سفرنامه زنجان

صبح روز پنج شنبه بود که دانشجویان رشته مدیریت جهانگردی موسسه آموزش عالی گنجنامه برای بازدید از مراکز تاریخی استان زنجان « مربوط به درس فرانت آفیس ، استاد رسولی » راهی سفر شدند ومن دبیر انجمن علمی مدیریت جهانگردی به همراه آقای حمیدرضا والی مسئول سایت انجمن علمی مدیریت جهانگردی برای تهیه گزارش از سفر با آنها همراه شدیم.

 

  قرار بود که همه ی بچه ها به دانشگاه بیایند و از آنجا راهی سفر شویم . ساعت 30 :5 بامداد من در دانشگاه بودم . هنوز همه ی بچه های نیامده بودند با چند نفر از بچه ها مشغول صحبت بودیم که استاد رسولی هم آمد . همه ی بچه ها با ذوق و شوق با یک کیف پر از خوراکی وارد دانشگاه می شدند . چند نفر از بچه ها که مسئول تدارکات بودند مواد خوراکی که تهیه شده بود را به داخل اتوبوس می بردند چند  

  همه وارد اتوبوس شدیم استاد رسولی مشغول حضوروغیاب بچه ها بود و بعداز کامل شدن بچه ها در ساعت 00 :6 حرکت کردیم عده ای از بچه ها دربارة استان زنجان مطالبی آماده کرده بودند و مشغول خواندن مطالب بودند که موقع ارائه ی گزارش آماده باشد ، بعضی راجع به شب قبل ازسفر صحبت می کردند . اینکه تا صبح نخوابیدند و شوق و ذوق سفر را داشتند . بعداز چندین دقیقه که از  حرکتمان سپری گشت ماشین  در ترمینال اتوبوس پارک کرد . استاد به بچه ها می گفت که بچه ها برای نماز صبح آماده شوید . همه از ماشین پیاده شدیم بعداز نماز صبح دوباره به راه افتادیم . در بین راه چند واحد اقامتی بین راهی دیدیم ازظاهر آنها پیدا بود که نوساز بودند . هوا داشت کم کم روشن می شد که پایگاه نوژه همدان را طی کردیم . از آنجا که ما در زمستان سفر می کردیم ، زمین خشک و بی آب و علف بود با درختهای خشک اما مناظر خیلی زیبایی خلق شده بود که از دیدن آنها لذت می بریدم .

در 65 کیلومتری غار علیصدر رستوران مهمانپذیر گلها را دیدم چندین تخت و قالیچه هایی را که روی آنها انداخته بودند در آنجا وجود داشت اما ما در آنجا توقف نکردیم هرچه به طرف زنجان می رفتیم هوا سردتر می شد در راه شیرین سو گرد سفیدی از برف زمین را پوشانده بود . اولین روستایی که با آن مواجه شدیم روستای اورقین بود خانه ها شکل ساده ای داشتند و با آجر ساخته شده بودند اکثر خانه ها یک طبقه بود و کمتر خانه ای پیدا می شد که نوساز باشد . داخل روستا هنوز آسفالت نشده بود و یک سطح و پراکنده بودن خانه ها شکل جالبی به روستا می بخشید. در 25 کیلومتری شیرین سو بودیم ، هوا کاملاً مه آلود بود تا چند متر بیشتر دیده نمی شد . داخل اتوبوس همه با هم صحبت می کردند .  یکی از دانشجویان سرش توی برگه هایش بود که استاد  ایشان را برای ارائه مطالبش فراخواند ،   ایشان هم از جایش بلندشد و به جلوی اتوبوس رفت .

