از اهر تا سرعین...

از اهر تا سرعین...

شش سال از آخرین دیدار من و سرعین می گذشت و اول تیر سعادتی نصیبم شد که بار دیگر میهمان او باشم. شهری در دامنه ی ساوالان ـ سلطان قله های آذربایجان ـ که حالا شهرستان شده است. شهری که با شش سال قبل زمین تا آسمان تفاوت یافته است. سرعین امروز شهر شهروندان موقت است. از همه جای ایران شهروند دارد و هتل هایش آن قدر زیادند که شهر، یکجا میهمانپذیر است. از اهر تا سرعین 170 کیلومتر است و میان راه باید از مشکین شهر و اردبیل گذشت. سرعین را مسئولان استان اردبیل از محلی فراتر برده اند و ملی ساخته اند و بین المللی اش می دانند و می خواهند. دهکده ای که حالا شهر است و برایش دهکده ی ورزشی احداث می کنند.  

سرعین مثال بارز شکوفایی استعداد است و مدیریت هوشمندانه ی نعمت خدادادی. علاوه بر هتل های قد کشیده، هزاران چادر علم شده در پیاده روها و پارک ها، غذاخوری ها و فروشگاه ها و همه و همه نقش توریستی سرعین را آشکارا به رخ می کشند. مغازه هایی که در طول روز چندبار تغییر کاربری می دهند و آب گرم سرعین به تنهایی برای اشتغال زایی کارستان کرده است. هرچند آب و هوای خوش دامنه های ساوالان را نباید از نظر دور داشت. این ها اما دست های توانمند و دل های دلسوز و مغزهای کارآمد می خواهند تا به اشتغالزایی منجر شوند. چه، از این نعمت در استان ما نیز هست. موتاللیق در دل کوهستان قره داغ و جنگل های ارسباران با آن آب و هوایش اما چنین نشده است. از دره هایی مانند دره ای در مشکین شهر که حالا به پارک جنگلی تبدیل شده و تعطیلات آخر هفته هزاران گردشگر دارد، در منطقه ی کوهستانی ارسباران فراوان است و اما...!

