سکوت استادان علوم سیاسی ؛ کنج عافیت و اندیشه عاقبت!

عصرایران نوشت: در نسبت «دانش سیاسی» با «کنش سیاسی» ، از منظرهای متفاوتی می توان ابراز نظر کرد. آیا عمل سیاسی دولتمردان یک کشور باید مبتنی بر دانش سیاسی باشد؟ رفتار سیاسی مردم آن کشور چطور؟ آیا داناترین مردمان از حیث سیاسی، لزوماً باید قدرت سیاسی را در دست بگیرند؟ اگر عالمان سیاست بر مناصب حکومتی تکیه بزنند، پس دانش سیاسی را چه کسانی باید تعلیم دهند؟ 
این ها بخشی از سؤال هایی است که می توان در باب "نسبت علم و عمل سیاسی" مطرح کرد. در باب رابطه دانش و عمل سیاسی، یک نکته قطعی و مسلم به نظر می رسد و آن اینکه، عمل سیاسی قبل از دانش سیاسی پا به عرصه حیات انسانی گذاشته است.
انسان ها ابتدا بر سر تقسیم منافع کمیاب در جوامع ابتدایی به اختلاف رسیدند و تدبیرهایی ( مسالمت آمیز یا خشونت آمیز ) برای اداره حیات جمعی خود در پیش گرفتند. 
اعمال و تدابیر خام معطوف به اداره حیات عمومی و سامانمندی جوامع انسانی، همان است که بعدها "سیاست" نامیده شد. اما از آنجایی که اعمال و تدابیر اولیه انسان ها در جوامع قدیم با خطاهای بسیار همراه بود، به تدریج تاملات بشر در نحوه صحیح اداره اجتماع/جامعه و سامان بخشیدن به مناسبات حیات عمومی/جمعی، زمینه ساز شکل گیری "دانش سیاسی" در جوامع بشری شد. 

دانش سیاسی از آن پس در خدمت تبیین عمل سیاسی آدمیان و نیز یکی از عوامل تاثیرگذار در شکل گیری آن بود. پس از پیدایش دانش و علم سیاست، به تدریج بحث نسبت عالمان و عاملان در عرصه سیاست شکل گرفت. 

نظریه فیلسوف - شاه / حاکم – حکیم افلاطون، مصداقی از تحقق همین ایده در دنیای فکر و اندیشه بود. افلاطون توصیه می کرد داناترین انسان جامعه باید قدرتمندترین انسان آن جامعه باشد اما ارسطو قائل به حکومت داناترین انسان نبود بلکه از جمهوری به عنوان " شکل مثبت " حکومت همگان دفاع می کرد.

 ایده افلاطون تا مدتها انگاره ای عمومی در جوامع گوناگون بود. هر چند که از دیرباز کسانی چون سعدی قائل به حکومت داناترین شخص جامعه نبودند و تاکید می کردند " جز به خردمند مفرما عمل / گر چه عمل کار خردمند نیست "، اما تز اساسی افلاطون، فقط در قرون متاخر تضعیف شد و در حاشیه اندیشه بشری قرار گرفت. 

در جهان کنونی، لااقل در جوامعی که بینش مدرن بر عرصه سیاست حاکم است، دیگر تاکیدی بر حکومت داناترین شخص نمی رود. مطابق نگرش جدید، کنشگران سیاسی لزوماً عالمان سیاسی نیستند. صرفنظر از این تفکیک تئوریک در باب رابطه دانش و قدرت در جهان مدرن و دنیای ماقبل مدرن، از دیرباز تا به امروز آنچه در عمل مشاهده شده، چیزی جز این نبوده که دانش سیاسی یکی از منابع قدرت سیاسی بوده است.

 عوامل گوناگونی در به قدرت رسیدن حاکمان نقش دارند. ثروت، حسن شهرت، جذابیت، جنایت، خیانت، دروغگویی، قدرت سخنوری، قدرت استدلال، اتئلاف های سیاسی و ... بخشی از عوامل موثر در تحقق قدرت سیاسی برای شخص یا اشخاص خاص به شمار می روند.

