بیستون

پيشينه . بيستون بر سر راه تاريخي ميان شرق و غرب قرار داشت ، راهي که ري و هَگمتانه  را به حُلوان ، بابل و بغداد پیوند مي کرد و از بين النهرين در سه شاخه به سمت مصر، شرق مديترانه و آسياي کوچک و يونان و غرب امتداد مي يافت ، و پايتختهاي امپراتوريهاي بزرگ آن زمان را به يکديگر پیوند میداد.

کهنترین نوشته که در آن به کوه و کتيبة بيستون اشاره شده ، نوشتة ديودوروس سيسيلي است . به گفتة وي ، اسکندر مقدوني ضمن لشکرکشي از شوش به همدان ، از بيستون ديدن کرده است . در نوشته های کهن يوناني نيز  نام بيستون آمده است .

از آثار باستانی این شهر میتوان از مجسمه هرکول،کتیبه داریوش بزرگ،فرهادتراش،نگاره های باستانی، غارهای باستانی و .... نام برد.


مجسمه هرکول

مجسمه هرکول بیستون

مجسمه هرکول که به نظر مي آيد تنديسي از تجاوز اسکندر مقدونی و حکومت سلوکيان به ايران باشد در بيستون در سال 1327 هجري هنگام احداث جاده آسفالته همدان به کرمانشاه در دامنه کوه کشف شد . اين اثر شخص نيرومندي را نشان ميدهد که به پهلوي چپ به روي نقش شيري در سايه درختي لميده است و در دست چپ پياله اي از شراب در دست دارد و دست راستش  را بروي پاي راستش قرار داده است . سر اين مجسمه در سال 1380 کنده و دزديده شده بود که پس از چند سال کشف و دوباره به جايگاه اصلي خودش برگشت . درازاي اين تنديس 147 سانتي متر است . پشت اين تنديس کتيبه اي از زمان سلوکيان وجود دارد که مفهوم آن به اين شرح است : ” به سال 164 ماه پانه موي هرکول فاتح درخشان هياکينتوس پسر پانياغوس به سبب نجات کل امن- فرمانده کل - اين مراسم برپا شد . ” که خوشبختانه اين سلسه توسط مهرداد و تيرداد پارتي در هم کوبيده شد و سلسله شاهنشاهي ايراني اشکانيان جايگزين آن شد و دوباره ايران رو به فرهنگ کهن خود رفت و دست متجاوزان را کوتاه نمود .

کتيبه داريوش

کتیبه داریوش

کتيبه داريوش بزرگ ( 486 - 521 قبل از ميلاد ) در سه زبان پارسي باستان - عيلامي و بابلي در ارتفاع هفتاد متر بالاتر از سطح زمين بر دامنه کوه بيستون حک گرديده است . داريوش بزرگ وقايع اولين سالهاي پادشاهی خود و پیروزیهایی را که در نوزده جنگ نصيب او گرديده بود تماما ذکر مينمايد . متن پارسي باستان در 414 سطر و پنج ستون است . در زير نقش داريوش بزرگ نقش 9 نفر نافرمان که عليه شاه قيام کرده بودند و همگي آنها مغلوب شدند قرار گرفته است . در اين کتیبه که يکي از برزگترين اسناد تاريخي ايران زمين و جهان محسوب ميشود داريوش خود را نهمين پادشاه هخامنشي مينامد . که اسامي نه شاه قبلي به شرح زير ميباشد . 1) هخامنش - 2) چيش پيش - 3 ) آريارمن - 4 ) ارشام شاه - 5) کورش کوچک جد کورش بزرگ - 6) کمبوجيه - 7 ) کورش دوم که به شاهنشاه بزرگ ملقب است -   8 ) کمبوجيه دوم ( فاتح سرزمينهاي مصر ) - 9 ) و بالاخره داريوش بزرگ .

