تخت جمشيد نماد شكوه شاهنشاهي هخامنشيان

  تخت جمشید را همه می‌شناسیم، ايرانيان باستان آن‌را «پارسه» مي‌خوانده‌اند و يونانيان بدان فرنام(:لقب) «پرسپوليس» داده‌اند. نخستين‌بار، آشيل، چكامه‌سراي(:شاعر) يوناني اين فرنام را براي تخت‌جمشيد به كار برده است. تخت‌جمشيد، سازه‌ای که جهانیان را به ستايش واداشته است، آناني كه اين سازه را ديده‌اند، از این همه شکوه و دانش و آگاهی، انگشت شگفتي بر دندان، گزيده‌اند.
 
طرحي بازسازي‌شده از تخت‌جمشيد برپايه‌ي شواهد و بازمانده‌ها
این روزها خارجی‌ها، همان‌هايي كه گمان مي‌كنيم با فرهنگ سرزمین ما بيگانه‌اند، از خودمان به آیین‌هایمان آگاه‌ترند و فرهنگ و تمدن باستان کشور گرانمايه‌مان ایران را بیش از فرزندان این سرزمین پاس می‌دارند و مي‌شناسند. شايد گاه آن باشد كه نمادها و نمودهاي تخت‌جمشيد را بشناسيم.
يكي از كنده‌كاري‌‌هاي تخت‌جمشید، شيري را نشان مي‌دهد كه در حال يورش به گاوي است. به باور برخی پژوهشگران، اين نقش، نشاني از نمايش سالگشت سال نو و نوروز است. پژوهندگان مي‌گويند؛ شير نماد سال نو و گاو، نماد سال كهنه و گذشته است كه با آمدن سال نو از ميان مي‌رود.
«دکتر جونز لوید»، استاد دانشگاه ادینبورگ، این گونه گفته است: «من برای نخستین‌بار که تخت جمشید،(پارسه یا پرسپولیس) را دیدم سخت شگفت‌زده شدم، تخت جمشید معرکه‌ است، ما می‌توانیم با دیدن جاهايي مانند پرسپولیس به پارسیان شخصیت بدهیم و با هویت راستين آنان آشنا شویم. پارسیان 250 سال فرمانرواي گسترده‌ترین شاهنشاهي جهان بوده‌اند و تخت‌جمشید كه در دل این شاهي جاي گرفته، پایتختی شکوهمند و سزاوار بوده است برای شاهنشاهي بزرگ پارسيان. باشکوه‌ترین شهر پارسیان و حتا دنیای باستان.

شهري مدفون زير خاك به مدت 2000 سال
تخت‌جمشيد، مجموعه‌ای به گستردگی 135هزار‌متر‌مربع است که ساخت آن در 515 یا به باور برخي 518 پیش از میلاد به دستور داریوش بزرگ، چهارمین شاه از دودمان هخامنشیان آغاز شده است. شهری بر بلندي‌‌هاي کوه‌ مهر(رحمت) در جلگه‌ی مرودشت در سرزمین پارس نزدیک شیراز. همه‌ي کاخ‌های تخت‌جمشید،(پارسه یا پرسپولیس)، بر روی ستون‌های سنگی بزرگی ساخته شده‌اند. چیزی که ما امروزه از تخت‌جمشید می‌بینیم به درازاي 2000 سال زیر شن‌ها پنهان بوده و در دهه‌ی 30، حفاران برجاي‌مانده‌هاي تخت‌جمشید را از دل خاک بیرون کشیدند، شکوهی که هیچ‌کس انتظار دیدنش را نداشت. باشکوه، رمزآلود و ستودني.


