معرفی معماران ایرانی

معمار ایرانی / پرویز موید عهد

دكتر پرويز مويد عهد در سال 1308 در تهران متولد شد. وي داراي دكتري معماري و شهر سازي از دانشگاه سوربن پاريس 1336، عضو هئيت علمي دانشگاه تهران و رئيس دفتر فني اداره ساختمان دانشگاه از 1336 است . دكتر مويدعهد در سالهاي 1336 و 1343 به مراتب دانشياري و استادي رسيد . وي علاوه برتدريس در دانشگاه شهيد بهشتي و دانشكده ساختمان پلي تكنيك رياست دانشكده هنرهاي تزييني وزارت فرهنگ و هنر را نيز بر عهده داشته است.

گروه : هنر

رشته : معماري و شهر سازي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر پرويز مويد عهد پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه درزادگاه خود، وارد دانشگاه تهران شد و پس از اخذ ليسانس معماري به فرانسه عزيمت كرد و در سال 1336 با اخذ مدرك دكتري رشته معماري و شهر سازي از دانشگاه سوربن پاريس به ايران بازگشت.خاطرات و وقايع تحصيل : سالها اقامت و تحصيل درشهر پاريس از وقايع مهم زندگي علمي استاد دكتر پرويز مويد عهد بود كه در شكل دهي فكر و تجارب وي بسيار موثر افتاد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مطالعه، تحقيق و انجام تحقيقات علمي در رشته معماري و شهرسازي همواره

از امور مورد علاقه استاد دكتر پرويز مويد عهد بوده است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و مسئوليت هاي استاد دكتر پرويز مويد عهد عبارت بوده اند از : عضو هئيت علمي دانشگاه تهران ( گروه معماري و شهر سازي) از سال 1336 رئيس دفتر فني اداره ساختمان دانشگاه تهران 1336 دانشيار گروه معماري و شهر سازي دانشكده هنر دانشگاه تهران 1337 استاد گروه معماري و شهر سازي دانشكده هنر دانشگاه تهران 1343 مدرس در دانشگاههاي شهيد بهشتي و پلي تكنيك رئيس دانشكده هنرهاي تزييني وزرات فرهنگ وهنر

فعاليتهاي آموزشي : استاد دكتر پرويز مويد عهد از سال 1336 به عنوان عضو هئيت علمي دانشگاه تهران استخدام شد. وي در دانشكده هنرهاي تزئيني وزارت فرهنگ و دانشكده معماري دانشگاه شهيد بهشتي و دانشكده ساختمان پلي تكنيك به تدريس دروس مربوط به تاريخ و اصول معماري پرداخته است.

مراکزي که فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : استاد دكتر پرويز مويد عهد بناهاي ارزشمندي را در داخل و خارج از كشور طراحي كرده است كه از آن جمله مي توان به محوطه نمايشگاه بين المللي تهران، مركز تحقيقات دارويي و پيش دارويي ، طرح خاتم كاري تالار بزرگ و تزئينات كاخ گلستان، مرمت و بازسازي وزارت آموزش و پرورش و مرحله اول مصلاي بزرگ امام خميني اشاره كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه، تحقيق و تاليف آثار در زمينه معماري و شهر سازي به ويژه طرح هاي مجموعه هاي كلان شهري در تهران و حتي در خارج از كشور از جمله اموري است كه دكتر پرويز مويد عهد بدان اشتغال داشته است.

آرا و گرايشهاي خاص : استاد دكتر پرويز مويد عهد عمدتا به طرحهاي تحقيقي جهت كاربردهاي عملي در بناي ساختمانها و مجموعه هاي عمومي مهم علاقمند است.

 

آثار :

طرح خاتم كاري تالار بزرگ و تزيينات كاخ گلستان
 

طرح عمومي مرحله اول مصلاي بزرگ امام خميني در تهران
 

طرح محوطه نمايشگاه بين المللي تهران
 

طرح مركز تحقيقات دارويي و پيش دارويی
 

طرح مرمت و بازسازي وزارت آموزش و پرورش.

معمار ایرانی / محسن میرحیدر

مهندس محسن ميرحيدر، معمار، متولد سال۱۳۱۵ كرمانشاه

فوق ليسانس معمارى از دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران ۱۳۴۳

داراى درجه ph.M در برنامه ريزى و طراحى شهرى از مؤسسه معمارى لندن (A-A) ۱۳۵۰

تدريس اقتصاد شهرى براى دوره دكتراى شهرسازى دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران  ۵۳ - ۵۲

تدريس اقتصاد شهرى و منطقه اى براى دوره كارشناسى دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران ۵۳ -۵۰

طراح معمارى و مسؤول پروژه در مهندسين مشاور اميرنصرت منقح،يوسف شريعت زاده وهمكاری۵۰ - ۳۸

عضو هيأت مديره و قائم مقام مديرعامل «مهندسين مشاور بنيان» ۶۰ - ۵۰

مديرعامل «مهندسين مشاور پيرراز» از سال۶۲

عضو هيأت داوران پروژه ديپلم رشته شهرسازى و برنامه ريزى مؤسسه معمارى لندن ۱۹۷۱ - ۱۹۷۰

عضو مؤسسه معمارى لندن (A-A) از سال۱۹۷۰

عضو هيأت داوران براى انتخاب بهترين طرح بيمارستانى (جايزه آبادى)

عضو كميته عالى بررسى طرح هاى جامع دانشگاه ها و برنامه ريزى فضاهاى آموزشى وزارت فرهنگ و

آموزش عالى در سال۷۱

عضو شوراى گروه معمارى جامعه مهندسان مشاور ايران ۷۲ - ۷۰

عضو شوراى برنامه ريزى و هماهنگى جامعه مهندسان مشاور ايران ۷۴ - ۷۲

عضو كميته عالى و تخصصى تدوين مقررات ملى ساختمان ۷۳ - ۷۱

عضو كميته بررسى و اصلاح نظام فنى و اجرايى طرحهاى

عمرانى كشور ۷۳ - ۷۲

عضو كميته بررسى و تنظيم آيين نامه اجرايى قانون نظام مهندسى كشور در سال۷۵

عضو هيأت مؤسسين انجمن صنفى مهندسان مشاور معمار و شهرساز ۷۵

عضو اولين هيأت مديره كانون مهندسان معمار دانشگاه تهران ۷۷ - ۷۵

عضو انجمن صنفى مديران فنى و اجرايى

مديريت و سرپرستى پروژه هايى چون «كاخ جوانان»، «سينما صحرا»، «ساختمان هاى اوليه دانشگاه

