کتاب واگویه های صابر(علی قلی بهارلو) -شروه دارابی

سیاهی می زنه بر شیشه انگشت

غم گنگی به جانم می زنه مشت

صدای عابری می آیه "صابر"

خدایا درد تنهایی مرا کشت

نگاهی به اثر آقای ضیاء کمانه/با مقدمه  حسین سرفراز/کتاب مجموعه شروه های صابر/علی قلی بهارلو

 

با توجه به اهمیت موضوع و علاقمندی بسیاری از عزیزان همشهری -به شروه دارابی-مقدمه کتاب را در این فرصت تقدیم می کنم و بعد مطالب بیشتر.

مقدمه کتاب:

به گمانم اولین بار شادروان کوهی کرمانی هفتصد ترانه جنوب را گردآورد و در جزوه ای عرضه کرد.

اعتبار و ارزش کار کوهی کرمانی به پیشگام بودن او بر می گردد و جز این تامل و تعمقی در جمع آوری ترانه ها دیده نمی شد و نمی شود.

کار علمی و مبتنی بر روش شناسی تحقیق را شاعر و پژوهشگر ارجمند صادق همایونی انجام داد که ابتدا ترانه های جنوب را در مجموعه ای گردآورد که در سال 1345 وزارت فرهنگ و هنر، آن را انتشار داد.اما همایونی در تحقیق و تتبع و گردآوری ترانه های محلی جنوبی متوقف نماند و در سال 1379 مجموعه کاملی را از ترانه های فارس به دست انتشار سپرد و بنیاد فارس شناسی آن را منتشر کرد.

همایونی برای این مهم از منابع موجود مقدمه ای تحقیقی نوشته است ، که خواننده را برای آگاهی از آنچه به عنوان ترانه های محلی می شناسیم از هر مرجع دیگری بی نیاز می کند.

از آن جمله در همین مقدمه ریشه ترانه های محلی را به اوزان هجائی شعر پیش از اسلام نسبت می دهد.نکته ی دیگر، در همین مقدمه تحقیق درباره نام شاعران گمنامی است که ترانه های محلی را سروده اند که شناخته شده ترین و معروفترین آنها همان فائز دشتستانی است و غیر از فائز از شاعران دیگری نیز مثل ابن لطیفا، محیا و صابر نام برده است و این صابر نیز همان علی قلی بهارلو است و این کتاب مجموعه اشعار همین صابر است .

درباره ترانه های محلی، جدا از لطافت و حس سرشاری که در آن موج می زند، نکته ای است که نباید آن را ناگفته گذاشت.نکته مهم این است که این ترانه ها حداقل در فارس در هر گوشه و شهر و شهرستانی، آدابی مخصوص به خود آن شهرستان دارد.

در بوشهر و به ویژه نواحی دشتستان به عنوان فایز خوانی شناخته می شود.صدا و نوایی کلمات خالص و صمیمی این ترانه ها را پرورش داده و به گوش شنونده می رساند.در جایی مثل جهرم این ترانه ها در ظرف و نام نوایی که به نام جهرمی معروف است بر زبان آوازه خوان می آید.

چنین است که آنرا در استهبان با نام سابوناتی می شناسیم.اما مهمترین و زیباترین ظرف و نوایی که حامل این ترانه هاست فقط همان شروه یا در اصطلاح عام شلوه است که اگر نه به تمام معنا که به میزان وسیعی باید آنرا ویژه داراب دانست، و شاید به همین ملاحظه و ریشه دار بودن شروه داراب است که در بخش های مختلف جغرافیایی این شهرستان آهنگ و ملودی های شروه ها با هم تفاوت دارد و البته عموماً با همان سوز جگرسوز همراه است.

بعضی از این ملودی ها و آهنگ ها و روش های شروه خوانی نیز به اسم اشخاص معروف شده است.این ملودی ها و آهنگ ها را تا آنجا که در داراب مشهور است عنوان " رو "را بر خود دارد و " رو " ، حکم همان دستگاه های شناخته شده موسیقی کلاسیک دارد و تا انجا که به خاطر دارم و شنیده ام ملودی های شروه خوانی یا همان " رو " به : سر کوهی، گیس چاگونی، منصور خانی، گلزاری،ننه بهمن خانی و گرمسیری شهره بوده اند و خواننده هر رویی را که می خوانده در هر حال شعر مورد استفاده اش همین ترانه ها بوده است، درست مثل غزل سعدی یا حافظ یا مولانا که مثلا غزلی در سه گاه و غزلی در همایون یا ماهور یا بیات ترک و کلاً دستگاه های موسیقی کلاسیک و سنتی خوانده می شده است.

