نقد فیلم شبی با پادشاه +(One Night with the King)

وب سایت فیلم گمشده

كارگردان : مایکل سجیل

تهیه کنندگان:متیو کورچ،استفان برین
بازيگران : تيفاني دوپونت ( هاداسا / استر ) ؛ لوك گاس ( خشايار شاه ) ؛ جان نوبل ( شاهزاده آدمانتا ) ؛( عمر شريف شاهزاده مميوكان ) ؛ جان رايس ديويس ( مــُردخاي عموي هاداسا ) ؛ تامي ليستر ( هاگاي / رئيس خواجگان حر  ؛ پيتر اوتول ( سموئل نبي)


نیم نگاهی به فیلم

شبي با پادشاه فيلمي است ضد ايراني با این حال ما باز هم شاهد تحریف تاریخ در این فیلم هستیم،اما به عنوان یک ایرانی علاقمند به تاريخ و فرهنگ اين سرزمين بايد حتماً آن را ببيند . اين فيلم فرصتي است براي آشنايي با خشايار شاه ، معروف به شاه شاهان ؛ گرچه شخصيت محوري فيلم همسر خشايار شاه ، ملكه استر ، است .

فيلم قصه اي است دربارۀ تعصبات ديني و مذهبي در ايران باستان ( يا به روايتي ديگر : رواداري مذهبي در امپراطوري ايران .
تاريخ به ما مي گويد كه خشايار شاه به « اديان ملت ها و كشور هاي مفتوح احترام مي گذاشت . براي مثال ، وي به هنگام لشكر كشي به يونان در شهر تروآ هزار گاو نر براي الهۀ يوناني ، آتنا قرباني كرد و ... » ( به نقل از كتاب تاريخ باستان نوشتۀ نادر مير سعيدي ) و بي دليل نبود كه نام اين سرزمين ( ايرانويچ ) مترادف بود با « سرزمين آزاد نيايش »  
اينها را نوشتم تا با اين توهم فيلم را نبينيد كه هر چه مي گويد دقيقاً برابر است با واقعيت هاي تاريخي ؛ هر چند كه خشايار شاه ِ فيلم « شبي با پادشاه » يك كاراكتر منفي نيست .
داستان فيلم شبي يا پادشاه بر گرفته از يك قصۀ توراتي است ؛ قصه اي كه تحت عنوان كتاب استر در توراتِ عبراني يا عهد قديم ذكر شده است . در اين قصۀ مذهبي چگونگي ازدواج يك دختر يهودي به اسم « هاداسا » با خشايار شاه ، امپراطور نامدار هخامنشي ، شرح داده شده است .
تورات از خشايار شاه به عنوان « اخشورش » نام برده است . از كارهاي چشمگير اين پادشاه ، حمله به مصر و سپس لشكر كشي عظيم اش به يونان بود كه در سال 480 قبل از ميلاد رخ داد . بنا بر روايت هرودت ( تاريخ نگار يوناني ) مجموع سربازان ايراني به حدود 3/2 ميليون نفر مي رسيد كه به عنوان يكي از برزرگترين لشكر كشي هاي تاريخ جهان ثبت شده است . خشايار شاه كه فرزند داريوش بزرگ بود حدود 20 سال پادشاهي كرد و سر انجام به دست اردوان ، رئيس محافظان خود كشته شد .
در فيلم شبي با پادشاه تيفاني دوپونت در نقش هاداسا ظاهر مي شود . هاداسا يك دختر يتيم يهودي است كه توسط عمويش مــُردخاي ( جان رايس ــ ديويس  بزرگ شده .(

مُردخاي يك كاتب است او از خشايار شاه ( لوك گاس ) ، پادشاه امپراطوري بزرگ ايران ، فرمان مي برد و سخت به او وفادار است . در همين هنگام خشايار شاه كه از دست همسر از خود راضي اش عصباني است ، وي را از خود طرد مي كند ( در كتاب هاي تاريخ آمده كه همسر خشايار شاه زن خشن و بي رحمي بود به اسم كتايون . البته مورخان يوناني اساساً معتقد بودند كه همۀ ملكه هاي هخامنشي زنان بي رحم و خشني بودند  (

خشايار شاه نوكرهاي خود را به گوشه و كنار امپراطوري ايران مي فرستد تا همسر تازه اي را كه لايق تصاحب عنوان ملكۀ ايران باشد براي وي انتخاب كنند . مُردخاي تصميم مي گيرد « هاداسا » را به عنوان يكي از كانديداهاي همسري پادشاه معرفي كند . مُردخاي از هاداسا مي خواهد كه تبار يهودي خود را پنهان نگه دارد . او همچنين نام برادر زادۀ خود را از « هاداسا » به « استر » تغيير مي دهد تا كسي به تبار يهودي وي شك نكند . اوضاع بر وفق مراد مُردخاي پيش مي رود و استر مورد توجه هاگاي ( تامي ليستر ) رئيس خواجگان حرم پادشاه ، قرار مي گيرد .