كرمان»، «چاپخانه اسكناس بانك مركزى» و... (قبل از انقلاب) و «بيمارستان آموزشى كرمان»، «پروژه

اجلاس سران كشورهاى اسلامى»، «كتابخانه ملى ايران»، «مركز اسناد و تاريخ ديپلماسى وزارت امور

خارجه»

محمد شمخانى: چيزى كه حالا و بعد از چند دهه كار مداوم معمارى «محسن ميرحيدر» را به ما معرفى

میكند و مى شناساند، نه قرار گرفتن در يك روند توليد و تبليغ ، كه تأثيرگذارى او در عرصه معمارى معاصر

ايران است. تأثيرى كه بيش از همه و به زعم خود معمار، مدلول يك تجربه تيمى است و يك كار گروهى

منسجم. نكته اى كه نبود يا كمبود آن حالا حرفه «مهندسين مشاور» را تهديد و تحديد مى كند و آن را به

سمت و سوى نوعى «تك صدايى» كه بيگانه با درونه واقعى هنر معمارى است، پيش مى برد. هنرى كه

ميرحيدر آن را فراتر از هنر مجسمه سازى و نقاشى و گرافيك و... مى داند و حضور و هم نهادى ديگر

هنرها را در آن مسلم مى شمارد: «در معمارى چيزى كه بسيار مهم مى نمايد و تا حدودى از نظر

معماران امروز ايران پوشيده مانده، مسأله فضا است. فضايى كه انسان با آن ارتباط دارد و در پرورش و

پويايى انسان تأثير دارد. وقتى با حق الزحمه اندكى بايد به معمارى بپردازيم و فرصت كافى براى

رسيدگى به همه جوانب نداشته باشيم، بسيارى ترجيح مى دهند كه فقط به حجم توجه كنند تا به فضا.

بنابراين با كار اندك و توضيح زياد، تمام بحث ها در اطراف فرم خارجى صورت مى پذيرد و باقى محتواى بنا

در سايه قرار مى گيرد.»

ميرحيدر كه مديريت و نظارت او را در كارهاى بزرگى چون «پروژه اجلاس سران كشورهاى اسلامى» و

«كتابخانه ملى ايران» ديده ايم و به ياد داريم، در برابر اين پرسش كه مشكل اصلى معمارى الآن و امروز

ايران چيست، به از بين رفتن تيمهاى بزرگ و كم رنگ شدن كارهاى تيمى اشاره مى كند و مى گويد:

«وقتى در يك پروژه بزرگ معمارى از نام طراح اصلى يا شخص طراح سؤال مى شود، اين حاصل عدم

اطلاع پرسشگر از مسائل و مشكلات و طبيعت كار معمارى است. اينكه طراح پروژه كيست و طراحى

اصلى را چه كسى انجام داده است، تنها در پروژه هاى كوچك چندهزار متر مربعى تا حدودى مصداق مى

يابد. در پروژه هاى بزرگ اما، اين پرسش و پاسخ آن نمى تواند گوياى مطلبى باشد. در كارهاى بزرگ

معمارى ممكن است تيم طراحى به سرپرستى يك نفر كارى انجام بدهد كه هم ارزش با مديريت و تيم

سرپرستى اجراى كار است و اين درست مانند موسيقى هاى كلاسيك بزرگ است كه يك مصنف دارد و

يك رهبر اركستر. در موسيقى هاى سمفونيك، ارزش كار رهبران اركستر گاهى مى تواند هم ارزش و

گاهى حتى ارزشمندتر از كار مصنف موسيقى باشد. يك موسيقى سمفونيك خوب و كامل حاصل

همكارى عاشقانه كانداكتور و كامپوزر است. در معمارى نيز مهمترين قسمت كار؛ كارى كه بخواهيم به

اتمام برسد نه در حد ماكت و مقدارى نقشه بماند، در مرحله سوم (نظارت بر اجراى كار) شكل مى گيرد

و اين مشابه كار همان رهبر اركستر است. متأسفانه در اين زمينه با بى عنايتى مسؤولين ذيربط كار

رهبرى تيم اجرايى فراموش شده و حرمت خود را از دست داده و در نتيجه تأثير بسيار چشمگيرى در

كيفيت معمارى امروز ما گذاشته و مى گذارد.»

ميرحيدر «پايين بودن حق الزحمه» و «بى مهرى مسؤولين نسبت به مهندسين مشاور» را باعث

شتابزدگى و افت كيفيت در اجراى آثار معمارى مى داند و معتقد است كه نهادينه شدن اين روش و منش

صدمات جبران ناپذيرى به طرح هاى ماندگار مى زند: «در معمارى طراح بايد زيباترين پاسخ را براى مسائل

فنى، اقليمى، عملكردى و... بيابد. پاسخهايى كه موارد يادشده را برنتابد، نمى تواند از منظر زيبايى

شناختى قابل ارزيابى باشد. انجام كارهاى اين چنينى، يعنى بررسى و شناخت مسائل پيش گفته و

تلاش براى تهيه پاسخ مطلوب براى آن، از مهندسين باتجربه كه دستمزد آنها به طبع بيشتر از جوانان

است، برمى آيد و اين مستلزم دريافت حق الزحمه مناسبى است كه هزينه هاى لازم را تأمين نمايد. كار

معمارى كارى نيست كه با چند سال تجربه محدود به جميع جوانب آن اشراف پيدا كنيم و نياز مبرمى به

مطالعه و تجربه رشته هاى مختلف مربوط به مسائل فنى و زيبايى شناختى و اجتماعى و روانى و...

دارد.»

