نگرش فرهنگي جامعه معاصر ايران به مذهب و تقسيم كار

نگرش فرهنگي جامعه معاصر ايران به مذهب و تقسيم كار

                          نگرش فرهنگي  جامعه معاصر ايران به مذهب و تقسيم كار  ـ دكتر محمد خالقي مقدم ـ جامعه شناس ـ  نشريه موج بيداري ـ شماره 133ـ دوشنبه 13 خرداد 1387ـ ص 4             

آنچه امروزه براي مردم ايران به شدت نياز است حركت به سوي يك جامعه توليدي و با كوشش بسيار و تلاش زياد مي‌باشد و يا افزودن بر فعاليتهايمان به عنوان مردم مسلمان در روند توليدات جامعه است تا بتوانيم بر اساس ادعاهاي ديني خود كه دائماً كرده‌ايم به همان ميزان هم كمبودهاي كنوني جامعه خودمان را با تلاش و كوشش زياد حل بكنيم، چرا كه يك جامعه ديني مثل ما كه به الگوهاي ديني اعتقاد دارد ولي به همان ميزان نيز به كار و كوشش و تلاش توليدي براي حل مشكلات زندگي خود نياز دارد و يا به كار براي حل مشكلات زندگي ديگران نياز دارد كه به آن كارگر و يا كارمند به عنوان افراد مسلمان چشم دوخته‌اند و به همين دليل يك جامعه ديني تنها از طريق مجهز شدن به اعتقادات صرفاً شناخت شناسانه‌ي ديني نمي‌تواند خودكفايي اقتصادي و يا سياسي و يا صنعتي و يا خانوادگي و غيره پيدا بكند و بلكه به همان ميزان كه به اعتقادات الگوهاي ديني نياز دارد به همان اندازه نيز به مزرعه كار و كارخانه كار و اداره كار و دادوستد وسيع كار و غيره نياز دارد كه به همين خاطر است كه يك جامعه به انواع ادارات و دواير اقتصادي كار مزبور مجهز مي‌شود تا با كار و كوشش هماهنگ و همساز آن گروه كار مردم‌اش  امكان زندگي در آن جامعه برايشان فراهم آيد و لذا اعتقادات ديني تنها بخش سازمان دهنده روابط كار آن مردم در يك نظام اداري است و يا در يك نظام اقتصادي و يا سياسي و يا فرهنگي و علمي و غيره مي‌تواند باشد ولي متاسفانه ما هنوز نگرش‌هايمان نسبت به دين و يا به الگوهاي ديني طوري است كه ما را چندان به كار و كوشش و فعالييت توليدي منطقي نمي‌كشاند و اين امر بيش از آنكه عيبي در الگوهاي ديني ما باشد بيشتر به علت عيب نگرش ما و مكتوبات نويسندگان ما نسبت به دين و الگوهاي ديني است كه باعث مي‌شود با آن الگوهاي ديني كه از طريق كتب معاصر آموخته‌ايم چندان اهل كار و كوشش نباشيم و اما اغلب الگوهاي ديني كه بر نصح يك آيه قرآني و يا روايات ديني مبتني است فلسفه اجتماعي خاصي دارد كه صرفاً نمي‌خواهد اعتقادات شناخت شناسانه ما را فقط تقويت بكند و بلكه مي‌خواهد كه در پراكسس اجتماعي زندگي ما در درون خانواده و يا در محل بازار كار و يا در دواير كار و يا در زمان مراوده‌هاي اجتماعي ما با يكديگر آن الگوهاي ديني را به كار بگيريم و نه اينكه مثل افلاطون و ارسطو فقط به سخنراني‌هاي مذهبي و يا فلسفه‌بافي‌هاي  مذهبي در انواع جلسات و يا پشت تريبون‌هاي تلويزيون بنشينيم و يا به فروش كتب ديني خود در دانشگاهها و مدارس به عنوان رواج عقيده ديني بيانديشيم كه با انجام اين نوع فعاليت‌هاي ديني در مرحله عمل، جامعه ما مشكلاتش را حل خواهد كرد و اصولاً  اغلب دستورات ديني براي عمل كردن است و نه براي حرف زدن و سخنراني و به همين دليل سعدي هم مي‌گويد

 دو صدگفته (ولو گفته ديني)  نيم‌كردار نيست.

