عربی اول دبیرستان.بخش اول


صرف افعال عربی در مقایسه با زبان فارسی:
نشستم: جَلَستُ، این صیغه برای مذکر و مؤنث یکسان است، به عبارت دیگر اگر گوینده مرد باشد یا زن تفاوتی نمی کند.
نشستی: جَلَسْتَ (مرد) / جَلَسْتِ (زن)، اگر به یک مرد بگویید: نشستی از فعل " جَلَستَ " استفاده می کنید، و اگر به زن بگویید: نشستی از فعل " جَلَستِ " استفاده می کنید.
نشست: جَلَسَ (مرد) / جَلَسَتْ (زن)، برای مؤنث حرف " ت " ساکن می گردد.
نشستیم: جَلَسْنا، این صیغه برای مذکر و مؤنث یکسان است، به عبارت دیگر اگر گوینده مرد باشد یا زن تفاوتی نمی کند. و اگر دو مرد، یا دو زن بگویند: نشستیم، باز از همین صیغه استفاده می کنیم، برای جمع نیز چنین است، به عبارت دیگر این صیغه برای مذکر و مؤنث، و همچنین مُثَنَّی و جمع  به یک شکل به کار        می رود.
نشستید: جَلَسْتُما (مُثَنّای مذکر) / جَلَسْتُما (مُثَنّای مؤنث ) / جَلَسْتُم (جمع مذکر) / جَلَسْتُنَّ (جمع مؤنث)، بنابراین در برابر نشستید فارسی چهار صیغه داریم، 2 مُثَنَّی (مذکر، و مؤنث)، 2جمع (مذکر، و مؤنث).
نشستند: جَلَسا (مُثَنّای مذکر) / جَلَسَتا (مُثَنّای مؤنث ) / جَلَسُوا (جمع مذکر) / جَلَسْنَ (جمع مؤنث)، بنابراین در برابر " نشستید " فارسی چهار صیغه داریم، 2 مُثَنَّی (مذکر، و مؤنث)، 2جمع (مذکر، و مؤنث).
v   تمرین: در برابر 6 صیغه فارسی افعال ماضی زیر، 14صیغه فعل ماضی عربی بیاورید:
راهنمایی: روی یک برگ با فونت بزرگ الگوی صرف فعل ماضی را بنویسید، و تمارین را بر اساس آن انجام دهید.
1.    خوردم (أکَلْتُ)، خوردی، خورد، خوردیم، خوردید، خوردند.
2.    رفتم (ذَهَبْتُ)، رفتی، رفت، رفتیم، رفتید، رفتند.
3.    نوشیدم (شَرِبْتُ)، نوشیدی، نوشید، نوشیدیم، نوشیدید، نوشیدند.
4.    زدم (ضَربْتُ)، زدی، زد، زدیم، زدید، زدند.
5.    کمک کردم (نَصَرْتُ)، کمک کردی، کمک کرد، کمک کردیم، کمک کردید، کمک کردند.
6.    شنیدم (سَمِعْتُ)، شنیدی، شنید، شنیدیم، شنیدید، شنیدند.
7.    دیدم (شاهَدْتُ)، دیدی، دید، دیدیم، دیدید، دیدند.

