افغانستان در عصر سلسله ی محمد زائی- قسمت دوم و آخر

امیر حبیب الله خان

امیر حبیب الله خان که پس از مرگ پدرش عبدالرحمن خان به سلطنت رسید، هجده سال فرمانروایی کرد و در طول این مدت چهره های متفاوتی از خود نشان داد. حبیب الله خان بعد از مرگ پدر کشوری آرام، سپاهی قوی و حکومتی متشکل یافت و به آرامی سلطنت کرد. ابتدا خود را به صورت شخصی متدّین تبارز داد و امر کرد بعد از این هیچ حقّّّ پوشیدن برقع سفید و ابرک زده و اجازۀ گشت و گذار در کوچه و بازار، زیارت گاه ها و مزارات را بدون ملازم ندارند. برقع باید به رنگ خاکی و عاری از هر گونه زینت باشد. او خرید و فروش غلام و کنیز را که در عصر امیر عبدالرحمن خان معمول بود، ممنوع اعلام نمود و امر کرد که تمام محبوسین زن و مرد دورۀ پدرش تحت بازپرسی قرار گیرند. محبوسین بی دوسیه رها شوند و محبوسین دوسیه دار مورد تحقیق قرار گیرند. به این ترتیب زندان های مخوف کابل عصر امیر عبدالرحمن خان رو به خالی شدن گذاشت. وی سیاه چالهای زمان پدرش را در کابل و هرات تخریب کرد. زندانیان آن را که با تن برهنه و استخوانی و چشمانی که از دیدن نور عاجز و بسته  بود و با مرده فرق نمی شد رها کرد.

برخی از کارهای امیر عبدالرحمن خان

در عصر ایشان کارهای با اهمیتی روی دست گرفته شد. تهداب معارف و فرهنگ جدید گذاشته شد. اولی لیسۀ کشور به نام «مکتب حبیبیه» در سال 1903م در کابل تأسیس گردید. این لیسه دارای سه درجۀ ابتدایی، رشدی و اعدادی بود که به ترتیب 4 سال و 3 سال و 3 سال دوام پیدا میکرد. شش شاخۀ ابتدایی این لیسه در سایر نقاط شهر کابل تأسیس گردید که مضامین نظری و عملی در آن تدریس می شد. مکتب حربیه دارای عمارت و باغ وسیع و یک شفاخانه، اسلحه خانه، و تحویل خانۀ لوازم بود.

-در سال 1906م روزنامۀ دولتی «سراج الاخبار» تأسیس گردید.

-در سال 1907م بنای فابریکۀ برق آبی جبل السراج گذاشته شد و در سال 1919م توانست کابل را برق بدهد.

-در سال 1909م برای بار اول موترهایی از کمپنی «دملو» در بمبئی خریده شد و در کابل به کار انداخته شد.

-در سال 1910م یتیم خانه ای در کابل تأسیس گردید و برای تأمین بودجۀ آن، عکاسخانۀ عمومی و یک قهوه خانه در چمن حضوری تشکیل و منافع آن مخصوص یتیم خانه گردید.

امیر حبیب الله به مرور زمان بر اثر قدرت بی سرحد و مطلق العنانی و عدم مسئولیت، به یک زمامدار زودرنج و خشن و بی باک تبدیل شد. در زندگی داخلی حرم فرورفت و از رسیدگی به امور کشور به کلی بازماند و لذا قیام های متعدد مردمی علیه او آغاز گشت.

-دستگیری فعالان مشروطه خواه (1909م)

-قیام مردم قندهار (1912م)

-مشروطه خواهی از حوزۀ مکتب و از بین معلمین آغاز گردید. سردسته و پیشتاز این حرکت یکی از بقایای « انجمن سراج الاخبار» و منشی این انجمن بود. این شخص عالم دردمند و شاعر، «مولوی محمدسرور خان واصف» بود. یکی از مشروطه خواهان میسراید:

عشق شورانگیز ما را سوی تو برد

بر تلاش خود چه می نازم که ره سوی تو برد

مشروطه خواهان دستگیر و عدۀ کثیر از آنها اعدام و یا به حبس طویل المدت محکوم گردیدند.

