فائق آمدن بر عصبانیت و پر خاشگری در جوانان - عصبانیت جوانها

فائق آمدن بر عصبانیت و پر خاشگری در جوانان
 
● عصبانیت عاطفه ای است که باید کنترل شود
شخصی شما را با کلمات بدی مورد خطاب قرار می دهد وشما احساس می کنید عصبانی شده اید. شخصی ناگهان دراتوبان را ه شما را سد می کند وشمااحساس عصبانیت می کنید. شخصی به دوست شما حمله می کند وشما عصبانی می شوید. اما به راستی چه عاملی سبب می شود شما احساس عصبانیت کنید ؟ وجه اشتراک تمام این موقعیت ها چیست؟
عصبانیت در نتیجه عدم کنترل برعوامل تأثیر گذاربر ارزش های مهم به وجود می آید .ارزش هایی که در مثال های بالا ازآنها نام برده شده است عبارتند از غرور، حاضر بودن به موقع در محلی، شخصی که دوستش دارید، پول ویاعدالت. همه ما هنگامی که به آنچه می خواهیم وانتظارش راداریم دست پیدا نمی کنیم ،احساس آشفتگی وبی قرار ی میکنیم .
ما معمولاً فکر می کنیم با عصبانی شدن می دانیم علت بروز مشکل چیست. ما برای ابراز عصبانیت خود اهدافی داریم. ممکن است این اهداف فردی باشد که شما را مورد انتقاد قرارداده است،فردی که در اتوبان راه شما را سد نموده است،یک فرد مهاجم،کار فرما ورئیس شما ویا حتی خودتان. ممکن است با عصبانیت امید داشته باشیم از طریق تخلیه ناگهانی انرژی بتوانیم خطر یا تهدید را خنثی کنیم ویا شاید امیدوار باشیم تخلیه ناگهانی انرژی سد ی راکه جلوی ما را برای رسیدن به اهدافمان گرفته است ،خراب کنیم ...

عصبانیت جوانها

عصبانیت جوانها

گاهی اوقات می توان ازعصبانیت به صورتی سازنده استفاده نمود. اگرما مورد حمله قراربگیریم عصبانیت می تواند انرژی مورد نیاز ما را برای جنگیدن ومقابله به مثل نمودن تأمین کند . اما در بسیاری از موقعیت ها عصبانیت سبب غبار آلو د شدن قضاوت ها ی ما نسبت به دیگران ونیز بوجود آمدن استرس می شود .اگر عصبانیت باعث بیشتر کردن رفتارهای پر خاشگرانه ما نسبت به دیگران شود،می تواندبه صورت دائمی به روابط ما با کسانی که دوستشان داریم آسیب برساند. عصبانیت ملایم وتکرار شونده که مدت زمان زیادی به طول بینجامد،سبب بروز مشکلات قلبی وحتی حملات قلبی می شود.
درنده خویی وداشتن روحیه خصمانه یعنی نپذیرفتن موارد غیر قابل تغییر:
در زیر مثال هایی ازرفتار خصمانه نسبت به دیگران ارائه شده است. نکته مشترک موجود در همه آنها چیست؟ فریاد زدن بر سر پلیسی که ازشما بلیت گرفته است،لگد زدن به یک درشکسته ،مقصر دانستن والدین برای تمام مشکلاتی که برای شما بوجود آمده است،نپذیرفتن حقیقت یک رابطه تمام شده ،عصبانیت وبد اخلاقی پس ازباختن درمسابقه وسرزنش کردن خود، زمانی که حتی درس خود رافراگرفته اید همه مواردی از رفتارهای خصمانه است .
