موبایل ها؛ شهوت/ عشق، اخلاق در کردستان

کمال خالق پناه

«از قومی که می خواهی مطیعش سازی، خدای اش را بگیر و بدین سان آن قوم را دلسرد خواهی کرد. تا زمانی که خدایی جز خدایان تو نداشته باشد،همواره اربابش خواهی بود... در عوض، بدان قوم نامحدودترین و جنایت بارترین جوایز را عطا کن و هرگز آن را عقوبت نکن، مگر هنگامی که علیه تو برخیزد» مارکی دوساد در «خوش اقبالی های معصیت» به نقل از آدرنو.

«تکنولوژی ابزار نیست، بینش و دید است». هایدگر

موبایل هایتان همیشه روشن هستند، انگشتهایتان همیشه مشغول هستند، کلیدها را فشار می دهیم،پیا م های جدیدی دریافت می کنیم، از دورترین نقاط و یا از اتاق بغلی. شما هرگز موبایل هایتان را دور از چشم خود نگه نمی دارید. بدون پول بیرون می روید ولی بدون موبایل هرگز. او همیشه با شماست. بدون او آسیب پذیر هستید. اطرافیانتان هم نمی توانند علیه شما اقدام کنند و اگر بخواهند چنین کنند، چیزی تغییر نخواهد کرد. او شما را به همه متصل کرده است و به میانجی همه ی چیزهای شما تبدیل شده است، حتی پورنو. تنها زمانی لذت می برید که خود را ردی صفحه ی موبایل هایتان باشناسید. گالری موبایل هایتان را روشن کنید به فیلم هایتان سری بزنید، چه چیزی پیدا می کنید؟ مجموعه ای از فیلم های پورنویی. از پورنوی آمریکایی تا پرنوهای متجاوزکارانه در کردستان. اشتباه نمی کنید! از همه ی شهرها.

در یک مورد، پسر جوانی، دختر خانمی را در یک چادر صحرایی مورد تعرض قرار می دهد. او حالا یک زن است. پسر جوان بطور کامل خود را معرفی می کند، انگار باورش نمی شود این او است، باید موبایلش آن را تأیید کند و تأیید کرد. پسرک در میان ماست، واقعه را برای دوستانش تعریف کرده و احتمالاً همه ی آنها چنین خیالاتی در سر دارند.

او سرانجام با دختری پاکدامن و نجیب که دست هیچ پسری به او نرسیده باشد، ازدواج خواهد کرد، پدر خواهد شد و آنها را تربیت خواهد کرد.

در موردی دیگر نیز دختری جوان مورد تعرض دسته جمعی چهار پسر جوان قرار می گیرد. فیلمی 45   دقیقه ای و آمیزه ای از پرنویی خشن و شنیع. به یاد فیلم لاک پشت ها می افتم، تجاوز دسته جمعه سربازان عراقی به آگرین در زمان جنگ و اینجا، تجاوز دسته جمعی دوستان (ما و شما) به دختری جوان در زمان صلح، صفی طولانی برای خرد کردن دیگری و در پایان خوک های راضی (از قرار دخترک، دوست دختر یکی از آنهاست) و قهقهه ای قحانه.

آدورنو می گفت: «قهقهه همواره تمدن را نفی کرده است.» و آنها از همان آغاز به دنبال تفریح بوده اند و تفریح فقط از طریق ناامیدی تمام و کمال قربانی کسب می شود. این نوشته تأملی است در آنچه رخ خواهد داد. قطعاتی پراکنده از زندگی ویران شده ای که با سکوت و بی تفاوتی، پایان خفت بار خود را انتظار می کشد.