در شروه خوانی هم همین امر دیده می شود که ترانه ها به فائز تعلق داشته یا به ابن لطیفا  یا محیا و یا صابر در زمان اجرا با زیر و بمی خوانده می شد که پیشاپیش در آن رو مخصوص به خود تعبیه شده بوده است ، اما این نکته نیز شاید لازم باشد که از نامگذاری رو به اسم اشخاص تا آنجا که خود شاهد بوده ام صابر خود صدای گرمی داشته است و در زمان خود از شروه خوانان معروف به شمار می رفتند و این دو نفر یکی، منصور سرفراز و دیگری گلزار عرب بود که شیوه شروه خوانی تازه ای ابداع کرده اند که با شیو های دیگر تفاوت هایی داشت و دارای ملودی متفاوتی بود.

 این که می گویم ترانه های محلی در داراب بیشتر به صورت شروه خوانی نمود پیدا می کرد ، بی آنکه شروه را درست متعلق به داراب بدانیم، یکی به اسم گذاری اجرای صوتی این ترانه ها در مناطق مختلف بر می گردد.

به عنوان مثال و همان گونه که اشاره شد در بوشهر و نواحی دشتی و دشتستانی بیشتر زیر عنوان فایز خوانی شناخته می شد یا به منطقه ای اتصال داشت که معروفترین انها همان دشتستانی بوده است.

اما نکته مهم دیگر، اغلب ترانه سرایانی که اسمشان در یادها مانده است، از مردان ایل بوده و بیشتر به ایلات خمسه تعلق داشته اند.

(جدا از ایلات قشقایی که به روایت نویسنده ارجمند محمد بهمن بیگی دنیای زیبا و پهناوری خود را دارد)، ییلاق و قشلاق داراب از مناطقی بوده که در طول سال بیشترین زمان را در آن می گذرانده اند.

اگر چه بسیاری از این ترانه سرایان از گمنامان بشمار می روند و فقط بعضی از آنها اسمی باقی گذاشته اند کار دشواری است که تشخیص داده شود که کدام یک از ترانه ها به کدام یک از این گویندگان تعلق داشته است که خود بحثی تخصصی است.

اما بر من معلوم نیست چرا شنیدن این ترانه ها بیشتر مناطق جنوب ایران را تداعی می کند؟در حالی که می دانیم لطیف ترین و شوریده ترین این ترانه ها به بابای عریان تعلق دارد که می دانیم جنوبی نیست و جدا از این در خراسان بزرگ کمتر کار فراوانی درباره ارتباط بین ترانه هایی که در جنوب خوانده می شود و ترانه هایی که در شرق ایران نیز بر زبان هاست دیده می شود، حتی ترانه ها و دو بیتی هایی که در افغانستان ، تاجیکستان و نیز سمرقند و بخارا ثبت و ضبظ شده است.

مرحوم علی قلی بهارلو(صابر) از پدری ترک و مادری ترک زاده شده بود و از کسانی که بود که در دوران معروف به تُرکتازی با مشی و آرامشی که در رفتار داشت نشان می داد که جهان را به گونه ای دیگر تماشا می کند.

 مقدمه حسین سرفراز، باغ بیدی، دی ماه 1387/داراب/فارس

**********************************************

(رو): بر وزن" دو " از مصدر دویدن به معنای طرز و روش خواندن و یا نواختن است.

حسین سرفراز: نویسنده، روزنامه نگار و شاعر

  -------------------------------------------------------------------------------------------------

 اشاره:

علی قلی بهارلو فرزند امیر آقا خان متخلص به صابر در تاریخ 4/9/1286 متولد و در 17 خرداد سال 1352 از این دنیای خاکی رخت بر بست.

به نظر نویسنده این سطور صابر یکی از والاترین شروه  گویان  این منطقه است و مدعی این نظر شروه هایی است که از حیث اهنگ و کلام، و موزون بودن آن به شروه گویان هم نسل اش برتری بی نظیری داده است.

چهار و ده را در شروه های صابر به وفور می توان یافت به طوری که گاهی عشقش را به ماه شب چهارده تشبیه نموده و یا سن وِلی که خاطرش را می خواسته و آشکارا به زبان آورده است بیش از چهارده سال نداشته است.

حتماً رگه هایی از شاعری در شروه های صابر بوده و هست که محقق بلند آوازه ی چون صادق همایونی فارسی الاصل که دل در گرو ادبیات کهن و معاصر و نیز دو بیتی گویان و دو بیتی خوانان این خطه داشته ، در مجموعه هایش شروه های این عاشق قلندر گونه را از قلم نیانداخته و ذکری هم از شخصیت بی نظیر و خوش فکر و لطیف صابر و دو بیتی های معروفش کرده ات که درود بر او باد نه یک بار بلکه صد بار.

داراب، دیار دو بیتی گوهائی دیگر نیز بوده است ، اما چرایی به دل نشستن شروه های صابر در دل شهری، روستایی عرب و عجم این منطقه سوالی است که پاسخش را در موارد ذکر شده قبل از این پیدا خواهید نمود.

