فرهنگ وآداب و رسوم دزفول

تاريخچه دزفول:

دزفول يكي از شهرهاي استان خوزستان است،درمنطقه جنوب غربي ايران و با قدمتي ديرينه. در نوشته هاي باستاني پس از طوفان نوح از شهري به نام « آوان» نام برده شده كه پايتخت ايلام وسرآمد شهرهاي مشرق زمين بوده است و بسياری از محققين برآنند كه اوان همان دزفول كنونی بوده است. در معجم البلدان اثر ياقوت حموی، از دزفول با نام روناش ياد شده و به آن دزپل نيز گفته شده است.

دزفول يعني دزپل، يا قلعه پل، بر كنار رودخانه ي دز در شمال غربي جندي شاپور واقع است. و چون پل مشهوري كه مي گويند به فرمان شاپور دوم ساخته شده در آنجاست، اين شهر بدين اسم موسوم شده است.اهميت شهر دزفول درآن زمان به خاطر پلی بوده است كه در مدخل شهر قديمی دزفول بر روي رودخانه ی دز بسته شده است كه پل قديم نام دارد ودر روزگار عضدالدوله و به دوران صفوی بر می گردد و قديمترين پل جهان است كه هنوز از آن استفاده می شود.

  نام دزفول از هفتصد سال پيش در آثار و كتابها ديده شده و تا كنون نيز به اين نام مشهور است.

گويش دزفولى:

با توجه به سابقه تاريخى دزفول، از زمان پيدايش لهجه دزفولى آگاهى دقيقى نداريم ولی با توجه به گفته بزرگان و نيز برخى از واژه ها كه گويش دزفولى وجود داشته ودرفرهنگ هاى فارسى اثرى از آنها ديده نمى شود، مي توان احتمال داد كه گويش دزفولى از گويش يا زبان«خوزى» به يادگار مانده است.

   دكتر محمد معين در فرهنگ خود از گويش دزفولى به عنوان يكى از لهجه هاى ايرانى نام مى برد و معتقد است كه اين لهجه ظاهراً از بقاياى زبان خوزى است. همچنين با وجود برخى از واژه ها در فرهنگ اسدى طوسى كه امروزه يا به همان صورت و يا با كمى تغييراما با همان معنى، در گويش دزفولى به كار مى رود مى توان ادعا نمود كه ريشه اين گويش را مى توان در فارسى درى جستجو كرد.

گويش ها اگر چه در تلفظ واژه ها و حتى قواعد دستورى با هم تفاوت ها يي  دارند اما براى اهل زبان قابل درك هستند، لذا از طريق حفظ آنها مى توان بسيارى از ويژگيهاى زبان قديم هر منطقه را شناسايى و حتى حفظ كرد.

برخى از ويژگيهاى لهجه دزفولى:

در اين لهجه حروف ح،ع وق از حلق ادا مى شوند، تا جايي كه برخى از واژه هاى فارسى مانند اسب را عسب، آفتاب را عفتو و اشك را عرس مى نامند. همچنين حروف صامت مانند سوش را با پيشوند اِ ادا مى كنند: شكم را اِشكم، شناختن را اِشناختن، سفيد را اِسبيد گويند.ديگر مشخصات قابل توجه اين است كه نام كليه جانداران را با پسوند «اون» جمع مى بندند، مانند:

لرها = لرون ، عربها = عربون و اسبها = عسبون.

 

تعدادى از واژه هاى دزفولى:

 

الان:ايسون             بادمجان:بازنجون       گوجه:تماته         آب:اُ    

سهم:بر                  بينى:پت                       لرخردن:گردش        الك:مختار 

فردا:صُبا               پهلو:پهلى                    چرا:اَچِ                    پيشانى:تيك

ماهى تابه:تَشتولوز     انگشت:كِلِك       دل پِت : شكم درد      

 

عقايد و باورها:

عقايدگذشتگان را مى توان به هشت قسمت جداگانه تقسيم كرد:

1- عقايدى كه جنبه غير علمى داشته واصولاً درست نيستند و صرفاً بر اثر اوهام و خيال، و ربطهاى بدون دليل ومنطقى وعلمى درست شده اند. «مثل ماه گرفتگى     ودهل زدن براىرفع آن»كه اين عقايد را خرافات مى ناميم.

2- عقايدى كه بعضى وقتها بصورت اتفاقى، با دليلى علمى همزمان شده اندوفقط يكبار اتفاق افتاده اند اما به مرور جزء عقايد مردم شده اند واكنون غير علمي هستند وديگر هرگز اتفاق نمى افتند كه اينها نيز خرافاتند.

3- عقايدى كه جنبه علمى دارند ودرستنداما به گونه اى مطرح مى شوند كه غير علمى جلوه مي كنند. مثل قضيه «زگيل»كه روى دست كسى در مى آيدو مى گويند بايد ريشه اش در صحرا كنده شود وبه اين ترتيب شخص بعد از مدتى خوب مى شود كه منشاء آن، مسئله تلقين است.

