ناگفته‌های ابوشريف، نخستين فرمانده عملیات سپاه؛

20110711123731cgb_76113.jpg

نتوانستم با بنی صدر کار کنم

عباس آقازمانی را نسل‎‎های اول انقلاب با همان محاسن بلند و لباس خاکی سپاه به یاد دارند و شاید کمتر کسی حتی از همان نسل با یکبار دیدن تصویر اینروزهای او، ابوشریف را بشناسد. عباس آقازمانی معروف به ابوشریف ازجمله مبارزانی است که در دهه چهل با عضویت و تشکیل حزب ملل اسلامی به رهبری سید محمدکاظم موسوی بجنوردی به نبرد مسلحانه با رژیم طاغوت پرداخت.

به گزارش جهان، ابوشریف در ماههای اخیر و پس از انتشار خبر حضورش در ایران، هرچند با انجام یکی دو گفتوگو به برخی از این شبهات جواب داد، اما قطعا این چریک 73 ساله که اینک آرام و خاموش به موضوعاتی مانند بیداری و وحدت میان فرق مختلف اسلامی و اعتلای مسلمانان فکر میکند، حرف‎‎های زیادی برای گفتن دارد که بخشی از آن را در گفت وگو با پنجره بیان کرده است.

 

اگر اجازه دهيد گفت وگو را با بازخواني حرکات مسلحانهای آغاز كنيم که توسط نیروهای انقلابی پس از سقوط رژیم شاه شکل گرفت، اين تحركات پیامد چه نیازی بود و این گروهها چطور مسلح میشدند؟

 

در حدود سالهای 30 و 32 جریاناتی در ایران بهوجود آمد و برای انقلابیون ثابت شد که با مبارزات پارلمانی نمیتوان، مبارزه کرد و تنها راه مبارزه با دیکتاتور مشي مسلحانه است که میتواند رژیم را سرنگون کند و لذا در ذهن ما و بسیاری از جوانان که احساسات مذهبی داشتند، فکر ایجاد تشكيلاتي مسلح برای برقراری حکومت اسلامی بهوجود آمد. بنابراین  «حزب ملل اسلامی» با خط مشی مسلحانه برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برقراری حکومت اسلامی تشکیل شد. بعد از آنکه اعضاء حزب ملل دستگیر شدند و عدهای به اعدام و عدهای به زندانهای طویل المدت محکوم شدند، در زندان عدهای از افراد حزب ملل با توجه به تجربیات گذشته پایه حزب دیگری به نام حزبالله را ريختند و بعد از آزادی به فعالیت مخفی خود ادامه دادند و افراد را برای انقلاب مسلحانه بر ضد رژیم شاه آموزش دادند. بهدنبال آن با سازمانهای انقلابی نظیر سازمان فلسطینی فتح تماس گرفته و افراد حزب را در اردوگاههای فلسطین در سوریه و لبنان آموزش نظامی دادند و عملا در جنگهای داخلی لبنان و در جنگهای مرزی با اسراییل شرکت و تجربیات کافی کسب کردند. با اوجگیری انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (رحمت الله علیه)، افراد حزبالله عملا در ایران فعالیت مسلحانه خود را برای سرنگونی رژیم شاه آغاز کردند.

 

از آنجا که استکبار جهانی از پیروزی انقلابی اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی (رحمتاللهعلیه) وحشت داشت و ميدانست که این انقلاب حد و مرز ندارد و میرود که به همه سرزمینهای اسلامی سرایت کند و جهان اسلام از چنگال استعمار و استکبار خارج كند، از خارج و داخل توطئهها را شروع کرد. از یک طرف ارتش شوروی افغانستان را اشغال کرد. و از طرف دیگر جنگ عراق را به کمک عربها راه انداختند و  داخل ایران نيز ملیتها و مذاهب مختلف را علیه انقلاب شوراندند تا اینکه انقلاب اسلامی را در نطفه خفه کنند و نگذارند انقلاب به کشورهای همسایه سرایت کند.  فلسفه وجودی سپاه از همین جا ظاهر میشود که استکبار جهانی با تمام قوا میخواست از خارج و داخل ایران ، انقلاب اسلامی را سرکوب کند.

 

 بر اساس آیه کریمه قرآن که میفرماید «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل» باید برای مقابله با دشمنان خود و دشمنان خدا در حد توان مسلح شد، تا جايیکه دشمنان خدا و اسلام از قدرت نظامی شما وحشت کرده، و علیه شما توطئه نکنند. از آنجا که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (رحمتاللهعلیه) اراده خداوند تبارک بود، تمام توطئه‎‎های داخلی و خارجی خنثی و حکومت اسلامی و ولایت فقیه که حکومت الهی و مقدسی است در ایران برقرار شد و به تمام امت اسلامی در جهان نور امید بخشید که نصر من الله و فتح قریب.