و يا خود قرآن مي‌گويد “لم تقولون ما لاتفعلون و اصولا اغلب دستورات ديني ما يك مكانيسم اجتماعي كوشش و تلاش را براي انسان مي‌طلبد و يا اغلب دستوراتش نيز به خاطر ساخت و ساز اين نوع مكانيسم‌هاي كوشش و تلاش سازنده است و براي اينكه موضوع براي همگان موشكافي اجتماعي بشود به عنوان مثال ذكر مي‌كنم كه انسان از طرق مختلف مي‌تواند نيازمنديهاي اوليه خود را برآورده كند ولي دين ترجيح مي دهد كه تامين اين مايحتاج انساني صرفاً از راه زحمت‌كشي و يا كوشش و تلاش انساني او به دست آيد و به همين دليل دو نوع مكانيسم حلال و حرام در كوشش انساني را طراحي اجتماعي كرده است و مثلا يك انسان مي‌تواند از طريق سرقت يك جنس از بازار ميوه و يا از باغ ديگران آن را براي تغذيه خود بدست آورد و به رفع نياز خود بپردازد و نيز مي‌تواند با مكانيسم اجتماعي ديگر يعني كوشش و كار نخست پولي به دست آورد و سپس آن پول را از طريق داد و ستد و بيع و شراء ديني به صاحب همان باغ و يا بازار ميوه‌فروشي داده و سپس آن مايحتاج تغذيه‌اي خود را تامين كند ولي دين مي‌داند كه در صورت نخست انسان‌ها صرفاً به صورت موجودات فاقد تمدن زندگي خواهند كرد و رفع مايحتاج خود را صرفا از راه غارت همديگر و يا سرقت از همديگر و يا از راه غصب اموال همديگر و يا از راه خيانت به اموال ديگران و يا از طريق تدليس و يا خدعه و يا گرانفروشي و يا احتكار و غيره تامين خواهد كرد و در آن صورت بشر نخواهد توانست به سازماندهي كار خود و يا به سازماندهي نيروي كار و يا از طريق شكل دادن به گروه بندي‌هاي كار مختلف بپردازد و يا به صلح و صفا در كنار همديگر زندگي بكند و يا جامعه انساني خود را به انواع نهادهاي اجتماعي آراسته بكند كه هر كدام رفتارهاي آن انسان را در جهت داد و ستد اقتصادي و يا در جهت ساخت و ساز صنعتي و يا در جهت راه‌اندازي اداري و يا در جهت ساخت و ساز توليد علمي بكشاند و بلكه تبديل به انسانهاي اوليه‌اي خواهند شد كه صرفاً  از راه غارت و سرقت و چپاول و خيانت به اموال همديگر امكان تداوم زندگي خواهند يافت ولي مدنيت و تمدن و تقسيم كار اجتماعي و زندگي از راه كوشش انساني از ميان آنان رخت برخواهد بست و به همين دليل هم دستورات ديني با آنكه بسيار سخت است زيرا انسان را نخست به كوشش و تلاش و سپس به رفع نيازهاي خود از راه آن كوشش‌ها دعوت مي‌كند و به همين دليل هم انواع مشاغل و حرفه‌ها و مناسبات اجتماعي را به دو دسته مناسبات اجتماعي حلال و يا مناسبات اجتماعي حرام و در بين طرفداران فرهنگي خود تقسيم مي‌كند تا از طرق مزبور انسانها وادار به كوشش بشوند كه متاسفانه در جامعه امروزي ما اغلب دستورات ديني خود را طوري تفسير فرهنگي مي‌كنيم كه از زير بار هر نوع كوشش در خانه و يا مزرعه و يا دكان و يا اداره و يا دانشگاه و يا كارخانه شانه خالي بكنيم و به همين دليل نه تنها به نابودي واحدهاي توليدي مزبور با تفسير من‌درآوردي ديني خودمان مي‌پردازيم و بلكه اصولا دستورات ديني را هم اغلب زير پا گذاشته‌ايم و بزرگترين مشكل جامعه ما در اين نوع تفسيرهاي مختلف مخالف با نص صريح دستورات ديني است در حالي كه پذيرش دستورات ديني و عدم رياكاري در آنها بسياري از