از آنجا که عصبانیت می تواند در موقعیت هایی مخرب باشد، می تواند به اندازه درنده خویی ، بد نیز باشد.دکتر جرج کلی معتقد است دلیل نهفته داشتن رفتار خصمانه ،نپذیرفتن جنبه های غیر قابل تغییر واقعیت است. درنده خویی به معنای نپذیرفتن واقعیت است.درنده خویی رسیدن به یک هدف را حتی پس از آنکه نا توانی در عدم دست یابی به آن محرز است،درما حفظ می کند. درنده خویی به معنای تلاش ناامیدانه درجهت درست کردن اموربدون در نظر گرفتن واقعیت است. درنده خویی به شما ودیگران آسیب می رساند.تنها پاسخ سالم به یک واقعیت « اتفاق افتاده » پذیرش وتلاش برای درک آن است. به گفته دکترمازلو افرادی که واقعیت خویش را قبول دارند، سختی های زندگی را می پذیرند وافرادی که درراه زندگی خویش دچار نقصان می شوند، آب را فقط اگر مایع باشدآب می دانند. اگراعتقاد داشته باشید می توانید خوشحال بودن را انتخاب کنید . می توانید در آینده خوشحال باشید بدون اینکه توجه کنید واقعیت چیست. بنابراین گذشته را بپذیرید ،ببخشید،بگذارید برودوبه زندگی خویش ادامه دهید.
کنترل عصبانیت باعث بوجود آمدن اعتقادات وتفکرات میشود:
عصبانیت وقتی بوجود می آید که شما توانایی مقابله با برخی موقعیت ها را نداشته باشید. اگر با عصبانیت خود مشکل دارید، دلایل نهفته مهمی وجود دارد که هنوز آنها ار حل نکرده اید ویا از شیوه های مقابله روحی ناکار آمد استفاده می کنید.
برای روبرو شدن با عصبانیت ،شیوه های درونی وبرونی زیادی وجود دارد . بسیاری از شیوه هایی که با عواطف منفی مقابله می کنند،می توانند برای کنترل عصبانیت نیز به کار روند. عدم کنترل بر ارزشهای مهم باعث بوجود آمدن عصبانیت می شود. برای فائق آمدن بر عصبانیت بایدارزش های مهم خود را شناسایی کنید وبفهمید چرا به توانایی خود برای خوشحال بودن اعتماد ندارید . مقصردانستن دیگران یا خودتان و عصبانی باقی ماندن ، پیمودن مسیررا دشوارتر می کند. یافتن راه های جدید برای فکر کردن درباره موقعیت ها وخوشحال کردن خود به تلاش های ماهرانه نیاز دارد. اگر قصد دارید عصبانیت خود را کاهش دهید، نکات وتکنیک های زیر را برای بدست آوردن مجدد کنترل ذهنی خود به کار بگیرد:
۱) عواطف آسیب وترس را که باعث بوجود آمدن عصبانیت می شوند، بشناسید.
به خاطرداشته باشید عصبانیت از ترس ونوعی حس نا امیدی ناشی می شود. برخی ارزشها یا اهداف مهم مورد حمله قرا ر می گیرند وشما احساس می کنید کنترل خود را بر اوضاع از دست می دهید. شاید دوست نداشته باشید به احساس آسیب وترس خود اعتراف کنید زیرا فکر می کنید این اعتراف نشانه ضعف شماست. ولی این احساسات به شما کمک خواهند کرد ارزش ها واهدافی را که مورد حمله وتهدید قرار گرفته اند بشناسید. شناسایی عواطف ترس وآسیب در را برای کنکاش درباره مسائل ریشه ای باز خواهدنمود . هنگامی که احساس ترس وآسیب می کنید، چه تصاویر ،افکار یا مسائلی با آنها همراهی می کند یا آنها را بوجود می آورد؟
۲) احساس همدردی ودرک خود را بیشتر کنید.
اگر تصمیم گرفته اید عصبانیت خود را نسبت به افراد کاهش دهید، اولین قدم تلاش برای دیدن موقعیت از زاویه دید آنها می باشد.شاید کارخود را با سؤال درباره زاویه دید آنها آغاز کنید،آنها را ترغیب کنید درباره فرضیات واعتقادات ریشه ای یا عوامل زمینه ای که آنها را به سوی داشتن زاویه دید یارفتاری که مورد رضایت شما نیست سوق داده است ، صحبت کنند. گفته های آنها را درباره احساساتشان خلاصه گویی کنید. معمولاً راه تحت کنترل قرار دادن عصبانیت، درک وضعیت، زاویه دید ودلیل اعتقادات ورفتارهای افراد است.
بخشیدن به معنای فراموش کردن نیست. بلکه به معنای خاطر آوردن موضوع ورها کردن آن است:
اگر صحبت کردن با فردی برای شما غیر ممکن است، سعی کنید یک سناریوی درک برای خود تصورکنید . سناریویی که به شما امکان می دهد عصبانیت خود را کاهش دهید.