صرف افعال ماضی به صورت مذکر و مؤنث:
بهترین شیوه صرف افعال عربی، صرف آن ها به صورت مذکر و مؤنث است، یعنی ابتدا صیغه مذکر را           می آوریم، و پس از آن صیغه مؤنث را. این شیوه سبب می شود، فراگیر با مقایسه صیغه های مذکر و مؤنث تفاوت صیغه ها را به خوبی در یاید، و یادگیری صرف صیغه های فعل برای او عمیق تر و ماندگارتر می گردد، همانطور که قبلاً گفته شد، فعل ماضی در زبان عربی دارای 14 صیغه به ترتیب زیر است:
غائب دارای 6 صیغه است: (دو مفرد، یکی مذکر و دیگری مؤنث)، (دو مثنی یکی مذکر و دیگری مؤنث)، (دو جمع یکی مذکر و دیگری مؤنث)
مُخاطَب دارای 6 صیغه است: (دو مفرد، یکی مذکر و دیگری مؤنث)، (دو مثنی یکی مذکر و دیگری مؤنث)، (دو جمع یکی مذکر و دیگری مؤنث)
مُتَکَلِّم دارای دو صیغه است: (متکلم وَحدَه، متکلم مع الغیر)
توضیح: صیغه های غائب در مورد فرد یا افرادی که در باره آنان سخن می گوییم و حاضر نیستند، صیغه های مخاطب در باره فرد یا افرادی است که با آنان سخن می گوییم، یعنی شنونده یا شنوندگان، صیغه های متکلم یعنی صیغه هایی که در باره گوینده است، متکلم وحده، صیغه ای است که در باره " منِ گوینده " است و متکلم مع الغیر در باره " ما " به عنوان گوینده است.
×    اکنون به صرف یک  نمونه از افعال ماضی توجه فرمایید:
غائِب
جَلَسَ (مرد) ،  جلَسَتْ (زن) : نشست. حرف « ت » ساکن است.
جَلَسا (دو مرد)، جَلَسَتا (دو زن): نشستند.
جَلَسُوا (چند مرد)، جَلَسْنَ (چند زن): نشستند.
مُخاطَب
جَلَسْتَ (مرد) ، جَلَسْتِ (زن): نشستی.
جَلَسْتُما (دو مرد) ، جَلَسْتُما (دو زن): نشستید.
جَلَسْتُم (چند مرد) ، جَلَسْتُنَّ (چند زن): نشستید.
مُتَکَلِّم
جَلَسْتُ (برای مرد و زن یکسان است): نشستم.
جَلَسْنا (برای مرد و زن یکسان است): نشستیم.
×    صرف افعال ماضی همراه ضمیر:
غائِب
هُوَ جَلَسَ، هِيَ جلَسَتْ: او نشست.
هُما جَلَسا، هُما جَلَسَتا : آن دونشستند.
هُم جَلَسُوا ، هُنَّ جَلَسْنَ : آن ها نشستند.
توجه: ضمیرها و فعل های مثنی از نظر آهنگ هماهنگ هستند، هر دو (ضمیر و فعل) به (الف) ختم می شوند.ضمیر و فعل جمع مؤنث نیز آهنگین هستند، هر دو (ضمیر و فعل) به نون (ن) ختم می گردند.
مُخاطَب
أنتَ جَلَسْتَ ، أنتِ جَلَسْتِ : تو نشستی.
أنتُما جَلَسْتُما ، أنتُما جَلَسْتُما: شما (دو نفر) نشستید.
أنتُم جَلَسْتُم ، أنتُنَّ جَلَسْتُنَّ: شما (چند نفر) نشستید.
توجه: تمام ضمیر ها و فعل های مضارع مخاطب دارای آهنگ یکسان هستند، دقت در این موضوع سبب یادگیری ماندگار     می گردد.
مُتَکَلِّم
أنَا جَلَسْتُ (برای مرد و زن یکسان است):  من نشستم.
نَحنُ جَلَسْنا (برای مرد و زن یکسان است):  ما نشستیم.
v   تمرین :  14 صیغه افعال ماضی زیر را مانند الگوی بالا همراه با ترجمه صرف کنید:
راهنمایی: روی یک برگ با فونت بزرگ الگوی صرف فعل ماضی را بنویسید، و تمارین بر اساس آن انجام دهید.
سافَرَ (مسافرت کرد)، وَصَلَ (رسید)، عَرَفَ (شناخت)، فارَقَ (جدا شد)، شَکَرَ (سپاسگزاری کرد)، عَلَّمَ (یاد داد)، إستَمَعَ (شنید)، غَسَلَ (شست)، ذَهَبَ (رفت)، قَرَأَ (خواند)، طالَعَ (مطالعه کرد)، دَخَلَ (وارد شد)، خَرَجَ (خارج شد)، لَعِبَ (بازی کرد)، سَلَّمَ (سلام کرد)، نَجَحَ (قبول شد)، رَسَبَ (مردود شد)، فَرِحَ (خوشحال شد)، وَضَعَ (گذاشت، قرار داد)، دَفَعَ (هُل داد)، فَحَصَ (معاینه کرد)، وَدَّعَ (خداحافظی کرد)، نَظَّفَ (پاک کرد)، کَتَبَ (نوشت)، غادَرَ (ترک کرد)، قَطَعَ (بُرید)، هاجَرَ (مهاجرت کرد)، دَرَسَ (خواند، درس خواند).
توجه: همه فعل های بالا،  اولین صیغه ماضی هستند، و آخر همه این فعل ها فتحه (--َ) گرفته است، این موضوع را همیشه به یاد داشته باشید، مانند: سافرَ، وَصلَ، عَرَفَ، فارقَ، شَکَرَ، عَلَّمَ...
×    ضمیر در زبان فارسی
ضمیر شخصی در زبان فارسی: ضمیرهایی هستتند که برای هریک از اشخاص (گوینده یا شخص اول – شنونده یا  دوم شخص – دیگر کس یا سوم شخص ) ساخت و گونه جداگانه دارند، هریک از آن سه شخص ممکن است مفرد یا جمع باشد، از این رو ضمیر شخصی شش ساخت (صیغه) دارد:
1.من، م                                               4.ما، مان
2.تو، ت                                               5.شما، تان
3.او (وی)، ش                                     6.ایشان (آن ها)، شان
اقسام ضمیر شخصی در زبان فارسی: ضمیر شخصی دو گونه است: منفصل (گسسته)، متصل (پیوسته).
1.ضمیر شخصی منفصل یا گسسته، ضمیری است که به کلمه پیش از خود نمی چسبد و به تنهایی به کار      می رود و معنی مستقل دارد، ضمیرهای شخصی منفصل عبارتد از: من، تو، او (وی)، ما، شما، ایشان      (آن ها).
2.ضمیر شخصی متصل یا پیوسته، ضمیری است که به کلمه پیش از خود می پیوندد و به تنهایی دارای معنی نیست، ضمیرهای شخصی متصل عبارتند از: م، ت، ش، مان، تان، شان.