 

 آشنایی شما با نیروهای اصلی انقلاب، مثل شهید بهشتی، از کجا آغاز شد؟

 

 قبل از انقلاب، آیتالله موسوی اردبیلی امام جماعت مسجد امیر المؤمنین (علیهالسلام) در خیابان کارگر بود که بههمراه آقایان شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مفتح، آیتالله خامنهای و دیگران در ساختمان کنار این مسجد کارهای تحقیقات اسلامی میکردند. ما هم بهدلیل نزدیکی منزلمان، برای نماز جماعت به این مسجد میرفتیم و در آن ساختمان کلاسهای عربی و تفهیم قرآن دایر کرده بودیم و افراد را برای فعالیت حزبی تربیت میکردیم. شهید بهشتی (رحمت الله علیه) آن روزها از ما خواست تا در تنظیم و تدوین مطالب تحقیقاتی آنان با جمعشان همکاری کنیم و این اولین آشنایی بنده با این آقایان بود. در روزهای اول پیروزی انقلاب، نزدیک مدرسه رفاه شهید بهشتی را دیدم و ایشان به من گفت در جمعآوری سلاح عقب نمانید که چپیها دارند اسلحه ذخیره میکنند. شما هم غافل نشوید. ما هم از همان روز در مدرسه رفاه مستقر شدیم و شروع کردیم به جمعآوری سلاح و آموزش نیروهای جدید و انجام مأموریتهای امنیتی در نقاط مختلف شهر.

 

 مرکز یا مقری هم برای خودتان داشتید؟

 

بعد از مدتی با کمبود جا مواجه شدیم. یکی از دوستان به نام حاج آقای صنایع پسند دو خانه بزرگ و خالي در نزدیکی مدرسه رفاه داشت و آنها را در اختیار ما گذاشت. آن دو خانه حیاط و اتاقها و زیرزمینهای بسیار بزرگی داشت و ما توانستیم یک دوره کوتاه در زمينه عبور از موانع و تمرین اسلحه برگزار كنيم و حتی در زیرزمین، تعلیم تیراندازی بدهیم. کم کم با افزایش نیروهای جدید، آنجا هم کافی نبود و لذا با مشورت آیتالله موسوی اردبیلی به پادگان جمشیدیه منتقل شدیم.

 

 اما این نیروی جدید به موازات خود، نيرويي هم به نام ارتش داشت. با وجود این ارتش و شهربانی، چه نیازی به تشکیل یک سازمان مسلح دیگر بود؟

 

روزهای اول که بختیار اعلام حکومت نظامی کرد و امام فرمودند مردم به خیابانها بریزند و اطاعت نکنند، بین نیروهای دولتی و مردم درگیری شد و پادگانهای ارتش و مراکز پلیس بهوسیله مردم غارت شد و نظم ارتش و پلیس بههم خورد و مملکت فاقد نیروی نظامی و انتظامی بود؛ لذا یک نیروی مسلح جدید لازم بود که به امر امام امت نظم را در مملکت برقرار کند و از جان و مال مردم و تأسیسات دولتی حفاظت كند. بهعلاوه برخی امرای ارتش در آمریکا دوره دیده بودند و در آنجا شستوشوی مغزی شده بودند و از همه مهمتر، تودهایها هم در ارتش نفود کرده بودند و احتمال کودتا وجود داشت.

 2011_07_12_01_05_25_Aboosharif10.jpg

 چطور شد به این نتیجه رسیدید که این نیروهای مسلح پراکنده را در تشکیلاتي واحد سازماندهی کنید؟

 

اوضاع کشور در آن روزها بحرانی بود. در مناطقی مثل خوزستان و کردستان و سیستان و بلوچستان ضدانقلاب و چپیها فعال شده بودند و مراکز نظامی را یکی پس از دیگری تصرف میکردند و دعوای تجزیه مملکت را داشتند.  از طرف دولت موقت، عدهای در مقر ساواک در خیابان پاسداران مستقر بودند و بعضی از ادارات و جاهای حساس را حفاظت میکردند و برادران انقلابی هم به نوبه خود، بعضی جاهای دیگر را حفاظت میکردند. استانهای مرزی در خطر تجزیه قرار داشت و بین نیروهای مسلح انقلاب اسلامی هماهنگی نبود. یک روز حاج محسن رفیق دوست به جمشیدیه آمد و گفت ابوشریف! اوضاع مملکت بحرانی است و ضدانقلاب در استانهای مرزی در حال تجزیه ایران است. بیايید همکاری كنيم و نیروهایمان را منظم کرده، هماهنگ، با ضدانقلاب مبارزه کنیم. قرار شد با شورای انقلاب نیز تماس بگيريم و از آنها بخواهیم که نیازهای تسلیحاتی و مالی ما را تأمین كنند تا بتوانیم بهوظیفه خود عمل کنیم.