1) مسئله ی پورنو و جامعه ی مرد سالار:

«سکس میلی سرکش است که همه چیز را تبدیل به ابزاری در جهت عمل می کند، این است که همه چیز را به یک چشم می بیند.» آدرنو

مردسالاری، نهادینه شدن سلطه ی مردانه بر زنان و کودکان در خانواده و جامعه است. مرد سالاری مبتنی بر امکانات و قدرت بالقوه ی زنان می باشد. جایا واردنا، یکی از مهمترین ابعاد مردسالاری را دسترسی نامحدوئ به بدن های زنانه برای پورنو و احساس قدرتمندی می داند. مردسالاری ارتباط جنسی را به جسمانیت و تولی مثل تقلیل می دهد. زنان با درونی کردن ایده های مرد سالاری به بازتولید مردسالاری کمک می کنند. ماهیت حقیقی مردسالاری در روابط جنسی خود را نشان می دهد. سلطه ی مردانه جنسی است که از سوی مرد تعریف می شود  و بر زن تحمیل می شود. به همین دلیل است که هرگونه مقاومت زنانه از طریق امر جنسی (از روابط نامشروع گرفته تا فرار) با شکست مواجه می شود. به گفته ی آدورنو، روسپی مبین از خود بیگانگی انسان مؤنث در جهان مردسالارانه است و همسر نیز در صورتی که آزادانه پذیرای مسئولیت متقابل خود نباشد، شریک و همدست روسپی است. امروزه جامعه ی چنان در روح زنا ن نفوذ کرده و چنان اصول خود را رواج داده که قربانیان (زنان و کودکان) حتی قادر به طرح مسئله ی سرکوب خود نیستند. با دیدن فیلم های تجاوز به دختران، زنان نیز خطا را بر گردن دختر نگون بخت می اندازند، «اگر این کاره نبوده آنجا چکار می کند؟»

با فراهم شدن مقداری کالا (جواهرات، لباس، وسایل آرایشی و... ) و تقدیم شدن به زنان آنها سرنوشت خود را می پذیرند، خیال پردازی را به مردان واگذار می کنند (چون جوانان کُرد نمی اندیشند) و دمار از روزگار آن دسته از خواهرانشان که آنها را به خواندن و اندیشیدن دعوت می کنند در می آورند.

در چنین جامعه ای عشق برای جنس مؤنث به مثابه نوعی اسارت در می آید و ابزار خشونت می شود (فیلم های پورنوی کردی را ببینید.) .

به گفته ی آدورنو، هر مردی که درصدد تصاحب زنی باشد، نمی تواند آن لحظه ی پیدا و ناپیدای مقاومت او را نادیده بگیرد، مگر اینکه به تمامی فاقد حساسیت های انسانی باشد. به نظر می رسد  در این فیلم دختران از همان ابتدا می دانند که به مثابه یک بخشنده در موقعیت فریب خورده قرار دارند. مسئله این است که همان ها هستند که باید صورت حساب را بپردازند. پیامدهای لذت آنها متوجه قربانی است، چرا که پسران نیز می دانند که با سپردن خود به دست شهوت، خود ویرانگری را خریده اند. تجاوزکاران می دانند که در چنین جایی، شفقت گناه است و بنابراین فریاد بر می آورند که «این مخلوقات بی عقل! چقدر دوست دارند آنها را در حال دست و پا زدن در دستانم ببینم.» (بلامرن).

