گفت وگويي با «مهيار شادروان» خواننده و مدرس آواز به بهانه انتشار آلبومش در تركيه

هم ريشگي هويت ، فرهنگ و موسيقي


نويسنده: الميرا تهراني


يعني شرط لازم براي خواننده شدن نت دانستن نيست، كما اينكه بزرگ ترين استادان آواز ما هيچ كدام بهره يي از اين معنا نداشته اند، پس ما نمي توانيم بگوييم حتما خواننده يي كه نت بلد نباشد بد مي خواند يا خواننده يي كه نت بداند خوب مي خواند بلكه اين دو مكمل هستند
در اين سال ها خوانندگان جوان بسياري در موسيقي سنتي مطرح شدند و آوازه شان به گوش مردم رسيده است اما هستند خوانندگان خوب و خوش عياري كه به هر دليلي از اين قافله دور مانده اند. خوانندگاني كه آن گونه كه بايد به آنها پرداخته نشده است. براي اين شماره سراغ يكي از اين خوانندگان رفته ايم كه نام او را در كنار نام هايي چون عليرضا قرباني، سالار عقيلي، سينا سرلك و حميد رضا نوربخش، جزو آتيه داران آواز ايران مي توان جست: هرچند كه آوازهاي او را مي توان هرازگاهي از رسانه ها شنيد. اما در مجموع، نسبت به توانايي، سابقه و تكنيكش هنرمند كم كاري است.
انتشار آلبوم كنسرتش به همراه «مورات آيدمير» آهنگساز برجسته ترك در استانبول، ما را بر آن داشت تا در نشستي صميمي با او درباره كارها و دل مشغولي هاي كنوني اش به گفت وگو بنشينيم. مهيار شادروان سه تار را از دوران نوجواني در مركز حفظ و اشاعه موسيقي (سال 1369) نزد عبدالرضا اقبال فراگرفته و از شاگردان محسن كرامتي است و از محضر بزرگاني چون فريدون مشيري، دكتر حسين عمومي، منوچهر همايون پور، دكتر علي اصغر حلبي، دكتر بهزادي اندوهجردي، دكتر قدمعلي صرامي و بسياري ديگر در حوزه ادبيات و شعر و موسيقي بهره برده و از سال 1376 تاكنون بنا به توصيه معلمش در مراكز مختلف هنري و دانشگاهي به تدريس مشغول است، سه تار نيكو مي نوازد و در شعر و غزل هم ذوقي لطيف دارد. كتاب «مشق عشق» حاصل دل مشغولي هاي او در حوزه ادبيات و آواز براي هنرجويان آواز درباره انواع شعر و وزن هاي مختلف عروضي و تلفيق درست آن با موسيقي آوازي در سال 1377 منتشر شده است. آلبوم هاي «عشق و شب وشيدايي» براساس طرح و كلام عليرضا اميني روي رنگ هاي قديمي اساتيد و «گوشه هاي نهان صبح» با شعر و موسيقي سيروس جمالي و «خانه ام ابري است» ازساخته هاي سيامك جهانگيري از آثار منتشر شده او در بازار موسيقي است.

