بهداشت روان در خانواده و محل كار: چگونه اجتماعي باشيم؟

چگونه اجتماعی باشيم؟

مهارت‌هاي ارتباطي

به تکلم، به خموشي، به تبسم، به نگاه،
مي‌توان برد به هر شيوه، دل آسان، از من. (کليم کاشاني)

عالي‌ترين دستآورد انسان در دنيا، ارتباط شخصيت با شخصيت است.  (کارل ياسپرس)

social-network.jpg

  • ما منظور يکديگر را نمي‌فهميم.
  • خجالت مي‌کشم نظر خود را مطرح کنم.
  • نمي‌توانم موافقت همکارانم را جلب کنم.

     مطمئناً شما هم با این جملات بيگانه نيستيد. اغلب ما، تقريباً هر روز، بارها اين جمله‌ها را مي‌شنويم. جمله‌هايي که هر يک به تنهايي نشان‌دهندة آن‌اند که در روابط بين‌فردي انسان‌ها، موانعي وجود دارد. اگرچه انسان کوشيده است پيچيده‌ترين ابزارهاي ارتباطي را به‌وجود آورد، اما هنوز هم از برقرار کردن يک ارتباط اثربخش و رودرو ناتوان است. ارتباط نامؤثر موجب فاصله بين‌فردي و عميقي مي‌گردد که در همة جنبه‌هاي زندگي و همة بخش‌هاي جامعه، تجربه مي‌شود. رشد شخصيت و بهداشت رواني و جسمي ما با توانايي برقراري ارتباط، رابطه دارد. در اين مقاله پنج مورد از موارد لازم براي ايجاد روابط بين‌فردي رضايت‌بخش، به اختصار، توضيح داده مي‌شوند:

۱. شناخت طرف مقابل
۲. مهارت‌هاي گوش دادن
۳. مهارت‌هاي ابراز وجود
۴. مهارت‌هاي رفع تعارض
۵. همگام شدن با زبان بدن مخاطب

(۱) شناخت طرف مقابل:
محورهاي شناخت ديگران را به ترتيب زير مي‌توان ارائه داد:

     الف) شناخت جنبه‌هاي مثبت: هر فرد به فراخور جنبه‌هاي شخصيتي، از قابليت‌هاي خاص برخوردار است که او را از ديگران متمايز مي‌کند. افراد هوشمند با چشماني باز به جنبه‌هاي مثبت ديگران مي‌نگرند و در روابط خود بر آن تأکيد مي‌کنند و به گونه‌اي مؤثر و سازنده، آن موارد را يادآوري مي‌کنند.

     ب) شناخت جنبه‌هاي منفي: «هيچ‌کس کامل نيست» عبارتي آرام‌بخش و تسلّي‌دهنده است. ما نبايد انتظار داشته باشيم که با شخصيتي کامل و بي‌عيب‌ونقص مواجه شويم. ما بايد رابطه‌اي منطقي با جنبه‌هاي منفي ديگران برقرار کنيم. در يک ارتباط ناسالم، به‌جاي برخورد منطقي با جنبه‌هاي منفي افراد، مرتب در صدد تحريک اين جنبه‌ها بر مي‌آئيم و ايرادهاي شخصي فرد را به رخ او مي‌کشيم. بهترين روش برخورد، علاوه بر چشم‌پوشي، مساعدت به ديگران براي غلبه بر نقطه‌ضعف‌هايشان و ايجاد اعتماد براي رفع اين زمينه‌هاست. البته، به خاطر داشته باشيم که وجود يک نقطه‌ضعف در فرد، طي سال‌ها و به مرور زمان پديد آمده است و نمي‌توان انتظار داشت به‌طور ناگهاني و در مدت بسيار کوتاه مؤفق به تغيير آن شد.

     ج) شناخت علايق، تمايلات و گرايش‌هاي آدمي: براي اين‌که بتوانيم ارتباط خوبي با ديگران برقرار کنيم، بايد تلاش کنيم هميشه فهرستي از خصوصيات مورد علاقة طرف مقابلمان را بدانيم و با آگاهي کامل به علايق، گرايش‌ها و تمايلات او زمينة جلب اعتمادش را فراهم آوريم و با تأمين صحيح علايق وي در چهارچوب مطلوب، گامي در جهت بهبود روابط برداريم.

