روانکاوی 3

تیپ شخصیتی عزلت طلبی

سومین راه حل، عزلت طلبی است. در این راه حل شخص می کوشد تا از صحنه جنگ و ستیزهای درونی خود را دور نگه دارد و خود را نسبت به  جریانات درونی خویش بی علاقه و بی توجه سازد.حس می کند باینطریق نه تنها کمتر دچار عذاب ها و ناراحتی های ناشی از تضادهای درونی خواهد شد، بلکه می تواند نوعی شبه آرامش در روح خود برقرار نماید .و بشرطی می تواند بچنین هدفی که از شرکت و دخالت فعالانه در زندگی خودداری کند. بنابراین کلمه« عزلت گزینی » یا «عزلت طلبی یا «استعفای از زندگی»اصطلاح مناسبی برای این راه حل بنظر می رسد. از یک جهت باید بگوئیم عزلت طلبی از اساسی ترین راه حل های عصبی است . و گاهی چنان آرامش طبیعی را با حالت ناشی از عزلت گزینی تشخیص دهند، این تیپ عصبی ها نرمال و عادی می آیند.عزلت گزینی ممکن است هد و منظور مثبت و مفیدی داشته باشد . بسیاری از قدما به بیهودگی حقیقی جاه طلبی و موفقیت های بظاهر پرجلال و عظمت پی برده و با کم کردن توقعات،و چشم پوشی از چیزهای غیرضروری به رفاه وآسایش درونی و خردمندی رسیده بودند.

اما عزلت گزینی که در این مبحث مورد نظر ما می باشد عزلت گزینی عصبی و ناسالم است.هدف آن منگ ساختن معنویات خویش بمنظور عدم آگاهی بر آشفتگی ها ی ناشی از تضادها و نتیجتاًاحساس نوعی آرامش بدلی است.

در مهرطلب و برتری طلب راه حل، حالت مثبت و حرکت می بینیم ، درآنها تلاش برای تحصیل چیزی ،ـ خواه آن چیز کسب برتری و برجستگی باشد، یاجلب عشق ـ مشهود است.اما عزلت طلب بیشتر در شکل نخواستن است ، یعنی حالت منفی دارد. طالب زندگی بی ماجرا، بدون اصطکاک وتزاحم و در سطح پائینی است. زندگی بی رنج ودرد سرو بدون شود و شوق می خواهد . پس هیچ جای تعجب نیست که می بینیم از خصوصیات اساسی عزلت طلبی عصبی ،تضییق و محدودیت ، اجتناب ، نخواستی و انجام ندادن است. البته به یک تعبیر در همه انواع تیپ های عصبی نوعی تسلیم، عدم دخالت موثر ومصممانه در زندگی، انواع ترمزها و محدودیت های معنوی وجود دارد، که از آثار و نتایج اجتناب ناپذیر خصوصیات روحی آنها و تاکتیکی است که برای رفع تضادها بکار برده اند. اما در تیپ مورد بحث، عزلت طلبی و استعفایاز زندگی بعنوان راه  حل اساسی تضادها اتخاذ گردیده.

یکی از آثار و علائم فرار و دوری از کشمکش های درونی اینست که شخص تماشاگر خود و زندگی خود می گردد. مثل اینکه زندگی اش متعلق به او نیست ودر آن دخالتی ندارد. این حالت کم کم به بیرون هم سرایت می کند و تماشاگر زندگی دیگرن هم می شود.

 عزلب طلب از دیدن تضادهای درونی خود طفره می رود . ولی اگر احیاناً متوخحه بعضی از این تضادها گردد بشدت دچار هراس و تشویش می شود. برای اینکه تضادها را نبیند همیشه ی حالت دفاعی و آماده باش بخود گرفته تااز ورود آنها به قسمت آگاه ذهنش جلوگیری کند.