در پس اين دغدغه هاى حرفه اى و وطنى ميرحيدر، اما ، دغدغه هاى بزرگترى هم وجوددارد كه نارسايى

هاى ذكر شده شالوده آنها را هم به هم مى ريزد. يكى از اين حساسيت ها، خوانايى و توانايى معمارى

معاصر ايران در متن بزرگتر جهانى است: «ما در مملكتى زندگى مى كنيم كه ساليان سال و قرنها

معمارى ما حرف اول را زده و سرمشق معماران جوامع ديگر بوده است. معمارى ما كه زمانى پاسخگوى

پسند و خورند زندگى مردم و متناسب با شرايط اقليمى و محيطى محل و... بوده، امروز منزوى شده و از

آن نه در دانشكده ها، نه در جامعه و نه دردنيا حرفى به ميان نمى آيد. اگر خارجى ها معمارى و تاريخ با

ارزش معمارى ما را ناديده بگيرند حرجى نيست، اما اينكه ما بياييم و بيرون از ايران هم كارى به سبك و

سياق غربى ها و با ضعف هاى خاص كارهاى امروز خودمان ارائه بدهيم، باعث سرافكندگى است. براى

مثال مى توان از سركنسولگرى هاى وزارت خارجه ياد كرد كه در هيچ كدام از آنها نشانى از ايران به

چشم نمى آيد. اين بدان معنا نيست كه بايد سردر ساختمان را كاشى كارى يا با قوس شكسته اجرا

نمايند، بلكه تهيه طرحى كه در آن روح معمارى ايرانى و سليقه ايرانى سارى و جارى باشد، ميزان است.


بالاخره بايد يك تفاوتى بين معمارى سركنسولگرى ايران با امارات متحده عربى درخارج وجودداشته باشد

و خودنمايى كند!!»

اين تقليدى گرى و منريسم درمعمارى معاصر ايران، بدون شك مدلول چند دليل بنيادى و كليدى است كه

ميرحيدر آنها را چنين بازگومى كند: معمار ما ريزه ريزه شخصيت خود را در برابر يك عده تازه به دوران

رسيده، كارفرماهاى حسرتى و مقلد تمدن غربى ازدست داده است.

معمار ما خودباخته هنر غرب است. براى تربيت معمار ايرانى نه دانشگاهها قدمى برداشته اند، نه

مجريان و مسؤولين شانس مطالعه و تجربه و تحقيق به معماران مى دهند و نه كارفرمايان دراين زمينه

انتظار و درخواستى دارند.

آنها هم دوست دارند كه لااقل ظاهر ساختمان ها شبيه ساختمان هاى خارجى باشد. اين مشكل اصلى

شهرهاى بى سيما است. در بسيارى ازمجلات معمارى نيز وقتى درباره يك ساختمان گزارشى ارائه مى

گردد، متأسفانه فقط به عكس نماهاى خارجى، حجم هاى خارجى و فرم كلى و خارجى بنا بسنده مى

شود. تا آنجا كه براى بسيارى از دانشجويان معمارى اين توهم به وجود مى آيد كه معمارى همان

مجسمه سازى در مقياس بزرگ است. ارزش معمارى و زيبايى حجم خارجى وقتى قابل ارزيابى مى

شود كه حاصل و بازگوكننده فرم وفضاى داخلى باشد.

فضاى داخلى طبيعتاً تحت تأثير شرايط عملكردى، انسانى، اقليمى، فرهنگى و... فرم مى گيرد.

يك معمار اصيل و يك معمار به معناى واقعى كلمه، بدون ترديد كسى است كه در سايه تمام تلاش ها و

ترديدهاى حرفه اى و زيبايى شناسيك خود، مردم و مخاطب و مقيم معمارى را خوب بشناسد و درنظر

بگيرد و بياورد.

نكته اى هم كه درچندساعت هم نشينى و مصاحبت بى روى و رياى اين هنرمند چشمگير بود و مى

نمود و خود را نشان مى داد، اشاره هاى مكرر به مسائل ملموس معمارى در ارتباط و پيوند با زندگى

روزمره مردم بود و تقابل معمارى كلان و خرد و مقايسه معمارى شاخص و سمبليك با معمارى براى مردم.

او در بيان دغدغه هاى شهروندى اش يك جا چنين مى گويد: شايد ۸۰درصد ازمجلات معمارى دنيا، آثارى

كه به عنوان معمارى شاخص ارائه مى دهند ساختمان هاى برگزيده اى چون موزه و تئاتر و... باشد و فرم

و فضاى يك آپارتمان ادارى، مسكونى و يا خدماتى و تجارى نباشد.

بنابراين معمارى مردم واره كه در ارتباط مستقيم با نيازهاى مردم است، به كنار گذاشته شده و موردتوجه

صاحبنظران و منتقدان قرارنمى گيرد.

براى مثال وقتى آپارتمانى با حداقل متراژ قرار است طراحى شود، بايد به خيل سليقه ها و تقاضاهاى

گوناگون افراد استفاده كننده توجه داشت و در غير اين صورت و چنان كه بسيار مى بينيم، فرم هاى خاص

در درون فضا تأمين كننده اين تنوع سليقه نبوده و مزاحم يك زندگى آرام و قابل قبول خواهدبود.

به اين ترتيب پرداختن به معمارى چيزى نيست كه بتواند در مجلات تخصصى موردبحث قرار بگيرد و

بنابراين حرف ازمعمارى فرمان نامربوطى هست و پيش مى آيد كه داراى حجم خارجى ناخوشايند و بى

سيمايى است.

اين حرف هاى به ظاهر كلى و دراصل كاربردى برآمده از چنددهه تجربه معمارى است كه «تأثيرگذارى»،

«توسعه پايدار»، «كارگروهى»، «انگيزه و حركت» و «استفاده از الگوهاى مؤثر» را سرلوحه كارهاى خود

قرارداده و درنهايت نيز به جمع بندى درستى رسيده است.

اين را پنج دهه تحصيل، تحقيق، تدريس و تعميم داشته ها و دانسته ها و دريافت ها به يك سرى پروژه

هاى كليدى، كه سيرى صعودى نيز داشته، اين را به ما مى گويد. دراين مورد تنها كافى است كه به پروژه

«اجلاس سران كشورهاى اسلامى» يا «كتابخانه ملى ايران» اشاره كنيم، كه يكى در كوتاهترين زمان

ممكن (۶ماه) از دست درمى آيد و يكى تبديل به اثرماندگارى مى شود كه دور از هرنوع اتلاف منابع و

انرژى درجريان طراحى و اجراى ساختمان ها، آينده و آيندگان را نيز درنظرمى گيرد و نشانه مى رود. اين

موفقيت ها كه فقط در همين موارد يادشده خلاصه نمى شود، حتماً ريشه در اصول وعقايدى دارد كه در

بلندمدت به دست آمده است: پس از واردشدن دركارحرفه اى بيشترين تأثير را از دوست و همكارم

مرحوم يوسف شريعت زاده گرفته ام. براساس يك سرى ارزش هاى خانوادگى، شخصيت شريعت زاده مرا

مجذوب خودكرد و تا زمانى كه در قيد حيات بود دركنارش بودم و با هم كارمى كرديم و به عبارتى مرجع

فنى و هنرى من بود.