اما اگر فرد مقابل را به اندازه کافی نمی شناسید وچیزی درباره انگیزه های او نمی دانید چه کاری باید انجام دهید؟ در این صورت باید راه هایی برای برخورد با « سمت تاریک زندگی » پیدا کنید.
۳) تا حد امکان بهترین منظورها ومقاصد را فرض کنید.
تا وقتی زنی فکر می کند انگیزه همسرش برای دیر آمدن به منزل اذیت کردن اوست، عصبانیت او افزایش می یابد.اگر او روی افکاری مانند « او به من اهمیت نمی دهد» ،«او بی توجه است»،« من هیچوقت این کار رادرحق او انجام نمی دهم» یا«اوخیلی خودخواه است»متمرکز کند،این افکار مانند ریختن نفت برآتش عصبانیت وی را افزایش می دهد. اما او می تواند منظور نهفته همسرش را نیازی قانونی ومنطقی بداند. او می تواند بر شواهدی ازحال وگذشته مبنی بر اینکه او همسررش را دوست دارد، تمرکز بیشتری داشته باشد.
من به عنوان یک روانشناس که با صدها مراجعه برخورد داشته است دریافته ام حتی بدرفتارترین انسان ها نیزنمی خواهند به دیگران آسیب برسانند. آنها می خواهند از خودشان دفاع کنند وارزش های خود را دریابند (غالباً بد رفتار ترین انسانها کسانی هستند که تجربیات منفی زیادی از بد رفتاری دیگران ومورد انتقاد قرار گرفتن از سوی آنها دارند ونسبت به آنها حساس شده اند.) این دید به من کمک می کند قسمت زیادی از عصبانیت خود را کاهش دهم.
البته داشتن این دید لزوماً به این معنا نیست که با استفاده از نتایج محدود کردن رفتار خصمانه، این رفتار در من کاهش خواهد یافت. بلکه به این معناست که من می توانم نسبت به افراد خون سرد تر باشم ورفتارم بر دیگران تأثیر بگذارد.
چگونه این دید که افراد پرخاشگر برای دفاع از خود معمولاً پر خاشگری می کنند بر افرادی که روحیه خصمانه کمتری دارند اعمال می گردد؟ اگر فردی که معمولاً به شما اهمیت می دهد،از شما عصبانی شود ویا به عمد به شما آسیبی برساند، این کار را به خاطر دفاع یا مهربانی انجام می دهد. شاید او فکر کند شما کار بدی در حق او انجام داده اید واو بانشان دادن واکنش از خودش دفاع کرده است ویا می خواسته به شما درسی بدهد که دوباره به او آسیب نرسانید. به صورت خلاصه میتوان گفت دلیل اینکار شاید این باشد که فقط هنگامی وجود دارید که چرخه کشمکش ونزاع را تداوم میدهید.دراین مورد او بد ترین منظوررا درباره شما داشته است ـ شما به او اهمیت نمی دهید واز روی عمد به او آسیب رساند ه اید.
۴)آیا « مهربانی » یا « عدالت» یک مسأله نهفته وریشه ای است؟
اغلب اوقات انتظارات وتوقعات ما کلید احساسات ما هستند. شما نپذیرفته اید که دیگران کامل نیستند یا حتی خود ما کامل نیستیم. چیزهای « بد » ،« شیطانی » ونا عادلانه هرروز میلیون ها بار رخ می دهند وکاملاً طبیعی است که با احساسات منفی مانندعصبانیت به رویدادها واتفاقات برچسب « بد» یا « نا عادلانه » بچسبانیم.
نظریه«عدالت» درمقابل نظریه « خوشحالی» ـ نظریه عدالت بیان می کند« زندگی باید همیشه عادلانه وبرای همه افراد یکسان باشد.» اگرانتظارات ما درنتیجه اعتقاد به نظریه عدالت بالا رود، به یک زندگی پر از بدبختی محکوم هستیم.افراد دربدترین موقعیت ها بیشتر لحظات زندگی خود رابه محاسبه عدالت وبرقراری توازن میان آنچه داده ودریافت کرده اند می گذرانند.آنها بر پایه نظریه عدالت، نوعی سیستم حسابداری برای خود ابداع می کنند.این سیستم اعتقادی ممکن است تطابق اندکی با واقعیت برونی داشته باشد.