چهارم تیر از اهر خارج شدیم. خروجی اش به سمت مشکین شهر سال هاست که قرار است میدان شود، میدانی که تصادف بسیار دیده است. حاشیه ی جنوبی جاده ی اهر ـ مشکین شهر پر از باغ و حاشیه ی شمالی اش کارگاه ها و کارخانه های متفرق دارد. به موازات رود « اهرچایی » امتداد یافته است. جاده ای که قدیمی است و راه هایی روستایی بسیاری را به اهر متصل کرده است. تردد تراکتور و خودروهای حمل کاه و محصولات کشاورزی از ایمنی آن کاسته است و این جاده هنوز پلیس راه ندارد. در این مسیر هرگاه من پل جالیق « جالیق کؤرپوسی » را می بینم یاد نیکمردی آیت الله برقی می افتم که شنیده ام روستاییان دامنه ی شمالی قوشاداغ در آن نقطه از جمله رزین، آلمان و یوزبند و خضرکندی برای عبور از اهرچایی مشکل داشتند و این پل یادگار همت و مردم دوستی آن بزرگ مرد است. کمی بعد تابلوی ناحیه ی صنعتی به چشم می خورد، ناحیه ای که یکی دو کارخانه ی کوچک بیش تر ندارد. بوی گندی در داخل خودروی ما می پیچد و یادم می آید خبری از « گویا » که فاضلاب این ناحیه در کنار جاده روان است! در سمت جنوب روستاهایی حیات دارند که آباد و خوشنام اند مانند سیدلر،‌ افیل و بهل و انداب و امامزاده ای غریب که غربتش پس از مرگ نیز استمرار دارد. آدم در این مسیر یاد گیلاس می افتد که خود جاذبه ای است برای جذب گردشگر. پارک جنگلی فندقلو از دور به چشم می خورد با آن آلاچیق ها که حالا راهش نیز آسفالت شده و سرویس بهداشتی اش راه افتاده است. نودوز در سمت شمال جاده به چشم می خورد. روستایی که نامش از دل تاریخ برآمده است و قلعه اش تاریخی. این روستا و نامش با عتیق عجین بوده است و خبرهای بسیاری زیر عنوان عتیقه از آن برخاسته است. معدن طلا نیز دارد چونان زیلیگ و ساری خانلو و صفی خانلو در شرق زون ارسباران هنوز اما خبری از استخراج نداریم و شرکتی و اشتغالزایی همچون سونگون و مزرعه! چه گواراست آب چشمه ای که تابلو زده اند « انصار الحسین » خودروهای بسیاری توقف کرده اند برای نوشیدن آب و خریدن گیلاس. نقطه ای خودجوش برای گردشگری! از حوزه ی شهرستان اهر که خارج شدیم روستای « نیاز » به آدم خوش آمد می گوید. روستایی در منتهی الیه شرق ارسباران که روند استخراج مس از قره داغ در او خوب پیش می رود. چه کسی است تردید کند که مشکین شهر از زمان تشکیل استان اردبیل تصاعدی پیش رفته است. نیروگاه زمین گرمایی، سرمایه گذاری در آب های معدنی، کارخانه کامیون و سیمان و شهرک صنعتی فعال در او، این را گواه است. اگر سخن شورای شهر اهر در علم کردن تلویزیون شهری به عمل در نیامده، از این تلویزیون ها در مشکین شهر تبلیغات می کند. یا ایجاد خط ویژه تاکسی در خیابان های یکطرفه که هنوز در اهر خبری نیست! تندیس های زیبا و معنادار در میادین دارد و سیمای این شهر نشان می دهد که پشت صحنه انسان های خوش فکری نشسته اند. جاده ی منتهی به مشکین روستاهای بزرگ و آباد دارد و باغ های انگور چشم نوازند. هرجا اثر تاریخی هست، کنار جاده تابلویی برای راهنمایی گذاشته اند. قلعه ی « قهقهه » و محوطه تاریخی « شهریری » قهقهه از قلاع قره داغ است و پیش از تشکیل استان اردبیل با هوراند بود اما رسیدگی مشکین شهر خوب است که اگر همچنان دست اهر بود، چنین نبود. شهر یری، گور و قلعه و غار و تپه های باستانی دارد و قدمت برخی آثار تا هزاره سوم پیش از میلاد می رسد. جاده ی مشگین ـ اردبیل برای بزرگراه شدن در کار است.از مشکین جاده ی خوبی تا آصلان دوز کشیده شده و تردد بالایی نیز در خود دارد. جاده ای که اگر هوراند به آن متصل شود، اهمیت ویژه ای برای اهر می یابد به ویژه آن گاه که از سه راهی قره آغاج به جاده ی بیله سوار نیز بپیوندد. کنار جاده مشکین تا اردبیل حیات در روستاها گل داده است و نشاط روستایی موج می زند، بناها از امیدواری حکایت دارند. بر خلاف اغلب روستاهای اهر که ملات از دیوار خانه ها شسته شده و انگار دیوار با سنگ بالا رفته است. و چون زارعی سال هاست دستی بر سر و روی خانه ی خویش نمی کشد، مانند باغبانی است که درخت تازه ای نمی کارد. چرا که امیدی برای استمرار حضور در زادگاه خویش ندارد. پلیس راه این راه به جدیت معروف است و خدای اجر و عزتش دهد. وجدان کدام رهگذر از سخت گیری پلیس راه می رنجد؟ مگر آن که ریگی در خودرو داشته باشد! اگر راننده ی بدمنش و ناهنجاری از سد آن ها بگذرد و جاده را برای من و شما ناامن سازد، آن وقت کارشان خوب است؟! معلوم است که نیست.پس شما هم هر وقت گذرتان افتاد، « خسته نباشید » را فراموش نکنید. اردبیل حالا خوب جلو می رود و آشکار است که چون تبریز عطش روگذر و زیرگذر بسیار دارد و این شاید شده است نماد کلان شهری! اردبیل هم چون تبریز در فکر تزاید است و « مطالعات طرح اردبیل جدید آغاز شده است.» اردبیل شهر تمیز و زیبایی است و هنوز آن روحیه ی ترقی را دارند. اردبیل همواره می تواند به « علی دایی » و « حسین رضازاده » افتخار کند. من اما هر وقت نام اردبیل را می شنوم و یا میهمان او می شوم، اذان مؤذن زاده اردبیلی مانع از آن می شود که در زمین اردبیل سیر کنم! شب بود و پس از توقف کوتاه به سوی سرعین رهسپار شدیم. اردبیل تا سرعین بزرگراه است و سفر ایمن تر. در ورودی سرعین هجوم مسافرجویان هتل ها به سوی خودروهای میهمان چشمگیر است و من اما بیش تر حواسم به سیمرغ چراغانی است که در میدان به چشم می آید. شب است اما سرعین چون روز روشن و پیاده روها در تسخیر چادرهای گردشگران! به سختی تمام جایی برای ماشین و خودمان یافتیم و چادر خویش را برپا کردیم. گشتی در شب سرعین کردیم و تنها خریدمان لواشک دست ساز بود که البته مورد استقبال بانوان قرار گرفت.  شور و نشاط در خیابان های اطرف مجتمع های آبدرمانی موج می زند. در چنین جایی جوک های بسیاری به یاد می آیند و آدم ناخودآگاه در بگو بخند های جمع شریک می شود. درست کنار مجتمع آبدرمانی سبلان بودیم و حیاط پرگلش هوش از سر آدم می ربود. شاید سرویس بهداشتی واقعاً‌ بهداشتی اش مورد تحسین گردشگران باشد، چیزی که تابلوی آن چهره ی افروخته ی هر گردشگری را شادمان ساخته است. خواب داخل چادر در آن هوای خنک راحت است و بیداری صبحش اما زیباتر. به شرطی که نه به زور گرمای آفتاب که به آواز نسیم بامدادی « صبح به خیر » سرعین را پاسخ گوییم. زیباترین لحظه آن است که گوشی تلفن همراه با زنگ اذان رحیم مؤذن زاده بیدار باش دهد و آن هم در خاستگاه این اذان! چه زیباست صبح سرعین! نان تازه می فروشند و مغازه ها سرشیر و عسل دارند برای صبحانه و این لذتی دارد که فراتر از خوردن است!‌ قیمت بالا بالاخره تابع گردشگری بودن سرعین است و گریزی نیست. حالا در آب گرم ساولان هستیم. داغِ داغ است و از آستاته ی تحمل جان ما بالاتر! به ویژه برای ما که ساکنان کوهستانیم! آب خنک برف ساوالان که گرمای زمین را همراه خویش ساخته است. حالت عجیبی دارد فرو رفتن در آب گرم سرعین! بلندگو اعلام می کند که فرصت نود دقیقه تمام است و آن ها که ساعت 11 وارد شده اند،‌ خارج بشوند. ما هم خارج شدیم.

