دی ماه به یاد ماندنی(داستانک تجربه کلاسی معلم)

 دی ماه معمولا در این شهر کوهپایه ای برف سنگین همه جارا سفید پوش می کرد ، در این شهر کوچک گاهی از کمبود امکانات ویا بی توجهی شهرداری خیابان ها وکوچه هابا اناشت برف یخبندان می شد وآمد وشد مردم  به سختی انجام می گرفت .روز بیست وچهارم دی ماه شده بود واز سوز وسرمای سخت همیشگی خبری نبود ،هنوز بارش های زمستانی از راه نرسیده و همه جا خشک بود. معلم علوم خود را به کلاس هشتم در طبقه دوم مدرسه رساند ، امتحانات نوبت اول به پایان رسیده بود،دراولین جلسه بعد از امتحان شاید هنوز اضطراب د ر وجودشان نمایان بود یکی از بچه ها پرسید:آقا امروز هم اضطراب خواهیم داشت؟معلم پاسخ داد: بلی خواهیم داشت. معلم هنگام ورود به کلاس استامپ ویک برگ A4که روی آن جدول بیست وهشت خانه ای کشیده شده بود همراه داشت. پس از سلام وصلوات ویک مقدمه بسیار کوتاه، شروع به گرفتن اثر انگشت از بچه ها کرد .فقط سه نفر نمی خواستند به برگه سفید اثر انگشت بزنندوعلت این کار را پرسیدنداماآنها هم با کمی اصرار انگشت زدند، اثر انگشت همه در خانه منطبق با شماره کلاسی شان ثبت شده بود .مدام بچه می پرسیدند این اثر انگشت ها برای چیست؟

 

معلم پرسید : ببینید اثر انگشتتان مانند همند؟

همه پاسخ دادنه: خیر ،اثر انگشت هیچکسی با دیگری یکی نیست

معلم گفت :بجز اثر انگشت تفاوت دیگری در همکلاسان خود بیابید

پس از مدتی چند تفاوت از جمله لاله گوش، رنگ چشم ، حالت مو، رنگ مو،..........ولوله کردن زبان، برگرداندن زبان که فقط محمد توانست انجام دهد وجمع کردن زبان به شکل آکولاد که دونفر توانستند حتی برای معلم هم تازگی داشت وتا آن روز نه دیده ونه شنیده بود.

جلسه ادامه داشت تادانش آموزان علت تفاوت ها وشباهت ها را باشناخت هسته سلول ،کروموزوم ،DNAو ژن پیدا کردند.

درس تمام شدومعلم اثر انگشت ها را رو به دانش آموزان گرفت بالای برگه خالی بود، از بچه ها پرسید در این قسمت چه چیزی می شودنوشت؟گفتند : اثر انگشت دانش آموزان کلاس دوم

معلم گفت: هر چیزی که بخواهم می نویسم، بر علیه خودم ، به نفع خودم وبه ضرر شما،وگفت می نویسم آقای مدیر مدرسه ......دانش آموزان متوجه قسمت اضطراب کلاس شدند وسروصدا بلند شد. آنها خیلی جدی بودند برخی گریه کردند وبعضی خواستند برگه را بگیرند وپاره کنندو....

معلم بچه ها را آرام کرد تا در س دیگری را آغاز کند

گفت یادمان باشد  "هیچ نامه وسندی نا نوشته را امضا نکنیم"

یادمان باشد:"هیچ نامه ای را تا نخوانده وبه عواقب آن نیاندیشیدیم، امضا نکنیم"

یادمان باشد:"هیچ قولی ندهیم وتعهدی نکنیم مگر به عاقبت آن فکر کرده باشیم"

معلم برگه را پاره کرد وهمه باخوشحالی به زنگ تفریح رفتند.

 


مطالب مشابه :


آزمون گروهی(پایه ی هفتم)

علوم تجربی قیدار - آزمون گروهی(پایه ی هفتم) - ارائه ی مطالب آموزشی برای دانش آموزان وتجربه




سوال آزمونه ای علوم هفتم2

علوم تجربی قیدار - سوال آزمونه ای علوم هفتم2 - ارائه ی مطالب آموزشی برای دانش آموزان وتجربه




قوانین اجرایی مسابقه نجات تخم مرغ مدرسه ی نمونه دولتی اشراق خدابنده

علوم تجربی قیدار - قوانین اجرایی مسابقه نجات تخم مرغ مدرسه ی نمونه دولتی اشراق خدابنده




دی ماه به یاد ماندنی(داستانک تجربه کلاسی معلم)

علوم تجربی قیدار - دی ماه به یاد ماندنی(داستانک تجربه کلاسی معلم) - ارائه ی مطالب آموزشی برای




قوانین پل ماكارونی اولین دوره ی مسابقات دانش آموزی (مقطع راهنمایی) خدابنده

علوم تجربی قیدار - قوانین پل ماكارونی اولین دوره ی مسابقات دانش آموزی (مقطع راهنمایی




توربین بخار بسازید

علوم تجربی قیدار - توربین بخار بسازید - ارائه ی مطالب آموزشی برای دانش آموزان وتجربه های




برچسب :