 

 بنابراین آقای هاشمی رفسنجانی از طرف شورای انقلاب مأمور شدند تا در جلسات هماهنگی و تشکیلاتی ما شرکت کنند. پس از تقریبا یک ماه گفتوگو بین چهار گروه، يعني پاسداران مستقر در خیابان پاسداران که از طرف دولت تغذیه میشدند، مجاهدین انقلاب، گروه شهید محمد منتظری و گروه جمشیدیه، تشکیلات بهوجود آمد و اساسنامه آن را به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تدوین كردندو به شورای انقلاب ارائه دادند و از طرف شورای انقلاب، احکامی به نامهای 1- جواد منصوری، مسئول شورای فرماندهی 2- ابوشریف، مسئول عملیات سپاه 3- شهید کلاهدوز، مسئول آموزش 4- فروتن، مسئول روابط عمومی 5- رفیق دوست، مسئول تدارکات، 6- بشارتی، مسئول اطلاعات 7 داودی شمسی، مسئول مالی و پرسنلی، برای مدت 6 ماه به امضاء شهید بهشتی صادر شد.

 

 در این جلسات چه موضوعاتی مطرح شد؟ آیا مسألهای هم وجود داشت که اعضا بر سر آن با هم به توافق نرسند؟ برای مثال موضوع نحوه تعیین فرماندهی، اینکه فعالیت این نهاد زیر نظر چهکسی باشد و یا مثلاً بحث حمایت از نهضتهای آزادی بخش چطور به نتیجه رسید؟

 

بحث‎‎های مختلفی راجع به دوره آموزشی و نام سپاه و لباس و آرم سپاه و وظایف سپاه صورت گرفت و علیرغم برخی اختلافنظرها که طبیعی هم بود، مشکل خاصی بهوجود نیامد. مثلا همه قبول داشتند که سپاه باید زیر نظر ولی فقیه و رهبری باشد؛ چون دولتها عوض خواهند شد. درباره نحوه تعیین فرماندهان سپاه در آینده، تصميم بر این شد که افراد با انتخابات در داخل سپاه انتخاب شوند. در مسأله کمک به نهضتهای آزادی بخش نیز هیچ اختلافی نبود.

 

 به هر حال، شاهد دوگانگی موسوم به درگیری ستاد و عملیات بودیم. این اختلافات از کجا نشأت میگرفت؟

 

این دوگانگی از یک طرف از شورای انقلاب سرچشمه میگرفت که اشخاصی مثل آقایان بازرگان و بنی صدر و بعضی از روحانیون، ارتش را به سپاه ترجیح میدادند و دلیلشان این بود که ارتش از تعلیمات آموزشها و نظم کافی برخوردار است، حال آنکه نيروهاي مسلحي که به نام سپاه در جریانات انقلاب بهوجود آمده، نه آموزش کافی دیدهاند و نه نظم لازم را دارند لذا نمیتوان به آنان اعتماد کرد.  از طرف دیگر، افرادی که در سپاه با هم یک تشکیلات بهوجود آورده بودند از نظر زندگی گذشته و دیدشان درباره آینده و آرزوهایشان با هم سنخیت نداشتند. برای مثال، افرادی که از طرف دولت موقت آمده بودند افراد انجمن اسلامی آمریکا بودند که وارد شده بودند و كارهاي پرسنلی و مالی را بهعهده داشتند.  این افراد در خارج کشور کارهای فرهنگی میکردند و معتقد بودند نباید کاری کنند که بدنام شوند و باید بهصورت عادی به ایران برگشته و در حکومت به وزارت یا وکالت برسند.  گروه دیگر افرادی بودند که توسط گروه جمشیدیه وارد سپاه شده بودند و عملیات سپاه را به عهده داشتند. آنان افرادی غالبا وابسته به حزب ملل یا سایر گروههای انقلاب بوده و سالها در زندان بودند و شکنجه شده و بعضا محکوم به اعدام شده بودند. همچنين، در اردوگاههای فلسطینی دوره دیده و جنگ کرده و هدفشان سرنگونی رژیم شاه از طریق انقلاب مسلحانه بود. 

