اسامى مقدّس حضرت مهدى(عليه السلام) در كتب مذهبى اهل اديان

اسامى مقدّس حضرت مهدى(عليه السلام) در كتب مذهبى اهل اديان

 1 ـ «صاحب» در صحف ابراهيم(عليه السلام);

2 ـ «قائم» در زبور سيزدهم;

3 ـ «قيدمو» در تورات به لغت تركوم;

4 ـ «ماشيع» (مهدى بزرگ) در تورات عبرانى;

5 ـ «مهميد آخر» در انجيل;

6 ـ «سروش ايزد» در زمزم زرتشت;

7 ـ «بهرام» در ابستاق زند و پازند;

8 ـ «بنده يزدان» هم در زند و پازند;

9 ـ «لند بطاوا» در هزار نامه هنديان;

10 ـ «شماخيل» در ارماطس;

11 ـ «خوراند» در جاويدان;

12 ـ «خجسته» (احمد) در كندرال فرنگيان;

13 ـ «خسرو» در كتاب مجوس;

14 ـ «ميزان الحق» در كتاب اثرى پيغمبر;

15 ـ «پرويز» در كتاب برزين آذر فارسيان;

16 ـ «فردوس اكبر» در كتاب قبروس روميان;

17 ـ «كلمةُ الحقّ» در صحيفه آسمانى;

18 ـ «لِسانِ صدق» هم در صحيفه آسمانى;

19 ـ «صمصام الاكبر» در كتاب كندرال;

20 ـ «بقية اللّه» در كتاب دوهر;

21 ـ «قاطع» در كتاب قنطره;

22 ـ «منصور» در كتاب ديد براهمه;

23 ـ «ايستاده» (قائم) در كتاب شاكمونى;

24 ـ «ويشنو» در كتاب ريگ ودا;

25 ـ «فرخنده» (محمّد) در كتاب وشن جوك;

26 ـ «راهنما» (هادى و مهدى) در كتاب پاتيكل;

27 ـ «پسر انسان» در عهد جديد (اناجيل و ملحقات آن);

28 ـ «سوشيانس» در كتاب زند و هومو من يسن، از كتب زردتشيان;

29 ـ در كتاب «شابوهرگان» كتاب مقدس «مانويه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ايزد» آمده كه بايد در آخر الزمان ظهور كند، و عدالت را در جهان آشكار سازد;

30 ـ «فيروز» (منصور) در كتاب شعياى پيامبر.