 می توانیم آنها را تصور کنیم، نشسته اند و خود را در بیابان می یابند، آزادی از تمام قیود اجتماعی را جشن می گیرند و نقشه می کشند و دم دست ترین زن را انتخاب می کنند، آنان به معصومیت حیوانات وحشی بر می گردند (به گفته ی نیچه؛ بدون عقل و با چنگ و دندان) آنها را در بازگشت از عیشی دسته جمعی قتل و تجاوز و شکنجه تصور کنید، سرخوش و در صلح با خویش، داستان خود را روی دیوارها می نویسند و در بلندگوها فریا می زنند، چنان که گویی فقط مرتکب یک شوخی برادرانه شده اند. خوش اقبالی های معصیت در جامعه ی مرد سالار متوجه مردان است و بداقبالی آنان متوجه زنان. دختران دیپلمه ی خانه داری را تصور کنید که آنها در تلاش برای کشتن وقت، کار خانگی را رها می کنند و در زمانه ای که نمی دانند «کتاب و مطالعه» چیست در جستجوی آسایش خاطر به نیازهای عاشقانه ی پسر جوانی برمی خورند که آرزوهایش را برایشان با صدای بلند می گوید. او دروغ می گوید، دروغ یکی از روش های اعمال بقاحت است که هر فرد را قادر می سازد در قصر یخی ترقی کند. کسی که دروغ می گوید، در واقع می خواهد که برای طرف مقابلش و برای نیت های خیر او اهمیتی قایل نیست. اما دیگر دیر شده است، آنها گذاشته اند که شیادان فریب شان دهند. آنها فریب می خورند چون با منجلاب فرهنگی خود درگیر نیستند، آنها اسیر رؤیاهای خود و سریال های تلویزیونی هستند، پرداختن به این امر مجالی دیگر می طلبد چرا که زنان کرد هرگونه تمایلی را برای مقاومت در برابر سقوط از دست داده اند. و دلایل این امر تاریخی- ساختاری است.

شاید این دختران سکس را ابزاری برای اسیر کردن بیشتر عاشق دروغین می دانند، که در این صورت حماقت می کنند. شاید برای خوشحال کردن عاشق دروغین شان به ارتباطی جنسی تن در می دهند، که در این صورت به دورویی گرفتارند (برای تحلیل بیشتر سارتر را بخوانید ) و شاید می خواهند پورنو را به عنوان حرفه انتخاب کنند، که ای کاش به کشورهای عربی مهاجرت می کردند، چرا که در جامعه ی ما بداقبالی هایش بیشتر گریباگیر خانواده هایشان خواهد شد. شاید باید با صدای بلند اعلام کرد که «خانم ها و آقایان» پورنو در اینجا یک بازی بچگانه بی فایده و بدون پیامد نیست، برای تأیید الحاد، نترسی، عشق و حماقتمان محتاج چنین شوخی های بچگانه ای نیستیم. شاید ما برای تفریح یکدیگر، سرگرمی و خوش گذرانی به سکس مبادرت می ورزیم، اما آنچه به واسطه ی خیال پردازی های عاشقانه اینجا اتفاق می افتد. رابطه برابر جنسیت نیست، تجاوز است.

1-1) تجاوز جنسی: کانون جرایم جنسی سال 1976 ی گوید که مرد مرتکب تجاوز شده است اگر:

 - در زمان آمیزش جنسی، زن راضی نباشد.

- در زمان آمیزش جنسی، مرد بداند که زن رضایت ندارد.

- رضایت زن برای مرد مهم نباشد.

- رضایت زن آگاهانه نباشد و یا از رضایت زن سوء استفاده شود.

- آمیزش آنگونه که زن انتظار داشته باشد یا به شیوه ای اجماعی که مورد نظر است، تمام نشود.

فمینیست ها معتقدند که تجاوز جنسی نمایشی از خشونت است که قربای را از ارزش و اعتبار انسانی خالی می کند. تجاوز جنسی عملی سیاسی است که اختیار بدن زن را از او سلب می کند. عملی پرخاشگرانه که تهدید به مرگ را به دنبال دارد. انتخاب قربانی بدون هیچ تبعیضی صورت می گیرد، یعنی هیچ زنی از تجاوز در امان نیست، بنابراین خندیدن به نمایش تجاوز، گناه است. از طرفی دیپر ایدئولوژی مردسالار در همان حال که تجاوز را محکوم می کند، در نهان با عادی شمردن آن، به آن مشروعیت می بخشد. افکار عمومی در میان ماغیر از این چیزی دیگر نمی گویند.