گفته ميشود نماي پيشين صخره که برجسته کاريها برآن کنده شده حدود 340 پا بالاتر از چشمه هاست و ابعاد برجسته کاري 18 در 10 پاست که قامت “داريوش”5 پا و 8 اينچ (170 سانتيمتر)بلندي دارد.اجراي اين بنا در چند مرحله انجام شده است.نقش برجسته ها و متن اصلي عيلامي در حدود سال 520 قبل از ميلاد کنده کاري شده و سپس روايت اکدي به آن افزوده شده است.برجسته کاري “داريوش” را به اندازه طبيعي و زير سايه حمايت نماد ايران کهن ( فره وشي=فروهر ) با بال گشوده نشان مي دهد که يک دست خود را بلند کرده و در دست ديگر کمان خود را گرفته است؛در پشت او در اندازه اي کوچکتر سلاح داران او (در سمت چپ “گوبرياس”و ديگري احتمالا”"اينتافرن”)ايستاده اند. “داريوش” پايش را بر چهره “گئومات”که به پشت بر زمين افتاده نهادن است و در پشت “گئومات”8شاه دروغي که با ريسماني به هم بسته شده اند پشت سر هم صف کشيده اند.احتمالا” هنگام لشکرکشي به ماد عليه “فرورتيش”بوده که “داريوش”فرمان داده نقش و يادگار پيروزيهايش را بر اين صخره ترسيم کنند و بنويسند و شايد اصل اين ابتکار از شاه” آنوبانيني”(حدود2000سال ق.م.)در دروازه زاگرس (سرپل)باشد که او چند روز قبل از آنجا گذشته و آن را ديده بوده است.

برای خواندن متن کامل کتیبه های داریوش اینجا را کلیک کنید


مجموعه غارهاي باستاني


1. غار مر خر (مر خريل)

2. غار مر تاريک

3. غار مر آفتاب

4. غار مر دودر

5. غار شکارچيان

غار شکارچيان


 كشف غار شكارچيان به سال 1949 توسط باستان شناس و انسان شناس آمريكايي بنام كارلتن كوون کشف گردید. وي در زمستان آن سال به اميد يافتن غار هايي با آثار آن عصر به ايران آمد. اولين هدف وي در اين سفر بازديد از غار كوچكي بود كه در نزديكي كتيبه مشهور داريوش در بيستون فرار داشت و زبان شناسي بنام كامرون همزمان با مطالعه كتيبه آنرا ديده بود و بعدها به نام غار شكارچيان مشهور شد. كوون پس از بازديد اوليه از غار، چند ماه بعد بمدت دو هفته به كاوش در اين غار پرداخت كه منجر به كشف هزاران ابزار سنگي مربوط به فرهنگ موستري و بقاياي استخوان حيوانات شكار شده اي چون گوزن و اسب وحشي شد. اين يافته ها احتمالا بين 70 تا 40 هزار سال قدمت دارند.


غار مرخَر

 در نزديکي روستاي بيستون غار عميقي به طول 27 متر قراردارد که قدمت بقاياي باستاني آن حداقل به دوره پارينه سنگي مياني موستري Mousterian تا عصر حاضر مي­رسد . اين غار مقابل رودخانه گاماسياب بر دامنه کوه بيستون واقع شده است در حفاري­هاي انجام شده مجموعه­اي از کارافزارهاي سنگي و استخواني بقاياي جانوري ، ذغال و ... بدست آمد که استقرارهاي پارينه سنگي جديد را در زاگرس مشخص مي کند .
آثار اندکي از جمله سفال از دوره ساساني و بقاياي جديدتر بدست آمده است و اين آثار خبر از يک دوره زماني 35 هزارساله تا دوره پارينه سنگي در اين غار مي­دهد .

