زندگینامه جبار بخش آخر

5- آغاز تعلیم به کودکان ناشنوا

 باغچه بان چون از کار آسان روی گردان بود و همواره به دنبال موقعیتی می گشت

 تا توانایی و استعداد نهفته خود را در زمینه های تازه و دشوار بیازماید، با دقت بی نظیر

 در حالات کودکان کرولال در بازار تبریز ، به فکر تعلیم به آنان اُفتاد.

در واقع ، ورود جبار باغچه بان به صحنه آموزش به ناشنوایان ، به طور اتفاقی و بدون

 یک برنامه از قبل تعیین شده ، صورت گرفت.

برخلاف انتظار باغچه بان ، "دکتر محسنی" مدیر کل فرهنگ آذربایجان با کمال خونسردی گفت:

 اگر تو چنین استعدادی داری که لالها را زباندار کنی بهتر است که در باغچه

 اطفال به کودکان تُرک ، زبان فارسی یاد بدهی . ما به دبستان کرولالها نیازی نداریم .

باغچه بان در پاسخ ، گفت:

ببخشید من کار خلاف شرعی نمی کنم که به اجازه شما نیازمند باشم. من فردا تابلو

 را دردبستان خواهم زد و شما دستور بدهید آن را پایین بیاورند.

باغچه بان دیوانه وار در را به هم زده و بیرون آمده و دو روز بعد تابلویی را بالای

 ساختمان زده با اعلانی بدین مضمون:

در باغچه اطفال کلاسی برای تعلیم نوشتن و خواندن و حرف زدن به بچه های کرولال

 گشایش یافت و هر طفل کرولالی می تواند به طور مجانی در این کلاس تحصیل کند. از

 ساعت چهار تا نُه بعد از ظهر برای اسم نویسی به دفتر باغچه اطفال مراجعه کنید.

صدای این اعلان مانند انفجار بمبی توجه عموم دانشمندان و فرهنگیان تبریز را به خود

 جلب کرد و جنجالی برپا ساخت ..... تقریباً همان بلایی که در آغاز دعوی نبوت به سر

هر پیامبری آمده بود ، به سر باغچه بان نیز آمد. عده ای تکذیب و تمسخر کردند و

 عده ای باغچه بان را شارلاتان نام نهادند. بعضی ها می گفتند این هم یک نوع کلاهبرداری است.

بعضی ها می گفتند جبار باغچه بان مرض شهرت دارد و ظرفیت نداشت تا محبوبیتی را که از

 تأسیس باغچه اطفال پیدا کرده بود، هضم کند و کار خود را به رسوایی کشانید....

حتی برای خود جبار باغچه بان این فکر پیش آمد که اگر با این حال و اوضاع موفقیتی حاصل نشود

، باید از تبریز فرار کرد. امّا خوشبختانه ثبات قدم جبار باغچه بان باعث شد که دو روز بعد از

اعلام اعلان ، "لطفعلی رعدی آذرخشی " و دو پسر آقای قزوینی که کرولال مادر زاد بودند ،

اسم نویسی کردند. پس از شش ماه در باغچه اطفال جشنی برای امتحان این سه کودک کرولال بر

 پا شد در این جشن ، تمام فرهنگیان و دانشمندان تبریز ، علمای خارجی و اعضای کنسولگری های

خارجه حضور داشتند و در حیاط بزرگ باغچه اطفال که محل نطق شهید محمد خیابانی بود ، جایی

برای گذاشتن صندلی اضافی دیگر باقی نمانده بود و علاوه بر دیوارهای حیاط باغچه اطفال ، درختان

خانه های همجوار و همسایه هم آدم بار آورده بودند.

امتحان شروع شد، بچه های کرولال برای مردم درس خواندند و در تخته سیاه دیکته نوشتند... پس از

موفقیت بچه ها در امتحانات ، نطق های مقامات آغاز شد ، تقدیر ها و تمجیدها از زمین می جوشید و

از آسمان می بارید. مردم از دست و هورا کشیدن سیر نمی شدند....

به این ترتیب ، آموزش و پرورش کرولالها (ناشنوایان) در ایران - البته با دشواری زیاد-

 توسط جبار باغچه بان آغاز گردید.

