كزازي

ستـايش كـنـم ايـزد پاك را          كه بينا و گويا كند خاك را
به موري دهد مالش نره شير          كند پشه بر پيل جنگي دلير
          جهان را بلندي و پستي تويي                     ندانم چه اي، هر چه هستي تويي.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

كتابشناسيِ دكتر مير جلال الدين كزّازي

د. خزايي

 

بيشينه ي سپاس اين كمترين از آنِ استاد ارجمند، جناب آقاي دكتر مير جلال الدين كزّازي است كه با  همه ي گرفتاري هاي روزمره و كارهاي ادبي، يك روز دست از كار فروگذاشتند و تن رنجه كردند تا در خدمت شان باشيم. گويي واژگان را ياراي سپاسگزاري نباشد. از ديگر سوي به سبب نزديك بودن به روز فردوسي ورجاوند و جابجايي نمادين روزِ سعدي با روزِ فردوسي در اين دانشگاه به گونه اي برآن شديم از حضور استاد كه فرزند فردوسي به شمار مي آيند، بهره بريم و نوعي آميختگي بپروريم كه در آن هم نكوداشتي باشد استاد را و هم نگرشي فردوسي بزرگ را، كه اين هر دو از هم جدا نيستند.

 

در اين ميان وظيفه ي معرفي آثار استاد كزّازي را بر دوشم گذارده اند كه مي كوشم در زماني كوتاه به آن بپردازم، آنهم تنها در حد آشنايي شنوندگان كه بررسي هر كدام از آثار استاد بي شك جستاري جداگانه را شايان است. پس سخنم را به دو پاره بخش مي كنم: نخست به معرفي ناموارِ آثار از جنبه ي شيوه ي كار و سپس از جنبه ي نهاد كار مي پردازم و سرانجام در شعرگونه اي كتابهاي استاد كزّازي را بر مي شمارم و آن ناچيز را چون رانِ ملخي به پيشگاه سليمان پيشكش مي كنم.

 

باري، آثار منتشر شده ي  استاد كزّازي را مي توان از چند جهت دسته بندي كرد. از يك سو مي توان با توجه به شيوه ي پديدآوريِ آثار از جمله: تأليف و ترجمه و تصحيح به آنها پرداخت كه اين دسته بندي به شرح زير است:

الف: تأليف: در درياي دري، سراچه آوا و رنگ، پرنيان پندار، دير مغان، پارسا و ترسا، زيباشناسي سخن پارسي (بيان، معاني، بديع)، ترجماني و ترزباني، از گونه اي ديگر، مازهاي راز، «رؤيا، حماسه، اسطوره»، سوزن عيسي، پند و پيوند، رخسار صبح، ديدار با اژدها، روزهاي كاتالونيا، بيكران سبز.

ب: ترجمه: جهان پس از مرگ، سه داستان، ايلياد، اديسه، انه ايد، تلماك، بهار خسرو، سيلوي، رويدادهاي شهر سنگي، توانهاي نهايي آدمي، آتالا و رنه، جهان اشباح.

پ: تصحيح و ويرايش: بدايع الافكار في صنايع الاشعار (ملا حسين واعظ كاشفي سبزواري) ، ديوان خاقاني، گزارش دشواري هاي ديوان خاقاني، رباعيات خيام، ديوان ميرزا محمد باقر حسيني سپاهاني، گزيده ي سروده هاي شيخ الرئيس قاجار، نامه باستان، غزليات سعدي.

 

اما چنين بخش بندي اي چندان مناسب حال پژوهنگان نيست زيرا نمي توانند به آنچه در گستره ي      علاقه شان باشد دست يابند، از اين روي بهتر آن است با توجه به نهاد كار به دسته بندي پرداخت؛ بدين صورت:

 

الف: خاقاني پژوهي: سراچه آوا و رنگ، پارسا و ترسا (كه داستان شيخ صنعان را بر اساس چامه اي قصيده اي- از خاقاني شرح مي كند)، سوزن عيسي (كه شرح يكي ديگر از چامه هاي خاقاني است)، ديوان خاقاني، گزارش دشواري هاي ديوان خاقاني، رخسار صبح (كه شامل ديباچه اي بلند در احوال خاقاني، نيز شرح چامه ي رخسار صبح پرده چو عمدا برافكند، هست).