هاگاي نيز به نوبۀ خود همۀ سعي اش را مي كند كه استر در نظر پادشاه مقبول افتد . نهايتاً خشايار شاه استر را به عنوان همسر خود و ملكۀ جديد ايران بر مي گزيند .
اما حالا كه استر ملكه شده بايد با دو آدم توطئه گر و خطرناك مبارزه كند و نقشه هاي پليد آنها را نقش بر آب سازد . اين دو نفر عبارتند از : شاهزاده آدمانتا ( جان نوبل ) كه چشم به تصاحب تاج و تخت خشايار شاه دوخته است و هامان ( جيمز كاليس ) كه دشمن يهودي هاست و قصد دارد از طريق پادشاه يك برنامۀ نسل كشي را عليه آنها را بياندازد . در اين ميان شاهزاده مميوكان ( عمر شريف ) ، عضو وفادار دربار خشايار شاه ، نقش مهمي را در تضعيف شاهزاده آدمانتا بازي مي كند .

اما خطر « هامان » بسيار فوري است زيرا او قصد دارد به زودي نقشۀ خود را عملي كند و بايد ديد كه آيا ملكه استر مي تواند پادشاه ايران را از اين توطئه آگاه كند و مانع نابودي يهوديان شود يا خير .
شبي با پادشاه با وجودي كه از نماد افراط گرايي در رنج است ( براي مثال توجه كنيد به علامت صليب شكستۀ « هامان » كه هدف از آن تأكيد بر گرايشات شديداً ضد سامي گرايانۀ هامان است ) و گهگاه در چاله چوله هاي تك گويي و ديالوگهاي طولاني و خسته كننده مي افتد ، اما در مجموع جذاب و تماشايي است . بازيگران به درستي انتخاب شده اند و به ويژه دوپونت و لوك گاس در نقش هاي خود حسابي مي درخشند . ارزش هاي توليدي اين فيلم 20 ميليون دلاري نيز در سطح بسيار بالايي است . ريتم و ضرباهنگ فيلم به رغم كند و بطئي بودن هر گز كسالت بار و خسته كننده نميشود . علاوه بر اين بايد به طراحي صحنه و لباس « نيتا لولا » و « آرادانا ست » اشاره كرد كه فوق العاده زيبا و تماشايي از كار در آمده است بدون آنكه زيادي پر زرق و برق باشد .
شبي با پادشاه توسط مايكل او . سايبل كارگرداني شده است . فيلمنامۀ اين فيلم را استفان بلين بر اساس نو ولي به اسم هاداسا ( مبتني بر كتاب استر عهد عتيق ) نوشته است . اين فيلمنامه به شدت به منبع اصلي خود وفادار است .
شبي با پادشاه در قياس با دو فيلم قبلي شركت سازنده اش ( رمز اُمگا و كارمن : قهرمان ) رويكرد بالنسبه عام تري را در پخش سراسري دارد .
اين فيلم نه فقط آدمهاي مذهبي را به خود جلب مي كند بلكه توانايي آن را دارد كه افراد به اصطلاح لائيك ( غير مذهبي ) را به سالن هاي نمايش دهندۀ فيلم جلب كند . به ويژه حضور نو آمده اي به اسم تيفاني دوپونت ، مي تواند تماشاگران بيشتري را به سوي اين فيلم بكشاند .
ژانر فيلمهاي حماسي / مذهبي زماني در هاليوود بسيار محبوب بود اما در دهه هاي اخير اين ژانر به تلوزيون نقل مكان كرد و جايگاه والاي خود را در سينماي آمريكا از دست داد . شبي با پادشاه فيلمي است كه قصد احياي اين ژانر قديمي محبوب را دارد . موفقيت تجاري اين فيلم قطعاً باعث خواهد شد كه فيلمهاي بيشتري در اين ژانر سينمايي ساخته و عرضه شود .