تپه نادري

تپه نادري در مجموعه تاريخي بيستون و به فاصله 32 کيلومتري شمال شرقي شهر کرمانشاه قراردارد و اولين اثر ( از سمت شرق ) در اين مجموعه بزرگ محسوب مي گردد . درازاي اين تپه 1200 متر و پهناي آن 300 متر است. متأسفانه در جهت گسترش روستاي نادر آباد بخشي از تپه مسکوني گرديده است . با توجه به تکه سفالهاي نخودي و سياه رنگ قدمت اين تپه به هزاره دوم و سوم پيش از ميلاد مي رسد .علاوه بر آنکه اين تپه داراي قدمتي پنج هزار ساله مي باشد بر روي آن بقايايي از قلعه اي که در دوره نادرشاه احداث گرديده است مشاهده مي شود که سبب وجه تسميه نام آن نيز گشته است البته از قلعه تنها بقاياي باروهاي آن که از خشت مي باشد به چشم ميخورد و در سطح خاک چيزي عيان نمي باشد و مستلزم پژوهش ميباشد . آثار بدست آمده در اين تپه با آثار تپه گيان نهاوند مقايسه مي شود . همچنين جاده آسفالته همدان - کرمانشاه تپه را به دو قسمت تقسيم کرده است .

 

فرهاد تراش

فرهاد تراش بیستون


در جهت جنوبي سنگ نگاره و سنگ نبشته­ي داريوش بزرگ ، بر سينه کوه بيستون ديواره­ي بزرگي است که اين ديواره در بين مردم به فراتاش يا فرهاد تراش معروف است. درازاي فراتاش 180 متر و بلندي آن 33 متر است در هيچ نقطه­اي از ايران هيچ کوهي را به اين اندازه نتراشيده­اند و آماده نکرده­اند بطور کلي براي همه کساني که اين ديواره­ي سنگي تراشيده دست نخورده را ديده و يا مي­بينند اين پرسش پيش مي­آيد که اين محل را چه کسي و در چه زماني و براي چه منظوري تراشيده است ؟ چرا اثري از اسکنه پيکر تراش و يا قلم کتيبه نويس بر آن ديده نمي­شود ؟
« هوزينگ » در نوشتاري به نام « زاگروس و اقوامي که در آن ساکن هستند » اين صفحه­ي کوه را يک منبع تاريخي نانوشته مانده ، ناميده است.
« هرتسفلد » و بيشتر ايران­شناسان خارجي معتقدند که « فراتاش » از آثار داريوش شاه هخامنشي است و مي­گويند اين فرمانرواي بزرگ مي­خواسته وصيت نامه خود را در اين­جا بنويسد.
« ويليامز جکسن » درباره اين اثر به قاطعيت سخن نمي­گويد و با آوردن نقل قول از « ديود وروس سيسيلي » و داستان سميراميس مقايسه­اي انجام داده و سپس نتيجه گيري مي­کند که : اگر کسي مايل باشد که براساس فرضيات خيالي و مباني سست در اين­باره نظري اظهار بدارد آسان­تر آن است که تصور کند داريوش پس از اتمام سنگ نبشته­ي مشهورش و نقش­هاي آن دستور داده است تا فضاي خالي حاضر را براي ثبت کارهاي ديگرش ، خاصه لشگرکشي اش را به يونان ، آماده سازند. اما شکستهاي « آتوس » و « ماراتون » ، شورش مصر و دست مرگ اين نقشه را برهم زد و مسير تاريخ را تغيير داد و آن صفحه­ي سنگي نانوشته را شاهد خاموش پيروزي يونان و آغاز زوال ايران قرار داده. ولي اين حدس و خيالي بيش نيست ، خاصه وقتي که اين پرسش پيش مي­آيد که چرا داريوش قسمت وسط کوه را که بهترين جاي آن است براي ثبت کارهاي بعدي خود نگه داشته است؟ تنها چيزي که به يقين توان گفت اين است که از ظاهر کلي اين محل و ماهيت پيرامون آن اثر قدمت بسيار هويدا است.
« پروفسور لوشاي » عقيده دارد که اين سنگ تراشي به دوره­ي هخامنشي تعلق نداشته بلکه در حدود هزار سال بعد از داريوش بزرگ به فرمان خسرو دوم ساساني آن­را در کوه بيستون تراشيده اند. وجود ديوار محافظ ، فنون خاصي که در کندن کوه بکار گرفته شده و از همه مهم­تر علامت­هايي که از سنگ­ تراشان بجاي مانده است همگي تعلق اين اثر را بر دوره ساساني تائيد مي­کند. بلندي اين ديوار از پي 450 سانتيمتر و قطر آن 1/5 متر است. اين ديوار که سنگ چين شده است ، در مقابل فراتاش بنا شده است.
اهالي اين منطقه ، سنگ تراشي فراتاش را کار فرهاد کوه کن مي­دانند و معتقدند که فرهاد به خاطر عشق به شيرين ( زن خسرو پرويز ساساني ) به اين کار سنگين تن در داد. داستان عشق فرهاد الهام بخش شاعران گذشته اين مرز و بوم گرديد و زمينه­اي براي طبع آزمايي آنان شده. از آن ميان مثنوي عاشقانه « خسرو و شيرين » نظامي گنجوي گوي سبقت از همگان ربوده است. شعر نظامي پيروزي فرهاد و عاقبت دردناک وي را جاويدان ساخت بدانسان که خواننده داستان خسرو و شيرين احساس مي­کند که صداي تيشه­ي فرهاد را که بر کوه فرود مي­آيد ، مي­شنود.
بيستون تنها الهام بخش شاعران بزرگ نبوده بلکه الهام بخش مينياتور سازان ايراني بوده و ايشان را بر سر شوق آورده است. اکثر مينياتور سازان که از قرن دهم هجري به بعد کتاب « نظامي گنجوي » را مصور کرده­اند به صورتي کاملا مشخص و نمايان ديواره­ي بلند بيستون و چشمه­هاي پاي آن را همواره با نقش خسرو و شيرين قلم زده­اند .