آقاي شادروان در آغاز خواهشمندم برايمان از خودتان بگوييد. به عبارتي بهتر مايلم از زبان خودتان حسب حالي را بشنوم كه شامل چگونگي ورود به عرصه موسيقي و نحوه آموزش ديدن تان هم شود.
خواندن را از سال هاي آغازين مدرسه با قرائت قرآن شروع كردم و در سطوحي هم موفقيت هايي داشتم و بعد به تبع سنم در گروه سرود و باز به سبب سابقه مذهبي خانواده ام بيشتر رنگ و بوي مذهبي در صدا و فعاليت هاي من تاثير داشت. همراهي با مرحوم پدربزرگم حاج شيخ علي اخوان كه از مداحان بنام رشت بودند در جلسات مداحي آن زمان بيشتر به صدايم رنگ مذهبي مي بخشيد و تقريبا در سال هاي آغاز جواني بود كه با صداي استاد شجريان (آلبوم بر آستان جانان) آشنا شدم و رديف زنده ياد محمودكريمي را به همراه آوازهاي استاداني چون ظلي، بنان، اديب خوانساري، طاهرزاده، قمر و بسياري ديگر به سبب علاقه يي كه داشتم گوش و تمرين مي كردم. در دوره تحصيلات متوسطه نيز با دوستاني كه نوازنده و موزيسين بودند، در سالن آمفي تئاتر مدرسه آثار استاد شجريان را اجرا مي كرديم و اوقات فراغت مان را مي گذرانديم و اجراهايي را با دوستان و گروه هاي موسيقي مثل مهر انگيز (به سرپرستي رضا علاقه بند سال 68) و نفير (به سرپرستي سيامك جهانگيري سال 70) داشتم تا سال 1371 كه به محضر استاد كرامتي راه پيدا كردم و رديف هاي منسوب به طاهرزاده شروع به يادگيري كردم و همزمان نيز به تحصيلات دانشگاهي خود در رشته زبان و ادبيات فارسي پرداختم و به طور همزمان به انجمن هاي شعر و ادب مي رفتم و نيز از محضر بزرگاني چون زنده ياد دكتر حسين عمومي (به همراهي دوستاني همچون عليرضا قرباني، فريبا داوودي، رضا موسوي زاده و...) و زنده ياد فريدون مشيري كه در حوزه ادبيات و تلفيق شعر و موسيقي بسيار به گردن من حق دارند و همين طور زنده يادان بيژن ترقي، منوچهر همايون پور و ... در حد بضاعت و استعداد خود از محضرشان بهره گرفتم.

با وجود تجربيات قابل توجه، شما هنرمند كم كاري هستيد، علت اين كم كاري چيست؟
بخشي از اين كم كاري به روحيه خودم بر مي گردد. بخشي از آن هم مربوط به اوضاع و احوال و شرايط كلي موسيقي است كه همگي به آن واقف هستيد. از آثاري كه از سال 1384 تا به امروز موفق به نشر و انجام آنها شده ام مي توانم به آلبوم اولم «گوشه هاي نهان صبح» با آهنگ و كلام دوست عزيز و هنرمندم سيروس جمالي كه با مقدمه نقد گونه استاد محمد رضا درويشي از سوي نشر آواي باربد منتشر شد اشاره كنم كه كاري خاص با مخاطبي خاص بود كه بسياري هنوز آن را نشنيده اند. اثر بعدي كه فكر مي كنم تقريبا با فاصله يك سال بعد منتشر شد آلبوم«عشق و شب و شيدايي» بود، بر اساس طرحي از آقاي عليرضا اميني با كلام گذاري روي رنگ هاي ساخته استاداني چون وزيري، شهنازي، بيگچه خاني و... بود. پنج رنگ در اين آلبوم از مجموعه 100 رنگي كه منتشر شده انتخاب شد و احساس كردم كه طرح خوبي مي تواند باشد چرا كه اين ملودي ها تنها به صورت سازي در هنرستان ها مشق و به دست فراموشي سپرده مي شود. اكنون آنها را به تصنيف هاي شادي تبديل كرديم كه مردم بتوانند زمزمه كنند و به خاطر بسپارند: اين طرح گرچه يك بار قبلاتوسط آقاي تعريف در نوار «ماه بانو» اجرا شده بود و اين دومين تجربه اين گونه نگاه به رنگ بود كه اجرا مي شد، اما توانست راه خود را باز كرده و جزو سه آلبوم پرفروش موسيقي سنتي در زمان خود باشد و سومين آلبوم من ساخته دوست هنرمندم سيامك جهانگيري بود با عنوان «خانه ام ابريست» كه ابتدا در نيويورك به همت آقاي بهروز جمالي، نوازنده خوب تنبك منتشر شد و بعد از دوسال فكر مي كنم در سال 1385 در تهران نيز از سوي دانشگاه تهران منتشر شد كه متاسفانه به دليل عدم پخش مناسب، به خوبي به بازار معرفي نشده است. آلبوم ها همين هاست كه گفتم يعني حاصل حدود بيست سال كار مداوم كه همان گونه كه گفتيد، نمونه خوبي به عنوان يك هنرمند كم كار هستم! البته امسال قرار است چند آلبوم ديگر را كار كنم. اولي كنسرتم در سال 1386 را با گروه فاخته و سركار خانم افليا پرتو به شرط گرفتن مجوزقرار است از سوي موسسه آواي باربد به صورت مجموعه ويديويي منتشر كنم و آلبومي ديگر از ساخته هاي استاد فضل الله توكل در راه است كه شعر و ملودي ها از خود ايشان و تنظيم آن توسط دوست هنرمندم بابك شهركي انجام گرفته و توسط يكي از موسسات بخش خصوصي حمايت مالي شده است. كنسرتي را هم كه سال گذشته بنا به دعوت «مورات آيدمير» موسيقيدان برجسته و نوازنده تنبورمقامي ترك و با همكاري هنرمندان ايراني و ترك در تالار بزرگ «جمال رشيد ري» استانبول داشتيم در همانجا به صورت آلبوم بسيار فاخري منتشر شده است كه در واقع ادغامي از موسيقي ايراني و موسيقي مقامي ترك بودبا اجرايي از تصانيف منسوب به عبدالقادر مراغي و آواز ايراني.