میکروفون را گرفت و شروع به توضیح کرد : تاریخ بنای زنجان را با سلطنت اردشیر بابکان دانسته اند و در آن زمان آن را شهین یعنی منسوب به شاه می نامیده اند . زنجان به دلیل داشتن چراگاه های وسیع مورد توجه قبیله های ترک نژاد قرار گرفت و قبیله های گوناگون ترک در زنجان ونواحی مختلف آن به ویژه در چمن سلطانیه مسکن گزیدند . شهرستان زنجان از پنج بلوک بنام بخش حرمه بخش ابهر رود . بخش قیدار ، بخش ماه نشان ، بخش سردار تشکیل شده است نام زنجان عربی شده زنگان فارسی است . مردم منطقه هنوز هم تلفظ زنگان را بکار می بردند . مطالبش دیگر تمام شده بود، از بچه ها تشکر کرد و به جای خود بازگشت. شهر شیرین سو داشت تمام می شد و ما وارد شهر زرین رودمی شدیم . شهر ساده ای بود ، ساعت 22 :8 صبح بود . مردم کمتر درخیابانها بودند . بچه های مسئول تدارکات ، شیرکاکائو با کیک بین بچه ها تقسیم می کردند. آقای والی دوربین را از من گرفت تا چند تا عکس از داخل ماشین بیندازد . ما در روستای پیرمرزبان بودیم در 15 کیلومتری شهر زنجان این روستا خانه های خیلی قدیمی داشت از ظاهر روستا معلوم بود که اکثر مردم دامدار و کشاورزند . در پشت بام های خانه ها علوفه هایی را انباشته کرده بودند . باغهای زیبا و منظره های خیلی جالبی داشت و من هم داشتم از منظره ها عکس می گرفتم. اتوبوس سریع حرکت می کرد به سختی می شد یک منظره را عکس گرفت ولی به هرحال چند منظره را گرفتم عکس های جالبی شد . درقیدار بودیم که مطالب بچه ها هم تمام شد استاد از بچه ها میخواست که روند سفر را دقیق بنویسند و گزارش سفر را تحویل دهند هرکس یک قلم وکاغذ در دست داشت و با دقت به تابلوهای کنار جاده توجه می کرد و می نوشت . از دور گنبد سلطانیه معلوم بود، یک گنبد آبی با نمای آجری استاد می گفت که در راه برگشت به آنجا می رویم. بالاخره به شهر زنجان رسیدیم پارک لاله ی زنجان توجه ام را جلب کرد . این اولین باری بود که منظره ای به این شکل می دیدم یک گلدان بزرگ سفید در وسط پارک بود و گلهای زیادی داخل آن به رنگ قرمز . نارنجی . صورتی اتوبوس در جایی پارک کرد در یک مکان تفریحی تا بچه ها کمی استراحت کنند . کل بچه ها در جلوی اتوبوس جمع شده بودند و عکس دسته جمعی می گرفتند . بعد از گرفتن عکسهای دسته جمعی وارد اتوبوس شدیم استاد داشت جاهایی که می خواستیم بازدید کنیم را معرفی می کرد . ابتدا به موزه باستان شناسی استان زنجان ( عمارت ذوالفقاری ) رفتیم . نمای موزه بسیار زیبا بود درها و پنجره های چوبی زیبایی آن را دو چندان کرده بود . وارد موزه که شدیم داخل موزه کمی تاریک بود . مردان نمکی از مهمترین جاذبه های گردشگری استان زنجان به شمار می روند که عبارتند از پیکره های مومیایی شده به شکل طبیعی ، متعلق به دوران کهن که قدمت آن به 2800 سال قبل می رسد . تعداد 5 نمونه از مردان نمکی در معدن نمک روستای چهرآباد زنجان کشف شده و نمونه کامل آن به اسم مرد نمکی شمارة 4 در این موزه به نمایش گذاشته شده بود . راهنمای داخل موزه برای بچه ها دربارة اشیاء توضیح می داد . وقت بازدید موزه به پایان رسید استاد دانشجویان را جمع کرد وگفت که باید به موزة رختشویخانه برویم . مجموعه تاریخی رتخشویخانه در سال 1307 هـ . ش ساخته شده است . رتخشویخانه برای آحاد شهروندان شبانه روز دایر بوده و مردم شهر لباس خود را در آن محل به شکل رایگان می شسته اند . این بنا از دو قسمت تشکیل شده بود . قسمت اول مربوط به سرایداری و محل مدیریت رختشویخانه بوده و بخش دیگر آن فضاهای مربوط به شستشو بوده است . و اکنون به عنوان موزه مردم شناسی استان زنجان مورد بازدید گردشگران قرار می گیرد . سقف رختشویخانه گنبدی شکل بود . وقتی صحبت می کردیم صدا در آنجا می پیچید و ستون های آن برای استحکام بیشتر به شکل کوتاه و بلند ساخته شده بود . مجسمه ها شکل هایی از نحوه­ی لباس شستن به شیوة سنتی را نشان می داد . لباسهایی که زنان پوشیده بودند لباسهای سنتی شهر زنجان بود در قسمت بالایی موزه یک قسمت وجود داشت که صنایع دستی آن شهر را به فروش می رساند از جمله قالی ، گلیم  کفش های جاروق دوزی شده . همه درپایین حوضچه جمع شده بودند راهنما داشت برای همه توضیح میداد . بعد از توضیحات راهنما ، به سمت ماشین رفتیم آقای اسکندری از مسئولین گردشگری استان زنجان که ما را همراهی می کرد گفت که تا سفره خانه راهی نیست و پیاده برویم همه خوشحال شدیم وپشت سر راهنما به سمت سفر ه خانه به راه افتادیم و در بین راه از شیرینی پزی که کلوچه های سنتی شهر را می پخت دیدن کردیم . شهر شلوغ بود همه ی مردم در تکاپو بودند ، آنها با زبان ترکی با هم صحبت می کردند در بین راه میوه فروش های بسیاری را دیدیم که روی چرخهایی میوه می فروختند . شهر دارای مغازه های لوکسی بود . به سفره خانه رسیدیم بچه ها در حیاط سفره خانه مشغول عکس گرفتن بودند . برای وارد شدن به سفره خانه باید از پله هایی پایین می رفتیم در سفره خانه از چوب بود در را باز کردیم و وارد