درحال حاضر نيز دركار حرفه اى همان ديدگاه را داريم و همان خط مشى را ادامه مى دهيم.

شريعت زاده اصول خود را داشت و به تبعيت از او مهندسين مشاور «پيرراز» در چند اصل پابرجامانده است

و اميدوارم برجابماند.

هرگز يك ريال از پول پروژه را صرف مطرح شدن خودمان نكرده ايم و هميشه به خاطر اينكه كشور فقيرى

داريم، راجع به مسائل مادى پروژه ها حساس بوده ايم و از خرج تراشى گريزان و از ريخت و پاش و

سوءاستفاده ها جلوگيرى كرده ايم... تك روى و منيت آفت كار گروهى است.

حدود ۴۵ سال است كه در مجموعه پيرراز كارمى كنم. هميشه مسؤولين، مؤسسين و پيشكسوتان ما

به كار گروهى اعتقادداشته و به آن پرداخته اند و تداوم كار پيرراز حاصل همين دفع منيت ها و تك روى ها

و خودپسندى ها بوده است.

درباره آثار معمارى به سامان رسيده تيم ما نيز نظرات متفاوتى ارائه مى شود و فارغ از اينكه نظردهندگان

معمار هستند يا نيستند و يا تجربه اى دركارمعمارى دارند يا نه، بعضى با اشك شوق از آن ياد مى كنند

وبدان مى بالند و بعضى نظرات مخالف با اين كارها دارند.

مهندس محسن ميرحيدر حالا حدود هفت دهه پربار را گذرانده است و اين شمه ناديدنى و ناگفتنى نمى

تواند حتى گوياى زواياى بسته اى از تجربيات مفيد او باشد.

كسى كه هدف غايى و نهايى خود در زندگى را خلق آثارى ماندگار انتخاب كرده و علاقه مند است كه

تجربياتش را كه اعتقاددارد به هزينه اين مردم و به بهاى اتلاف منابع و مصالح و با صرف وقت به دست آمده

دراختيار علاقه مندان و همكاران خود قراربدهد.

معمار ایرانی / عبدالعزیز فرمانفرمائیان

بیوگرافی:

عبدالعزيز فرمانفرمائيان متولد سال ۱۲۹۹ تهران.

دانش آموخته رشته معمارى از دانشكده هنرهاى زيباپاريس (بوزار).

بنيانگذار نخستين دفتر «مهندسين مشاور» در مقياسى ملى و بين المللى ۱۳۳۳.

تدريس كوتاه مدت در دانشكده هنرهاى زيبا دانشگاه تهران دهه ۳۰.

طراحى و اجراى بسيارى از بناهاى معروف و ماندگار معمارى معاصر به تنهايى يا با همكارى معماران و

ديگر دفاتر معمارى ايرانى و خارجى.

يكى از پل هاى اصلى ارتباط معماران ايرانى وخارجى.

شهرسازى در كرج، كرمان، اصفهان وتهران.

تهيه نقشه طرح جامع شهر تهران با همكارى «ويكتور گروئن» آمريكايى با نظر به تأمين يك نظام توسعه

عناصر جديد متناسب با فرهنگ ايرانى، حل مشكلات موجود با پیش بینی ۵ میلیون نفر جمعیت.

طراح موزه فرش تهران، كاخ نياوران، كاخ مادر سعدآباد، مسجد دانشگاه تهران و ...

عرضه و معرفى فناورى پيشرفته در بلندمرتبه سازى با روش هاى ضد زلزله

اداره همزمان دو دفتر معمارى و شهرسازى درايران و يونان (تهران و آتن)

فعاليت گسترده در زمينه ساختمانهاى ادارى، مسكونى، بهداشتى و درمانى، فرودگاهى، مذهبى،

صنعتى، فرهنگى، تجارى و تأسيسات شهرى.

 فرمانفرمائيان جزو نخستين نسل از معماران تحصيل كرده ايرانى در خارج از كشور نيز به حساب مى آيد.

جزو كسانى كه در پاريس و در دانشكده «بوزار» تعليم ديده اند و به گسترش آموزه هاى كلاسيك اين

دانشكده در ايران آن دوران پرداخته اند. به همين خاطر هم مى توان از او به عنوان يكى از معماران نسل

نخست معمارى مدرن و معاصر ايران نام برد.

به دليل اقتصاد راكد و ضروريات بازسازى پس از جنگ ، تنها توجهى نمايشى به معمارى و شهرسازى

مى توانست صورت بگيرد. اين دوران تنها به پيدايش نمادهايى از يك هويت ملى روزافزون انجاميد: تصاوير

گذشته اى افتخارآميز مانند آرامگاه هاى نوبنياد يا بازسازى شده دانشمندان، شاعران وقهرمانان ملى و

تصاويرى كه بر نظامى نوين دلالت داشتند. مانند ميدان هايى با مجسمه نماد رهبرى ملى در مركز آن كه

در همه جا به چشم مى خورد. بناهاى يادبود اين دوران، كه عمدتاً قبل از جنگ جهانى دوم ساخته

شدند، اغلب كوچك و با طرح هايى هنرمندانه و اجراهايى خوب، گواه تحصيلات طراحان ايرانى در پاريس

قبل از جنگ ... بودند. اين طراحان كه با آموزش هاى دانشكده بوزار به ايران بازگشته بودند، تحت

سرپرستى معمار و باستان شناس فرانسوى، آندره گدار، اولين مدرسه آموزش معمارى معاصر ايران را در

دانشگاه تهران پايه گذارى كردند.

بهترين توصيف ويژگى زيبايى شناسانه نظريه ها و نگرش هاى معمارانه براى بناهاى عمومى «يادمان

هاى آريايى» است كه از اسليمى هاى اسلامى نيز بهره برده بودند. تنها فرودگاه مهرآباد اثر محسن

فروغى و مشاوران سوئدى وى، ساختمان مجلس سنا در تهران اثر حيدرغيابى و ساختمان دفتر مركزى

شركت ملى نفت ايران اثر عبدالعزيز فرمانفرمائيان توانستند نظر عموم مردم را كه به ناگاه با مقياس

عملكرد، تكنولوژى و ساخت كاملاً متفاوتى روبه رو شده بودند به خود جلب كنند. گرچه اين بناها

ساختمانهايى قابل توجه بودند، اما هرگز به سطح معمارى عالى نرسيدند.