ب: مجموعه ي جستارها:پرنيان پندار، از گونه اي ديگر (كه شامل دو جستار در نمادشناسي پرندگان و چند جستار درباره ي شاهنامه و اسطوره شناسي است).

پ: حماسه و اسطوره شناسي و شاهنامه پژوهي: مازهاي راز (كه شامل چند جستار درباره ي شاهنامه و جستاري بلند درباره ي آتش است)، «رؤيا، حماسه، اسطوره»، نامه باستان (شرح و تصحيح شاهنامه در مقام پژوهش برتر در ادبيات پارسي شناخته شد)،  ايلياد، اديسه، انه ايد (در سال 1369 جايزه ي كتاب سال را از آنِ خود كرد)، تلماك.

ت: روانشناسي و فراروانشناسي: جهان پس از مرگ، توانهاي نهايي آدمي، جهان اشباح.

ث: روزنگاشت هاي سفر: ديدار با اژدها (سفرنامه ي چين)، روزهاي كاتالونيا (سفرنامه ي اسپانيا).

ج: داستان: سه داستان (از فلوبر فرانسوي)، بهار خسرو، سيلوي، رويدادهاي شهر سنگي، آتالا و رنه (اثر شاتو بريان فرانسوي).

چ: صناعات ادبي (زيباشناسي سخن پارسي): بيان، معاني، بديع، (در اين سه اثر كه با عنوان زيباشناسي سخن پارسي به چاپ رسيده اند فنون و صناعات ادبي در گستره هاي گونه گون بررسيده شده اند و نامه اي پارسي به جاي نام هاي عربي پيشين پيشنهاد شده اند.)، بدايع الافكار في صنايع الاشعار  (ملا حسين واعظ كاشفي سبزواري).

ح: ادب غنايي و درباره ادب غنايي: دير مغان (درباره ي حافظ)، پند و پيوند (درباره ي حافظ)، رباعيات خيام، ديوان ميرزا محمد باقر حسيني سپاهاني، گزيده اي سروده هاي شيخ الرئيس قاجار،  غزليات سعدي، رباعيات خيام، بيكران سبز (سروده هاي استاد كزّازي).

خ: نظريه ي ترجمه: ترجماني و ترزباني.

د:  تاريخ ادبيات منظوم: در درياي دري (كه در آغاز كتاب، پس از ديباچه اي بلند در باب هنر شعر و گوهر شعر، چامه اي بلند در 278 بيت آورده اند و نام شاعران پارسي گو را در آن نشانده اند و پسان به شرح چامه و يادكرد پاره اي از زندگي نامه ي شاعر و در بيشينه ي موارد آوردن پاره اي شعر از او، پرداخته اند).

 

در پايان منظومه ي به كزّازي، پاسبانِ پارسي را كه به مناسبت اين بزرگداشت سروده شده، مي خوانم:

 

 

 

 

 

 

 

به كزّازي، پاسبانِ پارسي

به مناسبت بزرگداشت استاد دكتر ميرجلال الدين كزّازي 16 ارديبهشت 1385 - بوشهر

 

هر كه او را شورِ معني گستري است

زيبِ شعرش «دُرِ دريايِ دري» است.

از قلم كزّازي اخترنشين،

كه آفتابِ چرخ را كرده چو زين،

گاه توفان، گاه رعد آرد برون،

ليك ويراني نيايد از درون.

-----------------------

در «سراچه ی رنگ و آوا» جاي جُست،

باور و سبك و زبان را بازجست،

نيز با زيبايي و ريشه و سُخَن

وز نماد، آن رازهاي هفت فَن.