«عدالت» درباره افرادی که درخانواده های خوشبخت وموفق به دنیا می آیند و زندگی طولانی توأم با موفقیت وشادی دارند ونیز افرادی که دربیچارگی و فلاکت متولد می شوند و درحالی که هنوز جوان هستند با عذاب می میرند چگونه است؟ « بی عدالتی » همیشه در اطراف ما وجود دارد. من فکر می کنم باید نظریه عدالت را کنار بگذاریم.
می توان نظریه عدالت را بانظریه خوشحالی جانشین نمود. نظریه خوشحالی می گوید « من به این خاطر این امر را انتخاب می کنم چون مایه خوشحالی من ودیگران است. من می پذیرم که زندگی وهمه آنچه دراختیار من است یک موهبت است. اگر موهبتی را که به من داده شده با موهبتی دیگر مقایسه کنم ـ خصوصاً اگر موهبت او بهتر باشدـ فقط از قدر شناسی خود نسبت به موهبتی که به من عطا شده خواهم کاست».
آنچه درباره عدالت گفته شد فقط نظریه ای بود که می تواند زمینه ساز خوشحالی ما باشد. ولی یکی از نگرانی های افراد اینست که اگر آنها به این نظریه وفادار نباشند دیگر هیچ عدالتی یا نتیجه ای از آن باقی نخواهد ماند.
من از این افراد می خواهم به یاد آورند که ما در جهانی زندگی می کنیم که توسط قوانین طبیعی کنترل می شود.قوانینی که ما نمی توانیم ازآنها «عدول» کنیم. قوانین طبیعی نتایج طبیعی را می سنجندـ پاداش وکیفر کارهایی که انجام می دهیم .همچنین جامعه می تواند قوانینی ایجاد کند که پاداش ها وکیفرهای فوق العاده داشته باشد. ولی غالباً چنین به نظر می رسد که گناهکار تنبیه نمی شود . چگونه می توانیم هنگامی که با چنین بی عدالتی هایی روبرو میشویم عصبانیت خود را کنترل کنیم؟
«عدالت روانشناختی» یا قوانین روانشناختی به اندازه تنبیه ها وکیفرهای طبیعی مؤثر هستند . افرادی که از دیگران سوء استفاده می کنند، توسط واکنش های طبیعی مانند فقدان صمیمیت واقعی وعشق در زندگی شان کیفر داده می شوند. آنها توسط خودبرترشان که « کارشیطانی » یا آسیبی را که آنهابه مردم می رسانند، می بیند واز طریق همدردی طبیعی با دیگران باعث احساس گناه درافراد می شود تنبیه می شوند. آنها توسط عصبانیت واعتقادات منفی خودشان که آنها را عذاب می دهد تنبیه می شوند.آنهاآنقدردرگیر احساس عصبانیت خود می شوند که روی خوشحالی را نمی بینند. برای مثال استالین وهیتلر مردانی بودند که بیش ازدیگرافراد در تاریخ بشریت به دیگران آسیب رسانده اند. برخی گفته اند این مردان، نمونه یک نیروی شیطانی هستند. گویی آنها می خواهند ثابت کنندعدالتی وجود ندارد .هرچند هر دوی این افراد ثروت وقدرت زیادی داشته اند ولی زندگی توأم با عذابی دردناک بود.درک این موضوع که چقدربرای افراد شروردشوار است که افراد خوشحالی باشند به من کمک می کند هنگام روبرو شدن با بی عدالتی کمتر دچارعصبانیت شوم.