جنگ جهانی اول و بی طرفی افغانستان

هنگامی که جنگ جهانی اول بین اتریش و آلمان از یک طرف و انگلیس و فرانسه و روسیه از جانب دیگر آغاز گردید و خبر آن به کابل رسید، امیر بی طرفی افغانستان را در جنگ اعلام نمود که از این جهت متفقین و مخصوصا انگلستان مسرور گشتند. چرا که نیروهای بریتانیایی در سرزمین هند از تعرض افغانستان در امان می ماندند و از جانب دیگر روسها هم از این جهت خوشحال گشتند که نسبت به ترکستان ممکن بود با ورود افغانستان به جنگ مشکل خلق کند، خیال شان راحت گشت.

سیاست داخلی و خارجی امیر

روش اصلی امیر مثل برخی از مسائلی دیگر اعتدال آمیخته با احتیاط بود. از نظر ادارۀ داخلی هرچند مانند پدرش دارای حکومت مطلقۀ فردی بود و هدف واحد را که فقط قدرت برای خود و دودمان شان بود تعقیب می کرد. اما وسایلی که برای نیل به این مرام به کار میبردند با هم تفاوت کلی داشت. در عین اینکه شاه و اطرافیانش در نهایت راحتی زندگی میکردند، اما خشونت زمان عبدالرحمن خان وجود نداشت.

در ارتباط  با سیاست خارجی روش احتیاط را پیشۀ خود می ساخت مثلا در جنگ جهانی اول با وصف فشاری که داخل و خارج دربارۀ شرکت در جنگ علیه انگلستان و روسیه بر او وارد بود، جنبۀ ماجراجویی این نقشه را دریافته از اجرای آن طفره رفت.

امیر امان الله خان

امان الله خان پسر امیر حبیب الله خان در سال 1309 هجری قمری در منطقۀ پغمان تولد یافت. در مدرسۀ حربیۀ کابل تحصیلاتی که در افغانستان آن روز ممکن بود به پایان رساند و تحصیلات تکمیلی را نزد «محمود سامی پاشا» گذراند و زبان ترکی را نیز نزد ایشان فراگرفت.

هرگاه در غیاب پدر نوبت متصدی نیابت سلطنت به او می رسید، نهایت جدّیّت و مراقبت را در جهت رفاه حال زندانیان به کار می برد. در 20 فبروری 1919م «امیر حبیب الله خان» در کله گوش ولایت لغمان توسط شخص ناشناسی به قتل رسید و فردای آن روز امان الله خان در کابل اعلام شاهی کرد. همزمان با اعلام شاهی ایشان، عمویش «سردار نصرالله خان» در جلال آباد نیز خود را شاه خواند.

در 28 فبروری توسط اعلامیه ای خواسته  و مرام خود را اعلام نمود. وی در این اعلامیه استقلال داخلی و خارجی افغانستان را اعلام نمود:«من عهد بسته ام که بایستی دولت افغانستان... در داخل و خارج کشور آزاد و مستقل باشد.» از طرف دیگر برخلاف اسلافش کار اجباری و بیگاری در تمام رشته ها را ممنوع و ملغی اعلام نمود.

در عین اینکه حوادث تلخی در زمان امان الله خان به وجود آمد باز می توان گفت با اعلام حکومت امان الله خان صحنۀ سیاسی کشور به طور کلی تحول نمود و برای اولین بار در تاریخ افغانستان آزادی سیاسی و مصونیت شخصی ولو محدود در روابط بین افراد و دولت پدیدار گردید.

در زمان امان الله خان جنگ سوم افغانستان و انگلستان درگرفت اما توسط معاهده ای متارکه شد. افغانستان در مذاکرات با نماینده های انگلیس دو مورد را خواستار بودند:

1-تصدیق استقلال افغانستان در مناسبات داخلی و خارجی

2-تعدیل خط دیورند به نحوی که سرحد آزاد کلا و منطقۀ وزیرستان خصوصا به افغانستان سپرده شود.

سرانجام بعد از سه مذاکره، به موجب عهدنامۀ 22 نوامبر 1921م انگلستان استقلال افغانستان را در امور داخلی و خارجی با الفاظ صریح و واضح تصدیق نمود. دو کشور موافقت کردند که وزیر مختار هر یک در پایتختهای یکدیگر تأسیس گردد.

