از پیش کوه تا پشت کوه، از جایدر تا دهلران؛ معماهای زندگی میرنوروز

 

مختار فیلی /

این بیت نمی تواند گویای این باشد که زادگاه شاعر منطقه ی جایدر لرستان است، چون میرنوروز اهل سیر وسفر و تفرج بوده است شاید بصورت تفرج و موقتی در جایدر سکنی گزیده و زندگی در جایدر بعد از مدتی برایش ناگوار بوده است.

 

 

نشریه فرهنگی و اجتماعی لور- مختار فیلی (مدرس دانشگاه های آزاد و پیام نور، دره شهر): از زندگی و زادگاه میرنورز، شاعر نامدار لُر زبان، اطلاع دقیق و چندانی در دست نیست. بیشتر صاحب نظران و پژوهشگران درباره زادگاه و زندگی میر نوروز نظراتی شبیه به هم دارند، که بیشتر این نظریه ها بر اساس شنیده ها می باشند و در هیچ تذکره یا جنگ معتبری، نظریه مکتوبی درباره زادگاه و زندگانی میرنوروز وجود ندارد، که بتوان آنرا بعنوان سند ارائه داد. عده ای از پژوهشگران بر اساس گفته ها، میرنوروز را اهل خرم آباد لرستان و عده ای او را اهل جاید پلدختر و بعضی زادگاه او را خاک دهلران می دانند.

آقای پاپی درباره زندگی، زادروز و زادگاه میرنوروز معتقد است: « میرنوروز نوه ی احمد یکی از پسران شاهوردی خان آخرین اتابک لر کوچک، از طوایف موسوم به میر می باشد و بنا به نقلی و با توجه به تک بیتی که خود در این باب سروده اند، در سال 1133 چشم به جهان گشوده اند. وی شاعری خوش ذوق بوده اند که به زبان فارسی و نیز گویش لری شعر گفته اند. زادگاه میرنوروز در جایدر بوده، ولی در دهلران دیده از جهان فروبسته و آرامگاه وی در این شهر می باشد، که مورد توجه اهالی است.» (پاپی بالاگریوه 453:1387) البته بر خلاف نوشته ی محقق محترم، از آرامگاه شاعر امروز هیچگونه اثری وجود ندارد. اما آنچه که جالب توجه است، ارتباط عاطفی و احساسی میرنوروز با مردمان لر زبان حوزه جنوبی استان ایلام است. که این ارتباط در اشعار شاعر واضح و آشکار می باشد.

در مثنوی نسبتاً بلندی که در توصیف آبدانان سروده است، علاوه بر شِکوه از بی وفایی معشوق، مثنوی، مانند سفرنامه ای است که شهر آبدانان را از نظر ساختار شهری و رفتار اجتماعی مردم و حتی نام مکانهایی چون «نهر میری» که هم اکنون در شهر آبدانان جاری  می باشد به تصویر کشیده است. میرنوروز بهار آبدانان را چنین توصیف می کند :

                 آن بساط سبزه و فصل بهارت                 کوه مخمل پوش و دشت لاله زارت

                دیبه رنگارنگ و صحرا نقش ارژنگ           تپه گل گنبد گل و کهسار گل رنگ

                باد عنبربیز وبویش عشرت انگیز                 آب چون سیماب سرد عافیت خیز

                باغها پرمیوه شیرین خوشاب                     کز لطاف میشدی اند دهن آب(غضنفری، 97:1364)   

شاعر اطلاعات جالب خود را از مردم و طبیعت زیبای آبدانان آن روزگار و باغهای پرمیوه ای که امروز از آنها خبری نیست، اینگونه ادامه می دهد:

          نوجوانان نغمه خوان از صبح تا شام             مهربان، شیرین زبان، خوش طبع و خوش کام

 آن چمن های هوا خوب و فرح بخش            آب شیرین، سبزه رنگین، سایه دلکش

                تخت مهتابی و مهمانخانه مرغوب                میزبان شیرین زبان صاحبدل و خوب

              آن زلیخا طلعتان شیرین شعاران               رخ زره پوش از عرق چون گل ز باران (همان، 98-97)        

اما شاعر وقتی که خود را بی یار وغمخوار می یابد، آبدانان را با تمام زیبایی هایش نفرین می کند و دنیا را به گونه ای می خواهد که دیگر در آن هیچ محفل دوستی و انسی وجود نداشته باشد:

                    آبدانان لعنتی بر اعتبارت                    هم بر این قلعه خراب بی حصارت

                   باد بر اِی[1] مرزبوم پر زبومت              سرنگون با ای فضای سرد وشومت

                   بعد یار مه نگردی گرم بازار                نکنن یارو و هم یاری دگر بار

                 دوستان واهم نسازن دوستی گرم             نکنن همصحبتان همصحبتی نرم       (همان، 98)

از اشعار به جا مانده از «میرنوروز» که از انس و آشنایی شاعر با مردم لُر تبار حوزه جنوبی استان ایلام توصیف و ترسیم زیادی وجود دارد. شاید این نوصیفات به جا مانده از میرنوروز و شناخت عاطفی این شاعر از مردمان سرزمین سیمره، دهلران، آبدانان و مهران، مُهر تاییدی باشد، بر مدعای پژوهشگرانی چون کرم علیرضایی، که میرنوروز را اهل و زاده دهلران می دانند.

این پژوهشگر محترم در کتاب (میرنوروز شاعر ناشناخته ) چنین می نویسد: «گویند که میر نوروز، فرزند عرب و او نیز فرزند احمد و وی فرزند شاهوردی خان، آخرین اتابک لرستان( پشتکوه و پیشکوه) بوده است که به فرمان شاه عباس اول در سال 1006 ه.ق، ناجوانمردانه کشته می شود، پیش از کشته شدنش، یکی از زنان این مرزدار لُر سلحشور که دختر سید مطلب مشعشی( پدر سیدمبارک، معروف به الارزق) بوده، به وسیله برادر زنش به آن دیار فرستاده می شود، تا از گزند شاه گردن فراز و بدبین صفویه در امان ماند این زن در خانه ی پدر دو پسر دوقلو به دنیا می آورد که یکی را «احمد» و دیگری را «نیدل» یا «نِدل» نام می نهد و گفته می شود، میرنوروز نوه همان «احمد» است...»

آقای « علیرضایی» مطلب خود را با آوردن داستانی تاریخی چنین ادامه می دهد:« شاه عباس کبیر، در پایان فرمان روانیش، در خواب می بیند که دو زنبور پیوسته در بینی اش فر رفته، او را آزار می دهند. وی از گزارشگران چگونگی خواب را جویا می شود و آنان، اینگونه خواب را گزارش می دهند، که دو کودک از خانواده شاهوردی خان بر جای مانده است، که باید آنها را دلجویی کرد و غبار غم سالهای دربه دری را از چهره هایشان پاک نمایی. شاه هم گفته ی آنها را می پذیرد و با کوششهای فراوان دو کودک پنهان شده شاهوردی خان را در هویزه می یابند و به حضور شاه می آورند و شاه فرمان می دهد که سرزمینی هایی از لرستان بزرگ را به آنان واگذار نمایند، و در این بخشش شاهانه احمد به ولایت دهلران می رسد و نیدل به سیمره (دره شهر) راضی می گردد.

احمد در سرزمین دهلران در می گذرد و پسرش، عَرَب نیز در دهلران عمرش را سپری می کند و از او پسری به نام « میرنوروز» بر جای می ماند، که او هم در دهلران نشو ونما می کند و در شمال شهر دهلران در جوار سیدشرف الدین به خاک سپرده می شود.» (علیرضایی، 1379: 7-6).

به اسناد این روایت تاریخی و تحقیقاتی که محقق ارجمند از معمرین دهلران به عمل آورده، باید زادگاه میرنوروز را دهلران بدانیم.اما آنچه مسلم به نظر می رسد، زادگاه واقعی میرنوروز نامشخص است. عده ای میرنوروز را به اسناد ادبیات لری که قبلا ذکر شد اهل لرستان (خرم آباد) می دانند و عده ای هم به استناد این بیت لری میرنوروز را زاده جایدر لرستان می دانند:

میرنوروز! ار ترا عقل دسر هی              جایدر جای تو نی جای دگر هی      (غضنفر،82:1364)