بيژن استيري:(نقاد فيلم)
راست اش را بخواهيد مطمئن نيستم كه واقعيت تاريخي تا چه حد مطابق با آن چيزي است كه در فيلم شبي با پادشاه بيان شده . تاريخ باستان ايران عمدتاً از قول يوناني ها كه دشمن امپراطوري ايران بوده اند روايت شده . آنچه هم كه در تورات راجع به كورش و خشايار شاه آمده ، به قدري آميخته با تعصبات مذهبي و يهودي است كه انسان را دربارۀ واقعيت تاريخي دچار ترديد مي كند .
در كتاب تاجگذاري استر( نوشتۀ برنا ابر ، ترجمۀ عبالرضا هوشنگ مهدي ) آمده است كه استر عامل اصلي در جنگ ميان ايران و قوم يهود بوده ، در حالي كه يهوديان تا قبل از اين ، ساليان متمادي به خوبي و خوشي در امپراطوري ايران زندگي مي كرده اند . اما در تورات آمده است كه استر تلاش زيادي كرد تا جلوي جنگ را بگيرد . او موفق به انجام اين كار نشد اما حداقل توانست يهوديان را مجهز كند تا آنها بتوانند تلفات كمتري بدهند و بهتر از خود دفاع كنند بنا به گفتۀ تورات اقدامات استر باعث شد كه جان بسياري از يهوديان نجات پيدا يابد . ( و به همين دليل يهوديان جهان همه ساله با برگذاري عيد « پوريم » از استر و خدامات اش قدر داني مي كنند . ) به هر حال از شوهد امر پيداست كه تاريخ ايران باستان ابهامات بسياري را دارد .
نبايد فراموش كنيم كه ما ملتي هستيم كه پيشينۀ فرهنگ شفاهي اش قوي تر از فرهنگ مكتوب اش است و به همين دليل مي بينيم كه هيچ نوشته يا سند مكتوبي از آن دوران باقي نمانده ( به جز چند لوح سنگي ) تا بتواند تاريخ باستان واقعي ما را مشخص كند . اما قدر مسلم ، شاهان امپراطوري ايران به رغم كشور كشايي هايشان ، حاكمان روادار و منصفي بودند و باز فراموش نكنيم كه لوح استوانه اي كورش كبير ، اولين بيانيۀ حق.ق بشر در كرۀ خاكي است و من بسيار نگرانم كه فيلمهايي مثل شبي با پادشاه به اين شهرت ِ نيك ِ تاريخ ِ باستان ايران صدمه بزند . گفتني در اين باره فراوان است ...

عهد عتيق به 3 بخش تقسيم مي‌شود:

1)    تورات؛ كه به پنج بخش يا به عبارتي به «اسفار پنجگانه» تقسيم مي‌شود كه عبارتند از: تكوين (پيدايش)، خروج، لاويان، اعداد، تثنيه (تورات مثني).

2)  كتوبيم (مكتوبات)؛ كه شامل يوشع بن نون، قضاه بني اسرائيل، روث، اول شموئيل، دوم شموئيل، اول ملوك، اول تاريخ ايام، دوم تاريخ ايام، عزرا، نحمياه، استر، ايوب، مزامير(زبور داود) امثال سليمان، واعظ سليمان و سرود سليمان.

3) نِبوديم ( انبياء)؛ كه شامل اشعياه، يرمياه، نياحات يرمياه، حزقيل، دانيال، هوشيع، يوئيل، عاموص، عوبدياه، يوناه، ميكاه، ناحوم، حبقوق (حيقوق)، صفنياه، حگيّ، زكرياه و ملاكي.

 بنابر اين استر و روايت آن به عنوان متن مقدس مورد تأييد يهوديان است.

استر (هَدَسه)، دختر ابي‌حائل بوده است كه در حدود پنجاه سال قبل از ميلاد مسيح در سرزمين ايران (بزرگ) به دنيا آمده و بعد از فوت پدر و مادرش، عمويش (و يا پسر عمويش) مردخاي، سرپرستي او را برعهده گرفت. مردخاي پسر يائيز از نوادگان يعقوب نبي(ع) و از نسل بنيامين بوده است.

استر و مَردخاي، از نسل يهوديان كوچ كرده از اوشليم در زمان كوروش بودند و در شوش(Susa) پايتخت ييلاقي خشايارشا (كزرسس Xerxes) زندگي مي‌كردند..