(منبع مجله معمار)

اگرچه اين تحليل شتابزده و صورى هرگز به كام فرمانفرمائيان خوش نيامده و او را واداشته كه در آمريكا

پاسخى مكتوب و مطبوعاتى بدان بدهد، اما درست بر چنين اساسى است كه مى توان از حضور فكرى و

فلسفى و آفرينه هاى معمارى او ياد كرد و سخنى به ميان آورد. كسى كه بعد از فارغ التحصيلى از

«بوزار» پاريس بلافاصله به ايران مى آيد و در دانشكده هنرهاى زيبا دانشگاه تهران با كسانى چون

سيمون و فروغى مشغول به تدريس مى شود. مسجد دانشگاه تهران نخستين اثرى است كه او به طور

رسمى از خود به جا مى گذارد. اثرى كه «هانرى استيرلن» در كتاب خود آن را در مقايسه با مساجد

قديمى، نمادى از هنر ايرانى شمرده است. تدريس در دانشكده هنرهاى زيبا و كار در دفتر ساختمان

دانشگاه تهران، نمى تواند پاسخگوى نيازهاى درونى و كنكاش هاى بيرونى اين معمار ايرانى باشد و

بالاخره او را وادار به استعفا و به فكر تأسيس يك دفتر مهندسى مى اندازد. دفترى كه تا آن زمان در ايران

وجود نداشت و جاى آن را خارجى ها پر كرده بودند. فرمانفرمائيان اما با روح جست وجوگرى كه دارد به

تكميل تجربيات خود در اين زمينه مى پردازد و اقدام به تشكيل يك دفتر مهندسى در مقياسى ملى و بين

المللى مى كند تا طرف قرارداد دولت ايران در پروژه هاى بزرگ ساختمانى باشد و درست به همين خاطر

هم هست كه حالا ردپاى او را در جاى جاى اين شهر بزرگ (تهران) و در سازه هاى مهم بسيارى مى

بينيم و مى يابيم.

او براى اين كار از مراجعه به منابع خارجى نيز دريغ نمى كند و ضعف پروژه هاى خود را بدين ترتيب برطرف

مى كند. در يك چنين بستر بزرگى است كه بسيارى از معماران درجه يك آن زمان نيز شروع به تجربه

اندوزى مى كنند و وارد بازار كار مى شوند. اين موضوع هم به خالى بودن عرصه باز مى گردد و هم به

تعدد سفارش هايى كه فرمانفرمائيان مى گيرد و مى پذيرد. نسبتى كه با ورود و خروج وزارتخانه هايى

چون آبادانى و مسكن و سازمانهايى چون برنامه و بودجه و ديگر سازمانها و ادارات مرتبط با موضوع

ساخت و ساز دائم قبض و بسط مى يابد.

كامران ديبا در نوشته اى دفتر فرمانفرمائيان را به خاطر تعدد كادر فنى و كيفيت حرفه اى و قدرت انجام كار

در زمان خود و در خاورميانه «بى نظير» مى شمرد و از جمله دستاوردهاى اين دفتر را «عرصه و معرفى

تكنولوژى پيشرفته در ساختمان بلندمرتبه» مى داند كه «باروش هاى ضدزلزله محاسبه شده اند.» نمونه

هاى اين بلندمرتبه سازى را هنوز مى توان در تهران و در چندين سازه شاخص ديد. دفتر مركزى شركت

نفت، ساختمان وزارت كار، ساختمان وزارت كشاورزى، برجهاى سامان، برجهاى ونك پارك، ساختمان

بانك اعتبارات ايران و... از اين جمله اند كه هنوز در بافت شهرى پايتخت خودنمايى مى كنند و در ميان

ساختمانهاى بلندمرتبه نوساز مى درخشند.

به طورى كه مى توان در كارنامه او چه در سالهاى ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۷ كه تنها كار مى كرد و چه در سالهاى

۱۳۴۷ به بعد كه دفاتر ديگرى را به همكارى گرفته بود طراحى و اجراى ساختمانهاى زيادى را با كاربردهاى

گوناگون پيدا كرد. در اين گستره از طراحى ساختمانهاى ادارى و دانشگاهها و مدارس عالى گرفته تا موزه

و هتل و كارخانه و برج و كاخ و مجموعه ورزشى، ترمينال فرودگاه و... يافت مى شود. كارهاى بسيار

شاخصى كه از ميان آنها مى توان به كاخ نياوران، كاخ مادر در سعدآباد، كاخ محمودرضا پهلوى در

سعدآباد، ترمينال حجاج و ترمينال مسافرى صدهزارمترى فرودگاه مهرآباد، موزه فرش تهران، پاويون ايران

درنمايشگاه بين المللى مونترال (۱۹۶۷)، ساختمان پست تهران، ساختمان مركزى اداره تلويزيون ايران،

استاديوم آزادى با درياچه، دانشكده كشاورزى كرج، ساختمان هاى دانشگاه تهران در اميرآباد، ساختمان

بانك صادرات اصفهان، كارخانه داروپخش درجاده كرج، بيمارستان ۲۰۰تختخوابى براى ارتش در شمال

تهران، نقشه جامع شهرتهران (با همكارى ويكتورگروئن)، دهكده خانه دركرج، كاخ پرنس خالد در رياض

(عربستان سعودى) و دهها طرح اجراشده ساختمانى و شهرسازى ديگر اشاره داشت.

اين تصور اغلب بوده و به خاطر آمده كه برخى از بناهاى يادشده مى توانست با طراحى بهتر و دقيق تر به

سطح بالاتر و والاترى ارتقا پيداكند.

البته اين فرض درخيلى موارد و دراستناد به بناهاى دولتى و يادمانى و شهروندى ديگرى كه در ادامه و به

ويژه بعد از انقلاب ساخته شده و مى شوند، تا حدود زيادى بيرنگ و بى رمق مى گردد و اجازه مى دهد

كه همچنان از آثار به جاى مانده از دفتر فرمانفرمائيان و ديگر معماران پيشگام و پيشرو معاصر به بزرگى و

عظمت يادكنيم. چه گام برداشتن در زمانه و زمينه اى خالى، اگرچه هميشه خطر بدعت گذارى و تحميل

سليقه هاى شخصى و مشخص را با خوددارد، اما بسيارسخت تر از هر آغاز و احياناً جبرانى است و اين

به ويژه در معمارى قرن بيستم غرب به اثبات رسيده و در لايه لايه آن نمود يافته است.

