موحدش آفرین می فرستند و علمای قرن ما هم مانند بیشتر علما و بزرگان قدیم یونانی که از وصمت بغض و غرض بری بوده اند آن کتاب و گویندة آنرا بزرگ می شمارند» (15)
مآخذ و بن مایه ها :
(1)
عبدالحسین زرین کوب ، تاریخ ایران بعد از اسلام ، تهران ، امیرکبیر : 1362 ، برگه های 26 و 27
(2)
محمود افتخارزاده ، «روش شناخت سنت و تاریخ اسلام ؛ بضمیمة ترجمة الدرایه شهید ثانی » ، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا : 1363 ، برگه های 79 – 85
(3)
ابراهیم پورداوود ،یشتها ، جلد ثانی،برگة18
(4)
تئودور نولدکه ، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان ، بازگردان عباس زریاب خوئی ، برگة11
(5)
ابن الندیم ، الفهرست ، بازگردان تجدد ، مقالة ششم ، برگة 425
(6)
Evans - Pritchard, EOE, "Anthropology and History , in Essays in social Anthropology , London 1962"
(7)
ج . م . عبدالجلیل ، تاریخ ادبیات عرب ، بازگردان آذرتاش آذرنوش ،انتشارات امیرکبیر ، برگة151
(8)
Ibid , p-155
(9)
جریر طبری ، تاریخ طبری ، جلد نخست ، برگة 6
(10)
مورخان اسلام ، محسن هشترودی ،برگة 496
(11)
مقدمة ابن خلدون ، جلد نخست ، برگة 4
(12)
Ibid , p-14
(13)
Ibid , p-15
(14)
مجید مسعودی و محسن مهدی ، فلسفة تاریخ ابن خلدون ، انتشارات علمی و فرهنگی ، برگه های : 200ـ 201
(15)
ملک الشعراء بهار ، تاریخ تطور شعر فارسی ، بخش یکم - دفتر چهارم ، بکوشش علیقلی محمودی بختیاری ، مؤسسه مطبوعاتی علمی : 1342 ، برگة 2


مطالب مشابه :


درگذشت استاد گرانقدر، جناب آقای دکتر افتخارزاده

راهسازان - درگذشت استاد گرانقدر، جناب آقای دکتر افتخارزاده - عمران - راه و ترابری - حمل و نقل




بررسی جعل و تحریف در بن مایه های تاریخی اسلام : 1- تاریخ طبری

این نقد طولانی را از از استاد فرهیخته ، دکتر افتخارزاده که در نسک وزین هارپالوس درگذشت.




مهندس اصغر صادقی

که با ترجمهٔ دکتر سیّد حسن افتخارزاده منتشر به مناسبت درگذشت او پیام تسلیتی




در باره ی تاریخ

- افتخارزاده محمود، روش شناخت سنت و تاريخ درگذشت بزرگ خاندان تاریخ و توسعه دکتر




مختار ثقفی

دکتر علیرضا مخبر در نهایت به طرز مشکوکی درگذشت و حکومت 20- محمود رضا افتخارزاده، نهضت




زندگانی مشایخ تصوف (سلطان ابراهیم ادهم)

در گزارش دیگری آمده است که وی در اثناء نبردی در آن جزیره رومی درگذشت افتخارزاده دکتر




منابع آيين دادرسي كيفري

» دکتر محمود آخوندی پدر حقوق جزای ایران درگذشت افتخارزاده، يحيي.




آشنایی با عارف بزرگ ابراهیم ادهم (ره)

در گزارش دیگری آمده است که وی در اثناء نبردی در آن جزیره رومی درگذشت افتخارزاده دکتر




ضرورت شناخت حقیقی امام

بوده اند و پس از درگذشت آن جناب تا زمان محمد صدر، ترجمه دکتر سید حسین افتخارزاده




زندگینامه ابراهیم ادهم

در گزارش دیگری آمده است که وی در اثناء نبردی در آن جزیره رومی درگذشت افتخارزاده دکتر




برچسب :