مثال: کتابم، کتابت، کتابش، کتابمان، کتابتان، کتابشان.
مثال: دوستم، دوستت، دوستش، دوستمان، دوستتان، دوستشان.
×    ضمایر در زبان عربی
 ضمایر در زبان عربی نیز به مُنفَصِل و مُتَّصِل تقسیم می شوند، هر کدام از این ضمایر 14 صیغه دارند، این ضمایر عبارتند از:
ضماير منفصل: ضمايری هستند که به تنهايی و مستقلاً به کار می روند؛ مانند:
 هُوَ  (مذکر) ،  هِيَ (مؤنث): او
هُما (مذکر)، هُما (مؤنث): آن دو
هُم (جمع مذکر)،  هُنَّ (جمع مؤنث): آن ها، ایشان
 أَنتَ (مذکر) ، أَنتِ (مؤنث): تو
 أَنتُما (مثنای مذکر)، أنتُما (مثنای مؤنث)
 أَنتُم (جمع مذکر)، أنتُنَّ (جمع مؤنث): شما
 أنَا (مذکر و مؤنث): من
 نَحنُ (مُثَنَّی مذکر و مؤنث،جمع مذکر و مؤنث): ما
ضماير متصل: این ضمایر به انواع کلمه (فعل، اسم، حرف ) متصل می گردند.
ضمايری که به اسم و حرف و فعل متصل می شوند؛ عبارتند از:
« هُ، ها،هُما، هُم، هُنَّ، کَ، کِ، کُما، کُم، کُنَّ، ي، نا »
الف. ضمایر متصل همراه حرف:
مِنهُ: از او (مذکر)،  مِنها: از او (مؤنث).
مِنهُما:از آن دو (مثنای مذکر و مؤنث).
 مِنهُم: از آنها(جمع مذکر)،  مِنهُنَّ: از آنها (جمع مؤنث).
 مِنکَ: از تو (مذکر)،  مِنکِ (مؤنث).
مِنکُما: از شما (مثنای مذکر و مؤنث).
مِنکُم: از شما (جمع مذکر)،  مِنکُنَّ: از شما (جمع مؤنث).
 مِنِّي: از من (مذکر و مؤنث).
 مِنَّا: از ما (مثنای مذکر و مؤنث، جمع مذکر و مؤنث).
ب. ضمایر متصل همراه اسم:
کِتابُهُ: کتابش (مذکر)،  کِتابُها: کتابش (مؤنث).
کِتابُهُما: کتابشان (مثنای مذکر و مؤنث).
 کِتابُهُم: کتابشان (جمع مذکر)، کِتابُهُنَّ: کتابشان (جمع مؤنث).
 کِتابُکَ: کتابت (مذکر)، کِتابُکِ: کتابت (مؤنث).
 کِتابُکُما: کتابتان (مثنای مذکر و مؤنث).
 کِتابُکُم: کتابتان (جمع مذکر)،  کِتابُکُنَّ: کتابتان (جمع مؤنث).
 کِتابِي: کتابم(مذکر و مؤنث).
کِتابُنا: کتابمان(مثنای مذکر و مؤنث، جمع مذکر و مؤنث).
ج- ضمايری که فقط به فعل متصل می شوند؛ عبارتند از:
« تَ، تِ، تُ، نا، الف، ي، واو، ن » مانند:
جَلَسْتَ: نشستی (مذکر)/ جَلَسْتِ: نشستی (مؤنث)/ جَلَسْتُ: نشستم (مذکر و مؤنث)/ جَلَسْنا: نشستيم (مثنای مذکر و مؤنث، جمع مذکر و مؤنث)/ جَلَسَا: آن دو نشستند (مذکر)/ جَلَسَتا: آن دو نشستند (مؤنث)/ إجلِسِي: بنشين (مؤنث)/ جَلَسُوا: نشستند (جمع مذکر)/ جَلَسْنَ: نشستند (جمع مؤنث).
نکته اول: ضميرهای متصل « تَ، تِ، تُ، نا » فقط همراه فعل ماضی می آيند؛ مانند:
کَتَبْتَ، جَلَسْتَ، ذَهَبْتَ، قُلْتَ، سَأَلْتَ، وَصَلْتَ[1] ( برای «تو» مذکر)
کَتَبْتِ، جَلَسْتِ، ذَهَبْتِ، قُلْتِ، سَأَلْتِ، وَصَلْتِ ( برای «تو» مؤنث)
کَتَبْتُ، جَلَسْتُ، ذَهَبْتُ، قُلْتُ، سَأَلْتُ، وَصَلْتُ[2] ( برای «من» مذکر و مؤنث)
کَتَبْنا، جَلَسْنا، ذَهَبْنا، قُلْنا، سَأَلْنا، وَصَلْنا[3] ( برای «ما» مذکر و مؤنث)
نکته دوم: ضمير «ي» همراه فعل مضارع و امر می آيد؛ مانند:
مضارع: تَجلِسِينَ، تَذهَبِينَ، تَقُولینَ، تَصِلِينَ ( برای «تو» مؤنث)
امر: إِجلِسِي، إِذهَبِي، قُولِي، صِلِي[4]( برای «تو» مؤنث)
نکته سوم: ضميرهای «واو» ، «ن» و «الف»همراه فعل ماضی، مضارع، و امر  می آيند؛ مانند:
ضمير «واو»
ماضی: جَلَسُوا، ذَهَبُوا، قالُوا، سَأَلُوا، وَصَلُوا ( برای«آن ها» جمع مذکر)
مضارع: يَجلِسُونَ، يَذهَبُونَ، يَقُولُونَ، يَسأَلُونَ، يَصِلُونَ (( برای«آن ها» جمع مذکر)
امر: إِجلِسُوا، إِذهَبُوا، قُولُوا، إِسأَلُوا، صِلُوا ( برای«شما» جمع مذکر)
ضمير«ن»
ماضی: جَلَسْنَ، ذَهَبْنَ، قُلْنَ، سَأَلْنَ، صِلْنَ( برای«آن ها» جمع مؤنث)
مضارع: يَجلِسْنَ، يَذهَبنَ، يَقُلْنَ، يَسأَلنَ، يَصِلْنَ (( برای«آن ها» جمع مؤنث)
امر: إِجلِسْنَ، إِذهَبنَ، قُلْنَ، إِسأَلنَ، صِلْنَ ( برای«شما» جمع مؤنث)
ضمير «الف»
ماضی: جَلَسا، ذَهَبا، قالا، سَأَلا، وَصَلا ( برای«آنها» مثنای مذکر)
مضارع: يَجلِسانِ، يَذهَبانِ، يَقُولانِ، يَسأَلان، يَصِلان (برای«آنها» مثنای مذکر)
امر: إِجلِسا، إِذهَبا، قُولا، إِسأَلا، صِلا ( برای«شما» مثنای مذکر)
×    فعل مضارع
فعل مضارع، فعلی است که بر انجام کاری یا پدید آمدن حالتی در زمان حال یا آینده دلالت می کند؛ مانند:
یَنْصُرُ (یاری می کند)، یَحْسُنُ (نیکو می شود).
×    چگونگی ساختن صیغه های  فعل مضارع
فعل مضارع مانند فعل ماضی دارای 14صیغه است، فعل مضارع از فعل ماضی ساخته می شود، بدین ترتیب:
1.    به اول فعل ماضی یکی از حروف مضارعه ( ت، ي، ن، ا) ، و به آخر فعل ضمه-ُ اضافه می کنیم؛ مانند: ذَهَبَ (فعل ماضی)، تَذهَبُ، یَذهَبُ، نَذهَبُ، أذهَبُ.
2.    به اول فعل ماضی یکی از حروف مضارعه (ت، ی)، و به آخر آن الف و نون مکسور (انِ)             می افزاییم؛ مانند: تَذهَبانِ، یَذهَبانِ.