عبدالعزيز فرمانفرمائيان چنان كه كامران ديبا از او نقل مى كند كارش را در گاراژ پدرش و با طراحى منازل

شخصى براى اقوام و دوستان آغاز مى كند و براى فرار از اين تنگنا، خود داوطلب درخواست از دولت براى

طراحى و ساخت بناهاى دولتى و عمومى مى شود. كارى كه رفته رفته هم پايه اى براى دفاتر

«مهندسين مشاور» مى شود و هم عرصه را براى ورود معماران جوان و ايرانى به بازار ساخت و سازهاى

كلان باز مى كند و هم زمينه اى مى شود براى رسميت يافتن و به رسميت شناختن نظام معمارى و

مهندسى كه در دهه پنجاه مى رفت با معمارى معاصر غرب همراه شود.

استاد فرمانفرمائيان در يك نگاه اجمالی :

معماري تاريخي ايران بخش مهمي از گنجينه هنر بشري و داراي شناسه بين المللي است اما سرزمين

ما در دوران معاصر در جريان تحولاتي قرار گرفت كه نقطه پاياني بر كارايي روزمره معماري تاريخي ايران بود

و ضرورت تحول آن را براي سازگاري و همراهي با زندگي معاصر ايجاد مي كرد .

ما هنوز از اين دوران گذار نگذشته ايم ، كه مشهون از كشمكشي در همه سطوح زندگي از جمله

معماري بوده است نتيجه اين كشمكش را در طول 100 سال اخير مي توان در شكل گيري معماري خاص

تلفيقي و رواج معماري سبك بين المللي بخصوص در نيمه دوم صده اخير پي گرفت .

معماري كه مي خواهيم راجع به آن صحبت كنيم از نمايندگان شاخص معماري معاصر ما در نيم قرن اخير

است عبدالعزيز فرمانفرمائيان به يك معنا از پايه گذاران برجسته نهادهاي مهندسي و معماري جديد

محسوب مي شود و از سوي ديگر كارهاي شاخص او و همكارانش از مهم ترين نمونه هاي سبك بين

المللي در نيم قرن اخير است كه تقريبا تمامي آنها هنوز پابرجاست . اين كارها به يك معنا هنوز الگوي

استانداردهاي معماري و ساختماني معاصر هستند حتي شايد بتوان مدعي شد كه در سه دهه اخير

ساختماني در حد و قواره آنها ساخته نشده است.

عبدالعزيز فرمانفرمائيان در سال 1299 در خانواده اي صاحب نام در سياست و فرهنگ معاصر به دنيا آمد

وي تحصيليات خود را در دانشكده بوزار پاريس گذراند و در اوايل دهه 30 فارغ التحصيل شد و به ايران

بازگشت .

در ابتدا در گاراژ خانه پدرش شروع به طراحي خانه براي اقوام و دوستان كرد و سپس به استخدام دفتر

ساختمان دانشگاه تهران در آمد وي پس از چندي با مهندس آفتانداليان ، سيحون وغياثي در يكي از

آتليه هاي معماري دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران تحت رياست مهندس فروغي به كار تدريس

پرداخت.

دفتر فرمانفرمائيان علاوه بر طراحي معماري در طراحي شهري و شهر سازي نيز وارد فعاليت شد از جمله

در سالهاي 1346 تا 1354 كليه كارهاي غير صنعتي كنسرسيوم نفت شامل شهرسازي ،مدرسه سازي ،

خانه سازي و ساخت دفاتر اداري در مناطق نفت خيز را بر عهده داشت و شهر سازي و خانه سازي

مجموعه مس سرچشمه كرمان ، شركت خانه در كرج ، شركت خانه در اصفهان و شركت خانه در شرق

تهران را انجام داد . اما شناخته شده ترين فعاليت شهرسازي او تهيه نقشه جامع شهر تهران با همكاري

ويكتور گرون است كه پس از حدود چند دهه كه از تهيه طرح جامع مي گذرد هنوز دستگاه شهر سازي

كشور موفق به تجديد نظر در اين طرح و تهيه طرح جديد كه براي هماهنگي با تغييرات شگرف سي ساله

اخير لازم است نشده است .

عبدالعزيز فرمانفرمايان هم اكنون در پاريس فعاليت حرفه اي خود را ادامه مي دهد، وي در پاسخ به اين

سوال كه در پاريس چه ميكند مي گويد :

" من چه مي كنم ؟ من دق ميكنم . من فكر تهران را مي كنم ،‌فكر كار رو ميكنم . من زياد پير شدم براي

اينكه بتونم كار بكنم ولي با وجود اين ، آدم فكر ميكنه ، فكر ميكنه كه اگه تهران بودم چيكار ميكردم . "

عبدالعزيز فرمانفرمائيان مروري بر ربع قرن معماري دوره اخير ( تعدادي از پروژه هاي طراحي شده در

دفترش‌) :

Ö         طراحي و نظارت مسجد دانشگاه تهران

Ö         طرح ساختمان راكتور اتمي دانشگاه تهران

Ö         طراحي استاديوم يكصد هزار نفري آزادي تهران

Ö         ساختمان شركت نفت

Ö         برجهاي سامان

Ö         برجهاي ونك پارك

Ö         ساختمان بورس

Ö         دانشكده دامپزشكي

Ö         كاخ مادر سعد آباد

Ö         كاخ نياوران

Ö         موزه فرش تهران

Ö         ساختمان اداره مركزي شركت بهشهر

Ö         ساختمان وزارت كشاورزي

Ö         ساختمان وزارت كار

Ö         ساختمان بانك اعتبارات ايران

Ö         پاويون ايران در نمايشگاه بين المللي مونترآل (1967)

Ö         مجموعه اداري مسكوني روي تپه مصلي ( پروژه شهستان سابق)

Ö         تهيه 2500 نقشه اجرايي براي توسعه فرودگاه تهران

Ö         ساختمان پست و تلگراف و تلفن

Ö         طرح اوليه فرودگاه جديد امام خميني

Ö         تهيه طرح جامع شهر تهران

فرمانفرمائيان مي گويد كه كارهاي معماري در دفتر او به طور گروهي انجام مي شد و يكي از طرحهاي

مورد علاقه اش غرفه ايران در نمايشگاه مونترال كانادا و ديگري منزل مسكوني خود اوست كه اينك به

سفارت خانه بلژيك تعلق دارد.