دومین علامت عزلت طلبی که مرتبط با اولی ، یعنی « تماشاگر خود و زندگی بودن » می باشد، عبارتست از فقدان هر گونه کوشش جدی برای پیشرفت .تیپ عزلت طلب نه چیزی را آرزو میکند و نه میل کوشش وتلاش دارد. بدون اینکه خودش آگاهانه متوجه باشد، از هر گونه تلاش  و کوشش بیزار است. استعداهای خود را دست کم و ناچیز می گیرد، یا بکلی منکر آنها می شود.

سومین خصوصیت عزلت طلبی که از نتایخج دو خصوصیت قبلی  است و ملازم با آنها می باشد، فقدان هدف و نقشه قاطع و معین و مشخص است، چه در امور کلی و چه جزئی . معلوم نیست هدفشش از زندگی چیست.ترس و فرار عزلت طلب از دیدن مشکلات خود نیست، بلکه از این می ترسد که ناچار شود پس ار دیدن مشکلات شروع به کوشش و تلاش نماید و خود را تغییر دهد. یعنی از تصور اینکه باید خود را تغییر دهد دچار تشویش و هراس می گردد.

چهارمین صفت مشخصه عزلت طلبی ، محدود کردن تمایلات و آرزوهاست. محدود کردن تمایلات در دو تیپ دیگر نیز وجود دارد، منتها آنها فقط بعضی تمایلات مخصوص را ترمز می گذارند و محدود می سازند. فرق عمده عزلت طلب با مهر طلب و برتری طلب از لحاظ محدودیت آرزو و تمایلات ، اینست که در آن دو تیپ اقتضای تاکتیکشان ایجاب می کند که بر تمایلات مشخصی ترمز بگذارند.یعنی دا شتن بعضی تمایلات که به تصویر ایده آلی آنها نخورد خود بخود باید عقب زده شود. اما عزلت طلب آگاهانه یا بطور ناآگاهانه اینطور استدلال می کند که اگر من بطور کلی آرزوها و تمایلاتم را محدود سازم و توقعاتم را کم کنم ، بیشتر در امان خواهم بود.

نکته که در اینجا تذکرش لازم بنظر می رسد اینست که وقتی می گوئیم عزلت طلب از هر گونه تماس نزدیک معنوی وعاطفی با دیگران هراس دارد و حذر می کند، معنایش این نیست که عواطف و احساسات و معنویات مثبت ندارد . اگر احساسات و عواطف مثبت نداشت اینقدر نگران نبود که مبادا بدیگران بستگی عاطفی و احساسی پیدا کند، و یا اینطور برای فاصله نگه داشتن حالت دفاعی بخودش نمی گرفت . عواطف و احساسات عمیقی دارد. منتها آنها را در خلوتگاه درون خود نگه می دارد ته موجب بستگی وی بدیگران و نتیجتاً مخل عزلت گزینی اش نشود.

پنجمین علامت و خصوصیت عزلت طلبی ، حساسیت نسبت به فشار ، اجبار، تحت نفوذ واقع شدن ، و قید و الزام است. در حقیقت اینها هم از نتایج اجتناب ناپذیر احتیاج به عزلت گزیدن است.

می دانیم که این تیپ هم به کمک تخیل و منطق سازی ، ضعف ها و احتیاجات خود را تبدیل به صفات ممتاز و غرور آمیز می نماید. مثلا بی رغبتی خود را نسبت به کار و کو شش باین صورت در می آورد که : « من مافوق رقابتهای مبتذل و مخرب معمولی هستم، هدف های فکری من بالبتر از این کارها  ومشغولیت های عادیست.» بمرور که شخص در خودشناسی پیش می رود، این قبیل منطق سازی ها و ایده ال سازی ها ضعیف می شود و خودش متوجه می گردد که بعضی ضعف ها و احتیاجات روانی را تبدیل بهفضائل نموده است. اما بعضی دیگر دیرتر از بین می روند، زیرا نقش مهمتری روی شخصیتش دارند.