 سفره خانه شدیم نمای سفره خانه از آجر سه سانتی بود ، سقف آن گنبدی شکل و کاشی های فیروزه ای درآن دیده می شد. در وسط سفره خانه یک حوضچة زیبا بود و یک آویز سنتی در بالای آن آویزان بود در گوشه های سفره خانه اشیاء سنتی گذاشته بودند .

  تخت هایی در کناره های حوضچه قرار داشت و روی تخت ها قالیچه هایی زیبا انداخته شده بودند . در قسمت بالای سفره خانه یک تنور قرار داشت که یک مرد در آنجا نان می پخت . نانهای سنتی که اندازه های آنها کوچک بود و درهمان لحظه نانها برای غذای مهمانها گذاشته می شد. غذا را سفارش دادند .

  همه بچه ها شاد بودند و می خندیدند  و عکس یادگاری می گرفتند من هم داشتم عکس می گرفتم یک نفر از کارکنان سفره خانه که یک پیرمرد مسن بود سفره ها را پهن کرد . نمک دان ها را روی سفره گذاشت . ماستها درون پیاله های سفالی بود . سبزی ودوغ  و نان سنتی نیز سر میزها قرار داشت .

  بعداز خوردن غذا، آقای برهمند مدیر امور عمومی دانشگاه سفارش چای داد . بعد از صرف چای و کمی استراحت به سمت اتوبوس حرکت کردیم . وقتی به هتل پیام رسیدیم بچه ها در قسمت انتظار هتل نشستند. استاد و آقای اسکندری با مسئول هتل صحبت کردند که ما چه قسمت هایی از هتل را ببینیم در هتل اجازه ی عکس گرفتن نداشتیم . قسمت پذیرش هتل در همان ابتدای هتل پایین پله ها بود از پله ها بالا رفتیم تا قسمت رستوران هتل را مشاهده کنیم . بعد از بازدید از رستوران و سالن هتل از اتاق ها نیز بازدید کردیم . از هتل به سمت گنبد سلطانیه به راه افتادیم وقتی وارد گنبد سلطانیه شدیم به طبقه ی بالارفتیم . راه پله ها خیلی پیچ درپیچ بود درهر چهار پله یک پیچ وجود داشت و این بالارفتن را سخت­تر می کرد. به بالا که رسیدیم تمام شهر زیر پای ما بود .

 

