ارتقاء قدرت تجزیه و تحلیل و ایجاد روحیه نقادی در فراگیران

 

                                                          

  موضوع: ارتقاء قدرت تجزیه و تحلیل و ایجاد روحیه نقادی در فراگیران

                         گرد آورنده:مهرداد تیمورنژاد                  کارشناس مسئول سنجش و ارزشیابی کلاردشت

 

     چکیده:

اساس تعلیم و تربیت،هدایت یادگیری دانش آموزان است.در سطح مدرسه توانایی قدرت تجزیه و تحلیل یکی از مهم ترین شاخص ها برای سنجش یادگیری ها محسوب می شود.یادگیرنده ای که پس از حضور فعال در یک کلاس درس در مواجهه با یک موقعیت مساٌله دارد در ارتباط با ماده درسی،بتواند ، فرضیه هایی را آگاهانه صورت بندی نماید،نمایشی از یادگیری اثر بخش را عرضه میدارد،و در عین حال توانایی فرضیه سازی مستلزم آن است که ذهن و اندیشه  ای پرسشگر و نقاد قبلا تربیت شده باشد،البته تفکر و پرسشگری ناشی از آن،از ابعاد قابل آموزش است.لیکن تفکر انتقادی و روحیه ی نقادی در مرکز امواج پر تلاطم خانواده بزرگ تفکر فرار دارد.

این بنیادی نوشتار حاضر بر این فرضیه استوار است که ایجاد و آموزش روحیه نقادی در فراگیران و ارتقاء قدرت تجزیه و تحلیل شاخصی از یادگیری اثر بخش در فراگیران و دانش آموزان می باشد. همچنین به منظوربسط این ایده یک مدل آموزش تفکر انتقادی مبتنی بر متون درسی معرفی شده است.تفکر انتقادی شامل گرایش ها و استعداد هایی مانند تحلیل دقیق مسائل،توجه به نقطه نظرهای متفاوت و رسیدن به نتایج صحیح است.

 مفدمه

اساس تعلیم و تربیت،هدایت یادگیری فراگیران است،اما شواهد گویای این است که یک "تئوری یادگیری"3 که کاملا مورد قبول باشد،و بتوان آن را برای راهنمایی آموزش یاد گیرندگان در اختیار معلمان قرار داد وجود ندارد.هر چند بر اساس یک تعریف عامیانه رایج یادگیری را ایجاد تغییرنسبتا پایدار در رفتار فرد که ناشی از تجربه باشد،تعریف کرده اند.

لیکن واژه یادگیری اساسا امری عقلانی یا ذهنی است که برای توصیف یا توضیح تغییرات فابل مشاهده در رفتاربه کار می رود.و نباید یادگیری را با رفتاری که از آن استنتاج می شود در هم آمیخت.

در واقع یادگیری را باید به طور کلی از "رفتار آشکار"4 جدا ساخت،زیرا گفتن اینکه هر یادگیری ای به تغییر قابل مشاهده در رفتار منجر می شود.دلیل بر ساده تلقی کردن این جریان می باشد.بعضی از این نظریه پردازان معتقدند که به جای"رفتار"از وژاه "معنا"5 به عنوان محصول یادگیری استفاده کرد.دیویئ معتفد بود که تعلیم و تربیت تجدید بنا یا تجدید سازمان تجربه است به صورتی که معنای تجربه را گسترش داده و قدرت کنترل تجربیات بعدی را افزایش دهد.

دیویئ در کتاب تجربه و آموزش و پرورش می نویسد:دانش آموز موجودی فعال و کنشگر است که در محیط خود دخالت میکند وبا آن عمل متقابل انجام میدهد،معلم باید عادت کند که تفکر را در دانش آموزانی به وجود آورد. جروم برونی دانسمند معاصر آمریکایی،و ابداع کننده روش اکتشافی معتقد است:قرار دادن پاسخ مستقیم  در اختیار دانش آموزان آنان را به کتاب و معلم متکی می کند.و باعث می شود از خود کوششی نشان ندهند.در نتیجه آنان از یادگیری رضایت خاطر به دست نم آورد و انگیزه های یادگیری در آنان ضعیف می شود.