گل‌نوشته‌ها، رمزگشای پارسه
در كاوش‌هاي باستان‌شناسي، يافته‌هاي شگفت‌انگیزی پیدا شد که در  روشن شدن راز زندگي و ويژگي‌هاي شخصيتي پارسیان باستان، كارساز بود. 30 هزار گل‌نوشته‌ي كوچك در میان ویرانه‌های تخت‌جمشید یافت شد. این گل‌نوشته‌ها یکی از چند منبع آگاهي‌دهنده‌‌ای بودند که هویت این شاهنشاهي را آشکار ساختند، گل‌نوشته‌‌هايي به اندازه‌ی کف دست.
این گل‌نوشته‌‌ها، گواهاني هستند براي  حکومتی بر پایه‌ی داد. چرا‌ که تخت‌جمشید به مانند اهرام مصر با بیگاری کشیدن از بردگان ساخته نشده است. از نوشته‌های این گل‌نوشته‌‌ها،‌چنين برمي‌آيد که کارگران و تنديس‌‌سازان و نجاران و همه‌ي کسانی که در این مجموعه کار می‌کرده‌اند، همه و همه از مرد و زن، به میزان کاری که انجام می‌داده‌اند، دستمزد دريافت می‌كرده‌اند.    
طرح بازسازي‌شده از ورودي پارسه ورودی پارسه
آناني كه براي ديدار شاه آمده بودند برای ورود به این کاخ باشکوه باید از «دروازه‌ی ملل» وارد این مجموعه می‌شدند. دو رديف پلكان همانند، ورودي اصلي به تخت‌جمشيد هستند هر ورودي 111 پله دارد و هر پله نزديك به 7 متر درازا، 40 سانتيمتر پهنا و تنها 10سانتيمتر بلندي دارد.
مي‌‌گويند؛ پله‌ها از آن روي كوتاه ساخته شده‌اند كه دیداركنندگان با برداشتن گام‌های کوتاه، ديد‌گانشان هرچه بیشتر بر‌روي این فر ‌و‌ برازندگي ميخكوب بماند و آفرينندگان اين شگفتي‌ها را بستايند. پس از گذشتن از پلکان، نخست؛ گاوهایی سنگی با سرهای انسانی بر بالای ستون‌ها، بیننده را شگفت‌زده می‌کرده است. این دروازه در سقف، پوششی از چوب‌های سرو داشته که بوی خوبی را نیز مي‌پراكنده و درهایش با تكه‌هاي زر، آرايش شده بود. در سراسر پارسه، زر فراواني براي آرايش مجموعه به کار برده بودند. شگفت اين‌كه بدانید؛ مهندسان هخامنشی 2500 سال پیش، از عدد پی (3/14 )، در ساخت سازه‌های سنگی و ستون‌های مجموعه‌ی تخت‌جمشید، سود مي‌جسته‌اند.

کاخ‌های پارسه
کاخ‌های شهر با زر و سيم و پرده‌هایی با نقش و نگارهای زیبا و کاشی‌کاری‌های گرانبها آرایش شده بودند. دیوارها با كنده‌كاري‌هاي صلح‌آمیز از بلندپايگان سرزمین‌های فتح شده، آرايش شده بودند. طراحی و ساخت سامانه‌ي آبرسانی و زه‌کشی فاضلاب‌های پیچیده‌ای که در هیچ جای جهان مانندي نداشته است، از ديگر شگفتي‌هاي اين كاخ باشكوه است. شاهان هخامنشي، یکی پس از دیگری، «تخت‌جمشید»، مكاني را که داریوش پايه‌گذار آن بود، گسترده‌اند.