 ابتکار الفبای گویای باغچه با

باغچه بان بعداز موفقیت در تعلیم به سه کودک کرولال تبریزی در سال 1303 شمسی ،

 به فکر تهیه الفبای دستی ویژه ناشنوایان اُفتاد و بعد از تلاشهای شبانه روزی خود ، بالاخره

روش تعلیم الفبای دستی را که از علمی بودن آن اطمینان یافته بود ، به عنوان "روشی

 تازه" در نشریه خویش "زبان" به سال 1323 شمسی مطرح کرد و سپس آن را در کتاب

"الفبای گویا" به سال 1329 شمسی چاپ کرد که به خاطر تاکید زیاد بر روی  تلفظ و لبخوانی

، به "الفبای گویای باغچه بان" شهرت یافت و تاکنون در مراکز آموزشی ناشنوایان ایران مورد استفاده قرار می گیرد

     

-           تاسیس اوّلین کودکستان در شیراز:

"شمسی به دلایل سیاسی موجبات انحلال "باغچه اطفال" را فراهم ساخت. در نتیجه ،

جبار باغچه بان دعوت مدیر کل فرهنگ فارس "ابوالقاسم فیوضات" را که ارزش خدمات

فرهنگی اش در آذربایجان را بخوبی درک می کرد، پذیرفت و در اوّلین کودکستان شیراز واقع

در منطقه دومیل شروع به فعالیت کرد.

جبار باغچه بان با وجود داشتن مشکل در درک زبان محلی ( لهجه شیرازی) کودکان ،

 توانست برای آنها فرهنگی تحت عنوان "زندگی کودکان" شامل اشعار ، سرود های کودکانه

و چیستانهای پی ریزی کند که به سال 1308 شمسی در شیراز چاپ شد و به عنوان نخستین

 کتاب غیر درسی کودکان ایرانی در تاریخ ادبیات کودکان ایران ثبت گردیده است.

تمام اقدامات جبار باغچه بان در کودکستان شیراز ، "ابتکاری" بود و محرکش "احتیاج"

و مشوقش "توفیق" بود. هریک از اقدامات مقدمه و مکمل دیگری بود و باهم  در یک جهت

و هدف معین بود. در نتیجه ، ورزش همراه با گردش در کوه و صحرا ، قصه گویی ، تمرین

 رختشویی ، بنایی ، خشت زنی ، منبت کاری ، انواع بافتنی ، دوختن ، بریدن تصاویر

 و آلبوم درست کردن ، آموزش کارهای گلی و دستی و نقاشی جزو برنامه های کودکستان شیراز درآمد.

جالب این است که روش اسم نویسی در کودکستان شیراز نیز ابتکاری و به شکلی بود که

تا آن زمان سابقه نداشت. باغچه بان در هنگام اسم نویسی ، پرسشنامه ای حاوی سئوالات درباره

 اخلاق ، روحیات ، عادات ، خلق و خوی ، شغل و سلامتی کسانی که در محیط زندگی کودک بودند ،

 به اولیای کودکان می داد که تکمیل کنند تا مبنای شناسایی کودک و نحوه رفتار با او در کودکستان شود.

 البته چون سطح فکر مردم آن زمان در حدی نبود که به اهمیت این قبیل نکات واقف باشند لذا به صورت

 مشکوک به اینکه کودکستان و خود شخص باغچه بان چرا به اسرار زندگی خانواده های کودکان

 دخالت می کند، گاهی جواب صحیح نمی دادند.

     
     


- تالیف اوّلین  نمایشنامه ویژه کودکان ایران

 جبار باغچه بان در کودکستان شیراز هفت نمایشنامه

ویژه کودکان تحت عنوان "خانم خزوک "(1307) ، "گرگ و چوپان"(1308) ،

"پیر و ترب"(1311) ، "مجادلۀ دوپری" ، " شیر و باغبان " ، " شنگول و منگول "

 و "آتشدان زرتشت" را نوشت که سه نمایشنامه نخست درچاپخانه شیراز به نام

 "مطبع سعادت شیراز"  چاپ شد .

نکته جالب و قابل توجه این است که جبار باغچه بان در پشت جلد کتابهای مذکور

 ، خود را با عنوان  "مدیر کودکستان شیراز و معلم کودکان کر و گنگ" شناساند. این نشان

دهنده اندیشه و عزم او برای پی گیری شاهکار نا تمام اش یعنی "آموزش به کودکان ناشنوا"

 در تبریز است که خوشبختانه با انتقال او به تهران و تاسیس اولین دبستان ناشنوایان در ایران

 به سال 1311 شمسی به نتیجه رسید.

باغچه بان معتقد بود که کودک باید بازی کند و گرنه کودک سالمی نیست و به این ترتیب ،

 علاوه بر درس ، اجرای برنامه های نمایشی را لازم می شمرد که از نخستین گام در پیدایش

 ادبیات نمایشی کودکان ایران به شمار می آید.

برخلاف نمایش های سنتی ایران از جمله تغزیه خوانی ، در نمایش باغچه بان  روش کارگروهی

 و جابجایی نقش به کار گرفته می شد و اشکال گوناگون زندگی را به بینندگان نشان می داد

 در نتیجه ، کودکان ایرانی از این شیوه جدید نمایش ، درس دگرگونی پیوسته در زندگی اجتماعی

را فرا می گرفتند.