برای تحلیل هرگونه تجاوزی باید موارد زیر را به یاد داشته باشیم:

- بسیاری می گویند زنان می توانند با مقاومت، فرار و ... از آن جلوگیری کنند، اما این دید وجه ترس را نادیده می گیرد، زن از شدت ترس و یا ترس از پیامدهای مقاومت خود هراسان است.

- تجاوز حاکی از احساس حقارت و ترس است و لذت امری آنی است. پس زنان از تجاوز لذت نمی برند.

- غریبه ها مرتکب تجاوز نمی شوند، این آشنایان، دوستان و بطور کلی ما هستیم که مرتکب تجاوز می شویم.

- تجاوزکاران بیماران روانی نیستند.

- در اغلب موارد تجاوز با طرح قبلی انجام می گیرد، به آن فکرده ایم، در مورد آن صحبت کرده ایم و در مورد آن خیال پردازی کرده ایم. تجاوز عملی بی اختیار و ناشد از فشارهای جنسی نیست.

- تجاوز به قشر یا طبقه ی خاصی محدود نیست. آنچه در اینجا مهم است سکوت افکار عمومی کردستان در قبال این تجاوزهاست، انگار همه ی آنها از نفس تجاوز سود می برند. این سکوت و بی تفاوتی گویای آن است که تجاوز جنسی یک لحظه از دست دادن کنترل نیست، بلکه درباره ی خوی پرخاشگری مذکر است بنابراین تجاوزات باید توجه ما را سمت عنصر فرهنگی و ساختاری ای ببرد که تجاوز و بی تفاوتی نسبت به آن را ترویج می دهد. تجاوز ایدئولوژی بالقوه ی مردان جوان بیکاری است که در خیابان های ششم بهمن سنندج، میدان هه لوی سقز و خیابان های بوکان به موهایشان کتیرا می مالند، لباس های عجیب و غریب می پوشند و مدل های «با کلاس» می زنند و برای «تور کردن» دختران بیرون می آیند و البته دخترا ن هم همینطور، با پوششش عجین ساختن خود، کالایی ساختن خود را تسریع می کنند. در این «برهوت» چیزی جز بدن و به نمایش گذاشتن آن برای آنها وجود ندارد، به این دلیل که خود نمی خواهند وجود داشته باشند.

2) شهوت/ عشق و دیگری:

«شهوت خود ویرانگر و عشق تداوم بخش است» زیگموند پاومن

به گفته ی رولان بارت، امروزه عشق سخنی است در فرط تنهایی، پس این چیست که اینچنین همه را دل مشغول خود ساخته است، پاسخ گفتن به این سؤال و قلم زنی در باب عشق از مجال این نوشتار خارج است و اساساً در پی این امر هم نبوده ایم.

اما در عالم نظر نمی توان عشق را ایجابی فهمید، بویژه این عشق را آدمیزادگان که اغلب در فرهنگ مصرف زده ی جامعه ی ما خطر تبدیل شدن به دیگر کالاها را با خود به همراه دارد. اما می توان به شیوه ای سلبی آنرا فهمید، یعنی در تفاوت با شهوت چیزی که عشق و شهوت را از هم جدا می کند موجودی به نام دیگری است به نظر زیگموند پاومن و لویناز، عشق نه تملک است و نه قدرت. نه ادغام و نه یکی شدن است و نه شناخت. اما بورخس عشق را دانش و غایات آن را افشاء و کشف طرفین می داند.به نظر می رسد که آدورنو با هر دوی آنها موافق است، با این تفاوت که عشق دانشی است که عاطفه و احساس را کور نمی داند. اما چرا عشق در این نقطه از این قدر زهر آلود ظاهر می شود؟ ساده ترین این عشق این است که این امر عشق نیست. فرهنگ مصرفی و جامعه ی سرمایه داری، عشق را همچون امری عاطفی و احساسی و لذا بیرون از حوزه های اراده، مقهور عقلی ابزاری ساخت که هر چیزی را به عملیاتی مکانیکی تبدیل می سازد. عشق به فضایی تهی تبدیل می شود که هیچ ارزشی ندرد. تهی شدن عشق در سطح انضمامی و عینی (زندگی روزمره ی افراد) به معنی اتمیزه شدن افراد است.