 
سنگ نگاره  ولگش

نگاره بلاش بیستون


در دامنه­ي كوه بيستون، در حدود چهارصد متري شرق گودرز ، تخته سنگ بزرگي هست كه بر آن نقش­هايي كنده شده است. تخته سنگ چهار ضلعي نا منظمي است به بلندي 250 سانتيمتر كه گرداگرد آن به شش متر مي­رسد. در سه جانب آن نقش­هايي با برجستگي كم حجاري شده است. نقش وسط مردي است به بلندي 180 سانتيمتر با ريش توپي و سبيلي تابداده و گيسواني بلند كه به خوبي نشان داده است و سر بندي موهاي بلندش را تزيين كرده است. نيم تنه­اي ساده كه از كمر به بالا چسبان است ، با دامني گشاد بر تن دارد. گردن بندي به گردن آويخته و كمربندي بر ميان بسته است.  پنج حلقه در كمربند بخوبي ديده مي­شود. از حلقه مياني ، دو رشته روبان آويزان است. در دست چپ جامي به بلندي 13 و دهانه­ي 17 سانتيمتر دارد و دست راست را بر فراز آتشداني ( بخورداني ) دراز كرده است و چيزي را كه در ميان انگشتان گرفته است در حال ريختن در آتش است. شلواري گشاد با مچ­هاي بسته به پا دارد آتشدان نيز استوانه­ي پايه­داري است به بلندي 72 سانتي متر که بر بدنه­ي اين آتشدان سنگ نبشته­اي پارتي كنده شده است که در 9 سطر از بالا تا پايين آتشدان نويسانده شده و به علت آهکي بودن سنگ به مرور قسمتي از آن محو و ناخوانا شده است.

ترجمه سنگ نوشته : 
اين پيکر ولگش شاهنشاه پسر ولگش شاهنشاه نو .........

