رمان فرشته من

از در ارایشگاه اومدم بیرون که چشمم به پرهام افتاد..هر دو به هم خیره شدیم..واقعا محشر شده بود..کت وشلوار سفید و خوش دوخت با پیراهن سفید براق وکراوات دودی..شیک وزیبا ..نمی تونستم چشم ازش بردارم..به طرفم اومد وبا لبخند دستشو به طرفم دراز کرد..تازه متوجه فیلمبردار و هومن شدم..با لبخند دستمو بردم جلو و گذاشتم تو دستش..هر دو به طرف ماشین رفتیم..در رو برام باز کرد وکمکم کرد تو ماشین بشینم..دامن لباسمو جمع کرد و درو بست..به طرف صندلی راننده رفت ودر ماشین رو باز کرد ونشست..
فیلمبردار و هومن هم سوار ماشین شدند وپشت سرمون می اومدند ..
پرهام ضبط ماشین رو روشن کرد وحرکت کرد..صدای خواننده توی ماشین پیچید..
دیگه نمی تونم بی تو بمونم
دیگه نمی تونم از تو نخونم
دیگه نمی تونی عشقم نباشی
دیگه نمی تونی ازم جداشی

*پرهام دستشو اورد جلو و دستمو گرفت تو دستاشوگذاشت رو دنده ودست خودشو گذاشت رو دستم..
بهش نگاه کردم..لبخند جذابش روی لباش بود..لبخند زدمو سرمو انداختم پایین..

اخه دلم پیشت گیره / اگه نباشی میمیره
همه ش بهونه می گیره / بی تو داغون ودلگیره
.......

*تموم خاطراتمو از روز اول که دیدمش تا الانو داشتم تو دلم مرور می کردم..وقتی الان به گذشته فکر می کنم می بینم سرنوشت چه بازی هایی با من کرد ولی این بازی رو دوست داشتم..از این بازیه سرنوشت راضی بودم که تهش پرهامو بهم داد..باعث شد پدر واقعیمو پیدا کنم..پس نباید گله می کردم..فقط باید خدارو شکر می کردم..خدایا شکرت..