3.    به اول فعل ماضی یکی از حروف مضارعه (ت، ی)، و به آخر آن واو و نون مفتوح (وَنَ) می افزاییم؛ مانند: تَذهَبُونَ، یَذهَبُونَ
4.    به اول فعل ماضی یکی از حروف مضارعه (ت، ی)، و به آخر آن نون مفتوح (نَ) می افزاییم و حرف آخر فعل را ساکن می کنیم؛ مانند: تَذهَبنَ، یَذهَبنَ.
5.    به اول فعل ماضی حرف مضارعه (ت)، و به آخر آن یاء و نون مفتوح (ینَ) افزوده و حرف پیش از (ینَ) را مکسور می کنیم؛ مانند: تَذهَبِینَ.
v   تمرین: از فعل های ماضی طبق الگوهای پنجگانه بالا فعل مضارع بسازید:
راهنمایی: روی یک برگ با فونت بزرگ الگوی صرف فعل مضارع را بنویسید، و تمارین را  بر اساس آن انجام دهید.
مثال: نَصَرَ: کمک کرد. (ماضی)  مضارع: 1.تَنصُرُ، یَنصُرُ، نَنصُرُ، أنصُرُ 2.تَنصُرانِ، یَنصُرانِ 3.تَنصُرُونَ، یَنصُرُونَ 4.تَنصُرنَ، یَنصُرنَ 5.تَنصُرِینَ.
کَتَبَ: نوشت، دَفَعَ: هُل داد، فَحَصَ: معاینه کرد، غَسَلَ: شست، جَمَعَ: جمع کرد، قَطَعَ: بُرید، سافَرَ: مسافرت کرد، لَعِبَ: بازی کرد، دَرَسَ: درس خواند، سَمِعَ: شنید، شَکَرَ: سپاسگزاری کرد، نَظَرَ: نگاه کرد.
×    اکنون 14 صیغه فعل مضارع را به ترتیب مذکر و غائب صرف می کنیم:
غائِب
یَجلِسُ (مرد)، تَجلِسُ (زن): می نشیند.
یَجلِسانِ (مثنای مذکر)، تَجلِسانِ (مثنای مؤنث): آن دو می نشینند.
یَجلِسُونَ (جمع مذکر)، یَجلِسْنَ (جمع مؤنث): آن ها می نشینند.
مُخاطَب
تَجلِسُ (مرد)، تَجلِسِینَ (زن): می نشینی.
تَجلِسانِ (مثنای مذکر)، تَجلِسانِ (مثنای مؤنث): شما (دو نفر) می نشینید.
تَجلِسُونَ (جمع مذکر)، تَجلِسْنَ (جمع مؤنث): شما (چند نفر) می نشینید.
مُتَکَلِّم
أجلِسُ (برای مذکر و مؤنث یکسان است): می نشینم.
نَجلِسُ (برای مثنای مذکر و مؤنث و برای جمع مذکر و مؤنث یکسان است): می نشینیم.
×    صرف فعل های مضارع همراه ضمیر:
غائِب
هُوَ یَجلِسُ هِيَ تَجلِسُ: او می نشیند.
هُما یَجلِسانِ، هُما تَجلِسانِ : آن دو می نشینند.
هُم یَجلِسُونَ ، هُنَّ یَجلِسْنَ : آن ها می نشینند.
مُخاطَب
أنتَ تَجلِسُ ، أنتِ تَجلِسِینَ : تو می نشینی.
أنتُما تَجلِسانِ ، أنتُما تَجلِسانِ :  شما (دو نفر) می نشینید.
أنتُم تَجلِسُونَ ، أنتُنَّ  تَجلِسْنَ :شما (چند نفر) می نشینید.
مُتَکَلِّم
أنَا أجلِسُ (برای مذکر و مؤنث یکسان است): من  می نشینم.
نَحنُ نَجلِسُ (برای مثنای مذکر و مؤنث و برای جمع مذکر و مؤنث یکسان است): ما می نشینیم.
v   تمرین: از فعل های ماضی طبق الگوی بالا فعل مضارع بسازید:
راهنمایی: روی یک برگ با فونت بزرگ الگوی صرف فعل مضارع را بنویسید، و تمارین بر اساس آن انجام دهید.
کَتَبَ: نوشت، دَفَعَ: هُل داد، فَحَصَ: معاینه کرد، غَسَلَ: شست، جَمَعَ: جمع کرد، قَطَعَ: بُرید، سافَرَ: مسافرت کرد، لَعِبَ: بازی کرد، دَرَسَ: درس خواند، سَمِعَ: شنید، شَکَرَ: سپاسگزاری کرد، نَظَرَ: نگاه کرد.
×    اسم از نظر تعداد
اسم از نظر تعداد بر سه نوع است: مُفرَد، مُثَنَّی، جمع
اسمی که بر يک فرد يا يک شیء دلالت کند« مُفرَد» و اسمی که بر دو فرد يا دو شیء دلالت کند «مُثَنَّی» ناميده می شود.
اسمِ مثنی با افزودن «انِ» و «ينِ» ساخته می شود؛ مانند: طفل+ انِ= طِفلانِ/ مُعَلِّم+ انِ= مُعَلِّمانِ/ مُعَلِّمَةٌ+ انِ= مُعَلِّتمانِ/ طفل+ ينِ= طفلَينِ/ مُعَلِّمَةٌ+ ينِ= مُعَلِّمَتَينِ
اسمی که بر بيش از بر دو فرد يا دو شیء دلالت کند «جمع» ناميده می شود.
جمع بر دو قسم است: «سالم» و « مُکَسَّر»
جمع سالم نيز بر دو قسم است: مذکر و مؤنث
«جمع سالم مذکر» با افزودن «ونَ» يا «ينَ» به آخر مذکرِ عاقل (انسان) ساخته می شود ؛ مانند: معلم+ ونَ= معلمونَ / معلم+ ينَ= معلمينَ.
«جمع مؤنث سالم» با افزودن «ات» به آخر مفرد (معمولاً مؤنث) ساخته می شود؛مانند: معلمة+ ات= معلمات/ مؤدبة+ ات= مؤدبات/ عالمة+ ات= عالمات
نکته: در جمع مؤنث سالم تاء گرد ( ة ) از آخر مفرد آن حذف گردد.
مُؤمِنَة جمع آن: مُؤمنات، مُسلِمَة جمع آن: مُسلِمات، کافِرَة جمع آن: کافِرات، مُنافِقَة جمع آن: مُنافِقات.
×    اکنون به این سؤالات پاسخ دهید:
1.علامت اسم مثنّی چیست؟
2.علامت اسم جمع مذکّر چیست؟
3.علامت اسم جمع مؤنث سالم چیست؟
v   تمرین: جمع کلمات زیر را بنویسید:
کافِرَة،  شاکِرَة، خَبَّازَة، سَمَّاکَة، فَلّاحَة، فَنَّانَة، رَسَّامَة، ناصِرَة، مُقاتِلَة، جُندِيَّة، سائِقَة، قَوِيَّة، شاعِرَة.
جمع مُکَسَّر جمعی است که شکل مفرد آن تغيير يافته باشد؛ مانند: مَدارِس جمع مدرسة/ شُعَراء جمع شاعِر/ أقلام جمع قَلَم / بِحار جمع بَحر
نکته اول: بیشتر جمع های مُکَسَّر سَماعی (شنیدنی ) هستند، یعنی این گونه جمع ها از راه شنیدن از عرب زبان ها یاد گرفته می شود، و اگر به عرب زبان دسترسی و جود نداشته باشد، فراگیر می تواند با مراجعه به فرهنگ های لغت عربی به عربی، جمع مکسر اسم مورد نظر را پیدا کند. به جمع مُکَسَّر، جمع التَّکسیر نیز گفته می شود.