 

 


مطالب مشابه :


دانشگاه نیوز : میزان شهریه ثابت کلیه رشته های دانشگاه دانشگاه آزاد اسلامی ورودی 91-92

میزان شهریه ثابت کلیه رشته های دانشگاه دانشگاه آزاد دانشگاه آزاد واحد




طرح پل ایستگاه سرعین/ دانشگاه صنعتی اردبیل صنعتی ماند...

طرح پل ایستگاه سرعین/ دانشگاه (خبرنگار واحد دانشجویان پرستاری 89 دانشگاه آزاد




از اهر تا سرعین...

از اهر تا سرعین دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران




سالروز تاسیس واحد های دانشگاه آزاد اسلامی

روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی میبد واحد آزاد شهر مرکز آموزشی سرعین




واحدهای دانشگاه آزاد(2)

واحدهای دانشگاه آزاد(2) اردبیل، سرعین. دانشگاه آزاد اسلامی واحد




رزومه تحصیلی و علمی

دانشگاه آزاد اسلامی اردبیل ،خلخال ، پارس آباد ، مشگین شهر ،سرعین - مدرس دانشگاه دانشگاه




بازديد دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد لامرد از شرکت پتروشیمی پارس

سایت هتل آپارتمان اترک سرعین. دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد لامرد از شرکت پتروشیمی




برچسب :