اره تو جونمی ، عمرمی ، مهربون منی
اره دوست دارم تنهام نذار تو بهار منی
دوست دارم ومی دونی عاشقم / فقط تورو می خوام تویی عشق من
نکنه جدا بشی تو از دلم / نگو نمیشه تو باشی مال من
اخه دلم پیشت گیره / اگه نباشی میمیره
همه ش بهونه می گیره / بی تو داغون ودلگیره
*******
اول رفتیم اتلیه وعکس انداختیم..با ژست های مختلف ..مطمئن بودم عالی از اب در میان..
رسیدیم باغ..همه به طرفمون اومدن..بابا ..مریم جون..خانم بزرگ و نسرین خانم..و..بابا یا همون سپهر همراه شراره اومده بودن..باورم نمی شد..جلو اومد وبا لبخند رو به من و پرهام تبریک گفت..من هم در حالی که هنوز تو بهت بودم تشکر کردم..شراره با همون فیس وافاده ی گذشته ش اومد جلو باهام دست داد وصورتشو به قصد بوسیدن اورد جلو ولی به جای بوسیدن زیر گوشم گفت :خدا شانس بده فرشته جون..
بعد هم لبخند کجی تحویلم داد..منم لبخند بزرگی زدمو گفتم :ممنونم..
از گوشه ی چشم نگام کرد ولباشو جمع کرد..هه..هنوز عادت های بدشو داره..جنس این زن واقعا حسود بود..هیچ جوری هم درست نمی شد..
پرهام دستمو گرفت و رفتیم تو..جلوی پامون گوسفند قربونی کرده بودند و روی سرمون نقل وپول می ریختن..
رفتیم توی اتاقی که مخصوص عقد تزیین شده بود..عاقد اومد وصیغه ی عقد رو جاری کرد..ولی اینبار عقد دائم بود نه موقت..
قرآن رو باز کرده بودیم وهر دو نگاهمون به ایات بود..
باید بله می دادم..از ته دلم گفتم :با اجازه ی پدرم وخانم بزرگ وبزرگترای جمع..بله..
پرهام ازتوی اینه نگام کرد ولبخند زد..
همه برامون دست زدن و جیغ و هورا کشیدن..
نوبت به پرهام رسید اون هم با لبخند بله داد..
برامون دست زدن وبهمون تبریک گفتن..یکی یکی می اومدن جلو و تبریک می گفتن وکادوهاشونو می دادن..من و پرهام هم با لبخند ازشون تشکر می کردیم..
*******
اخر شب بود..من وپرهام توی ماشین نشسته بودیم وبه طرف خونه مون می رفتیم..خونه ای که قرار بود زندگی مشترکمون رو توش شروع کنیم..ماشین هومن وبابا وچند تا از فامیل پشت سرمون بود..
داشتم خاطرات امشب رو مرور می کردم..رقصیدنمون..من وپرهام در حال رقص..زمزمه های عاشقانه ش ونگاه بی قرارش..همه چیز امشب عالی بود..
پرهام جلوی خونه نگه داشت..پیداه شد واومد سمت من وکمک کرد تا منم پیاده بشم..
با لبخند به بابا نگاه کردم..اومد جلو و دستمو گذاشت تو دست پرهام و رو به پرهام گفت :پسرم پاره ی تنمو می سپرم دستت..من دخترمو تازه پیدا کردم..می دونم خوشبختش می کنی..یه نصیحت پدرانه برای بهتر شدن زندگیتون دارم..همیشه با هم صادق باشید وتو مشکلات پشت همو خالی نکنید .. به همدیگه اعتماد داشته باشید وبه هم احترام بذارید..انشاالله همیشه سلامت باشید واینو بدونید دعای خیرمن همیشه همراهتونه..
پرهام تشکرکرد وبابا رو بغل کرد ..با لحن محکم و مردونه ای گفت:مطمئن باشید فرشته رو خوشبخت می کنم..
بابا اشکاشو پاک کرد وگفت :ممنونم پسرم..
*******
از همگی خداحافظی کردیم وپرهام در رو بست..
رو به من گفت :توبرو تو اتاق تا منم برم یه دوش بگیرمو بیام..
لبامو جمع کردمو سرمو تکون دادم..برگشتم برم تو اتاق که یه دفعه دیدم رو هوام..پرهام بلندم کرد ومنو رو دستش گرفت..جیغ کشیدم وبا ترس نگاش کردم..
با لبخند نگام کرد وگفت :مگه من میذارم تنهایی بری تو اتاق؟..اول تورو میذارم بعد میرم دوش می گیرم..
قلبم تند تند می زد با لبخند نگاش کردم..وای خدا ترسیدم..خب نمی شد ارومتر اینکارو می کردی؟..عاشق همین غافل گیری هاش بودم..
دراتاق رو باز کرد و رفت تو اتاق ومنو گذاشت رو تخت..بعد هم با لبخند رفت سمت حموم تا دوش بگیره..از جام بلند شدم تا لباسمو در بیارم..به سختی زیپشو پایین کشیدم ..می خواستم گیره ها رو باز کنم ولی سخت بود بی خیال بعد باز میکنم.
رفتم سمت کمد واز بین لباسام یه لباس خواب سفید کوتاه در اوردم..مخصوص امشب گذاشته بودم کنار..جذب بود وروی قسمت سینه ش تور دوزی شده بود..جنسش نرم ولطیف بود..تنم کردم و داشتم جلوی اینه واسه خودم ژست می گرفتم که در حموم باز شد وپرهام در حالی که حوله تنش بود جلوی در وایساد ومات و مبهوت به من نگاه کرد..
وای خدا..از زور شرم داشتم اب می شدم..یه دفعه داغ کردم.. قلبم تند تند می زد..سرمو انداختم پایین..زیر سنگینی نگاهش دست وپامو گم کرده بودم..
وای خدا چکار کنم؟..داشت می اومد طرفم که ناخداگاه دویدم سمت در قبل از اینکه دستم به دستگیره برسه از پشت منو گرفت..وای دیگه داشتم غش می کردم..
نفسش میخورد به گوشم..زمزمه وار زیر گوشم گفت :کجا خانمی؟..چرا فرار می کنی؟..
از زور هیجان نفس نفس می زدم..اروم شونه مو گرفت ومنو برگردوند سمت خودش..سرم همچنان پایین بود..انگشت اشاره ش رو گذاشت زیر چونم و سرمو بلند کرد..نگاهشو دوخت تو چشمام..موهاش نمناک بود کمی از موهاش ریخته بود رو پیشونیش..جذاب تر شده بود..
با صدای ارومی گفت :خیلی خوشگل شدی..از سر شب خیلی خودمو کنترل کردم ..واقعا زیبا شدی..زیبا و خواستنی..
صداش رفته رفته اروم شد..صورتشو اورد پایین و پایین تر..قلبم هنوز بی قراری می کرد..دستشو دور کمرم حلقه کرد ومنو به خودش فشرد..بغلم کرد منوبرد سمت تخت..
هنوز نگام می کرد..منم فقط توی چشماش خیره شده بودم و هیچ جوری هم نمی تونستم نگاهمو از عسلی چشماش بگیرم..انداختم رو تخت و خودش هم کنارمم دراز کشید..منو کشید تو بغلش وسرشو اورد پایین وروی گردنمو بوسید..