 هوا داشت کم کم تاریک می شد همه چراغ های شهر روشن بود و منظره ی بسیار زیبایی از شهر بوجود آمده بود از پنجره های چوبی وکتیبه هایی که روی دیوار بود عکس می گرفتیم . بعداز دیدن آنها دوباره به پایین آمدیم در بخش پایین چندین صندلی برای نشستن بازدید کنندگان قرار گرفته بود . نشستیم و راهنما برایمان توضیح داد . یکی از عظیم ترین آرامگاه های اسلامی وشاید با شکوهترین آنها موسوم به گنبد سلطانیه قرار گرفته است . این آرامگاه در حد فاصل سالهای 704 الی 713 هجری قمری به دستور سلطان محمد خدابنده بنا شده است . گنبد سلطانیه در دوره برپایی مرتفع ترین بنای جهان و هم اکنون بزرگترین گنبد آجری جهان وسومین نمای مرتفع تاریخی پس از کلیسای سانتاماریا دلفیوره در فلورانس ایتالیا ومسجد ایاصوفیا در استانبول به شمار می رود . آرامگاه اولجاقیو 50/48 متر ارتفاع دارد و قطر دهانه آن 40/24 متر است . این گنبد با ضخامت 160 سانتی متر با روش دو پوشش ساخته شده و فضای خالی بین دو پوسته 60 سانتی متر است . بعد از اینکه صحبتهای راهنما تمام شد همه به سمت اتوبوس براه افتادیم همگی سوار اتوبوس شدیم . استاد طبق معمول که هر وقت سوار اتوبوس می شدیم بچه ها را می شمرد. این بار هم شمرد تا کسی جا نمانده باشد . اتوبوس به راه افتاد . همه داشتند با هم صحبت می کردند . من هم مشغول نگاه کردن عکسهایی بودم که از بخش های مختلف سفر انداخته بودم وبه روند سفر فکر کردم . از همان مسیری که رفتیم دوباره برگشتیم ساعت تقریباً 50 :8 شب بود در بین راه یک توقف کوچک داشتیم . بعضی ازبچه ها به بیرون رفتند بعضی هم داخل ماشین ماندند . استاد از راننده و همراهانی که با ما بودند تشکر کرد و به بچه ها گفت که به خانواده ها خبر دهند که ما ساعت 30 : 9 شب به همدان می رسیم . مسئولان تدارکات خوراکی پخش می کردند و مواظب بودند تا زباله ای در اتوبوس نماند .

  ساعت 30 :9 جلوی درب دانشگاه توقف کردیم استاد و آقای برهمند منتظر شدند تا همه ی بچه ها به سمت منازل خود بروند. من هم از آقای برهمند و استاد تشکر کردم و به اتفاق دوستان ، ما هم به سمت منزل حرکت کردیم .

تهیه و تنظیم: آقای حمید رضا والی و خانم میرزایی

دانلود فایل این مطلب

 


مطالب مشابه :


مجتمع گنج نامه همدان ميزبان اولين جشن آواهاي باستاني

دانشگاه جامع علمی کاربردی صنعت جهانگردی - دانشگاه جامع علمی کاربردی واحد 2 و 22 وبلاگ تخصصی




تله‌كابين گنجنامه 9 رشته ورزشي مدرن را در همدان راه‌اندازي مي‌كند

طبیعت همدان - تله‌كابين گنجنامه 9 رشته ورزشي مدرن را در همدان راه‌اندازي مي‌كند - اینجا




سفرنامه زنجان

قرار بود که همه ی بچه ها به دانشگاه بیایند آموزش عالی گنجنامه سرکار خانم رسولی




سیر تکامل انسان در دانشگاه

گنجنامه "بیا عاشقی را رعایت کنیم" - سیر تکامل انسان در دانشگاه - دلتنگیهای یک بنده حقیر سراپا




یکم شهریور; روز همدان

کارشناسی ارشد mba دانشگاه پيام نور همدان - یکم شهریور; دو کتیبه از ایران باستان ( گنجنامه)




آشنایی با شهر تاریخی همدان

از دوره هخامنشیان علاوه بر سنگ نوشته‌های میخی گنجنامه همدان تعداد قابل دانشگاه علوم




کتیبه های گنجنامه

کاوه آهنگر - کتیبه های گنجنامه 13-فصلنامه حقوق دانشگاه تهران l 14-اطلاعات حقوق بین الملل l




افتتاح فاز يک تله کابين گنجنامه همدان

وبلاگ شخصي احمدرضا جعفري - افتتاح فاز يک تله کابين گنجنامه همدان - در اين وبلاگ نوشته هاي




عکس های دیدنی یک توریست آمریکایی از ایران

اطلاعات بین الملل وزارت امور خارجه آمریکا که هم اکنون استاد دانشگاه زاید دبی گنجنامه




صعود دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز بهار به ارتفاعات الوند 27/1/89

پیام آشنا - صعود دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز بهار به ارتفاعات الوند 27/1/89 - پایگاه خبری




برچسب :