فرد تنها، زودتر تحلیل می رود، مصرف می شود و در دل فرهنگ مصرفی هضم می شود و این امر چیزی جز شهوت نیست. شهوت تمنای ویرانی و میل به خود ویرانگری است، میل به گرفتن انتقام و لخت کردن غیر از دیگری بودگی اش. اما عشق میل به مواظبت و بقای خویش از طریق دیگری است. شهوت با ویرانگی خوش دیگری را نیز حذف می کند.

شهوت، کنترل نکردن خواسته های خود است، رضایت عاشقانه و خوشبختی ازط این جا ناشی نمی شود که مرد و زن / عاشق و معشوق، چشم در چشم هم بدوزند و به همدیگر بگویند: «دوستت دارم» چرا که آنها خیلی زود برای بقای رابطه اشان همدیگر را مورد تعرض قرار می دهند، بهانه گیری می کنند و به تجربه کردن دیگران روی می آورند و در صورتی که آنها زن و شوهر باشند، اسیر فرهنگ مصرفی می شوند، کالاهای جدیدی برای چشم و هم چشمی می خرند و رفاه خود را به رخ دیگران می کشند (در کردستان خریدن و داشتن کالاهای لوکس و آخرین مدل و با کلاس به معنی تبعیت از مرکز نشینان است.) به نظر ژیژک، رضایت عاشقانه زمانی به دست می آید که عاشق و معشوق دست های همدیگر را بگیرند و رو به سوی اق یا جهت مشترکی داشته باشند. به قول آدورنو در عشق، لذت با الوهیت یافتن فردی که لذت را می بخشد، پیوند خورده است. اما در شهوت، لذت تحقیر دیگری است به میزانی که حتی بهای ویرانگری برای آن پرداخت می شود (گویا تجاوزکاران بوکانی به مرگ محکوم شده ند). اما امروزه، لذت به عوض عشق ورزی همدست شقاوت است، شهوت یا عشق جنسی به گفته ی نیچه در ابزار و وسایلش، جنگ و در شالوده اش، نفرت مهلک دو جنس از یکدیگر است. (با دختران مورد تعرض مصاحبه کنید تا صحت این گفته تأیید شود.)

SMSنیز بیانگر فوران شهوت (حذف دیگری و انسان زدایی از او همچون ابزار سکس) در جامعه ای است که ظاهر دلتنگ پایمال شدن حق خود همچون دیگری است، اما خود بدون هیچ گونه فروتنی و شجاعتی، دیگران فرودست (زنان) را انسان زدایی می کنند.

«دوست دختر آدم مثل آدامس است: 1- داشتن یک بسته همیشه بهتر از یکی است. 2- فراموش نکن پایان هر آدامسی سطل آشغال است پس برای هر آدامسی قیمت زیادی پرداخت نکن. 3- آدامس نیم خورده ی کسی را نخور. 4- جویدن طولانی آدامس جز بی مزه شذنش حاصلی ندارد. 5- حست آدامسی را که دور انداخته ای نخور. 6- ازدواج مثل قورت دادن آدامس است، هیچ آدم عاقلی آدامس خود را قورت نمی دهد. »

حتماً این SMS را شنیده اید و قاه قاهخ خندیده اید، آن را برای دوستانتان SMS کرده اید و هیچ وقت به کارتان فکر نکرده اید این SMS خود شهوت است.