4- عقايدى كه از لحاظ علمى دليل دارند و درستند اما اغلب امروزيها چون دلايل علمي آن ها را نمى دانند آن ها را به غلط خرافات مى نامند و با ديگر خرافات غلط مخلوط مى كنند ولى اين عقايد براى هميشه درستند ودرست هم مى مانند.

5- تعدادى از اعمال وعقايد مذهبى كه وارد سنتها و عقايد مردم شده اند وعلاوه بر قبول آن عقايد به آن ها احترام نيز گذاشت و نبايد آن ها را خرافات تلقى كرد.

6- بعضى عقايد نيز جنبه سمبليك دارند واز لحاظ علمى دليل خاصى ندارند اما غلط نيستند وصرفاً،سمبل يك مفهوم شده است همانند اينكه «سابيدن ناخن ها باعث جنگ مى شود».البته اين مسئله نمى تواند صحيح باشد اما ناخن خود سمبلى از چنگال وپنجه زدن و جنگ وخشونت است.

7- يك دسته از عقايد صرفاً عقيده اند. علمى هستند.درستند ودر ميان ديگر عقايد گم مى شوند اما همه مردم به درستى آن ها ايمان دارند و دليل منطقى وعلمى آن ها براى همه آشكار است وامروز هم آنها را مى پسندند مانند عقيده به تاوان.

8- بعضي عقايد نيز روزگارى درست بوده اند ولى با تغيير وضع زمانه و رشد تكنولوژى از معنا افتاده اند مثل چيزها يى كه با نبودن برق و وجود تاريكى معنى داشتند ولى بعد از روشنايى بصورت امروزى، ديگر معناى خود را از دست داده اند مثل ناخن گرفتن در شب كه نهى شده است.

اعتقادات ومفاهيم اصطلاحی:

پیشانی نوشته:

اين اعتقاد بيشتردرمورد ازدواج به كار می رود ومربوط می شود به دو فرد كه تمام عوامل دست به دست هم می دهند تا به هم برسند قدما دربا ه زوج جوانی كه به هم می رسند وازدواج می كنند ميگفتند اين زن ومرد پيشانی نوشته ی همديگرند اين گفته كنايه از اين است كه سرنوشت اين دو از قبل رقم خورده و در پيشا نی هر كدام نام ديگری ثبت شده و اين اعتقاد بخشی از عقيدۀ ديگری است كه می گويد زندگي وسرنوشت انسان ها به صورت نامرئی در پيشانيشان نوشته شده است. بعضی هم مدعی ‌شده اند كه می توانند با ديدن پيشانی افراد سير زندگيشان را حدس بزنند. بهرحال پيشانی را چون لوحی محفوظ ورمزی می دانند زندگی فرد در آن نوشته شده و قسمتی از زندگی ازدواج است. اصطلاح فلان زن پيشانی نوشتۀ فلان مرد است از همين جا سرچشمه گرفته است.

به دلم بَرات بيسَه «بر قلبم نوشته شده »

يعنی به دلم نوشته. و حس كردم چيزِ‌در دلم گفته شد. فكری، حدسی، پيش بينی واقعه ای.

هرگاه فردی بدون تفكر فقط حس كند و واقعه ای را حدس زند وقلباَ بداند كه درست است، می گويد:«به دلم برات كه اينطور می شود يا دلم گفته كه اينگونه است.»

دل در اين جا چيزی است كه هرچند دليلی عقلانی و واقعی بر وجودش را قبول داريم. معمولاَ حق با اين افراد است و اتفاق مذكور رخ می دهد و شخص گويی از قبل ماجرا را می فهمد. احساس قبل از وقوع و روشن بينی، امروزه از لحاظ تحقيقات علمی و پاراسايكولوژی در حال بررسی است. بسياری از افراد اين قابليت خاص را به صورتی ويژه دارند و به طور عمومی نيز اغلب مردم اينگونه اند. بعضی كمتر وبعضی‌بيشتر.

اَنَه سرد«آه سرد»اَنَه گرفته،«آه گرفته» 

وقتی شخص ناراحت است يا به طور ناخودآگاه آهی ازسينه به بيرون می كشد می گويند« انه سرد»يا«آه سردی»كشيد.

مردم معتقدند كه اين آه عواقبی را در پی دارد، يعنی آه مظلوم و كسی كه حقی از وی گرفته شده عاقبت كار ظالم را می گيرد و را از پاِ در مِ آورد. به كسی كه مستوجب عقوبت آه می شود «انه گرفته» يعنی آه گرفته»می گويند.

قدم خير«خوش قدم»

كسی كه هر كجا پا بگذارد و وارد شود هنگام ورودش يا كمی پيش و پس از ورودش اتفاق خير و گشايشی بوجود می آيد و رحمت و نعمتی وارد شود به طوری كه گويی ورود وی موجب ذآن امر خير گرديده است يا بچه ای كه به دنيا بيايد وسعت رزق و روزی و خيروبركت به خانه وارد شود به اينگونه افراد قدم خير می گويند واصطلاحاَ گفته می شود:«پا قدمش خيره» قدم خير نامی بر زبان نيز هست.