تیپ عزلت طلب ممکن است هرگز به باغ وحش نرود، زیرا دیدن حیوانات دربند وقفس بریش غیرقابل تحمل می باشد. و این درست نماینده وضع روحی خود اوست. محدود کرد آزادی وی ، او را دچار احساس بیچارگی و تشویش می کند. میل دارد هر وقت هر کاری دلش خواست انجام دهد. ولی از آنجا که تمایلات زنده و پرشود خودرا خفه کرده ، اقدام به کارهای زیادی نمی کند. بنابراین آزادی در نظرش باین شکل در می آید که حتی المقدور بدیگران و حتی به سنت ها و مقررات اجازۀ مداخله در کارها و زندگیش را ندهد.

تیپ عزلت طلب نیز مانند سایر تیپ های عصبی احساس ضعف و بی ارزشی می نماید. هرگاه مجبور شود با کسی در تماس نزدیگ قرار گیرد احساس کم مایگی و نقص مصاحخبتی می کند. نه قادر به مبارزه و رقابت است و نه خوب فعالیت دارد. بطور کلی این تیپ هم عقب مانده ، کم شور و شوق و در زندکی وامانده و عاجز است. برای جبران لنگی ها و نقص ها ، وی نیز به « ایده آل سازی خود» متوسل می شود. به کمک تخیل نقصها را تبدیل به حسن می نماید و نر کمبود و احختیاجی داشته باشد تأمین و ارضاء می کند. البته برای جبران کمبودها ممکن است مقداری هم تلاش واقعی بکار برد تا جلال و عظمت بدست آورد، ولی در برخودر با کوچکترین مانع مأیوس می شود و می ایستد.«تصویر ایده آلی » که بکمک تخیل از خودش می سازد بستگی و تناسب با احتیاحات و زمینه های روانی خاص وی دارد.

تعکیس «بایدها» تضاد جدیدی در وی ایجاد می کند. از یکطرف خود را مجبور به اطاعت از دیگران می بیند و می کوشد بهر طریق شده آنها را از خود راضی و خشنود سازد و کاری نکند که دشمنی آنها را برانگیزد، از طرف دیگر احتیاج دارد که آزاد و مستقل باشد. چنین تضادی در روابط انسانی او کاملا مشهود است. در بسیاری موارد هم میل گذشت و راضی نگه داشتن دیگران را دارد، و هم بشیوه هایی که مغایر عزلت گزینی وی نباشد، میل محروم ساختن و دفاع در مقابل آنها رادارد.

عزلت طلبها را به سه گروه و سه بوش زندگی متفاوت می توان تقسیم نمود. در گروه اول عزلت طلبی مزمن جلب نظر می کند. در این روش شخص مدام در حالت عزلت و سایر نتایج آن بسر می برد. دوم عبارت است از گروه متمرد. این گروه برای ایتکه بتواند آزادی و استقلال خود را حفظ کند مدام در یک حالت طغیان، و طرد و رد همه چیز قرار دارد. در گروه سوم نوعی زندگی سطحی و کم مایه مشهود است.ذیلا بتوضیح هر یک از سه گروه می پردازیم.