بسم الله الرحمـن الرحيم الحمدلله رب العالمين و الصلوه و السلام على خاتم الانبيإ و إفضل المرسلين محمد و آله الطاهرين. (وعد الله الذين ءامنوا منكم و عملوا الصــلحـت ليستخلفنهم فى الا رض ... و ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم ...);(2) خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند وعده مى دهد كه قطعا آنان را حكم ران روى زمين خواهد كرد ... و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده, پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت ... . فضيلت مجالس اهل بيت(عليهم السلام) امام جعفر صادق(ع) فرمودند: ((... شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا;(3) ... شيعيان ما از بازمانده ى گل ما خلق شدند.)) ((... يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا ... ;(4) ... در سوگوارى ما محزون اند و در شادمانى ما, مسرور ... .)) در حديثى ديگر مى فرمايند: مجلسى كه در آن ذكر پيامبر و آل پيامبر(عليهم السلام) باشد, براى اهل آسمان روشنايى دارد; همانند ستارگان كه براى اهل زمين روشنايى دارند; و ملايكه از خداوند اجازه مى خواهند كه در اين مجالس شركت كنند. خدا را سپاس مى گوييم كه ما را از دوست داران و شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) قرار داد. موعودگرايى در اديان مردم دنيا به دو دسته تقسيم مى شوند: يك دسته مانند حيوانات اند; از مبدإ و مقصد خلقت خويش بى خبرند و به آن كارى ندارند. خور و خواب و خشم و شهوت, شغب است و جهل و ظلمت حيوان خبر ندارد ز روان آدميت(5) دسته ى ديگر, مومنان اند كه به خالق جهان هستى و روز واپسين ايمان دارند. اين ها از پيروان اديان آسمانى اند; يهود و نصارا و تمام پيروان اديان آسمانى, با ما مسلمانان در اين عقيده كه در پايان اين دنيا, حكومت عادله اى برپا خواهد شد, شريك اند. مسيحيان, فرمان رواى اين حكومت عادلانه را عيسى بن مريم8 مى دانند كه سبب آن, تحريف كتاب هاى آسمانى آن هاست. من در سخن رانى هايى كه براى تلويزيون داشتم, تورات ها و انجيل ها را آوردم و نشان دادم كه چگونه در چاپ هاى بعدى, آن را تحريف كرده اند. بشارت هاى آمدن پيامبر خاتم(ص) و ... را آن گونه كه خواسته اند, تغيير داده اند. قرآن كريم نيز اين مطلب را بيان كرده است: (... يحرفون الكلم ...)(6), (... يكتمون مآ إنزلنا ...)(7). اما مسلمانان روايات پيامبر خاتم(ص) را در اختيار دارند و فرمان رواى آخرالزمان را امام مهدى(عج) مى دانند. ارزش احاديث شيعيان در مكتب خلفا, ساليانى دراز نشر حديث پيامبر(ص) ممنوع بود; چرا كه مى خواستند فضايل على(ع) و خاندان على را پوشيده نگاه دارند; اما پيروان و شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) نقل حديث مى كردند و اين كار را افتخار خود مى دانستند و به آن مباهات مى كردند. علماى ما براى جمعآورى احاديث زحمات فراوان كشيده اند. مرحوم كلينى از نيشابور تا بغداد, شهر به شهر گشته و روايت ها را جمع كرده است. شيخ صدوق بيش از دويست جلد كتاب حديث دارد; بنابراين ما در حقايق اسلامى بسيار روشن تر و آگاه تريم. چرا كه ميراث علوم آل محمد(ص) را محافظت كرده ايم و حوزه هاى علميه ى ما وارث علوم اهل بيت اند.(8) براى من كتاب هايى از هند و پاكستان در رد تشيع فرستادند كه يكى از آن ها الشيعه و القرآن نوشته ى احسان زهيراللهى بود كه شيعه را معتقد به تحريف قرآن مى دانست. در جواب او سه جلد كتاب نوشتم. البته از كتاب مرحوم حاجى نورى, فصل الخطاب فى تحريف كتاب رب الارباب استفاده كردم. با توجه به اين هجوم ها عليه شيعه, حوزه هاى علميه بايد در عقايد و كلام تخصص پيدا كنند. جنگ امروز, جنگ فرهنگى و عقيدتى است. مهدى(عج) در روايات اهل سنت در علايم ظهور حضرت حجت(عج) و كيفيت حكومت ايشان, در احاديث هر دو فرقه از مسلمين روايات بسيار زيادى به چشم مى خورد. شيخ ابراهيم حموينى شافعى, در فرائد السمطين, از ابن عباس روايت مى كند كه: قال رسول الله(ص): ان خلفائى و إوصيائى و حجج الله على الخلق بعدى اثنا عشر إولهم إخى و آخرهم ولدى. قيل يا رسول الله(ص) و من إخوك؟ قال(ص) على بن إبى طالب قيل و من ولدك؟ قال(ص): المهدى[عج]. الذى يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما و الذى بعثنى بالحق بشيرا و نذيرا لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج فيه ولدى المهدى فينزل روح الله عيسى بن مريم فيصلى خلفه ... ;(9) رسول اكرم(ص) فرمود: خلفا و جانشينان من حجت هاى خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند, اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم. گفته شد: اى رسول خدا برادرت كيست؟ فرمود: على بن ابيطالب[(ع]( سوال شد: فرزندت كيست؟ فرمود: مهدى[عج] كه زمين را از قسط و عدل پر سازد, همان سان كه از ظلم و جور پر شده. قسم به آن كه مرا به حق به عنوان بشارت دهنده و ترساننده برانگيخت اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد, خدا آن را آن چنان طولانى سازد تا فرزندم مهدى خروج كند[ پس از خروج او] عيسى بن مريم پشت سرش به نماز ايستد ... . در تاريخ إخطب خطبإ خوارزم, موفق بن احمد حنفى به سندش از ابى سلمى از رسول الله(ص) نقل مى كند كه فرمودند: ليله إسرى بى الى السمإ إرانى الله ذريتى و المهدى فى وسطهم كإنه كوكب درى;(10) شبى كه مرا به آسمان ها (معراج) بردند خداوند ذريه ام را به من نشان داد و ديدم كه مهدى(ع) در ميان آنان, مانند ستاره اى بسيار درخشان بود. هم چنان كه پيامبر خاتم(ص) در ميان پيامبران امتياز داشت, حضرت حجت(عج) نيز در ميان ائمه(عليهم السلام) امتياز ويژه اى دارد. در روايتى ديدم امام جعفر صادق(ع) بر سجاده اش نشسته بود و گريه مى كرد و خطاب به امام عصر(عج) مى فرمود: سيدى. سرداب غيبت عالم مصرى, شيخ محمود إبوريه; كه بعد از خواندن كتاب عبدالله بن سبإ شيعه شده بود, براى من از مصر نوشت: شما عصرهاى جمعه سوار اسب مى شويد. شمشير به دست, مى رويد و در مقابل سرداب غيبت مى ايستيد و مى گوييد: يابن الحسن ظاهر شو و خروج كن. در پاسخ او نوشتم: من در آن شهر به دنيا آمده ام. مدتى هم آن جا بوده ام. چنين چيزى كه شما مى گوييد درست نيست. حضرت امام على النقى(ع) و امام حسن عسكرى(ع) مكانى را براى عبادت خويش قرار داده بودند; همين جايى كه الان به آن سرداب مى گويند. آن وقت سرداب نبود, حجره اى بود كه اين دو بزرگوار آن جا عبادت مى كردند. وقتى متوكل مإمورين را شبانه به منزل امام على النقى(ع) فرستاد, مإمورين, ايشان را از همين جا بردند; از جاى عبادتشان. اين جا راهى داشته از محل زندگى حضرت كه الان جاى قبر آن حضرت است. الان اطراف آن بالا آمده و آن جا مانند سرداب شده است. آن چه براى ما ثابت است, آن است كه خليفه ى عباسى از بغداد سه نفر را فرستاد به محله ى عسكر; اين جا را محله العسكر مى ناميدند, چون جاى لشكريان متوكل بوده و حضرت امام على النقى(ع) را آن جا برده بود و ايشان در آن جا زير نظر بوده است. جامى حنفى روايت مى كند: آمدند ديدند در خانه مرد سياهى نشسته, پشم مى ريسد. گفتند: صاحب خانه كجاست؟ گفت: در خانه است. وارد شدند. آمدند تا همين جايى كه الا ن به آن سرداب غيبت مى گويند. سطح سرداب پر از آب بود و در آخر سرداب يا اتاق, سجاده اى انداخته اند و شخصى روى آن, نماز مى خواند. يكى از آنان براى گرفتن حضرت, قدم در آب گذاشت, اما نزديك بود غرق شود. دومى رفت, باز او نيز نزديك بود غرق شود و سومى و ... عذرخواهى كردند و برگشتند. وقتى ماجرا را به خليفه گفتند, گفت: اگر اين ماجرا را جايى نقل كنيد, گردن شماها را مى زنم. آن چه ما از اين سرداب مى دانيم اين است. ما عقيده نداريم كه حضرت حجت(عج) در اين جاست. ولى عقيده داريم كه حضرت حجت(عج) در مراسم حج, شركت مى كنند و شايد بارها او را ديده باشيم و نشناخته باشيم. غيبت صغرا و غيبت كبرا مطلب ديگر اين كه دو غيبت داريم: غيبت كبرا و غيبت صغرا. در غيبت صغرا شيعيان آماده ى جدايى و دورى از امامت ظاهرى امام شان شدند. مردم مسائل شان را از نايبان امام مى پرسيدند كه فقط آنان با امام در ارتباط بودند. اين آماده كردن شيعيان بود براى غيبت كبرا. امام(عج) به چهارمين نايب خود مى فرمايد: به شيعيان من بگو غيبت كبرا شروع شد; بعد از اين به راويان حديث, رجوع كنيد. راويان احاديث شيعه همين فقهاى شيعه اند. چگونگى حكومت امام مهدى(عج) مطلب ديگر, چگونگى حكومت حضرت حجت(عج) است. فرق بين حكومت حضرت حجت(عج) و ساير حكومت ها آن است كه پيامبر(ص) و على بن ابى طالب(ع) حكومت شان مبتنى بر وجود شاهد بود. اگر كسى كشته مى شد, و عليه قاتل شاهدى يافت نمى شد, خون كشته هدر بود. در دزدى و ... نيز همين طور. حكومت حضرت حجت(عج) بنابر علم ايشان است; يعنى آن كه اگر در زمان حكومت ايشان دزدى بشود, دستور مى دهد دزد را بياورند و دستش را ببرند و مال را به صاحبش بازگردانند. از اين رو است كه در زمان حضرت حجت(عج), عدلى به پا مى شود كه در هيچ زمان نبوده است. اخلاق, هدف بعثت آن چه ما لازم داريم آن است كه سلسله ى جليله ى اهل علم نداى حضرت حجت(عج) را اجابت كنند كه مانند حضرت عيسى(ع) مى فرمايند: (... من انصارى الى الله قال الحواريون نحن انصار الله ...);(11) ... كيست كه ياور من به سوى خدا (براى تبليغ آيين او) گردد؟ حواريان=[ شاگردان مخصوص او] گفتند: ما ياوران خداييم ... . حضرت عيسى(ع) كه جنگ نداشت. انصار را براى تبليغ شريعت مى خواست. امر مهم ديگر اين كه بياييد انصار حضرت حجت(عج) شويم و عقايد را بخوانيم و تبليغ كنيم. خداوند در وصف پيامبر گرامى اسلام(ص) مى فرمايد: (و انك لعلى خلق عظيم);(12) و تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى. خداوند پيامبرش را از نظر اخلاق مى ستايد نه از نظر علمى و ... رسول گرامى اسلام(ص) نيز مى فرمايد: ((بعثت لا تمم مكارم الاخلاق; برانگيخته شدم تا فضايل اخلاقى را برجسته سازم.))(13) عظمت ما گروه مسلمين, عظمت اخلاقى است. بايد در رشد و اشاعه ى اخلاق اسلامى بكوشيم. اين تكليف ما طلبه هاست. اللهم انا نسئلك بدم المظلوم الحسين(ع)إن تصلى على محمد و آل محمد و ان ترزقنا فى الدنيا زياره الحسين(ع) و فى الاخره شفاعه الحسين(ع). خدايا, ترا به خون مظلوم حسين مسإلت مى كنيم كه بر محمد و آل محمد درود بفرستى و ما را در دنيا به زيارت حسين و در آخرت به شفاعت او موفق بدارى. خداوندا! اين جمهورى اسلامى را تا ظهور حضرت حجت(عج) سالم نگاه دار. دشمنان اسلام هر كجا كه هستند مخذول و منكوب بفرما. برادران و خواهران ما, مسلمانان فلسطين را بر صهيونيست مظفر و منصور بفرما. شيعيانى كه در عراق گرفتار ظلم بعث و صدام هستند بر دشمنانشان مظفر و منصور بفرما. هر كجا مسلمان ها گرفتارى دارند بر دشمنانشان مظفر و منصور بفرما. شر دشمنانشان را به خودشان برگردان. ولى فقيه را طول عمر با بركت, با توفيق خدمت گزارى به اسلام و مسلمانان عنايت كن. دولت مردان جمهورى اسلامى را توفيق خدمت گزارى به اسلام و مسلمانان عنايت كن. به ما, توفيق طلب علم اسلامى براى عمل عنايت كن. والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته توجه امام مهدى(عج) به شيعيان خويش انا غير مهملين لمراعاتكم, و لا ناسين لذكركم, و لو لا ذلك لنزل بكم اللاوإ, واصطلمكم الاعدإ فاتقوا الله جل جلاله و ظاهرونا...; ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم, كه اگر جز اين بود, گرفتارىها به شما روى مىآورد و دشمنان, شما را ريشه كن مى كردند. پس از خدا بترسيد و ما را پشتيبانى كنيد... . از فرموده هاى امام عصر(عج) بحارالانوار, ج 53, ص 175. 1. محقق, انديشمند فرهيخته و رييس دانشكده ى اصول الدين. 2. سوره ى نور (24), آيه ى 55. 3. محمد باقر مجلسى, بحارالانوار, ج 53, ص 302. 4. همان, ج 44, ص 287. 5. سعدى. 6. سوره ى نسإ(4), آيه ى :46 ... سخنان را از جاى خود, تحريف مى كنند ... . 7. سوره ى بقره(2), آيه ى :159 ... كسانى كه دلايل روشن, و وسيله ى هدايتى را كه نازل كرده ايم, كتمان مى كنند ... . 8. ر.ك: سيد مرتضى عسكرى, معالم المدرستين. 9. و نيز ر.ك: بحارالانوار, ج 47, ص 71. 10. موفق بن احمد الحنفى, تاريخ مقتل الحسين7. 11. سوره ى آل عمران(3), آيه ى 52. 12. سوره ى قلم(68), آيه ى 4. 13. محدث نورى, مستدرك الوسايل, ج 11, ص 187. آيت الله مرتضي عسكري