واقعیت را بپذیرید وببخشید. قسمتی از عصبانیت ماممکن است از یک اعتقاد که ما بیشتر ازدیگران قربانی بی عدالتی شده ایم ناشی شود.شاید ما نسبت به افرادی که ثروتمند تر،زیبا تر، موفقتر یا خوشبخت تر هستند احساس عصبانیت کنیم، خصوصاً اگرفکرکنیم آنها شایسته داشتن این نعمت ها نیستند،ممکن است فکر کنیم اگر نظریه عدالت را دنبال می کردیم زندگی چیز بیشتری به ما می داد. چگونه می توانیم از شرعصبانیت نسبت به افرادی که چیزهایی دارند که شایسته داشتن آنها نیستند،خلاص شویم؟ نظریه عدالت می گوید: افراد فقط باید آنچه را که شایسته آنها هستند بدست آورند. اما خوشبختی می گوید: ما برای خوشحال بودن باید آنچه را که همیشه به نظرناعادلانه می آید بپذیریم .من امیدوار خواهم بود که یاد بگیرم ازآنچه بدست آورده ام خوشحال باشم حتی اگر یکسان وعادلانه نباشد. چه کسی می داند تأثیر نهایی « امتیازاتی » که بدست می آوریم چه خواهدبود؟ بسیاری از افراد فقیر از بسیاری از افراد ثروتمند خوشحال تر هستند. کدام نظریه کمک بیشتری به شما در جهت کنترل عصبانیت والقای احساس خوشبختی در شما خواهند نمود؟
درک وبخشش دوجزء لازم واساسی در فرمول کاهش عصبانیت هستند:
شاید ما در بخشیدن خودمان نیز دچار مشکل باشیم.شاید هنوز از دست خودمان به دلیل انتخاب های بدی که در زندگی خود کرده ایم ،عصبانی هستیم . شاید فکر کنیم آنقدر « بد » هستیم که شایستگی خوشحال بودن را نداریم . چگونه می توانیم خود را به خاطر خراب کردن زندگیمان ببخشیم ؟ ممکن است والدین یا حتی « خدا» را به خاطر اینکه از ما موجوداتی شکست خورده ساخته اند سرزنش کنیم وآنها را مقصر بدانیم. همه این موارد در ظاهر ناعادلانه هستند. چگونه می توانیم از سرزنش خود یا دیگران به دلیل بد اقبالی هایی که در زندگی به آنها مواجه می شویم دست برداریم؟
نظریه عدالت می گوید: مافقط زمانی باید به چیزی دست پیدا کنیم که شایستگی آن را داشته باشیم. نظریه عدالت می گوید: فردی که بیشتر از شایستگی اش چیزی بدست آورده باشد باید اضافه آن رابرگرداند واین درحالیست که افرادی که کمتر از شایستگی خود دریافت کرده اند باید چیز بیشتری بدست آورند. این نظریه می گوید: ما فقط زمانی خوشحال خواهیم بود که حسابمان دارای توازن باشد. تا آن زمان باید زند گی خود را وقف برقرارکردن توازن کنیم(البته هیچگاه به حقیقت نخواهد پیوست.)
نظریه خوشبختی می گوید:
۱)عادلانه بودن آنچه را داده وآنچه را که بدست آورده اید فراموش کنید.
۲) زندگی خود را همانگونه که هست قبول کنید .
۳)طبق زندگی خود کار وفعالیت کنید .
مقصر دانستن خود ودیگران ،احساس گناه ، حسابگری ، عصبانیت وسایر تفکرات منفی فقط موانعی هستند که راه ما را برای خوشحال بودن سد می کنند.
▪ توجه: پذیرش نظریه خوشبختی به این معنا نیست که ما جرأت ورزانه رفتار نکنیم .ما درصورت لزوم می توانیم پاداش ها وکیفرها را به یک قرارداد تبدیل کنیم واز آنها برای دادن انگیزه به دیگران استفاده کنیم.
۵) آیا از عصبانیت یا آسیب رساندن به دیگران به عنوان انگیزه استفاده می کنید؟
آیا شما برای تنبیه یک نفر روی عصبانیت ویا آسیب رساندن به وی پا فشاری می کنید؟ شاید در ابتدا ببینید نظریه عدالت کارایی چندانی ندارد. شاید فکرکنید با اصرار بر عصبانیت خود آنها را تنبیه می کنید . اما پا فشاری بر عصبانیت یا آسیب رساندن فقط برای خود شما مضر است.
اگر هدف شما تغییر رفتار دیگران است، می توانید از پاداش ها وتنبیه ها برای تأثیر گذاری بر رفتار آنها استفاده کنید .شما اینکار را از روی انتقام یا عصبانیت انجام نمی دهید که به آنهادریادگیری رفتارها کمک کند. آنقدر صبر کنید تا آرامش خود را بدست آورید. بیان دلایل همراه با حفظ خون سردی از تنبیه کردن با عصبانیت مؤثرتر است. دربسیاری ازموقعیت ها پاداش ها مؤثرتر از تنبیه ها هستند.
۶) انتظارات وتوقعات زمینه ای را بررسی کنید.