×    اکنون با بخشی از جمع های مُکَسَّر آشنا می شویم:
·        جَمعُ التَّكسِير:
ظَرْف: شرط؛جمع: ظُرُوف/ جانِب: کناره؛جمع:جَوانِب / بَقَرَة: گاو ماده؛ جمع أَبقار/ عَصا: چوبدستی ؛جمع: عِصِّي / جَنَّة: باغ، بهشت؛جمع: جَنان / قَدَم: گام؛ جمع:أَقدام / صَقْر: شاهین؛ جمع:صُقُور/ رِجْل: پا؛ جمع:أَرْجُل/ إِمام: پیشوا؛ جمع: أَئِمَّة/ قائِد: فرمانده، رهبر؛ جمع: قادَة، قُوَّاد/حاكِم: فرمانروا؛ جمع : حُكَّام/ شَخص: فرد؛ جمع: أَشخاص/ أَب: پدر؛ جمع: آباء/ خَبَر: خبر؛ جمع: أَخبار / وَقت: زمان؛ جمع: أوقات/ صَفّ: کلاس، ردیف؛جمع: صُفُوف/صَحْن: بشقاب؛ جمع: صُحُون/ سَلَّة: سبد؛ جمع: سِلال/ رَاكِب: سواره، مسافر؛ جمع: رُكَّاب/ دَرس: درس؛ جمع: دُروس/ جَواب: پاسخ؛ جمع: أُجُوبَة/ حِمار: الاغ؛ جمع: حَمِير، حُمُر/ وَلَد: فرزند؛ جمع: أولاد/         جالِس: نشسته ؛ جمع: جُلّاس/ يَد: دست؛ جمع:  اَيدي،اَيدٍ/ باخِرَة            : کشتی؛ جمع: بَواخِر/ أَسَد: شیرِ نر؛ جمع: أُسُود، أُسْد/ أَخ: برادر؛ جمع: إخوان، إخْوَة/ حِجاب: پرده؛ جمع: حُجُب/ مَكان: جا؛ جمع: أَمْكِنَة، أَماكِن/ دَولَة: دولت؛ جمع: دُوَل/            شَيء: چیز؛ جمع: أشياء/           كافِر: کافر، ناسپاس؛ جمع: كُفَّار/ حَرْب: جنگ؛ جمع: حُرُوب/ صُنْدُوق: صندوق؛ جمع: صَنادِيق/طَبِيب: پزشک؛ جمع: أَطِبّاء/ مائِدَة: سفره، میز ناهار خوری؛ جمع: مَوائِد/ طَعام: خوراک، غذا؛ جمع: أَطْعِمَة/ غَيْر: دیگری؛ جمع: أَغيار/ جِدار: دیوار؛ جمع: جُدْران/ أَرض: زمین؛ جمع: أَراضِي، أَراضٍ/ عَدَد: عدد؛ جمع: أعداد/ فَتیً: جوان، جوانمرد؛ جمع: فِتْيان، فِتْيَة/ عَزيز: گرامی؛ جمع: أَعِزَّة/  سَبَب: علت؛ جمع: أسباب/ بَقِيَّة: مانده، بقیه؛ جمع: بَقايا/ دَقِيقَة: دقیقه؛ جمع: دَقائِق/ مَنظَر: چشم انداز؛ جمع: مَناظِر/ يَوم: روز؛ جمع: أَيَّام/أَلف: هزار؛ جمع: آلاف/          ثانِيَة: ثانیه؛ جمع: ثَوانٍ/ سُوق: بازار؛ جمع: أَسواق/ صاحِب: صاحب، دوست، یار؛ جمع: أَصحاب/ وَضْع: وضعیت؛ جمع: أَوضاع/ عَمّ: عمو؛ جمع: أَعمام/ خال: دایی؛ جمع: أَخوال/ بَحْر: دریا؛ جمع: بِحار، بُحُور، أَبحُر/ ناحِيَة: ناحیه، بخش؛ جمع: نَواحِي، نَواحٍ/ هاتِف: تلفن؛ جمع: هَواتِف/ أُسبُوع: هفته؛ جمع: أَسابِيع/ شَهْر: ماه؛ جمع: أَشْهُر، شُهُور/ وَطَن: میهن؛ جمع: أَوطان/ آخِر: پایان؛ جمع: أَواخِر/عائِلَة: خانواده؛ جمع: عَوائِل/ حاجّ: حاجی؛ جمع:حُجَّاج، حَجِيج/ إِناء: ظرف؛ جمع: أَوانٍ، آنِيَة/ جَرَس: زنگ؛ جمع: أَجراس/ مَقبَرَة: گور، قبر؛ جمع: مَقابِر/ أَوَّل: نخست، اول؛ جمع: أَوائِل/ مَرقَد: قبر؛ جمع: مَراقِد/ عَمَل: کار؛ جمع:  أَعمال/ مِليُون: ملیون؛ جمع: مَلايِين/ مِقدار: اندازه؛ جمع:مَقادِير/ خَرُوف: بره؛ جمع: خِرفان، خِراف/ نَعجَة: میش؛ جمع: نِعاج/ شابّ: جوان؛ جمع: شُبَّان/ حَديقَة: باغ؛ جمع: حَدائِق/ وَرْدَة: گُل ؛ جمع: وُرُود، أَوراد/ عَقرَب: کژدم؛ جمع: عَقارِب/ مَدينَة: شهر؛ جمع: مُدُن/ مَعرَكَة: جنگ؛ جمع: مَعارِك/ عامّ: سال؛ جمع: أَعوام/ وَزْن: وزن؛ جمع: أَوزان/ مِيلاد: زمانِ تولد؛ جمع: مَوالِيد/ بائِع: فروشنده؛ جمع: باعَة/ أَحمَر: سرخ، قرمز؛ جمع: حُمْر/ عِطْر: عطر؛ جمع: عُطُور/ مَوعِد: زمانِ وعده؛ جمع: مَواعِيد/ أُستاذ: استاد؛ جمع: أَساتِذَة/ قَبْر: گور؛ جمع: قُبُور/ مَثَل: نمونه، مانند؛ جمع:أَمثال/ أَصفَر: زرد؛ جمع: صُفْر/ وَفاة: مرگ، مردن؛ جمع: وَفَيات/       جَوّ: هوا، آب و هوا؛ جمع: أَجواء/ زَيْت: روغن؛ جمع: زُيُوت/ ماشٍ، ماشِي: فرد پیاده؛ جمع:مُشاة/ جَدّ:پدر بزرگ؛ جمع: أَجداد/ مَسْأَلَة: مسأله؛ جمع: مَسائِل/ هَدَف: هدف، گُل (در فوتبال) ؛ جمع:أَهداف/ رَغِيف: قرصِ نان؛ جمع:         أَرغِفَة/            جَبَل: کوه؛ جمع: جِبال/ قافِلَة: کاروان؛ جمع: قَوافِل/ قُماش: پارچه؛ جمع:أَقْمِشَة/ خَاتَم: انگشتر؛ جمع: خَواتِم/ شَعْب: ملت؛ جمع: شُعُوب/ لَوْن: رنگ؛ جمع: أَلوان/ نَمُوذَج: نمونه؛ جمع: نَماذِج/ خَطِيب: سخنران؛ جمع: خُطَباء/ رِبْح: سود، بهره؛ جمع: أَرباح/ مَوقِف: ایستگاه؛ جمع: مَواقِف/ فُنْدُق: هتل؛ جمع: فَنادِق/ وَكِيل: وکیل، نماینده؛ جمع: وُكَلاء/ مَصرِف: بانک؛ جمع: مَصارِف/ ضَيْف: مهمان؛ جمع: ضُيُوف/ دُعاء: نیایش؛ جمع: أَدعِيَة/ عُمْر: عمر؛ جمع: أَعمار/ غُصْن: شاخه؛ جمع: أَغصان/ قَريب: خویشاوند؛ جمع: أَقرِباء/ جَناح: بال؛ جمع: أَجنِحَة/ حَجَر: سنگ؛ جمع: أَحجار/ مُدِير: مدیر؛ جمع: مُدَراء/ جَيش: ارتش؛ جمع: جُيُوش/ أَهْل: اهل؛ جمع: أَهالِي/ تاجِر: بازرگان؛ جمع: تُجَّار/ طَريق: راه؛ جمع: طُرُوق/  زُقاق: کوچه؛ جمع: أَزِقَّة/ سَيِّد: آقا، سرور؛ جمع: سَادَة/ رَسُول: فرستاده؛ جمع: رُسُل/ مِنطَقَة: منطقه؛ جمع: مَناطِق/ بِئر: چاه؛ جمع:آبار/ عِيد: جشن؛ جمع: أَعياد/ صائِغ: زرگر؛ جمع: صاغَة/ ساجِد: سجده کننده؛ جمع: سُجَّد/ راكِع: رکوع کننده؛ جمع:            رُكَّع/ رُكْن:پایه؛ جمع: أَركان/ دائِرَة: اداره؛ جمع: دَوائِر/ سُؤَال: پرسش؛ جمع: أَسئِلَة/ حاجَة: نیاز؛ جمع: حَوائِج/ قُفْل: قفل؛ جمع: أَقْفال/ مَسجِد: مسجد؛ جمع: مَساجِد / عالِم: دانا، دانشمند؛ جمع: عُلَماء/ تَفسیر: شرح آیات قرآن؛ جمع: تَفاسِير/ رَجُل: مرد؛ جمع: رِجال/ عِلَّة: علت؛ جمع: عِلَل / غُرفَة: اتاق؛ جمع: غُرَف/ عاطِفة: احساس؛ جمع: عَواطِف/ وزیر: وزیر؛ جمع: وُزَراء.