. تورات در تورات كنونى آمده است خداوند به ابراهيم وعده داده كه زمين به ذريه او مى‏رسد. در سفر پيدايش چنين آمده است: و خداوند به ابرام گفت: از ولايت خود و از مولد خويش و از خانه پدر خود به سوى زمينى كه به تو نشان دهم بيرون شو، و از تو امتى عظيم پيدا كنم و تو را بركت دهم، و نام تو را بزرگ سازم، و تو بركت خواهى بود... و از تو جميع قبايل جهان بركت خواهند يافت... و خداوند بر ابرام ظاهر شده گفت: به ذريت تو اين زمين را مى‏بخشم.8 و در جاى ديگر چنين آمده است: و بعد از جدا شدن لوط از وى، خداوند به ابرام گفت: اكنون تو چشمان خود را برافراز، و از مكانى كه در آن هستى به سوى شمال و جنوب و مشرق و مغرب بنگر، زيرا تمام اين زمين را كه مى‏بينى به تو و ذريت تو تا به ابد خواهم بخشيد، و ذريت تو را مانند غبار زمين گردانم، چنانكه اگر كسى غبار زمين تو را تواند شمرد، ذريت تو نيز شمرده شود.9 در جاى ديگر نيز آمده است: اما من، اينك عهد من با توست، و تو پدر امتهاى بسيار خواهى بود، و نام تو بعد از اين ابرام خوانده نشود، بلكه نام تو ابراهيم خواهد بود، زيرا كه تو را پدر امتهاى بسيار گردانيدم، و تو را بسيار بارور نمايم، و امتها از تو پديد آورم، و پادشاهان از تو به وجود آيند... اما در خصوص اسماعيل تو را اجابت فرمودم، اينك او را بركت داده، باور گردانم و او را بسيار كثير گردانم. دوازده رئيس از وى پديد آيند، و امتى عظيم از وى به وجود آورم.10 2. اشعياء نبى در كتاب اشعياء نبى (از كتب عهد عتيق) چنين آمده است: و نهالى از تنه يسى11 بيرون آمده، شاخه‏اى از ريشه‏هايش خواهد شكفت... بلكه مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد، و به جهت مظلومان زمين به راستى حكم خواهد نمود... و كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت. و گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد، و گوساله و شير پروارى با هم...12 . 3. كتاب دانيال نبى در اين كتاب نيز وعده رستگارى عمومى را مى‏دهد: و در آن زمان ميكائيل امر عظيمى كه براى پسران قوم تو ايستاده است خواهد برخاست، و چنان زمان تنگى خواهد شد كه از حينى كه امتى به وجود آمده است تا امروز نبوده است، و در آن زمان هر يك از قوم تو كه در دفتر مكتوب يافت شود، رستگار خواهد شد، و بسيارى از آنانى كه در زمين خوابيده‏اند بيدار خواهند شد، اما اينان به جهت حيات جاودانى و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانى و حكيمان مثل روشنايى افلاك خواهند درخشيد، و آنانى كه بسيارى را به راه عدالت رهبرى مى‏نمايند، مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالآباد. اما تو اى دانيال! كلام را مخفى دار، و كتاب را تا زمان آخر مهر كن.13 4. مزامير داود ظاهراً اين كتاب همان زبور داود است كه به صراحت بيان مى‏كند كه منتظران خداوند، حليمان و صالحان وارث زمين مى‏شوند: ... زيرا كه شريران منقطع خواهند شد، و اما منتظران خداوند وارث زمين خواهند بود. هان! بعد از اندك زمانى شرير نخواهد بود، در مكانش تأمل خواهى كرد و نخواهد بود، و اما حليمان وارث زمين خواهند شد، و از فراوانى سلامتى متلذذ خواهند گرديد... نعمت اندك يك مرد صالح بهتر است از اندوخته‏هاى شريران كثير، زيرا كه بازوهاى شريران شكسته خواهد شد، و اما صالحان را خداوند تأييد مى‏كند.14 در قسمتى ديگر نيز چنين آمده است: و اما نسل شرير منقطع خواهد شد، صالحان وارث زمين خواهند بود، و در آن تا به ابد سكونت خواهند نمود.15 اين جملات مؤيد همين است كه مراد از زبور، زبور داود است زيرا به صراحت كلام خداوند در قرآن در اينجا آمده است. 5. انجيل در اناجيل كنونى نيز از آمدن »پسر انسان« خبر مى‏دهد. در انجيل متى چنين آمده است: همچنانكه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر مى‏شود، ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد... آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد، و در آن وقت جميع طوايف زمين سينه‏زنى مى‏كنند، و پسر انسان را ببينند كه بر ابرهاى آسمان با قوت و جلال عظيم مى‏آيد، و فرشتگان خود را با صور بلند آواز فرستاده، برگزيدگان او را از بادهاى اربعه از كران تا به كران فلك فراهم خواهند آورد... اما از آن روز و ساعت هيچ‏كس اطلاع ندارد، حتى ملائكه آسمان، جز پدر و بس، ليكن چنانچه ايام نوح بود، ظهور پسر انسان نيز چنان خواهد بود... پس بيدار باشيد، زيرا كه نمى‏دانيد در كدام ساعت خداوند شما مى‏آيد... لهذا شما نيز حاضر باشيد، زيرا در ساعتى كه گمان نبريد، پسر انسان مى‏آيد.16 در انجيل مرقس چنين آمده است: آنگاه پسر انسان را ببينند كه با قوت و جلال عظيم بر ابرها آيد، در آن وقت فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهاى زمين تا به اقصاى فلك فراهم خواهد آورد... ولى از آن روز و ساعت غير از پدر هيچ‏كس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس برحذر و بيدار شده، دعا كنيد زيرا نمى‏دانيد كه آن وقت كى مى‏شود... مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد، اما آنچه به شما مى‏گويم به همه مى‏گويم، بيدار باشيد.17 در انجيل لوقا نيز چنين آمده است: كمرهاى خود را بسته، چراغهاى خود را افروخته بداريد... پس شما نيز مستعد باشيد، زيرا در ساعتى كه گمان نمى‏بريد، پسر انسان مى‏آيد.18 اينها نمونه‏هايى از وعده الهى است كه در كتب آسمانى قبل از اسلام آمده است، و با بررسى در اعتقادات اديان و مكاتب مختلف روشن مى‏شود كه همه در انتظار مصلح بزرگى هستند كه با ظهور خود، ظلم و جور را از بين مى‏برد، و جهان را از عدالت پر مى‏كند. در قرآن نيز علاوه بر آياتى كه بيان شده، در آيه محل بحث بشارت چنين روزى را از تورات و زبور بيان كرده است. اما چرا از ميان همه كتابهاى آسمانى، فقط از اين دو كتاب نام برده شده است؟ بعضى گفته‏اند: ممكن است به خاطر آن باشد كه داود يكى از بزرگترين پيامبرانى بوده كه تشكيل حكومت حق و عدالت داد، و بنى‏اسراييل نيز مصداق روشن قوم مستضعفى بودند كه بر ضد مستكبران قيام كردند، و دستگاه آنها را به هم پيچيدند، و وارث حكومت و سرزمين آنها شدند.19 درباره اين آيه بحثهايى مطرح است كه در اينجإ؛ بيان مى‏شود: 1. معناى وراثت زمين: راغب در مفردات مى‏گويد: ماده وراثت »ارث« به معناى انتقال مالى از ديگرى به توست، بدون آنكه عقد و قراردادى بسته شده باشد.20 بنابراين به تعبير مرحوم علامه طباطبايى وراثت زمين به معناى اين است كه سلطنت بر منافع از ديگران به صالحان منتقل مى‏شود، و بركات زندگى در زمين مختص ايشان مى‏شود.21 2. قلمرو آيه محل بحث: درباره اين آيه بين مفسران اختلاف است كه آيا مراد از اين وراثت در دنياست، يا در آخرت، و يا هر دو؟ وراثت در آخرت يعنى وارث بهشت مى‏شوند. كسانى كه اين نظريه را پذيرفته‏اند؛ دليلشان اين آيه شريفه است كه خداوند از بهشتيان حكايت مى‏كند. آنها در بهشت مى‏گويند: و قالوا الحمدللَّه الذى أورثنا الأرض، نتبوء من الجنة حيث نشاء.22 و گفتند: سپاس براى خدايى است كه ما را وارث زمين كرد، و هر جا از بهشت كه بخواهيم مأوى مى‏گزينيم. در جاى ديگر نيز خداوند مى‏فرمايد: أولئك هم الوارثون الذين يرثون الفردوس.23 اينها همان وارثان هستند، كسانى كه بهشت را به ارث مى‏برند. اما كسانى كه مى‏گويند مراد از اين آيه وراثت در دنياست، در حقيقت آن را هم سياق با آيات ديگرى مى‏دانند كه خداوند به مؤمنان صالح و مستضعفان وعده خلافت در زمين و وراثت آن داده است. به نظر مرحوم علامه طباطبايى، اين آيه اختصاص به وراثت دنيايى و آخرتى ندارد، بلكه با اطلاقى كه دارد شامل هر دو مى‏شود. اما به نظر مى‏رسد كه كلمه »ارض« وقتى به صورت مطلق آورده مى‏شود مراد دنيا و اين جهان است، و براى آخرت نياز به قرينه دارد، و چون در اينجا قرينه‏اى نيست، بنابراين، اين آيه هم سياق بإ؛» /آياتى مى‏شود كه قبلاً بحث آنها ذكر شد، و خبر از روزى مى‏دهد كه در دنيا حكومت به دست صالحان مى‏افتد. 3. پيام آيه: آيا اين آيه قانونى كلى و فراگير در همه زمانها و مكانهاست، و يا اينكه مربوط به موقعيت خاصى از زمان است؟ سيد قطب اين آيه را بيانگر سنت الهى مى‏داند و معتقد است كه هر جا دو عنصر ايمان قلبى و نشاط عمل در امتى جمع شود، در هر موقعيت تاريخى كه باشند وارث زمين مى‏شوند، اما وقتى اين دو عنصر جدا شود، كفه ترازو بالا مى‏رود و پيروزى نصيب كسانى مى‏شود كه به وسيله‏هاى مادى تمسك كرده‏اند.24 با توجه به آياتى كه در بحثهاى گذشته مطرح شد، اصل اين مسأله حق است كه سنت الهى بر اين است كه هر جا مؤمنان صالح به ضعف كشيده شوند و با استمداد از خداوند قيام كنند و در راه خدا با ظالمان بجنگند، خداوند به آنها وعده پيروزى داده است، و چنين كسانى در همان محدوده خود وارث زمين مى‏شوند، و احكام خدا را اجرا مى‏كنند. اما، به نظر مى‏رسد كه در اين جهت، سياق اين آيه با ساير آيات متفاوت است. اين آيه حكايت از آينده‏اى مى‏كند كه عدالت جهانى حكمفرما و جهان به دست صالحان اداره مى‏شود. مفسر اين آيه، رواياتى است كه از فريقين نقل شده است كه به وسيله يكى از اهل بيت پيامبر، جهان پس از اينكه از ظلم و جور پر شد، سرشار از عدالت فراگير مى‏شود. بسيارى از اين روايات در بحثهاى گذشته بيان شد. بنابراين نمى‏توان گفت كه مراد اين آيه، زمان بعثت پيامبر اسلام(ص) و تشكيل حكومت اسلامى در مدينه است. زيرا اولاً، گرچه دين اسلام، دينى جهانى است، اما در آن زمان و بعد از آن فراگير نشد. و قلمرو آن محدوده معينى بود، و ثانياً، همان‏طور كه بيان شد، روايات زيادى از فريقين نقل شده كه خود آن حضرت خبر از روزى مى‏دهد كه به وسيله يكى از اهل بيتش زمين بعد از پر شدن از ظلم و جور، از قسط و عدل پر خواهد شد. بنابراين، چنين روزى مربوط به زمان ظهور اسلام و بعثت نبى‏اكرم نيست، در حقيقت ظهور اسلام مقدمه و زمينه‏سازى براى چنين روزى است. و اگر قبل از آن روز موعود، قيام و نهضت دينى صورت گيرد و به وسيله مصلحان دين حكومتى بر مبناى دين تشكيل شود، اين حكومت سايه‏اى از آن روز موعود است. خلاصه كلام اين كه خداوند در اين سوره (سوره انبيا) بعد از بيان قيام پيامبران بر ضد باطل و برخورد ناشايست دشمنان لجوج و مردمان غافل، خبر از روزى مى‏دهد كه در سراسر عالم، حق بر باطل، توحيد بر شرك، و عدالت بر ظلم پيروز مى‏شود، و آينده‏اى درخشان و سعادتمند در پيش روى بشريت است. و خداوند در كتب آسمانى پيشين نيز تحقق چنين روزى را وعده داده است، همچنانكه شيخ طوسى از امام باقر(ع) روايت مى‏كند كه: اين وعده‏اى به مؤمنان است كه آنها وارث همه زمين مى‏شوند.25 در تفسير قمى روايت شده كه: مراد از بندگان صالح، حضرت قائم و اصحابش هستند.26 مرحوم طبرسى نيز در ذيل اين آيه از امام باقر(ع) روايت مى‏كند كه: اينها ياران مهدى در آخرالزمان هستند.27 اهل سنت نيز از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده‏اند كه: لتملأنّ الأرض ظلماً و عدواناً، ثم ليخرجنّ رجل من أهل بيتى حتى يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و عدواناً.28 زمين از ظلم و دشمنى پر مى‏شود، تا اينكه مردى از اهل بيت من قيام كند تا زمين را از قسط و عدل پر كند، همچنانكه از ظلم و دشمنى پر شده است. در روايت ديگرى نيز از على(ع) آمده است: لولم يبق من الدهر إلاّ يوم، لبعث اللَّه تعالى رجلاً من أهل بيتى يملأها عدلاً كما ملئت جوراً.29 اگر از روزگار فقط يك روز باقى مانده باشد، خداوند مردى از اهل بيت مرا برمى‏انگيزاند و زمين را از عدل پر مى‏كند، همچنانكه از ظلم پر شده بود. در آيه بعد، خداوند پس از بيان اين واقعه مهم مى‏فرمايد: إنّ فى هذا لبلاغاً لقوم عابدين.30 در اين، پيام روشنى براى گروه عبادت كنندگان است. آرى همه‏كس قدرت درك اين پيام را ندارند، و همه كس بدان ايمان نمى‏آورند، فقط متعبدان به دين و متقيانند كه اين پيام برايشان قابل درك و تحمل است، زيرا به غيبت و اخبار غيبى پيامبران و ائمه نيز اعتقاد دارند. خداوند در بيان صفات متقيان مى‏فرمايد: الذين يؤمنون بالغيب.31 اينها كسانى هستند كه به غيب ايمان مى‏آورند. در ذيل اين آيه، در روايتى اين ايمان به غيب، ايمان به غائب بودن حضرت حجت،32 و در روايتى ديگر به اقرار به حق بودن قيام آن حضرت33 تطبيق شده است. أللّهمّ عرّفنى نفسك، فإنّك إن لم تعرّفنى نفسك لم أعرف رسولك، أللّهمّ عرّفنى رسولك، فإنّك إن لم تعرّفنى رسولك لم أعرف حجّتك، أللّهمّ عرّفنى حجتك، فإنّك إن لم تعرّفنى حجتك ظللت عن دينى. پى‏نوشتها : 1 . سوره نابيا(21)، آيه 105. 2 . ر.ك: الطبرسى، الفضل بن حسن، مجمع البيان، ج7، ص66 ؛ الرازى، فخرالدين محمد، التفسير الكبير، ج2.، ص23. 3 . الطبرسى، الفضل بن حسن، همان. 4 . طباطبايى، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، ج14، ص492. 5 . سوره انبيا(21)، آيه 7. 6 . سوره انبيا(21)، آيه 48. 7 . سوره نسا(4)، آيه 62 ، سوره اسرا(17)، آيه 55. 8 . سفر پيدايش ص12، 1-3، 7. 9 . همان، ص13، 14-17. 10. همان، ص17، 4-6، 20. 11. »يسى« و او پدر داود و نوه راعوت بود. و به طورى مشهور بود مه داور را پسر يسى مى‏گفتند. (قاموس كتاب مقدس، جيمز هاكس، ص951). 12. اشعياء نبى، ص11، 1-6. 13. دانيال نبى، ص12، 1-4. 14. كتاب مزامير، ص37، 9-18. 15. همان، ص37، 29-30. 16. انجيل متى، ص24، 27، 30-31، 36-37، 42-44. 17. انجيل مرقس، ص14، 36-37، 32-33، 36-37. 18. انجيل لوقا، ص12، 35، 40. 19. تفسير نمونه، ج13، ص517. 20. الراغب الاصفهانى، المفردات فى‏الفاظ القرآن الكريم، ص518 (ماده ورث). 21. طباطبايى، سيد محمد حسين، همان، ج14، ص492. 22. سوره زمر(39)، آيه 74. 23. سوره مؤمنون(23)، آيه 11. 24. سيد قطب، فى ضلال القرآن، ج17، ص61. 25. الطوسى، محمدبن الحسن، التبيان، ج7، ص284. 26. القمى، ابوالحسن، على، تفسير القمى، ج2، ص77. 27. الطبرسى، الفضل بن حسن، همان، ج7، ص66. 28. المتقى الهندى، كنزالعمال، ج14، ص266، حديث 38670. 29. همان، ص267، حديث 38675. 30. سوره انبيا(21)، آيه 106. 31. سوره بقره(2)، آيه 3. 32. الصدوق، ابوجعفر محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص340، حديث 20. 33. همان، حديث 1