آپادانا
 «کاخ آپادانا»، در دل این مجموعه‌ی بزرگ جاي داشته و ساخت آن 30 سال به درازا کشیده است. کاخی که ویژه‌ی ديدار با ميهمانان بوده و داریوش بزرگ در آن ديدار‌کنندگان را می‌پذیرفته است. گستردگی این کاخ 3600 متر مربع بوده و 36 ستون  18 متری داشته با سقفی ساخته شده از چوب سرو. امروزه تنها 10 ستون از آن برجاي مانده است. این تالار گنجایش پذيرش 10هزار تن را داشته است.
کاخ تچر(تالار‌آیینه)
کاخ تچر، كاخ داریوش بزرگ است. از روی گنبدهای جلا داده شده، نور ملایمی از پنجره‌ها وارد اين كاخ می‌شده است و تالار را روشن و پرنور مي‌كرده است. شايد از همین روي از آن به تالار آیینه نیز یاد می‌کنند. این کاخ در جنوب کاخ آپادانا جاي گرفته و دارای 12 ستون به بلنداي 10 متر بوده است که از آن‌همه، امروزه تنها تاق‌های ورودی برجای مانده‌اند. این سازه بر روی یک تراس به بلنداي 45 متر بنا شده بود.

کاخ هدیش
این کاخ در جنوب خاوري(:شرقی) کاخ تچر، جاي گرفته‌ است و ويژه‌ي خشایارشا بوده است.

کاخ ملکه
کاخ ملكه را خشایارشا ساخته است. اين كاخ نسبت به ديگر بناها، بلنداي كمتري داشته است. کاخ ملکه كه به شکل حرف ال لاتین است، در جنوب کاخ خشایارشا و در باختر(:غرب) خزانه جای گرفته است. بخشی از این کاخ در سال 1931 به كوشش «پرفسور هرتسفلد»، خاور‌شناس، خاک‌برداری و بهسازی شد. امروزه از همين كاخ به عنوان موزه و اداره‌ی مرکزی تاسیسات تخت‌جمشید بهره مي‌گيرند.

ساختمان خزانه‌ی شاهنشاهی
این ساختمان داراي چندین تالار، اتاق و حیاط است و با دیوار بزرگی از دیگر جاهای تخت‌جمشید جدا شده ‌است و جايگاه پيشكشي و چیزهای ارزشمند بوده‌ است.

تالار شورا( سه دروازه)
این تالار در بخش جنوبی حیاط روبه‌روي پلکان خاوري(:شرقی) کاخ آپادانا جای گرفته است و کوچک‌ترین کاخ این مجموعه (تخت‌جمشید) است. اين كاخ سه دروازه‌ی بزرگ و سکویی در میان دارد که مرکز هندسی سکوی تخت‌جمشید است. ساختمان این کاخ در زمان اردشیر اول به پایان رسید. به گمان مي‌آيد که شاه در اینجا با بزرگان به بحث‌و‌مشورت می‌پرداخته است. در این تالار دو سرستون انسان وجود داشته است. سر انسان نماد انديشه است.
 
نماي بازسازي‌شده‌اي از كاخ صدستون   صدستون
صد ستون، کاخی چهارگوش است كه به شکل یک مربع کامل، ساخته شده است. 10 ستون در 10 ردیف(100 ستون) دارد و 8 درگاه گسترده، که خشایار‌شاه آن را بنا گذارد و اردشیر فرزندش آن را به پايان رساند. این کاخ در شمال و روبه‌روی کاخ آپادانا است، کاخی که روزگاری بزرگ‌ترین کاخ تخت‌جمشید بوده است.

آرامگاه اردشیر دوم و سوم
در دامنه‌ی کوه‌ مهر مشرف به سکوی تخت‌جمشيد 2 آرامگاه به گونه‌ی فرورفتگی در کوه هست که به اردشیر‌دوم و اردشیر‌‌سوم منسوب است.‌

تخت‌جمشید سمفونی معماري
دکتر ماریا براسیس(پژوهشگر)، تخت‌جمشید را یک سمفونی معماری می‌خواند، جایی که هر ساختمان با دیگر ساختمان‌ها هماهنگ شده و در نهایت یک مجموعه‌ی شگرف آفريده شده است.