اگر با شما همچون آدامس رفتار شود، چکار می کنید؟

3)پورنوگرافی و رابطه ی جنسی:  

«فیلم ها ساخته می شوند تا اکران شوند» آندره بازن

پورنوگرافی یا تولید فیلم های مبتذل که یکی از منابع مالی نظام سرمایه داری است و هر سال سازمان ها و شرکت های بزرگ، میلیون ها زن و دختر جوان را در سطح جهان جا به جا می کنند (معادل همان عرصه و تقاضای کالا در اقتصاد) مثلاً دختران روسی برای جبران تقاضا در کشورهای عربی. تقاضای آنچنان بالایی که به قاچاق دختران ایرانی نیز روی آورده اند. از نظر فمینیست ها، پورنوگرافی تجاوز به زنان را ترغیب می کند و خود نیز با صدمه زدن به زنان نوعی خشونت جنسی است. پرداختن به پورنوگرفی در اینجا میسر نیست. ما بیشتر به فوران سی دی های مبتذل و پورنوگرافی و پیامدهای آن در شکل گیری چیزی به عنوان «تخیل پورنوگرافیک» می پردازیم.

جوانان کرد پس از اسارتی طولانی در دست جهان آرام و راکد نظم سنتی، ناگهان از طریق پورنوگرافی با بدن زنانه آشنا می شوند. سود آور بودن پورنوگرافی ناشی از ایجاد عطش برای دیدن فیلم بعدی است. عطش پورنوگرافی میانجی جوانان ما بدن زنانه است. به همین دلیل آنها تنها زمانی از رابطه ی جنسی لذت می برند که در قالب و محتوای پورنوگرافیک شکل گیرد چرا که آنها تخیل پورنوگرافیک دارند، تخیلی که در رابطه با زنان مبتنی بر آمیزه ای از صنعت و   سکس [...] است.

برای تشریح این امر به انواع رابطه ی جنسی می پردازیم، بطور کلی دو نوع رابطه ی جنسی وجود دارد. سکس (...) و سکس پردامنه (در اصطلاح مارکوزه) و به گفته ی ژیژک، ارتباط جنسی مکانیکی و ارتباط جنسی مبتنی بر شعور جسمانی. رابطه ی جنسی مبتنی بر شعور جسمانی رابطه ای است که سراسر بدن در فعالیت جنسی شرکت می جوید و دامنه و مقصود غریزه ی جنسی، زندگی خود بدن می شود اما رابطه ی جنسی مکانیکی، چیزی است که در پورنوگرافی می بینیم، مجموعه ای از حرکات  مکانیکی که هیچ کدام از طرفین از آن لذت نمی برند اما فوران تخیل پورنوگرافیک باعث شده که فرد در وحشت شهوت رها شود.

به گفته ی یکی از فمینیست ها، پورنوگرافی نظریه است و تجاوز عمل. وقتی کردارهای تجاوزکارانه را می بینیم، نمی توانیم خود را از این ایده رها کنیم که این کار قبلاً بارها در ذهن تمرین شده است.

4) اخلاق و دیگری: 

آیا اخلاق دیگر توانایی نظم و انظباط را در زندگی اجتماعی ندارد؟ آیا ما به اخلاق دیگری نیازمندیم؟ نمی دانم، اما انچه مهم است، این است که حتی اگر جواب این سؤالات مثبت باشند، باز هم غیر اخلاقی بودن کنش گران ما توجیه نمی شود. به نظر من مسئله ی مورد کاوش بیشتر این است که چرا جوان امروز کُرد اخلاقی نیست؟ چرا به غیر اخلاقی بودن گرایش داریم؟ چرا کسی دیگر سؤال قابیل را طرح نمی کند، آیا من مسئول برادرم هستم؟ اخلاق در جامعه ی مدرن بسیار مهم است و همه ی فیلسوفان و جامعه شناسان در این باره و مؤلفه های آن صحبت کرده اند. دورکیم با جانب داری از کانت می گوید که قاعده اخلاقی متضمن وظیفه است، پس عملی که در تعقیب منافع شخصی باشد، اخلاقی نیست. علم اخلاق لویناسی به توصیف شیوه های گوناگون مواجهه با دیگران می پردازد. دیگران برای من بصورت کسانی ظاهر می شوند که با من فرق دارند و می خواهند متفاوت بودنشان به رسمیت شناخته شود. اخلاق نتیجه ی تأمل است. تأمل در سؤالاتی از این قبیل که آیا رد و بدل کردن فیلم های پورنو اخلاقی است؟ اگر روزی چهره ی خواهر، دختر، پسر یا برادر خود را در فیلمی پورنو بازشناسیم، چکار می کنیم؟ می گوییم: به من چه؟ خجالت می کشیم و در سکوت فرو می رویم، سرافکندگی را تحمل می کنیم و یا اندیشه ی انتقام وجودمان را می خورد؟