مشكلات جامعه ايران را حل خواهد كرد زيرا دين وقتي در ده آيه قرآن گرانفروشي را حرام كرده است و يا نصيحت مي‌كند كه نابودي قوم هود به خاطر گرانفروشي و يا حيله در كيل‌ها و وزن‌ها و قيمت‌ها و غيره است، به يك فروشنده امروزي جامعه ما يك نصيحت اخلاقي و اجتماعي مي‌كند كه پديده گرانفروشي عاقبت اجتماعي ندارد تا احياناً اگر زماني اكثريت مردم به خاطر بالا رفتن قيمت‌ها دچار مشكل هستند همه آحاد جامعه بايد از طريق كوشش زياد و يا فعاليت توليدي وسيع و يا برعكس از طريق قناعت يك پارچه اجتماعي عمل كنند و به همديگر فشار نياورند و نه اينكه يكي با زرنگي فكر بكند كه اگر يك جنسي را به همان همشهري و يا هم محله‌ي خود ده برابر مغازه ديگر بفروشد و با پول اضافي آن خواهد توانست حداقل دو روز بيشتر راحت زندگي بكند و در حالي كه نمي‌داند كسي كه باد مي‌كارد طوفان درو مي‌كند و همان كسي هم كه ديده است كه او در جلوي چشم همگان چندين برابر قيمت ديگران او را تيغ اقتصادي زده است و دولت و گوينده‌ها و سخنرانها و نويسندگان رسانه‌ها و منابر هم برخلاف دستورات ديني در مورد اين تيغ زدن دو شهروند به همديگر ساكت مي‌مانند، به خودش حق خواهد داد كه در خاطره‌اش همان پديده اجحاف را نگهدارد و در حادثه ديگر و واقعه اجتماعي ديگر همان بلا را سر همان فرد اول درآورد و انتظار دارد دولت هم در اين عمل متقابل اجتماعي وي باز بايد بي‌تفاوت و ساكت بماند و به همين دليل رعايت دستورات ديني به نفع همگان است و يا وقتي دين در نص آيه قرآني به ما مي‌گويد كه اموال خود را به دست سفها ندهيد و فلسفه ديني‌اش آن است كه آنها به خاطر فقدان عقلانيت خويش اموال خود را و يا حتي اموال دولت را و يا اموال خانوادگي را و يا اموال بانكي را حيف و ميل خواهند كرد اين امر شامل بسياري از واحدهاي تداركات اداري و يا مالي و يا روابط عمومي‌ها و يا شركتهاي اخذ وام  غيره هم مي‌شود كه بايد اموال عمومي را كه  با دقت اقتصادي حفظ بكنند و طوري هزينه نكنند كه هيچ‌گونه فايده‌اي براي دولت و يا مردم و يا خانواده در بر نداشته باشد. و صرفا به نابودي پول نفت و غيره منجر مي‌شود و يا به سرمايه‌گذاريهاي فني و يا اقتصادي تبديل نخواهد شد كه خود آن به وجود آورنده ثروت جديدي در جامعه باشد. و در اعلان اين اصل حرمت سپردن اموال به دست سفيهان ملاك عقيدتي را لحاظ نمي‌كند و حرمت آن را براي همه سفيهان اعلان مي‌كند و لو آنكه آن سفيه يك مسلمان هم باشد. كه حتي اجازه دخل و تصرف در اموال خودش را هم دين به او نمي‌دهد تا چه برسد به اموال ديگران،  آري بسياري از دستورات ديني ما كاركردهاي اجتماعي و كاركردهاي اداري و كاركردهاي خانوادگي ما را عقلاني كرده و در جهت كوشش و تلاش‌زايي  و توليد ثروت ملي مسلمانان خواهد انداخت ولي نخست ما بايد بدانيم كه دين فقط بحث فلسفي و يا بحث تلويزيوني و يا چسباندن پوستر و يا پلاكارد بر در ديوار نيست و بلكه تنظيم كننده فرهنگي روابط اجتماعي مسلمانان است و جامعه را به تاسيس نهادهاي اجتماعي لازم و كوشش در آن نهادها راندن است و يا روابط منطقي ميان انسانها در آن نهادهاي صنعتي و يا اقتصادي و يا علمي و يا زراعي و يا بانكي و يا بازار و داد و ستد فراهم آوردن است و براي هر كدام از اعضاي اين نهادهاي اجتماعي نيز يك دستورات رفتاري ويژه داده است كه در برابر رفتار فرد ديگر مسلمان چه كار بايد بكند؟ و به همين دليل درست است كه دين اشتراك عقيده در ما به وجود مي‌آورد ولي به همان ميزان نيز نقش‌هاي اجتماعي افراد را علي‌رغم اشتراك عقيده مذهبي به نقش اجتماعي واحد تعريف نمي‌كند كه مثلا اگر دو نفر در يك عقيده ديني مشترك هستند پس هيچ‌كدام از آنان در يك واحد صنعتي هم به دليل همان عقيده ديني مشتركش از فرد ديگر اطاعت قبول نكنند و از اين رو عقايد ديني در عين حال كه ما را به اشتراك عقيده ديني فرا مي‌خواند ولي براي زندگي اجتماعي ما را به تقسيم كار اجتماعي دعوت مي‌كند و به عبارت ديگر در يك كارخانه و يا ارتش همان دين بين دو فرد مسلمان مشترك در يك عقيده ديني تقسيم كار كرده و يكي را به عنوان فرمانده ارتش پديده كار فرمان دادن را بايد به عهده بگيرد و ديگري به عنوان سرباز مسلمان بايد كار اطاعت نظامي را انجام بدهد و يا در يك كارخانه هم تقسيم كار را توصيه مي‌كند و نمي‌پذيرد كه به خاطر عقيده واحد ديني تقسيم كار نكنند و لذا يكي را در اين تقسيم كار گروهي به عنوان كارفرماي كارخانه معرفي مي‌كند و ديگري را در تقسيم كار با او كارگر همان كارخانه تعريف مي‌كند  و به هيچ وجه توصيه نمي‌كند كه چون هر دو مسلمان هستند و يا عقيده ديني واحد دارند پس هر دو به خاطر آن عقيده واحد ديني‌اشان بايد فرمانده ارتش و يا هر دو كارفرماي آن واحد باشند و در نظام خانواده و يا بازار و يا جامعه شهري و دانشگاه و نظام برنامه‌ريزي اجتماعي نيز انواع تقسيم‌كارهاي اجتماعي را توصيه كرده و به همان اندازه دعوت به اشتراك عقيده دني و اتحاد در عقيده ديني، به تقسيم كار اجتماعي همبسته با يكديگر هم دعوت مي‌كند ولي متاسفانه كتابهاي سطحي از معارف ديني در اوايل انقلاب و يا گاهي بسياري از بحث‌هاي تلويزيوني سطحي هيچ‌گونه همبستگي اجتماعي از راه تقسيم كار مسلمانان را به مردم ايران آموزش نمي‌دهند و صرفاً همان مشترك بودن در عقيده ديني را عامل انسجام اجتماعي و وحدت مردم ايران تفسير مي‌كنند. و به همين دليل اين نوع تفسيرهاي سطحي و صرفاً مبتني كردن دستورات ديني به مباحثه‌هاي فلسفي و يا تلويزيوني و غيره و با چشم‌پوشي از اينكه مردم در روابط اجتماعي با يكديگر چگونه دستورات ديني را زير پا مي‌گذارند امروزه يكي از مشكلات اساسي فرهنگي مردم ايران از تفسير دين است و در حالي كه تقسيم كار اجتماعي نه تنها براي جوامع غربي و بلكه براي جوامع مسلمان نيز ضروري است و تقسيم كار اجتماعي نه تنها مورد توجه اغلب جامعه‌شناسان ماركسيستي است و بلكه حتي جامعه‌شناسان و اقتصاددانان غير ماركسيستي نيز آن را اساس و شالوده تمدن يابي جامعه بشري مي‌دانند و مثلا آدام‌اسميت در كتاب ثروت ملل خود و يا ريكاردو اقتصاددان در كتاب اقتصادي خود تقسيم كار را اساس پيشرفت صنعتي جوامع بشري و رشد توليدات آنان و يا باعث ثروت ملل مي‌دانيد و به همين دليل از نظر اين اقتصاددانهاي مهم جهاني، اساس ثروت ملل حتي نفت و يا كائوچو و يا معادن طلا و نقره و يا اورانيوم قاره‌هاي مخلتف جهان نيست و بلكه از نظر