باورها، عقايد درست،نادرست وخرافات مردم دزفول:

- موی سرت را به زمين نينداز وگرنه سر درد می گيری.

- مرغ كه آفتاب خوابيد سفری داری.

- ناخن هايت را كه گرفتی بع زمين نينداز بلكه در پاشنۀ در بينداز.

- شب شنبه و چهارشنبه ناخن نگير نهی دارد بلكه جمعه ناخن بگير.

- اگر گربه خميازه كشيد خوب نيست، به او بگو شرّت در جان خودت باشد.

- وقتی گربه بر زمين غلت خورد سفری داری.

- آب گرم را كه می خواهی به زمين بريزی بسمالله بگو، و برخيز.

- اگر جغد روی بام بنشيند نشانه شوم وبدی است.‍

- اگر چادر زنی برعكس(چپ)-پشتو رو-باشد وقتی‌به جايی برود و بخواهد كسی را ببيند آن شخص آنجا نخواهد بود.

- اگر كفش چپه-واژگون- شده باشد نهی دارد،خوب نيست.

روز عيد قربان نبايد جارو كرد زيرا در اين صورت مورچه درآنجا زياد می شود.

- دست پرت كردن در صورت ديگران، بد است ونهی دارد.

- شنبه شب و چهارشنبه پول، نان ونمك به همسايه قرض ندهيد زيرا رزق وروزی را می برد.

- شنبه شب و چهارشنبه به آينه نگاه نكن، رسوايی تو را می گيرد.

- شب حمام نرويد.

- اگر ماهی به خواب ديدی خدا به تو رزق روزی می دهد.

- دماغت كه خارش داشت همسايه ات گوشت به تو می دهد.

- گربۀ سياه ديدن، شوم است.

- كلّه پاچه خوردن در روز عاشورا بد است ونهی دارد.

- با پا بازی كردن در مياندر، و روی صندلی خوب نيست.

- اگر كسی لقمۀ غذا در دهانش گير كند ويا از دستش بيفتد می گويند كسی چشمش به اين غذا بوده است.

- اگر لقمه در دهان كسی گير كند می گويند به فكر كسی بوده كه دوستش دارد.

- هنگام غروب، مشتری سر چراغ چيزی نمی خرد.

- سنگ (كيلو) را نبايد بی علت در ترازو گذاشت.

- دشت(فال)اولين خريدار در صبح مهم است هر چه بود تا شب همان تكرار می شود.

- خوشۀ اسفند، ورقه فولاد، نخ ابريشم، موی بز ريسيده اگر بر گهواره بچه گذاشته شود بچه از شرّ جن،وقه(مرغ حق) و چشم حسود حفظ می شود.

- اگر سه عدد استكان های چای؛ اتفاقی رديف شوند مهمان می آيد.

- دست آغشته به نمك را به لباس نماليد، بی عزت می شويد.

- چادرت را زير سرت نگذار، خوب نيست.

- اگر كسی بر اثر صحبتی گشت(تغيير كرد) و فكر بدی كرد، اتفاق بدی می افتد.

- اگر ناخن دست وپا را با هم گرفتی عزا و عروسی با هم برايت پيش می آيند.برای رفع اين وضعيت بايد پارچه ای را با قيچی ببری ويا بعد از ناخن گرفتن بايد بلند شده و مقداری قدم بزنی.

- اگر نوزادی كه در گهواره است و گوش درد دارد، بهد جايش بچه سالمی را در گهواره بخوابانی او هم گوش درد می گيرد.

- اگر گهوارهۀ خالی را تكان دادی، بچه شكم درد می گيرد.

دست خير،دست سبك:

افرادی را كه دست به هر كاری می زنند،موفق می شوند و هر كاری را انجام می دهند خيرش به ديگران می رسد،مردم دزفول دست سبك می نامند و می گويند اين افراد دستشان خير است يا دستشان سبك است.

گاه اين افراد از مغازه ای چيزی می خرند و بعد از اندك زمانی فوراَ مشتريهای ديگر به مغازه رجوع كرده و همان جنس را می خرند و زود تمام می شود.اين افراد وقتی چيزی يا پولی را به كسی يا مغازه داری می دهند برايش خير می آورد و مايۀ بركت است.

معمولَا اين افراد انسان های درستی هستند وغالباَ ديندارانی بی ريا وپاك دلند وهميشه كار های نيكو وخير انجام می دهند درنتيجه دستشان مترك خير است.

پا‍ی سبك:

بعضی افراد پايشان سبك است يعنی هر جا كه بروند وپا بگذارند به سرعت افراد ديگری درآنجا حاضر می شوند مثلاًاين افراد وقتی برای خريد به مغازه ای می روند كه كارو بارش كساد است به سرعت مشتری هايی می آيند واز مغازه خريد می كند.

بررسی و شناخت آيين ها و رسوم،در شمار فرهنگ مردم می باشد، كه يكی از جنبه ها و زمينه های تحقيقی و پژوهشی مردم شناختی است. آن چه زمينه ی تحقيق و بحث ونظر را درباره ی اين پديده ی‌فرهنگی فراهم آورده،نوشته ها، گفته ها وبرگزاری چنين رسومی در بين مردم بوده ومی باشد.