به اوضاع و احوال و شرايط اين روزها اشاره كرده ايد و من اين اشاره را اين گونه برداشت مي كنم كه امروزه در موسيقي گويا گروه هاي به هم پيوسته يي ايجاد شده اند كه بدون ارتباط با آنها نمي شود كاري ارائه كرد يا اگر امكانش باشد آن كار مثلاديده نمي شود يا دست هايي در پرده براي ديده نشدنش تلاش مي كنند.
كار در هنر تابعي است از روابطي كه آن هنرمند با دنياي اطرافش دارد، طبيعي است كه در تمام هنرها روابط ناسالمي هم هست كه طبيعتا نانوشته اما جاري و ساري است و مردم از آن بي خبرند. در اين ميان، وضعيت موسيقي به مراتب پيچيده تر از هنرهاي ديگر است به اين معني كه درفضاي آن به جاي اينكه همدلي و همكاري باشد، رقابت هاي ناسالم و نازيباست كه نفس هنر را به چالش مي كشاند و بالطبع كساني كه قواعد اين بازي را ياد نگرفته يا نمي خواهند ياد بگيرند، از دور رقابت حذف شده و به انزوايي خودخواسته كشانده مي شوند. در تمامي ابعاد عرضه اعم از كنسرت، خواندن تيتراژ فيلم و سريال و انتشار آلبوم و... اين قواعد متاسفانه جاري و آزار دهنده است.

شما بيش از 15 سال است كه به تدريس آواز در مراكز مختلف مشغوليد. درباره نحوه آموزش آواز چه نظري داريد؟ آيا معتقد به شيوه كهن آموزش سينه به سينه هستيد يا اينكه نت خواني يا نواختن ساز براي خواننده را الزامي مي دانيد؟
تحولي كه در آموزش آواز ايراني شايد بتوان گفت كه در سال هاي اخير به مدد تكنولوژي ضبط صدا و كاربرد آن توسط استاد شجريان براي نخستين بار اتفاق افتاد همين بود كه گوشه ها و درس هايي را كه قبلاتوسط استاد و به طور كاملاشفاهي وبدون ضبط به شاگردان منتقل مي شد و چه بسا احتمال تحريف هر چند ناچيز در ساختمان رديف ها بر اثر فراموشي آنان وجود داشت، با اين شيوه يعني ضبط درس ها و امكان تكرار آن به طور كلي شيوه آموختن را دگرگون كرده و امروزه مي دانيم كه از هنرجوياني كه واقعا با وجود مشكلات روزمره فراوان تنها به دليل علاقه شخصي به كلاس هاي آواز مي آيند نمي توان انتظار حفظ درس ها را در سينه و انتقال موبه موي آن را در جلسه بعد داشت. اما درباره سوال بعدي بايد بگويم كه اين بستگي تام و تمام به خود شخص دارد كه چقدر شنيدارش قوي باشد .
من هميشه به دوستان و هنرجويانم توصيه مي كنم كه در كنار آواز حتما يك ساز ملوديك كار كنند، اما باز ساز كار كردن با نت دانستن دو موضوع بسيار مجزاست. براي خواننده، دانستن نت الزام آور نيست، اما اگر بداند خيلي بهتر است. يعني شرط لازم براي خواننده شدن نت دانستن نيست، كما اينكه بزرگ ترين استادان آواز ما هيچ كدام بهره يي از اين معنا نداشته اند، پس ما نمي توانيم بگوييم حتما خواننده يي كه نت بلد نباشد بد مي خواند يا خواننده يي كه نت بداند خوب مي خواند بلكه اين دو مكمل هستند، كسي كه نت مي داند در مركب خواني (مدلاسيون) كه جزو دوره هاي عالي آواز محسوب مي شود، اين پرده ها و گام ها را بهتر مي تواند با يكديگر تركيب كرده و نيز درك عميق تري نسبت به كليت موسيقي رديف دستگاهي داشته باشد.