قرائت درود بر تو ای حجت خدا در روی زمين درود بر تو ای ديده خدا در بر خلقش درود بر تو ای نور خدا که هدايت شوند بدان ره جويان و گشايش بر مؤمنان درود بر تو ای پاک شده هراسان درود بر تو ای دوست خيرخواه درود بر تو ای کشتی نجات درود بر تو ای چشمه حيات و زندگی درود بر تو رحمت کند خدا بر تو و بر خاندان پاک و پاکيزه ات درود بر تو بشتابد خدا بر تو آنچه را برای تو وعده داده در ياری و ظهور امر درود بر تو ای آقای من من وابسته تو هستم عارف به آغاز و انجامت تقرب مي جوييم به سوی خدای بزرگوار به تو و به خاندان تو و انتظار ظهور تو را دارم و ظهور حق را بر دست تو و از خدا خواهم اينکه درود فرستی بر محمد و آل محمد و اينکه قرار دهی مرا از جمله منتظرين تو و پيروان و ياران تو بر عليه دشمنانت و از شهيدان در برابرت و در جمله دوستانت ای مولای من ای صاحب الزمان درود خدا بر تو و بر خاندان تو اين روز جمعه است و آن روز تو است که در آن توقع ظهورت مي رود و فرج و گشايش برای مؤمنان به دو دست توست و کشتار کافران به شمشيرت است و من ای آقايم در آن مهمان تو هستم و پناهنده تو و تو ای مولای من کريم و کريم زاده ای و مأمور پذيرايی و نگهداری پس مرا مهمان کن و پناه ده درود خدا بر تو و بر خاندان پاکت من بر تو نازل مي شوم هر کجا راحله ام روی آورد و مرا وارد نمايد و ميهمان تو هستم در هر کجا که باشم از شهرها