(۲) مهارت‌هاي گوش دادن:
حضرت عيسي (عليه السلام) فرمودند: «يک گوش تو کاملاً شنواست، اما گوش ديگرت ناشنواست.»

     يکي از روش‌هاي مهم در برقراري ارتباط مؤثر، يعني درك بهتر مخاطب خود و ايجاد شرايطي که او هم شما را بهتر درک کند، گوش دادن فعال است. منظور اين است که به گفته‌ها و طرز تلقي و نقطه‌نظرهاي مخاطب خود گوش فرا دهيم، توجه کنيم که او چه منظوري دارد. دربارة آن، چه احساسي دارد؟ به قالب ارجاعي او در مورد حرفي که مي‌زند، دقيق شويم.

     بنابراين گوش دادن فعال به شخص مخاطب بديم معنا است که بتوانيد مانند او ببينيد، بشنويد و احساس کنيد و بتوانيد گفته‌هاي طرف مقابل را درک، تعبير و تفسير کنيد. گوش دادن فعال زماني مصداق پيدا مي‌کند که به مخاطب خود بگوييد که از حرف‌هاي او چه برداشتي کرده‌ايد.

     مجموعه مهارت‌هاي گوش کردن عبارت‌اند از:
الف) مهارت‌هاي توجه شامل:

۱. حالت درگير بودن
۲. تحرک جسماني مناسب
۳. تماس چشمي
۴. محيط غيرمزاحم.

     (۱) حالت در گير بودن: ارتباط، هنگامي ترويج مي‌شود که شنونده با بدني مايل به جلو، در فاصله‌اي مناسب، رودرروي طرف مقابل قرار بگيرد و با وضعيتي گرم و پذيرا، هشياري همراه با آرامش خود را به او انتقال دهد (وضعيت گرم و پذيرا مانند دست به سينه نبودن و پا روي پا نيانداختن).
تفاوت‌هاي فرهنگي، بر فاصلة بهينه در هنگام گفتگو تأثير مي گذارد. همان‌طور که تفاوت‌هاي فردي درون يک فرهنگ خاص نيز آن‌را متأثر مي‌سازد. براي تسهيل ارتباط ميان خود و فرد ديگر مي‌توانيد فاصلة مناسب را با جستجوي نشانه‌هاي اضطراب و ناراحتي در او کشف کنيد و بر آن اساس خود را در موقعيت مناسب قرار دهيد. معمولاً در جامعة ما، فاصلة مناسب در حدود ۹۰ سانتي‌متر است.

     (۲) تحرک جسماني مناسب: حرکت مناسب بدن، براي خوب گوش کردن ضروري است. فرد بي‌تحرکي را که به گوينده خيره شده است، مي‌توان به شکلي معتبر، به‌عنوان شخصي ارزيابي کرد که گوش نمي‌دهد. هنگامي که حرکت قابل مشاهدة فرد کاهش يافته است و ميزان پلک زدن چشمانش به کمتر از ۱ بار در ۶ ثانيه افت کرده است، گوش کردن از نظر علمي، متوقف شده است. اجتناب از حرکت‌ها و رفتارهاي حواس‌پرت کن، نيز براي يک توجه اثربخش امري ضروري است (بازي کردن با کليد يا مداد، و وررفتن با سکه‌هاي پول خورد، به صدا در آوردن بند انگشتان و ...).

     (۳) تماس چشمي: تماس چشمي اثربخش، بيان‌گر ميل و علاقه به گوش کردن است. اين کار شامل تمرکز آرام چشم شنونده بر گوينده و تغيير گاه‌به‌گاه مسير چشم از صورت او به بخش‌هاي ديگر بدن مثل دست در حال حرکت و سپس برگرداندن نگاه به صورت تا برقراري مجدد تماس چشمي مي‌باشد. تماس چشمي ضعيف هنگامي روي مي‌دهد که شنونده نگاه خود را از گوينده برمي‌گيرد، يا به شکلي ثابت و مات به او خيره مي‌شود، و يا به محض آن‌که گوينده او را نگاه مي‌کند، او به‌جاي ديگري مي‌نگرد. برخي نحوة استفاده از چشم‌هايتان را نمي‌دانند. بعضي اوقات افراد در لحظه‌اي که احساس مي‌کنند طرف مقابل هيجان‌هايي را بروز خواهد داد، به نقطة ديگر خيره مي‌شوند.