اولین نتیجه عملی استقلال افغانستان این بود که افغانستان توانست با کشورهای مختلف جهان مناسبات سیاسی، بازرگانی و فرهنگی استوار کند و دروازه های افغانستان را به روی افکار و اندیشه ها، فرهنگ و تکنیک جدید باز نمایند. لیسۀ جدیدی به نام «امانیه» به کمک فرانسه در کابل تأسیس گردید و کار حفاریات آثار باستانی روی دست گرفته شد. کارشناسان آلمانی، ایتالیایی و ترکی برای مهندسی زراعت و امور حربی به کابل وارد شدند و «لیسۀ امانی» به کمک آلمان ساخته شد.

تعدادی از محصلان مکاتب برای تعلیم و دورۀ کارشناسی به آلمان، روسیه، ترکیه و ایتالیا فرستاده شدند. شاه آرزومند اصلاحات اداری بود. از آن جایی که در رأس امور ولایات و ادارات اکثرا آدمهای بانفوذ از اطرافیان خانوادگی خود شاه و سنتیهای بانفوذ بودند، توفیق نیافت.

در اواخر سال 1927م شاه با عده ای از سران حکومت و «ملکه ثریا» به مسافرت در برخی از کشورهای خارجی اقدام کرد. هیأت پس از عبور از هند به مصر، ایتالیا، فرانسه، آلمان، پولند، انگلستان، روسیه، ترکیه و ایران رفته، در همه جا با پذیرایی گرم مردم و مقامات دولتی مواجه شدند. این مسافرت که 7 ماه طول کشید، منجر به عقد قراردادها و معاهداتی با برخی کشورها گردید. از جمله دولت آلمان و فرانسه.

اقدامات امان الله خان پس از مسافرت

1-رفع حجاب و آزادی زنان.

2-مردان به عوض لباس سنتی، لباس و کلاه اروپایی بر تن کنند.

3-اجبار اعضای لویه جرگه برای تصویب اصلاحات و تشکیل پارلمان

اقدامات امان الله در جامعۀ سنتی آن روز تنش ها و قیام ها متعددی به بار آورد، که حکومت  را دچار مشکلات عدیده ای کرد و زمینه های سقوط آن را فراهم ساخت.

اصلاحات امانی

امان الله خان تلاش نمود که اصلاحاتی را در جامعۀ آن روز افغانستان به وجود آورد از جمله:

1-ایجاد یک دولت مستقل مرکزی  و دوری از قبیله گرایی.

2-آزادی مشروطه خواهان و عدم مزاحمت برای آن ها.

3-تصویب اولین قانون اساسی در 20 حمل 1302 هجری شمسی که توسط اعضای لویه جرگه در جلال آباد.

4-تنظیم نظام نامه ها مانند نظام نامۀ تذکره نفوس و حصول پاسپورت و...

برخی از علل ناکامی اصلاحات

1-تضاد بین اصلاحات و منافع قشر حاکم جامعه مانند فئودال ها، روحانیون بزرگ و اعیان و درباریان.

2-خوی و خصلت شخص شاه، سجّیه و اخلاق او از عناصر گوناگون و به ظاهر متناقض تشکیل شده بود که در آن افراط و شتابزدگی بر سایر عناصر غلبه داشت.

3-تحریک و حمایت مخالفین امان الله شاه توسط عناصر خارجی در داخل کشور.

در زمان حبیب الله خان معارف جدید و مطبوعات بنیان گذاری شد اما این دو عنصر درشهر کابل بود. امان الله تلاش کرد با تاسیس مکاتب و نشر جراید در ولایات، این عنصر را گسترش بدهد و فایدۀ معارف و مطبوعات را عام سازد.

امان الله در مقابل مخالفت ها و قیام های متعدد و از جمله حبیب الله کلکانی مواجه گردید و لذا کابل را ترک کرد. به جانب قندهار رفت و از آنجا به طرف کابل لشگر کشید. امان الله که از قندهار به طرف کابل لشگر کشید در غزنی شکست خورد و دوباره وارد قندهار شد. از قندهار تصمیم گرفت که افغانستان را ترک گفته به بیرون از مرزهای این کشور برود. وی حرکت کرد و عایله اش در راه چمن با او یک جا شد. به این ترتیب وقتی که امان الله از سرحد گذشت تنها توانست این قدر بگوید:« این عاقبت دورۀ ده ساله من است که امروز از وطن مطرود برآیم.» به صورت خلاصه: شاه در 24 جدی 1307ش از کابل به قندهاررفت. در 6 ثور 1308 از جنگ غزنی عقب کشید و در 4 جوزای 1308 از افغانستان خارج گردید.

