داستان برسیسای عابد

برسیسای عابد  هزاران سال پیش زندگی میکرد و عمری در عبادت خدای تعالی گذرانده و یپراهنهایی بسیار در زهد خویش درانده بود .

او که صدای گریه های شبانه اش  خدا خدا کردن های سحر هایش  سالها و سالها و شب و روز ادامه داشته و چنان در زهد خویش پیش رفته که خدای تعالی او را مستجاب الدعوه نموده بود و با هر دعایی و با هر خواستی از پروردگار مریضی بس لاعلاج شفا میگرفته چه شد که در یک لحظه کوتاه همه انچه که سالهای سال با رنج بسیار جمع کرده بود به یکباره از دست داد.

داستان برسیسای عابد چنین بود :


برسیسا که شهره استجاب دعوایش بر همه خلق پیدا شده و در همه جا پیچیده بود و همه کس میدانستند که او جز در راه خدا هیچ راهی را نمیرود تا روزی که دختر جوانی که جمال و زیباییش طعنه بر آفتاب میزد و رخساره زیبایش چون یاقوت یمانی و سرخی گونه هایش چون لهیب سرخ آتش تن هر جوانی را میلرزاند و شعله نگاهش  و حلقه حلقه موهای کمندش چونان  زیبایی را بر او تمام کرده بود تو گویی خداوند یکتا هر چه هنر داشته یکجا بر دامن او ریخته ,اما دختر زیبای داستان ما مریض گردید و بس لاعلاج و هیچ طبیبی هیچ دوایی بر او پیدا نکرد و سیاهه مرگ هر روز بیشتر چهره خود را بر او نمایان مینمود.

برادرش که تنها کس او بود و او را چون جان شیرین دوست داشت هرچه کرد نتوانست تا دوایی برای او بیابد تا از درد و رنج رهاییش دهد.

وی را گفتند تا بر سرای برسیسای عابد که در باغی تنها به عبادت خدای مشغول است برود و از او بخواهد تا دعایی نماید که وی دعایش همیشه جواب یافته است.

وی خواهر مریض خود را به باغ برسیسا برد و از وی خواست تا دعایی برای او بخواند و از خدا بخواهد تا شفایش دهد .

شیخ برسیسای عابد هم چنین کرد و او به یکباره خوب شد و مرض او از تن وی گریخت انگاری که هرگز چنین دردی بر او عارض نگشته بود.

هنگامی که میخواست برود شیطان خود را با چهره ای بروی نمایاند و گفت ای مرد عابد : سالها تو عبادت خدا را کرده ای امروز خدای تعالی برای تو چنین لعبتی را فرستاده چرا با او هم صحبت نمیشوی ؟ به برادرش بگو تا صبح خواهرش را نزد وی گذارد تا روز بعد که تمامی درد و رنج از تن وی برود آنگاه صبح او را با خود ببرد!

برسیسا با خود اندیشید و به سالها عبادت خود هم اندیشید و این را هم اندیشه ای کرد که صحبتی با چنین دختر دلفریبی گناه نباشد.

پس رو به برادرش کردو گفت جوان تو برو و خواهرت را در پیش ما بگذار تا تمامی دردش و مرضش علاج شود.

برادر که دوری از خواهر خود را تحمل نمیتوانست بکند و از آنجا که درد و رنجی هم برای خواهر خود نمیخواست با درخواست برسیسای عابد موافقت کرد و برفت.

برسیسا شب را در کنار دخترک به صحبت مشغول بود که باز شیطان لعنت شده دوباره با چهره ای دیگر پیدا شد و به برسیسا گفت : ای برسیسای عابد تو بیش از هفتاد سال عبادت کردی امروز این دختر از آن تست او را در بغل گیر  و رهایش مکن که این بس فرصتی گرانبهاست مبادا که این فرصت را از دست بدهی!؟

کم کم هوای حیوانی بر وی عارض گشت و بر دختر جماع نمود و لذت دنیا را بر خود تمام کرد.

اما بعد از این عمل خود پشیمان گشت و ترسان که چه کنم؟

دوباره شیطان بر وی نمایان گشت و گفت ای برسیسا تو با این دختر چنین کردی اگر برادرش بفهمد آبروی تو را نزد خلق ببرد ، پس او را بکش و در باغ خود دفن کن و فردا که برادرش آمد به او بگو که خواهرت به کمال خوب شد و برفت .

برسیسا هم چنین کرد و مانند فرزند آدم که برادرش را ناجوانمردانه کشت او هم دختر بینوا را کشت و در کنج باغ سرتاسر از بوی عبادت خویش دفن نمود.

 برسیسا به برادر که روز بعد برای بردن خواهرش آمد گفت : که ای جوان خواهرت به تمام و کمال مرضش شفا یافت و برفت .

جوان هم باور کرد و راهی دیار خود گردید

اما شیطان فتنه گر بر جوان ظاهر گشت و گفت ای جوان جا میروی که برسیسا بر خواهرت جمع گشت و او را بکش و در کنج باغ خود دفن نمود.

جوان که چنین شنید برگشت و دوباره به سرای برسیسا شتافت و چون خواهرش را کشته دید  بر برسیسا خشم گرفت و او را رسوای دو جهان نمود و هم آبرویش را ببرد و هم جانش را گرفت و هم در پیش خلق او را روسیاه کرد تا بجایی که دیگر مردم به عابدان و زاهدان به چشم  امانت ننگرند و شک همیشه در وجودشان باقی بماند تا به امروز که هنوز این شک بر مردمان است که فلان زاهد ریا کار است.


مطالب مشابه :


دعا برای زیبایی

دعا برای زیبایی دعایی برای از بین بردن لکه چهره بمالد به برکت این دعا چهره




دعا برای زیبایی

دعا برای زیبایی دعایی برای از بین خوانده موقع خواب از این عرق بر چهره بمالد و




دعایی برای زیبایی چهره و جذاب تر شدن

زندگی آبی - دعایی برای زیبایی چهره و جذاب تر شدن - فکر مثبت مساوی زندگی مثبت




روشهای طبیعی زیبا سازی چشم ها

آرایشی و بهداشتی و نکات زیبایی می کند بلکه چهره ظاهری برای مدتی از مارک های




دعای نافع صحیفه سجادیه برای ادای قرض/ تنها دعایی که شیخ بهایی آن را شرح نکرد

یعنی انسان بتواند حروف و تکرار واژگان را به زیبایی به را دعایی برای چهره‌ام




آموزش آرایش مناسب برای چشم قهوه ای ها

انتخاب سایه و رنگ پایه برای چهره‌شان بود و زیبایی و آراستگی چهره دعایی; اس ام اس بی




داستان برسیسای عابد

بود و با هر دعایی و با هر روز بیشتر چهره خود خواست تا دعایی برای او




دعا برای زیبایی

دعا برای زیبایی دعایی برای از بین بردن لکه چهره بمالد به برکت این دعا چهره




دعا برای زیبایی

دعا برای زیبایی دعایی برای از بین خوانده موقع خواب از این عرق بر چهره بمالد و




دعایی برای زیبایی چهره و جذاب تر شدن

زندگی آبی - دعایی برای زیبایی چهره و جذاب تر شدن - فکر مثبت مساوی زندگی مثبت




برچسب :