جالب این است که باغچه بان به همراه همسرش "صفیه میربابایی" برای بعضی از اشعار و

 نمایشنامه هایش ، آهنگ نیز تنظیم می کرد که می توان حدس زد که چقدر تأثیر مثبت بر روی

روحیه کودکان می گذاشت.

     

باغچه بان که شاهد نیاز کودکان شیراز به سرگرمی های پر کشش و در عین حال آموزنده

 بود، کتاب "بازیچه دانش" (1311 شمسی) را تألیف کرد که شامل طرح چند نوع بازیچه

 برای پرورش قوای فکری و تقویت حافظه کودکان می باشد.

-          پایه گذاری آموزش ناشنوایان در ایران

جبار باغچه بان در شیراز ، چون همواره به فکر مسئله "تعلیم به کرولالها" بود ، در تابستان 1311

شمسی به تهران آمد و به دنبال تأسیس دبستان ویژه کرولالها رفت. او با تشویق و پیشنهاد دوست خویش

"دکتر بهره مند" در روزنامه اطلاعات آذر ماه 1311 شمسی ، اعلانی به شرح زیر داد:

 مقتضی است کسانی که دارای اطفال کرولال هستند و مایلند اطفالشان در مدّت کمی ، نوشتن و خواندن و حرف

زدن آموخته و از فقز و بدبختی که آتیه ایشان را تهدید می کند ، نجات یابند. از این تاریخ عصرها از ساعت 3

 الی 6 بعد ازظهر برای ثبت نام به آدرس ذیل مراجعه فرمایند.

اطفالی که از نقاط دور دست از قبیل ولایات و ایالات فرستاده می شنوند ، با شرایط خصوصی

به طور شبانه روزی پذیرانی خواهند شد. بدیهی است آقایان مراجعه کنندگان در مراجعه به این

مؤسسه  تسریع خواهند فرمود زیرا وقتی که هده اطفال به حد کافی رسید ، طفل دیگری قبول نخواهد شد.

نشانی: تهران، خیابان ناصر خسرو، مطب دکتر بهره مند

با اینکه قید وشرط سنگینی در اعلان باغچه بان وجود نداشت ، جز "صوفیا" دختر

 کرولال دکتر لبنان کسی مراجعه نکرد. کار بسیار سخت بود زیرا مردم جبار باغچه بان

 را یک شخص کلاهبردار شهرستانی می دانستند و بچه های محل سنگ انداخته و شیشه

های اتاق کلاس را می شکستند.

دکتر لبنان و همسرش چون حرف زدن دختر کرو لال خودشان را دیدند ، خوشحال شدند و

 کمکی شامل سه چهار صندلی و یک میز کهنه را به جبار باغچه بان دادند در نتیجه ، او توانست

خانه محقری در چهار راه حسن آباد ، کوچه طرشتی را اجاره کند و یک تابلوی کوچک دبستان

کر ولالها به بالای در آن نصب کند.

خوشبختانه تا آخر سال 1312 شمسی سه چهار شاگرد کرولال هم اضافه شد. جبار باغچه بان

 بعد از هشت ماه تدریس به شاگردان کرولال ، یک مراسم جشن امتحانی برای آنها در خانه دکتر

 لبنان برپا شد و از "دکتر علی اصغر حکمت" وزیر فرهنگ و مدیران کل وعده ای از رجال

دعوتی به عمل آورد. آقای وزیر از مشاهده تدریس و نتیجه امتحان بچه های کرولال بسیار متعجب شد

و جبار باغچه بان را مرهون تعریف و تمجید های فراوان خود کرد و مقرر نمود از همان تاریخ ،

 ماهانه به دبستان اعانه داده شود لذا کار تدریس باغچه بان رو به بهبودی رفت و او توانست امتیاز

 تأسیس اوّلین دبستان کرولالها در ایران را در آغاز 1313 شمسی بگیرد.

در واقع ، مساعدت موثر "دکتر علی اصغر حکمت" به عنوان وزیر فرهنگ در تاریخ آموزش

 ناشنوایان ایران برای همیشه ثبت گردیده است. چون به گفته جبار باغچه بان:

 من برای تأسیس دبستانی برای کرولالها به تهران آمدم امّا چون مهاجر قفقازی هستم و پاسپورت

مهاجرتی دارم ، نمی توانم امتیاز تأسیس دبستان را بگیرم. چهار پنج ماه است دوندگی کرده ام امّا

به نتیجه نرسیدم و تصمیم گرفتم از تهران به قفقاز برگردم ، هدف هایم را درآن جا دنبال کنم و

 دبستان کرولالها را در شهرایروان ، ارمنستان تأسیس کنم ....