در بین افراد گروه اول تفاوتهایی موجود است که بستگی به غلبه تمایلات برتری طلبانه یا مهرطلبانه، و همچنین بستگی بمیزان خود داری از کار و کوشش دارد. چنانچه تمایلات مهر طلبی در آنها نسبتاً زیاد باشد، علیرغم فاصله معنوی و عاطفی که بین خود و دیگران بر قرار نموده اند، می توانند کارها و خدماتی برای فامیل یا دوستان  و همکاران انجام دهند. و شاید بعلت بی علاقگی و حالت بی تفاوتی، و نتیجتاً حفظ خونسردی، خدماتشان موثر هم واقع شود. برخلاف برتری طلب و مهر طلب این گروه در انجام خدماتش توقع هیچگونه پاداش و عوضی هم ندارد. گرچه این تیپ فعالیت های خود را محدود کرده، معذلک قادر بانجام کارهای روتین و یکنواخت روزانه می باشد. البته در انجام کارها ی روزانه هم باز احساس قید و فشار می نماید.اگر وضع مالی شخص عزلت طلب خوب باشد ابداً کار نمی کند. اگر هم خوب نباشد ممکن است کارهای موقتی بگیرد؛ یا حتی این کار را هم نکند، بلکه به یک زندگی انگلی متوسل شود. یا به هر حال می کوشد تا زندگی اش را در حداقل ممکن نگه دارد. اغلب کارهایی که عزلت طلب انجام می دهد جنبه سرگرمی دارد.تنبلی این اشخاص روز به روز شدیدتر می شود. رفته رفته علاوه بر کار در فکر کردن و احساس نیز دچار تنبلی می شوند. احساساتشان خفته و کرخ است.

اگر شرایط محیط و زندگی «عزلت طلب مزمن » تغییر نکند وضع او همانطور یکنواخت باقی می ماند،شدت این عطش ممکن است شخص را جزو گروه دوم، یعنی گروه متمرد و عاصی در آورد.

سومین شکل عزلت طلبی، نوعی زندگی سطحی و کم مایه است. احساسات شخص عزلت طلب عمق و شدت ندارد. آدمها برایش بی تفاوتند. با همه کس ممکن است بسادگی طرح دوستی سطحی بریزد. هرکس را می بیند میگوید: به به، چه آدم خوبی، چه دوست مهربانی ، چه دختر زیبایی. ولی همینکه از نظرش دور می شوند آنها را فراموش می کند. لذات و تفریحاتش خیلی سطحی است: امور شهوی ، خوردن ، مشروب، حرف بیهوده زدن درباره اشخاص، ابراز نظر نپخته و نسنجیده در زمینه سیاست و دولت و انواع موضوعات دیگر، قسمت اعظم زندگیش را تشکیل می دهد.


مطالب مشابه :


روانکاوی 3

مشاوره اینترنتی (آنلاین) - روانکاوی 3 - ارائه دهنده خدمات جامع مشاوره الکترونیکی حقوقی و




روانکاوی متأهلان

مشاوره روان شناسی رایگان،اینترنتی،آنلاین - روانکاوی متأهلان - مرجع مشاوره روانشناسی و




سایت بزرگ روانشناسی و روانکاوی (رایگان)

معرفی بهترین سایت های اینترنت - سایت بزرگ روانشناسی و روانکاوی (رایگان) - معرفی بهترین وب




روانکاوی

مشاوره قبل از ازدواج روانشناسی مشاوره آنلاین مشاوره آیا یک مکتب روانکاوی ثابت وجود دارد؟




نقد روانکاوانه فیلم بزرگراه گمشده (lost highway)

روانشناسی.روانکاوی.روانپزشکی - نقد روانکاوانه فیلم بزرگراه گمشده (lost highway) - تحلیل و بررسی




روانکاوی

آموزش و روانشناسی - روانکاوی - آموزش و اگر میتونید روزی چند بار آنلاین




ادیپ، عقده ای همه-شمول

روانشناسی.روانکاوی.روانپزشکی - ادیپ، عقده ای همه-شمول - تحلیل و بررسی بیماریهای اعصاب و روان




درمان با دارو

روانشناسی.روانکاوی.روانپزشکی - درمان با دارو - تحلیل و بررسی بیماریهای اعصاب و روان




فمینیسم روانکاوانه

روانشناسی.روانکاوی.روانپزشکی - فمینیسم روانکاوانه - تحلیل و بررسی بیماریهای اعصاب و روان




تاثیر روانکاوی در تشخیص و علل بیماری و درمان

روانشناسی.روانکاوی.روانپزشکی - تاثیر روانکاوی در تشخیص و علل بیماری و درمان - تحلیل و بررسی




برچسب :