مار و تعبیر خواب

پادشاه کشوري شبي خواب عجيبي ديد. اين شاه در خواب ديد که روباهي را به دم کاخ آويخته‌اند. وقتي بيدار شد اين خواب را هم‌چنان به ياد داشت و نمي‌توانست آن را از فکر خود بيرون بکند. عاقبت وزراة و مشاوران را به حضور طلبيد و از آنها خواست که خواب او را تعبير بکنند و بگويند مقصود از روباه به دُم آويخته بر بام قصر چيست؟
  مشاوران شاهي در تعبير خواب درماندند. اما خاطرة خواب همواره در ذهن پادشاه باقي بود و او را آزار مي‌داد. عاقبت شاه امر داد که بار عام عظيمي ترتيب بدهند و تمام رعاياي شاهي را به حضور بخوانند. شاه اميدوار بود که در ميان تمام مردم کشور بالاخره داناي اسراري پيدا خواهد شد که جواب درست به او بدهد.
  مردم به دربار روي آوردند. يکي از اشخاصي نيز که مي‌توانست به حضور شاه برسد دهقان فقيري بود که « ايوان» نام داشت. اين دهقان در سر راهش به شهر به جايي سنگلاخ رسيد که در آنجا جاده خيلي باريک بود و وسط جاده ماري خوابيده بود.
  ايوان چشمش به مار که افتاد ايستاد و مار هم که ايوان را ديد با او به سخن گفتن در‌آمد که « روزبخير. کجا مي‌روي؟»
  ايوان اوامر شاه را براي او باز‌گفت و اضافه کرد که:« اما از رفتن من چه حاصلي دارد، من از کجا بدانم که تعبير خواب شاه چيست؟»
  مار گفت:« هر کس بتواند جواب درستي به شاه بدهد پاداش خواهد گرفت. تو اگر قول بدهي که نيمي از پاداش خود را به من بدهي من جواب درست را به تو خواهم آموخت.»
  ايوان گُل از گلش شکفت و گفت:« البته، اگر جواب درست را به من بگويي من تو را با خودم شريک خواهم کرد. نيمي از پاداش را به تو خواهم داد و نيم ديگر را خودم برخواهم داشت و بعلاوه تا عمر دارم از تو سپاسگزار خواهم بود.»
  مار گفت:« اين هم جواب درست. روباه آويخته از بام قصر که شاه در خواب ديده است به اين معنا است که در کشور او خيانت و گول و فريب و حيله حکمفرماست.»
  دهقان تشکر کرد و به شهر رفت. وقتي نوبت به او رسيد و به حضور شاه باريافت، خواب شاه را همان‌طور که مار به او آموخته بود تعبيرکرد و شاه چنان از جواب درست او خرسند شد که فرمان داد مال و هداياي گرانبهايي به او ببخشند. اما همين‌ که ايوان به راه افتاد با خود گفت که:« چرا نيمي از اين هداياي گران‌بها را به مار ببخشم؟» و بنابراين از راه ديگري به ده خود برگشت و از گذرگاهي که مار را در آنجا ديده بود احتراز کرد.
  چندي بعد شاه خواب ديگري ديد که اين خواب هم موجب آزار خاطر او شد. اين بار شاه به خواب ديد که شمشيري از بام قصر آويزان است. شاه فوراَ به سراغ ايوان فرستاد. زيرا ايوان خواب اول پادشاه را به خوبي تعبير کرده بود. اما اين بار ايوان بيمناک شد زيرا مي‌دانست که شخصاَ اطلاعي از تعبير خواب ندارد و چاره‌اي جز آن نبود که باز به سراغ مار خواب‌گزار برود. به معبر باريک شتافت اما اثري از مار نديد. مار را صدا کرد و گفت:« اي مار لحظه‌اي پديدار بشو تا من با تو سخن بگويم!» مدتي به مار التماس کرد تا عاقبت مار از سوراخ خود درآمد و از او پرسيد:
  « چه دردي داري و از من چه مي‌خواهي؟»
  ايوان در جواب گفت:« شاه باز خواب تازه‌اي ديده است و دنبال من فرستاد. با او چه بگويم؟»
  مار گفت:« اگر در پاداشي که از تعبير خواب مي‌بري مرا هم سهيم مي‌کني جواب تو را خواهم داد.»
  ايوان قول داد:« قول مي‌دهم که در پاداش پادشاه تو را هم شرکت بدهم.»
  مار به او آموخت که:« به شاه بگو که معناي شمشير آويخته بر بام کاخ جنگي است که به زودي روي خواهد داد. دشمنان تاج و تخت از داخل و خارج قصد کشور را کرده‌اند. به زودي خون‌ها ريخته خواهد شد و پادشاه بايستي در تدارک دفاع از مرز و بوم کشور بکوشد.»
  ايوان از مار تشکر کرد و به شهر رفت و چون شاه تعبير خواب خود را از او خواست، آنچه مار به او گفته بود تکرار کرد. شاه از آنچه شنيد سخت متفکر شد و به ايوان هداياي گران قيمت داد.
  اما باز ايوان به فکر عهد‌شکني افتاد و از اين‌که قول داده بود نيمي از هدايا را به مار ببخشد لجش گرفت. وقتي از مأمن مار مي‌گذشت مار را به انتظار خود ديد. و مار گفت:« اينک نيمي از هداياي تو از آن من است.»
  ايوان بانگ بر مار زد و گفت:« من به تو چيزي نخواهم داد حتي آزارت هم خواهم داد.» و چاقويش را در‌آورد و به مار حمله برد. مار از پيش او گريخت و به سوراخ خود فرو رفت اما هنوز به کلي از چشم ايوان ناپديد نشده بود که ايوان با چاقو دم مار را بريد. و به خانه رفت و اصلاَ قضيه را فراموش کرد. و از مالي که تازه به چنگ آورده بود خوشدل بود.
  مدتي گذشت. جنگي خونين همان‌گونه که پيش‌بيني شده بود درگرفت اما لشکريان شاه فاتح شدند. باز شاه خواب تازه‌اي ديد. اين بار در خواب ديد که گوسفندي از قصر آويخته است و باز به سراغ ايوان فرستاد. اين بار ايوان بيمناک‌تر از پيش شد و دلش سخت به شور افتاد با خود گفت:« به چه رويي به نزد مار بروم. من او را فريب داده‌ام و با سلاح خودم بدن او را زخمي کرده‌ام.»
  اما چاره‌اي نبود. ناگزير به مأمن مار رفت و وقتي به مکان سنگلاخ رسيد مار را آواز داد. تا بالاخره سروکلة مار پيدا شد. ايوان مشکل خود را با او درميان گذاشت و راه چاره جست و مار مثل دفعه‌هاي گذشت گفت:« اگر نيمي از پاداش خود را بدهي جواب شايسته را به تو خواهم داد.»
  مار گفت:« تعبير خواب شاه اين است. گوسفندي که از بام قصر آويخته است علامت صلح است. صلح و آرامش بر کشور حکمروا خواهد گشت و مردم شادمان و راضي خواهند بود.»
  ايوان به کاخ پادشاهي رفت و خواب شاه را تعبير کرد. اين بار شاه از گفتار او شادمان شد که هدايا و پول بيش از دفعات پيش به او بخشيد.
  اين بار ايوان از راه راست به ده بازگشت و مار را به انتظار خود ديد. نيمي از آنچه از شاه دريافت داشته بود به مار داد و گفت:« تو بسي با من شکيبا بوده‌اي و هر چند از من به تو جور بسيار رفته است بر دل نگرفته‌اي. اينک نيمي از هداياي شاهانه را بگير تا من به خانه بروم و نصف پاداش‌هاي دفعات پيش را نيز براي تو باز بفرستم. رفتار نابجاي مرا ببخش.»
  مار گوش داد و جواب گفت که:« از آنچه روي داده است اندوهگين مباش زيرا تو تقصيري نداشتي، بار اول که شاه خواب روباه ديده بود سرزمين ما را دروغ و حيله و فريب فرا گرفته بود. تو نيز از اين فريب برکنار نبودي پس به راه ديگر رفتي و از برخورد با من احتراز کردي و تو يکي از هزار‌ها آدمياني بودي که زير نفوذ حيله و فريبي که در هوا و سراسر کشور گسترده بود قرار داشتي.
  « اما بار دوم هنگام نزاع و کشمکش و قتل وغارت بود، ظلم و جور بر همه جا سايه افکنده بود، تو هم يکي از هزارها بودي که جور پيشه کرده بودي و اين جور تو متوجه دُم من شد که با چاقو کندي.
  « اما اينک زمان صلح فرارسيده است و تو مانند ديگران از نعمت عفو و بخشايش و انصاف برخورداري و خود به پاي خويش به نزد من آمده‌اي تا داد مرا بدهي. اي برادر برو و اميدوارم که صلح و آرامش همواره با تو قرين باشد. من نيازي به مال و هدية تو ندارم.»
  و مار به سوراخ خود رفت و از چشم ايوان ناپديد شد.