كرد خاقاني شناسي را نشان

همچو خورشيدي ميانِ اختران.

باز با خاقانيِ دشوارگو،

«پارسا، ترسا» بگشته رو به رو،

شيخ ِصنعان را بگفته داستان،

چامه ی خاقاني است، اين را بدان.

سويِ خاقاني به پروازي دگر،

از چكادي بر چكادي در گذر.

هست «ديوان»ي سترگ و استوار،

در «گزارش» نيز ابياتي، به كار.

كرده در «رخسارِ صبح» اش آشكار،

چهرِ خاقاني همانندِ بهار.

«سوزن عيسي» رهاوردي دگر،

آنِ خاقاني ست، اينجا را نگر.

چون مسيحا گشت بر چرخِ برين،

بود او را سوزني از اين زمين.

زان سبب پروازِ او ناساز گشت،

آفتابِ چرخ را دمساز گشت.

-----------------------

زان دگر سو ساخت از جستارها،

سه ده و دو، «پرنيان پندار»ها.

-----------------------

تا سوي «دير مغان» بشتافته ست،

حافظِ شيرين سخن را يافته ست.

«پند و پيوند» از پسِ «دير مغان»،

هست حافظ را چو ياري در نهان.

------------------------

وز «بديع» و از «معاني» و «بيان»

كرده گفتِ پارسي را شارسان،

هست زيبايي شناسي را نگين،

بر سرِ تاجِ سخن هاي مِهين.

واعظِ كاشف بيازيده است دست،

تا «بدايع» را بيارد در نشست.

------------------------

شاخسارِ شعر را كرده بلند،

مرغكانِ شوخِ خوش آواز چند،

چامه هايش استوار و وهمني،

كنده هر جا شيوه ی اهريمني.

«بيكرانِ سبز» نامِ چامه هاست،

برفزاينده ی غرور خامه هاست.

-------------------------

ديگرش «رؤيا و اسطوره » است و راز،

از «حماسه» مازها را كرده باز.

------------------------

«ترجماني، ترزباني» ديگر است،

از هنرها ترجمان را زيور است.

«ايلياد» و «انّه ايد» ش شاهكار،

راهوارِ ترجماني را مهار.

دو دگر، «اوليس» و «تلماك» است، هين!

بازخوان و  پهلواني را ببين.

هومر و ويرژيل دارندي سپاس،

بر كزازي از براي اين لباس،

كو نهاده بر تنِ يونانيان،

زان دگر بر پيكرِ آن روميان.

بافته از تار و پودِ پارسي،

بايدش باريك و نيكو وارسي.

هست «آتالا و رنه» از برّيان،

داستانِ عشق كي ماند نهان.

 

اين نه پايانِ دگرگويي بود،

رويِ گفتِ او دگر سويي بود.

 

«شهرِ سنگي» را دگر «رودادها»ست

داستاني از سرِ بيدادهاست.

از«بهار خسرو» ش يادي سزد،

بادِ مهرش از دگر سوها وزد.

باز هم اين ارمغان آنِ شماست،

چون به ايران است و ايران زآنِ ماست.

از نويسايي دگر در باختر،

آوريده «داستان سه» سر به سر.

 

«مرگ و دنياي پس از آن» آنِ ماست،

چشم ها را گر بگرداني رواست.

از «توان هاي نهان آدمي»

نيز از «اشباح» در روي زمي،

گفته ها از لوحِ جان آورده است،

رازِ جانِ آدمي پرورده است.

----------------------

از يكي «ديدارِ او با اژدها»،

داستاني هست كش مانده به جا،

«روز كاتالونيا» از اندلس،

برج ها برساخته از خاك رس.

-----------------

سوي ديگر چون ببيني شيخِ ماست،

سعديِ شيرين سخن اِستاده راست،

از «غزلها»يش يكي دفتر به جاست،

كه مسِ دل را چو سنگِ كيمياست.