 پس در جهان جدید قرار نیست دانشمندان سیاسی لزوماً سیاستمدار هم باشند؛ اما آیا این دلیلی کافی برای کناره گیری عالمان سیاست از دنیای سیاست است؟ به عبارت دیگر، آیا عالمان سیاست صرفاً باید در دانشگاهها به تدریس سیاست مشغول باشند یا اینکه وظیفه ای بیش از این هم برعهده دارند و باید به شکلی گسترده تر و بی واسطه تر در ارتقاء دانش سیاسی مردم جامعه خود بکوشند؟
اگر بخواهیم مصداقی تر و با توجه به مشکلات جامعه خودمان سخن بگوییم، می توان این سؤال را به این شکل مطرح کرد: آیا استادان علوم سیاسی در ایران صرفاً باید در دانشگاهها درباره سیاست سخن بگویند یا در باب مسائل سیاسی روز ، سخن به میان مردم نیز باید ببرند؟ 
جامعه ایران این روزها با انواع و اقسام مشکلات سیاسی دست به گریبان است. خطر درگیری نظامی با ایالات متحده آمریکا و اسرائیل، تقابل آشکار با نظام قدرت در عرصه بین الملل، مشکل پیشبرد برنامه هسته ای ، تحریم های نفتی و غیرنفتی اعمال شده علیه ایران، شکاف در جناح اصولگرا، حذف تقریبی اصلاح طلبان از فضای سیاسی کشور و ... بخشی از مشکلات و مسائل سیاسی ایران امروزند. اما در این " مساله بازار سیاسی "، استادان علوم سیاسی جامعه ایران مهر سکوت بر لب کوبیده و در کنج عزلت و عافیت خزیده اند.
 نگاهی گذرا به عموم رسانه های ایرانی نشان می دهد که تحلیلگران مسال سیاسی ایران امروز، نه استادان علوم سیاسی، بلکه نمایندگان مجلس و کنشگران عرصه سیاست عملی اند. در بین مدرسان و استادیاران و استادان علوم سیاسی دانشگاه های تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبایی و ... کمتر کسی را می توان یافت که به جد و با پشتکار و علاقه، مشغول تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی جامعه ایران برای مردم ایران باشد. 
عالمان سیاست در ایران امروز، جریده می روند که گذرگاه عافیت تنگ است. آنها دچار یاس سیاسی اند. زمانی که خاتمی در دوم خرداد 76 به قدرت رسید، بسیاری از همراهان وی کسانی بودند که دانش آموخته علم سیاست در دانشگاههای کشور و به ویژه دانشگاه تهران بودند. علوم سیاسی در ایران پس از دوم خرداد، به یکی از پرطرفدارترین رشته های دانشگاهی بدل شد.  
 این اقبال گسترده به علوم سیاسی، موجی از اشتیاق را نیز در استادان علوم سیاسی ایران برانگیخت تا در مطبوعات و رسانه ها حاضر شوند و مسائل سیاسی مبتلابه جامعه را تجزیه و تحلیل کنند. تلویزیون، رادیو، روزنامه ها، هفته نامه ها، ماهنامه ها و فصلنامه ها را که ورق می زدی، به وضوح می دیدی که عرصه حضور پررنگ استادان علوم سیاسی اند. هر کس هر چه در چنته داشت، در پیش روی افکار عمومی می نهاد و مردم را در ارزیابی بهتر مسائل سیاسی جامعه، یاری می کرد. 
اما روزگار ورق خورد و چرخ گیتی در مسیری دیگر افتاد. جماعتی عظیم دچار یاس سیاسی شدند و استادان علوم سیاسی نیز، که قاعدتاً می بایست هدایت کنندگان مردم در حوزه نظر و عمل سیاسی باشند  و تا پیش از تیر ماه 1384 نیز تلاش کرده بودند چنین نقشی در جامعه ایران ایفا کنند، خود به عامه مردم اقتدا کردند و سر در لاک یاس و سکوت فروبردند!
 حتی زمانی که شوری دوباره در عموم مردم شکل گرفت، باز هم اکثریت استادان علوم سیاسی ایران، زبان بریده صم بکم به کنجی نشستند و فقط نمایش پرالتهاب سیاست در ایران پس از خرداد 88 را تماشا کردند. 