امیر حبیب الله کلکانی

در نیمه جنوری 1929م حبیب الله زمام امور حکومت را با یک تشتت و هرج و مرج به دست گرفت. حبیب الله در حدود سال 1890م به دنیا آمده است. پدرش «عبدالرحمن» از قریۀ کلکان کوهدامن بود و به آبرسانی به خانه های مردم اشتغال داشت. حبیب الله مدتی به باغبانی و سپس در قطعۀ نمونه به طور داوطلب داخل خدمت سربازی گردید. در سال 1924م در جنگ منگل شرکت کرد. مرحوم فرهنگ می نویسد:«در بازگشت از جنگ منگل وی معلوم نیست تحت تأثیر کدام انگیزه از خدمت نظام فرار کرد و به رهزنی مشغول گردیده. به موجب یک روایت، وی در همین وقت دو نفر رهزن معروف را به قتل رسانده، تفنگ هایشان را به حکومت محلی تسلیم داد، اما به جای تقدیرو تحسین به جرم گریز از خدمت نظامی زندانی شد و از این بی عدالتی عقده گرفته، از زندان فرار کرد و به عملیات علیه دولت آغاز نمود.»[1]

در فاصلۀ سالهای 1925-1928م بخشی از سال را در داخل و پاره ای از اوقات را در ولایات شمال غربی هند و سرحد آزاد به سر می برد. مدتی در پیشاور با برادرش دکان سماور[2] داشتند و پلیس پیشاور با اینکه از طرف «محمدولی خان نایب السلطنه» کابل خواهش دستگیری و یا دور کردن آنها را از سرحد طی نامه ای داشت از دستگیری آنها خودداری کرد. بنابراین پیشاور را ترک گفته و در بازگشت دایرۀ عملیاتش را در کوهدامن و کوهستان گسترش داد تا اینکه بر اثر یک سری عملیات نظامی متوالی، بر پایتخت دست یافت و پادشاهی اش را با لقب «خادم رسول الله» اعلام کرد.

وی که در 19 جنوری 1929م پس از استعفای «عنایت الله خان» از پادشاهی سه روزه، ادارۀ امور کابل را به دست گرفت، دولت خود را ترکیبی از افرادی قرار داد که دارای اندیشۀ جدید و اشخاص سنتی متعصب و برخی از بقایای دولت امانی بود. اداره ای که در رأس آن حبیب الله قرار داشت. دو گروه در عین تمایز و کشمکش وجود داشتند. در یک طرف همکاران ایام راهزنی مانند سید حسین و ملک حسین مانند خود او از بی سواد و از اوضاع جهان بی خبر و در سوی دیگر اقلیتی باسواد و آگاه مانند «میر مسجدی خان»، «شیرجان خان» و «محمد صدیق خان».

حرکت حبیب الله خان یک حرکت از طبقۀ پایین جامعه و بیشتر دهقانان با پشتیبانی روحانیون و برخی روشنفکران جامعه بود. خوشبینی ها و تردیدهایی را در بین مردم جامعه به وجود آورد اما از آن جایی که حبیب الله نتوانست حمایت برخی از مردم افغانستان را به صورت کامل به دست آورد و از طرف دیگر کادر بالای حکومت از سواد لازم برخوردار نبودند و دستگیری های انبوه و بعضا تعدّی به اموال مردم، تردیدها بیشتر شد و حکومت در عین اینکه بر پایتخت مسلط بود در اطراف و ولایات شورشهای پی در پی صورت گرفت. به زودی خوشبینی های روزهای اول به بدبینی هایی در برابر نظام جدید مبدّل گشت و صدای مخالف از هر طرف بلند شد. سابقۀ راهزنی اولیای امور و سوء اداره و خرابی اوضاع اقتصادی عاملی بودند که علیه دولت جدید کار میکردند. از سوی دیگر حبیب الله و همکاران او با دادن امتیازات گسترده در کارهای دولتی به افراد خانواده و قوم و منطقۀ شان بدبینی و بیگانگی سایر اقوام را در برابر دولتشان تقویت کرده، دشمنان زیادی را گرد آورد.