آنان، ثروت ملي هر كشور تنها در تقسيم كار منطقي و كوشش اعضاي آن جامعه در چارچوب اين تقسيم كار است ولو آنكه نفت و يا كائوچو و يا معادن هم نداشته باشند و اميلوركيم جامعه‌شناس غيرماركسيست و غيراقتصاددان نيز اساس پيشرفت جوامع را تنها در تقسيم كار اجتماعي مي‌داند و به همين دليل يكي از كتابهايش را تحت اين عنوان (تقسيم كار اجتماعي) نوشته است و در آن كتابش نيز تاكيد دارد كه تقسيم كار در جوامع جديد باعث همبستگي اجتماعي اورگانيكي‌ است كه جايگزين همبستگي مكانيكي مي‌شود كه در آن جوامع قديم هيج‌گونه تقسيم كاري نبود و لذا اعضاي آن جامعه‌ها در مراحل اوليه تمدن بشري بودند و به همين دليل ضمن تاكيد بر اينكه همسبتگي اجتماعي در يك جامعه‌ي كه تن به تقسيم كار عاقلانه داده است مي‌تواند باعث انسجام اجتماعي و وفاق اجتماعي اعضاي آن جامعه بشود كه از راه كوشش‌ها و تلاش‌هاي وسيع خودشان به يكديگر همبسته شده‌اند و الگوهاي ديني نيز صرفاً در اين همبستگي تقسيم كار آنان به عنوان كاتاليزور اجتماعي عمل مي‌كند كه باعث تقويت همبستگي‌ آنان در تقسيم كار مزبور مي‌شوند ولي نمي‌توانند جايگزين نيروي كار توليدي و انرژي‌زايي آنان بشود و لذا زير بنا بودن توليد اقتصادي براي دوام زندگي انسانها و حيات اعضاي جامعه از راه كوشش اصلي است كه مذهب هم آن را قبول دارد و در تقسيم اوقات انساني به سه دسته فعاليت اقتصادي و فعاليت عبادي و فعاليت استراحت براي هر مسلمان آن را قبول كرده است و بعدها مكاتب ديگر جامعه شناسي نيز در نظريه ساختار اجتماعي توليد و روبنا و زيربناهاي اجتماعي، همين نظريه اجتماعي را تقويت كردند و مثلا يك زارع بايد با نيروي توليدي خود نخست در مزرعه بايد گندم و حبوبات  بكارد و سپس آن ماحصل زحمات توليدي خود را براساس الگوهاي فرهنگي ـ ديني (دستورات ديني حلال و حرام در خريد و فروش و رهن و اجاره و يا دست مزد ديني (و يا الگوهاي حقوقي به ديگران بفروشد كه نهاد ديني و يا حقوقي را به وجود مي‌آورند و يا يك فرد بازاري در حجره و يا مغازه شهري خود بايد نخست تلاش وسيع خريد و يا حمل و نقل و چيدن محصولات لازم را در مغازه خود بكشد و سپس آن حاصل زحمات خود را با الگوهاي ديني بفروشد و يا در يك بنگاه كارخانه و يا دانشگاه و يا خانواده نيز چنين است كه زندگي همه اعضا آن گروه بندي خانوادگي و يا صنعتي و يا تجاري نخست بايد بر تلاش و كوشش و توليدات انساني  مبتني باشد و سپس داد و ستد و يا معامله ماحصل آن كوشش‌هاي خود را براساس دستورات ديني و يا حقوقي و غيره انجام بدهند  و به عبارت ديگر اگر جامعه نهاد اقتصادي خود را كه براساس كوشش و تلاش و زحمات توليدي است به كنار بنهد، نهادهاي ديگر حقوقي و يا مذهبي و يا اخلاقي و يا تربيتي و يا آموزشي نيز در آن جامعه پا نخواهد گرفت و به همين دليل امروزه اعضاي جامعه ما مي‌بايست به يك تقسيم كار منطقي اجتماعي كشيده بشوند و نقش مذهب در روند رشد توليدات اجتماعي و يا در جلوگيري از اسراف‌ها و يا در جلوگيري از نابودي نيروي كار اجتماعي و يا در بازده كار و يا در سالم داد و ستد شدن محصولات كار و يا در ساماندهي فرهنگي نيروي كار و يا سرمايه كار در بانكها و كارخانجات و