آيين ها،و رسوم و همچنين برگزاری آن ها تمامی به ويژگی های فرهنگی،اجتماعی،تاريخی،جغرافيای واعتقادی جامعه بستگی دارد. به همين منظور كمتر می توان شاهد رسوم يكسان يك كشور بود.

از جمله اين رسوم،جشن ها وسوگوارها هستند كه در زبان فارسی واژه ی جشن برای برگزاری رسوم شاد به كار می رود.جشن ها گذشته از سرور وشادی كه به همراه دارند،در برخی از ويژگی ها مشترك هستند؛مانند مهمان‍ی دادن،خوردن،آشاميدن،گردآمدن و غيره...  .

آيين هاو جشن ها به گروه هايی تقسيم می شوند كه عبارتند از:جشن های باستانی، دينی، مذهبی، ملی وخا نوادگی.

مراسم عروسی= دَعوت:

هر گاه در خانواده ای پسری به حد تكليف برسد،از نظر شرعی می تواند ازدواج كند؛البته ازدواج كردن وشرايط آن از نظر شرعیو عرفی بايد امكان پذير باشد تا پسر بعد از ازدواج دچار مشكل نشود.

در اين بحث صحبت از شرايط نيست بلكه صرفاْ مراسم عروسی مورد منظور می باشد.مراسم عروسی را در دزفول «دعوت» می گويند واين كلمه گاهی به مراسم شادی غير از عروسی نيز گفته می شود؛ و هرگاه كسی بخواهد دعای خيری برای ديگری بكند، می گويد :«دعوتی گرات»يعنی اميدوارم خداوند عروسی وشادی نصيبتان بگرداند. درگذشتهمراسمی را كه پيش از حد شلوغ وپرسرو صدا بود،می گفتند:مری دعوتی یَ (مثل اينكه در اين محل مراسم شادی برگزار شده است).

معمولاً رسم بر اين بوده است كه ابتدا پسر يا دختر بزرگ خانواده ازدواج كند،هر چند امروزه گاهی اين ترتيب رعايت نمی شود وممكن است پسر يا دختر دوم يا سوم خانواده، شرايط بهتری برای ازدواج پيدا كند ويا پسرودختربزرگ تر تصميم به ازدواج نداشته باشند، درآن صورت برای فرزند ديگر، موضوع ازدواج را مطرح می كنند.

در بعضی از خانواده ها نيزتا خواهر بزرگ و يا خواهر بزرگ تر از پسران ازدواج نمی كرد، پسر خانواده اجازه ی ازدواج به خود نمی دادكه اين موضوع نيز امروزه چندان رعايت نمی شود.

همچنين تا پدر و مادر، موضوع ازدواج فرزندان را عنوان نمی كردند،فرزندان اجازه بيان موضوع ازدواج را نداشتند؛ولی امروزه گاهی پسران،خود موضوع ازدواج را مطرح می كنند.

دَلُولی(خواستگاری):

هنگاميكه دختری برای ازدواج با پسرخانواده انتخاب می شد،مادر پسر به خواستگاری می رفت وگاهی نيز دلاله را همراه خود می برد؛البته اين كار زمانی انجام می شد كه خانواده ی پسراز وضع اخلاقی،اجتماعی،مذهبی وساير صفات خانواده ی دختركاملاًاطلاع حاصل می كردند.

پدر ومادر دختر،چنانچه از نزديكان خانواده ی پسر می بودند وپسررا می پسنديدند،معمولاً مخالفتی نمی‌كردند ونياز به تحقيق نيز نبود ولی اگر از نزديكان نبوده و خانواده ی پسر را نمی شناختند،غالباً پاسخ مثبت نمی دادند وچنان چه خانواده ی پسردرخاستگاری از آن دختر اصرار می ورزيدند،پس از چند بار رفت و آمد، پدر و مادر دخترموافقت اوليه را ابراز و موافقت اصلی را به زمانی بعد موكول می كردند و درفرصت های مناسب،از افراد فاميل،دوستان،آشنايان وگاهی از همسايگان پسر تحقيقاتی به عمل می آوردند وپس از بررسی ‌كامل وديدن پسر،موافقت نهايی خود را برای خاستگاری اعلام می كردند وبه اصطلاح ،پاسخ «آری» می دادند؛ كه در اصطلاح مردم دزفول،به اين پاسخ «آر داين » يعنی آری گفتن می گويند.به اين مراسم دلولی می گويند.

در اينجا مراسم دلولی(خاستگاری)به پايان می رسيد و بعد از آن هر گاه خانواده ی پسر برای تكميل گفت وگوهای خود و هماهنگی های بعدی به خانهی دختر می رفتند هديه ای برای او می بردند كه اين هديه معمولاً يك قواره پارچه ويك قطعه طلا بود كه در اصطلاح دزفولی به آن«لو طلا» می گفتند.  