اسمیت به نقل ازشریعتمداری(1372) می نویسد:پاداش اساسی یادگیری آن است که ما بتوانیم آنچه را آموخته ایم به کار بریم و از حدود یادگیری بگذریم و به سوی تفکر حرکت کنیم.تفکر یعنی پیدا کردن و بررسی معنی که شامل تشخیص و فهم مساًله،پیش بینی،ارائه فرضیه و آزمایش آنی و کشف و نتیجه گیری است.

اگر معنی را به عنوان عنصر اساسی یادگیری تلقی می نمائیم.بنابراین هر واقعه ای که منجر به تجدید بنا و طرح معانی شود،ممکن است آن را"تجربه یادگیری"نامیم.هر تجربه ای که به علت؛معنی بودن،قدرت کنترل تجربیات بعدی را افزایش دهد،شاید یک تجربه تربیتی باشد.از سوی دیگر تجربه های خاص که قدرت کنترل تجربیات بعدی را کم می کنند و یا بد هدایت میکنند،ضد تربیتی تلقی می گردد و یا آموزش های معین نا مرتبط نیز جنبه ی تربیتی ندارند.به همین علت وقتی محیط طوری تربیت داده شود که شاگردان در جریان خلق و آزمایش معنایی با استفاده از تفکر شرکت داشته باشند. در این صورت شرط اساسی تجدید بنای تجربه وجود خواهد شد.

بر مبنای این مدل"معنی"اساس یادگیری و از این رو اساس تفکر است."معنی"در تجربه آموزشی نفوذ دارد.معنی به واسطه" یادگیری گذشته"وارد مرحله تشخیص می شود و در نتیجه یادگیری آینده وارد مرحله ی استدلال یا نتیجه گیری می شود. اما وقتی تدریس با تکرار نظریه هایی که دیگران مطرح کرده اند ادامه یابد،توجه به "معنی"امری تصادفی است و یادگیری نیز به طور تصادفی صورت می گیرد.

امروزه این فرض که قدرت تجزیه و تحلیل راه را برای آموزش بیشتر و بهتر باز می کند به طور کلی پذیرقته شده است.روش تفکر و نحوه ی فعالیت فکری همان روش یاد گیری می باشد. بنابر این اگر فراگیران در مدارس تجزیه و تحلیل و تفکر را نیاموزند،چطور توانایی یادگیری در سطوح بالا را دارند و

نظریه10 ،فرضیه 11 ،و یادگیری

در مراکز آموزشی ارتباط نظامدار میان تفکری نظری12 و فعالیتی تجربی برقرار است.که به آن پژوهش علمی می نامند.قابلیت فرضیه سازی معیاری معتبر برای تحقق یادگیری محسوب می شود.یاد گیرنده ای که پس از حضور فعال در یک دوره آموزشی در مواجهه با یک موقعیت مساًله دار، فرضیه هایی را آگاهانه صورت بندی می کند،نمایشی از یادگیری اثربخش را عرضه می کند.

حال آنکه توانایی تجزیه و تحلیل فرضیه سازی شاخصی برای یادگیری اثر بخش مفروض است و  فرضیه ها خود پیش درآمد نظریه می باشد.پس توانایی ساختن  فرضیه های بنیادی و اصیل در مواجهه با پرسش های بر خواسته از ذهن های پرسشگران ورزیده،به عنوان گام های اولیه ورود به چرخه تولید نظریه محسوب می شود.شواهد نماینگر آن است که علیرغم اهمیت تفکر،و تلاش نظامدار در نظام آموزشی در جهت رشد و توسعه تفکر و مهارت های تفکر صورت نمی گیرد،چون دانش آموزان در یافتن مسائل اساسی جهت پژوهش و مطالعه با بحران جدی مواجه هستند.زیرا اذهان ان ها برای پرسشگری و نقادی تربیت نشده است.ما حصل فقدانی ذهن های پرسشگر،علوم تحقق یادگیری اثر بخش و نا اثر بخشی یادگیری منجر به نازایی اندیشه و توسعه تقلید گری رفتاری می باشد.