اما عبدالعزيز فرمانفرمائيان براي طراحي اين اثر در سال 43-1342 در سفري به مكزيك از ورزشگاه

دانشگاه مكزيكو سيتي ديدار كرد اين طرح كه در آن از خاك فشرده به عنوان عامل سازه اي استفاده

شده بود مورد توجه او قرار گرفت در طرح استاديوم 100 هزار نفري آزادي تصميم گرفت همانند ورزشگاه

دانشگاه مكزيكوسيتي بستري فشرده از خاك ايجاد و مجموعه را روي آن بنشاند خاكبرداري براي سازه

استاديوم زمينه ساز ايجاد درياچه مفرهي در جوار آن شد مهندس عليرضا راد پي مدير عامل شركت

تهران بستون كه به معاونت و رياست دفتر فني سازمان برنامه منصوب شد مهندس خاك اين طرح بود . از

طرح استاديوم چيزي نگذشته بود كه (1349) دولت ايران متقبل برگزاري بازي هاي آسيايي در سال 1351

(1972) شد وزارت آباداني و مسكن (به وزارت كورس آموزگار) به سمت مجري طرح انتخاب شد اين طرح

تحت نظر فرمانفرمائيان و به مديريت رضا مجد و هيربد و با همكاري نادر اردلان انجام شد ضرب العجل 17

ماهه براي طرح و اجرا و افتتاح چنين مجموعه برزگي مشكل آفرين بود به ناچار از دفتر s.o.m شعبه

كاليفرنيا متقاضي خريد مقداري نقشه هاي سازه از يك طرح مشابه ورزشگاهي در شهر سياتل ايالت

واشنگتن شد استخر را هم به پيمانكار طرح المپيك مونيخ واگذار كرد چند ميلي متر اشتباه در ابعاد

محوطه هاي ورزشي در ركورد هاي جهاني تاثير مي گذارد و ناگزيز ضوابط كميته هاي بازي هاي المپيك

بايد به دقت رعايت شود دفتر او عملا ناگزير شد در فرصت كوتاهي با جمع آوري مقداري مدارك سازه و

اجرايي از نهاد ورزشي آنها را در طرح جامعي به طور هماهنگ جايگزين و ضمنا طراحي مجدد كند.

پيمانكار اين طرح شركت تسا متعلق به مهندس مجيد اعلم بود كه با پيمانكار بزرگ فرانسوي به نام

بوئيگ يك كنسرسيوم تشكيل داد و مهندس زبردستي به نام پير ريچارد را به كار گرفت نامبرده در طرح

سازه فلزي s.o.m تجديد نظر و طرح سازه جديدي را با بتون پيش فشرده و پيش ساخته محاسبه كرد و

سرانجام اجراي طرح در موعد مقرر به اتمام رسيد و در سال 1353 افتتاح شد .

شنيدن ماجرا از زبان خود مهندس عبدالعزيز فرمانفرمائيان هم خالي از لطف نيست :

"در سال 1962 من رفته بودم به مكزيك و آرشيتكتور مكزيكو خيلي رونق داشت اون زمان ، مقصودا رفته

بودم و ديده بودم كه ساختمان استاديومي كرده بودن كه مثل يك آتشنشانه معيني از هر طرفش يك

شيبي داره اون وسطش يه سوراخاييه كه استاديوم واقعي اون توه اون فوق العاده منو گرفت .

وقتي كاراستاديومو به من رجوع كردن بخصوص كه كاراستاديومو برای مامحلشو معلوم كردن دردره اي كن

بايد به شما بگم تمام كارهايي كه در ايران داشتيم يه بودجه فوق العاده تنگي داشتيم كه توي اين بودجه

بايد ما يك كار صحيحي در مياورديم پس بنا براين 80 ميليون تومان پول داشتيم كه اين ساختمانو بكنيم .

شركت نفت 15 ميليون تومان بود (منظور اعتبار در نظر گرفته شده براي ساختمان شركت نفته ) ببينين

چي بود .

در اين كار ديدم كه اينجا تمام اون كانديشن ها وجود داره كه بيايم چيزي بي شباهت به اون كه الهام

بگيرم از اون چيزي كه ديده بودم در مكزيكو يعني بيام يه ساختماني بكنم كه شكل تپه هاي كن باشه

بخوره با اين اينوايرمنت و همون رنگ باشه . پس تصميم گرفتيم ما اولين بار كه استخون بنديش خاك

باشه و روش به اندازه كافي پهن باشه كه خاك باشه پس اين تصميم كه گرفته شد ،شد يك تپه اي مثل

مكزيكو .

پول نداشتيم كه جور ديگه اي بكنيم ."

 

 

مسجد دانشگاه تهران، اثر جاودان عبدالعزيز فرمانفرمائيان را به راستی می توان اثری تاثیر گذار در مسیر

پست مدرن ایرانی (بوم گرا یا تاریخ گرا) دانست.

عبدالعزيز فرمانفرمائيان حجم این مسجد را به صورت مکعبی سبک و با سقفی جدا شده از حجم اصلی

ساخت، مناره ها نیز به صورت استوانه در دو سمت این حجم قرار دارند، نکته قابل توجه در این مسجد

ماهیت وجودی گنبد است که این بار نه در بیرون و بالای مسجد، بلکه در داخل و در دل مسجد قرار گرفته،

گنبدی که به کمک ستونهای مورب و آبی رنگ، شکل ظاهری به خود می گیرد و از نظر بصری، تداعب

کننده گنبدی سبک، در عمق ساختمان می باشد.

نکته قابل ذکر در ساخت این مسجد استفاده ناهمگون مصالح، سنگ پلاکِ سفید و کاشیکاری آبی رنگ

در درب ورودی می باشد، که تضاد بصری بدی را در اولین برخورد به مخاطب نمایش می دهد.

نمای ورودی اصلی مسجد، و نمایش سقف که با استفاده از Space Frame طراحی و اجرا شده است از

نظر بصری سبکی را در ذهن مخاطب به همراه دارد.