معنی: ای میرنوروز اگر ترا عقلی در سر است، جایدر جای تو نیست جایی دیگر باید برای زندگی انتخاب کنی. که البته پرواضح است که این تک بیت هم نمی تواند گویای این باشد که زادگاه شاعر منطقه ی جایدر لرستان است، چون میرنوروز ، همانند دیگر شاعران هم روزگارش اهل سیر وسفر و تفرج بوده است شاید بصورت تفرج و موقتی در جایدر سکنی گزیده و زندگی در جایدر بعد از مدتی برایش ناگوار بوده است. آقای اسفندیار امرایی غضنفری با توجه به این دو بیت، تاریخ ولادت میرنوروز را چهارشنبه 28 اسفندماه 1133 هجری.قمری میداند: نو بهاری فصل گل اومام و دنیا            چارشمه سوری و بیس هشتم ماه

نزدیک فصل بهار هنگام رویش گل در روز چهارشنبه بیست و هشتم ماه متولد شدم

یکصدو سی وسه از بعد هزاری                بگذرد بر من به سختی روزگاری  (همان، 21:1361)

پژوهشگر ارجمند جناب آقای «کرم علیرضایی» در مورد این دو بیت که گویای ولادت شاعر می باشند مطلبی عنوان نموده که ذکر آن خالی از لطف نیست: « اگر دو بیت یا د شده را به هم پیوسته به شمار آوریم در مصراع چهارم این دو بیت نوعی ناهماهنگی معنایی با دیگر مصراع ها پدید می آید، زیرا میرنوروز در مصراع چهارم به دوران پیریش که چیزی جز رنج و گرفتاری و سختی روزگار نبوده، اشاره دارد. می توان درباره سال زادن میر، چنین گفت: اگر بیت دوم ابیات پیشین را مبنای دوران پیری او فرض کنیم و شصت سالگی را سنجش دوران پیری قرار دهیم می توانیم این چنین بگوئیم که شاعر دهلرانی ما، در دوران صفی میرزا به نام شاه سلیمان اول، پسر بزرگ شاعباس دوم یعنی از جلوس شاه سلیمان(1077ه.ق) به دنیا آمده است و میرنوروز با ارسال ضرب المثل هایی به دوران شاه سلیمان که آن را درک کرده است، اشاره ای دارد:

توف ده ری دس پتی ار کور شایی               چی قرون شاه سلیمو ناروایی

مَگاویی دارم ز صد یه گوسالش کم              دِ زمون شاسلیمو میزنه دم

(غضنفری،20:1364)

دیگر اینکه میرنوروز از حکومت قزلباشان (صفوی) بیزار بوده و خود در بیتی به آن دوران اشاره دارد، چون سلسله صفویه که در ایران از سال 907 ه.ق تا سال 1148 ه.ق سلطنت کرده اند.

چگونه میرنوروز در سال 1133 یعنی در اواخر سلسله صفویه به دنیا آمد؟در صورتی که از قزلباشان دوری  می جوید و بن غاری را بر زیستن با آنها برتری می دهد.(علیرضایی،7:1379). این محقق آگاه ادله خود را بر بطلان سال 1133 بعنوان ولادت میرنوروز این گونه قانع کننده ادامه می دهد.« با این وجود میرنوروز در دوران کودکی با قزلباشان صفویه به مبارزه برخاسته است، که این غیر واقع می نماید، چون پانزده سال پس از تاریخ 1133، سلسله صفویه در حقیقت پس از قیام محمود افغان و مسخر شدن هرات و مشهد به دست افاغنه و سقوط اصفهان در سال 1135 ه.ق منقرض گردید و سلطنت تهماسب دوم و عباس سوم فقط اسمی بوده است پس بیت زیر که از میرنوروز می باشد با سال یاد شده(1133) منافات دارد.» (همان: 8)

اما در مورد زادگاه میرنوروز آقای «اسفندیار غضنفری امرایی» بدون ارائه هیچگونه سندی می گوید: « میدانیم زادگاه میر جایدر است. لکن در دهلران چشم از جهان پوشیده و در همانجا هم بخاک رفته است» (غضنفری:27:1364).