توقعات برآورده نشده می توانند به عصبانیت ختم شوند. انتظار شمااز دیگران وخودتان دراین شرایط چیست؟
آیا انتظار شمارازاین فرد ودر این شرایط خاص کمی فراتر از واقعیت نیست؟
انتظارات خودرا درباره آنچه برای خوشحال شدن به آن نیاز دارید ونیز نوع زندگی خود را بررسی کنید. انتظاراتی را که از خود دارید از دیگران نیز بپرسید. شاید معیارهای شما بیشتر از معیارهای دیگران ونیز با آنها متفاوت باشد. شاید شما از دیگران انتظار دارید به همراه شما از این انتظارات پیروی کنند. شاید حق با شما باشد ولی باید بدانید این انتظارات برای شما هستند نه انتظارات دیگران. یکی از ریشه های عصبانیت ، نپذیرفتن افراد (رویداد) به همان صورتی که می توانند باشند است.
« تفکرات حق به جانب» وانتظارات وتوقعات بالا سبب می شود احساس سردرگمی کنیم. این تفکرات وتوقعات سبب می شوند برخی خود راقربانی دیگران بپندارند ودیدی منفی نسبت به جهان پیدا کنند. این توقعات سبب نوعی احساس عمیق ضعف وعصبانیت نسبت به مورد بی مهری قرار گرفتن می شوند. توقعات وانتظارات مهم ترین منشاء عصبانیت دربسیاری از افراد هستند.
۷) به جای اینکه عصبانی باشید سعی کنید خوشحال باشیدـ« عصبانیت من بیش از آنکه به تو آسیب برساندبرای خود من مضراست.»
پافشاری بر عصبانیت نتایج خودـ مخرب دیگری نیز دارد. این نتایج شامل تأثیرات منفی بر بدن ودور شدن از خوشی ها ولذت های لحظه حاضر است . شما نمی توانید در یک زمان هم خوشحال باشید ، هم عصبانی . این کا رغیر ممکن است . بنابراین فقط یک راه انتخاب دارید: یا عصبانیت یا خوشحال بودن.
افرادی که از روی عادت عصبانیت را انتخاب می کنند، زندگی پر از آشفتگی وعصبانیت دارند.برای تسلط بر عصبانیت این نتایج را به خود یاد آوری کنید. به خود بگویید: « خود من، چرا وقتی می توانم خوشحال باشم عصبانیت را انتخاب کنم؟» از این روش برای کنترل عصبانیت خود استفاد کنید .
۸) به خاطر داشته باشید « این روندی معمول است»
ما نمی توانیم دنیا را تغییر دهیم . حتی نمی توانیم بسیاری از چیزهایی را که دراطرافمان وجود دارند ونیز جنبه های زندگی خود را تغییر دهیم ، مخصوصاً گذشته خود را .بنابراین فقط به خاطر داشته باشید حتی اگر آن را کاملاً نیز درک نکردید می توانید آن را همانگونه که هست بپذیرید وبا خود بگویید « این روندی همیشگی ومعمول است».
شیوه های رفتاری کاهش عصبانیت:
▪ هشدار: بیان پرخاش گرانه عصبانیت می تواند به روابط آسیبی دائمی وارد کند
۱) فکر کنیدـ « پرخاش گری میان ما فاصله ای ایجاد خواهد نمود».
به فردی فکر کنید که به شما حمله ای فیزیکی کرده یا به شما بد وبیراه گفته است. این تجربه چگونه است؟
ترس، صدمه رساندن یا عصبانیت ناشی از به یاد آوردن آن خاطره درباقی زندگی همراه شما خواهد بود. پرخاش گری می تواند خشمی طولانی مدت ودر نتیجه فاصله ای میان شما وفردی که به شما حمله کرده است ایجاد کند. پرخاش گری می تواند اعتماد را در شما پایین آورد وترسی همیشگی از اینکه دوباره مورد آسیب قرار بگیرید در شما ایجاد کند.
