مجسمه سازی مدرن

تعریف مجسمه سازی:

مجسمه‌سازی، تندیسگری یا پیکرتراشی، هنر هم گذاری یا ریخت دادن به اشیا است و ممکن است در هر اندازه یا با هر سازمایه‌ای (مصالحی) انجام گیرد.

به فرآورده‌های این هنر؛  تندیس، پیکره یا مجسمه گفته می‌شود.

هر پیکر سه بعدی، که به منظور دارا بودن یک بیان هنری آفریده شده را می‌توان تندیس نامید.

البته باید توجه داشت که هر شکل دادنی را مجسمه سازی نمی‌گویند، بلکه باید در ورای آن، یک فکر، خلاقیت یا یک نوآوری وجود داشته باشد.

دگردیسی مدرن مجسمه سازی

هنر مجسمه سازی در دوران مدرن با تغییر رویکرد انسان و اندیشه و فلسفه او، دستخوش تغییراتی بنیادی شد.

مهمترین رهاورد این تغییرات، توجه به خود مجسمه، به عنوان اثری هنری بود؛ نه شیئی برای نشان دادن و یادآوری شخصیتی تاریخی و اساطیری.

یوهان گات فرید فن هردر (Johann Gott Fried Von Herder) فیلسوف و منتقد آلمانی قرن نوزدهم، تعریفی از بنا نهاد، كه در پایان همان قرن، هنوز معتبر بود. او نقاشی را مصداقی از رویای تصویرسازی و مجسمه را واقعیتی ناگوار توصیف كرد.

جوزفبویس(Joseph Beuys)  مجسمه ساز و هنرمند امریکایی، که در زمینه مفاهیم انسانی، فلسفه اجتماعی و ماهیت انسانی کار کرده است، نیز با معرفی مجسمه به عنوان یك اندیشه، به واقع هنر سهبعدی را در انعكاسیروشنفكرانه با رویا، مرتبط ساخت.

در صده نوزدهم، مفهوم اصلی مجسمه‌سازی بار دیگر به صورتی عمیق مورد بررسی و بازبینی قرار گرفت و چنان تحلیل و تعریف شد كه تا پیش از آن  بی‌سابقه بود.

در همین دوران تمایزات كلاسیك بین تراشیده‌های سنگی و چوبی مجسمه‌وار؛ و شكل‌پذیری اشیای بی‌تركیب، تا آنجا مبهم شد كه این تمایزات خود محلی برای سوال شدند.

بگذارید نمودار مسیر دایره پایان ناپذیری را از حجم به فضا، به شی، به موقعیت، به مفهوم و بازگشت به آغاز ترسیم كنیم.

از قطعه سنگ باستانی، تا آن چه خولیو گنزالس (Jolio Gonzalez) هنرمند نامدار اسپانیایی، پیوند حجم و فضا می‌نامد.

همانگونه كه مجسمه‌سازان، زمانی علاقمند به غلاف شمشیر مجسمه‌ آزادی در جزیره بدلوز (Bedloes Island) بودند، تدریجاً توجه‌شان به خود جزیره بدلوز سمت و سو گرفت و یا توجه به برج ایفل، ساختار اسكلت بندی فلزی آن،  و در نهایت توجه بیشتر به شهر پاریس.

به بیانی دیگر، این دو مثال، نمایانگر یك جهش از پوسته بیرونی به ساختار درونی، تا موقعیت مكانی اثر می‌باشد.

اولین و مهمترین ركن توسعه هنر مجسمه‌سازی در قرن بیستم، توجه بیش از حد به مجسمه‌سازی بود. قبل از پیشرفت محسوس هنر دهه 1960، توسعه این روند در سالهای 1906 تا 1916 در اذهان تعدادی هنرمندان انقلابی، به عنوان یك درون پاشی صورت گرفت. اگر چه وقفه‌های مهمی در طول این دوران وجود داشت ولی در همین زمان بود كه الگوهای بنیادین پایگذاری شد.

با توجه به این می‌توان دیدگاهی را به كار گیریم كه با بررسی­های سابق مجسمه‌سازی مدرن متفاوت است.