بازیگران آن نمایش هیجان آلود هر یک نقشی برصحنه نمایش ایفا کردند و استادان علوم سیاسی در ایران، که همواره بر طبل عقلانیت سیاسی می کوبیدند، سخن چندانی نگفتند و تلاش نکردند بازیگران هیجان آلود را شربتی از عقلانیت و هدایت بچشانند. این همه سکوت و محافظه کاری ( به معنای هراس آلودگی، نه کانزرواتیسم )، در حالی رخ داد که بسیاری از این استادان ساکت، در دوران اصلاحات در نقش یک روشنفکر ( و نه صرفاً یک آکادمیسین ) ظاهر شده بودند.
 روشنفکر، دانش آموخته ای است که به مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه خودش حساسیت دارد و نسبت به مردم جامعه اش بی تفاوت نیست و می کوشد تا دانش و علمش را در خدمت تغییر مناسبات سیاسی – فرهنگی – اقتصادی – اجتماعی جامعه اش قرار دهد.
 عموم استادان علوم سیاسی ایران نیز تا وقتی که چرخ روزگار به نفع اصلاحات دموکراتیک می چرخید، در نقش روشنفکر ظاهر می شدند. در رسانه ها مستقیماً افکار عمومی را هدف می گرفتند. اما اکنون ترجیح می دهند که چیزی بیش از یک آکادمیسین نباشند. ولی عدم حضور پرنگ آنها در رسانه ها در شرایط کنونی، ناشی از آکادمیسین بودن آنها نیست. آنها ژست روشنفکری و امنیت آکادمیسین بودن  را با هم می خواهند. اما با چنین رویه ای، بیش از آنکه عالمانی روشنفکر باشند، چیزی شبیه شترمرغ می شوند! ( با عرض معذرت از کلیه استادان علوم سیاسی ایران! )  شترمرغ هایی که نه شترند و می برند و نه مرغند و می پرند! 
آری در گذشته که حکومت به موضع گیری های بیش از حد سیاسی این استادان ایراد می گرفت، به عنوان یک روشنفکر خودشان را محق می دانستند که درباره مسائل سیاسی و اجتماعی نظر دهند و حالا هم که روزنامه نگاران و دانشجویان به سکوت سیاسی آنها ایراد می گیرند، به عنوان یک آکادمیسین خود را محق می دانند که از موضع گیری درباره مسائل سیاسی و اجتماعی پرهیز کنند. 
به غیر از اقلیتی از استادان علوم سیاسی، که سکوت یا موضع گیری در قبال مسائل سیاسی مبتلابه جامعه، مشی همیشگی شان بوده است و نمی توان آنها را به " سلوک شترمرغی " متهم کرد، سایر استادان محترم و معزز علوم سیاسی در ایران، باید در مشی و رویه خود تجدید نظر کنند. 
جامعه ایران، چه از حیث داخلی و چه از حیث خارجی، در شرایط خطیری به سر می برد و استادان علوم سیاسی در ایران در چنین شرایطی به سهم خود باید بکوشند که آگاهی سیاسی مردم ایران را ارتقا دهند. در این روزگار، سکوت، کار دانشمندان میهن دوست نیست.  


مطالب مشابه :


آدرس جدید سیستم اطلاع رسانی و ثبت نام دانشگاه

گروه کامپیوتر دانشگاه آزاد سنقر - آدرس جدید سیستم اطلاع رسانی و ثبت نام دانشگاه - <-دانشگاه




چارت دروس رشته کارشناسی ناپیوسته نرم افزار

گروه کامپیوتر دانشگاه آزاد سنقر - چارت دروس رشته کارشناسی ناپیوسته نرم افزار - <-دانشگاه




سکوت استادان علوم سیاسی ؛ کنج عافیت و اندیشه عاقبت!

انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه سنقر - سکوت استادان علوم سیاسی ؛ کنج عافیت و اندیشه عاقبت!




ماكياولي و سياست

انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه سنقر - ماكياولي و سياست - ارتقای سطح علمی دانشجویان گرامی




دموکراسی بدون احزاب سیاسی غیر ممکن است

انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه سنقر - دموکراسی بدون احزاب سیاسی غیر ممکن است - ارتقای سطح




مسایل نظامی استراتژیک معاصر

انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه سنقر - مسایل نظامی استراتژیک معاصر - ارتقای سطح علمی




برچسب :