اما يك سوال مطرح است، اگر همان گونه كه شما گفته ايد: بپذيريم كه دانستن نت الزام ندارد، پس خواننده موسيقي ايراني، يا در اصل همان آواز، در تعامل با هنرمندان كشورهاي ديگر دچار مشكل نمي شود؟
تعامل را بايد تعريف كرد، براي اجراي آواز ايراني دانستن نت، الزام آور نيست، تاكيد مي كنم بدانيم بهتر است اما الزامي بر آن نيست. اما اگر نشد، مي شود كاستي ها را تقويت گوش يا نواختن ساز بدون نت تا حدي مرتفع كرد. يكي هست ساز خوب مي زند ولي نت بگذاريد جلويش نمي تواند بزند. به اصطلاح گوشي كار كرده. اين باز از ندانستنش بهتر است. اما در تعامل با جهان كه گفتيد، به نظر من موسيقي هر كشوري بايد رنگ و بو و جوهر همان كشور را داشته باشد. من دليلي نمي بينم كه ما بياييم مثلاموسيقي ملل ديگر را با تار بزنيم، موسيقي هر ملتي بايد براي آن ملت و با رنگ و بوي آن ملت نواخته شود. به بياني ديگر شما اگر برويد هندوستان همانطور كه مي خواهيد غذا، صنايع دستي و فرهنگ آن سرزمين را بدانيد، مي خواهيد كه موسيقي هندي نيزبشنويد، حال اگر آن موسيقيدان هندي قطعات موسيقي ملل ديگر را اجرا كند شما آيا به مقصود خود رسيده ايد؟ اين ديگر چه لطفي دارد؟ يا شخصي مي آيد ايران كه موسيقي ايراني بشنود يا غذاي ايراني بخورد، اگر پيتزا بگذارند جلويش چه مي شود؟ بنابر اين هر ملتي، هويت خودش، فرهنگ خودش و البته موسيقي خودش را دارد. من از شما سوال مي پرسم، چرا بسياري از غربي ها شيفته تك نوازي هاي مثلامرحوم كسايي يا زنده ياد شهناز و ديگر استادان مشرق زمينند؟ پاسخ اين است كه اينها رنگ و بوي شرق را دارند، هويت دارند. با اين نگاه تعامل بايد با حفظ هويت شكل بگيرد. كاري كه ما سال گذشته در استامبول به انجام رسانديم در واقع به نوعي همين گونه بود.

با توجه به از دست دادن استادان بزرگي در ماه هاي اخير از جمله استاد فريدون حافظي، استاد جليل شهناز و به تازگي هم استاد احمد ابراهيمي كه از بزرگان آواز ايراني بودند، تجليل از بزرگان و پيشكسوتان موسيقي را تا چه ميزان در شكوفايي اين هنر در جامعه و اميدواري جواناني كه تازه در آغاز راه هستند، موثر مي دانيد؟
شعري است كه مي گويد: بزرگش نخوانند اهل خرد/ كه نام بزرگان به زشتي برد