 

كدخدويی:

كد خدايی نوعی همراهی وياری بزرگان فاميل در امر ازدواج پسر و دختر بوده و بعد از توافق بين دو خانواده انجام می شد بدين صورت كه چند نفر از بزرگان خانواده پسر برای امر كد خدايی به خانه ی دختر می رفتند و خانواده دختر نيز تعدادی از بزرگان خود را در اين مراسم دعوت می كردند.

در اين مجلس زيبا صحبت های زيادی پيرامون تعيين مهريه و شيربها كه آن را شيروا يا شير با می گفتند انجام می شد.

شيربها يا شيربا مبلغی بود كه معمولا به خاطر شيری كه مادر به دختر داده و زحماتی كه به پای او كشيده بود از طرف خانواده ی پسر به پای خانواده دختر پرداخت می شد و اين مبلغ با بحث و گفتگوی فراوان تعيين می گرديد.

سپس معمولا پدر دختر برای احترام به بزرگان مقداری از ان را كم می كرد تا بين دو خانواده توافق به عمل بيايد.پس از ان پسر(داماد  جهت احترام به خانواده دختر با اجازه بزرگان دست پدر دختر را می بوسيد وهمگی به پسر و دختر مبارك باد می گفتند. 

در بعضی از مواقع مبلغی كه به عنوان شير بها به خانواده عروس پرداخت می شد ازطرف پدر و مادر عروس به خانواده داماد برگردانده می شد و اين پول صرف خريد پارچه و لباس ويا طلا برای عروس می گرديد.

 

نِشونَه وَنون(نامزدی):

در گذشته خانواده پسر چند روزپی درپی به خانه دختر می رفتند و صحبت های لازم ر با آن ها در ميان می گذاشتند. تاس كوچكی حنا به همراه مقداری شيرينی ويك قطعه طلا برای دخترمی بردند.در اولين روز حنا،طلا وشيرينی واحياناًٌ يك قواره پارچه به دختر می دادند اما در روز های بعد تنها حنا وشيرينی به خانه دختر می بردند اين كار چندين بار تكرار می شد ودر طول اين مدت تبادل نظر بين دو خانواده انجام می گرفت وپسر و دختر همديگر را ملاقات نموده و صحبت های لازم را در مورد زندگی آينده با يكديگر مطرح می كردند وچنانچه مسأله ی‌خاصی برای خانواده ی دختر يا پسر وجود داشت آن را نيز مطرح می كردند تا اتفاق نظر به عمل آيد.دوره نشونه ونون(نامزدی) تقريباً حل وفصل مسائل پسر و دختر بع صورت فردی ودو خانواده داماد وعروس بود كه توافق صد در صدی حاصل می شدوبعد از آن خانواده پسر و دختر موضوع را اعلام می كردند.

مَربُرون:

 اين مراسم اصلی ترين قسمت عروسی بوده كه همان مجلس عقد كنان امروزی است.هنگاميكه تمام تبادل نظرها وبررسی ها در مورد ازدواج دختر وپسر انجام می شدو موافقت كامل بين دو خانواده ی عروس و داماد بوجود می آمد، با استفاده از استخاره زمان عقد را تعيين می نمودند ودرآن روز،دو خانواده به همراه عده ای از افراد فاميل در منزل عروس جمع می شدند ودو نفر عالم،يكی از طرف خانواده ی داماد و ديگری از طرف خانواده ی عروس، به اين مجلس دعوت می شدند.

معمولاً رسم براين بوده كه خانواده عروس،عالمی برتر وبالاتر را جهت انجام صيغه عقد دعوت نمايند.اين دو عالم در حضور ديگران در كنار هم می نشستند وبا توجه به توافق های قبلی وتعيين مبلغ مهريه وساير مسائل مربوط به آن خطبه ی عقد را جاری می كردندوپس از گرفتن وكالت شفاهی از طرف عروس وداماد كه معمولاً چند بار تكرار می شد وگفتن «بله» توسط عروس شروع به خواندن وجاری كردن صيغه ی عقد می نمودند.

در گذشته دفاتر ثبت ازدواج وجود نداشت وصيغه عقد با حضور وشهادت چند تن از بزرگان دو فاميل جاری می شد. يكی از مسائلی كه هنگام عقد وجود داشت وامروزه هم كم وبيش وجود دارد،مسئله پشت قباله بود كه بستگی به وضع خانواده ها داشت بدين ترتيب كه خانواده پسرمقداری طلا وملك معينی مثل: خانه،باغ،زمين،مغازه و... را به عنوان پشت قباله در اختيار دختر قرار می دادند تا پشتوانه ای برای او باشد.