نکته دوم: با دقت در جمع های مکسر که در بالا آمده اند، در می یابیم که بسیاری از این جمع ها در زبان فارسی وارد شده و دارای کاربُرد فراوان هستند؛ مانند: حُکّام، أشخاص، تفاسیر، أماکن، أرکان و...
نکته سوم: برخی اسم ها هم جمع مذکر سالم دارند و هم جمع مکسر؛ مانند:
کافِر: کافر؛ جمع مذکر سالم آن: کافِرون؛ جمع مُکَسَّر آن: کُفَّار.
کاتِب: نویسنده؛ جمع مذکر سالم آن: کاتِبُون؛ جمع مُکَسَّر آن: کُتَّاب.
عالِم: دانا، دانشمند؛ جمع مذکر سالم آن: عالِمُون؛ جمع مُکَسَّر آن: عُلَماء
حاکِم: فرمانروا؛ جمع مذکر سالم آن: حاکِمُون؛ جمع مُکَسَّر آن: حُکَماء.
نکته چهارم: اسم هایی که بر وزن «مَفعَل» یا «مَفعِل» هستند، جمع مُکَسَّر آن ها بر وزن «مَفاعِل» است؛ مانند: مَسجِد؛ جمع مُکَسَّر آن: مَساجِد / مَعبَد؛ جمع مُکَسَّر آن: مَعابِد / مَشرِق؛ جمع مُکَسَّر آن: مَشارِق / مَغرِب؛ جمع مُکَسَّر آن: مَغارِب/ مَعبَر؛ جمع مُکَسَّر آن: مَعابِر/ مِنبَر؛ جمع مُکَسَّر آن: مَنابِر/ مَنظَر؛ جمع مُکَسَّر آن: مَناظِر/ مَحفِل ؛ جمع مُکَسَّر آن: مَحافِل/ مَکتب؛ جمع مُکَسَّر آن: مَکاتِب/ مَجلِس ؛ جمع مُکَسَّر آن: مَجالِس/ مَقتَل؛ جمع مُکَسَّر آن: مَقاتِل/ مَذهَب؛ جمع مُکَسَّر آن: مَذاهِب.
×    نوع اسم (مذکر، مؤنث)
اسم يا مذکر است يا مؤنث و هرکدام حقيقی اند يا مجازی.
الف- مذکر حقيقی (انسان و حيوان) مانند: رَجُل(مرد) / دِيک (خروس)
ب- مؤنث حقيقی(انسان و حيوان) مانند: إمرَأَة (زن) / دَجاجَة (مرغ)
ج- مذکر مجازی (غير انسان و حيوان) مانند: دَفتَر، قَلَم
د- مؤنث مجازی(غیر انسان و حيوان) مانند:حَديقَة (باغ) / غابَة (جنگل)
×    اسم مفرد مؤنث حقیقی چگونه ساخته می شود؟
برای ساختن اسم مفرد مؤنث حقیقی غالباً به آخر اسم مذکر حقیقی تاء گرد (ة) اضافه می کنیم؛ مانند:
مُؤمن + ة = مُؤمنة / کافِر + ة = کافِرَة / مُنافِق + ة = مُنافِقَة / کاتِب + ة = کاتِبَة / خَيَّاط + ة = خَيَّاطَة / فَلّاح + ة = فَلّاحَة/ رَسَّام+ ة = رَسّامَة / فَنَّان + ة = فَنَّانَة / مُمَثِّل+ ة = مُمَثِّلَة / مُخرِج + ة = مُخرِجَة.
شرح واژه ها:
کاتِب: نویسنده . فَلّاح: کشاورز . رَسَّام: نقاش ، فَنَّان: هنرمند . مُمَثِّل: بازیگر (سینما و تئاتر)، مُخرِج: کارگردان (سینما و تئاتر).
v   تمرین: اسم های مذکر زیر را به مؤنث تبدیل کنید:
مُراسل: خبرنگار/ طَبیب: پزشک/ أُستاذ: استاد/ طالِب: دانش آموز/ فَلّاح: کشاورز/ خال: دایی/ عَمّ: عمو/ زَوج: شوهر/ مُذِيع: گوینده (رادیو و..)/ عالِم: دانا، دانشمند/ سَمّاک: ماهیگیر، ماهی فروش.
×    وزن و حروف اصلی
بسیاری از کلمه ها در زبان عربی دارای وزن و حروف اصلی هستند.
مثلاً همه این کلمات دارای سه حرف اصلی « ح ک م » هستند.
حاکِم، مَحکوم، حَکیم، مُحکَم، تَحکیم، استحکام، حُکَماء، حِکمة.
همه این کلمات دارای سه حرف اصلی « ع ل م » هستند.
عالِم، مَعلوم، عَلیم، تَعلیم، تَعَلُّم، مُعَلِّم، اِستِعلام، عَلّامة، أعلَم.
اکنون به کلمه ها توجه کنید:
مَحکوم، مَعلُوم، مَنصور، مَجبُور، مَکتوب، مَفتُوح، مَأمور، مَحمود، مَکسور، مَجروح، مَقتول، مَنشور، مَقبول
همه کلمات بالا بر وزن « مَفعول » هستند.
مثال های دیگر:
عابِد، رافِع، شاهِد، قادِر، واصِل، خالِق، صادِق، کافِر، شاکِر، ناصِر، عالِم، قاتِل   بر وزن « فاعِل »
انقطاع، انقراض، انبساط، انکسار، انصراف، انهدام، انقلاب، انجماد، انحصار                بر وزن « اِنفِعال »
×    إعراب
إعراب شامل دو چیز است:
1.    پیدا کردن نقش کلمه در جمله مانند: فاعل، مفعول، مبتدا و خبر و...
2.    مشخص کردن حرکت حرف آخر کلمه مانند: مرفوع بودن، منصوب بودن و مجرور بودن و...
در جملاتی که با فعل شروع می شوند، بایستی فاعل فعل را پیدا کرده و در صورتی که مفعول داشته باشد، آن را نیز بایستی مشخص کرد.
ü     فاعل مرفوع است، مانند:
ذَهَبَ محمّدٌ إلَی المَدرسةِ: محمد به مدرسه رفت.
ذَهَبَ: فعل ماضی/   محمّدٌ: فاعل و مرفوع، نشانه رفع آن تنوین _ٌ
ذَهَبَتْ فاطِمَةُ إلَی السُّوقِ: فاطمه به بازار رفت.
ذَهَبَ: فعل ماض/  ت: تاء تأنیث /  فاطمه: فاعل و مرفوع، نشانه رفع آن ضمه _ُ
دَخَلَ الْمُعَلِّمُ فِي الصَّفِ:(لِلمُذَکَّر)  معلم وارد کلاس شد.