     

-          اختراع تلفن گنگ با گوشی استخوانی:

جبار باغچه بان دستگاهی تحت عنوان " تلفن گنگ" یا "گوشی استخوانی" را در 22 بهمن 1312

 شمسی اختراع کرد که شاگردان کرولال با گرفتن میله آن به دندان می توانند از طریق استخوان

فک صورت ، ارتعاشات صوتی را دریابند و بشنوند. این دستگاه در 18 فروردین 1313 شمسی

 تحت شماره 118 در اداره ثبت شرکتها و علایم تجارتی و اختراعات ثبت گردیده است.

باغچه بان چگونگی اختراع دستگاه مذکور را توضیح می دهد :

در پانزده سالگی در اثر تصادفی گوش راست من کر شد و اولیای من بجای اینکه

 مرا نزد دکتر ببرند ، پیش سیدی که ادعا می کرد با دعا و دوا هایی می تواند بیماری

مرا شفا دهد، بردند و این سید عالی جناب مدّت پانزده روز به قول خودش دواهایی درگوش

 من ریخت و دعاهایی در گوشم می خواند و فوت می کرد. یکی از این دواها آنطوری که به

 خاطر می آورم ، نفت بود! این سید در اثنای معالجه ساعت را نزدیک گوشم می گرفت

 نمی شنیدم ولی وقتی که آن را به گوشم می چسباندم ، احساس مس کردم که می شنوم در نتیجه

 آقا به نذر و نیاز خود می رسید! اتفاقاً روزی وقتی که من به سمت چپ خوابیده بودم و گوش

 شنوایم به وسیله بالش گرفته شده بود ساعت را به گوش راست گذاشته و صدای آن را شنیدم.

کنجکاو شده ساعت را بادندان گرفتم و احساس کردم صدای ساعت را بخوبی می شنوم. چند بار

تکرار کردم و دیدم جداً می شنوم. خلاصه دریافتم که هر گاه گوش شنوای من بسته باشد، از

 طریق دندان صدای ساعت را می شنوم. در اثر این تجربه ، عذر آقای سید خواسته شد!

روزی هنگامی که به تعلیم کرولالها مشغول بودم. ناگهان این موضوع به یادم آمد و بچه های

کرولال را با گرفتن ساعت در دهان امتحان کردم و دیدم می شنوند. چون نتیجه مثبت بود ،

 به فکر ساختن "گوشی استخوانی" برای کرولالها افتادم....

اهمیت جبار باغچه بان در این بود که با وجود نداشتن تجربه در کار الکتریکی ، به اختراع

چنین دستگاه با ارزشی در نخستین سال تأسیس دبستان کرولالها در ایران نایل آمد تا به مدد آن ،

 درک و قدرت قوه شنوایی کودکان کرولال را بالا ببرد. البته این دستگاه چون به بزرگی یک

صندوق است ، حمل آن برای کودکان کرولال عملی نبود. در نتیجه سرمایه ای هنگفت و امکانات

 وسیعی لازم بود تا آن دستگاه به صورت یک وسیلۀ کوچک و سبک درآید و به تولید انبوه برسد.

چنین سرمایه و امکانات حمایتی متاسفانه از جانب دولت در اختیار جبار باغچه بان گذاشته نشد. در

 نتیجه ، وسیله اختراعی باغچه بان "تلفن گنگ" یا "گوشی استخوانی" به همان صورت اولیه اش

تاکنون در اتاق خواب وی واقع در طبقه دوّم دبستان ناشنوایان باغچه بان شماره یک –

 یوسف آباد نگهداری می شود.

نمونه مشابه این دستگاه بالاخره در آذر 1350 شمسی ( حدود 38 سال بعداز زمان اختراع

 باغچه بان ) توسط دو مخترع آمریکایی با نامهای "ارل کولارد" و "فرد آلن" در ایالت کالیفرنیا

کامل تر ساخته شد و به تولید انبوه رسید و همچون سمعک مورد استفاده افراد ناشنوا واقع می شود.

ودر پایان جبار باغچه بان یک مبتکر وتکنولوزیست آموزشی بود که هر چه از ابداعاتش بگوییم

 کم است واز ویژگیهای او این بود که منتظر تعریف وتمجید روسا نبود بلکه چون به کار خود

 اعتقاد داشت محکم واستوار اعتقادات خود را در راستای کمک به کودکان به مرحله اجرا در می آورد.

روحش شاد ویادش گرامی باد.


مطالب مشابه :


زندگینامه جبار بخش آخر

در منطقه دومیل شروع به منبت کاری ، انواع بافتنی ثبت شرکتها و علایم تجارتی و




برچسب :