خَلعَتونَ:

دادن خلعتونه از گذشته تا كنون مرسوم بوده است بدين صورت كه چند روز قبل از عروسی،خانواده ی عروس برای پدر ومادروخواهران و برادران، داماد واقوام نزديك آن ها مثل عمو ها عمه ها، دايی ها خاله های داماد،متناسب با سن آنها،پارچه هايی تهيه می كردندو به عنوان خلعتونه برای آنها می فرستادند كه معمولاً اين پارچه ها پيراهنی بود ورسم بود كه پارچه ها را برای شب عروسی بدوزند اين كار نشان می داد كه اقوام داماد از اين كار خانواده ی عروس خوشحال هستند و برای اين كه احترام آنها را حفظ كنند وخوشحالی خود را نشان دهن، پيراهن های دوخته شده را در مراسم عروسی می پوشيدند.گاهی خانواده ی داماد نيز همين كار را برای خانواده ی عروس انجام می دادند.

 

جهاز:

خانواده ی عروس با توجه به وضع مالی خود سعی می كردند، حداقل وسايل مورد نياز ومناسبی را برای شروع زندگی دخترشان تهيه نمايند.البته از قديم تا كنون در برخی از خانواده ها رسم بر اين بوده كه از آغاز تولد ،كم كم برای دخترشروع به خريدن و جمع آوری جهاز كنند ،تا وقتی كه دختر يا دخترانشان به سن ازدواج برسند، برای تهيه جهيزيه با مشكل چندانی روبرونشوند.حتی بعضی از خانواده ها سعی می كردند با قرض گرفتن از ديگران برای دختر خود جهيزيه تهيه كنند .

در اعتقاد بيشتر مردم جهيزيه باعث عزت وافتخار آنان و سر بلندی دختر می شد. معمولاً تهيه جهيزيه بدين صورت بود كه در هر موقعيتی ، بخشی ازوسايل را تهيه می كردند تا به هنگام ازدواج دخترشان چيزی كم نداشته باشد.

جهيزيه در قديم با امروز فرق می كرد وغالباً عبارت بود از:فرش دست بافت،ظروف مسی يا ورشويی ،منقل،بادبزن،تش گلن، سماور زغالی(كتری فلزی)،آفتابه و سلبچه،كپو،يخدون،جفنه،مجری،هزار پيشه،مسقنه،فروم بر(فرمان بر)وبعضی چيزهای مورد نياز آن زمان.

امروزه از آن وسايل قديمی خبری نيست وجای خود را به وسايل جديدی مثل فرش ماشينی،سماور برقی، ساك ها و چمدان ها ی مدرن، پنكه، ظروف چينی يا استيلی وبسياری چيزهای جديد امروزی داده است.

جهاز برون يا جهاز كشون:

جهيزيه ای كه از مدت ها پيش برای عروس تهيه شده بود قبل از عروسی در حياط يا ايوان خانه ی عروس با سليقه ی خاصی چيده می شد، سپس عده ای از نزديكان دعوت می شدند تا به خانه ی عروس بيايند واز آن جهيزيه ديدن كنند.

در ضمن دو نسخه از كليه ی لوازم جهيزيه را تهيه كرده يكی به خانواده ی عروس وديگری رابه خانواده ی داماد می دادند.بعدازظهرروزقبل از عروسی،با مراسم خاصی وباسلام وصلوات وهلهله ی شادی جهيزيه رابه خانه ی داماد می بردند.حمل جهيزيه از خانه عروس به خانه داماد توسط افراد به صورت پياده يا به وسيله قاطرهايی كه برای اين منظور آماده شده بودند،انجام می شد.

بدين صورت كه اگر راه نزديك بود،وسايل سبك رادرون خوانچه می چيدند وروی آن رابا پارچه ی سبزی می پوشاندند و يك نفر خوانچه را روی سر می گذاشت وبه خانه ی داماد می برد و وسايل سنگين را با قاطر ها حمل می كردند. تعداد خوانچه ها وقاطرها  بستگی به مقدار جهيزيه داشت وگاهی تعداد زيادی خوانچه و قاطر پشت سر هم در يك رديف حركت وجلب توجه می كردند.

صاحب قاطرها جلو كاروان جهيزيه حركت می كرد وبرای جلب توجه بيشتر،زنگ های بزرگی بر دو طرف قاطرها می بستند به طوری كه صدای اين زنگ ها از فاصله ی دور شنيده می شد.

گاهی برای حمل جهيزيه عمداً مسير را طولانی می كردند و از كوچه ها ومحلات مختلف می گذشتند ومردم باشنيدن صدای زنگ ها و جلودارها از خانه بيرون می آمدند جهيزيه را تماشا كنند.

پس از اين كه جهيزيه به خانه ی داماد می رسيد،باسليقه ی خاصی در اتاق عروس چيده می شد.

دس رزون:

دس رزون(حنابندان)،يك شب قبل از عروسی انجام می گرفت.دراين شب خانواده داماد مقداری حنا تهيه كرده ومعمولاً يك قطعه طلا يا قواره ای پارچه روی آن می گذاشتند وبه خانه ی عروس می بردند ودر آن جا ضمن پايكوبی وشادی، با آداب خاص خود مقداری از حنا راكف دست وپای عروس می ماليدندوبعد از زمان كوتاهی،عروس دست وپای خود را می شست.