همونطور که من رو می بوسید زمزمه وار گفت :دوستت دارم فرشته..دوستت دارم..
دستمو اوردم بالا ودور کمرش حلقه کردم..سرشو بلند کرد ونگاه خمارشو دوخت تو چشمام..با نگاهمون با هم حرف می زدیم..هزار تا حرف.. از دوست داشتن.. از عشق و خواستن..از نیاز..
زمزمه کردم :منم دوستت دارم پرهام..
نگاهشو توی کل صورتم چرخوند و یه دفعه سرشو اورد پایین ولباشو گذاشت رو لبام..اولش کاری نکرد بعد اروم اوم شروع کرد به بوسیدنم..من هم همراهیش می کردم..منو سفت به خودش فشرد وبا ولع شروع کرد به بوسیدن..بعد از چند لحظه لبامو ول کرد و رفت پایین تر وزیر چونموبوسید ..روی گردنمو بوسید..چشمامو بسته بودم..
با تمومه وجودم دوستش داشتم واز اینکه با اون بودم و داشتم طعم یکی شدن رو باهاش می چشیدم راضی بودم..
گرمی تنش.. نرمی لباش.. گیرایی صداش.. لطافت نوازش هاش ..حرارت بوسه هاش..همه و همه رو اون شب با پرهام تجربه کردم..با دنیای دختر بودنم خداحافظی کردم وپا به دنیای جدیدی گذاشتم..دنیای زن بودن..دنیایی که می خواستم با پرهام ودر کناراون داشته باشمش..
*******
با خوشحالی از در مطب زدم بیرون و نشستم تو ماشین ..از زور هیجان نمی دونستم چکار کنم..جیغ بزنم..داد بزنم..
جلوی مطب پرهام نگه داشتم واز ماشین پیاده شدم و با ریموت قفلش کردم ورفتم تو..منشی پشت میزش نبود..با لبخند رفتم سمت در وهمین که خواستم دستگیره رو بکشم پایین صدای گفته وگوی پرهام رو با یه زن شنیدم..گفتم شاید بیمارش باشه ولی اون زن پرهام رو عزیزم خطاب کرد...
وای خدا..گوش تیز کردم ببینم اینجا چه خبره؟..
پرهام :خفه شو و از اتاق برو بیرون سارا..
-پرهام بذار منم حرفامو بزنم..عزیزم چ..
پرهام داد زد :به من نگو عزیزم..برو گورتو گم کن..من تورو فراموش کردم..تویی که بهم خیانت کردی..غرورمو له کردی..به شخصیتم توهین کردی..من یه مرد بودم و وقتی پی به خیانت زنم بردم شکستم..اینو می فهمی؟..نه تو اصلا این چیزا رو درک نمی کنی..چون قدرتشو نداری..چیه؟..شنیده بودم ازدواج کردی..باهاش خوشبخت نشدی یا اونو هم بدبخت کردی وحالا اومدی سراغ من؟..
بلند تر داد زد وادامه داد :پس بذار روشنت کنم..من زن دارم..زنم به معنای واقعی اسمش یه فرشته ست..عاشقشم..دوستش دارم وحاضرم به خاطر اسایش وخوشبختیش جونمو هم بدم..می فهمی؟..انقدر دوستش دارم که جونم برام بی ارزشه..پس همین الان گورتو از مطب من گم کن ودیگه هم اینجا پیدات نشه..وگرنه زنگ می زنم پلیس تا بیان به جرم مزاحمت وایجاد اختلال تو زندگی دیگران بگیرنت..اگر یه بار دیگه ببینم اینورا افتابی شدی ازت شکایت می کنم..شنیدی؟..
سارا هم داد زد :خیلی خب..فکرکردی چی؟..من امشب دارم میرم المان..اومده بودم تا ببینم همون پرهام گذشته ای که منو دوست داشت یا نه؟..ولی می بینم تو خیلی تغییر کردی..دیگه نمی شناسمت..دیگه اون پرهام گذشته نیستی..
پرهام بلندتر از اون داد زد :اره تغییر کردم..دیگه اون پرهام ساده ی گذشته نیستم که تونستی با دوتا عشوه وناز خرش کنی وبعد هم به راحتی بهش خیانت کردی و نادیده گرفتیش..اره تغییرکردم وهمه ی اینارو مدیون عشقم هستم..مدیون فرشته..این پرهامی که می بینی اینجا جلوت وایساده داره بهت میگه که تو براش یه غریبه ای..برو از اینجا بیرون ودیگه هم اینورا پیدات نشه..برو بیرون.
سارا با حرص گفت :باشه میرم..روز خوش اقای دکتر..
در مطب به شدت باز شد وسارا از اتاق اومد بیرون..بدون اینکه به من نگاه کنه از در زد بیرون ودرو محکم به هم کوبید..
پرهام تو درگاه ایستاد..نگاش به من افتاد..با تعجب نگام کرد..جدی نگاش کردم..نفسشو داد بیرون وکلافه دستی بین موهاش کشید و رفت تو اتاق..پشت سرش رفتم تو و درو بستم..
پرهام نگام کرد وگفت :فرشته..من همه چیزو برات توضیح میدم..من..
رفتم جلو و انگشتمو گذاشتم رو لباش :هیسسسسس..من همه چیزو شنیدم..
تو چشمام نگاه کرد..انگشتمو برداشتمو لبخند زدم :من بهت افتخار می کنم پرهام..به اینکه عاشقتم ..به اینکه دوستت دارم..به اینکه تو شوهرمی..
پرهام لبخند زد ودستاشو دور کمرم حلقه کرد :عزیزم تو برای من تکی..از اینکه دارمت..از اینکه در کنارمی خوشحالم..دوستت دارم.. فرشته من..
با شیطنت لبخند زدم و گفتم :تو بابا بشی چی میشی..؟
گنگ نگام کرد وگفت :چی؟..
- بهت تبریک میگم اقای پدر..تا 7 ماه دیگه شما پدر میشی بنده هم مادر..امروز جواب ازمایش رو گرفتم..من 2 ماهه باردارم..
مات نگام کرد..یه دفعه منو رو دستاش بلند کرد ودر حالی که منو می چرخوند با خوشحالی گفت :خدایا شکرت..خبر از این بهتر نمی شد..ممنونم فرشته..
خندیدمو گفتم:بذارم زمین..وای داره سرم گیج میره..
منو گذاشت رو زمین وبا لبخند نگام کرد :پس من وهومن همزمان پدر میشیم درسته؟..
ابرومو انداختم بالا وگفتم :نه ..نی نی اونا 2 ماه زودتر به دنیا میاد..
خندید وگفت :وای خدا هم عمو میشم هم بابا..دیگه بهتر از این نمیشه..
با خنده گفتم :اره واقعا ..منم هم زن عمو میشم هم مامان..
تو چشمای هم نگاه کردیم ولبخند زدیم..زندگی هم به روی ما لبخند می زد..به روی اینده..اینده ای خوش درکنار پرهام و فرزندی که توی راه داشتم..
خدایا برای این همه خوشبختی که بهمون دادی شکرت..خدایا بزرگیتو شکر..