     (۴) محيط غيرمزاحم: يعني محيط جذابي که تنش‌زا نبوده و موانع فيزيکي زيادي بين افراد ايجاد نمي‌کند، شرايط تسهيل گفتگو را فراهم مي‌آورد. شنونده داراي توجه، مي‌کوشد که عوامل محيطي مزاحم را به حداقل برساند. در منزل مي‌توان تلويزيون و ضبط‌صوت را خاموش کرد و در صورت لزوم مي‌توان تلفن را قطع کرد و ... در اداره‌ها، معمولاً ميز، مزاحم گوينده و شنونده مي‌شود. براي بسياري از افراد، ميز، نوعي اقتدار را تداعي مي‌کند که احساس ضعيف بودن يا خشم فرد مقابل را بر مي‌انگيزد. هنگامي که شنونده‌اي پشت ميز مي‌نشيند، احتمال مي‌رود که تعامل موجود، بيشتر از نوع تعامل ميان نقش با نقش باشد تا فرد با فرد. اگر دفتري کوچک‌تر از آن باشد که بتوان صندلي‌هاي گفتگو را دورتر از ميز گذارد، بهتر است صندلي مراجعه را در کنار ميز قرار داد، نه در جلوي آن.

6a00d8341bfcd953ef01127977b4b428a4-pi

ب) مهارت‌هاي پيگيري شامل:

۱. دربازکن‌ها
۲. تشويق‌هاي کوتاه
۳. سؤال‌هاي کم
۴. سکوت توجه‌آميز.

     (۱) دربازکن‌ها: دربازکن، دعوتي بدون زورگويي براي صحبت کردن است. بعضي‌وقت‌ها احساس مي‌کنيد طرف مقابل مايل است صحبت کند، اما نياز به تشويق دارد. در مواقع ديگر، گوينده در اواسط صحبت خود، علايمي از سردي در مورد ادامه دادن به حرف‌هايش نشان مي‌دهد که در اين حالت دربازکني مانند: «دوست دارم در اين رابطه، بيشتر بشنوم»، به او کمک مي‌کند تا ادامه دهد.
     دو نمونه از دربازکن‌ها عبارت‌اند از: «به نطر مي‌رسد که امروز به تو خوش نمي‌گذرد، اگر مايل باشي صحبت کني، من وقت دارم.» و يا «برايت اتفاق ناگواري افتاده است، مي‌خواهي در موردش صحبت کنيم؟» شنوندگان همدل، زماني ديگران را به صحبت دعوت مي‌کنند که براي آنان مناسب باشد و هرگز گفتگو را تحميل نمي‌کند.

     (۲) تشويق‌هاي کوتاه: پاسخ‌هاي ساده‌اي که گوينده را تشويق مي‌کند. هر طور مايل است داستان خود را بيان کند و در عين حال، شنونده را نيز فعال نگه مي‌دارد، تشويق‌هاي کوتاه ناميده مي‌شود. شايد پرکاربردترين تشويق کوتاه همان «اهوم، اهوم کردن» ساده باشد. اين عبارت کوتاه مي‌تواند بيانگر اين مطلب باشد که :«لطفاً ادامه بده. من دارم گوش مي‌دهم و حرف‌هايت را مي‌فهمم». پاسخ‌هاي کوتاه بسياري وجود دارند که شنونده مي‌تواند از آنها استفاده کند: بيشتر توضيح بده، مي‌فهمم، خوب، بعد؟، واقعاً؟، خداي من ... پاسخ‌هاي کوتاه به معناي موافقت يا مخالفت با حرف‌هاي گوينده نيست، بلکه فقط به طرف مقابل اجازه مي‌دهد که بداند حرف‌هايش شنيده مي‌شود و در صورتي که تصميم داشته باشد به صحبت خود ادامه دهد، شنونده نيز خواهد کوشيد منظور او را به درستي دريافت کند.

     (۳) سؤال‌هاي کم‌تر: در هنگام گفتگو مطرح کردن سؤال‌هاي زياد موجب به خطر افتادن تعامل مي‌شود. اين کار به جاي آن‌که شنونده را در کنار گوينده قرار دهد، در مقابل او قرار مي‌دهد و به جاي آن‌که به گوينده فرصت دهد تا موقعيت و وضعيت خود را بررسي کند، جهت مکالمه و گفتگو را به او تحميل مي‌کند. بيشتر سؤال‌ها را مي‌توان به صورت اظهارنظر بيان کرد، که اين کار بسيار مفيدتر از پرسش‌هاي مکرر است.