 

خواهی نخواهی، این دو نوع تفکر نمیتوانند با هم سنخیت داشته باشند و در تمام مسائل با هم اختلاف پیدا میکنند؛ بهويژه اینکه در جریانات خیلی حساس، خبرنگاران در مناطق بحرانی سراغ فرماندهان عملیات میرفتند که شب و روز در صحنه بودند و خبرهای مهمی از اوضاع امنیتی کشور در اختیار داشتند و هیچگاه به افراد اداری و پرسنلی که شب به خانه‎‎های خود ميرفتند مراجعه نميكردند و همین امر موجب بعضی اختلافات و عقده‎‎های شخصی اعضای ستاد نسبت به عملیات شد و متأسفانه افرادی که در انجمنهای اسلامی آمریکا ترجمه نماز یاد گرفته بودند، به بچه‎‎های فقیر و فداکار عملیات که برخی از آنها ترجمه نماز یا قرآن را بلد نبودند و بهخاطر فقر خانوادگی از رفتن به مدرسه محروم بودند، اشکال گرفته و میگفتند افراد عملیات، مکتبی نیستند و وقتي بچه‎‎های عملیات از جبهه برمیگشتند، حقوق آنان را قطع میکردند و فرماندهان عملیات را هم متهم میکردند که چون فلسطینیها مکتبی نیستند، پس اینها هم که در آنجا آموزش نظامی ديدهاند و با فلسطینیها محشور بودهاند، مکتبی نیستند! الان بعضی از همان افراد به اصطلاح مکتبی، دوباره به آمریکا رفتهاند و بر ضد نظام اسلامی و ولایت فقیه در رادیو تلویزیونهای بیگانه تبلیغات میکنند.

 

 عملکرد بنی صدر بهعنوان فرمانده کل قوا چطور بود؟

 

احکامی که شورای انقلاب برای ما صادر کرده بود شش ماهه بود و قرار بود بعد از شش ماه در سپاه انتخابات شود و فرماندهان از طریق انتخابات تعیین شوند؛ اما انتخابات صورت نگرفت و بعد از انتخابات ریاستجمهوری و انتخاب بنیصدر، امام بزرگوار (رحمتاللهعلیه) فرماندهی کل قوای مسلح را هم به وی تفویض کردند. بنی صدر چون از ابتدا ترجیحش ارتش بود و به سپاه امید چنداني نداشت، یکی دو بار به سپاه آمد تا فرماندهای انتخاب کند. اعضای پرسنلی و اداری سپاه نامهای به او نوشته بودند که اگر بنا باشد طبق آیین نامه سپاه انتخابات برگزار شود، در سپاه افرادی اسطوره ميشوند و سپاهیان بقیه اعضای شورای فرماندهی را نمیشناسند. بنابراین بهجای انتخابات بهتر است انتصاب و انتخاب صورت گیرد؛ یعنی تمام افراد سپاه در انتخابات شرکت نکنند.  چند نفر را  با عنوان پرسنلی و اداری سپاه انتصاب کرده و آنان فرماندهی را انتخاب کنند. یک روز سمیناری ترتیب دادند و برخي افراد ادارات را در حدود یکصد تا یکصد و بیست نفر، بدون حضور افراد عملیات جمع کردند و بنی صدر را دعوت کردند که بیا رأیگیری کن و در غیاب فرمانده عملیات سپاه رأیگیری کردند. با رأی مخفی، آقایان دوزدوزانی، جلال فارسی، غرضی و اینجانب رأی آوردند که رأی من از همه بیشتر بود. بنی صدر هم نوشت: «در آن روز که مرا در سمینار فرماندهان سپاه دعوت کرده بودند، از من خواستند که برای انتخاب فرمانده سپاه رأیگیری کنم. چون رأی ابوشریف از همه بیشتر بود، پس ابوشریف فرمانده کل سپاه است.»  من به آقای بنی صدر گفتم، آقای رییسجمهوری! لطفا بنویسید که من بهعنوان رییسجمهوری ایران به حکم امام امت و رهبر انقلاب، امام خمینی و بهعنوان فرمانده کل قوای مسلح و بر اساس انتخابات انجام شده، ابوشریف را به فرماندهی کل سپاه برمی گزینم؛ اما بنیصدر گفت همینکه نوشتهام کافی است.  من هم گفتم با چنین حکمی حاضر به ادامه کار نیستم و به منشی خود گفتم به خبرگزاری اطلاع دهید که ابوشریف استعفا داده است، اما استعفای من قبول نشد؛ چون حالت بحرانی در کشور حاكم بود، درگیریهای مرزی عراق در مرز شروع شده بود و گروهکهای ضدانقلاب نیز هنوز در بعضی از مکانها فعال بودند. بالأخره از من خواستند شخصی را برای فرماندهی معرفی کنم. من هم مرتضی رضایی را معرفی کردم که مدتی با ما در کردستان بود و بعد او را بهسمت معاون فرمانده سپاه تهران گمارده بودیم. مرتضی رضایی از اول به بنی صدر گفته بود که اگر حکم شما را امام امضاء میکنند، من قبول میکنم. چون سپاه فرمانده نداشت و حالت بحرانی بود، بنی صدر حکم داد و امام هم حکم او را تأیید فرمودند.