 
سمت چپ نقش ولگش ، بر ضلع ديگر تخته سنگ ، نقش ديگري وجود دارد. حالت كلي نقش طوري است كه بيننده تصور مي­كند صاحب نقش در حال قدم برداشتن به طرف نقش مياني است. صورت نقش فربه و بدون ريش است و احتمالا نقش زني و يا جواني است به بلندي 159 سانتي­متر كه جامه­اي نظير جامه بلاش (ولگش) بر تن دارد. گردنبندي نيز در گردن دارد  و دست چپ را بر كمر استوار كرده است و بازوبندي كه خيلي مشخص کنده شده ، بر بازوي چپ خود دارد ، دست راستش را در حاليكه از آرنج خم كرده بطرف بالا گرفته است و شيئي را كه احتمالا « برسم » يا دسته گلي است در دست دارد.
سمت راست نقش مياني نيز ، بر ضلع ديگر تخته سنگ ، سومين نقش كنده گري شده است. حالت اين نقش نيز مانند نقش قبلي ، گويي در حال حركت به سوي نقش بلاش است. نيم تنه­اي كه تا زانوانش مي­رسد ، بر تن دارد و كمربندي بر ميان بسته و گردنبدي كه كاملا مشخص است بر گردن دارد. صورت نقش را ريشي توپي مانند نقش مياني ، پوشانده است و دست چپش ديده نمي­شود ولي دست راست واضح است و شئي كه تشخيصش دشوار است ، در دست دارد ، پاي پوشي نظير نيم چكمه به پا دارد. بر بالاي ران پاي راستش نواري بسته شده كه دنباله آن را باد به حركت در آورده است. بلندي قامت اين نقش 164 سانتي­متر است.
بخش ديگر اين تخته سنگ از بالا تا پايين كاملا تراش خورده و آماده كندن نقش و يا كتيبه اي شده است.
در اطراف اين تخته سنگ ، سنگهاي تراش داده شده نيمه كاره بسيار است كه تا ابتداي ديواره­ي كوه بطور پراكنده ديده مي­شوند.

نقش شاهزاده پارتی

در کنار نقش بلاش بر روي تخته سنگي كه از صخره جدا شده نيز تصويريك شاهزاده­ي پارتي ديده مي­شود كه در برابر يك آتشدان (بخوردان يا عوددان ) مشغول انجام مراسم مذهبي است. اين نقش داراي برجستگي اندك و نماي تمام رخ است و در آن خصوصيات پوشاك شاهزاده بخوبي نشان داده شده است



نقش برجسته مهرداد

نگاره مهرداد دوم بیستون


اين بناي يادگاري در حد فاصل بين هرکول و سنگ نبشته­ي داريوش بزرگ است و يادگاري از مهرداد (ميتريدات) دوم مي­باشد. متأسفانه کتيبه­ي شيخ عليخان زنگنه مقداري از اين نقش را محو کرده است ولي هنوز مي­توان در طرف چپ آن دو صورت بزرگ را به خوبي تشخيص داد بقاياي کتيبه يوناني بالاي آن نقش و همچنين اثر نقش ديگري در طرف راست آن مشهود است و در طرف چپ آن تصوير سه اسب سوار با يک سنگ نبشته­ي کوتاه يوناني نيز ديده مي­شوند.


ترجمه این سنگ نوشته :
گوفاساتيس – ميتراتيس ناظر – گوتازرس ساتراپ ساتراپ­ها و شاهنشاه بزرگ


نقش گودرز دوم اشکاني

نقش گودرز دوم اشکانی


سمت شرقي نقش برجسته­ي مهرداد دوم بر روي همان صخره ، يکي از جانشينان او يعني گودرز دوم ( 46-51 ميلادي ) سنگ نبشته و نقش برجسته­اي کنده کاري کرده است. در اين نقش پيروزي گودرز دوم بر رقيبش مهرداد نشان داده شده است. مهرداد يکي از شاهزادگان پارتي بود که در دربار « گلاوديوس » امپراطوري روم پرورش يافت و به تشويق امپراطور براي تصاحب تاج و تخت به ايران لشگر کشيد ولي مغلوب گودرز دوم شد اين نقش دو سوار مسلح به نيزه را نشان مي­دهد درحالي که يکي ديگري را به زمين افکنده. در بالاي سر گودرز فرشته­اي در حال پرواز است. در دست فرشته حلقه­ي گل پيروزي ديده مي­شود ، غير از فرشته­ي بالدار پيروزي که بر سر شاه پيروزمند تاج گل مي­نهد و منشاء يوناني دارد ، نقش­هاي ديگر اين نقش برجسته کاملا ايراني هستند. پشت سر گودرز نقش يکي از نزديکانش ديده مي­شود. سنگ نبشته­اي به خط يوناني باستان نام اين دو پادشاه را در برداشته :