اوضاع ولایات در زمان حبیب الله خان کلکانی

هرچند به آسانی بر پایتخت مسلط شد اما در ولایات با دشواری های گوناگون مواجه شد. در هزاره جات مردم ایستادگی کردند و از ورود افراد سقوی به داخل مناطق مرکزی با بستن «کوتل اونی» جلوگیری کردند و در جنگ غزنی از سپاه امان الله شاه حمایت کردند، اما نیروهای امان الله شاه شکست خوردند و به طرف قندهار فرار کردند. حمایت مردم هزاره از شاه امان الله به خاطر لغو بردگی و تساوی حقوق اتباع افغانستان بود.

ولایات مشرقی افغانستان بخشی تحت تصرف «محمد هاشم خان» (برادر محمد نادر خان) و بخشی به صورت آزاد و هرج و مرج بود که حبیب الله نتوانست بر آن دست یابد.

در قندهار و هرات مردم هم تا زمانی که امان الله شاه از افغانستان خارج نشده بود به طرفداری از او مقاومت می کردند.

ورود محمد نادر خان به افغانستان

در 15 اکتبر 1929م نیروهای «محمد نادرخان» وارد کابل شد. نیروهای سقاوی دچار شکست گردیدند. حبیب الله که از کابل خارج شده به مشورت سید حسین و درخواست محمدنادر خان به کابل برگشت و خودش را با 17 نفر از همکارانش به تاریخ اول نوامبر 1929م به تقاضای قبایل جنوبی و وزیری در زمان حکومت نادرشاه اعدام شدند و اجسادشان که به ضرب گلوله از پای درآمده بودند، برای چند روزی در «چمن حضوری» به دار آویزان گشت.

روابط با کشورهای خارجی

اکثر کشورها در این مدت در حال انتظار باقی ماندند و بیشتر کارداران و سفیران از کابل خارج شدند اما به کلی نمایندگی های آن ها تعطیل نشد.

روابط با کشورهای خارجی

اکثر کشورها در این مدت در حال انتظار باقی ماندند و بیشتر کارداران و سفیران از کابل خارج شدند اما به کلی نمایندگی های آنان تعطیل نشد.

خوی و خصلت حبیب الله کلکانی

مردی روستایی و دارای خصلت روستا نشینی، در ایام جوانی انسانی قانع و پرکار و به باغبانی و سپس نظامی گری مشغول بوده است. دربارۀ اوصاف ایشان مرحوم فرهنگ می نویسد:« مردی درستکار، جوانمرد و به وطن و به استقلال افغانستان علاقه داشت. افراد باوفا و جوانمرد را دوست و ازمردم خائن نفرت داشت. از نظر قیافه نمونۀ کامل یک دهقان بود. چشمان ریز و بینی پست او از نژاد مخلوطی حکایت می کرد که علاوه بر عنصر تاجیک احتمالا خون هزاره یا ازبک در آن جریان داشت. از نظر تاریخی می توان او را به «یعقوب لیث صفاری» تشبیه کرد که از مسگری به رهزنی و از رهزنی به عیاری و بعد به پادشاهی رسید.»[3]

محمد نادر خان

در جنگ دوم انگیس و افغانستان (1878-1880م) هنگامی که «امیر محمدیعقوب خان» جبهۀ مردمی را ترک گفت و معاهدۀ گندمک را امضاء نمود، دولت انگلستان از وجود چنین شاه تسلیم شده خود را بی نیاز دید و با قیام سراسری مردم روبه رو گشت، پس امیر محمدیعقوب خان را اسیر و در دسامبر 1879م از کابل به هندوستان تبعید نمود و متعاقب آن «سردار یحیی خان» خسر امیر را نیز از کابل به «دیره دون» هند فرستاد. خانوادۀ یحیی خان از 1879 تا 1901م مدت 23 سال در هند می زیستند. پس از «سردار یحیی خان» دو پسر بزرگش «سردار محمدیوسف خان» و «سردار محمد آصف خان» رؤسای فامیل گشتند. سردار محمد نادرخان پسر سردار محمد یوسف خان است که در «دایره دون» در سال 1883م به دنیا آمد. وقتی که این خانواده از هند به افغانستان برگشتند، آخرین سال سلطنت امیر عبدالرحمن خان بود.(1901م)

محمد نادر خان در سالهای 1912م و 1913م توانست شورشی را که در ولایت پکتیا شده بود، خاموش کند و از امیر حبیب الله خان رتبۀ «نایب سالاری» بگیرد. بعدا به سپه سالاری رسید. در رسیدن به رتبه های دولتی این خانواده، قرابت سببی بین آنها و شاه تأثیرگذار بود.