در نهایت میتوان گفت؛ هر نسلی گذشته را دوباره ابداع می‌كند و تاریخ خود را می‌نویسد.

اگوست رودن (Auguste Rodin)، تندیسگر و هنرمند فرانسوی، كه آثار پخته و به كمال رسیده‌اش در تمامی قلمرو دوره اول ( قرن نوزدهم ) به چشم می‌خورد، مركز شروع مجسمه‌سازی مدرن قلمداد می‌شود.
او یك عنصر متمركز را برگرفته، فارغ از قید و بند شكل‌پذیری مجسمه‌وار، كه در تضاد با فرم‌های فشرده و متراكم و حجم
­های قالب گونه بود، در سال 1907 معرفی می‌­كند. این معرفی باعث آگاه‌سازی هنرمندان دوره بعدی  مانند آندره درین  (Andre Derain)، برانكوزی  و پیكاسو(Picasso) شد.

بنابراین هم ضدیت و هم تقلید از آثار، به توسعه مجسمه‌سازی مدرن منجر شد.

حال چند سئوال  مطرح می شود:

آیا تاریخ مجسمه‌سازی و هنر، به طور كلی، انعكاسی از تاریخ سیاسی و اجتماعی است؟

آیا جنگهای جهانی، ركودهای اقتصادی، سقوط امپراطوریها و صعود ملتها، در هنر قرن بیستم منعكس شده‌اند؟

همانطور كه برای تئوریهای ماركسیستی، دسته‌بندی طبقات اجتماعی، توجه را جلب می‌كند آیا هنر در این میان، بیانی از روابط اجتماعی و تاریخی است؟ یا هنر در پوسته خود با تمامی وابستگی هایش به شرح زندگی، آشفتگی ها و اغتشاشاتی كه می‌تواند پیش آید در راه و خط خود پیش می‌رود و توسعه می‌یابد؟

ریشه هر اثر هنری، که شامل ( ادبیات، فیلم، عکاسی، نقاشی، مجسمه سازی، معماری، موسیقی، تئاتر و ...) در روابط اجتماعی نهفته است. پایه و اساس روابط اجتماعی نیز، شیوه تولید جامعه است. شیوه تولید یعنی چه نوع کالایی یا اثری را، برای چه طبقه ای، با چه ابزاری و چگونه تولید کردن. شیوه تولید  هر جامعه، ریشه در تاریخ آن جامعه دارد. پس هر اثر هنری نیز، ریشه در تاریخ جامعه اش دارد. هنرمندان تافته های جدا بافته از جامعه شان نیستند، بلکه عضوی مهم و تاثیرگذار و حتی بهترین تحلیل گران هستند، زیرا از دل جامعه بیرون آمده و آن را کاملاً می شناسند. به طورکلی اگر هنرمندی جامعه اش را نشناسد، ادعای هنرمندی اش پوچ است.

متفاوت بودن هنرمند نسبت به سایر اعضای جامعه در این است که می بیند، می فهمد و بیان میکند. فرهنگ سازی در این سه نهفته است و پشتیبان اندیشه هر ملتی نیز، در کیفیت بالای همین بینش ، فهم و بیان  است.

گفتیم که ریشه آثار هنری در تاریخ و روابط اجتماعی جامعه نهفته است. اثر هنری یعنی، آگاهی اجتماعی ـ طبقاتی  هنرمند. اثر هنری از آسمان بر خاک نمی افتد، بلکه در بطن و روح جامعه ساخته می شود. اگر اثری حرفی از جامعه خود نداشته باشد به زودی می میرد و بی فایده می شود.