خشايارشا در سال سوم پادشاهي خويش، عازم جنگ با يونانيان بود و مي‌خواست انتقام پدرش، داريوش را بگيرد. همان جنگي كه در مراحل ابتدايي آن، نبرد «ترموپيلا» اتفاق افتاد و ارتش بزرگ ايران، سپاه اندك «لئونيداس» را شكست داد.

ملكه وشتي (Vashti)، همسر خشايارشا كه مومنه‌اي زرتشتي بود، شاه را از جنگ با يونيانيان برحذر مي‌داشت و از وي مي‌خواست كه به عمران و آباداني مملكت خويش بپردازد.

در فيلم شبي با پادشاه، زماني كه وشتي با خادم خود، عازم ملاقات با شوهر خويش- خشايارشا - مي‌شود، روسري بر سر دارد و تا زماني كه خادم ازكاخ بيرون نرفته است، حجاب خويش را برنمي‌دارد و بر نظريه حجاب بانوان ايراني قبل از اسلام، صحّه مي‌گذارد.

يهوديان به سرپرستي مردخاي، به دنبال بسط و توسعه نفوذ خويش بر دربار هستند تا بتوانند به ثروت و مقام دست پيدا كنند ولي ملكه وشتي، شهبانو و «هامان» وزير اعظم خشايارشا، در مقابل توسعه‌طلبي آنان مقاومت مي‌كنند. بنابراين آنها طرح توطئه‌اي مي‌كشند كه بتوانند وشتي و هامان را حذف كنند و البته فيلم شبي با پادشاه قصه را جور ديگري روايت مي‌كند كه برخلاف كتاب مقدس نيز هست.

در آستانه سالروز تاجگذاري خشايارشا، يهوديان مجلس ضيافتي ترتيب مي‌دهند و از خشايارشا خواهش مي‌كنند، وي نيز به اين مجلس مشرّف شود. در حين برگزاري مراسم ضيافت، عده‌اي از وسط مجلس با شعار «وشتي، وشتي» خواهان حضور ملكه وشتي مي‌شوند. (مردخاي از طريق «هيجاي» كه او نيز يك يهودي نفوذ كرده به دربار و خادم وشتي است، مي‌داند كه وشتي به دليل اعتقادات مذهبي خود به هيچ وجه در چنين مجلسي شركت نخواهد كرد.)

با شعارهاي پي در پي مردم مبني بر حضور وشتي در مجلس ضيافت، خشايارشا، مجبور مي‌شود به وشتي پيام بفرستد كه سريعاً در مجلس ضيافت حاضر شود تا مردمان، زيبايي و جمال او را ببينند ولي وشتي پيغام مي‌دهد كه «راضي نباشد كه مردانِ مستِ نامحرم، صورت بانوي اول ايرانيان را ببيند» و بدين ترتيب از فرمان پادشاه سرپيچي مي‌كند و در مجلس ضيافت حاضر نمي‌شود. از طرف ديگر برخي از درباريان نيز كه با وشتي مخالفند از فرصت استفاده كرده و به شاه گوشزد مي‌كنند، اينك كه وي عازم جنگ با يونانيان است، صلاح نيست با سرپيچي وشتي، مماشات كند چرا كه باعث گستاخي ديگران و چه بسا نافرماني فرماندهان جنگي در ميدان جنگ خواهد شد، بنابر اين از وي مي‌خواهند با قاطعيت تمام با وشتي برخورد كند كه خشايارشا نيز فرمان عزل وشتي را از مقام «بانوي اول ايران» صادر مي‌كند و بدين ترتيب وشتي، كنار مي‌رود و البته فيلم به راحتي نقش يهوديان را در اين واقعه كتمان مي‌كند.

جالب است بدانيم كه داستان عفت و پاكدامني وشتي را شاعر فرانسوي «راسيس» و شاعر اتريشي آلماني زبان، «گريل پارتسر» به نظم درآورده‌اند و درامي مهم از آن ساخته‌اند كه در اروپا به نمايش در مي‌آيد.

بعد از عزل وشتي، هدسه (استر) توسط هيجاي (خواجه يهودي دربار) به پادشاه معرفي مي‌شود و وي با خواندن بخشهايي از تاريخ ملوك (پادشاهان) كتاب مقدس، دل خشايارشا را به دست مي‌آورد و به مقام شهبانويي ايران مي‌رسد.