در این بحران اخلاقی وظیفه ی والدین چیست؟ تا به حال به تربیت و اخلاق اجتماعی خود فکر کرده اید؟ پاسخ این سؤالات بدو نتفکر در باب جایگاه دیگری امکان ندارد. درست است که عملکرد بازارها و بروکراسی ها، والدین را به دلقک های بی اختیار تبدیل کرده اند، اما این دلیل تبرئه ی آنها نمی شود. مظلومیت دختران قربانی شده در این تجاوزات، تضمین کننده ی شأن اخلاقی نیست. به عبارت دیگر آزار و اذیت دسته جمعی به قربانی جنبه ی انسانی نمی بخشد. هیچ کس را یاری خلاصی از این پرسش نیست که اگر من بخواهم درست عمل کنم چه باید بکنم؟ در باب این سؤال صدها فیلسوف کتاب نوشته اند و کتاب نخواندن آن به عهده ی خودتان است.

این نوشته با هدف تشریح دلایل، مکانیزم ها و پیامدهای تجاوز به دختران نوشته نشده، بلکه در پی درگیر ساختن خواننده با خود و با موبایلش و با اطرافیانش می باشد. تنها کمبود وقت و نوعی خودخواهی باعث شد که با شنیدن اخبار این اتفاقات بسیار سریع این قطعات را بنویسم، خودخواهی ناشی از این امر که می خواستم گناهان خود را سبک کنم. شاید بعضی خوانندگان در پی این باشند که «بلاخره تقصیر کیست؟» اگر مجبور به پاسخ گویی باشیم، باید بگوییم: گناه کار کسی است که خود را بی گناه می داند؟ در نهایت با این شعر از «خوانا اینس» ، به مطلب خود پایان می دهم.

و چه ابلهند شما مردان

که آن گاه در پی مان هستید،

دوست دارید، بئاتریس (روسپی) باشیم

و چون ما را به دست آوردید،

می خواهید لوکرسیا (قدیس) باشیم.

حق بسیاری از مسائل مستلزم هم دلی، انصاف و تأمل دائمی در نفس یا دست کم رعایت قاعده ی اخلاقیکانت می باشد: با دیگران چنان رفتار کن که انتظار داری آنان با تو آن گونه رفتار کنند.

برگرفته شده از ماهنامه ی راسان شماره ی 14


مطالب مشابه :


لباس بچه آشور

made in iran - لباس بچه آشور - - made in iran. made in iran. صفحه رولان. 7000




موبایل ها؛ شهوت/ عشق، اخلاق در کردستان

چنین شوخی های بچگانه می مالند، لباس های عجیب و غریب ی رولان بارت، امروزه




سایه شوم

شعار قشنگی بود ، رفتم توی اتاقم و بعد از عوض کردن لباس هایم رولان ، خواندیش بچگانه و




خلاصه بعضی از رمان های مشهور جهان

گفتند که ایوان اوگارف با لباس مبدّل که با رفتار بچگانه اش باعث شد تا رولان (Romain Rolland




شرق در ادبيات قرون هفدهم و هجدهم فرانسه

شرق با چنين پيرايه ها يا لباس مبدل مسخره منظومة حماسي رولان تا چه اندازه بچگانه و




برچسب :