علامه حلي در حلّه يكي از شهرهاي عراق سكونت داشت، هر شب جمعه از حله به كربلا مي رفت. او روز پنجشنبه سوار بر الاغ خود به راه مي افتاد و شب جمعه در حرم مطهر امام حسين(عليه السلام) مي ماند وبعدازظهر روز جمعه به حله مراجعت مي كرد.

در يكي از روزها كه به طرف كربلا رهسپار بود، در راه شخصي به او رسيد و همراه او به كربلا مي رفتند، علامه با رفيق تازه اش شروع به صحبت كرد و مسائلي را بيان نمود. از آنجا كه به فرمودة امام علي(عليه السلام) «المرء مخبوء تحت لسانه؛ شخصيت مرد در زير زبانش نهفته است.»
علامه درك كرد كه با مردي بزرگ و عالمي سترگ، هم صحبت شده است، هر مسأله مشكلي مي پرسيد، رفيق راهش جواب مي داد، به طوري كه علامه كه خود را يگانه دهر مي دانست، از علم رفيق راهش متحير ماند. گرم صحبت بودند تا آنكه در مسأله اي ، آن شخص بر خلاف فتواي علامه فتوا داد، علامه گفت: اين فتواي شما بر خلاف اصل و قاعده است، دليلي هم كه اين قاعده را از بين ببرد، نداريم. آن شخص گفت: «چرا، دليل موثقي داريم كه شيخ طوسي(ره) در كتاب تهذيب در وسط فلان صفحه، آن را نقل كرده است.»
علامه گفت : چنين حديثي را دركتاب تهذيب نديده ام. آن شخص گفت: «كتاب تهذيبي كه پيش توهست در فلان صفحه و سطر اين حديث مذكور است!».
علامه در دنيايي از حيرت فرو رفت، چرا كه اين شخص ناشناس به تمام علائم و خصوصيات نسخة منحصر به فرد كتاب تهذيب آگاهي داشت.

ولادت

ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نيمه شعبان سال 255يا 256

هجری بوده است .

پس از اينکه دو قرن و اندی از هجرت پيامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم

حضرت هادی ( ع ) و امام يازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسيد ، کم کم در بين فرمانروايان

و دستگاه حکومت جبار ، نگراني هايی پديد آمد . علت آن اخبار و احاديثی بود که در

آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی  تولد خواهد يافت که تخت و

کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران

خواهد نمود . در احاديثی که بخصوص از پيغمبر ( ص ) رسيده بود ، اين مطلب زياد

گفته شده و به گوش زمامداران رسيده بود .