در عصر امیر حبیب الله خان حزب سری در دربار به وجود آمد که رهبری آن را عین الدوله امان الله خان بر عهده داشت. افسران اردو و ملازمان دربار در آن عضویت داشتند. از جمله سردار محمد نادر خان. علاوه بر آن در عصر حبیب الله خان، جنبش روشنفکری از مدرسه نشأت گرفت و اولین قربانیان این جنبش روشنفکی به نام «جمعیت سری ملی» معلمان بودند. آنها خواهان اصلاح و ریفورم در طرز ادارۀ حکومت بودند نه حذف آن. اما جاسوسان دربار به شاه وانمود کردند که قصد برانداختن حکومت و قتل شاه را دارند. لیستی به شاه در جلال آباد داده شد ولی شاه لیست را تا آخر نخواند و بعدها گفت اگر لیست را  تا آخر می خواندم عالمی بر باد می رفت. بسیاری از این اصلاح طلبان و مشروطه خواهان به دم توپ پرانده شد از جمله «ملا سرور خان» معلم مکتب حبیبیه. وی هنگامی که برای اعدام نزدیک توپ آورده شد. قلم و کاغذ می خواست، وصیت نامه ای در نهایت آرامی و خوش خطی نوشت که در عنوان آن این بیت زیر آمده بود:

ترک مال و ترک جان و ترک سر

در ره مشروطه اول منزل است

نادر خان با از بین رفتن امیر حبیب الله خان به امان الله خان نزدیک شد و حتی بعد از جنگ سوم افغانستان و انگلیس، شاه امان الله  خان «منارۀ استقلال» را به نام او ساخت. دو خواهرش را به دو برادر نادرخان، شاه ولی خان و شاه محمود خان تزویج نمود ولی به مرور میانۀ وی با امان الله به سردی گرایید و بالاخره در سال 1924م به انفصال نادر خان از وزارت حربیه و سایر امور داخلی منجر شد. در همین سال نادر خان به حیث وزیر مختار افغانی در پاریس معین شد.

بعد از قیام حبیب الله کلکانی نادر خان از فرانسه به هند آمد و از آنجا به سرحد افغانستان و علیه حکومت سقاوی لشکر کشید. موفق شد حکومت سقاوی را ساقط کند و سران آن را ابتدا تیرباران و سپس به دار بکشد. نادر که در 23 میزان سا ل 1308 ش وارد کابل شد و به عنوان شاه آغاز به کار کرد. در آغاز سلطنت وی، اوضاع کشور مغشوش می نمود و تمام دارایی کشور به تاراج رفته بود اما به تدریج کابل و سایر ولایات تحت تسلط دولت مرکزی درآمد. در آغاز حکومت نادری گرچه اوضاع  کشور از نظر مادی و مالی ناامن و نابسامان می نمود اما از نظر روحی، مردم به دولت جدید نگاه مساعد داشتند زیرا ناامنی و خرابی اوضاع کشور اکثر مردم را خسته ساخته بود و در جستجوی امنیت و نظم و نسق کشور بودند. در اولین کابینۀ نادر خان «محمدهاشم خان» صدراعظم و «محمود خان» وزیر حربیه تعیین شدند و بقیۀ وزرا به صورت اشتراکی از قبایل و دولت سابق امانی تعیین گشت.

قانون اساسی که در سال 1302 شمسی در عصر امان الله خان به تصویب رسیده بود، ملغی اعلام و سایر قانون های آن عصر کنار گذاشته شد و ادارۀ محاکم به عالمان دینی سپرده شد. زنان مکلف به حجاب و نیروی منظم اقدام شد.

در میزان سال 1309 شمسی لویه جرگه مرکب از افراد سران قبایل، اقوام و ریش سفیدان و مناطق شهری دایر شد. هیأت گردآمده، شورای ملی نامیده شد و در اکتبر 1931م قانون اساسی مرکب از 110 ماده را به تصویب رساندند.

