بوشهرِ آبیِ آرامِ پرخاطره‌ی من!

در بوشهر دو چیز من را شگفت زده کرد؛ آبی روشن و درخشان خلیج فارس که با آسمان یکی شده بود و بافت معماری محروم و نازیبای شهر.

photo by nafiseh hajati

اولین بار، بهمن ماه سال پیش بود که بوشهر را دیدم؛ دو روز پاییزی وسط زمستان. من از بخش رسانه به همراه نمایندگان بخش‌های دیگر یک تیم ۷،۸ نفره بودیم که اولین بازدید تیم اجرایی کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بوشهر را انجام دادیم. برای اشنایی با محیط، نیازسنجی و تحقیقات اولیه رفته بودیم. صف چکینگ و سوار شدن طولانی بود و بوئینگ، پر. روس‌ها بودند، آنها که برای کار به بوشهر می‌روند و تجاری که بوشهر برایشان یعنی گمرک. آسمان آبی آبی، دریا آبی آبی، هوا در روز بهاری و نزدیک غروب و شب زمستانی می‌شد.

در بافت قدیم گشتیم. محله‌های مختلف را دیدیم. خانه‌ها را، کتابخانه، دانشکده معماری، بنیاد ایران‌شناسی، عمارت ملک، کلیسای گرگوری و... جلسه بوشهرشناسی داشتیم در موزه دریانوردی و خلاصه در دو روز و نیم حداقل به اندازه یک هفته، بوشهر را درک کردیم. غذاهای تند بوشهر مرا غافلگیر کردند. سمبوسه‌ و پاکورا را در کوچه علی‌سیگاری خوردیم و میگوهای پفکی را در رستوران هتل دلوار و ... چند روز بیشتر طول نکشید که دیگر صدایم درنمی‌آمد. عادت نداشتم به این حجم فلفل. 

bushehr

 بوشهر دوم، از ۱۷ فروردین تا ۱ اردیبهشت خودش را به ما نشان داد با روزهای تابستانی و عصرهای بهاری. هتل آپارتمان یاس، تازه تاسیس بود و تقریباً بیشتر سوئیت‌هایش در اختیار تیم اجرایی کارگاه. یاس، آن طور که یادم می‌آید، ۴ یا ۵ طبقه بود و در هر طبقه ۴ واحد. اینترنت را فقط در لابی می‌شد استفاده کرد. دو تا از اتاق‌هایش آفتاب گیر بو دند و دو تا نه. بوشهر این ۱۶ روز شیرین و عجیب بود. هر روز از ساعت ۸،۹ صبح تا ۸،۹ یا حتی ۱۰ شب سر کار بودیم.

عمارت ایرانی را که تا پیش از این در اختیار گمرک بود، مرتب و تمیز کردند و شد دبیرخانه کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بوشهر. برایش دری به خیابان گذاشتند و پرده‌های آبی مثل بادبان کشتی با آرم کارگاه روی دیوارهای طبقه دوم نصب شد. دفتر گروه هنری، ستاد خبری، مدیر سایت و گروه تبلیغات طبقه دوم بود. صبح به صبح درها و پنجره‌های سه طرف را (یک طرف به گمرک و دریا، یک طرف به خیابان و یک طرف به عمارت کناری) باز می‌کردیم تا نسیم از روی خلیج فارس بیاید بپیچد داخل اتاق.

bushehr

این بوشهر برای من بوشهر دیگری بود. گروه‌های شرکت کننده که در دسته‌های ۳۰، ۴۰ نفری از مسیرهای مختلف همراه اساتید و راهنماهای محلی و... در بافت قدیم شهر می‌گشتند و از بناهای مختلف بازدید می‌کردند. حرص و جوش و بدو بدوهای رسانه‌ای من و تیم‌مان و خلاصه همه چیز به خیر و خوشی تمام شد؛ ورود اساتید، ورود و ثبت نام شرکت کنندگان، افتتاحیه، ورود میهمانان، برنامه‌های جنبی، نشست‌ها،  اختتامیه و رسیدیم به آخرین روز حضورمان؛ یک روز بعد از اختتامیه. رسم بود که بعد از کارگاه، خستگی و استرس چندین روز کار فشرده را با یک برنامه تفریحی درکنیم. این بار هم گشت دریایی و شام در رستوران قوام، حسن ختام برنامه بود.

ما، بیست و چند نفر و یک لنج و خلیج فارس. عالی بود این گشت دریایی. رستوران قوام هم که خب یک بوشهر است و یک آب انبار قدیمی تبدیل شده به رستوران. قلیه‌هایش معروف است و میز اردورش. روزهای تعطیل جای سوزن انداختن نیست و تا آنجایی که ما شنیدیم و تجریه کردیم، بهترین رستوران سنتی بوشهر است.

 bushehr

و اما بوشهر سوم... از راننده تاکسی پرسیدم: بهترین هتل شهر کدومه؟ نه از «دلوار» اسم آورد نه هیچ هتل دیگری، سریع گفت: «یاس». لعنتی! همین اول من را پرت کرد به فروردین دوست داشتنی. «هیرون» از نظر محل، معماری و نظافت، بهتر از یاس بود اما خاطرات یاسِ ما را نداشت. این بوشهر هم جان بود. چشمانم را از آبی آبش و گوش‌هایم را از صدای موج‌ها پر کردم و برگشتم کنار جسد بی‌جان زنده‌رود.