معمار ایرانی / هوشنگ سیحون

        

معمار مقبره ها و يادها

مهندس هوشنگ سيحون، معمار و طراح

متولد سال ۱۲۹۹ تهران

فارغ التحصيل دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران

دانش آموخته دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) درمعمارى

رئيس دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران يك دوره

تدريس معمارى در دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران

عضو انجمن شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مركزى تمام دانشگاههاى

ايران و كميته بين المللى «ايكوموس» (وابسته به يونسكو) پيش ازانقلاب

چاپ ۳ كتاب «معمارى سيحون» ، «نگاهى به ايران (نقاشى هاى سياه قلم) و (نيم قرن آثار معمارى

ونقاشى سيحون)»

برگزارى نمايشگاهى مشترك با« پابلوپيكاسو » و « سالوادور دالى» در

«ماساچوست» آمريكا ۱۹۷۲

شهروند افتخارى فرانسه

تهيه فيلمى درباره آرامگاه بوعلى سينا به كارگردانى اميرشمخانى

داراى نمايشگاه دائمى در كلكسيون دانشگاههاى هاروارد، ام آى تى، دانشگاه واشنگتن و بركلى

طراح و اجراى تعدادى از مهم ترين بناهاى يادبودى و صنعتى و شخصى درايران مانند آرامگاه بوعلى سينا

(همدان)، مقبره عمرخيام نيشابور، مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)، مقبره كمال الملك، بانك سپه تهران

و...

معمار ایرانی / نادر اردلان

نادر اردلان  معماري پركار محقق و معلمي تواناست او در ايران متولد شد و در سن هفت سالگي همراه خانواده اش به ايالات متحده امريكا سفر كرد او 18 سال از زندگي اش را به تحصيل در امريكا گذرانده و كارش را با اسكيدمور اونيگز مريل در سانفرانسيكو آغاز كر و در سال 1964 به ايران بازگشت و به دنبال آن موقعيتي را به عنوان رياست بخش معماري شركت نفت در ميادين نفتي ايران پذيرفت او به همراه خانواده اش به مسجد سليمان رفت جايي كه اولين چاههاي نفت در خرابه هاي معابد زرتشتيان كشف شده بوند او در آنجا مدت 2 سال ساختمانهاي زيادي را طراحي كرد . نادر اردلان مقدار زيادي از آگاهي اكولوژيكي خود را در طي همكاري نزديك با يان مك هارگ كه كتاب طراحي با طبيعت را به رشته تحرر در آورده پرورش داده تجربه او با اكولوژي به مدت جهار سال الي پنج سال تجربه هيجان آوري بود كه اداره محيط زيست به او و يان مك هارگ ماموريتي براي طراحي پارك محيط زيستي در تهران ماموريت داد از جمله تاثير گذار ترين معلمان او مي توان به  لويي كان اشاره كرد كه در سالهاي تحصيل او كان برخي از مهمترين كارهايش را مي ساخت  نادر اردلان بعد از مدتي با لويي كان كارش را شروع كرد اين كان بود که توصيه نامه هايي را با انتشارات دانشگاه شيكا گو نوشت كه حس وحدانيت مي بايد چاپ شود . تفكرات كان د رابره اعتدال و غير اعتدال خصوصا تا زماني كه به كارش در ايالات متحده و هند و بنگلادش مربوط بود اثر شديد و مهمي در تفكر طراحي نادر اردلان داشت و تاثير غير اعتدال بود كه او آن را در فرهنگ ايراني و طي مطالعه اجمالي موسيقي – صنايع -ادبيات – شعر – طراحي باغ- و در نهايت معماري گذشته ايران كشف كرد. محيطهاي بسيار گرم و خشك و نيمه مرطوب بود كه سر آغاز  انديشيدن اردلان درباره معماري سازگار با محيط شد . او به زودي نارسايي تحصيلات امريكايي  خود را ياف كه براي بعهده گرفتن طراحي مناسب با فرهنگ آماده نساخته بود .

در آن زمان رومن گيرشمن –باستان شناس بزرگ فرانسوي در خرابه هاي معابد آتش زرتشتيان مشغول حفاري بود و اساسا روي ساختمانها وسايتهاي هخامنشيان و ساسانيان كار مي كرد نادر اردلان در انتها و در ترسيم پلانهاي بعضي از يافتها به گيرشمن كمك كرد . البته بعد ها كمك هاي شايان نادر اردلان در طراحي موزه هنرهاي معاصر تهران به كامران ديبا را نمي توان از خاطر برد .

او هر گز به مطالعه معماري ايران در يك دوره تاريخي مبادرت نكرد او به سرتاسر اين چشم انداز علاقه مند بود او از غارهاي خطي شمال ايران تا مارليك (قرن نهم تا هفتم قبل از ميلاد )شروع كرد و بقاياي خارق العاده اي در اصفهان و كاشان دوره اسلامي رسيد و بعد از آن دوره قاجار و به ويژه ساختمانهاييكه مادر بزرگ او در آنها زندگي ميكرد و آنجا بزرگ شده بود . در سالهاي 1970 بود كه او در دانشگاه تهران تدريس ميكرد و در آن سال بود كه به فكر راه انداختن چند كنفرانس بين المللي افتاد  او در سال 1970 اولين كنگره بين المللي معماران در ايران و در اصفهان با كمك چند نفر از دوستانش در حرفه معماري و همكاري وزارت مسكن و شهرسازي ايران شكل گرفت مهمانان اين كنفرانس : لويي كان – پال رودولف- باك مينستر فولر – و جمعي از م


مطالب مشابه :


رمان گرگينه قسمت آخر

رمان گرگينه قسمت کمی بعد کمک بهیاری به اسم " جهانشیر" اومد بالاخره هفته ی سوم اقامتم




گرگینه (قسمت اخر)

کمی بعد کمک بهیاری به اسم " جهانشیر" اومد. کتی هم وقتی اومد و از ماجرا بالاخره هفته ی سوم




رمان گرگینه - قسمت آخـــــر

مقیسی سریع لوله های حاوی کمی بعد کمک بهیاری به اسم " جهانشیر بالاخره هفته ی سوم




گرگینه 09(قسمت آخر)

کمی بعد کمک بهیاری به اسم " جهانشیر" اومد. کتی هم وقتی اومد و از ماجرا بالاخره هفته ی سوم




گرگینه قسمت اخرررررر

کتی هم وقتی اومد و از ماجرا خبر +بدون لالایی های من بالاخره هفته ی سوم اقامتم سفارت




گرگینه6(قسمت آخر)

بروزترین وب بازنشر کننده رمان های کتی هم وقتی اومد و از ماجرا بالاخره هفته ی سوم




معرفی معماران ایرانی

در معمارى نيز مهمترين قسمت كار شنيدن ماجرا از زبان خود دانشكده‌های معماری امروزی




برچسب :