موسیقیدان و پژوهشگر توانمند آقای کریم منصوری در کتاب ارزشمند «آواهای زاگرس» در مورد زادگاه و زندگی میرنوروز براین گمان است که: «او (میرنوروز) در منطقه جایدر پلدختر، از توابع استان لرستان به سال 1133 چشم به دنیا گشوده است، او در عهد صفوی می زیسته و دامنه عمرش به حکومت افشار نیز کشیده است. او از خانواده سرشناس و از خاندان شاهوردی خان، آخرین اتابک لرستان بوده است و از جانب مادر به سیدمطلب مشعشعی متصل می شده و از این حیث به اصطلاح معروف:« کریم الطرفین» بوده است.(منصوری، 44:1391)

میرنوروز با توجه به اشعاری که از او بجا مانده است، شناختی عمیق، عاطفی و روانی و جامعه شناسانه از مردم حوزه جنوبی بخصوص دهلران داشته است. و بیشتر جاها مردم او را بعنوان شاعر «دهلرانی» می شناسند.

پژوهشگر ارجمند آقای منصوری در این خصوص می گوید: «اگرچه سقط الرأس میرنوروز، لرستان بوده اما بیش تر عمر خود را در دهلران گذرانده، به طوری که لحظات آخر عمر خود را در دهلران سپری نموده و در همین دیار به خاک سپرده شده به شاعر دهلرانی معروف است و خود نیز عشق و اشتیاق بسیار به این منطقه داشته است، و به مناسبت های مختلف از آن یاد کرده است».( منصوری، 44:1391).

واقعیت این است که نه زادگاه واقعی، و نه تاریخ دقیق ولادت و مرگ میر نوروز را نمی توان بادقت و قاطعیت مشخص نمود، تا جایی که تحقیقات بر نگارنده روشن است، تاثیر شعر و اندیشه ی میرنوروز بر فرهنگ و ادبیات قوم کهن و آریایی نژاد لر، بخصوص در حوزه جنوبی استان ایلام سیمره(دره شهر)، دهلران و آبدانان...پر واضح و آشکار است به گونه ای که نام این شاعر و اشعارش در افواه و موسیقی مردمان این دیار روزانه ساری و جاری است،  بنابراین قطعا بخش مهمی از حیات وی در این مناطق بوده است.

منابع:

 پاپی، بالاگریوه، مرادحسین(1387)، تبارهخامنش، دیاربالاگریوه، افلاک، خرم آباد.

 منصوری، کریم(1391)، آواهای زاگرس، شاملو، مشهد.

علیرضایی، کرم(1379)، میرنوروز شاعر ناشناخته، گفتمان، تهران.

غضنفری، امرایی، اسفندیار(1364) دیوان میرنوروز، رشنو، خرم آباد


مطالب مشابه :


یک لر موسیقیدان

Iranian Culture فرهنگ و مـوسیـقی ما - یک لر موسیقیدان - در باره فرهنگ و موسیقی ایران زمین Music & Culture of IRAN




آسيب شناسي موسيقي لري از دیدگاه استاد ایرج رحمانپور

وب فرهنگی جامع اقوام لُر تنها راه ارتباط موسیقیدان لر می شود جمع شدنهای اتفاقی




همیلا و دیوان اشعار داراب افسر بختیاری

باشد.همسراول وی دخترعمویش بی بی فاطمه و همسر دومش عطیه خضوعی دختر موسیقیدان لر و دختر




آسيب شناسي موسيقي لري

بانک مطالب گوناگون - آسيب شناسي موسيقي لري - حامد نصیری




فخر موسیقی ما

یک موسیقیدان یک لر موسیقیدان - در باره علی اکبر




كبك خوشخوان زاگرس

یک لر موسیقیدان - در باره علی اکبر شکارچی + نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم آبان ۱۳۸۶ساعت 19




از پیش کوه تا پشت کوه، از جایدر تا دهلران؛ معماهای زندگی میرنوروز

لُرستان پشتکوه(ایلام) سرزمینی لُر نشین - از پیش کوه تا پشت کوه، از جایدر تا دهلران؛ معماهای




حسین علیزاده و گروه های عارف و شیدا - سرودهای آذربایجان Hossein Alizadeh & Nasrollah NasehPour - Sor

یک لر موسیقیدان - در باره علی اکبر شکارچی . کبک خوشخوان زاگرس - در باره شهرام




واقعه اي در موسيقي فيلم

یک لر موسیقیدان - در باره علی اکبر شکارچی . کبک خوشخوان زاگرس - در باره شهرام




اوزبیک تیلی وادبیاتی

کـوچـلـی شـاعـر، یـازوچـی، تـحـقـیـقـاتـچـی، مـوســیـقـیـدان و لـر بـیـلـن




برچسب :