قیام های مردمی در عصر نادرخان

شورشهایی در مناطق مختلف کشور رخ داد که عامل اصلی آنها سخت گیری و بیدادگری مأمورین دولت بود. سیاست تبعیض و تفرقه و در بعضی  موارد سرکشی رؤسای قبایل در برابر حکومت مرکزی از عوامل دیگر قیام بود. قیام مردم کوهدامن در تابستان سال 1930م رخ داد و به شدت سرکوب گردید. علت قیام کوهدامن را برخی از نگارندگان تاریخ ما می نویسند:«علت این قیام اخاذی و ظلم بیش از حد مأمورین دولت بود. به خاطر حمایت این مردم از حبیب الله کلکانی، اموال آنها غارت و ... می شد.»

مناسبات خارجی دورۀ محمد نادر شاه

نادرخان با تمام کشورهای جهان ارتباط برقرار نمود، اما برای انگلستان مقام خاص قائل شد، بدون اینکه از استقلال کشور صرف نظر کند. به این جهت بود که دولت انگلستان در اول پادشاهی اش حکومت او را با تحویل اسلحه کمک کرد.

رشد کمی مجلات

در دورۀ نادرشاه نقش مطبوعات بالا گرفت. اصولا نادرشاه به تبلیغات اهمیت زیاد قائل بود. روزنامه نگاری دولتی در عصر او گسترش یافت. چندین جریده و مجله از قبیل روزنامۀ «اصلاح»، مجلۀ «حیّ علی الفلاح» در کابل، «پشتون» در قندهار و غیره به وجود آمدند اما برخی از تاریخ نگاران بر این باورند که گسترش مجلات عمدتا جنبۀ کمی داشت.

برخی از کارهای عهد نادرشاه

در عهد ایشان، امور ساختمانی و سرک سازی در افغانستان راه انکشاف پیمود. احداث جادۀ دره شکاری که کابل را به شمال وصل می کرد، در زمان ایشان صورت گرفت و در سال 1312ش افتتاح و آمادۀ بهره برداری گردید.

در سال 1311ش اساس پوهنتون کابل به حیث مرکز تعلیمات عصری با تأسیس پوهنحی طب گذاشته شد. برای انسجام امور تجارت داخلی اولین شرکت سهامی در سال 1309ش به سرمایۀ 5 میلیون افغانی تأسیس شد و در سال 1312ش بانک ملی به حیث اولین بانک در افغانستان به وجود آمد که اکثر معاملات تجاری کشور را به دست گرفت و برای اولین بار «پوست قره قل» افغانی توسط بانک ملی در لندن عرضه شد.

مؤسسات صنعتی مانند:فابریکۀ صابون سازی، ترمیم موتر، دکمه سازی، نجّاری، نختابی، پارچه بافی جبل السراج، پشمینه بافی قندهار و نجّاری دارالامان تأسیس گردید.

در سال 1309ش اساس بند قرغۀ پغمان، نیرزنخان غزنی، بندسردۀ غزنی، بند سرخاب و بند خروالوگر گذاشته شد.

قتل محمد نادر شاه

سرانجام محمد نادر شاه روز چهارشنبه 16 عقرب 1312ش ساعت 3 بعد از ظهر در صحن قصر دلکشا در حالی که شاگردان مکتب در چند صف مرتب ایستاده بودند به ضرب گلولۀ تفنگچۀ یک محصل لیسۀ نجات به نام «عبدالخالق» به قتل رسید. ظاهرشاه که در این هنگام 19 ساله بود، همان روز توسط مجلس اعیان به عنوان شاه اعلام شد.

سلسله شاهان بارکزایی (محمدزائی)

امیر دوست محمد خان

1835-1839م

1842-1863م

امیر شیر علی خان

1870-1879م

محمد یعقوب خان

1879م

امیر عبدالرحمن خان

1880-1901م

امیر حبیب الله خان

1901-1919م

سردار نصرالله خان

1919م (برای 5 روز)

امان الله خان

1919-1929م

عنایت الله خان

1929م (برای سه روز)

محمد نادر خان

1929-1933م

محمد ظاهر شاه

1933-1973م

سردار محمد داوودخان (رئیس جمهور)

1973-1979م

 

منابع و مأخذ

1-آدمک، لودیک:«روابط خارجی افغانستان در نیمۀ اول قرن بیست»، م، محمد فاضل صاحب زاده، مرکز انتشاراتی فضل، پیشاور، 1377

2-امیر عبدالرحمن خان:«تاج التواریخ»، مرکز انتشاراتی میوند، پیشاور.