دَخَلَ: فعل ماضی/    المُعَلِّم: فاعل و مرفوع، نشانه رفع آن ضمه_ُ
ü     مفعول منصوب است؛ مانند:
شَرِبَ الطِّفلُ الماءَ: کودک آب را نوشید.
شَرِبَ: فعل ماضی/   الطِّفلُ: فاعل و مرفوع، نشانه رفع آن _ُ /   الماءَ: مفعول و منصوب، نشانه نصب آن فتحه _َ
قَرَأَ الطَّالِبُ كِتاباً فِي عِلمِ الآثارِ: دانش آموز يک كتاب باستان شناسی خواند.
قَرَأَ: فعل ماضی/   الطَّالِبُ: فاعل و مرفوع /    کتاباً: مفعول و منصوب، نشانه نصب آن تنوین _ً
سَمِعَ الرَّجُلُ صَوتَ الْجَرَسِ: مرد صدای زنگ را شنيدی.
سَمِعَ: فعل ماضی/   الرَّجلُ: فاعل و مرفوع  /   صَوتَ: مفعول و منصوب، نشانه نصب آن فتحه _َ
v    تمرین: در جملات زیر فاعل و مفعول را پیدا کرده و نشانه های رفع و نصب آن ها را مشخص کنید:
1.    جاءَ الطُّلابُ مِنَ الْجامِعَةِ: دانشجويان از دانشگاه آمدند.
2.    نامَ الطِّفلُ عَلی السَّريرِ: پسربچه روی تخت خوابيد.
3.    سَکَتَ التَّلاميذُ:  دانش آموزان ساکت شدند.
4.     رَأَی التِّلمیذُ الشُّرطِيَ فِي الشَّارِعِ:دانش آموز پليس را در خيابان ديد.
5.     سَمِعَ  الطِّفلُ زَئيرَ الْأَسَدِ: کودک  صدای غرش شير را شنيد.
6.    شاهَدَ المُعَلِّمُ  بَرْنامَجَ التِّلفِزيُونِ:معلم  برنامه تلويزيون را ديد.
در جملاتی که با اسم شروع می شوند، بایستی مبتدا و خبر را پیدا کرد.
ü     مبتدا و خبر هر دو مرفوع هستند؛ مانند:
العِلمُ مُفیدٌ: دانش سودمند است.
العلمُ: مبتدا و مرفوع، نشانه رفع آن ضمه _ُ  /   مُفیدٌ: خبر و مرفوع، نشانه رفع آن تنوین _ٌ
الطَّبيعَةُ جَميلَةٌ: طبيعت زيباست.
الطَّبيعَةُ: مبتدا و مرفوع  /   جَميلَةٌ: خبر و مرفوع.
الْجَوُّ حارٌّ : هوا گرم است.
الْجَوُّ: مبتدا و مرفوع  /   حارٌّ: خبر و مرفوع.
الجُندِيُّ جالِسٌ عَلَی الأرضِ: سرباز روی زمين نشسته است.
الجُندِيُّ: مبتدا و مرفوع  /   جالِسٌ: خبر و مرفوع.
v    تمرین: در جملات زیر مبتدا و خبر را پیدا کرده و نشانه های رفع آن ها را مشخص کنید:
1-    المُؤمِنُ صادِقٌ: مؤمن راستگو است.
2-    النَّهارُ جَميلٌ: روز زيباست.
3-    الْفَواکِهُ لَذيذَةٌ : ميوه ها خوشمزه هستند.
4-    العامِلُ مُجِدٌّ : کارگر تلاشگر است.
×    چگونه می توان فعل ماضی را منفی کرد؟
برای منفی کردن فعل ماضی، کافی است، بر سر فعل ماضی «ما» اضافه کنیم؛ مانند:
جَلَسَ: نشست، ما جَلَسَ: ننشست. / کَتَبَ: نوشت، ما کَتَبَ: ننوشت./ صَرَخُوا: فریاد زدند، ما صَرَخُوا: فریاد نزدند./ شَرِبَ: نوشید، ماشَرِبَ: ننوشید./ أَکَلُوا: خوردند، ما أَکَلُوا: ننوشیدند./ ذَهَبنَ: رفتند، ما ذَهَبنَ: نرفتند./ سَمِعتُم: شنیدید، ما سَمِعتُم: نشنیدید./ شَکَرُوا: سپاسگزاری کردند، ما شَکَرُوا: سپاسگزاری کردند.
v   تمرین: فعل های ماضی زیر را منفی کنید:
نَامُوا : خوابیدند./ نَهَضَ: بلند شد./ سَکَتَ : ساکت شد./ اِشتَغلَ: کار کرد./فَرِحَ : خوشحال شد./ نَجَحَ: قبول شد.
×    چگونه از فعل مضارع مخاطب فعل نهی بسازیم؟
برای ساختن فعل نهی از مضارع مخاطب این کارها را انجام می دهیم:
1.    به اول فعل مضارع مخاطب «لا» اضافه کنیم.
2.    ضمه آخر فعل مضارع را به ساکن تبدیل می کنیم.
3.    نون آخر فعل های مُثنَّی و نون جمع مذکر و نون مفرد مؤنث مخاطب را حذف می کنیم.
تَجلِسُ: می نشینی (مضارع مخاطب)، لا تَجلِسْ: ننشین (فعل نهی).
تَجلِسِین: می نشینی (مضارع مخاطب)، لا تَجلِسِي: ننشین (فعل نهی).
تَجلِسانِ: می نشینید (فعل مضارع)، لا تَجلِسا: ننشینید (فعل نهی).
تَجلِسُونَ: می نشینید (فعل مضارع)، لا تَجلِسُوا: ننشینید (فعل نهی).
توجه: الف (ا) در آخر فعل های ماضی و نهی، جمع مذکر (الف زینت) نامیده می شود، یعنی کاربرد آن برای زیبا نمودن فعل است، الف زینت خوانده نمی شود؛ مانند:
جَلَسُوا (ماضی) ، لا تَجلِسُوا (فعل نهی)، کَتَبُوا (ماضی)، لا تَکتُبُوا (فعل نهی)، ذَهَبُوا (ماضی)، لا تَذهَبُوا (فعل نهی).
×    کارگاه ترجمه
در ترجمه به نکات زیر توجه کنید:
1.اسميّه یا فعلیّه بودن جمله  2.فعل و صیغه آن (ماضی، مضارع، امر، غایب، مخاطب، متکلّم)  3.ضمایر  4.اسم های اشاره  5.سؤالی یا منفی بودن جمله  6.تشخیص فاعل یا مفعول  7.تشخیص مفرد، مثنّی یا جمع بودن اسم ها
[1]- کَتَبتَ: نوشتی/ جَلَستَ: نشستی/ ذَهَبتَ: رفتی/ قُلتَ: گفتی/ سَأَلتَ: سؤال کردی/  وَصَلتَ: رسيدی.
[2]- کَتَبتُ: نوشتم/ جَلَستُ: نشستم/ ذَهَبتُ: رفتم/  قُلتُ: گفتم/ سَأَلتُ: سؤال کردم/  وَصَلتُ: رسيدم. 
[3]- کَتَبنا: نوشتيم/ جَلَسنا: نشستيم/ ذَهَبنا: رفتيم/ قُلنا:گفتيم/ سَأَلنا: سؤال کرديم/ وَصَلنا: رسيديم.
[4] -  تَجلِسِينَ: می نشينی/ تَذهَبِينَ: می روی/ تَقُولینَ: می گويی/ تَصِلِينَ: می رسی/ إِجلِسِي: بنشين/ إِذهَبِي: برو/ قُولِي: بگو/ صِلِي: بِرِس.