همچنین ممکن است این ماجرا زمانی تکرار شود که شما به دیگران آسیب می رسانیدـ چه شما قصد این کار را داشته باشید وچه نداشته باشید. شاید طرف مقابل را طوری شرطی کرده اید که به جای دوست داشتن شما از شما بترسد ویا شما را عصبانی کند. ترس وخشم با عشق ناسازگار هستند.آیا شما هنگامی که فردی را که برای شما مهم است به صورت شفاهی یا جسمانی مورد حمله قرار می دهید، می خواهید به او صدمه بزنید؟ شما می توانید به طرف مقابل خود حتی با خطاب قرار داده وی با یک کلمه نا مناسب آسیب برسانید که همین امرمی تواند سبب بیشتر شدن بحران شود . اگر فردی نسبت به انتفاد یا عصبانیت حساس باشد، این تأثیر می تواند دروی دو چندان شود.
یک نشانه بزرگ توقف برای خود تصور کنید .قبل از حمله به فرد یا صحبت کردن از روی عصبانیت به عواقب آن فکر کنید. سعی کنید همدردی کنید. بهترین منظورهای آنان را در نظر بگیرید . خون سرد وسیاستمدار باشید.
۲) جرأت ورز باشیدـ در جستجوی راهی برای برنده شدن باشید.
اگر از دست فردی عصبانی هستید، روی بالاترین هدف خود در زندگی تمرکزکنیدـ یعنی بیشتر کردن خوشحالی خود ودیگران. انتخاب کردن عشق وخوشحالی ـ حتی زمانی که احساس عصبانیت می کنید ـ باعث قوی تر شدن نفس برتر شما می شود.
روی عشق ورزیدن نسبت به خود تمرکز کنید. به عمق ودرون خود بروید وقسمتی ازخودبرتر تان را که به دیگران بی قید وشرط عشق می ورزد ، پیدا کنید. روی احساس عشق وهدف ونیز جستجو ویافتن را ه برای برنده شدن متمرکز شوید. سعی کنید همانگونه که زاویه دید خودتان را در نظر می گیرید، زاویه دید دیگران را نیز درک کنید.اگر دریافتن راه برای برنده شدن موفق شوید،این موفقیت سه برابر خواهد بود:
۱) برآوردن نیازهای اولیه خودتان
۲) ازبین بردن عصبانیت خود ـ مخرب نسبت به دیگران
۳) وادار کردن دیگران به نزدیک شدن به شما «فائق آمدن بر آنها» . بهترین راه برای از بین بردن یک دشمن اینست که با او دوست شوید.
۴) اگر فردی بسیار غمگین شده است کمی درنگ کنید.
هنگامی که در وضعیت بغرنجی قرار دارید عواطف خود را بازبینی کنید. اگر می بینید دارید کم کم عصبانی ونگرانمی شوید یا احساس گناه می کنید کمی به خود استراحت بدهید. استراحت دادن یا مکث کردن به این معناست که هر دوی شما صحبت کردن را متوقف کنید ویا اینکه مدتی از هم دور باشید تا بتوانید درباره آن فکر کنید، خون سردی خود را بدست آورید ودوباره بر خود مسلط شوید. حتی اگر این مکث ها ودرنگ ها فقط برای چند دقیقه باشد بازهم مؤثر هستند.از آنها استفاده کنید ومشخص نمایید که چه می خواهید وچگونه می توانید با دیگران برخورد کنید.
برای درنگ کردن، می توانید بگویید: « من به زمان نیاز دارم تا درباره آنچه می خواهیم درباره اش صحبت کنیم فکر کنم . من می خواهم در این مورد باز هم صحبت کنیم.» اگر طرف مقابل نمی خواست صحبت را کنار بگذارد، بر خواسته خود پافشاری نموده ومحل را ترک کنید.
به همین ترتیب اگر مشاهده کردید طرف مقابل نمی خواست صحبت را کنار بگذارد، برخواسته خود پافشاری نموده ومحل را ترک کنید.
به همین ترتیب اگر مشاهده کردید طرف مقابل شما خیلی ناراحت شده وبرخورد سازنده ای با شرایط پیش آمده ندارد، یک زمان وقفه واستراحت برای خود تعیین کنید. می توانید حرف هایی را که در بالا گفته شده تکرار کنید یا بگویید : « به نظر می آید هر دوی ما ناراحت شده ایم، اگر نمی توانیم بحث را با خون سردی ادامه دهیم ، من باید کمی استراحت کنم » .