در اين زمان يعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی  ، هشتمين خليفه عباسی ،

که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی 

قرار داد .

اين انديشه - که ظهور مصلحی پايه های حکومت ستمکاران را متزلزل مي نمايد و بايد از

تولد نوزادان جلوگيری کرد ، و حتی مادران بيگناه را کشت ، و يا قابله هايی را

پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاريخ نظايری دارد . در

زمان حضرت ابراهيم ( ع ) نمرود چنين کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نيز به

همين روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران مي خواهند مشعل حق را خاموش

کنند ، غافل از آنکه ، خداوند نور خود را تمام و کامل مي کند ، اگر چه کافران و

ستمگران نخواهند .

در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری ( ع ) نيز داستان تاريخ به گونه ای 

شگفت انگيز و معجزه آسا تکرار شد .

امام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام

يازدهم ( ع ) نيز در آنجا زير نظر و نگهبانی حکومت به سر مي برد .

" به هنگامی که ولادت ، اين اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزديک گشت ، و

خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد

جلوگيری کنند ، و اگر پديد آمد و بدين جهان پای  نهاد ، او را از ميان بردارند .

بدين علت بود که چگونگی احوال مهدی ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از

مردم نهان داشته مي شد ، جز چند تن معدود از نزديکان ، يا شاگردان و اصحاب خاص

امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمي ديد . آنان نيز مهدی  را گاه بگاه مي ديدند ، نه

هميشه و به صورت عادی " .

 شيعيان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند

در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی  که پدر بزرگوارش حيات داشت ،

شيعيان خاص به حضور حضرت مهدی ( ع ) مي رسيدند .

از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام

بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان کرد .

آنان پسری را ديدند که بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام

عسکری فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ،

امر او را اطاعت کنيد ، از گرد رهبری او پراکنده نگرديد ، که هلاک مي شويد و

دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد که شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ،

تا اينکه زمانی دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت

کنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت کبری ، امام

مهدی را به جماعت شيعيان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت .

يکی  از متفکران و فيلسوفان قرن سوم هجری که به حضور امام رسيده است ، ابو سهل

نوبختی مي باشد .

باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری 

در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجری ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا

به سنت اسلامی ، مي بايست حضرت مهدی بر پيکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ،

تا خلفای ستمگر عباسی جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام کنند ، و يا بد

خواهان آن را از مسير اصلی منحرف کنند ، و وراثت معنوی  و رسالت اسلامی و ولايت

دينی را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند کودکی همچون خورشيد تابان

با شکوه هر چه تمامتر از سرای امام بيرون آمد ، و جعفر کذاب عموی خود را که آماده

نماز گزاردن بر پيکر امام بود به کناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد .

 ضرورت غيبت آخرين امام

بيرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد .

کارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری (ع ) هجوم بردند،

اما هر چه بيشتر جستند کمتر يافتند ، و در چنين شرايطی بود که برای بقای 

حجت حق تعالی ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهی برای حفظ

جان آن " خليفه خدا در زمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم

همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حکمت الهی  بر اين تعلق گرفت که حضرتش را

از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی  کوتاه گردد ، و واسطه فيوضات

ربانی ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشکار نيست ، اما

انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنمای مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين

کيفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علی 

( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلکه به آزار و قتل آنان نيز اقدام کرد ،

و لزوم نهان زيستی آخرين امام را برای حفظ جانش سبب شد .

در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما برای  اينکه خوانندگان به اهميت

وجود امام غايب در جهان بينی تشيع پی برند ، به نقل قول پروفسور هانری کربن

- مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی که با علامه طباطبائی داشته ، مي پردازيم :

" به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبی است که رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و

خلق ، برای هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگی  ولايت را زنده و پابر جا

مي دارد ... تنها مذهب تشيع است که نبوت را با حضرت محمد - صلی الله عليه و آله

و سلم - ختم شده مي داند ، ولی ولايت را که همان رابطه هدايت و تکميل مي باشد ،

بعد از آن حضرت و برای هميشه زنده مي داند . رابطه ای  که از اتصال عالم انسانی به

عالم الوهی کشف نمايد ، بواسطه دعوتهای دينی قبل از موسی و دعوت دينی موسی و

عيسی و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان

وی ( به عقيده شيعه ) زنده بوده و هست و خواهد بود ، او حقيقتی است زنده که

هرگز نظر علمی نمي تواند او را از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد ...

آری تنها مذهب تشيع است که به زندگی اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده

و معتقد است که اين حقيقت ميان عالم انسانی و الوهی  ، برای هميشه ، باقی و پا

برجاست " يعنی  با اعتقاد به امام حی غايب .

 صورت و سيرت مهدی ( ع )

چهره و شمايل حضرت مهدی ( ع ) را راويان حديث شيعی و سنی چنين نوشته اند :

" چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و کشيده ، چشمانش سياه و درشت و جذاب ،

شانه اش پهن ، دندانهايش براق و گشاد ، بيني اش کشيده و زيبا، پيشاني اش بلند

و تابنده . استخوان بندي اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهايش درشت .

گونه هايش کم گوشت و اندکی متمايل به زردی  - که از بيداری شب عارض شده -

بر گونه راستش خالی مشکين . عضلاتش پيچيده و محکم ، موی سرش بر لاله گوش

ريخته ، اندامش متناسب و زيبا ، هياتش خوش منظر و رباينده ، رخساره اش در

هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق . قيافه اش از حشمت و شکوه رهبری سرشار .

نگاهش دگرگون کننده ، خروشش درياسان ، و فريادش همه گير " .

حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسيار است و دارنده ذخاير پيامبران است . وی 

نهمين امام است از نسل امام حسين ( ع ) اکنون از نظرها غايب است . ولی مطلق و

خاتم اولياء و وصی اوصياء و قائد جهانی و انقلابی  اکبر است . چون ظاهر شود ، به

کعبه تکيه کند ، و پرچم پيامبر ( ص ) را در دست گيرد و دين خدا را زنده و احکام

خدا را در سراسر گيتی جاری کند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی کند .

حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در

وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و

خجسته و پاکيزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دين اسلام را به دست او عزيز

گرداند . در حکومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا که حد خدايی جاری گردد .

مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگيرد و به او بدهد . حتی  اگر حق کسی زير دندان ديگری 

باشد ، از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون کشد و به صاحب حق باز

گرداند . به هنگام حکومت مهدی ( ع ) حکومت جباران و مستکبران ، و نفوذ سياسی 

منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مکه - قبله مسلمين - مرکز حکومت انقلابی مهدی 

شود . نخستين افراد قيام او ، در آن شهر گرد آيند و در آنجا به او بپيوندند ...

برخی به او بگروند ، با ديگران جنگ کند ، و هيچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی ، باقی 

نماند و ديگر هيچ سياستی و حکومتی ، جز حکومت حقه و سياست عادله قرآنی ، در جهان

جريان نيابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قيام کند زمينی  نماند ، مگر آنکه در آنجا

گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .

در زمان حکومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حکمت و علم بياموزند ، تا آنجا که زنان

در خانه ها با کتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) قضاوت کنند . در آن روزگار ، قدرت

عقلی توده ها تمرکز يابد . مهدی ( ع ) با تاييد الهی  ، خردهای مردمان را به کمال

رساند و فرزانگی  در همگان پديد آورد ... .

مهدی ( ع ) فرياد رسی است که خداوند او را بفرستد تا به فرياد مردم عالم برسد .

در روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتی  بيمانند دست يابند . حتی 

چهارپايان فراوان گردند و با ديگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمين گياهان

بسيار روياند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفينه های  زمين و ديگر معادن استخراج

گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد ، رسم ستم و شبيخون و

غارتگری برافتد و جنگها از ميان برود .

در جهان جای ويرانی نماند ، مگر آنکه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد .

در قضاوتها و احکام مهدی ( ع ) و در حکومت وی ، سر سوزنی  ظلم و بيداد بر کسی نرود

و رنجی بر دلی ننشيند .

مهدی ، عدالت را ، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان

کند و دادگری او همه جا را بگيرد .

 شمشير حضرت مهدی ( ع )

شمشير مهدی ، سيف الله و سيف الله المنتقم است . شمشيری است خدائی ،

شمشيری است انتقام گيرنده از ستمگران و مستکبران . شمشير مهدی شمشير انتقام

از همه جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمکش را مي کشد ، اما بر سر

ضعيفان و مستضعفان رحمت مي بارد و آنها را مي نوازد .

روزگار موعظه و نصيحت در زمان او ديگر نيست . پيامبران و امامان و اولياء حق

آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجای آوردند . بسياری  از مردم نشنيدند و راه باطل

خود را رفتند و حتی اولياء حق را زهر خوراندند و کشتند . اما در زمان حضرت مهدی 

بايد از آنها انتقام گرفته شود .

مهدی ( ع ) آن قدر از ستمگران را بکشد که بعضی گويند : اين مرد از آل محمد ( ص )

نيست . اما او از آل محمد ( ص ) است يعنی از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و

آل انسانيت است .

از روايات شگفت انگيزی که در مورد حضرت مهدی  ( ع ) آمده است ، خبری است که از

حضرت امام محمد باقر ( ع ) نقل شده و مربوط است به 1290سال قبل . در اين روايت

حضرت باقر ( ع ) مي گويند :

" مهدی ، بر مرکبهای پر صدايی ، که آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار

مي شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر مي کند " .

و نيز در روايت امام محمد باقر ( ع ) گفته شده است که بيشتر آسمانها ، آباد و

محل سکونت است . البته اين آسمان شناسی اسلامی ، که از مکتب ائمه طاهرين ( ع )

استفاده مي شود ، ربطی به آسمان شناسی يونانی و هيئت بطلميوسی ندارد ... و هر چه

در آسمان شناسی يونانی ، محدود بودن فلک ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در

آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بيشمار و قمرها

و منظومه های فراوان . و گفتن چنين مطالبی از طرف پيامبر اکرم ( ص ) و امام باقر

( ع ) جز از راه ارتباط با عالم غيب و علم خدائی امکان نداشته است .

 غيبت کوتاه مدت يا غيبت صغري

مدت غيبت صغری بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد ( از سال 260ه. تا سال 329ه. )

که در اين مدت نايبان خاص ، به محضر حضرت مهدی ( ع ) مي رسيدند ، و پاسخ نامه ها

سؤوالات را به مردم مي رساندند . نايبان خاص که افتخار رسيدن به محضر امام ( ع ) را

داشته اند ، چهار تن مي باشند که به " نواب خاص " يا " نايبان ويژه " معروفند .

1 - نخستين نايب خاص مهدی ( ع ) عثمان بن سعيد اسدی است . که ظاهرا بعد از سال

260هجری وفات کرد ، و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعيد از ياران و

شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش

يافته بود .

2 - محمد بن عثمان : دومين سفير و نايب امام ( ع ) محمد بن عثمان بن سعيد فرزند

عثمان بن سعيد است که در سال 305هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد .

نيابت و سفارت محمد بن سعيد نزديک چهل سال بطول انجاميد .

3 - حسين بن روح نوبختی : سومين سفير ، حسين بن روح نوبختی بود که در سال 326

هجری فوت کرد .

4 - علی بن محمد سمری : چهارمين سفير و نايب امام حجه بن الحسن ( ع ) است که در

سال 329هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزديک آرامگاه عالم و

محدث بزرگ ثقه الاسلام محمد بن يعقوب کلينی است .

همين بزرگان و عالمان و روحانيون برجسته و پرهيزگار و زاهد و آگاه در دوره غيبت

صغری واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل مشکلات آنها بوسيله حضرت مهدی ( ع )

بودند .

 غي


مطالب مشابه :


علائم شناسی

اطلاعات دفینه و گنج و فلزیابها - مجموعه اطلاعات دفینه و علوم غریبه و فلزیاب




روش مطالعه درست در دفينه يابي

بوی دفینه - روش مطالعه درست در دفينه يابي - علائم شناسی - دفینه یابی - باستان شناسی - جواهر




پندهاى حكيمانه علامه حسن زاده آملى نويسنده : عباس عزيزى

عاشق یک لحظه نگاهت - پندهاى حكيمانه علامه حسن زاده آملى نويسنده : عباس عزيزى - نکات ناب




اسامى مقدّس حضرت مهدى(عليه السلام) در كتب مذهبى اهل اديان

تحقیقات دانشجویان - اسامى مقدّس حضرت مهدى(عليه السلام) در كتب مذهبى اهل اديان - تحقیقات




علت پيدا شدن حجاب از ديدگاه شهيد مطهري

مردم اگر پول و ثروتي داشتند ناچار بودند به صورت دفينه در زير علايم و نشانه هاي افترا و




برچسب :