     (۴) سکوت توجه‌آميز: «نقطۀ آغاز خرد، سکوت و گام دوم آن گوش کردن است.» شنوندۀ تازه‌کار بايد ارزش سکوت را در آزاد گذاردن گوينده براي تفکر، احساس و بيان مطالب خود، ياد بگيرد. آموختن هنر پاسخ دادن هموراه با پاسخ، براي يک گوش کردن صحيح، امري بسيار ضروري است. بعلاوه، مسلماً اگر فقط شما حرف بزنيد، طرف مقابل نمي‌تواند مشکل خود را بيان کند. سکوت بيش‌ازحد مي‌تواند به اندازۀ عدم‌سکوت نامطلوب باشد. در چنين حالتي ذهن شنونده خيلي زود خسته مي‌شود و با خيره شدن چشم‌هايش، گوينده مي‌فهمد که با او همراه نيست. شنونده اثربخش ياد مي‌گيرد که در زمان مناسب صحبت کند و در زماني که سکوت را پاسخ مناسب‌تري تلقي مي‌کند، ساکت بماند و از هر دو رفتار احساس راحتي کند.

ج: مهارت‌هاي انعکاسي شامل:

۱. توضيح 
۲. انعکاس احساسات 
۳. انعکاس معاني 
۴. انعکاس تلخيصي

     هنر خوب شنيدن، شامل توانايي پاسخ انعکاسي است. در پاسخ انعکاسي «شنونده احساس يا مفهوم چيزي را که گوينده با او در ميان گذارده است بيان مي‌کند و اين کار را به گونه‌اي انجام مي‌دهد که نشان‌دهندۀ درک و فهم و پذيرش مي‌باشد.» توضيح: توضيح، پاسخي موجز و کوتاه به گوينده است که اصل منظور او را از زبان شنونده بيان مي‌کند. شنوندۀ خوب، ابتدا، براي خود نوعي درک و فهم از محور اصلي پيام گوينده به وجود مي‌آورد و سپس آن‌را منعکس مي‌کند. يک توضيح خوب فقط اصل پيام گوينده را منعکس مي‌کند و به زبان خود شنونده بيان مي‌شود. تقليد طوطي‌وار (تکرار عملي همان کلمات گوينده)، با توضيح، تفاوت‌هاي زيادي دارد. تقليد طوطي‌وار معمولاً گفتگو را سرکوب مي‌کند، در حالي که توضيح، به‌ویژه وقتي که به شکلي مناسب بيان شود، مي‌تواند دربرقراري ارتباط مثبت ميان افراد سهم بزرگي داشته باشد. توضيح مؤثر، احتمال درک و فهم نادرست را به شدت کاهش مي‌دهد.

     انعکاس احساسات: «فرديت را در احساسات مي‌توان يافت.» (ويليام جيمز) منظور از انعکاس احساسات اين است که هيجان‌ها و احساسات مطرح شده توسط گوينده، با جمله‌هايي کوتاه به خود او برگردانده شود. مثال: فرهاد: انتطار داشتم که تا اين زمان متأهل شده باشم، اما همۀ نامزدي‌هايم با شکست مواجه شد. رضا: واقعاً نااميدکننده است. فرهاد: همين‌طوره، نمي‌دانم هيچ‌وقت زن مناسب پيدا مي‌کنم يا نه؟ رضا مي‌دانست که فرهاد احساسات مختلفي را تجربه کرده است. خشم، تنهايي، شکست، ترس، نااميدي و يا ترکيبي از همۀ اين‌ها در صحبت‌هاي فرهاد مشهود بود. رضا زبان بدن او را که ناشي از احساسات وي بود، خواند و نتيجه گرفت که نااميدي، هيجان اصلي است. با تداوم گفتگو، درستي حدس او در مورد احساس دوستش اثبات شد. هنگامي که گوينده در مورد مشکلي حرف مي‌زند، انعکاس احساسات به او کمک مي‌کند که هيجان‌هاي خود را درک کرده و از اين طريق به سمت حلّ مشکل، گام بردارد. با تمرکز بر چهار موضوع مي‌توان از احساسات گوينده آگاه شد: ۱. تمرکز بر کلمات احساسي؛ ۲. توجه به محتواي کلّي پيام؛ ۳. مشاهدۀ زبان بدن: حالت چهره، تُن صدا، حرکات بيان‌گر (ايما و اشاره) و وضعيت اندام‌ها؛ و ۴. پرسش اين سؤال از خود که: «اگر من چنين وضعيني را تجربه مي‌کردم، چه احساسي داشتم؟»