پس برای اینکه یادگیری اثر بخش محقق شود ،  باید این فرایند تدریس ویاددهی و یادگیری خود را در فرایند ارزشیابی نمایان نماید و ارزشیابی بر مبنای تجزیه و تحلیل انجام گردد و فقط به سطوح پایین یاد گیری و ارزشیابی مد نظر معلمان قرار نگیرد ، این همان ارزشیابی را به خدمت یادگیری گرفتن است که معلم تنها در پایان یادگیری به ارزشیابی نمی پردازد.

تفکر و یادگیری:

رشد وتوسعه تفکر و مهارت های فکر کردن در همه ی سطوح تعلیم و تربیت از دیرباز یکی از دغدغه های بنیادی نظام های آموزشی بوده است. تغییر در تکنولوژی ، اقتصاد ، سیاست ، بازار کار و سرعت دگرگونی در دانش نمونه هایی از وضعیت حال آینده جامعه بشری می باشد. در چنین فضایی پرورش انسان های اندیشمند از حیات ترین چالشهای نظام های آموزشی محسوب می شود.

شواهد نشان می دهد که تدریس بدون تفکر و اندیشه ، ممکن است، منجر به تزلزل قسمتی از شخصیت یاد گیرنده شود> تفکر انتقادی شامل گرایشه و استعداد هایی مانند تحلیل دقیق مسائل ، توجه به نقطه نظرهای متفاوت و رسیدن به نتایج صحیح است .

اصولا هدف از تفکر ، جمع آوری اطلاعات و بهترین استفاده ممکن از آن است. به علت شیوه ای که ذهن در جهت خلق قالب های دائمی بکار می برد ، ما قادر به استفاده از اطلاعات جدید به بهترین وجه ممکن نمی باشیم ، مگر آنکه وسایلی برای تغییر ساختار غالب های قدیمی و هدایت آن ها در شرایط جدید در اختیار داشته باشیم .

نمودار مراحل تفکر نقادی:

  معنی

استدلال و استنتاج

کاربرد

تشخیص

 

                      

 

 


مطالب مشابه :


جزوه تجزیه وتحلیل وطراحی سیستمها

تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم دهنده آن و بررسی نحوه و میزان ارتباط بین اجزای آن به




تجزیه تحلیل و طراحی سیستمها و روشها

تجزیه و تحلیل سیستم چیست سیستم و بررسی نحوه و میزان ارتباط بین اجزاء آن؛ به




ارتقاء قدرت تجزیه و تحلیل و ایجاد روحیه نقادی در فراگیران

ارتقاء قدرت تجزیه و تحلیل و ایجاد در مراکز آموزشی ارتباط نظامدار میان تفکری نظری12




تجزیه و تحلیل پورتفوی کسب و کار

تجزیه و تحلیل سازمان و در فرآیند انجام کار مشخص شده اند اشاره می کند و معمولاً ارتباط و




تجزیه و تحلیل داده های پایان نامه – بررسی رابطه کیفیت زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان

بررسی رابطه کیفیت زندگی کاری و مدیریت ارتباط با توحید در زمینه تجزیه و تحلیل




تجزیه و تحلیل سیستم

تجزیه و تحلیل به طور مثال "روشن كردن" يك ارتباط بين شما و تلزيزيون است ،اين تناظر يك طرفه




مراحل تجزیه و تحلیل سیستم ها

مراحل تجزیه و تحلیل دهنده آن و بررسی نحوه و میزان ارتباط بین اجزای آن به منظور




تجزیه و تحلیل نقطه سربسر تولید و فروش

به تناسب نیاز به ارتباط با دانشجویان مطالبی در این وبلاگ خواهد امد که صرفا با همین هدف ایجاد




برچسب :