گاهی بعضی از خانواده ها دست وپای عروس را با دست وپای عروس رابا دستمال ها ی سه گوش اطلسی سبز رنگ می بستند وتا صبح به همان حالت می ماند وعروس صبح آن ها را می شست.بعد از اين مراسم،دس رزون(حنابندان)در خانه ی عروس به پايان می رسيد،باقيمانده ی حنا را به خانه ی داماد می بردند.

مراسم حنابندان در خانه ی داماد شور وحال بيشتری داشت.پس از آن كه جشن وشادی انجام می شد،داماد را روی تشك عروسی مر نشاندند.معمولاً داماد از انجام اين كار خودداری می كرد وجوانان كم سن وسال وبه خصوص دوستان نزديك،دست وپای وی را می گرفتند وبه زور روی تشك می نشاندند وكف دست وپای او را حنا می ماليدند.

در اين ميان مقداری حنا به سر و روی داماد يا ديگران نيزمی ماليدند.اين مراسم تا پاسی از شب ادامه داشت وپس ازآن داماد دست وپای خود رامی شست .

بِی بَرون:

در زمان گذشته،بِي بَرون، عصرروزعروسی انجام می شد و خانواده ی‌ عروس ظهر آن روز عده ای از بستگان خود را برای ناهار دعوت می كردند وضمن اينكه جشن مفصلی می گرفتند، خود را برای استقبال از خانواده ی داماد كه برای بردن عروس می آمدند، آماده می نمودند.

غذايی كه ظهر روز عروسی در خانه ی عروس تهيه می شد عبارت بود از:نان چربی وبادمجان و غذای شب عروسی كه در خانه ی داماد آماده می گرديد، معمولاً عبارت بود از:پلو باقلا وماست وتربچه.

پلو را در خوانچه می گذاشتند و دروسط جمعيت قرار می دادند.البته چندين خوانچه برای اين كار آماده می شد وميهمانان دور خوانچه ها می نشستند و با دست غذا می خوردند و گاه نيز چلو وخورشت تهيه می كردند وآن ها را روی هم در خوانچه می ريختند. بعد از خوردن غذا و رقص و پايكوبی زمان آوردن عروس فرا می رسيد.

خانواده ی داماد به همراه عده ای از دعوت شدگان و چندين دايره زن، سرناچی وتنبور زن برای آوردن عروس به خانه ی آن ها می رفتند و در ميان راه، مشغول نواختن می شدند. لازم به ذكر است كه در شهر دزفول،اگر مسير طوری بود كه می بايست از محله ی مخصوص روحانيون وعلما بگذرند،به منظورحفظ شئون اسلامی و احترام به علما،درآن محله ها از زدن ونواختن موسيقی خودداری می كردند.همچنين اگر در يك محله،خانواده ای سوگوار بودند،به احترام آنها از نواختن ساز وسرودن آواز خودداری می كردند.و وقتی به در خانه ی عروس می رسيدند،با هم می خواندند كه:

مُ اومَمَ بِیَ بَرُم                         بِيَ از زير كُله برم

دراين موقع،معمولاً خانواده ی عروس،در را باز نمی كردند ودقايقی چند،خانواده وهمراهان داماد را پشت در معطل می گذاشتند.اين كار برای اين بود كه اشتياق داماد و همراهان را برای بردن عروس، بيشتر كنند.پس از آن كه در به روی آنان باز می شد،خانواده ی داماد وارد خانه ی عروس می شدند به دور او می رقصيدند.سپس داماد را كنار عروس روی صندلی جداگانه می نشاندن ودور آن ها شادی می كردند. سپس طی مراسمی پدر ومادر و خواهران داماد،عروس را با خود می بردند.

هنگام بردن عروس، اين شعر را خوانده می شد:

دختر رنگين دایي مون

جهاز سنگين دایي مون

اُمو خونه اُودون

معمولاً اگر فاصله  خانه ی عروس تا خانه ی داماد كوتاه بود،او را پياده می بردند و در غير اين صورت او را سوار براسب كرده وچادر سفيدی بر سر او می انداختند تا نا محرم او را نبيند وپارچه ای سبز به نام بادله بر سر او می كشيدند وآيينه ای بزرگ نيز در برابر عروس می گرفتند.

لباس هايی هم كه زنان همراه داماد و عروس می پوشيدند معمولاً سبز رنگ بود. هنگامی كه به در خانه ی داماد می رسيدند،مرغی را كه مادر عروس از قبل تزئين وآماده كرده بود، پيش پای عروس و داماد سر می بريدند و اين شعر را می خواندند.

                مار بی مرغ بيار                ا جا يكی،دو تا بيار

درضمن اگر هنگام بردن عروس،باران می باريد،اين شعر را می خواندند:

               تيپی گُلُپی                       ری بِيِمون خير

پس از اين كه عروس وداماد به خانه ی داماد می رسيدند،آنها را روی سكلمو می نشاندند ودور آنها رقص و پايكوبی را آغاز می كردند وبرروی آنها نقل می پاشيدند ومادر داماد نيز مقداری هل وقند ساييده به افراد حاضر می داد وهمچنين پدر داماد مقداری نقل وشيرينی همراه با چند سكه ی رايج روی سر آنها می ريخت.