چرا پارسه ساخته شد؟
ساخت این مجموعه‌ی بزرگ و باشکوه، برای يك شاهنشاهي 250 ساله ناگزیر بوده است. چرا‌که پارسیان باید برتری خود را به جهانیان و افرادی که در سايه‌ي شاهنشاهي‌شان بودند، نشان می‌دادند و ثابت می‌کردند که شاهنشاهي به آن گستردگي، سزاوار‌شان است. تصاویری بی‌مانند بر سنگ‌نگاره‌‌هاي تخت‌جمشید، نشان از آن دارد که مردم گوناگونی به این شاهنشاهي می‌آمدند تا پيشكش‌هاي خود را به پادشاه ايران، پيشكش كنند و وفاداری خود را به شاهنشاه نشان دهند، اهالی حبشه از آفریقا، لیدیه از ترکیه‌ی امروزی و.... این‌جا یک جاي نظامی نبوده بلکه یک جاي تشریفاتی و نمادین بوده است.
دکتر ماریا براسیس(پژوهشگر)،می‌گوید: «بر روي هم نمادهايي كه بر روی سنگ‌نگاره‌ها به چشم می‌خورد ما را بر آن استوار مي‌دارد که این شاهنشاهي، نماد صلح‌ و‌ مهر بوده‌ است و هیچ نشانی از جنگ و خشونت و بی‌مهری بر آدمیان در این كنده‌كاري‌ها نمی‌توان یافت و این به خوبی نمایشگر روحیه‌ی صلح‌جویی پارسیان است و سنگ‌نبشته‌ها نشانی دیگر است از حکومتی خیرخواهانه. اگر مردم مالیات می‌دادند و پادشاه را ارج مي‌‌گذاردند هیچ مشکلی برایشان پیش نمی‌آمد. در کتاب عذرا نيز یهودیان، پارسیان را گرامي و بزرگ داشته‌اند که اجازه می‌دادند مردمان زير فرمانشان، مذهب و باورهای خود را داشته ‌باشند.»
«دکتر لوید»، گفتن این سخن را سزاوار می‌داند که پارسیان در به تصویر کشیدن چگونگی اداره‌ی یک شاهنشاهي ويژه و بي‌همتا بوده‌اند. کسانی که یونانیان، (دشمنان سوگند‌خورده‌ی ایرانیان)، همیشه تلاششان بر این بوده که وحشی و بی‌رحم و زورگو و عقب‌مانده نشانشان دهند.

راه‌هایی به سوی این شاهنشاهي بزرگ
برای کنترل شاهنشاهي به  گستردگی 4 هزار‌کیلومتر، پادشاهان هخامنشی نیازمند شبکه‌ی راهي خوب و ويژه‌اي بودند که بتوانند پيشامد‌ها را از هر گوشه‌ هرچه سریع‌تر دریافت کنند. پس، آن‌ها راه‌‌هايي ساختند که از تخت‌جمشید به شوش و سپس از 1500 مایل به باختر(:غرب) می‌رفت و به شهر «افسوس» که در مدیترانه بود مي‌رسيد. این راه‌ها همچنین به هند و از جنوب به مصر راه داشته‌اند. حتا یونانی‌ها که دشمنان سوگند‌خورده‌ی ایرانیان بوده‌اند این شبکه‌های بزرگ راهي را ستوده‌اند. آن‌ها به‌ویژه از پیک‌هایی که در این راه‌‌ها سفر می‌کرده‌اند سخت شگفت‌زده بوده‌اند به گونه‌ای که هرودوت(رخدادنگار یونانی)، در نوشته‌هايش آورده: «هیچ موجود زنده‌ای نمی‌تواند تند‌تر از پیک‌های پارسیان حرکت کند.»