     انعکاس معاني: زماني که احساسات و حقايق، در پاسخي کوتاه، به يکديگر پيوند مي‌خورند، انعکاس معنا حاصل مي‌آيد. مثال: ميترا: سرپرست ما، هميشه در مورد زندگي شخصي‌ام سؤال مي‌کند. اي کاش بيشتر به فکر زندگي خودش بود. بهروز: چون براي مسائل خصوصي تو احترام قائل نيست عصباني شده‌اي؟ انعکاس معنا، معمولاً هنگامي که با جمله‌اي کوتاه و مجزا بيان مي‌شود، بهترين شيوۀ انعکاس است. هر قدر جمله کوتاه‌تر باشد، بهتر است. پاسخ‌هاي نامربوط يا طولاني، مانع تداوم ارتباط مي‌شود.

     انعکاس تلخيصي: «خلاصه و گردآوري ماشيني تعدادي از حقايق نيست. بلکه ارائه نظام دار اطلاعات مربوط است.» (ايگان) انعکاس تلخيصي، تکرار مختصر و کوتاه موضوعات اصلي و احساسات است که گوينده در بخشي طولاني از گفتگو مطرح کرده است و در نتيجه آن‌را نمي‌توان توسط يکي از مهارت‌هاي مطرح شده، منعکس نمود. يعني مهم‌ترين بخش‌هاي مطرح شده به شکلي معنادار کنار هم قرار گيرند. پاسخ تلخيصي، گوينده را قادر مي‌سازد که اجزاي گفته‌هاي خود را در حالتي ببيند که به شکل واحد و يکپارچه‌اي در کنار يکديگر قرار گرفته‌اند. چنين پاسخي مهم‌ترين مسائل کليدي گوينده را، که بارها و بارها به شديدترين وجه ممکن مطرح شده‌اند، بيان مي‌کند. تلخيص به گوينده کمک مي‌کند که خود را به شکلي واضح‌تر درک کند. خلاصه‌سازي نيز، اين امکان را مي‌دهد که ميزان درست بودن برداشت‌هاي کلّي شنونده از مطالب گفته شده مورد بررسي قرار گيرد.

     تلخيص انعکاسي، هنگامي اثربخش است که شنونده: ۱) نکاتي را که گوينده مطرح کرده است کنار هم قرار دهد. ۲) داده‌ها يا اطلاعات «مرتبط» را انتخاب کند. داده‌هايي که به گوينده کمک مي‌کند به شکلي واضح‌تر، عناصر کليدي گفتگوي خود را درک کند. ۳)مهارت‌هاي ابراز وجود: «ميزان ابراز وجود شما، سطح عزّت‌نفس شما را تعيين خواهد کرد.» هر فردي حريم يا فضاي شخصي منحصربه‌فردي دارد. ما، در درون حريم زندگي، از حقوق فردي خويش بهره‌مند مي‌شويم اما در بيرون از اين فضاي شخصي، در حوزه‌اي اشتراکي قرار مي‌گيريم که در آن بايد حقوق ديگران را نيز مورد توجه قرار دهيم و جايي است که به انطباق‌پذيري نياز دارد. همان طور که احترام به حريم شخصي يک فرد به معناي حفظ يک فرد به معناي حفظ يک فاصلۀ فضايي با اوست، به معناي حفظ فاصلۀ هيجاني مناسب نيز هست. افراد ديگر مي‌توانند از طريق خودداري در اظهارنظرهاي تحقيرآميز، مطرح نکردن سؤال‌هاي حاکي از دخالت و کنجکاوي، عدم‌ارائه نصايح و توصيه‌هاي ناموجه، عدم تلاش براي دستکاري ما در جهت انجام خواسته‌هاي خود، خسته نکردن ما با محبت‌هايشان و عدم تلاش براي غرق کردن هويت ما در هويت خويش و موارد مشابه، از قلمرو رواني و هيجاني ما فاصله بگيرند. مهارت‌هاي ابراز وجود، انسان‌ها را قادر مي‌سازد که از حريم شخصي خود، با ظرافتي بيش از آن‌چه در دنيای حيوانات اتفاق مي‌افتد، دفاع کنند. فرد جرأت‌مند از روش‌هاي ارتباطي استفاده مي‌کند که او را قادر سازد، حرمت نفس خود را حفظ کند، خشنودي و ارضاي خواسته‌هاي خويش را دنبال کند و از حقوق و حريم شخصي خود، بدون سوءاستفاده از ديگران و يا سلطه‌جويي بر آنان، دفاع کند. ابراز وجود حقيقي، شيوه‌اي است از در جهان بودن، که ارزش و شأن فردي شخص را تأييد مي‌کند و در عين حال، ارزشمندي ديگران نيز حفظ کرده و مورد تأييد قرار مي‌دهد. شخص جرأت‌مند، از حقوق خويش، در هنگام ارضاي نيازهاي خويش، به خواسته‌هاي ديگران تعدّي نمي‌کند و حريم شخصي آنان را مورد تجاوز قرار نمي‌دهد.