 

 خب ما امروز هم پس از گذشت بیش از سه دهه از عمر انقلاب و سپاه، هنوز شاهد شدیدترین هجمهها علیه این نهاد انقلابی هستیم. شما این هجمهها را نتیجه چهچیزی میدانید؟

 

امروز پس از گذشت بیش از سه دهه از عمر انقلاب، مشخص شده است که سپاه برای انقلاب اسلامی یک ضرورت بود و انقلاب بدون سپاه پایدار نمیماند. اینکه امروز میبینیم تمام رسانه‎‎های بیگانه حملات خود را متوجه سپاه کردهاند، برای این است که الان سپاه در مقابل همه توطئهها و فعالیت‎‎های ضدانقلاب ایستاده و با آنها مقابله میکند و در حد توان خود به انقلاب و بیداری اسلامی در جهان کمک کرده است.

اگر امروز ایران تجزیه نشده، انقلاب اسلامی پا برجا مانده و توطئه‎‎های ضدانقلاب بیاثر شده است، به برکت خون شهدای سپاه است و اگر سپاه نبود، عدهای با شعار نه غزه، نه لبنان، ملت ایران را در آتش کورش و ضحاك سوزانده بودند.

 

بهعنوان سؤال آخر قدري در مورد اين روزهاي خودتان بفرماييد و اينكه پس از خروج از كشور به چه كارهايي مشغول هستيد؟

 

من از وقتي در سال 66 از ايران خارج شدم تاكنون در كشور پاكستان و افغانستان براي ايجاد وحدت بين علماي مذاهب مختلف اسلامي و ارتباط با ساير نهضتهاي اسلامي جهان و بيداري امت اسلامي مشغول بودم به اميد اينكه بار ديگر نظام اسلامي و حكومت ولايت و امامت در سراسر جهان برقرار گشته و تمام مستضعفين جهان از اسارت حكومتهاي جاهلي و طاغوتي نجات يابند و نيز امت اسلامي خصوصا و تمام بشريت عموما در صلح و صفا زندگي كرده و سعادت دنيا و آخرت داشته باشند.

 

اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَه. تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاه اِلى طاعَتِکَ، وَ الْقادَه اِلى سَبیلِکَ، وَ تَرْزُقُنا بِها کَرامَه الدُّنْیا وَ الاْخِرَه

آمين رب العالمين



مطالب مشابه :


دانلود کتاب آشنایی با دفاع مقدس

دانلود کتاب آشنایی با دفاع دکتراسماعیل منصوری کتابخانه انقلاب اسلامی.




پرسش های کار در کلاس

و نیز کتاب آشنایی با انقلاب اسلامی (جواد منصوری) دانلود کتب استاد مطهری بصورت pdf




معرفی کتابهای حوزه فرهنگ

فرهنگ استقلال / جواد منصوری آشنایی با فرهنگ اسلامی / ج همگام با انقلاب اسلامی




روش های تحلیل مسایل سیاسی

5-11- آشنایی با روشهای حکومتی ومکاتب سیاسی جواد منصوری جزوه2سپاه پاسداران انقلاب اسلامی




کتاب «آقای سفیر» گفت و گو با محمدجواد ظریف

پس از انقلاب اسلامی ناشی می شود گو با دکتر محمد جواد ظریف توسط دانلود کتاب




جنبش دانشجویی در ایران

تا این که انقلاب اسلامی اسلام و کتاب آسمانی قرآن. 37 با این منصوری جواد: تاریخ




ناگفته‌های ابوشريف، نخستين فرمانده عملیات سپاه؛

عباس آقازمانی را نسل ‎‎ های اول انقلاب با همان محاسن آشنایی شما با دانلود کتاب.




دانلود مجموعه قرائت های مجلسی از قاریان مشهور

دانلود مجموعه قرائت آشنایی با جوادی آملی به ویژه کتاب قرآن در قرآن طراحی




برچسب :