چاپارخانه‌ها
پارسیان این سرعت در آگاهي يافتن از همه‌جاي شاهنشاهي بزرگشان را در كوتاهترين زمان ممكن، با چاپارخانه‌ها پديد آورده بودند. به‌گونه‌اي که، پیکی با اسب آغاز به تاختن می‌کرد و 35 کیلومتر جلوتر در چاپارخانه، اسبی تازه‌نفس را جايگزين اسبي خسته‌ می‌کرد. بسته به درازای راه چندبار این جايگزيني انجام می‌شد و این‌گونه سرعت، بالا و یکنواخت می‌ماند. پادشاهان هخامنشي با این شیوه در کوتاه‌ترین زمان از همه‌ی رويدادهاي شاهنشاهي گسترده‌شان آگاهی می‌يافتند و به نیکی آن را اداره می‌کردند.

دروغ نگفتن ایرانیان و برانگیختن حسادت یونانیان
«دکتر لوید»، می‌گوید: «‌به نظر مي‌رسد دروغ نگفتن یکی از پايبندي‌هاي اخلاقی پارسیان بوده است که یونانیان با حالتی تحسین‌آمیز به آن حسادت می‌کردند، زيرا پارسیان راستگو و درستكار بودند و به راستی باور داشتند.»

شكوه پارسه در دستان يك اوباش
در 331 پیش از میلاد اسکندر گجستك(پليد، ملعون)، وارد پارسه شد. در این زمان سپاهیان ایرانی تار و‌ مار شده بودند و شهر بی‌دفاع بود، اما اسکندر و سربازانش، دست به كشتار مردم و تاراج شهر زدند.
«دکتر لوید»، می‌گوید: «فراموش نکنید اسکندر اهل مقدونیه بوده است، پس یک مشت جانی و آدمکش ولگرد، ارتش اسکندر را تشکیل داده بودند. به گفته‌ی برخی منابع یونانی و لاتین، زنی فاسد که همراه اسکندر بوده و مانند اسکندر و افرادش احتمالا هم مست کرده بود، از اسکندر اجازه‌ی به آتش کشیدن شهر را می‌گیرد و با موافقت وی، شهر را به آتش می‌کشد. اسکندر با این آتش‌سوزی مي‌خواسته ثابت کند قدرت پارسیان را نابود کرده چرا که وی خوب از ارزش نمادین این شهر آگاهي داشته است.»
«دکتر ماریا براسیس» نیز بر این باور است که: « شهر بی‌دفاع بوده، بی‌هیچ نیروی نگهباني که از مردم شهر پارسه پشتيباني کنند. سربازان اسکندر شهر را تاراج می‌کنند و خانه‌ها را به آتش می کشند. وی اسکندر را نخستین اوباشی می‌داند که نامش در تاریخ ثبت شده است چرا که بی‌هیچ ضرورتی، وحشی‌بازی درآورده و به کسی رحم نکرده است. شهر را به آتش كشيده و مردم بی‌دفاع را كشته‌ و شهر را به تاراج برده است.»
«کورتيوس روفوس»، رخدادنگار زمان كلوديوس، امپراتور روم، مي‌نويسد: «اسکندر و سپاهيانش تخت‌جمشيد را تاراج کردند، پارچه‌ها و پرده‌هاي زيبا را تکه‌تکه کردند تا هر‌کدام پاره‌اي از آ‌ن‌را بربايند. پيکره‌هاي سنگين را خرد مي‌‌کردند تا پاره‌اي از آن‌را صاحب شوند. صندلي‌هاي باشکوه را مي‌شکستند تا عاج و سنگ‌هاي گرانبهاي آن‌را به تاراج ببرند و هر‌چه را که نمي‌توانستند ببرند، نابود مي‌کردند.»
 به گفته‌ی «پلوتارك»، رخدادنگار يونان باستان، ثروت تخت‌جمشید را اسکندر و همراهانش بر پشت 000/20 قاطر و 000/5 شتر به تاراج برده‌اند.
اما اسکندر، با به آتش کشیدن این شهر وارون(: برخلاف) انتظارش نتوانست این شهر را نابود كند، چرا‌که با سوزاندن شهر، کتیبه‌ها که از خشت‌های خام بودند پخته و ماندگار شدند تا پس از هزار و اندي سال، شکوه و بی‌مانند این شهرياري باستانی را به رخ بکشند.
در تاریخ آمده که اسکندر پس از گشودن شاهنشاهي پارس برای ارج گذاردن به قهرمانش كوروش، 2 بار، به آرامگاه کوروش رفته و قربانی به پیشگاه وي برده‌ است.