     مهارت‌هاي رفع تعارض: فرآيند سه مرحله‌اي رفع تعارض به افراد کمک مي‌کند تا به شکلي سازنده و به شيوه‌اي قانونمند و تکامل‌بخش و غيرمخرب، با يکديگر مواجه شوند.»

     مرحله يک: با فرد ديگر با احترام رفتار کنيد: متأسفانه مخالفت با باورها يا ارزش‌هاي فرد ديگر و يا تضاد ميان نيازهاي افراد مختلف، به بي‌احترامي نسبت به عقايد و شخصيت فرد ديگر منتهي مي‌شود. به شکلي که حتّي زماني که براي فرد ديگر احترام زيادي قائل هستيم در اوج تعارض آماده‌ايم تا به او توهين کنيم. کلمات غيرمحترمانه، غالباً بدون توجه بيان مي‌شود، اما اين کلمات مانع جريان ارتباط مي‌شود و زخم‌هايي ايجاد مي‌کند که ممکن است هرگز به‌طور کامل التيام پيدا نکند.
     احترام قائل شدن براي فرد ديگر، نگرشي است که با رفتارهاي مشخصي داده نشان مي‌شود. شيوه‌ايي که با کمک آن به فرد ديگر گوش داده و به آن نگاه مي‌کنيم تن صداي ما و کلماتي که انتخاب مي‌کنيم، استدلال‌هايي که به کار مي‌بريم و خلاصه تمام اين‌ها مي‌تواند نشان‌گر احترام باشد و يا عدم‌احترام را منتقل کند.

     مرحله دو : گوش کنيد تا وقتي که «سوي ديگر را تجربه کنيد.»: هرکس تنها پس از اين‌که به عقايد و احساسات فرد ديگر به وقت گوش کرد و آنها را چنان تکرار کرد که رضايت گوينده جلب شد، مي‌تواند حرف خود را بزند. (کارل راجرز) گوش کنيد و آن‌چه را که فرد ديگر گفته است جمله به جمله تکرار کنيد، درست همان‌طور که گويي که خود فرد در آن لحظه آنها را بر زبان آورده است. هرگز چيزي از خود يا عقايد خود به آن اضافه نکنيد و هرگز چيزي را که ديگري نگفته است به او نسبت ندهيد. براي اين‌که نشان دهيد حرف‌هاي او را واقعاً درک مي‌کنيد يک يا دو جمله در مورد معناي مورد نظر او بيان کنيم. درحالت معمول مي‌توانيد از کلمات خودتان استفاده کنيد، اما براي موارد حساس بهتر است که از کلمات خود فرد استفاده کنيم. وظيفۀ شنونده اين است که بفهمد، نه اين‌که لزوماً موافق هم باشد. سپس کمي بعد او فرصت خواهد داشت که نظر خود را بيان کند.