در سفرهای قبل، مسیرم از اصفهان به تهران و تهران به بوشهر بود. اما این بار دیگر کاری در تهران نداشتم. از اصفهان به بوشهر در هفته فقط یک پرواز هست؛ چهارشنبه‌ها ساعت ۵:۴۵عصر و خب خیلی سریعتر از چیزی که فکر میکردم، پرشده بود. برای همین رفتم سراغ اتوبوس. اتوبوس اسکانیای شرکت همسفر هر روز عصر ساعت ۶ از ترمینال کاوه و ۶:۴۵ از ترمینال صفه حرکت می‌کند و ۶ صبح می‌رسد. یک اتوبوس وی‌آی‌پی هم سیر و سفر دارد که ساعت ۱۰ از ترمنیال کاوه و ۱۰:۴۵ از ترمینال صفه حرکت می‌کند و ۸ صبح می‌رسد. تازه خوابم برده بود که رسیدم ترمینال بوشهر؛ ترمینال کوچک و پرت و سوت و کور بوشهر! و پروژه رسانه‌ای دوم من در بوشهر از همین صبح آرام ساکت آغاز شد.

در بوشهر سه هفته پیش تازه داشت پاییز می‌رسید؛ هوای گرم روز و هوای ملایم شب. اما این دلیل نمی‌شود که ظهرها مردم از خانه‌هایشان بیرون بیایند. چه مرداد باشد چه اسفند، در بوشهر همه چیز در میانه روز به حالت تعلیق درمی‌آید. شهر خلوت است و بعد غروب که می‌شود... بساطی‌های نخود گرم، فلافل، باقاله و سمبوسه در پارک ساحلی تازه بعد از غروب سر و کله‌شان پیدا می‌شود و مردم که تا نیمه شب در پارک‌ها هستند.

در بوشهر چیزی که خیلی آدم از خودش می‌پرسد این است که چرا کسی حواسش به این شهر نیست؟! چرا این همه زیبایی و موهبت نابود شده. از گمرک که شروع کنید در پارک ساحلی قدم بزنید، طرف راست دریا پیداست و سمت چپ دیواره‌ای از ساختمان‌های قدیمی و جدید که نیاز به مرمت یا حتی تخریب دارند. ساختمان‌های سپید قدیمی با پنجره‌های رو به دریا (تجارت خانه ایرانی، بنیاد ایران شناسی، شهرداری و... ) و بعد یک هو یک ساختمان نوساز زشت با نمای نارنجی! بناهای قدیمی اکثراً نیازمند مرمت فوری‌اند و ساختمان‌های جدید اکثراً نمای شهر را نابود کرده‌اند.

و خب وقتی از شهری مثل اصفهان به بوشهر بروید، این به همریختگی و بی‌نظمی در ظاهر شهر دوست‌داشتنی‌ای مثل بوشهر بیشتر هم به چشم‌تان می‌آید. نه که در اصفهان همه چیز عالی باشد ولی نظم نسبی‌ای هست که چشم را کمتر اذیت می‌کند.

 چشمای رنگی رنگی پیشوی سفید به ماهی‌های تپل مپل جاشوی تازه از دریا برگشته بود

معمارانه‌نگاری: مهندس سید محمد بهشتی حرف جالبی می‌زد. می‌گفت: مردم خطه شمال، فرهنگ پشت به دریا دارند و مردم خطه جنوب، فرهنگ رو به دریا. این را در رفتارشان، غذاهایشان، آئین‌هایشان و معماری‌شان به عینه می‌بینید. بوشهر رو به دریاست و مراوداتی که از قدیم با آفریقا و کشورهای مختلف داشته باعث شده در معماری‌شان مصالح مختلفی ببینید که فقط متعلق به منطقه و ایران نیست. در معماری بوشهر برای «باد» اهمیت زیادی قائلند. برای همین خانه‌ها را طوری می‌سازند که مسیر باد را سد نکند. ضرب المثلی هم دارند به این مضمون که اگر کسی خانه‌اش را طوری بسازد که مسیر باد را سد کند، برای همیشه برکت از خانه‌اش رفته.