ادارات بايد مبتني باشد تا ما مردم مسلمان ما بتوانند براساس آن الگوهاي مذهبي به سازماندهي الگوهاي فرهنگي كار گروهي خودمان نايل آييم كه از هفتاد ميليون انسان ايراني تشكيل مي‌شود و آن را به صورت يك گروه‌بندي اجتماعي هفتاد ميليوني همبسته با يكديگر درآوريم و با با تلاش دسته جمعي آنها در جهت بهبود مسكن و اشتغال و يا ازدواج و يا تحصيل و يا رفاه خود بكوشيم و سعي نكنيم كه صرفاً با تفسيرهاي ذهني و غيرواقبينانه و صرفا با فلسفه بافي‌هاي مذهبي به نابودي ثروت ملي ويا نيروي كار بسياري از جوانان ايران منجر شويم و عيوب سازمانيابي غلط خود را در تقسيم كار اجتماعي ندانيم و از اين طريق به هرز رفتن سرمايه‌هاي آنان و انرژي‌زاي كاري آنان و خانواده هاي آنان و عمر خود آنان منجر بشويم. و از اين رو مذهب و الگوهاي مذهبي صرفاً تنظيم  كننده فرهنگي روابط دو انسان در نظام داد و ستد بازار است و يا در نظام توليد يك كارخانه بين يك كارفرما و كارگر و در روند دستمزد و حقوق كار است و يا تنظيم كننده الگوهاي فرهنگي روابط كار دو انسان زن و مرد در نظام ازدواج است و يا تنظيم كننده روابط دو فرد در ميان رئيس يك بانك و يك وام گيرنده بانكي است و يا در تعهدات اخلاقي و ديني وي در صرف صحيح  و منطقي آن وام و يا در بازگرداندن دوباره آن وام و بر عدم نابودي وام ديگران و يا وثيقه ديگران براي آن وام گيرنده است و صرفا داشتن عقيده مذهبي باعث نمي‌شود كه ما انواع اين گروه‌بنديهاي اجتماعي توليدي و يا صنعتي و يا بانكي و غيره را خراب كنيم و يا از مكانيسم كار منطقي آن و تقسيم كار دقيق آن خارج سازيم و يا معتقد شويم كه صرفاً داشتن عقيده مذهبي براي ما،همه مشكلات را حل خواهد كرد. ولو اينكه ادارات به ناكارآمدي اداري دچار شده و يا اموال آنان حيف و ميل شود و يا وام‌هاي بانكي حيف و ميل شده و يا امكان بازگرداندن آن منتفي شود و يا خانواده‌هاي كار  نابود شده و يا هركسي در آن خانواده حق خيانت به ديگري را داشته باشد و يا واحدهاي زراعي و يا واحدهاي صنعتي به ورشكستگي و يا ازدياد هزينه‌ها دچار شوند و فقط ما در شعاردهي و چسباندن پلاكاردها و انجام انواع مراسم‌هاي ديني و يا تشريفات ديني فقط خودمان را مذهبي نشان دهيم. و لذا  غرور تكيه يك جانبه ما در تكيه به شعاردهي‌هاي مذهبي و بدون آنكه در مرحله عمل اجتماعي و يا در مناسبات اجتماعي با ديگران به دستورات مذهبي لازم عمل بكنيم علاوه از اينكه تضاد حرف و عمل ديني ما را نشان مي‌دهد باعث شده است كه جامعه ايران امروزي ما كمتر به يك تقسيم كار منطقي اجتماعي تن بدهد كه از طريق آن تقسيم كار منطقي اعضاي جامعه، ما به انواع ناكارآمدي‌هاي ادارات و دانشگاهها و خانواده‌ها و كارخانجات و مزرعه‌ها پايان بدهيم و و كاري نكنيم كه جامعه ايراني ما به يك جامعه غير توليدي تبديل بشود كه نظير آن را نتوان در جوامع ديگر سراغ گرفت.


مطالب مشابه :


نگرش فرهنگي جامعه معاصر ايران به مذهب و تقسيم كار

و يا به فروش كتب ديني تواند نيازمنديهاي اوليه خود به همان همشهري و يا هم




تاريخچه روابط ايران و قاره افريقا

اطلاعات و مسكن و توجهى از نيازمندىهاى اين كشور را مقاله، همشهري




برچسب :