مطالب مشابه :


آموزش مکالمه عربی

آموزش مکالمه عربی، آموزش صرف و نحو، آشنايی با اصطلاحات مطبوعاتی،اعراب قرآن، ضرب المثل




یادگیری زبان عربی

(جهت مکالمه با دانلود رایگان آموزش عربی+آموزش آنلاین زبان عربی+یادگیری آنلاین




آموزش صرف

آموزش مکالمه عربی، آموزش صرف و نحو، آشنايی با اصطلاحات مطبوعاتی،اعراب قرآن، ضرب المثل




آموزش بسیار ساده مکالمه زبان عربی

آموزش زبان عربی - تعلیم اَللغة العَربیة - آموزش بسیار ساده مکالمه زبان عربی -




عربی اول دبیرستان.بخش اول

آموزش مکالمه عربی، آموزش صرف و نحو، آشنايی با اصطلاحات مطبوعاتی،اعراب قرآن، ضرب المثل




گنجينه واژگان: كَنز المُفرَدات

آموزش مکالمه عربی، آموزش صرف و نحو، آشنايی با اصطلاحات مطبوعاتی،اعراب قرآن، ضرب المثل




کتاب آموزش عربی

آموزش زبان عربی آموزش مکالمه عربی، آموزش صرف و نحو، آشنايی با اصطلاحات مطبوعاتی،اعراب




برچسب :