شاید لازم باشد که گفته شود که صابر زمانی در این شهر آن قدر به مردم نزدیک شده که وی را به شهرداری این شهر انتخاب و مدتی با قبول این کار به مردم داراب خدمت کرد و مردم نیز قدر زحماتش را پاس داشتند.

واجب است تا همین جا فرصت را مغتنم شمرده یادی کنم از زنده یاد" قلی داراب خوب "که هنگام شروه خوانی بیشتر از دو بیتی های صابر استفاده می کرد و نیز یادی کنم از او که کمانچه اش مشهوری بود-به نام عاشق بیار- که نمی دانم چه عاملی باعث شد که مدت مدیدی است که دست به ساز نمی برد.او که رو مخصوص به خود را می نواخت.

 ضیاء کمانه-زمستان 1387

 اشعار صابر---------------------------------------------------------------------------------------

خداوندا به احسان و عطایت

به عفو و بخشش بی مُنتهایت

به فضل خود تفضل کن به صابر

به حــق خامــسِ آلِ عبایـت

*************

مُحمَّد اشرف دنیا و عقبی

همان ختم رسل از آل طه

امیر مؤمنان شیر خداوند

که شمشیرش گذشت از قعر دریا

************

گل سرخ و سفید و ماه منظر

صدف دندان و لب یاقوت احمر

فرود آسا به صابر جمله عشقت

نمودی چون سپهبد طوس نوذر

*************

پری پیکر رخت به از گل نار

خجل از دیدنت ماهِ دهِ و چار

دو چشم شاهوارِ یار صابر

صف مژگان بریزد شَه به دربار

************

لب یاقوت رَمانی، رُخت ماه

به مُلک حسن می باشی شهنشاه

منیژه وار، چه غم داری به صابر

کَشد مانند بیژن، ناله از چاه

***************

بُتا وَصلت مرا آرامِ جان است

فَراق تو، مرا،بارِ گران است

بهارلو در طریق وَصلت ایدوست

چو رستم، در نبرد هفت خوان است

***************

دو چشم مست و ابرو تیغ خون ریز

دلِ صابر گرفتی، کردی آویز

لب شیرینت از شیرین بُریدی

بر او شُکرانه دادیُ ملک پرویز

****************

شَفق، روشن زِ رُخسار تو گردد

شکر، شیرین زِ گفتار تو گردد

به صابر شد یقین، کبکِ خرامان

خجِل از راه و رفتارِ تو گردد

****************

ملامت داشت مجنون از خردمند

که بُد بر روی لیلی آرزومند

ولی جانا، به صابر این یقین است

نزاید مادری مثل تو فرزند

****************

رُخت چون گل شکفته در گلستان

خرامانی به قد، چون سروِ بُستان

چو صابر بنده است مانند فرهاد

تو شیرین پادشاه در ارمنستان

****************

دو زُلفت یار صابر عنبرستی

رُخ ماهت چو گلبرگ تَرستی

به ایران حُسن اگر محدود گردد

تو تنها انحصارِ کشور هستی

***************

تو شیرینی و حُسنت بی شماره

تو قرص ماه و خوبان، چون ستاره

اگر مَردُم، بهار و سبزه دارند

به صابر روی تو، باغِ بهاره

***************

به قربان دو عُناب لبانت

به قربان دو ابروی کمانت

دل از صابر بریدی بی وفا یار

به قربان دل نامهربانت

**************

به صورت دلبرا، ماه منیری

به قامت دلبرا قرص پنیری

میان دختران این دبستان

ظریف و شیک پوش و بی نظیری

**************

پریشان زلف و ابرو فوج در فوج

دلم تا گنبد مینا کِشد، اوج

درخشان صورتِ دلدارِ صابر

چو دُر ماند که دَر دریا زند موج


مطالب مشابه :


لیست کامل اسامی شرکت کنندگان

۴۳-نسرین رئوفی جهرمی - جهرم . ۴۴- جهانگیر موسوی - - حمید رضا اکبری ( شروه ) - احمد ضابطی جهرمی




جهرم

سناءالدین فرهنگ جهرمی داوران جشنواره دوم : - حمید رضا اکبری ( شروه ) - احمد ضابطی جهرمی




معرفی داوران جشنواره سوم

سناءالدین فرهنگ جهرمی داوران : - حمید رضا اکبری ( شروه ) - احمد ضابطی جهرمی - اعظم کیان




مقدمه کتاب واگویه های صابر

شروه - مقدمه می رساند.در جایی مثل جهرم این ترانه ها در ظرف و نام نوایی که به نام جهرمی معروف




داستان های چندباره

سناءالدین فرهنگ جهرمی داوران جشنواره دوم : - حمید رضا اکبری ( شروه ) - احمد ضابطی جهرمی




کتاب واگویه های صابر(علی قلی بهارلو) -شروه دارابی

چِنُ وِن - کتاب واگویه های صابر(علی قلی بهارلو) -شروه دارابی - - چِنُ وِن




برچسب :