عشق یعنی خون دل یعنی جفا

عشق یعنی درد و دل یعنی صفا

عشق یعنی یک شهاب و یک سراب

عشق یعنی یک سلام و یک جواب

عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز

عشق یعنی عالمی راز و نیاز



پایان


مطالب مشابه :


دانلود رمان خیانت

دانلود رمان خیانت بزرگترین سایت دانلود رمان, pdf رمان خیانت برای گوشی رمان از سحر تا




عکس هایی از خیانت به در عشق

از خیانت تا عشق 2 دانلود از خیانت تا عشق PDF 6i6e رمان خیانت تا عشق 1




دانلود رمان واهمه ی با تو نبودن (ادامه مرثیه ی عشق) برای کامپیوتر و موبایل

دانلود رمان واهمه ی با تو رمان من از عشق فصلی از جنس خیانت ، جنایت ، شراکت و در




دانلود رمان جدید الهه ناپاک

دانلود رمان برای آندروید و داشت چون يه روز توي شرکت تا از در pdf. دانلود برای




95روزای بارونی

رمان ایرانی,رمان رمان رمان,دانلود عشق من که یه چیز زمینیه و از حرفایی که زد




دانلود رمان فانوس

بـزرگـتــرین ســایـت دانـلـود رمــــــان دانلود رمان عشق ، درس رمان از سحر تا




دانلود رمان شکیبا باش

بـزرگـتــرین ســایـت دانـلـود رمــــــان دانلود رمان, pdf رمان رمان از سحر تا




رمان فرشته من

وبابا وچند تا از از دوست داشتن از عشق و خواستن نگاه دانلود,رمان




برچسب :