هنرمند نمی تواند از جامعه اش جدا باشد، هنر امری وارداتی نیست که تقلیدی از دیگران باشد، هنر امری ذاتی است که هرچه در قلب جامعه می تپد، از ذهن و اندیشه هنرمند بیرون می آید. پس گوشه نشین نمی تواند هنرمند باشد، مگر در زندگی اجتماعی غرق شود. برای هنرمند اصل این است که در اجتماع باشد و آن را از بیرون بنگرد. نگاه هنرمند بیرونی و نقادانه است. نگاه هنرمند نمایش دادن بدترین است و طلب نمودن بهترین. اگر آن چه هست نمایش داده نشود، در عوض آنچه ساخته میشود نمایش داده شود، این کار، هنرمندانه نیست. آنچه هست (واقعیت های اجتماعی) هر چند تلخ و ناگوارا باشد، اما سرآغاز یافتن درمانی برای دردهاست. اما اگر واقعیت های اجتماعی آن طور که قدرتمندان می خواهند ساخته شود و نمایش داده شود، آنگاه نه تنها به بیمار و دردمند مُسکن نداده ایم، بلکه درد و زخمش را نه پنهان، بلکه نفی کرده ایم.

 هنرمند به حجم نمی نگرد، بلکه عمق را می کاود. وظیفه هنرمند تنها گفتن و نمایش دادن زوایای پنهان جامعه است. هنرمند می بایست آنچه نادیدنی است را دیدنی کند، وگرنه آن چه دیدنی است دیده شده است. جایگاه هنرمند، در ساختن آن چه هست، نیست، بلکه در برجسته نمودن آن چه پنهان است، هست. هنرمند افکاری ایدئال دارد. تمامی اینان مستلزم این است که هنرمند بینش تاریخی داشته باشد و آگاهی طبقاتی ـ اجتماعی کسب کند. هنر، زبان جامعه است، بیان حقایق و دلخواسته های جامعه است.

 

هنر هر عصری، بیان روح آن عصر است

 

با توجه به توصیف  خصوصیات هنر و هنرمند و نقش هر دو در جامعه، هدف از انتخاب هنر مجسمه سازی، جدای از شرح معمول و عمومی تاریخ و فرهنگ مجسمه‌سازی است. هدف؛ جداسازی مجسمه‌سازی از مباحث وسیع‌تر معاصر آن است. اما این بدان معنی نیست كه به آن ارزش بیش از حدی داده شود.

تلاش بر این بوده كه به مجسمه‌سازی به عنوان یك مفهوم و بیان مستقل از دوره‌ای كه در آن خلق شده نگاه شود. زمانیكه مجسمه به تناقض‌های زمان خود، صورت خارجی می‌بخشد، نمایانگر وقفه‌ها و امیدهای دوره خودش می‌شود. و در جائیكه مفهوم معاصر به طور خاص، مربوط به اثر باشد و یا توضیح مضاعفی برای درك بهتر مجسمه مورد نیاز باشد، ارائه خواهد شد.

 

منابع:

نشریه مجسمه، از بخش هنری سایت تبیان

برگرفته از كتاب :  Art of the 2oth century Volume II

نویسنده :    Fricke – Schnecken Burger – Ruhrberg Honnef

مترجم : نگین شریف‌زاده


مطالب مشابه :


مجسمه سازی مدرن

مجسمه سازی مدرن. قرن بیستم مجالی برای خلق ایده هایی جدید، فرم های بدیع و استیل ها نو بود با




مجسمه سازی مدرن

هنر و رسانه (تحت نظر استاد توکل) - مجسمه سازی مدرن - این وبلاگ ویژه تحقیق های دانشجویان روابط




مجسمه‌سازی در ایران

مجسمه سازی در دوران ساسانی خصوصیات هنر مجسمه سازان مدرن ایران با بهره گیری از جنبش




مجسمه‌سازی با چوب

سبک بسیار جالب هنرمند ایتالیایی در مجسمهسازی با چوب!! این مجسمه‌های مدرن تا حدودی شبیه




آشنایی با یک هنرمند مجسمه ساز

در مجسمه سازی مدرن یا همان انتزاعی نیز اگر چه، تغییر و تحول چندانی در ظاهر مشاهده نمی شود




نگاهی بر زندگی و آثار احد حسینی مجسمه ساز تبریزی

در مجسمه سازی مدرن یا همان انتزاعی نیز اگر چه، تغییر و تحول چندانی در ظاهر مشاهده نمی شود




برچسب :