 هامان، وزير اعظم ايران، از ترس گسترش نفوذ يهويان، درصدد كنترل آنان برمي‌آيد و در مقابل نيز مردخاي و يارانش دنبال حذف هامان هستند.

آنها در صدد جلب اعتماد خشايارشا هستند و براي اين كار طرح ترور خشايارشا را مي‌كشند و از سوي ديگر آن را براي شاه افشا مي‌كنند.

شاه، بدل خويش را به محل وقوع حادثه مي‌فرستد، بدل ترور مي‌شود و در نتيجه به صحت گفته‌هاي آنها ايمان مي‌آورد و با اين ترفند، مردخاي اعتماد شاه را جلب مي‌كند.

ازسوي ديگر، استر، هامان و شاه را به ضيافت شام سه نفره دعوت مي كند. خشايارشا كه به مردخاي اعتماد كرده، دشمني هامان با مردخاي را قابل توجيه نمي‌داند و از طرفي توسط استر به هامان بد گمان شده و دستور به دار آويختن وي را صادر مي‌كند و به جاي او، مرد خاي را برمي‌گزيند.

مردخاي و استر كه اينك به قدرت رسيده‌اند، دستور قتل 75800 ايراني را در دو روز صادر مي‌كنند. «استر» كتاب مقدس اين واقعه را چنين روايت مي‌كند:

«روز يازده و دوازده‌ ادار، يهوديان‌ بر دشمنان‌ خود پيروز شدند. 2 در سراسر مملكت‌، يهوديان‌ در شهرهاي‌ خود جمع‌ شدند تا به‌ كساني‌ كه‌ قصد آزارشان‌ را داشتند، حمله‌ كنند. همه‌ مردم‌ از يهوديان‌ مي‌ترسيدند و جرأت‌ نمي‌كردند در برابرشان‌ بايستند. 3 تمام‌ حاكمان‌ و استانداران‌، مقامات‌ مملكتي‌ و درباريان‌ از ترس‌ مردخاي‌، به‌ يهوديان‌ كمك‌ مي‌كردند.4 زيرا مردخاي‌ از شخصيت‌هاي‌ برجسته‌ دربار شده‌ بود و در سراسر مملكت‌، شهرت‌ فراوان‌ داشت‌ و روز به‌ روز بر قدرتش‌ افزوده‌ مي‌شد. 5 به‌ اين‌ ترتيب‌ يهوديان‌ به‌ دشمنان‌ خود حمله‌ كردند و آنها را از دم‌ شمشير گذرانده‌، كشتند. آنها در شهر شوش‌ كه‌ پايتخت‌ بود، 500 نفر را كشتند. 7-10 ده‌ پسر هامان‌، دشمن‌ يهوديان‌، نيز جزو اين‌ كشته‌شدگان‌ بودند .اسامي‌ آنها عبارت‌ بود از: فرشنداتا، دلفون‌، اسفاتا، فوراتا، ادليا، اريداتا، فرمشتا، اريساي‌، اريداي‌ و ويزاتا. اما يهوديان‌ اموال‌ دشمنان‌ را غارت‌ نكردند. 11 در آن‌ روز، آمار كشته‌شدگان‌ پايتخت‌ به عرض‌ پادشاه‌ رسيد. 12 سپس‌ او ملكه‌ استر را خواست‌ و گفت‌: يهوديان‌ تنها در پايتخت‌ 500 نفر را كه‌ ده‌ پسر هامان‌ نيز جزو آنها بودند، كشته‌اند، پس‌ در ساير شهرهاي‌ مملكت‌ چه‌ كرده‌اند! آيا درخواست‌ ديگري‌ نيز داري‌؟ هر چه‌ بخواهي‌ به‌ تو مي‌دهم‌. بگو درخواست‌ تو چيست؟ 13 استر گفت‌: «پادشاها، اگر صلاح‌ بدانيد به‌ يهوديان‌ پايتخت‌ اجازه‌ دهيد كاري‌ را كه‌ امروز كرده‌اند، فردا هم‌ ادامه‌ دهند و اجساد ده‌ پسر هامان‌ را نيز به‌ دار بياويزند». 14پادشاه‌ با اين‌ درخواست‌ استر هم‌ موافقت‌ كرد و فرمان‌ او در شوش‌ اعلام‌ شد. اجساد پسران‌ هامان‌ نيز به‌ دار آويخته‌ شد. 15 پس‌ روز بعد، باز يهوديان‌ پايتخت‌ جمع‌ شدند و 300 نفر ديگر را كشتند ولي‌ به‌ مال‌ كسي‌ دست‌درازي‌ نكردند. 15بقيه‌ يهوديان‌ در ساير استانها نيز جمع‌ شدند و از خود دفاع‌ كردند. آنها 000/75 [هفتاد و پنج هزار] نفر از دشمنان‌ خود را كشتند و از شر آنها رهايي‌ يافتند، ولي‌ اموالشان‌ را غارت‌ نكردند. 17 اين‌ كار در روز سيزدهم‌ ماه‌ ادار انجام‌ گرفت‌ و آنها روز بعد، يعني‌ چهاردهم‌ ادار پيروزي‌ خود را با شادي‌ فراوان‌ جشن‌ گرفتند. 18 اما يهوديان‌ شوش‌، روز پانزدهم‌ ادار را جشن‌ گرفتند، زيرا در روزهاي‌ سيزدهم‌ و چهاردهم‌، دشمنان‌ خود را مي‌كشتند. 19 يهوديانِ به‌ اين‌ مناسبت‌ روز چهاردهم‌ ادار را با شادي‌ جشن‌ مي‌گيرند و به‌ هم‌ هديه‌ مي‌دهند».