 

شب عروسی(شوزفاف):

در شب زفاف،عروس طبق سنت پای خود را در تشت آبی كه مقداری برگ حنا درآن بوده،می گذاشت واين رسم به خاطر خوش قدم بودن عروس به خانه ی دامادانجام می شده است.همچنين در اين شب بر روی ديواراتاق مخصوص عروس و داماد(حجله)شيره (سيلون)وكسانيكه وضع مالی خوبی داشتند عسل می ماليدند. كه اين كار به منظور شيرين بودن عروس به دهان داماد انجام می گرفته است.

دَس به دَس: (دست به دست )

عروس و داماد پس از ورود به حجله روی تشك می نشستند، سپس يكی از محارم عروس مثل پدر،برادر،عمو ودايی ويا پدر داماد، دست عروس را در دست داماد می گذاشت كه به اين كار دست به دست می گويند ومنظور از دست به دست دادن اين است كه عروس وداماد متحد شوند كه تا آخر عمر نسبت به هم وفادار بمانند.

 

رونما:

شب زفاف وقتی عروس را به حجله می بردند صورت او زير چادر پوشيده بود و برای اينكه چهره خود را به داماد نشان دهد ويا داماد چادر او را بر دارد هديه ای نسبت به توان مالی وسليقه خود به عروس اهدا می كرد.پس از اهدای هديه،داماد چادر را از صورت عروس كنار می زد كه به اين كار رونما می گفتند.

سُ شووَ- ری گشون ( پاتختي ):

يكی ديگر از رسومی كه در تمام عروسی های دزفولی از قديم متداول بوده وهست،مراسم شب سوم بعد از عروسی می باشد كه درگويش دزفولی به سُ شووَ معروف است.بدين صورت كه شب سوم عروسی وگاهی سه شب بعد از شب عروسی، ميهمانانی كه در عروسی شركت داشتند، در خانه داماد جمع می شدندوضمن شادی،باآداب خاصی،هدايايی را كه از قبل تهيه كرده بودند به عروس اهدا می نمودند وبه اين هدايا«ری گُشون» می گفتند.

«ری گُشون بيشتر»به صورت پول نقد يا طلا بود.

گاهی،اقوام خيلی نزديك،هدايای گرانبهايی به عروس می دادند.

حتی ديده می شده بعضی از بستگان خيلی نزديك،البته در ميان ثروتمندان،خانه ی كوچك يا قطعه زمينی به عروس و داماد اهدا می كردند.

در اين مراسم،يك نفر،قلم و كاغذ به دست می گرفت ونوع هدايا رامی نوشت وآن را با صدای بلند اعلام می كرد مثلاً فلانی اين قدر پول و يا اين قطعه طلا را هديه كرده است.نوشتن به اين خاطر انجام می شد تا بعداً معلوم گردد كه چه مقدار وجه نقد برای عروس آورده اند ويا چقدر طلا وزيور آلات نصيب عروس شده است.

گاهی اين كار،جنبه خودنمايی نيز پيدا می كرد؛يعنی هدايايی را كه از طرف خانواده واقوام عروس تقديم می شد در مقابل اقوام داماد، با صدای بلند اعلام می كردند به طوری كه گويی می خواهند هدايای خود را بيش ازحد به خانواده ی داماد نشان دهند وبه آنها بگويند كه ما هديه ی بهتر وگرانبها تری آورده ايم واز طرف خانواده ی داماد نيز اين كار انجام می شد ومثل اينكه هر كدام از خانواده ها سعی درنشان دادن برتری خود داشت.

هفتهَ برارون:     

اولين جمعه پس از عروسی وبعد از مراسم سه شنبه، خانواده ی عروس،عروس ودامادرا برای شام به خانه ی خود دعوت می كردند و پس از صرف شام،هديه ای به تناسب توان مالی وسليقه ی خود به ايشان تقديم می نمودند.علت نام گذاری اين مراسم به هفتهَ برارون اين بود كه در اين مهمانی براد


مطالب مشابه :


یک سایت برای آموزش بافتنی

دکوراسیون - تزئینات و خانه داری - یک سایت برای آموزش بافتنی - دکوراسیون و تزئینات،سایت




آموزش ساخت گوی نباتی برای سفره عقد

جهت تهیه گوی نبات به وسايل زير نياز مدل آرایش، گریم و میکاپ عروس; هنر تزيينات و ميوه




فرهنگ وآداب و رسوم دزفول

خانواده ی عروس با توجه به وضع مالی خود سعی می كردند، حداقل وسايل مورد نياز عروس و داماد




نورپردازی برای زیبایی دکوراسیون و تزینات داخلی

نواقصي مانند تزيينات معماري نامناسب يا آنها به ابزار و وسايل پيچيده‏اي نياز عروس و




دکوراسیون و شادی در منزل

اضافه كردن گياه، سنگ،صدف و ديگر عناصر طبيعي به تزيينات وسايل خانه را تزئین گل ماشین عروس




برچسب :