از مکث ها ودرنگ ها در اولین مراحل بحث وکشمکش بهره بگیرید، آنقدر صبر نکنید که اوضاع بدتر از آنچه که هست شود.از درنگ ها ومکث ها برای بدست آوردن خون سردی خود استفاده کنید.
۵) راه های سازنده ای برای آزاد کردن انرژی خود وبرانگیختگی پیدا کنید.
حتماً تا به حال عباراتی مانند« عصبانیت خود را بیرون بریز » را شنیده اید.فروید ا زمدل زود پز که درصورت تخلیه نشدن انرژی خواهد ترکیداستفاده کرده است . این آنالوژی تا حدودی دقیق ودرست است.
عصبانیت باعث بالا رفتن سطح انرژی و برانگیختگی می شود ـ انجام فعالیت های انرژی زا ، باعث آزاد شدن انرژی می شود.تحقیقات این نظریه را که عصبانیت به برانگیختگی وانرژی بالا ختم می شود ومی تواند ساعت ها یا حتی بیشتر به طول بینجامد تأیید کرده اند . در طول این مدت، ما می خواهیم عصبانیت خود را تجدید کنیم. فعالیت های انرژی بر از این انرژی استفاده می کنند وبرانگیختگی بیش از حد را خنثی می کنند. بنابراین علاوه بر متدهای داخلی کاهش عصبانیت ، می توان با انجام فعالیت های انرژی بر عصبانیت را کم اثر نمود. ورزش کنید. پیاده روی کنید،بدوید، فعالیت جسمانی وکار بدنی داشته باشید
۵)عصبانیت خود را به صورت سا زنده بیان کنید نه به گونه خودـ مخرب
بسیاری از افراد در استفاده از مدل فروید اغراق می کنند.آنها معتقدند برای رهایی از عصبانیت باید پرخاش گری خود را با انجام کارهای مضرمخرب برای دیگران واشیاء نشان دهند. بسیاری از افراد حتی روانکاوها معتقدند بیان پرخاش گرانه عصبانیت تنها راهی است که می توانیم برای « رها شدن از عصبانیت » اتخاذ کنیم . ما باید آن را روی فرد یا شیئی دیگراعمال کنیم . تحقیقات نشان داده اند این نظریه درست نیست.
درست است که هر گونه رفتار انرژی بر از طریق کم اثر کردن برانگیختگی سبب کاهش عصبانیت می شود ولی این نکته نیز درست است که « احساسات خوب» ناشی از آن باعث تقویت رفتار خودـ مخرب می شود. به هر حال، تقویت کردن رفتار پرخاش گرانه آن را تبدیل به عادت قوی تری خوهد نمود. افرادی که ازرفتار پرخاش گرانه برای « رها شدن از عصبانیت » استفاده می کنند پرخاشگرهستند. تحقیقات این یافته ها را مورد تأیید قرار می دهند . یک را ه بهتر برای کاهش عصبانیت انجام کاری سازنده وانرژی بر مانند ورزش کردن وانجام فعالیت های جسمانی است که به حل مشکلات کمک می کند.
رفتار پرخاش گرانه « صادقانه » چگونه رفتاری است؟ اگر فردی شما را « کودن» ،« خودخواه» ویا برهر گونه لقب منفی دیگری مورد خطاب قرار دهد وبگوید: « من فقط می خواستم احساساتم را صادقانه بیان کنم»، چه احساسی به شما دست خواهد داد؟به نظر شما این رابطه تا چه اندازه سازنده است؟ اظهار نظرهای پرخاش گرانه شاید در لحظه عصبانیت افکار را به صورت صادقانه بیان کنند ولی آیا به نظر شما تمام تصویر همین است؟
آیا « صادقانه » بودن آنها ناشی از افکار شخص عصبانی است که می خواهد به شما آسیب برساند.
آیا اگر فرد به شما بگوید او واقعاً به شما اهمیت می دهد ونسبت به کاری که انجام داده اید عصبانی است، رفتار وی سازنده تر نخواهد بود؟ آیا اگر فرد زمانی را به گوش دادن به نظرات شما اختصاص دهد وروی یافتن راه حل های سازنده کار کند، رفتار وی سازنده تر نخواهد بود؟ کدام راهکار بهتر است ؟ « صداقت » پرخاش گرانه یا صداقت همراه با تفکر جرأت ورزانه ؟

منبع:ویستا
ویرایش وتلخیص:برگزیده ها


,