مطالب مشابه :


تعبیر دیدن 'جماع (نزدیکی) ' در خواب

تعبیر دیدن 'جماع (نزدیکی) ' در خواب. ابن سیرین می گوید : اگر کسی در خواب ببیند که با زن خود یا




بهمن

تعبير خواب Tabir Khab | - بهمن - تعبیر خواب tabir khab در عشق به شما خيانت مي شود .




تعبير ديدن " گاوميش " در خواب

تعبير ديدن " گاوميش " در خواب. تعبير ديدن گاز گرفت به زنش خيانت مي كند و اگر ديد كه




تعبیر خواب قسمت اول

تعبير خواب کدو مي اگر مردي در خواب ببيند کفشش سوراخ شده زنش به او خيانت مي کند و اگر




تعبير ديدن " گاو " در خواب

تعبير ديدن " گاو " در خواب. اگر ديد با گاو ماده اي جنگيد و گاو او را گاز گرفت به زنش خيانت مي




مار و تعبیر خواب

از بام قصر که شاه در خواب ديده است به اين معنا است که در کشور او خيانت و « تعبير خواب




پاي

تعبیر خواب شد همين تعبير هست اگر کسي در خواب ببيند کسي به او خيانت مي کند و




بانک

تعبیر خواب بانک در خواب يک عامل طامع تعبير مي شود يعني زن بود کسي به شما خيانت مي کند و




تعبیر خواب دیدن گز در خواب

ديدن گز در خواب خوب است و مالي تعبير مي وجود مغز بادام و پسته در گز نشان فريب و خيانت و




برچسب :