ثبت  پارسه در آثار ملی و جهانی
«تخت‌جمشيد»، 24شهريور 1310 به ثبت آثار ملي در‌آمد و در چهارم آبان‌ماه 1358 با شماره ی 114 در سياهه‌ي ميراث جهاني در نشستي كه در شهر قاهره‌ی مصر برگزار شد، به ثبت رسيد.
این شاهکار جهان باستان از آن روي شگفتی را چند برابر برمی‌انگیزد که مجموعه‌ای چنین شگرف تنها با ابزا‌های ساده‌ای مانند چکش‌های سنگی ساخته شده است.
«محمد‌مهدي فتحي‌نژاد فرد»، مهندس عمرانی است که ماکت تخت‌جمشید را با ساخت كاخ آپادانا آغاز كرد. او در ماكت تخت‌جمشيد از اندازه‌ي يك هفتادوپنجم بهره‌برد. ساخت این ماکت 14 سال زمان برده است، اما با بی‌تفاوتی مسوولان، این ماکت ارزنده در زیرزمین خانه‌اش خاک می‌خورد، درست مانند خود تخت‌جمشید که با بی‌مبالاتی و بی‌توجهی مسوولان مدام آب می‌خورد.  
  سازه‌هاي تخت‌جمشيد، سنگي‌‌اند و آب برايشان دردسر‌ساز است. اگر همين‌گونه آب بر سر و روي اين سازه‌ها ببارد به نابودي‌شان مي‌انجامد. اگر مسولان، انديشه‌اي به حال اين شكوه تمدن باستان‌مان نكنند، شايد روزي فرا‌ ‌رسد كه ما ناگزير وارون(:برخلاف) دعاي «داريوش بزرگ»، كه از خداوند خواسته بود تا خشكسالي را از ايران دور كند، دست‌ها را بالا ببريم و از خداوند بخواهيم باران را از شيراز دور كند كه تخت‌جمشيد برجاي‌ بماند.


مطالب مشابه :


دکتر راستگو

من و کیوان بعد از کلی تحقیق تصمیم گرفتیم که من برای معاینه پیش خانم دکتر ماریا راستگو برم




برنامه آموزشی هفته چهارم مهر ماه کلاس ششم دکتر حسابی

بلقیس راستگو. برنامه آموزشی هفته چهارم مهر ماه کلاس ششم دکتر نویسنده : ماریا سراج




برنامه آموزشی "هفته سوم بهمن ماه "کلاس ششم دکتر حسابی

دبستان پیشگامان علوی - برنامه آموزشی "هفته سوم بهمن ماه "کلاس ششم دکتر حسابی - - دبستان




تخت جمشيد نماد شكوه شاهنشاهي هخامنشيان

دکتر ماریا یونانیان با حالتی تحسین‌آمیز به آن حسادت می‌کردند، زيرا پارسیان راستگو و




ماریا شاراپوا و سیمین در کافه کوه!

طنز کوه - ماریا شاراپوا و سیمین در کافه کوه! - دلم برای خنده هات تنگ شده؛ گاهی بهانه ای برای




تخت جمشيد نماد شكوه شاهنشاهي هخامنشيان

دکتر ماریا یونانیان با حالتی تحسین‌آمیز به آن حسادت می‌کردند، زيرا پارسیان راستگو و




فهرست فعالیت های هنری کلا س پنجم جابر ابن حیان

بلقیس راستگو. ماریا سراج کلاس ششم دکتر




برچسب :