وقوع اين قتل عام در روز 11 و 12 ادار (ماه يهودي) مصادف با 13 فروردين موجب پراكنده شدن و فرار مردم شهرهاي ايران به دشتها و كوههاي اطراف گشت و مردم فرار كرده در روز 13 فروردين جان خويش را از خطر كشتار به در بردند كه بعدها به سيزده بدر موسوم شد.

قابل ذكر است، يهوديان و به ويژه صهيونيست‌ها سالروز اين واقعه را جشن مي‌گيرند كه به «عيد پوريم» معروف است. در اين روز، آنها در نوشيدن شراب افراط كرده و شيريني مخصوصي را پخته و مي‌خوردند. در عيد پوريم، يهوديان به ويژه كودكان با برچهره زدن نقاب خشايارشا، استر، وشتي، هامان و مردخاي، نقش آنها را بازي كرده و باعث خنده و شادي جمع مي‌شوند.

«عيد پوريم» در واقع جشن قتل عام و هولوكاست دهها هزار ايراني است كه صحت آن مورد تأييد عهد عتيق است و يهوديان نه به عنوان يك واقعه تاريخي بلكه به عنوان روايتي مقدس كه به آن ايمان دارند و هر ساله نيز سالروز «هولوكاست ايراني» را جشن مي‌گيرند.

فيلم شبي با پادشاه، روايت استر است ولي همين كه به هولوكاست ايراني (قتل و عام ايرانيان توسط يهوديان) نزديك مي‌شود به پايان مي‌رسد و فقط گوياي مظلوميت كاذب يهوديان در ايرانِ آن زمان است در حالي كه اين يهوديان بودند كه به روايت كتاب مقدس، 75800 ايراني را به قتل رساندند و چه بسا اين رقم كمتر از آني باشد كه نشان دهنده تعداد دقيق كشته شدگان ايراني به دست يهوديان باشد.

قصه «استر» چنان بر يهوديان و صهيونيست‌ها مهم و مقدس است كه چندين فيلم و سريال پيرامون اين موضوع ساخته‌اند كه به تعدادي از آن اشاره مي‌شود.

 

منبع :فیلم گمشده


مطالب مشابه :


ميرمهنا نخستين بازي رايانه اي ملي وارد بازار شد

ميرمهنا نخستين بازي بازي هاي رايانه اي ايراني شمشير نادر، لطفعلي ۱۵۵.دانلود




علل پيدايش نماد شير و خورشيد در پرچم قبلي ایران:

بعد با خورشيد و شمشير همراه نادر، از ابريشم سرخ و زرد اسامي ايراني. نام




تاريخچه تكامل پرچم ايران

او بيرق هاي نوک تيز و باريک که بر روي آن آيه اي از قرآن و تصوير شمشير نادر که مردي چند




نقد فیلم شبی با پادشاه +(One Night with the King)

ايراني هرگز زانو نخواهد زد نوشتۀ نادر مير تضعيف شاهزاده آدمانتا بازي مي




برچسب :