 

ديگرش دفتر ز خيام حكيم،

از «رباعي ها» ي ارزنده چو سيم،

سيم ني، زر گويمش بهتر بود،

بر سرِ شعرِ دري افسر بود.

 

 

از دو ديوانِ دگر يادي سزد،

كِش چو قندِ پارسي اش مي مزد.

يك «سپاهاني» دگر «شيخ قجر»،

كو ز كزّازي رسيدش كرّ و فرّ.

---------------------

ليك در سنگِ دگر گفتارها،

هر چه از شهنامه گويم بارها،

باز بايد گفتِ ديگر آورم،

تا نپندارند كِهتر داورم.

چون ز كزّازي سخن گويم كنون،

شاهنامه هست از معنا فزون.

 

«مازهاي راز» راز اختري است،

ز آتش و اسپند نيكو دفتري است.

 

تا «ز گونه ی ديگر» ش نارم سخُن،

دل نيارامد ازين مرد كهُن،

شانزده جستار از ايران زمين،

از فرَوَهْر، از سپهرِ اخترين،

نيز از شهنامه و گرشاسب و فرّ،

باز خوان و تيزبيني را نگر.

 

«باستان نامه» ز بهر شاه توس،

بازخوان و باز بين اش چون عروس،

نامه ی بشكوه و كندآور ببين،

نام رستم را بكرده بآفرين.

استوار و كوهسان برجاي هست،

واژه ها دانند خوش جاي نشست،

واژه هاي پارسي كز تازيان،

روي دربنهفته بودندي ز جان،

چون يلان اينك ميان كارزار،

خفت وخيزي كرده اند و شاهوار،

گام در اين كوي و اين برزن زنند.

دست بگشاده، نه ديگر تن زنند.

چون ستيهنده بيايد اين زبان،

تاندي خم بر نيارد در ميان.

زين ميان شش دفترش آمد تمام،

چندِ ديگر گر بيفزودي به كام،

خورسند و شاد گشتي آن حكيم،

مي نَمادي آن دگر را دل دو نيم.

---------------------

آنچه گفتم يك ز صد را برنگفت،

دُرِّ معنا را نمي يارم كه سُفت.

ليك كزّازي بماند برقرار،

از براي ميهن ما، يادگار.

چهره اش از چهره هاي ماندگار،

تا هزاران سال، ني دي و نه پار.

 

 

 


مطالب مشابه :


لیست جزوات درسی دانشگاه پیام نور با ذکر قیمت

عوض كوچكي و افشين سلطاني و مهدي عزيزي منصور حسين پور دكتر ميرزا حسن حسيني و دكتر شهرام




خائنین مجلس ششم چه كساني بودند /بازخواني كارنامه مجلس ششم

بنارويه احمدي نژاد رو عشقه پيرو رهبري حامي دكتر - منصور ميرزا كوچكي بروجني نماينده




مشاهیردینی و مذهبی معاصرشهرستان فسا

دكتر منصور رستگار فسايي : دكتر عوض كوچكي : مرحوم ميرزا محمد علامه :




كزازي

رباعيات خيام، ديوان ميرزا محمد باقر حسيني سپاهاني دكتر منصور شدن شهر كوچكي




گزارش ایرانیوز از اسامی اصلاح طلبان داوطلب نمایندگی در هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی

دكتر سپهر رييس شاخه سازمان مجاهدين ميرزا كوچكي نماينده سابق مجلس منصور کشفی از




پاسخ به مسابقه «اين تصوير را شناسائي كنيد»(1) «وجيه‌الله ميرزا قاجار»

«وجيه‌الله ميرزا «دكتر قلي مجد» استاد ايراني و فوج هزار سواري يا منصور به




گزارش ایرانیوز از اسامی اصلاح طلبان داوطلب نمایندگی در هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی

دكتر سپهر رييس شاخه سازمان مجاهدين ميرزا كوچكي نماينده سابق مجلس منصور کشفی از




برچسب :