« مهرداد پارسي .... گودرز شاه شاهان ، پسر گيو »


آتشدان پارتي


در شمال سنگ نبشته­ي داريوش بزرگ ، آثار بنايي از دوره­ي پارتي باقيمانده است. به عقيده « پروفسور لوشاي » رئيس هيأت حفاري ايران و آلمان اين بنا پرستش­گاهي است که در زمان اشکانيان همزمان با آثار ديگر اين دوره در بيستون ساخته شده است. اين پرستش­گاه دوره­ي پارتي که بر روي تخته سنگ منقوش اشکاني قراردارد از دو صفه به وسيله 10 پله که از سنگ کوه در آورده شده­اند به هم مربوط مي­گردند. درازاي هريک از پله­ها در حدود 80 سانتيمتر است. اين پله­ها بطور نامنظم تا نقش بلاش ادامه دارد. در ميان صفه بالايي آتشداني از سنگ با دهانه­اي 35 سانتيمتري درآورده شده است.


پل خسرو


بر سر راه باستاني­اي که از بيستون به سرماج مي­رود ، در نزديکي جاده آسفالته کرمانشاه - همدان ، پايه­هاي پل عظيمي وجود دارد که به نام خسرو معروف است بناي پل را به خسرو شاهنشاه ساساني نسبت مي­دهند.

بقاياي ديوار ساساني


در کنار رودخانه گاماسي آو و ساحل راست اين رودخانه ، سمت جنوبي بيستون ، ديواري طولاني از سنگ تراش و قلوه سنگ و ملات ، بنا شده است. اين ديوار بزرگ در کاوش­هاي هيات باستان شناسي مشترک ايران و آلمان بين سال هاي 46-1342 کشف و خاکبرداري شده درازاي ديوار 1100 متر قطر آن 250 سانتيمتر است. نماي بيروني ديوار با سنگ تراشيده شده است و پشت سنگ­ها را با قلوه سنگ­هاي ريز و درشت پر کرده­اند قسمت­هاي قديمي تر را که در ملات گچ غربالي و قسمت­هاي بعدي را در گل کار گذارده­اند. سنگ­هاي حجاري شده­ي ديوار ، چهار گوشه­هايي هستند که اندازه­هاي آنها يکنواخت نيست و در ابعاد 80×65 و 90×60 و 100×100 سانتيمتر ساخته شده­اند. بلندي ديوار چهار تا پنج متر است. در اغلب سنگ­هاي حجاري شده­­­ي ديوار ، علايم ويژه حجاران عصر ساساني به چشم مي­خورد و عظمت اين ديوار با توجه به سرستون­هاي پيدا شده در بيستون ، اين تصور را در نگاه نخست بوجود مي­آورد که منظور از بناي آن شايد ايجاد کاخي بزرگ به بزرگي قصر شيرين بوده است که نتوانسته­اند ساختمان آن را ب


مطالب مشابه :


بیستون

میراث تاریخ - بیستون - پوستینی کهنه دارم من.یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود.سالخوردی




معرفی اعضای انجمن

انجمن علمی مهرازن ایرانیان(معماری) - معرفی اعضای انجمن - دانشگاه میراث بیستون - انجمن علمی




مسابقات خانه تنهایی من

انجمن علمی مهرازن ایرانیان(معماری) - مسابقات خانه تنهایی من - دانشگاه میراث بیستون - انجمن




بیستون

گردشگری استان کرمانشاه - بیستون سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان




استان کرمانشاه (فصل محوطه ی جهانی بیستون)

سفرنامه دیدنو - استان کرمانشاه (فصل محوطه ی جهانی بیستون) - وبلاگی در مورد سفر و عکاسی از




بازخوانی مجدد کتیبه داریوش بزرگ در بیستون

استان پنجم - بازخوانی مجدد کتیبه داریوش بزرگ در بیستون -




سمینار پروفسور گلابچی

انجمن علمی مهرازن ایرانیان(معماری) - سمینار پروفسور گلابچی - دانشگاه میراث بیستون - انجمن




برچسب :