3-پیرس، ادوارد الاسیس:« عروج بارکزایی»م. عبدالرحمن پژواک و محمد عثمان صادقی،انجمن تاریخ افغانستان ،مطبیه عمومی کابل،1333

4-حبیبی، عبدالحی:«جنبش مشروطیت در افغانستان»، نشر احسانی، چاپ جدید، قم،1372

5-حبیبی، عبدالحی:«تاریخ مختصر افغانستان» نشر دانش کتابخانه، چاپ سوم، پیشاور، 1377

6-حکم، عبدالشکور:«از عیاری تا امارت... امیر حبیب الله کلکانی»، مرکز نشراتی فضل، پیشاور، 2002م

7-خافی، میرزا یعقوب علی:«پادشاهان متأخر افغانستان»، مرکز نشراتی میوند، طبع دوم، پیشاور، 1377

8-رشتیا، سید قاسم:«افغانستان در قرن نوزده»، مطبعۀ دولتی کابل، چاپ سوم، 1346

9-سید رسول:«نگاهی به عهد سلطنت امانی»، مرکز نشراتی میوند، طبع دوم، پیشاور، 1377

10- سردار محمد رحیم:«برگهایی از تاریخ معاصر وطن ما»م، غلام رسول غیرت، مرکز نشراتی فضل، پیشاور، 2001م

11- علمی، حامد:«روزشمار وقایع افغانستان در قرن بیست»، مرکز نشراتی فضل، پیشاور

12- غبار، میرغلام محمد:«افغانستان در مسیر تاریخ»، نشر احسانی، جلد دوم، چاپ اول، قم، 1375

13- غبار، میرغلام محمد:«افغانستان در مسیر تاریخ»، انتشارات جمهوری اسلامی، چاپ دوم، تهران، 1378، چاپ اول، جون 1999م. ویرجینیا، ایالات متحده آمریکا

14- فرخ، سید مهدی:«کرسی نشینان کابل»، به کوشش محمد آصف فکرت، مؤسسۀ پژوهش و مطالعات فرهنگی، تهران، 1370

15- فرهنگ، محمد صدیق:«افغانستان در پنج قرن اخیر»، جلد اول و دوم، انتشارات محمد وفایی، قم، 1374

16- کهزاد، احمد علی:«بالاحصار کابل و پیشامدهای تاریخی»، مرکز نشراتی میوند، چاپ دوم، پیشاور، 1378

17- مؤسسۀ طبع کتب:«افغانستان در 50 سال اخیر»، کابل، 1347

18- مکروری، پاتریک:«شیپور تباهی» م. پاینده محمد کوشانی، مهتمم، عبدالشکور حکم، مرکز نشراتی فضل، پیشاور



[1] . فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، ج 2 ص 574\1371

[2] . چایخانه

[3] . البته امیر حبیب الله کلکانی از سلسله ی محمد زایی نمی باشد؛ بحث از حکومت 9 ماه ی ایشان را به خاطری آوردیم که ایشان حکومتش با حکومت قبل از خودش که امان الله باشد، و حکومت محمد نادر خان که بعد از ایشان است؛ مرتبط می گردد.


مطالب مشابه :


تغییرات وجابجایی کابینه ها از دولت بازرگان تا روحانی

این تغییرات یا به دلیل کناره‌گیری برخی وزرا و و ورود آن‌ها به وزارت خانه




وقتی کیف شهید دیالمه سالم به خانه میرسد و فقط اسناد ماسون بودن موسوی

پیمان، سامی و او همه به رفت و آمد به خانه ی "امام ها و ویرانی ها و




بعضی اصطلاحات درسی تاریخ ایران و جهان 1

سام ، حام و یافث می باشد و سامی ها کسانی خانه هایی که سلاطین و وزرا و عمال




اسامی و اصطلاحات تاریخ ایران و جهان (1)قسمت دوم

سام ، حام و یافث می باشد و سامی ها کسانی خانه هایی که سلاطین و وزرا و عمال




ریشه ی نژادی و تاریخ دوران قدیم کردها

لوح ها و کتیبه شیرکوه بعد از دو ماه مقام وزارت در گذشت و نخواند و هنگام انتخاب وزرا و




افغانستان در عصر سلسله ی محمد زائی- قسمت دوم و آخر

زیارت گاه ها و اسلحه خانه، و نزد «محمود سامی پاشا» گذراند و زبان




برچسب :