     مرحله سه: ديدگاه‌ها: نيازها و احساس‌هاي خود را بيان کنيد: پس از آن‌که احترام خود را نسبت به فرد ديگر، به‌عنوان يک انسان نشان داديد و به او فهمانديد که ديدگاه‌ها و احساساتش را درک مي‌کنيد، نوبت شماست که منظور خود را به طرف مقابل انتقال دهيد. پنج رهنمود زير در اين مرحله از فرآيند حلّ تعارض، سودمند واقع مي‌شود:
     (۱) ديدگاه‌هاي خود رابه اختصار بيان کنيد به خصوص در حين تعارض، اگر پيام کوتاه و سرراست باشد، معمولاً ارتباط بهتري برقرار خواهد شد. (۲) از کلمات کنايه‌دار اجتناب کنيد. (۳) گفتار و پندار بايد يکسان باشد. (۴) احساسات خود را بروز دهيد. تا زماني که اجزاي عاطفي تعارض حل نشوند، بخش‌هاي غيبي قابل‌حل نخواهد بود. (۵) موقعيت‌هايي نيز وجود دارند که در آنها مرحله سوّم فرآيند رفع تعارض (بيان ديدگاه‌هاي خود، نياز احساسات) غيرضروري است. گاه، يک نفر ناراحت است و ديگري نه، در چنين شرايط اگر فرد عصباني احساسات خود رابيرون بريزد و مورد قبول احترام واقع شود، تعارض خاتمه مي‌يابد.

     همگام شدن با زبان بدن مخاطب: همگام شدن (رفتارهاي غيرکلامي خود را در رديف رفتار غيرکلامي ديگران قرار دادن) روش مؤثر براي ايجاد ارتباط مؤثر، ارتباط غيرکلامي بسيار جالبي مي‌تواند ايجاد شود. طرفين آينۀ حرکات يکديگر مي‌شوند، با هم دستشان را پايين مي‌اندازند و با هم سر تکان مي‌دهند. طرز نشستن، طرز قرار گرفتن دست و ... يکي مي‌شود، وقتي با کسي همگام مي‌شويد، قدم مهمي برمي‌داريد. اگر همگام شدن به شکل مؤثري انجام شود، توجه شما از خودتان دور مي‌شود و بعضي‌ها گزارش مي‌کنند که بيشترين فايده هم‌گامي با ديگران اين است که ديگر مجبور نيستند مواظب حرکات دست و پاي خود باشند. مجبور نيستند به طرز نشستن، سرعت حرکت و ... توجه کنند. آنها صرفاً با توجه به حرکات مخاطب خود حرکت مي‌کنند و با او هماهنگ و هم‌زمان مي‌شوند. همگام شدن با زبان بدن، کاري است که اغلب به‌صورت ناخودآگاه انجام مي‌دهيم. اگر اين اتفاق خودبه‌خود صورت نگيرد به شکل غيرکلامي به مخاطب خود مي‌گوييد: «حالا و در اين لحظۀ بخصوص، من با تو تفاوت دارم.» گاه اين تفاوت روي نتيجۀ روابط متقابل اشخاص و تبادل‌هاي آنها اثر نمي‌گذارد. اما در مواردي نيز مي‌تواند روي همکاري و يا مقاومت آنها با يکديگر اثر بگذارد.

اين مقاله برگرفته از وب‌سایت "کاشان پاتوق" است.


مطالب مشابه :


نقش دین (توکل برخدا) در بهداشت روان

پردازد.بهداشت روان در لغت به ای کوتاه به آن بهداشت روان مورد بررسی




دستورالعمل اجرایی طرح بهداشتیاران مدارس (ویژه مدارس ابتدایی)

موادغذایی ، آموزشیار بهداشت ، روان بهداشتیار مقاله و عکس در مورد بهداشت




عناوین هفته بهداشت روان 92

عناوین هفته بهداشت روان 92 کودکان ونوجوانان در خانواده ومدرسه است جملات نغز روان




مروری کوتاه بر وضعیت روان تحلیلی در جریان انقلاب فرهنگی

مروری کوتاه بر وضعیت روان تحلیلی در بیشتر مورد حوزه بهداشت روان قرار




جملات زیبا در مورد کتاب خوانی

جملات الهام بخش در مورد بهداشت; دل مقالات کوتاه




بهداشت روان در خانواده و محل كار: باورهای نادرست درمورد انگیزه دادن به کارمندان

بهداشت روان در جملات خواندني یک راه بسیار عالی برای یاد گرفتن در مورد انگیزش و




جملات خواندني: آرزوهاي ويكتور هوگو

بهداشتروان در خانواده و محل جملات خواندني: آرزوهاي ويكتور




بهداشت روان در خانواده و محل كار: چگونه اجتماعي باشيم؟

جملات خواندني بهداشت روان در خانواده و محل كار: چگونه اجتماعي




برچسب :