غذانگاری: اگر به غذاهای تند عادت ندارید، حواستان باشد که در رستوران یا به بساطی‌ها تاکید کنید، زیاد تند نشود! و البته مفهوم «تندی» برای همه یکسان نیست. نخود گرم، باقاله، سمبوسه، فلافل، پاکورا و آش رشته از میان‌وعده‌های بوشهری هستند که دم غروب در پارک‌ها و تمام روز در مغازه‌ها و بازار پیدا می‌شوند. نخود گرم تند را بعضی‌هایشان با قلم می‌پزند و خب این به نظرم خوشمزه‌تر بود. باقالی‌ها هم این طور که می‌گفتند، از شوشتر می‌رسند. این موقع‌ها فصل صید میگو نیست برای همین توصیه نمی‌کنم مدام میگوی پفکی و سوخاری بخورید ولی اصولاً اگر فصل صید میگو گذارتان به بوشهر افتاد انواع غذاهای میگودارشان توصیه می‌شوند به شدت. یک بوشهر است و یک قوام؛ رستورانی که آب انبار بوده و حالا شده تنها رستوران سنتی شهر. میز اردور با انواع دسرها و پیش‌غذاهای بوشهری دارد و منوی متنوع غذایی.

مردم‌نگاری: اگر چند دوست بوشهری داشته باشید و بوشهر را با آنها تجربه کنید، تجربه‌ی به شدت متفاوتی خواهید داشت. بوشهری‌ها صمیمی‌اند و باهاشان به آدم خوش می‌گذرد. البته این را هم شنیده‌ام که کار و زندگی در بوشهر برای غیربومی‌ها به شدت سخت است ولی اگر سفر بروید، شک نکنید که تجربه خوبی در تعامل با مردم خواهید داشت. 

 جذابیت‌نگاری: دریا! من هر روز دلم برای دریای بوشهر تنگ می‌شود. مهمترین جذابیت بوشهر همین خلیج فارس است و اسکله‌های کوچک و بزرگ کنارش. بخش گمرک هم البته رنگ جالبی به کناره ساحل بوشهر داده. در اسکله جفره که در خیابان ساحلی است، فیلمبرداری کردیم. اسکله کوچکی‌است با قایق‌های ریز و درشت و لنج‌ها و تورهای ماهیگیری. اما غروب را بهتر است در بندرگاه دنبال کنیم. روی شن‌های نرم ساحلی‌اش می‌شود راه رفت و منتظر افتادن خورشید در آبی مواج دوست‌داشتنی‌اش شد. در اسکله صلح‌آباد مردم ماهی می‌خرند. ماهی‌گیرها که از صید یک هفته‌ای‌شان برمی‌گردند، شلوغ می‌شود. گربه‌ها هم هستند البته و چه کیفی می‌کنند. پیشوی سفید تپلی را دیدم که چشم‌هایش به ماهی‌های خوشمزه تازه رسیده بود؛ چشم‌هایی که یکی سبز بود و یکی آبی.

ساحل آب شیرین کن کمی از شهر دور است ولی کیفش به این است که بروید و وقتی جزر است، در ساحلش مسابقه دو بگذارید. جای آرامی است و دوست داشتنی. ساحل ریشهر اما با همه جاهای دیگر فرق دارد. می‌گویند ساحل اروپایی بوشهر است. چند آلاچیق درست کرده‌اند و پله‌هایی که تا ساحل می‌روند. روز ریشهر عالی است. ما یک قلیه ماهی خانگی بوشهر را در ریشهر خوردیم و بعد رفتیم کنار ساحل قدم زدیم.چه ابر باشد چه آفتاب ساحل دیدنی‌ای است.


مطالب مشابه :


شرکت مسافربری عدل فروز یزد

شرکت مسافربری همسفر یزد ترمینال یزد همسفر کاوه همسفر اصفهان [ پنجشنبه دوم آبان ۱۳۹۲ ]




شرکت مسافربری همسفر

شرکت مسافربری همسفر - اصفهان(کاوه) 03116732727: اصفهان 06313345110: ابادان(ترمینال)




راهنمای خرید اینترنتی بلیط عدل

شرکت مسافربری عدل اصفهان ترمینال جی تلفن30 40 همسفر همسفرکاوه همسفراصفهان همسفریزد




چهارشنبه 26/1/88

در ترمینال کاوه تعاونی همسفر حاضر شده روز شنبه به اصفهان ترمینال کاوه در حالی که




نماهای اتوبوس وی آی پی (vip):

های وی آی پی دوربین های اتوبوسی فنی و معرفی اتوبوس ها پایانه - ترمینال




بوشهرِ آبیِ آرامِ پرخاطره‌ی من!

در سفرهای قبل، مسیرم از اصفهان همسفر هر روز عصر ساعت ۶ از ترمینال کاوه و ۶:۴۵ از ترمینال




بوشهرِ آبیِ آرامِ پرخاطره‌ی من!

در سفرهای قبل، مسیرم از اصفهان همسفر هر روز عصر ساعت ۶ از ترمینال کاوه و ۶:۴۵ از ترمینال




گزارش تور یکروزه بی بی سیدان

(همسفر) خرید بلیط سوانح سوختگی خیابان کاوه جنوب اصفهان قرارگرفته، منطقه ای




گزارش صعود به قله دماوند از مسیر یال داغ

روز سه شنبه بعد از ظهر ساعت 7 از ترمینال کاوه بعد از همسفر ما سمت اصفهان حرکت




برچسب :