ما هر چه داريم از استاداني است كه سال ها در راه اعتلاي آموزش و ارائه هنر موسيقي عمر شريف خود را گذاشته و شاگردان لايقي به جامعه هنري معرفي كرده اند يا آثار شگرفي در حوزه هاي مختلف به وجود آورده اند. روز منزل استاد فريدون مشيري بودم از من پرسيدند آلبوم جديد استاد شهناز را گوش كرده يي؟ پاسخ دادم كه خير متاسفانه هنوز تهيه نكردم. ايشان هم با بزرگواري هميشگي ضمن گذاشتن قسمت هايي از آن آلبوم با خط خوش خود آن را به من هديه دادند كه البته مقدمه يي هم از ايشان داشت كه در آخر نوشته بودند. به اين مضمون: «صداي تار شهناز، صداي تار شهناز است» كه اشاره هوشمندانه يي به سبك و سياق خاص استاد شهناز در پرداختن بداهه ملودي هاي بسيار شگرف و خلاقانه داشت. همين طور اين افتخار را داشتم كه از زنده ياد فريدون حافظي تصنيفي با نام شور غزل با تنظيم آقاي مهران مهرنيا اجرا كنم كه بسيار مورد توجه هنردوستان و اهل فن قرار گرفته است. استاد احمد ابراهيمي كه بحق يكي از شاگردان خلف استاد بنان و مرحوم اديب خوانساري بودند و با تسلطي كه بر حوزه ادبيات و شعر داشتند اجراهاي بي نظير و فوق العاده يي را حتي در اواخر عمر پربركت شان داشته اند كه بارها آواز ايشان را براي شاگردانم به عنوان بهترين نمونه اجرايي مثال مي زنم كه از تحرير هاي آنچناني خبري نيست اما به قدري از شنيدن آن لذت مي بري كه گويي تحريرها اصولااضافه اند!
به طور كلي حفظ و تكريم شان و جايگاه هنر و هنرمند در هر جامعه يي آنقدر بديهي است كه حرف زدن درباره آن مانند اين است كه بخواهيم در لزوم خواب و خوراك براي انسان سخن بگوييم. شكي نيست كه دولت ها و حاكمان در ادوار مختلف بشري، بر اساس ارج و احترامي كه به اهل دانش و فضل و هنر گذاشته اند مورد قضاوت تاريخ قرار گرفته اند و اساسا اهتمام به نشر و توسعه هنر و حذف سانسور هاي زايد و صدور مجوزهاي طاقت فرسا در كارهاي هنري كه موجب سرخوردگي هنرمند و نزول ذوق و قريحه اش در خلق آثارارزشمند مي شود و نيز اهتمام به معيشت آنان در مواقع از كار افتادگي از نمونه هاي بارز الزام حكومت ها به رعايت شوون هنرمندان است. هنرمندي كه اثري را خلق مي كند نبايد كوچك ترين دغدغه يي براي زندگي اش داشته باشد تا بتواند در فراغت به كارش برسد. بيشتر استادان و هنرمندان راستين در طول عمر خويش بنا به مناعت طبعي كه دارند از اظهار نيازهاي معيشتي خود به دولتمردان ابا دارند. اين وظيفه مسوولان است كه با گماردن افرادي، دايما در جريان احوالات ايشان و برآوردن نيازهاي شان باشند.


مطالب مشابه :


برنامه پروازهای پگاسوس از استانبول به تهران

برنامه پروازهای پگاسوس از استانبول به تهران وخارجی اخذ ویزا و فروش بلیط قطار




نرخ جدید پرواز تبریز -استانبول

سیستم خرید بلیط اینترنتی قطار. بانک نرخ بلیط اتوبوس خارجی




تقویم مناسبتهای راه اهن جمهوری اسلامی ایران

دمشق و تهراناستامبول . 10 . راه اندازي قطار تهران - سیستم فروش اینترنتی بلیط قطار




پهنه های کلانشهری : استانبول

بخش قدیمی که به استامبول فوق لیسانس حسابداری دانشگاه تهران خرید بلیط قطار آنلاین در




اعلام اسامي برندگان جشنواره فيلم استانبول

به گزارش ايراس ، سی و سومین جشنواره فیلم استامبول با فوق لیسانس حسابداری دانشگاه تهران




گفت وگويي با «مهيار شادروان» خواننده و مدرس آواز به بهانه انتشار آلبومش در تركيه

يعني شرط لازم براي خواننده شدن نت دانستن نيست، كما اينكه بزرگ ترين استادان آواز ما هيچ كدام




خاطرات مستر همفر

مستر همفر (جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی): دولت بریتانیای کبیر از مدتها پیش در این فکر بود




تاریخچه راه اهن ایران

اولین امتیاز رویتر از ناصرالدین شاه کشیدن خط آهن از رشت به تهران قطار مسافر بری بلیط




حق ، تکليف در دولت مهدوی:

رزرو بلیط قطار; انتشارات اسلاميه ، تهران المعجم الوسيط، دار الدعوة، استامبول




راه آهن حمل و نقل

اولین امتیاز رویتر از ناصرالدین شاه کشیدن خط آهن از رشت به تهران قطار مسافر بری بلیط




برچسب :